ماجرای لیله المبیت

با دعوت اهل یثرب پیامبر اکرم (ص) تصمیم به هجرت به مدینه گرفتند. سران قریش ترسیدند که پیامبر (ص) به قدرت بیشتری دست پیدا کند و اسلام بیش از پیش گسترش یابد. لذا تصمیم به قتل پیامبر در لیله المبیت گرفتند.

این مقاله به بررسی ماجرای لیله المبیت می‌پردازد و نکات جالبی را بیان می‌کند. برای آشنایی با محتوای مقاله ابتدا چکیده مطالب را مشاهده فرمایید:

چکیده

  • وقتی قریش از مهاجرت مسلمانان به مدینه آگاه شدند، تصمیم به قتل رسول خدا (ص) گرفتند.

  • گروهی از تیره‌های مختلف قریش به خانه پیامبر (ص) هجوم بردند.

  • امیرالمؤمنین (ع) به جای پیامبر اکرم (ص) خوابیدند.

  • پیامبر (ص) به غار ثور رفتند و با اعجاز الهی تار عنکبوتی بر در غار تنیده شد و مرغی در آنجا تخم گذاشت. و بدین صورت آنان از یافتن پیامبر ناکام ماندند.

نقشۀ قتل پیامبر (ص) در آغاز هجرت

بعد از اینکه پیامبر اکرم (ص) مسلمانان مکه را گروه گروه به یثرب مهاجرت می‌داد. قریش از ماجرا باخبر شدند و بسیار به هراس افتادند. آنان می‌گفتند: «ما در این سیزده سال که محمد (ص)‌ در چنگمان بود، حریفش نشدیم. اگر به یثرب برود و با استقبال مردم آنجا روبه‌رو شود، هرگز بر او تسلط نخواهیم یافت».

این اندیشه، آنان را بار دیگر در دار‌الندوه گرد هم آورد. پس از مشورت‌های بسیار،‌ چاره‌ای ندیدند جز قتل رسول خدا (ص). اما گفتند: «برای اینکه بنی‌هاشم با ما درگیر نشوند، باید از هر تیرۀ قریش یک نفر داوطلب باشد که در این قتل شرکت کند. از بنی‌هاشم هم ابولهب حضور دارد. اگر دیدیم بنی‌هاشم می‌خواهد علیه ما برخیزد، خون بهای محمد (ص) را حتی به دو برابر پرداخت می‌کنیم».

پیام جبرئیل

برای اجرای طرح ترور، چهل نفر مشخص شدند و قرار شد در شب اول ربیع‌الاول سال سیزدهم بعثت، داخل خانۀ رسول خدا (ص) شوند و آن حضرت را ترور کرده، از میان بردارند.

جبرئیل رسول خدا (ص) را از این توطئه آگاه کرد و بیان داشت که خدای متعال فرمان داده که آن حضرت شبانه به‌سوی یثرب هجرت کند.

فداکاری امیرالمؤمنین (ع) در لیله المبیت

از نقل‌های تاریخی استفاده می‌شود که دشمن در هنگام محاصرۀ خانۀ رسول خدا (ص)، به داخل خانه اشراف داشته؛ بنابراین لازم بوده که آن‌ها فریب بخورند و احساس کنند که پیامبر (ص) در خانه است. از‌این‌رو رسول خدا (ص) از امیر‌المؤمنین (ع) خواست که در جای ایشان بخوابد تا قریش فریب خورده، فکر کنند پیامبر (ص) در خانه است و آن حضرت بتواند برای بقای اسلام مهاجرت کند.

امیرالمؤمنین (ع) در این موقعیت که می‌خواست به استقبال مرگ برود، به رسول خدا (ص) عرض کرد: «اگر من همراه شما نباشم، مبادا دشمن بر شما دست یابد و خطری متوجه شما بشود». پیامبر اکرم (ص) فرمود: «خدا من را حفظ خواهد کرد و اگر تو در جای من بخوابی، آن‌ها از تعقیب من باز خواهند ماند». امیرالمؤمنین (ع) با کمال میل پذیرفت و عرض کرد: «به هرچه امر شده‌اید عمل کنید. من در جای شما قرار خواهم گرفت».

هجرت شبانه پیامبر (ص) در لیله المبیت به سوی یثرب

پیامبر اکرم (ص) در‌حالی‌که آیۀ شریفۀ ««وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ»» [1]‏ را تلاوت می‌فرمود، از خانه بیرون آمد. ایشان مشتی خاک از زمین برداشت و بر سر و روی گروهی که در آنجا بودند ریخت و آن‌ها را لعنت کرد که باعث شدند آن حضرت مقدس‌ترین مکان را ترک کند. آن‌ها نه رسول خدا (ص) را دیدند و نه سخنانش را شنیدند.

رسول خدا (ص) برای فریب آنها به جای آنکه به‌سوی شمال یثرب حرکت کند، به‌سمت جنوب یثرب رفت. بنا بر بعضی نقل‌ها، ابوبکر که از اندک مسلمانان حاضر در مکه بود، در بین راه با آن حضرت برخورد کرد و چون از قصد پیامبر اکرم (ص) برای هجرت به مدینه آگاه شد، اجازه خواست که همراه آن حضرت باشد. ایشان هم اجازه داد و به‌سوی غار ثور در جنوب مکه رفتند.

هجوم قریش به خانه پیامبر (ص) در لیله المبیت

قریش در موعد مقرّر به خانۀ پیامبر (ص) ریختند. عبای آن حضرت را کشیدند و دیدند علی (ع) است که در جای رسول خدا (ص) خوابیده. گفتند: «محمد کجا است؟» فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من می‌خواهید؟».

برخی گفتند: «حالا که بر محمد (ص) دست نیافتیم، علی (ع) را بکشیم که از هر کس به او نزدیک‌تر است». اما عده‌ای دیگر مخالفت کردند و گفتند: «اگر علی (ع) را هم بکشیم، محمد (ص) دست از کار خود برنخواهد داشت».

نزول آیه در مورد فداکاری امیرالمؤمنین (ع) در لیله المبیت

رسول خدا (ص) در بین راه بود که جبرئیل امین نازل شد و در تجلیل از ایثار بزرگ امیرالمؤمنین (ع) این آیه را نازل کرد:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» [2]

و از میان مردم کسی است که جان خود را برای رسیدن به خشنودی خدا می‌فروشد و خدا به بندگان مهربان است.

نجات پیامبر (ص) با معجزه الهی

پس از این، قریش رد پای پیامبر (ص) را گرفتند و با تعجب ملاحظه کردند که ایشان رو به جنوب رفته است. نزدیک غار ثور، زمین، سنگلاخی بود و رد پاها محو شده بود؛ بنابراین برخی احتمال دادند که آن حضرت داخل غار باشد. به اعجاز الهی تار عنکبوتی بر دهانۀ غار تنیده شده و مرغی هم در آنجا تخم گذاشته بود.

مشرکان وقتی این وضعیت را دیدند، یقین پیدا کردند که مدت‌هاست کسی وارد این غار نشده. آنان منطقه را ترک کردند، در‌حالی‌که رسول خدا (ص) صدای آن‌ها را می‌شنید. بعد از آنکه مشرکان از آنجا بازگشتند، رسول خدا (ص) از غار بیرون آمد و مسیر خود را به‌سوی یثرب ادامه داد و در دهکدۀ قبا توقف نمود.

Cinque Terre

دوره تاریخ معصومین

این مقاله بخشی از درس‌های تاریخ معصومین است که توسط استاد ارجمند دکتر رجبی دوانی در موسسه نورالمجتبی علیه السلام تدریس شده است. این دوره با نام «با چهارده روایت» در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این درس به اینجا مراجعه کنید.


[1]. سوره‌ یس، آیه 9.

[2]. سوره بقره، آیه 207.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

2 نظرات
  1. علیرضا قاسمی می گوید

    لَیلَةُ المَبیت

    سلام گُلِ قَشنگِ من
    فِرشتهٔ زِرنگِ من

    می‌خوام بِگم برای تو
    الهی من فَدای تو

    داستانِ یک شبِ قشنگ
    بِدونِ لحظه ای دِرنگ

    به اسمِ لَیلَةُ المَبیت
    که نَشنیدی تو زِندگیت

    اون قَدیما رَسولِ دین
    یعنی محمّدِ اَمین (ص)

    مَردم و دَعوت می نِمود
    از عُمقِ جان و از وُجود

    به اِسلام و دینِ خدا
    تا از بُتا بِشَن جدا

    ولی یه عِده مَردِ پَست
    اَهلِ قُرَیش و بُت پَرست

    دُشمَنِ پِیغمبر شُدن
    گُفتن که او رو می کُشَن

    تَصمیم بَر این شُد که زِ هَر
    قَبیله باشه یک نَفر

    تا که گُناهِ قَتلِشون
    تَقسیم بِشه میونِشون

    خُلاصه که چِهل نفر
    با شَمشیر و گُرز و سِپَر

    به سَمتِ مَنزلِ نَبی
    راهی شدن نیمهْ شَبی

    گُفتِش خدا به جِبرِئیل
    از مَکرِ این قومِ ذَلیل

    به حَضرتِ نَبی بِگو
    خَبر رو زود بِده به او

    اون شَب علیِ مُرتضی
    بودِش کِنارِ مُصطفی

    خوابید اَمیرَ المومنین
    دَر بَستَرِ رَسولِ دین

    با جان فِشانیِ علی (ع)
    آن شب به لُطفِ حَق نَبی

    سالِم بِمانْد و شد خَطر
    از جانِ پیغمبر به دَر

    شد راهی آن شب سوی ثور
    غاری که بود یک جای دور

    پیغمبر آنجا شد نَهان
    از دَستِ آن قومِ بَدان

    گُفتا خدا به عَنکَبوت
    تاری بِتَن تو در سُکوت

    پرنده ای را هم خدا
    فرمود که لانه کُن بِپا

    وقتی رسید دشمن به غار
    با دیدنِ آن مُرغ و تار

    راهی دِگَر رفت و نَبی
    شد عازمِ یَثرِب شبی

    سالها گذشت و در غَدیر
    آن دَم که مولا شد اَمیر

    بارِ دِگَر با جانِ خود
    حامیِ پِیغمبر بِشد

    آری نَدیدَست این جَهان
    هَمچون علی بخشنده جان

    شاعر : علیرضا قاسمی

    1. ایمانور می گوید

      با سلام و احترام
      بسیار عالی
      از پیام شما سپاسگزاریم