تفاهم در خانواده

یکی از عوامل موثر در تحکیم خانواده تفاهم بین اعضای خانواده است. تفاهم باعث ایجاد محبت و صمیمیت در خانواده می‌شود. در این مقاله اهمیت تفاهم را بیان کرده و سپس آثار آن را بررسی می‌کنیم. برخی از سوالاتی که در این مقاله به آنها پاسخ داده می‌شود عبارتند از:

  • تفاهم در خانواده چه ضرورتی دارد؟
  • آیا برای رسیدن به تفاهم باید کاملاً‌ همتا بود؟
  • چه رابطه‌ای بین همتایی و تفاهم زوجین وجود دارد؟
  • تفاهم بین والدین و فرزندان چگونه محقق خواهد شد؟
  • آثار تفاهم چیست؟

چکیده

  • تفاهم مصدر باب تفاعل است یعنی یکدیگر را فهمیدن. تفاهم عامل مهمی در تحکیم خانواده است.

  • لازمۀ تفاهم، همتا بودن و همگون بودن در تمام امور نیست. برای رسیدن به یک تفاهم نسبی لازم است مطلوب بودن همتایی را در سه قسمت بررسی کنیم:
    1. همتایی کامل: در مبانی و اصول خصوصاً اصول اعتقادی و ایمانی همتایی کامل لازم است.
    2. عدم همتایی: همتا بودن در بعضی از امور یا امکان ندارد و یا در صورت امکان مطلوب نخواهد بود؛ توجه به این نکته باعث می‌شود هر یک از زوجین بتواند روحیات و تفکرات خاص طرف دیگر را درک و فهم کند.
    3. همتایی نسبی: در بسیاری از امور همگون بودن به صورت نسبی کفایت می‌کند و برای محقق شدن تفاهم، نیازی به همتایی کامل نیست. اموری مانند تحصیلات، فرهنگ‌های خانوادگی، وضعیت اقتصادی.

  • تفاهم بین زوجین: زن و شوهر باید در امور زندگی، در امور اقتصادی، در مسائل اعتقادی، در تربیت فرزند، به فهم مشترک برسند.

  • تفاهم بین والدین و فرزندان: گذر زمان بسیاری از فروعات زندگی را تغییر می‌دهد، در این امور نباید فرزندانمان را به آداب زمان خودمان وادار کنیم؛ از طرفی دیگر اصولی اعتقادی و رفتاری وجود دارد که با گذر زمان تغییرناپذیر خواهند بود مانند اصل توحید و اصل صداقت که باستی محور تربیت در خانواده‌ها باشند.

  • والدین نه باید زیاد سهل‌گیر باشند و نه سخت‌گیر بلکه باید مقتدر باشند یعنی با حفظ اصول در تربیت،‌ رابطه‌ای صمیمانه و محبت‌آمیز با فرزندان داشته باشند. یعنی در فروعات و روش‌های تربیتی منعطف عمل کنند و در عین حال فرزندانشان را علاقه‌مند به اصول عقیدتی و رفتاری تربیت کنند.

  • آثار تفاهم عبارتند از:
    1. آرامش: یکی از عوامل تأثیرگذار در آرامش خانواده تفاهم است.
    2. عملکرد یکسان: تفاهم سبب می‌شود تا در عملکرد‌ها در امور مختلف زندگی مانند تربیت فرزند، مسائل اقتصادی یا فرهنگی یکسان شود.
    3. موفقیت: یکی از آثار آرامش در خانواده موفقیت است که تفاهم نقش بسزایی در آن دارد. خانواده و جامعه رابطه‌ای طرفینی با یکدیگر در موفقیت دارند.

تفاهم عامل تحکیم خانواده

یکی از عوامل تحکیم خانواده، تفاهم است. اگر در خانواده بین زن و شوهر و فرزندان تفاهم وجود داشته باشد، خانواده به سوی استحکام و ثبات، سیر می‌کند. اگر تفاهم نباشد موجب اختلافات کوچک و احیاناً اختلافات بزرگتر خواهد شد و می‌تواند تزلزلی در بنیان خانواده ایجاد کند.

تعریف تفاهم

تفاهم مصدر باب «تَفاعُل» است، یعنی عملی را طرفینی انجام دادن، یکدیگر را فهم کردن و یا به عبارتی به فهم مشترک رسیدن. در یک امری هر دو نفر، به یک شکل فکر کنیم، به یک فهم مشترک برسیم.

رابطه همتایی و  تفاهم

نکتۀ مهم این است که لازمۀ تفاهم، تشابه کامل به یکدیگر نیست، زن و شوهر دو جنس هستند و خصوصیّات آن‌ها متفاوت است، ممکن است خانواده‌های آن‌ها با هم تفاوت‌هایی داشته باشند. بنابراین لازمۀ تفاهم، همتا بودن و همگون بودن در تمام امور نیست. البتّه ما باید همین همگون بودن را تقسیم کنیم و تفکیکی برای  آن قائل شویم.

 برای رسیدن به یک تفاهم نسبی لازم است همتایی را در سه قسمت دسته بندی کنیم: در بعضی از امور باید بین زن و شوهر همتایی کامل وجود داشته باشد، در بعضی دیگر همتایی مطلوب نیست و در دسته‌ای همتایی نسبی مطلوب است. در ادامه هر یک از این موارد را بررسی خواهیم کرد.

۱- همتایی کامل

آن‌جاهایی که باید عین هم باشیم، در مبانی و اصول است. خصوصاً مبانی و اصول اعتقادی و ایمانی، این‌جا باید عین هم باشیم. یعنی اصلاً از شرایط ازدواج این است که مؤمن با مؤمن ازدواج کند، مؤمن نباید با کافر ازدواج کند، غیر از استثنای ویژه‌ای که در احکام فقهی وجود دارد. بنابراین در اصول عقاید باید همتایی کامل وجود داشته باشد و هر دو باید اهل ایمان باشند.

چرا که اگر زوجین مثل هم نباشند اصلاً تفاهم نخواهند داشت. قرآن، امام زمان (عج) و … به طور کلی ارزش‌های دینی مورد اختلاف خواهد بود و زندگی انسان مؤمن با محور آن‌ها شکل می‌گیرد و  این تفاوت‌ها هم موجب گسست در زندگی خواهد شد.

۲- عدم همتایی

در بعضی از امور همتا بودن یا امکان ندارد و یا در صورت امکان مطلوب نخواهد بود. خدا بعضی ویژگی‌ها را برای مرد خواسته و ویژگی‌هایی را برای بانوان خواسته است. برای مثال در مسئلۀ سخاوت و از آن طرف دقّت در امور اقتصادی، لازم است بین زن و مرد تفاوت‌هایی باشد. خانم‌ها مدیر منزل هستند، باید اموال خانوادگی را حفظ کنند، هزینه باید حساب شده باشد. اما در نقطه مقابل برای مرد شایسته است که در حد تعادل دست و دلباز باشد، هم نسبت به خانواده، هم نسبت به دیگران. توجه به این نکته که عدم همتایی در بعضی از امور بد نیست بلکه مطلوب است، باعث می‌شود که اختلاف و بحثی پیش نیاید و تفاهم صورت پذیرد.

۳- همتایی نسبی

در بعضی قسمت‌ها نیز اگر تا حدودی با هم تناسب داشته باشیم می‌توانیم به فهم مشترک برسیم. مثلاً در تحصیلات، اگر یکی از همسران مدرک تحصیلی ویژه‌ای دارد، لازم نیست طرف مقابل هم همان مدرک را داشته باشد که بتوانند با هم زندگی کنند، بتوانند به فهم مشترک برسند. لازمۀ تفاهم عین هم بودن نیست، عین هم بودن در یک موارد محدودی ضرورت دارد و در بیشتر موارد به طور نسبی کفایت می‌کند.

مثلاً فرهنگ خانوادگی، دو خانواده‌ای که با هم ازدواج می‌کنند، اگر پنجاه درصد تا هفتاد درصد فرهنگ آن‌ها شبیه به هم باشد می‌توانند با هم زندگی کنند. صد درصد نه ممکن است و نه لازم است. بنابراین به طور کلی این مهم است که طرفین همدیگر را فهم کنند، هر چند با تفاوت‌هایی که در آن‌ها وجود دارد.

حوزه‌های تفاهم در خانواده

و امّا در مورد حوزۀ تفاهم در خانواده، ما به یک معنا دو حوزه و به یک معنا سه حوزه برای تفاهم در خانواده باید مورد نظر داشته باشیم:

۱- تفاهم بین زوجین

زن و شوهر باید در امور زندگی، در امور اقتصادی، در مسائل اعتقادی، در تربیت فرزند، به فهم مشترک برسند که نکات کلی درباره آن مطرح شد. فهم مشترک می‌تواند شیوه‌های مشترک را ایجاد کند و نتیجۀ بهتری گرفته شود. در غیر این صورت ممکن است زحمات همدیگر را تلف ‌کنند.

۲- تفاهم بین والدین و فرزندان

فرزندان در سنین کودکی تابع پدر و مادر هستند. یعنی هر چه را پدر و مادر خوب ببینند آن‌ها هم خوب و هر چه را آن‌ها بد ببینند فرزندان هم بد می‌بینند و احساس ناخوشایندی از اطاعت کردن از پدر و مادر ندارند. البته ممکن است گاهی شیطنت‌های کودکی باعث تخلّفی شود، امّا در فکر و اعتقاد آن‌ها این است که باید از پدر و مادر اطاعت کرد. امّا کمی که سن بالا می‌رود و به سنین بلوغ که نزدیک می‌شوند تحوّلی در روحیات فرزندان ایجاد می‌شود. کم کم به فرزندان حسّ استقلال دست می‌دهد، استقلال در فهم، استقلال در انتخاب شیوه زندگی و غیره.

چه بسا این حالت برای دورۀ جوانی که باید کاملاً‌ مستقل شوند، لازم باشد. خداوند این دوره را به این صورت طراحی کرده است. این‌جا کار پدر و مادر یک مقدار دقیق می‌شود، گاهی هم مشکل می‌شود. اوّلاً فرزندان درآداب و امور زندگی تفاوت‌هایی دارند. مدرسه‌ای که آن‌ها می‌روند با مدرسه‌ای که پدر و مادرها می‌رفتند متفاوت است. ادبیات گفتاری در جامعه فرق کرده است و بسیاری از امور دیگر. پدر و مادر نباید انتظار داشته باشند تا فرزندان در تمام امور مانند آن‌ها باشند و مثل آن‌ها بزرگ شوند. جمله‌ای از امیر المؤمنین (ع) است که فرمودند:

«لا تُکرِهوا أَولادَكُم عَلَى‏ آدابِكُم فَإنَّهُم مَخلوقُونَ‏ لِزَمَانٍ‏ غَيرَ زَمَانِكُم‏»[1]

فرزندانتان را بر آداب زندگی خودتان اجبار نکنید که آن‌ها در زمانی غیر از زمان شما خلق شده‌اند.

توجه به این روایت برای والدینی که زیاد سخت‌گیری می‌کنند و گاهی افراطی عمل می‌کنند بسیار مهم است.

رویکردهای تربیتی والدین

ما در بین والدین سه دسته را می‌بینیم؛ دسته‌ای بسیار سهل‌گیر و اهل تسامح در تمام امور هستند، دسته‌ای سخت‌گیرند و دستۀ دیگر والدین مقتدر هستند.

والدین سهل‌گیر

آن‌هایی که سهل‌گیر هستند گاهی در رفاقت افراط می‌کنند، مثلاً با فرزند 12 ساله یا 15 سالۀ خود به گونه‌ای دوست و رفیق می‌شود که دیگر جایگاه مربی بودن خود را از دست می‌دهند، نمی‌تواند به خود اجازه بدهد جلوی اشتباهات فرزند را بگیرند یا به او تذکّر بدهند. می‌ترسد این محبّت و دوستی خدشه‌دار شود. در کارهای اشتباه او تسامح می‌کند، حتّی گاهی می‌بیند فرزند او با دوستان نابابی نشست و برخاست دارد اما او نمی‌تواند فرزندش را از این خطر حفظ کند. آسیب‌های این رویکرد تربیتی واضح و روشن است.

والدین سخت‌گیر

دستۀ دوم والدین سخت‌گیر هستند، اصولی که برای خود از اوّل عمر، از جوانی داشته‌اند، می‌خواهند الآن فرزندان آن‌ها هم آن‌گونه عمل کنند. این رویکرد نیز بسیار آسیب‌ آفرین است. این دسته از والدین باید بیشتر به حدیثی که از امیرالمؤمنین (ع) نقل شد، توجه کنند.

والدین مقتدر

سؤال این است که بالاخره ما باید چه روشی را انتخاب کنیم، سهل‌گیر باشیم یا سخت‌گیر؟ پاسخ این سؤال در دستۀ سوم والدین است که والدینی مقتدر هستند. یعنی هم دوست هستند و اهل محبت و هم به اصول و بنیان‌های تربیتی و انسان‌ساز پایبند هستند.

باید بین دو امر تفکیک قائل شد،‌ ما یک دسته اصول و مبانی زندگی داریم که شامل برخی از مباحث اعتقادی و همچنین برخی از مباحث رفتاری می‌شود. این اصول در طول زمان تغییرناپذیر هستند؛ امور اعتقادی مانند باور به خدای یگانه و امور رفتاری مانند صداقت در رفتار و گفتار. صداقت همیشه خوب است و تربیت فرزند موحد و راستگو در هر زمانی مطلوب است و چنین اصولی در گذر زمان همیشه ثابت است. مبحث دیگر درباره روش‌های تربیتی و یا فروعات زندگی است که می‌تواند در هر زمانی متفاوت باشد.

در رویکرد سوم ما باید به اصول پایبند باشیم، یعنی فرزند ما بداند که باید نماز بخواند، باید راستگو باشد، بداند که باید در گفتار و کلمات خود حدودی را رعایت کند، هر حرفی را در خارج منزل شنید حق ندارد در منزل عنوان کند. باید در این مسائل جدّی باشیم. لازمۀ جدّی بودن همیشه خشونت نیست، می‌شود همراه با محبّت قاطع باشیم. اما در روش‌های تربیتی و مسائل فرعی زندگی تا جایی که به اصول و مبانی لطمه نزند سختگیری نکنیم؛ مانند آداب و نوع لباس پوشیدن، آرایش مو.

در حلال خدا حقّ انتخاب داشته باشد، فکر نکنیم رنگ لباس او را هم باید پدر و مادر انتخاب کنند. می‌دانیم که وقتی فرزندان به سنّ ازدواج برسند شریعت مقدّس الهی، حقّ انتخاب هم به پسر و هم به دختر می‌دهد. اگر بخواهیم این حقّ انتخاب را از او بگیریم، مثل بعضی زمان‌ها، مثل بعضی خانواده‌ها به او تحمیل کنیم، بعد ممکن است آسیب‌های فراوانی داشته باشد.

خلاصۀ سخن این است که والدین وظیفۀ ظریفی دارند، باید کاری انجام بدهند که فهم آن‌ها و فهم فرزندان آن‌ها به هم نزدیک شود. لازمه‌اش این است زمان را خوب بشناسند، بتوانند خود را جای فرزند بگذارند، شرایط آن‌ها را درک کنند. از یک طرف در اصول و مبانی هم جدّی باشند تا فرزندان با معیارهای صحیح تربیت شوند. حوزه‌ سومی هم می‌ماند که تفاهم بین فرزندان است و در جای خود باید بررسی شود.

آثار تفاهم

تفاهم در خانواده یک موهبت الهی است و آثار زیادی دارد؛ بعضی از آثار آن عبارتند از:

۱- آرامش

تفاهم موجب آرامش می‌شود. یا بگوییم عدم تفاهم موجب مشاجره و درگیری است. اگر فهم‌ها و احساس‌ها به همدیگر نزدیک بود زمینۀ درگیری وجود نخواهد داشت.

۲- عملکرد یکسان

دوم به رفتار مشترک منتهی می‌شود. برای مثال در تربیت فرزند سلیقۀ پدر و مادر به هم نزدیک می‌شود، کار با سرعت بیشتری به سوی اهداف پیش خواهد رفت و یکدیگر را نقض نخواهند کرد. یا در تنظیم امور منزل مثل اقتصاد خانه، مسائل فرهنگی، اگر فهم مشترک وجود داشته باشد به راحتی تنظیم صورت می‌گیرد. امّا اگر به طور مثال یک طرف تجمّل‌گرا بود، طرف دیگر از تجمّل‌گرایی بیزار بود و خیلی ساده‌گرا بود یا به زندگی ساده تمایل داشت، در چنین مواردی دچار اختلاف خواهند شد.

البتّه باید بررسی شود که اگر تفاهم در مواردی به وجود نیامد چه کاری باید انجام داد. اما اگر بتوانیم تفاهم را ایجاد کنیم یا تفاهم وجود داشته باشد، إن‌شاء‌الله از این مشکلات در امان خواهیم بود. در ارتباط با فامیل، در ارتباط با جامعه، در سفر، در برنامه‌ریزی‌های مختلف زندگی، تفاهم کار را آسان می‌کند.

۳- موفقیت

در مرحلۀ سوم موفّقیّت افراد خانواده زیاد خواهد شد. توضیح این که احساساتی که انسان در منزل دارد به ساعات بیرون از منزل سرایت می‌کند. برای مثال خانواده‌‌ای که با هم تفاهم دارند، روابط خوبی با هم خواهند داشت و خانه محل امن و آرامش‌بخشی برای افراد آن خواهد بود، دانش‌آموزی که فردا از این خانواده به کلاس می‌رود، با خیال آسوده می‌رود. عکس آن در خانواده‌ای که التهاب و درگیری وجود دارد، موفقیت دانش‌آموز در درس و کارهای علمی خدشه‌دار خواهد شد، و ذهن و فکر او متمرکز در کلاس نخواهد بود. این موضوع درباره پدر و مادر خانواده نیز صادق است.

داستانی را نقل می‌کنند که کارگری در محل کار خود بسیار درخشید و موجب حسد بعضی از همکاران او شد. یکی از آن‌ها گفت: من می‌‌توانم این موقعیّت را از او سلب کنم؛ رفت و با همسر او با مقدّماتی صحبت کرد و ذهن او را نسبت به شوهر خراب کرد. با همین کار درگیری بین او و همسرش ایجاد کردند و نتیجه همان شد که می‌خواستند، او دیگر نمی‌توانست با همان کیفیت گذشته به کار خود ادامه دهد و کار او افت کرد.

مرحلۀ بعد جامعه است، کسی که با روحیه آرام وارد جامعه شود به خوبی در انجام وظایف خود موفّق خواهد شد، خواه کارمند اداره‌ای باشد یا کارگر یا کشاورز یا مدیر. بنابراین برای موفقیت بین خانواده و جامعه ارتباط مستقیم و دو طرفه وجود دارد. خلاصۀ سخن این‌که به تفاهم در خانواده فکر کنیم، تلاش کنیم این موهبت الهی در خانوادۀ ما وجود داشته باشد تا إن‌شاء‌الله به آرامش و موفّقیّت برسیم. سوال مهمی در این جا مطرح می‌شود چگونه می‌توان به تفاهم رسید؟ درباره راهکارهای رسیدن به تفاهم مقاله مستقلی به نام «راهکارهای تفاهم در خانواده» نوشته شده است برای مطالعه بیشتر می‌توانید به آن مراجعه نمایید.

Cinque Terre

قرآن و خانواده

این مقاله بخشی از درس‌ قرآن و خانواده است که توسط استاد ارجمند دکتر سید محسن میرباقری در موسسه نورالمجتبی علیه السلام تدریس شده است. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این درس به اینجا مراجعه کنید.


[1]– شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج ‏20، ص 267.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.