علم خدا

یکی از راههای شناخت بیشتر انسان نسبت به پروردگار، معرفت به اسماء و صفات الهی است. در میان صفات مطرح شده یکی از مهمترین آنها، صفت علم خدا می‌باشد. چرا که بسیاری از صفات ذاتی به صفت علم خدا برمی‌گردد. مانند عالم، علیم، خبیر، سمیع، بصیر، مُدرک، علام الغیوب. متکلمان دراین‌باره می‌گویند: در واقع حی یعنی موجود عالم و قادر که آن هم به علم و قدرت بر می‌گردد. بنابراین یکی از مهمترین صفات ذاتی صفت علم است. برای آشنایی بیشتر با صفات ذاتی می‌توانید به مقاله «توحید ذاتی» مراجعه کنید.

قابل توجه است که در قرآن کریم حدود 250 بار با تعابیر مختلف به علم خداوند اشاره شده است که همین امر نشان از اهمیت موضوع علم خدا دارد. در این مقاله علم خداوند و ادله اثبات آن و ویژگی‌های این علم مورد بررسی قرار می‌گیرد. در ابتدا برای استفاده راحت‌تر چکیده‌ای از مطلب ارائه شده است.
البته برای شناخت کلی با اسماء و صفات الهی می‌توانید به مقاله « اسماء وصفات الهی» مراجعه کنید.

چکیده

صفت علم یکی از مهمترین صفات ثبوتی و ذاتی خداوند است؛ چون بسیاری از صفات دیگر هم به این صفت برمی‌گردند.

صفت علم با ریشۀ «علم» و با تعابیر مختلف حدود 250 بار در قرآن آمده است. صفت علم مورد پذیرش همۀ ادیان الهی است و آنچه مورد بحث است، جزئیات و ویژگی‌های علم خدا است.

برای اثبات علم خداوند دلایل نقلی فراوانی وجود دارد و برای اثبات عقلی علم خدا دو دلیل مطرح شده:

1- دلیل اِحکام که بین متکلمان مشهور است؛ یعنی انسان با مشاهدۀ نظم و همبستگی دقیق جهان هستی پی می‌برد که تنها، موجودی می‌تواند این عالم را با این عظمت و با این نظم دقیق طراحی و اداره کند که علم مطلقی داشته باشد.

2- بر اساس آموزۀ توحید، خداوند شبیه مخلوقات نیست و هیچ نقصی در او راه ندارد. نداشتن علم یعنی اینکه خدا کمال مطلق نیست و در او نقص وجود دارد و شبیه مخلوقات است که این خلاف فرض است.

نامحدود بودن، ازلی و ابدی بودن، اکتسابی نبودن و به واسطۀ ابزار نبودن از جمله ویژگی های علم خدا است که نوعاً این ویژگی‌ها به شکل سلبی مطرح شده است.

صفت علم خدا

صفت علم از مهمترین اوصاف خداوند است. در قرآن کریم حدود 250 بار به علم خدا با تعابیر مختلف مانند علیم، علام اشاره شده است. در همه ادیان الهی دربارۀ علم الهی اتفاق نظر وجود دارد و اگر بحثی دراین‌باره باشد، به تفسیر علم خدا مربوط می شود؛ آیا علم خداوند زائد بر ذات است که اشاعره معتقد بودند یا عین ذات است که امامیه و معتزله قائل بودند؟ و اینکه علم خداوند به جزئیات به چه صورت است؟ آیا علم به جزئیات دارد یا ندارد؟ کسی نگفته است خدا عالم نیست. لذا در کتابهای فلسفۀ دین می گویند: همۀ ادیان الهی خدا را به عنوان عالمِ قادر قبول دارند. بنابراین صفت علم مورد پذیرش همه است، بحث در جزئیات علم خداوند است، نه در اصل علم.

ادله علم الهی

اینجا دو بحث را مطرح می‌کنیم اول اثبات علم الهی و بعد بحث‌هایی که راجع به ویژگی‌های علم خدا و تفسیرهایی که می‌توانیم راجع به علم خداوند داشته باشیم. این دلایلی که مطرح می شود دلایل عقلی است. اگر بخواهیم دلیل نقلی بیاوریم، باید بگوییم: همین 250 آیه و چند هزار روایت و متون مقدسی که در همۀ ادیان الهی مطرح شده است. بنابراین دو دلیلی که می‌آوریم، غیر از ادلۀ نقلی است، در واقع ادلۀ عقلی بر اثبات وجود خدا دلالت می‌کند.

یک دلیل رایج است که در کتابهای کلامی به عنوان دلیل اِحکام از آن نقل می‌کنند؛ اِحکام یعنی محکم بودن که می‌توان به عنوان آفرینش و نظم جهان این دلیل را بیان کرد، به این بیان که اگر ما به جهان بنگریم، آفرینش جهان، نظم آن و همبستگی دقیق اجزای عالم، همه نشانه ای از علم مطلق خداوند و آفریدگار این جهان است. چون تنها موجودی می تواند با این عظمت و نظم دقیق طراحی و اجرا کند که علم مطلق داشته باشد.

برای نمونه؛ اگر به منظومۀ شمسی با چشم خود بنگریم، که بخش کوچکی از کهکشان راه شیری است و کهکشان راه شیری نسبت به کل عالم و کهکشان‌هایی که در جهان وجود دارد یک نوک سوزنی است. می‌بینیم چگونه این سیارات به دور خورشید در یک مدار خاص براساس دو نیروی جاذبه و گریز از مرکز، درحال حرکت هستند. اگر یکی از این دو نیرو یک مقدار زیادتر از دیگری شود، مثلاً نیروی جاذبه بیشتر شود سیارات به هم خواهند خورد و منظومۀ شمسی متلاشی می‌شوند. در پی آن، منظومه ای به منظومه های دیگر می‌خورد و کهکشان متلاشی می‌شود. وقتی کهکشان متلاشی شد، کهکشان های دیگر و کل عالم به هم می‌ریزد و اگر بالعکس نیروی گریز از مرکز بیشتر شود، این سیارات به سمت بیرون پرتاب و از منظومۀ خود خارج می‌شوند.

مثال دیگر اتم‌ها که از کوچکترین ذرات هستند. به قدری دانش و علم در آن به کار رفته که با وجود این حجم از تحقیقات دانشمندان، ندانسته‌های آن بیشتر است. براساس نظریاتی که امروزه وجود دارد در داخل اتم یک هسته‌ای و یک الکترون وجود دارد که اطراف این مرکز می‌چرخند و این چرخش، یک چرخش فوق العاده است. انرژیی که در داخل هسته اتم وجود دارد، با شکافته شدن هسته از آن آزاد می‌شود. در داخل اتم که چیزهای ریزی وجود دارد، الکترون و نوترون و پروتون در حال حرکت هستند. اگر مقداری این نظم موجود جابه جا شود، اتم به هم می ریزد. وقتی اتم که کوچکترین جزء اشیاء است، به هم ریخت، همۀ اشیاء عالم از هم پاشیده می‌شود و اگر این اتفاق در سایر موجودات عالم رخ بدهد چه خواهد شد.

این نظم دقیقِ بی نهایت را موجودی که علم بی نهایت و مطلق دارد، میتواند طراحی کند. بنابراین خداوند باید یک علم بی نهایت داشته باشد نسبت به این جهانی که آخر آن هنوز مشخص نیست.
می‌توان براساس بحث توحید که اصل زیر بنای اصول است گفته شود که خداوند شبیه مخلوقات نیست و هیچ نقصی در او راه ندارد. خوب اگر بگوییم خدا عالم نیست یعنی جاهل است. جهل از ویژگی های مخلوقات است و یک نوع نقص است و اگر بگوییم خداوند علم ندارد یعنی یک نقصی را به خدا نسبت دادیم و در نتیجه خداوند را به مخلوقات تشبیه کردیم، در حالی که خداوند شبیه به مخلوقات نیست و غنی و کمال مطلق است و هیچ نقصی در او راه ندارد.

ویژگی‌های علم خدا

ویژگی‌هایی که در قرآن و روایات برای علم الهی بیان شده است نوعاً به شکل سلبی است. چون نمی‌توانیم ماهیت علم خداوند را بیان کنیم. علم خدا عین ذات خدا است. اگر بخواهیم ماهیت علم خداوند را بیان کنیم، در واقع ذات خدا را بیان کردیم که محال است.

نمودار ویژگی‌های علم خدا

نامحدود بودن

یکی از ویژگی‌های علم خدا این است که این علم، نامحدود است. براساس همان دلیلی که علم اثبات شد، نامحدود بودن هم اثبات می‌شود. چون اگر بگوییم خداوند مقداری علم دارد و مقداری ندارد، دارای جهل می شود و به واسطۀ همان جهل نمی‌تواند جهان را اداره کند و نقص، خلل و مشکلی در عالم به وجود می آید و به واسطۀ همان جهل، شبیه مخلوقات می‌شود و دیگر کمال مطلق نیست و مانند مخلوقات ناقص است. بنابراین خداوند علم نامحدود دارد، در قرآن نیز در آیات متعددی به این مسأله اشاره شده است. از جمله می‌فرماید:

﴿إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَليمٌ﴾ 1

همانا خداوند به همه چیز آگاه و دانا است.

ازلی و ابدی بودن

ویژگی دوم برای علم الهی این است که علم خدا ازلی و ابدی است. اینطور نیست که خدا نسبت به چیزی علم نداشت، بعداً علم پیدا می‌کند و علم را کسب می‌کند. اولاً اگر خداوند در زمانی (چه گذشته و چه آینده ) علم نداشته باشد، همان دو اشکالی که مطرح شد پیش می‌آید. بنابراین، علم خداوند ازلی و ابدی و همیشگی است و این درست نیست که گفته شود خدا عالم نبود، بعداً عالم شد. چون اشکالات متعددی که پیدا می‌شود مثل اینکه ذات خدا تغییر می‌کند. قبلاً علم نداشت حالا علم دارد و تغییر می‌کند یا در واقع ناقص بوده است که حالا کامل شده است و اینها با صفات خداوندی که یگانه است و شبیه مخلوقات نیست و کمال مطلق است سازگار نیست.
در روایات نیز به این مسأله اشاره شده است. امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند:

﴿عَالِمٌ إِذْ لَا مَعْلُومٌ﴾ 2

او عالم بود هنگامی که معلومی نبود.

یعنی علم خدا این نیست که حتماً یک چیزی خلق شود، بعد خدا عالم شود. نه، خدا عالم بود. در روایت دیگری امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

﴿كُلُّ عَالِمٍ فَمِنْ بَعْدِ جَهْلٍ تَعَلَّمَ وَ اللَّهُ لَمْ يَجْهَلْ وَ لَمْ يَتَعَلَّمْ﴾ 3

هر عالمی بعد از اینکه جاهل بوده است، می‌آموزد، اما خداوند نه جاهل بوده است [که بعداً عالم بشود] و نه از دیگری چیزی یاد گرفته است.

یعنی ما بعد از اینکه نمی‌دانستیم، چیزی را یاد می‌گیریم و به درجه ای از علم می‌رسیم، لکن علم خدا ذاتی است. علم او عین ذات است یعنی هر وقت خدا بوده، علم او هم بوده است و خدا ازلی است، پس علم او هم ازلی است. اینطور نیست که خدا بوده و علم نبوده است و بعداً علم ایجاد شده است یعنی علم خداوند ازلی و ابدی است و ما نمی‌توانیم هیچ مقطع و برهه‌ای را تصور بکنیم که خدا علم نداشته است.
چنان که روشن است با سلب حدود، ویژگی‌های علم الهی بیان می‌شود، می‌گوییم علم خداوند محدود نیست، نامحدود است. علم خداوند مسبوق به عدم نیست، ازلی و ابدی است.

اکتسابی نبودن علم خدا

ویژگی سوم این است که علم خدا اکتسابی نیست. در همۀ این ویژگی‌ها می خواهیم بگوییم که خداوند و صفاتش از دو حد تشبیه و تعطیل خارج است؛ خدا علم دارد، علم او مثل ما نیست. علم ما محدود است و علم خداوند نامحدود، علم ما ازلی نیست، علم خدا ازلی است. علم ما اکتسابی است، ما یاد می‌گیریم، علم خدا اکتسابی نیست. خدا از کسی چیزی یاد نگرفته است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند:

﴿الْعَالِمِ بِلَا اكْتِسَابٍ وَ لَا ازْدِيَادٍ وَ لَا عِلْمٍ مُسْتَفَادٍ﴾ 4

او عالم است بدون اینکه آن را آموخته باشد و بدون آنکه قابل زیاد شدن باشد و بدون اینکه از علم خود استفاده کند.

یعنی اینطور نیست که از علم استفاده کند، بلکه ذاتی او است؛ یعنی ذات و علم او یکی است. کسب کردن و زیاد شدن، در بحث علم الهی وجود ندارد.

بی واسطه بودن

از جمله اموری که در مورد علم بیان شده است این است که علم خداوند بدون ابزار است. علم ما از طریق ابزار مثل گوش،چشم، لمس و عقل است. آیا علم خدا از طریق ابزار نیست. امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرماید:

﴿عَلِمَهَا لَا بِأَدَاةٍ لَا يَكُونُ الْعِلْمُ إِلَّا بِهَا وَ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ مَعْلُومِهِ عِلْمُ غَيْرِهِ بِهِ كَانَ عَالِماً بِمَعْلُومِهِ‏﴾ 5

خداوند به همه چیز علم دارد اما نه به واسطۀ ابزاری که علم مخلوق فقط به وسیله آن ابزار حاصل می‌شود و بین او و آنچه او می داند علم غیر او نیست و او عالم به معلومش است.

خدا که به اشیاء علم دارد به واسطۀ ابزارآلات نیست، به ادات نیست که علم به واسطۀ آن ابزار باشد و بین خدا و معلوم، علمی غیر از خدا نیست یعنی اینطور نیست که خدا وجود دارد، معلوم هم وجود دارد، یک چیز سومی هم به نام علم وجود دارد. نه، علم همان خود خدا است. عین ذات خدا است. اینطور نیست که یک چیزی وجود دارد به نام علم، به واسطۀ آن علم به معلوم پی می‌برد یا یک ابزاری مثل گوش و چشم وجود دارد به واسطۀ آن علم… نه. «عالمٌ بذاتهِ» به ذات خود علم پیدا می‌کند.

بنابراین ما این ویژگی‌ها را که نوعاً سلبی است، در مورد خدا به کار می‌بریم، در واقع می‌خواهیم از حدّ تشبیه خارج شویم. اما نمی‌توانیم بگوییم کیفیت علم خدا چطور است، بلکه در روایت از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است که:

﴿لَا يُوصَفُ الْعِلْمُ مِنَ اللَّهِ بِكَيْفٍ﴾ 6

کیفیت و چگونگی علم خداوند وصف نمی‌شود.

این کم و کیف و اعراض دیگر برای مخلوقات است، اصلاً در مورد خداوند نمی‌توانیم از این کیفیت بحث کنیم و بعد بگوییم مثلاً علم خداوند از قبیل کیف نفسانی است که در انسان اینطور است. بلکه می‌توان گفت علم خدا حد ندارد، ازلی و ابدی است، اکتسابی نیست و با ابزار به دست نیامده است و الی آخر.

برای کسب اطلاعات بیشتر به درس ” توحید در قرآن” از سلسله دروس دوره “عقاید قرآنی” مراجعه کنید.


پی نوشت ها

  1. سورۀ انفال، آیۀ 75.
  2. نهج البلاغه، ص 212.
  3. ابوجعفر محمّد، الصدوق؛التوحيد (للصدوق)، ص 43.
  4. نهج البلاغه، ص 330.
  5. محمّد بن یعقوب ، الکلینی،الكافي، ج ‏8، ص 18.
  6. ابوجعفر محمّد، الصدوق؛التوحيد (للصدوق)، ص 138.
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

10 نظرات
  1. ناشناس می گوید

    عاااالی

    1. ایمانور می گوید

      از لطف شما سپاسگزاریم

  2. ناشناس می گوید

    شسته و رفته و مفید

    1. ایمانور می گوید

      سلامت باشید
      از لطف شما سپاسگزاریم

  3. مریم جعفری می گوید

    با سلام و وقت بخیر
    امکانش هست که منابع مقاله رو در اختیار ما قرار بدید؟ برای اطلاعات بیشتر در خصوص نوشتن پایان نامه به آن نیاز دارم.
    سپاس گزارم

    1. مریم جعفری می گوید

      منابع اصلی

    2. ایمانور می گوید

      با سلام و احترام
      منابع در پاورقی مقاله (پی‌نوشت) آمده

    3. ایمانور می گوید

      این مقاله برگرفته از مباحث توحید استاد دکتر برنجکار است.
      منبع قابل ذکر: کتاب توحید (دوره عقاید قرآنی) دکتر رضا برنجکار انتشارات قدس چاپ تابستان ۱۳۹۵

  4. مهسا می گوید

    مطلب خوبی بود خیلی ممنون

    1. ایمانور می گوید

      با سلام و احترام
      ممنون از لطف شما