تاریخ پیامبر اکرم (ص)
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
- 1 زندگی نامه پیامبر اکرم (ص)
- 2 جد پیامبر اکرم (ص)
- 3 پدر پیامبر اکرم (ص)
- 4 ولادت پیامبر اکرم (ص)
- 5 حضرت ابراهیم (ع) پایه گذار اسلام
- 6 وعده پیامبران بر ظهور پیامبر اکرم (ص)
- 7 اُمّی یعنی چه؟
- 8 ویژگیهای پیامبر اکرم (ص) و دین اسلام
- 9 سیر کلی زندگی پیامبر اکرم (ص)
- 10 ۱- پیامبر اکرم در معراج
- 11 ۲- تشکلیل جامعه اسلامی
- 12 ۳- رساندن پیام اسلام بر جهانیان
- 13 ۴- تثبیت جریان جهانی شدن اسلام
پیامبر اکرم (ص) آخرین پیامبر الهی است و دین اسلام کاملترین دین و تضمین کننده سعادت دنیا و آخرت بشر است. پیامبران گذشته وعده ظهور پیامبر اسلام را به مردم داده بودند.
این مقاله بر مبنای سیر تحول تاریخ انسان در قرآن کریم نگاشته شده است. دو بخش عمده در این مقاله بررسی میشود:
- ویژگیهای خاص پیامبر اکرم (ص)، قرآن و دین اسلام
- سیر کلی زندگی پیامبر اکرم (ص)
ابتدا چکیده مطالب را مشاهده میفرمایید:
چکیده
زندگی نامه پیامبر اکرم (ص)
در این مقاله ابتدا به معرفی اجداد پیامبر اکرم (ص) پرداخته و سپس نکاتی از زندگی ایشان بررسی میشود.
جد پیامبر اکرم (ص)
جد نخست پیامبر اکرم (ص) جناب عبدالمُطّلب (ع) است. او مردی بسیار بزرگ بود و بنا بر روایت، در زمرۀ پیامبران محشور میشود. عبدالمطلب با اقدامات خود، تاریخ مکه را دگرگون کرد.
عبدالمطلب چاه زمزم را که قبلا مسدود شده بود احیا کرد و با این کار جایگاه مهمی در میان قریش بهدست آورد. اقدام مهم دیگر او، برخورد مدبّرانۀ او با سپاه ابرهه بود. او با قاطعیت کامل به ابرهه گفت که کعبه خدایی دارد که آن را حفظ میکند. همینطور هم شد و سپاه ابرهه به اعجاز الهی نابود شدند. این امر نیز اعتبار عبدالمطلب را بیشتر کرد.
او از جایگاه خود استفاده کرد و سنّتهای نیکی را از خود باقی گذاشت که با ظهور اسلام، جزء احکام اسلامی شد؛ سنتهایی همچون بریدن دست دزد، حرام دانستن شراب و زنا، تبعید زنان بدنام از مکه، وجوب وفای به نذر و قرار دادن هفت شوط در طواف خانۀ خدا.
مقام عبدالمطلب چنان برجسته بود که پیغمبر اسلام (ص) در برابر مشرکانی که میخواستند ایشان را بیازارند میفرمودند: «من فرزند عبدالمطلب هستم». نقل است که رسول خدا (ص) در زمان وفات ایشان، هشتساله بودند.
پدر پیامبر اکرم (ص)
عبدالله فرزند عبدالمطلب و پدر رسول گرامی اسلام (ص) است. ما از زندگانی او اطلاع چندانی نداریم؛ زیرا دو امر موجب شد که شخصیت او بروز چندانی پیدا نکند: اول اینکه در زمان حیات پدر از دنیا رفت و شخصیتش تحتالشعاع شخصیت پدر بود؛ دوم اینکه عمری کوتاه داشت.
اما افتخار پدری پیامبر اسلام (ص) نشاندهندۀ سلامت، صلاحیت و لیاقت بالای او بوده است. قطعاً او شایستگی عظیمی داشته که پدر بزرگترین آفریدۀ خدا شده است.
ولادت پیامبر اکرم (ص)
بنا بر نقل مشهور در میان شیعه، پیغمبر اکرم (ص) در هفدم ربیعالاول عام الفیل (سال حملۀ ابرهه به مکه) به دنیا آمدند. اهلسنت ولادت آن حضرت را در دوازدهم ربیعالاول میدانند.
حضرت ابراهیم (ع) پایه گذار اسلام
تاریخ انسان در قرآن بر محور انبیای الهی است. پیامبران الهی آمدهاند تا نور و رحمت خدا را به بشریّت ارائه دهند. و این نور از اولین پیامبر یعنی حضرت آدم به انسانها عرضه شد. در زمان حضرت ابراهیم (ع) این نور گستردهتر شد چرا که توسعه قابل توجهی در دین خدا به دست ایشان انجام شد. حضرت ابراهیم دو پایگاه دینی را بنا کردند، یک پایگاه خانه خدا که به کمک حضرت اسماعیل ساخته شد و یک پایگاه نیز در منطقه فلسطین بنا گردید.
در سرزمین حجاز و در اطراف خانه کعبه، فرزندان ابراهیم از نسل حضرت اسماعیل زندگی میکردند. آنها حج را بهجا میآوردند و بر گرد خانه کعبه طواف میکردند. این آیین حضرت ابراهیم بود که در این سرزمین بر جای گذاشته بود. حضرت ابراهیم دین اسلام کنونی ما را پایهگذاری کردند و با بعثت پیامبر اکرم (ص) اسلام ابراهیمی با محوریّت خانه خدا و خانه کعبه به کمال رسید و در زمان حضرت رسول اکرم به سمت جهانی شدن پیش رفت.
دعای حضرت ابراهیم (ع) بر پیامبر اکرم (ص)
در سوره بقره درباره امامت حضرت ابراهیم و بنای خانه کعبه به دست ایشان با کمک اسماعیل سخن میگوید و بعد دعاهای حضرت ابراهیم را بازگو میکند. آخرین دعای آن حضرت این بود که:
«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ»[1]
«پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان برانگیز، که آیات تو را بر آنان بخواند، و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد، و [از آلودگیهای ظاهری و باطنی] پاکشان کند».
در روایات آمده است که این دعا برای پیامبر اکرم (ص) بود و با رسالت رسول اکرم این دعا به اجابت رسید یا اجابت آن محقق شد. پس بنیانگذار خانه کعبه، ابراهیم خلیل برای پیامبر آخرالزمان دعا کردند. طبیعی است که حضرت ابراهیم، آمدن این پیامبر از ذریه خود را وعده داده باشند. حال اگر این وعده انکار یا فراموش شده باشد حرف دیگری است. ولی وقتی که حضرت ابراهیم دعا کردند میدانند این دعا به اجابت خواهد رسید.
وعده پیامبران بر ظهور پیامبر اکرم (ص)
در میان بنی اسماعیل نیز وقتی حضرت موسی بن عمران و عیسی بن مریم آمدند، به قوم خود آمدن پیامبر آخرالزمان را وعده دادند. حضرت عیسی به بنی اسرائیل چنین میفرماید:
«وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّـهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ»
«و [یاد کن] هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! به یقین من فرستاده خدا به سوی شمایم، تورات را که پیش از من بوده، تصدیق میکنم، و به پیامبری که بعد از من میآید و نامش «احمد» است، مژده میدهم».
البته اهل کتاب با این مسأله مخالفت کردند هر چند حقیقت را میدانستند. قرآن کریم درباره آنها میفرماید:
«يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ»[2]
«اهل کتاب، پیامبر اسلام را [بر اساس اوصافش که در تورات و انجیل خواندهاند] میشناختند، همانگونه که پسران خود را میشناسند».
معلوم میشود که بشارتها فراوان بوده؛ آنقدر که تثبیت اعتقاد ایجاد میکرد. اما زمانی که پیامبر آمد آنان برخلاف اعتقاد خود رفتار کردند. در آیه دیگری میفرماید:
«فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ»[3]
«پس زمانی که قرآن [که پیش از نزولش آن را با پیشگویی تورات میشناختند] نزد آنان آمد، به آن کافر شدند».
آنان زمانی که پیامبر اسلام به سویشان آمد به او کفر ورزیدند. همان پیامبری که او را مانند فرزندان خود به خوبی میشناختند. خبر تمام این وقایع و اتفاقات از قبل بازگو شده بود. و در زمان پیامبر اکرم (ص) محقّق شد. همانطور که ما امروز براساس روایات فراوان از رسول اکرم (ص) و ائمّه هدی (ع) به وجود مقدّس و نورانی امام عصر (عج) و ظهور نور افشان او در عالم یقین داریم، اهل کتاب نیز به آمدن رسولی ایمان داشتند که جهان، رسالت او را پوشش میدهد.
تا جایی که به نظر برخی از تاریخدانان و محقّقین، قبایل مختلف قوم یهود، از نسلها قبل از ظهور پیامبر اکرم، به همین دلیل از منطقه خوش آب و هوای فلسطین به مدینه و اطراف مدینه مهاجرت کردند. چون خبر به آنها رسیده بود که پیامبر اکرم در این منطقه صاحب حکومت و قدرت الهی میشود. آنان بر اساس وعدههای تورات میدانستند که پیامبر در مکّه ظهور میکند و در مدینه منوّره عظمت و نورانیّت و صولت او جلوهگر میشود.
به علاوه آنان معتقد بودند که قوم بنی اسرائیل، قومی برتر است پس باید این پیامبر از بنی اسرائیل باشد. لذا به اطراف مدینه آمده بودند تا پیامبر اکرم از میان آنها پدیدار شود و بعد به او ایمان بیاورند و او را حمایت کنند. وقتی که خداوند این پیامبر را در نسل بنی اسماعیل قرار داد آنها بسیار ناراحت شدند. سران بنی اسرائیل حاضر نشدند ایمان بیاورند و علمای یهود حقّی را که میشناختند کتمان کردند.
بشارت به آمدن پیامبر اکرم در تورات و انجیل
خداوند نیز در چندین جای قرآن این مسئله را بیان مینماید، در سوره اعراف میفرماید که در تورات و انجیل هم به آمدن پیامبر آخرالزمان بشارت داده شده است و هم به جهانی بودن دین اسلام و قرآن اشاره نموده و اینکه روزی نور قرآن همه عالم را فرا میگیرد.
قرآن در داستان حضرت موسی بن عمران (ع) آن زمان که 70 نفر از بزرگان قوم را به میقات میآورد، میفرماید: وقتی که آنها را به میقات برد لرزهای شدید آنها را فرا گرفت و همه هلاک شدند. حضرت موسی دعا کردند و آنها با دعای حضرت موسی دوباره زنده شدند. در آخر حضرت موسی دست به دعا برمیدارد و چند دعا مینماید. در دعای اول میفرماید:
«أَنْتَ وَلِيُّنا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغافِرينَ»[4]
«تو سرپرست و یاور مایی، ما را بیامرز و به ما رحم کن که تو بهترین آمرزندگانی».
در دعای بعدی نیز فرمود:
«وَ اكْتُبْ لَنا في هذِهِ الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الْآخِرَةِ»[5]
«و برای ما در این دنیا و آخرت، نیکی مقرّر کن».
قرائنی وجود دارد که نشان میدهد این دعای حضرت موسی برای قوم بنی اسرائیل بوده است. اما ببینیم خدای رحمان با علم و قدرت و حکمت بیپایانش چه پاسخی به موسی میدهد. ندا آمد که:
«قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاءُ وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ»[6]
«خدا فرمود: عذابم را به هر کس بخواهم میرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است، پس به زودی آن را برای کسانی که [از شرک، کفر، بت پرستی و ارتداد] میپرهیزند و زکات میپردازند و به آیاتم ایمان میآورند، مقرّر و لازم میدارم».
عدهای از بنی اسرائیل راه گناه و معصیت را پیش میگیرند. تا آنجا که قرآن میفرماید دست به خطاهای بزرگی مانند کشتن انبیا میزنند. پس عذاب من به آنها که بخواهم میرسد اما رحمت من همه جا را فرا گرفته است و برای کسانی مقرر میشود که: 1- تقوا پیشه کنند. 2- زکات بپردازند. 3- به آیات ما ایمان بیاورند و کتاب آسمانی را بپذیرند.
اما در اینجا منظور از کتاب آسمانی قطعاً کتاب تورات نیست. زیرا یهود از قبل، تورات را قبول داشتند. بلکه منظور قرآن است زیرا آیه بعد این مسأله را به خوبی روشن میکند:
«الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ ۚ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »[7]
«همان كسانى كه از اين رسول، پيامبر درس ناخوانده پيروى مىکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر باز میدارد؛ پاکیزهها را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر میدارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند».
منظور از کسانی که به آیات خدا ایمان میآورند، آن دسته از علمای یهود هستند که با بعثت پیامبر اکرم (ص) مواجه میشوند و از پیامبر و رسول امّی تبعیّت میکنند.
اُمّی یعنی چه؟
امّی یعنی کسی که درس نخوانده، نه کسی که درس نمیداند و خواندن و نوشتن بلد نیست. قرآن هم درباره پیامبر اکرم میفرماید:
«وَ ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ»[8]
«و تو پيش از [نزول] آن هيچ كتابى را نمىخواندى و با دست خود آن را نمىنوشتى، و گرنه باطلانديشان قطعاً [درباره قرآن] به شك مىافتادند».
این پیامبر همان پیامبری است که نام و مشخّصات او را در نزد خود مکتوب مییابند. کسی که آنان را به خوبیها امر میکند و از بدیها نهی میکند و آنچه طیّب و پاکیزه است بر آنها حلال میکند و آنچه که در آن خباثت و آلودگی است بر آنها حرام میکند. پس آن کسانی که به این پیامبر ایمان بیاورند و او را بزرگ بدارند و یاری کنند و از نوری که با او نازل شده است پیروی نمایند، همان گروه رستگاران هستند.
ویژگیهای پیامبر اکرم (ص) و دین اسلام
پیامبر اکرم (ص) و کتاب آسمانی قرآن ویژگیهایی دارند که برتری و جامعیت اسلام را نسبت به دیگر ادیان نشان میدهد:
۱- جهانی بودن
خداوند در قرآن جهانی بودن رسالت پیامبر (ص) را چنین اعلام میدارد:
«قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً الَّذي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ فَآمِنُوا بِاللَّـهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللَّـهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»[9]
«بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم همان كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست هيچ معبودى جز او نيست، زنده مىكند و مىميراند. پس به خدا و رسول او، آن پيامبر امّى كه به خدا و كلمات او ايمان دارد، ايمان بياوريد و از او پيروى كنيد، تا هدایت یابید».
اگر در نگاهی تاریخی به سیر بعثت انبیا توجّه کنیم میبینیم که از زمان هبوط انسان به زمین و پیامبری حضرت آدم، تا زمان حضرت نوح و بعد از ایشان حضرت ابراهیم خلیل که بنیانهای توحیدی را در عالم استوار کرد و دو نسل بزرگ و برگزیده از خود به جای گذاشت، تا زمان حضرت موسی و عیسی که قوم بنی اسرائیل را به سوی کلمةالله و توحید دعوت نمودند، سلسله تاریخ انبیا به تدریج گستردهتر شد تا اینکه به وجود مقدس پیامبر اکرم میرسیم و در زمان ایشان بود که دین خدا جهانی شد.
با توجه به این سیر، میتوان چند ویژگی را برای پیامبر اکرم، دین اسلام و قرآن برشمرد. اوّلین ویژگی این است که پیامبر اکرم، رسولی جهانی هستند و قرآن کتاب جهانی و اسلام دین جهانی او است و خانه کعبه نیز معبدی جهانی است. درباره خانه کعبه در سوره آلعمران میخوانیم:
«إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمينَ»[10]
«همانا نخستين خانهاى كه براى مردم بنا شد همان است كه در مكه است و مايه بركت و هدايت جهانيان است».
این خانه مبارک و برای هدایت همه مردم دنیا است، خانهای که در سرزمین پر ازدحام مکّه است.
قرائنی که در قرآن درباره حضرت موسی و عیسی و کتب تورات و انجیل وجود دارد نشان میدهد که رسالت و دین آنها جهانی نبود. زیرا قرآن راجع به حضرت عیسی میفرماید:
«رَسُولاً إِلى بَني إِسْرائيلَ»[11]
«و او را به عنوان پيامبرى به سوى بنیاسرائيل مىفرستد».
و درباره تورات آمده است که:
«هُدىً لِبَني إِسْرائيلَ»[12]
«و آن را براى بنىاسرائيل وسيله هدايت ساختيم».
ولی پیامبر اکرم تنها پیامبری است که جهانی بودن دین و کتابش در موارد متعدد تصریح شده است.
۲- جاودانه بودن
ویژگی دوم رسالت پیامبر (ص)، دین اسلام و قرآن، جاودانه بودن آنها است. دین حضرت موسی و حضرت عیسی مقطعی بودند و با آمدن پیامبر اکرم (ص) به پایان رسیدند. ما از طریق تورات یا انجیل انذار نمیشویم. اگرچه تورات و انجیل به دست ما میرسد و ما آن را مطالعه میکنیم اما کتبی نیستند که ما مأمور به پیروی از آنها باشیم. خداوند در قرآن میفرماید:
«قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادَةً قُلِ اللَّـهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَـٰذَا الْقُرْآنُ لِأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ»[13]
«بگو: كدام چيز گواهىاش بزرگتر است؟ بگو: خدا ميان من و شما گواه است، و اين قرآن به من وحى شده است كه شما و هر كس را كه [اين پيام] به او برسد بدان هشدار دهم».
ای پیامبر به مردم بگو چه کسی شاهد بزرگتری است؟ غیر از من و شما خدا شاهد است که من رسول او هستم و این قرآن به سوی من وحی شده که شما و هر کس را که این قرآن به او برسد انذار کنم. انذار همان برنامه رسالت است. پس اکنون قرآن که به دست ما میرسد با آن انذار میشویم و باید به آن عمل کنیم.
پس از نزول، اگر قرآن به دست مردم اروپا، استرالیا، آفریقا و آمریکا در هر زمانی برسد و متوجّه باشند، وظیفه آنها عمل به قرآن است. در حالی که تورات و انجیل چنین ویژگیای ندارند. این جاودانگی قرآن تا پایان دنیا پابرجا است و این مسأله در آیات متعددی تصریح شده است. به عنوان نمونه میتوان به آیات زیر اشاره نمود:
«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرى لِلْعالَمينَ»[14]
«بگو: براى اين [رسالت] از شما مزدى نمىخواهم، كه اين جز اندرزى براى جهانيان نيست».
در این آیه اشاره مینماید که این کتاب ذکری برای همه مردم دنیا است. در آیه دیگر میفرماید:
«هُوَ الَّذي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»[15]
«او كسى است كه رسول خود را با هدايت و دين حق فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش ندارند».
دو معنا برای این آیه ذکر شده است. اول اینکه خداوند پیامبر خود حضرت محمّد (ص) را با هدایت و دین حق فرستاد تا این دین با دست او به ظهور و کمال برسد. معنای دوم این است که دین او بر همه ادیان غالب میشود. یعنی باید روزی بیاید که قرآن کتابی جهانی باشد و مردم در همه حال به آن عمل کنند. اگرچه مشرکان دنیا و تفکرات شرکآمیز امروزی بشر نخواهد که کلمه توحید حاکمیّت پیدا کند، اما خدا این کار را انجام خواهد داد.
این آیه در سوره صف نیز عیناً تکرار شده است. این تاکید با این هدف صورت گرفته که روزی این دین بر همه ادیان غالب شود و اسلام در تمام عالم رسمیّت یابد و این نشان از جاودانه بودن و جهانی بودن قرآن است. قرآن ذکری برای همه مردم دنیا است و قرآن خاتمیّت پیامبر اکرم را صریحاً اعلام میکند:
«ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ»[16]
«محمد (ص) پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ليكن فرستاده خدا و خاتم پيامبران است، و خدا به هر چيزى داناست».
۳- قرآن کلام خدا
سومین ویژگی پیامبر اکرم (ص) و قرآن کریم این است که این قرآن کلمه به کلمه از طرف خدا است. تمام عبارات قرآن عبارات آسمانی است و پیامبر اکرم کلمهای را از خود اضافه نکرده است. پیامبر تنها مبیّن قرآن هستند، یعنی عبارات را از خدا میگیرند، تبیین میکنند، توضیح میدهند و به مردم میآموزند. در این زمینه آیات فراوانی وجود دارد. به عنوان مثال قرآن خطاب به پیامبر میفرماید:
«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْلَمُونَ»[17]
«و اگر كسى از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود سپس او را به نقطه امنش برسان، زيرا آنها مردمى نادانند».
ای رسول! اگر فردی از مشرکین بدون اینکه هدفش مسلمان شدن باشد، از تو پناه خواست و گفت میخواهم حرفهای شما را بشنوم، به او پناه بده تا اینکه کلام خدا را بشنود. اگر ایمان آورد که به شما ملحق میشود، اگر هم ایمان نیاورد او را همراهی کنید تا به محل امن یا محل زندگی خودش برسد. او آمده تا در مورد اسلام تحقیق کند، اینکه قبول کند یا نکند مهم نیست. یا در آیه دیگری میفرماید:
«حم * وَ الْكِتابِ الْمُبينِ * إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[18]
«حا، ميم. سوگند به [اين] كتاب روشنگر . همانا ما آن را قرآنى عربى كرديم، باشد كه تعقل كنيد».
ما این قرآن را که کتاب مبین و روشنگر است به صورت عبارات عربی درآوردیم تا شما آن را بفهمید. پس قرآن کلام خدا است و این سومین ویژگی مهم قرآن است. در مقایسه کتب تورات و انجیل، معلوم نیست که تماماً کلام خدا باشد. مثلاً ده فرمان گویا عباراتی آسمانی است که بر لوحی سنگی حک شده است، امّا در مورد بقیّه تورات نمیتوانیم اظهار نظر روشنی داشته باشیم.
از طرف دیگر تورات و انجیل فعلی همه بازنویسی شده است. چرا که طبق نقل مورخین، تورات در حمله بخت النَّصَر کاملا سوخت و مجدداً نوشته شد. انجیل هم بعد از حضرت عیسی، توسّط تابعین، یعنی نسل دوم شاگردان حضرت عیسی بازنویسی شد. به همین دلیل در حال حاضر انجیلهای متعدّدی وجود دارد.
۴- قرآن معجزهای الهی
قرآن کتابی است که اعجاز آن بر همگان واضح و مبرهن است. سند رسالت پیامبر اکرم (ص) قرآن است و امتیاز این اعجاز بر معجزات انبیای قبل این است که این معجزه جاویدان است. این سند هم حقانیت خود و هم حقانیت رسول خدا را اثبات میکند. اثبات کننده خویشتن است، چون کسی نمیتواند همانند آن را ارائه بدهد. اثبات کننده رسول خدا است، چون خداوند برای حقانیت پیامبر اکرم به قرآن تحدّی[19] کرده است.
خداوند در قرآن خطاب به کسانی که حقانیت این کتاب را انکار میکنند میفرماید:
«وَ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ»[20]
اگر در حقانیت این قرآن که بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، همه با هم جمع شوید و سورهای را معادل قرآن بیاورید و این اوّلین راهی است که ما میتوانیم از طریق آن به اعجاز قرآن پی ببریم که این کتاب، آسمانی است و از سوی خدا نازل شده است.
پس میتوان نتیجه گرفت که برای اثبات حقانیت قرآن راههایی وجود دارد. یک راه برای اینکه به اعجاز قرآن پی ببریم همین است که آوردن مثل آن از توان بشر بالاتر است و خداوند در قرآن به کرات این مسأله را عنوان میکند. مثلاً در سوره اسراء میفرماید:
«قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهيراً»[21]
ای پیامبر بگو اگر جن و انس جمع شوند تا همانندی مانند قرآن بیاورند؛ نویسندگان نوشتههای متعددی بنویسند و صاحب نظران بهترین نسخه را از بین آن انتخاب کنند و آن را با یک سوره قرآن مقایسه کنند خواهید دید که تلاش آنها محکوم به شکست است چرا که در این 1400 سال حتی نوابغ هم هرگز نتوانستند چنین کاری را بکنند. و این دلیل بر آن است که قرآن کتابی بشری نیست؟
قرآن تحدّی میکند و میگوید: اگر میتوانید یک سوره مثل آن را بیاورید. نگویید این کار شدنی است، بروید کار کنید، ما راه را به شما نشان میدهیم و مدّعی هستیم که هرگز نظیری برای قرآن نبوده و نیست. البته برخی افراد مثل مسیلمه کذّاب در همان زمان صدر اسلام، کاری مانند صهیونیستهای امروز کرد. او جملاتی از قرآن را کم و زیاد کرد و بعد حرفهای نامناسبی در لابه لای جملات قرآنی آورد. البته که هیچ کدام از آنها پذیرفته نشد چرا که هر نوشتهای باید در بازار کلام عرضه و خریداری شود. بنابراین اوّلین جهت اعجاز قرآن، تحدّی قرآن است. باید ببینیم واقعاً همانند قرآن آوردن، شدنی است؟ اگر شدنی بود چرا دشمنان کوتاهی کردند و هرگز مثل قرآن را ارائه ندادند؟
دومین راه درک اعجاز قرآن، مراجعه به منابع علوم قرآنی است به خصوص کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است. یکی از این منابع کتاب معجزه جاویدان است که حدود 40 سال پیش نوشته شده است. البته کتابهای بسیاری با همین عنوان اعجاز قرآن نوشته شده است. مثلاً در کتاب تفسیر المیزان و یا تفسیر نمونه به طور خاص روی این مسأله تکیه شده است و بحثهای گستردهای بیان شده است.
سومین راهی که ما میتوانیم به الهی بودن و معجزه بودن قرآن پی ببریم، انس با قرآن است. قرآن به گونهای است که با فطرت انسان ارتباط برقرار میکند و ضمناً عقل انسان را به شدّت تحت تأثیر قرار میدهد. یعنی انسان عاقل حکیم وقتی قرآن را میخواند و در آن تدبّر و تأمل میکند و با آن مرتبط میشود، آرام آرام فضای قرآن را درک میکند. آنگاه به ارتباطات پیچیدهای که در مسائل قرآنی وجود دارد پی میبرد.
تا آنجا که به گفته بعضی از قرآن پژوهان گاهی این پیچیدگی چنان مفصّل و عمیق میشود که به تعبیر امروزیها هنگ میکنیم و دیگر ادامه مطالعه و بحث را رها میکنیم، چرا که انسان در این همه ارتباطات ظریف و پیچیده قرآن کریم گم میشود. البته بهترین راه آن است که خودمان با قرآن مأنوس شویم و با کسانی که مأنوس با قرآن هستند ارتباط برقرار کنیم. غالب کسانی که با قرآن مأنوس هستند میگویند که فضای قرآن، فضای متفاوتی است و هیچ نظیری در نوشته، کتاب، گفتار و سخن ندارد.
تا جایی که اگر از بنده که بضاعت کمی در این زمینه دارم بپرسند به چه دلیل به دین پیامبر اکرم وفادار ماندی؟ خواهم گفت که من قرآن را کلام الله یافتم. نه با تعصّب اسلامی بلکه وقتی وارد میشوی و نکاتی را از قرآن درمییابی و گوشهای از قرآن را میفهمی به عظمت این کتاب پی میبری. آنجا است که انسان درک میکند که این تنظیم و این ساختار، ساختار بشری نیست. البته به شرطی که برای قرآن وقت بگذاریم و در زندگی خود سهمی را برای کلام خدا قرار دهیم.
۵- قرآن کتابی جامع
امتیاز پنجم قرآن جامع بودن آن است. خداوند در این کتاب همه حرفهای خود را با بشریّت گفته است. از پیامبر اکرم (ص) حدیثی به این مضمون نقل شده است که دین برادر من موسی صبغه دنیایی غالبی داشت و دین برادرم عیسی آخرتی و با نگاه زهد به دنیا بود اما دین من جامع سعادت دنیا و آخرت است.
شاید علّت این بوده که حضرت موسی قوم بنی اسرائیل را از فرعون و فرعونیان نجات داد و به آنها استقلال بخشید. او باید اعتماد به نفسی در آنها ایجاد میکرد، خصوصاً در امور اقتصادی تا بتوانند جامعه مستقلی را تشکیل دهند. لذا آنان به فعالیتهای دنیایی و اقتصادی برای به دست آوردن استقلال جامعه دینی آن روز تشویق شدند ولی متأسفانه افراط کردند تا جایی که قرآن میفرماید به رباخواری پرداختند، در حالی که از آن نهی شده بودند.
بعد از آن، خداوند حضرت عیسی را فرستاد تا مقداری آنها را از این دنیامداری جدا کند و به زهد دعوت نماید. اما دین اسلام برای همه جوامع تا آخر دنیا است، پس خداوند هر آنچه به نفع بشریّت است در این دین قرار داده است.
۶- قرآن کتابی صیانت شده
و امّا آخرین ویژگی قرآن، محفوظ بودن به حفظ الهی است. این آخرین کتاب الهی و آسمانی است. آخرین منشور خداوند که وعده داده است آن را حفظ کند. در آیات این کتاب نورانی از زبان مشرکین نقل میکند و میفرماید:
«وَ قالُوا يا أَيُّهَا الَّذي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ» [22]
«و گفتند: اى كسى كه قرآن بر او نازل شده، تو به يقين ديوانهاى».
آنگاه در آیات بعد میفرماید:
«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»[23]
«بىترديد ما خود اين قرآن را نازل كرديم و قطعاً ما خود نگهدار آنيم».
این ذکری را که اینها مسخره میکنند، خود ما نازل کردیم. و با تأکید اعلام میکند که خود ما حافظ او هستیم. «إنَّ» برای تأکید است. ضمیر فصل «نَحْنُ» بعد از ضمیر وصل برای تأکید است. لام «لَحافِظُونَ» برای تأکید است و خود حافظون که صیغه اسم فاعل است، جنبه استمرار و تأکید در آن لحاظ شده است. میگویند: ما حتماً این قرآنی را که نازل کردیم، حفظ میکنیم.
بزرگان شیعه بر همین اعتقاد هستند از جمله مرحوم شیخ صدوق در کتاب اعتقادات بر این مسئله تصریح میکند؛ به این مضمون که اعتقاد ما بر آن است که این قرآن، همان قرآن نازل شده بر پیامبر اکرم (ص) است.[24]
سیر کلی زندگی پیامبر اکرم (ص)
خداوند آخرین دین را در این مقطع زمانی به دست آخرین پیامبران و اعظم رسولان الهی فرستاد.
۱- پیامبر اکرم در معراج
تاریخ انسان در قرآن به بعثت پیامبر اکرم (ص) میرسد. خوب اجمالاً مرور میکنیم پیامبر اکرم در بیست و هفتم ماه رجب به مقام رسالت نائل شدند و روح قدسی الهی، روح القدس یا جبرئیل را برای اوّلین بار بنابر آن چیزی که نقل شده است به صورت ملکوتی خود دیدار کردند و آغاز نزول وحی محقّق شد. بعد پیامبر اکرم را در یک سفر آسمانی به آسمانها بردند و در آن سفر آسمانی بحث فراوانی است که ما بدلیل اختصار درباره معراج ورود پیدا نمیکنیم.
ولی به یک نکته اشاره میکنیم که وقتی پیامبر اکرم به سفر آسمانی رفتند، در ضیافت الهی قرار گرفتند و آنجا اتّفاقات فوق العادهای برای ایشان افتاد، یک جملهای که قرآن در سوره نجم بیان میکند این است که «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»[25] خداوند یا روح القدس از طرف خداوند بر بنده خدا وحی کرد، آنچه را که وحی کرد. نمیگویند چه چیزی وحی شد ولی با قرائن میشود احتمالی داد.
کلمه «عَبْدِهِ» پنج بار در قرآن برای پیامبر اکرم به کار رفته است. اوّل سوره اسراء، اوّل سوره کهف، اوّل سوره فرقان و آیه 9، سوره حدید. در سوره کهف راجع به قرآن است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ».[26] در سوره فرقان، راجع به قرآن است: «تَبارَكَ الَّذي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ».[27] در سوره حدید راجع به قرآن است. «هُوَ الَّذي يُنَزِّلُ عَلى عَبْدِهِ آياتٍ بَيِّناتٍ».[28]
دو مورد هم درباره معراج است که یک مورد در سوره اسراء است: «سُبْحانَ الَّذي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً»[29] و یک مورد در سوره نجم است که: «فَأَوْحى إِلى عَبْدِهِ ما أَوْحى»[30] با آن قرائن این وحی که به پیامبر اکرم شده است باید علی القاعده قرآن باشد. به طور قطع نمیگوییم اما به اصطلاح یک ظنّی برای انسان پدیدار میشود.
در یک ضیافت آسمانی گویا همه قرآن را خداوند در قلب رسول الله قرار داد یا روح الامین به دستور خداوند و از طرف او. بزرگانی مثل مرحوم علّامه طباطبایی قائل به نزول دفعی قرآن شدند که غیر از نزول تدریجی، ما یک نزول یکجا هم داریم. طبق این احتمال میشود حدس زد که این نزول یکجا در شب قدر بوده است، شاید همان شب قدر اوائل بعثت در یک ضیافت آسمانی.
۲- تشکلیل جامعه اسلامی
پیامبر اکرم (ص) با این قرآن دین اسلام را به بشریّت عرضه کردند. 13 سال در مکّه بودند، با مرارتها و مشکلات فراوان امّا در عین حال جمعیت قابل توجّهی به پیامبر اکرم گرویدند. بعد از 13 سال هجرت کردند و به مدینه آمدند. هجرت مبدأ تاریخ اسلامی شد که الآن هم همین است. چه با محاسبه قمری چه با محاسبه شمسی، هجرت مبدأ تاریخ اسلامی است. پیامبر اکرم به مدینه آمدند، در مدینه حاکمیّت اسلامی و جامعه اسلامی مستقل شکل گرفت.
پیامبر اکرم در مدینه جامعه اسلامی را شکل دادند، بین مسلمانان دو به دو برادری ایجاد کردند. امیرالمؤمنین (ع) را برادر خود خواندند که در این نقاط حساس تاریخ زندگی پیامبر اکرم حضور جدّی امیر المؤمنین (ع) بسیار مهم است. در آغاز بعثت که فرمودند: من در کنار پیامبر بودم و همه ماجرا را دیدم و شنیدم و پیامبر اکرم هم در حدیث دیگری دارد به او فرمودند: علی جان آنچه من میبینم، تو میبینی و آنچه میشنوم، تو میشنوی.
در سال سوم بعثت که یوم الدّار بود، امیر المؤمنین مأمور دعوت همه عموها و عموزادگان شد و در دومین جلسه تنها کسی بود که وزارت رسول الله را پذیرفت و اعلام شد که او وزیر رسول خدا است، خلیفه او است و همه باید امر او را اطاعت بکنند. در ورود به مدینه امیرالمؤمنین برادر پیامبر اکرم معرّفی شد و در جنگهایی که پیش آمد و مزاحمت هایی که از طرف کفّار بود، همیشه امیرالمؤمنین (ع) سردمدار دفاع بود.
۳- رساندن پیام اسلام بر جهانیان
پیامبر اکرم (ص) اسلام را در مدینه تثبیت کردند. در سوره اعراف، آیه 158 مأمور شدند که جهانی بودن خود را اعلام بکنند «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً» حالا از اینجا ما چند نکته را میخواهیم عرضه بداریم:
نکته اوّل این است که پیامبر اکرم رسول جهانی بودند و اسلام دین جهانی.
نکته دوم پیامبر اکرم مأمور بودند اسلام را به همه عالم ابلاغ بکنند. «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَميعاً» پیامبر اکرم بخواهد همین آیه را عملی بکند، باید اسلام را به همه مردم دنیا ابلاغ بکند البتّه معلوم است که در حدّ توان.
نکته سوم پیامبر اکرم در راستای این دفاع مأمور به حفاظت از کیان اسلام شدند و مأمور به جهاد شدند.
نکته چهارم پیامبر اکرم طرح جهانی شدن اسلام را ریختند و برای جهانی شدن اسلام برنامهریزی کردند. اگر به کارهای پیامبر اکرم دقّت کنید به خوبی این را مییابید. اوّلاً از آغاز به مسلمانها وعده پیشرفت فوق العاده اسلام را میدادند. وقتی که به مدینه هجرت میکردند، کفّار قریش برای دستگیری پیامبر اکرم جایزه عظیمی گذاشتند؛ رؤسای یکی از قبایل به نام سراقة بن مالک باخبر شد. افرادی را با خود همراه کرد. تاخت تا به پیامبر اکرم رسید.
به او خبر دادند در فلان راه است. خواست متعرّض بشود، حضرت او را به اسلام دعوت کردند، نپذیرفت. دعا کردند که خدایا شرّ او را هر گونه میتوانی از من دفع کن. وحی آمد که زمین در اختیار تو است. با اشاره پیامبر اکرم چهار دست و پای اسب سراقة بن مالک تا سینه در زمین فرو رفت. او دید خیلی بد شد، گفت: من را رها بکنید، متعرّض شما نمیشوم. با اشاره پیامبر رها شد.
فکر کرد چشم بندی بوده است، مجدّداً خواست متعرّض بشود. آن اتفاق تکرار شد. پیامبر به زمین دستور دادند دست و پای اسب او را بگیر. او فهمید حقیقتی است، لذا به پیامبر اکرم ایمان آورد. همین که ایمان آورد، پیامبر به او فرمودند: یک روزی دست بندهای سلطنتی مدائن را در دست خود میبینی، در چه حالی خواهی بود؟ این لابد تعجّب کرده است کسی که دارد فرار میکند، میخواهد او را بکشند، وعدههای عجیب و غریب میدهد. یعنی مسلمانها تا آنجا پیش میروند.
این جریان گذشت و این فرد به مکّه رفت و کارهای خود را ردیف کرد و به مدینه هجرت کرد. چون مسلمان شده بود از در مسجد وارد شد، پیامبر اکرم این جمله را بر او تکرار کردند و روزی که مسلمانها رفتند، او سر صندوقی رفت و دستبندها را دید، و به دست کرد آمد صدا زد: «صَدَقَ رسول الله».
پیامبر اکرم به مسلمانها چنین مژدههایی میدادند، اینها را تهییج میکردند که آماده باشید باید اسلام به دست شما به همه مردم دنیا عرضه بشود. پیامبر اکرم بعد از صلح حدیبیه به سران آن روز دنیا نامه نوشتند. به قیصر روم، به خسرو پرویز به مقوقس شاه مصر، نجاشی شاه حبشه، حارث غسانی حاکم شام و به شاه یمامه به اینها و به دیگران نامه نوشتند. اسلام را در سطح جهانی معرّفی کردند و البتّه طبیعی است که برای پیامبر اکرم مشکلات هم داشته باشد ولی پیامبر اکرم این کار را کردند، اسلام را به سطح جهان معرّفی کردند و برای جهانی شدن اسلام برنامهریزی کردند.
چرا این را بعد از صلح حدیبیه انجام دادند؟ چون در صلح حدیبیه پیمان متارکه جنگ برای مدّت ده سال بین مشرکین و مسلمانها بسته شد؛ این فرصتی برای پیامبر اکرم بود. بعد آنها نقض کردند، پیامبر اکرم هم به فتح مکّه نائل شدند؛ بعد از فتح مکّه دیگر صولت کفّار قریش شکست «يَدْخُلُونَ في دينِ اللَّهِ أَفْواجاً»[31] تمام شبه جزیره آمدند به اختیار خود، بدون خونریزی مسلمان شدند. این بود که پیامبر اکرم توفیقات فراوانی پیدا کردند.
نکته پنجم همین مسئله است که پیامبر اکرم در پیشبرد اسلام توفیقات فراوانی پیدا کردند.
۴- تثبیت جریان جهانی شدن اسلام
پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع امیر المؤمنین (ع) را به فرمان خدا به جای خود منصوب کردند که پرچم در دست او باشد که جهانی شدن اسلام آن هم با رأفت و رحمت اسلامی محقّق بشود. ولی وقتی جریان به شکل دیگری درآمد، برنامه پیامبر اکرم زمین ماند، جهانی شدن اسلام هم به کندی گرایید و بعد از مدّتی کشتی جهان نورد رسول اکرم به گل نشست.
قرائن نشان میداد که اگر پیامبر اکرم 30، 40 سال دیگر زنده بودند یا امیر المؤمنین به جای ایشان قرار میگرفتند و کار به دست ایشان بود، اسلام سه قاره آن روز را فرا میگرفت. آسیا، آفریقا و اروپا. بدون غلظت، بدون جنگهای آنچنانی، چون اسلام آن روز در دلها نفوذ کرده بود. حالا متأسّفانه مسیر عوض شد و این امر ناتمام ماند امّا خدای رحمان وعده داده است که نور خود را به اتمام میرساند و دین پیامبر اکرم را جهانی میکند.
[1] – سوره بقره، آیه 129.
[2] – سوره بقره، آیه 146.
[3] – همان، آیه 89.
[4] – سوره اعراف، آیه 155.
[5] – همان، آیه 156.
[6] – همان.
[7] – سوره اعراف، آیه 157.
[8] – سوره عنکبوت، آیه 48.
[9] – سوره اعراف، آیه 158.
[10]– سوره آلعمران، آیه 96.
[11] سوره آل عمران، آیه 49.
[12] – سوره اسراء، آیه 2.
[13] -سوره انعام، آیه 19.
[14] – همان، آیه 90.
[15] – سوره توبه آیه 33.
[16] – سوره احزاب، آیه 40.
[17] – سوره توبه، آیه 6.
[18] – سوره زخرف، آیات 1 تا 3.
[19] – تحدی، در لغت به معنی مبارزه طلبی و هماورد خواستن است، و در اصطلاح یك واقعیت تاریخی قرآنی است كه در آن خداوند از مخالفان و منكران وحی قرآن و صدق نبوت حضرت محمد (ص) میخواهد كه اگر طبق ادعای خود، قرآن را مجعول و خود ساخته و اساطیر الاولین میدانند، نظیر آن را بیاورند. خرمشاهی، بهاء الدین: قرآن پژوهی، تهران، دوستان، چ اوّل، ۷۷، ج ۱، ص ۴۸۱.
[20] – سوره بقره، آیه 23.
[21] – سوره اسراء، آیه 88.
[22] – سوره حجر، آیه 6.
[23] – همان،آیه 9.
[24] . قال الشيخ (رضياللهعنه) : اعتقادنا أنّ القرآن الذي أنزله الله تعالى على نبيه محمد (ص) هو ما بين الدفّتين ، وهو ما في أيدي الناس ، ليس بأكثر من ذلك ، ومبلغ سوره عند الناس مائة وأربع عشرة سورة. (الشيخ الصدوق، الإعتقادات، جلد، 1 صفحه 84)
[25]– سوره نجم، آیه 10.
[26]– سوره کهف، آیه 1.
[27]– سوره فرقان، آیه 1.
[28]– سوره حدید، آیه 9.
[29]– سوره اسراء، آیه 1.
[30]– سوره نجم، آیه 10.
[31]– سوره نصر، آیه 2.