تربیت نفس

در آموزه‌های اخلاقی اسلام بعد از معرفت نفس نوبت به تربیت نفس می‌رسد. در این مقاله به بررسی اهمیت تربیت نفس از دیدگاه آیات قرآن کریم و روایات اسلامی می‌پردازیم سپس راههای تربیت نفس را در آموزه های اسلامی بیان می‌کنیم. برخی از مسائل مهمی که در این مقاله بررسی می‌شود عبارتند از:

  • اهمیّت تربیت نفس
  • حالات مختلف نفس از دیدگاه قرآن کریم
  • راههای تربیت نفس
  • معنای مشارطه
  • معنای مراقبه در روایات اسلامی
  • انواع محاسبه از دیدگاه روایات

چکیده

  • نتیجۀ تربیت نفس، بر اساس آیات و روایات، فلاح و رستگاری است.

  • قرآن کریم حالات نفسانی انسان را در چهار مرحله توصیف می‌کند:
    1. نفس امّاره، یعنی نفسی که انسان را به بدی امر می‎کند. این نفس در وجود همگان هست و با تربیت نفس، ظهور و بروز آن کم می‌شود.
    2. نفس لوّامه، یعنی نفسی که صاحب خود را زیاد ملامت می‌کند. این نفس در وجود همگان هست، اما با عادت به انجام گناه، این نفس در وجود انسان رفته رفته می‌میرد.
    3. نفس مُلهَمه، نفسی که از طرف خدا و ملائکه به او الهاماتی می‌شود. این مرحلۀ الهام بر اثر مقداری مراقبت و زحمت در انسان پدیدار می‌شود. بنابراین مشخص می‌شود که وجود این نفس همگانی نیست.
    4. نفس مطمئنه که در این مرحله، انسان به مقام اطمینان می‌رسد.
  • راه‎هایی که در روایات و کتابهای اخلاقی برای تربیت نفس آمده است، عبارتند از:
    1. مشارطه
    2. مراقبه
    3. محاسبه
  • مشارطه یعنی انسان با نفس خود قول و قرار بگذارد که از حدود الهی فراتر نرود و اگر خواسته‌های نفس حتی ذره‌ای با اوامر الهی مخالف بود، آن‌ها را اجابت نکند. می‌توان ابتدای امر شرط‌های جزئی‌تر گذاشت مانند ترک غیبت.

  • مراقبه یعنی این که انسان بر یاد خدا مراقبت بورزد و لذّت نفس برای او اصل نباشد، همچنین هیجان‌های نفس را کنترل کند. همچنین در عمل به شرط‌هایی که برای خود گذاشته مراقبت داشته باشد.

  • در روایات توصیۀ فراوانی به مراقبت از نفس شده است و آن را نشانۀ انسان عاقل برشمرده‌اند.

  • محاسبه یعنی این که انسان از نفس خود حساب بکشد که چه کرده است و می‌کند.

  • محاسبه باید در مقاطع مختلفی انجام شود: محاسبۀ بعد از هر عمل، محاسبۀ روزانه، و محاسبه در مقاطع مختلف عمر.

  • بر اساس روایات، محاسبۀ نفس سبب سعادتمندی انسان است و چگونگی آن در روایات ذکر شده است.

ارتباط با خویشتن

یک بحث مهم در آموزه‌های اخلاقی اسلام ارتباط انسان با نفس خویش است. اوّلین سؤالی که در آغاز ممکن است مطرح شود این است که، مگر ارتباط با خویشتن هم جزء اخلاق است و آیا انسان باید با خود هم رابطۀ خوبی برقرار کند؟ آیا باید نسبت به سعادت خود بیاندیشد و حقّ نفس خود را عطا کند؟ پاسخ این سؤالات در دو نکته زیر قرار دارد.

نکتۀ نخست: در کتب اخلاق، مسائل مربوط به معرفت النّفس و توجّه به مسائل نفس به تفصیل ذکر شده است. کتابهایی نظیر «جامع السّعادات» نوشتۀ مرحوم ملّا مهدی نراقی یا کتاب «معراج السّعادة» تألیف مرحوم ملّا احمد نراقی از این دسته‌اند. دلیل این موضوع هم در این است که اخلاق نوعی تربیت نفس است. و تربیت نفس نیز بدون شناخت و معرفت ممکن نیست. این مطلب در مقاله مستقلی به نام «معرفت نفس» بررسی شده است.

نکتۀ دوّم: آیات و روایات فراوانی در موضوع تربیت نفس انسان وجود دارد. به عنوان مثال زهد از آموزه‌های اخلاقی دین اسلام است و قرآن روی آن تکیۀ بسیاری دارد. معنای زهد بی‌رغبتی به دنیاست، نه تلاش نکردن و دست از دنیا و وظایف آن شستن. انسان در زندگی موظّف است حتّی در امور دنیایی، کار خود را دقیق و کامل انجام دهد. لقمان درباره بهره‌وری از دنیا به فرزند خود می‌فرمود:

وَ خُذْ مِنَ الدُّنْيَا بَلَاغاً َو لَا تَرْفُضْهَا فَتَكُونَ عِيَالًا عَلَى النَّاس.[1]

از دنيا به اندازۀ كفافت بهره بردار و چنين مباش كه دنيا را به کلی طرد كنى که در آن صورت سربارِ مردم می‌شوی.

دین، ما را به زهد تشویق می‌کند تا به دنیا بی‌رغبت شویم، در عین این که از نعمت‌های دنیا بهره می‌بریم، درست مثل بهره‌ای که دانشجو از امکانات دانشگاه می‌برد، امّا دل در گرو آن ندارد و نگاه ابزاری و موقت به آن دارد و می‌داند روزی باید آن را رها کند. امام صادق (ع) درباره ثمره زهد می‌فرماید:

مَنْ زَهِدَ فِي الدُّنْيَا أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبه وَ أَنْطَقَ بها لِسَانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُيُوبَ الدُّنْيَا دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا.[2]

هر کس زاهد شود و دل از مهر دنیا بشوید، خداوند حکمت و کاردانی را در قلب او مستقر می‌کند و زبانش را بدان گويا سازد، و از کاستی و کژی دنیا باخبرش کند تا آنجاکه هم درد را بشناسد و هم درمان را بداند.

دانشجو نسبت به امکانات دانشگاه تقریباً زاهد است، در رستوران آن غذا می‌خورد، از صندلی‌های کلاس استفاده می‌کند. اما صندلی نو یا کهنه برای او چندان تفاوتی ندارد. از دانشگاه که پا بیرون می‌گذارد، دل در گرو آن‌ها ندارد. اگر هم باخبر شود که صندلی‌های کلاس آسیب دیده است، اهمیّت زیادی برای او ندارد و می‌داند دانشگاه دوباره آن‌ها را تدارک می‌بیند. این مثال ما را با معنای تقریبی زهد آشنا می‌کند. امّا اگر همۀ این‌ وسایل و امکانات را به نام انسان کنند و او را مالک آن‌ها قرار دهند، آن زمان احساسات انسان نسبت به آن‌ها به شکل دیگری می‌شود.

معنای زهد، اعراض از دنیا نیست، زاهد از امکانات دنیا به قدر نیاز بهره می‌برد، اما دلباختۀ آن نمی‌گردد. پس کسانی که با رویارویی با حرام به توجیه آن می‌پردازند و عاقبت خود را به آن آلوده می‌کنند، زهد نداشته‌اند و البته دنیا به آلودگی‌های آن نمی‌ارزد. در مجموع زهد یکی از تعالیم مهم در خصوص تربیت نفس است که ظاهراً مسأله‌ای شخصی است.

 دل نبستن به دنیا و گسستن پیوندهای خویش با آن، امری است نفسانی و در ارتباط مستقیم با خویشتن است، به دست آوردن این فضیلت با تربیت و تزکیۀ نفس ممکن می‌گردد. پس پیداست که بخش عمده‌ای از دستورهای دین دربارۀ نفس و راه و روش تعامل با آن است، به عبارتی به رابطۀ صحیح انسان با خویشتن برمی‌گردد.

شناخت استعدادهای درونی مقدمه تربیت نفس

انسان دو دسته استعداد در وجود خود دارد: 1- استعدادهای نورانی، ۲. استعدادهای ظلمانی. تربیت نفس با دستۀ اول آغاز می‌شود. پیش از هر چیزی باید استعدادهای نورانی را در وجودمان شکوفا گردانیم و در حد توان به کار اندازیم. برای این منظور باید تمایل و گرایش خود را به عواطف انسانی تقویت کنیم و رابطه‌مان را با خدا قوت بخشیم. با اقداماتی از این قبیل می‌توانیم این استعداد را در وجودمان بارور سازیم.

 از آن سو استعدادهای ظلمت‌آفرین مانند شهوت و غضب را باید مهار کنیم، اما نه به صورت رهبانیت در مسیحیت که این استعدادها را به طور کلی و به صورت حد اکثری طرد می‌کنند، رفتارهایی همچون ترک ازدواج و دیگر مواهب زندگی که در آیین اسلام مطرود است. تلاش ما باید در حفظ تعادل و حفظ مرزهایی باید باشد که خداوند برای ما معین فرموده است. نفس اگر آزاد باشد، انسان را به بیراهه می‌کشاند.

 آزادی نفس به صورتی که شعار تفکر اومانیستی است، جایگاهی در دین ما ندارد. در تفکر اومانیستی، آزادی نفس به واقع رهایی انسان از خدا و قوانین الهی است و گر نه قوانین بشری را ضروری می‌دانند و اجازه آزادی در برابر آن را به کسی نمی‌دهند؛ مثلاً برای قوانین مدنی، راهنمایی و رانندگی اهمیت زیادی قائل هستند و به کسی اجازۀ سرپیچی از قوانین مدنی را نمی‌دهند. این تفکر آزادی را آزادی از بندگی خدا می‌دانند. این‌گونه تفکّر، قطعاً شرک است.

تربیت نفس در اسلام

تفکّر توحیدی بر محوریت خداوند استوار است و نه نفس انسان. در این نگرش انسان باید نفس خود را با خدا تطبیق بدهد. به هر چه خدا آن را جایز می‌داند، عمل کند و به آنچه جایز نمی‌داند نزدیک نشود و به خواهش‌ها نفس جواب مثبت ندهد. این معنای بندگی است. شعار ما در تفکّر توحیدی بندگی است، نه آزادی. انسان بندۀ خداست، بر چه اساسی انسان را آزاد دانسته‌اند؟

 بله، اگر ما خدا را بندگی کنیم، نفس ما از سلطۀ شیطان آزاد می‌شود. کسانی که بندۀ خدا نیستند، بندۀ شیطان و هوای نفس هستند. این آزادی از نفس بسیار ارزشمند است. شعار تفکّر اومانیستی، آزادی نفس است، اما شعار انبیاء، آزادی از نفس در سایۀ بندگی خداوند است.

حذر از پیروی نفس که در راه خدای

مردافکن‌تر ازین غول بیابانی نیست

امیر المؤمنین (ع) در حدیثی فرمودند:

اَيّها الناسُ، وَ اِنَّ اَخْوَفَ مَا اَخافُ عَلَيْکُمُ اثْنانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الاَْمَلِ. فَامّا اتِّباعُ الْهَوى فَيَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَ امَّا طُولُ الاَمَلِ فَيُنْسِي الاْخِرَهَ.[3]

 اى مردم! بدانید که ترسناک‌ترین چیزى که از آن بر شما ترسانم، دو چیز است: پیروى از هوا و هوس و آرزوهاى طولانى. پیروى از هوا و هوس، انسان را از حق باز مى‌دارد، و آرزوهاى طولانى آخرت را به دست فراموشى مى‌سپارد.

پس باید فطرت توحیدی خود را شکوفا کنیم، عواطف انسانی را هر چه بیشتر رشد دهیم و شهوت و غضب را کنترل کنیم. باید همّت خود را در مسیر از بین بردن صفات منفی به کار گیریم. باید به سمت و سویی برویم که دیگر حسد در ما رخنه نکند و کینه از وجود ما رخت بر بندد. البتّه طبیعی است که این‌ها به‌طور کامل از بین نمی‌رود؛ زیرا حس‌هایی هستند که خدای متعال در انسان قرار داده است.

 با این حال به مدد تمرین می‌توان به جایی رسید که وقتی بارقۀ حسد، بخل و … خود را نشان داد، بلافاصله آن حس را از خود دور کنیم، بر علیه حس حسد عمل کنیم و در برابر بخل موضع بگیریم و در راه خدا انفاق کنیم. به طور کلی برای تحقق این آرمان‌ها باید در تربیت نفس جدّی باشیم.

تزکیه نفس عامل رستگاری

قرآن کریم تزکیه نفس را عامل رستگاری می‌داند:

«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها * قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها».[4]

 و سوگند به نفس [آدمی] و به آن‌ که او را راست و درست کرد * پس بدکاری و پرهیزکاری‌اش را به وی الهام نمود؛ به یقین که هر کس که نفس خود را پاکیزه سازد و رشد دهد رستگار می‌گردد.

تزکیۀ نفس با کنترل و مهار نفس در گناهان میسر است. برای این کار تا جایی که می‌توانیم باید با خدای رحمان انس بگیریم و تا می‌توانیم لحظات خود را در یاد او سپری کنیم و اجازه ندهیم صفات ناپسند در قلب ما فرصت بروز و ظهور پیدا کنند. این آرمان‌ها، همگی با تمرین دست‌یافتنی هستند.

اهمیت تربیت نفس

رستگاری و اوج‌گیری به سوی مقام قرب الهی، حاصل تلاش و کوشش انسان است و به سادگی به دست نمی‌آید. نفس را باید با زحمت و تمرین بسیار به سوی مدارج علو و کمال بالا کشید.

امام علی (ع) می‌فرماید:

امْلِكُوا أَنْفُسَكُمْ بِدَوَامِ جِهَادِهَا.[5]

 با مبارزه همیشگی با هواى نفس، مالک آن شويد.

جهاد با نفس، یا همان در افتادن با نفس یا به تعبیری کوشش کردن برای مهار آن، اصلی اساسی در تربیت اسلامی است. در کتب حدیثی مانند «وسائل الشّیعه» بابی برای جهاد با نفس اختصاص داده شده است.

اینها همه به دلیل اهمیت تربیت نفس است و این که اگر نفس به حال خود رها شود، به ورطۀ سقوط و تباهی کشیده خواهد شد.

با مداومت بر جهاد با نفس می‌‌توانیم افسار غضب خود را به دست گیریم. اگر مالکِ غضب نشویم و خودسرانه خشمگین گردیم، در بسیاری موارد نفس ما رفتارهای ویرانگرانه‌ای از خود نشان خواهد داد. اگر شهوت را مهار نکنیم و به فرمودۀ حدیث مالکِ آن نشویم، شهوت ما را به پستی و رذالت می‌کشاند. مالکیت بر نفس این توانمندی را به انسان می‌دهد که در برابر به خواسته‌های نفس بتواند خردمندانه پاسخ دهد، گاهی خویشتن‌داری کند و به نفس خود جواب رد بدهد و گاهی با سنجش مصلحت و معیار حکمت پاسخ مثبت دهد و خواسته آن را برآورده سازد.

حالات مختلف نفس در قرآن

در تربیت نفس ابتدا خوب است که حالات نفسانی خود را بشناسیم. قرآن کریم حالات نفسانی انسان را در چهار مرحله توصیف می‌کند:

1. امّاره بودن

انسان به جز وسوسۀ شیطان، گرفتار وسوسۀ نفس خود نیز هست.

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ به نَفْسُهُ».[6]

 و به یقین ما انسان را آفریدیم و می‌دانیم نفس او چه وسوسه‌ای در او می‌کند.

امّاره بودن حالت اولیه و اقتضای طبیعی نفس است. درباره نفس اماره قرآن کریم از زبان حضرت یوسف (ع) نقل می‌کند:

«إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي».[7]

 زیرا که نفس [انسانی] پیوسته فرمان‌دهنده به زشتی است، مگر آن‌ که پروردگارم رحم کند.

همۀ انسان‌ها نفس امّاره دارند و همۀ آن‌ها دچار امر نفس‌اند، مگر آن کسانی که تربیت شوند که به مرور زمان بروز و ظهور نفس امّاره در آن‌ها کم می‌گردد و در اندکی از افراد خاموش می‌شود.

2. لوّامه بودن

قرآن کریم می‌فرماید: «لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيامَةِ * وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ».[8] خداوند به نفس لوّامه قسم می‌خورد، یا به عبارتی او را در معرض قسم قرار می‌دهد، باعبارت «لا أُقْسِمُ» گویی می‌خواهد به نفس لوّامه قسم بخورد، امّا به دلیلی این کار را نمی‌کند؛ البته تأکیدی که از قسم حاصل می‌شود در این عبارت وجود دارد.

 نفس لوّامه، نفسی است که در بزنگاه‌های خطاخیز صاحب خود را ملامت می‌کند. این حالت نفسانی کم و بیش در همۀ انسان‌ها با ضعف و قوت وجود دارد. اگر انسان مرتکب خطایی شود، سرزنش گری از درون او را ملامت می‌کند که چرا این کار را کردی و چرا وظیفۀ خود را انجام ندادی. این حالت درخلقت هر انسانی نهفته است، اما شدت آن در همه یکسان نیست.

 کسانی که زیاد مرتکب گناه می‌شوند به گناه عادت می‌کنند و رفته رفته این نفس را ضعیف می‌کنند به طوری که در گذر زمان اثر آن کمرنگ می‌گردد و چه بسا نابود می‌شود و در این صورت دیگر نفس لوّامه زنده نیست. برای گریز از این حالت و زنده نگه داشتن نفس لوامه باید مهار آن را در دست بگیریم. امام کاظم (ع) می‌فرماید:

يا هِشَامُ قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ عَظَمَتِي وَ قُدْرَتِي وَ بهائِي وَ عُلُوِّي فِي مَکَانِي لَا يُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَايَ عَلَى هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ غناه فِي نَفْسِهِ وَ هَمَّهُ فِي آخِرَتِهِ وَ کَفَفْتُ عَلَيْهِ فِي ضَيْعَتِهِ‏ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَةِ کُلِّ تَاجِرٍ.[9]

ای هشام، خداوند جلیلِ عزیز فرمود: به عزت و بزرگی و قدرت و آبرو و فرازمندی مقامم سوگند، که بنده‌ای خواستِ مرا بر خواست خود ترجیح نمی‌دهد جز آن‌ که بی‌نیازی قلبی و درونی به او عطا می‌کنم و همّتش را در آخرت او قرار می‌دهم و در کسب و حرفه‌اش او را تأمین کنم و آسمان‌ها و زمین را ضامن روزی‌اش می‌نمایم و بالاتر از تجارت هر تاجری برای او برنامه‌ریزی می‌کنم.

نفس لوّامه موهبتی الهی است که باید آن را با مهار نفس امّاره زنده نگه داشت.

3. مُلهَمه بودن

بالاتر از نفس لوّامه، نفس ملهمه است. نفس ملهمه نفسی است که به حالت الهام دست یافته باشد و از طرف خدا و ملائکه به او الهاماتی بشود. قرآن کریم نیز به این حالت نفس اشاره دارد:

«وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها * فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها».[10]

 و سوگند به نفس [آدمی] و به آن‌ که او را آراست. پس خودکامگی و پرهیزکاری‌اش را به وی الهام نمود و او را به عمل کردن توانا ساخت.

از این آیه مشخّص می‌شود که این حالت نفسانی همگانی نیست و بر اثر مراقبت و زحمت در برخی از انسان‌ها پدیدار می‌شود. خداوند و ملائکه‌اش به آنان الهام می‌کنند و نفس ایشان در معرض الهامات خداوندی قرار می‌گیرد و او را در زندگی کمک می‌کند. امیرالمؤمنین علی (ع) در اشاره به این ویژگی نفس می‌فرماید:

إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً فَقَّهَهُ فِي الدِّينِ وَ أَلْهَمَهُ الْيَقِينَ.[11]

هرگاه خداوند متعال خیر بنده‌ای را بخواهد او را در دین فقیه کرده و یقین را به او الهام می‌کند.

إِذَا أَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ صَلَاحَ عَبْدِه‏ أَلْهَمَهُ قِلَّةَ الْكَلَامِ وَ قِلَّةَ الطَّعَامِ وَ قِلَّةَ الْمَنَامِ‏.[12]

هرگاه خداوند متعال خیر و صلاح بنده‌ای را بخواهد به او کم صحبت کردن و کم خوردن و کم خوابیدن را الهام کند.

4. مطمئنه بودن

نفس مطمئنه مرحله‌ای است که نفس انسان در آن به مقام اطمینان می‌رسد. قرآن کریم خطاب الهی را به بندگان والامقامی که نفس آن‌ها به مقام اطمینان رسیده این چنین نقل می‌کند:

«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلي في عِبادي * وَ ادْخُلي جَنَّتي».[13]

 ای جان آرام گرفته، به سوی پروردگار خویش بازگرد، در حالی که تو از او خشنود و او نیز از تو خشنود است. پس در میان بندگان من درآی و در بهشت من داخل شو.

نفس مطمئنه دو ویژگی دارد: 1.‌ راضیه 2.‌ مرضیه

 «راضی» اسم فاعل است، یعنی این نفس از خدا خشنود است. «مرضی» اسم مفعول است، یعنی مورد رضای خداست. امّا از این دو کدام یک مهم‌تر و بر دیگری مقدّم است؟ هم این که ما از خدا راضی باشیم و هم او از ما راضی باشد هر دو بسیار مهم‌اند، اما بزرگی می‌گفت: «اهل تقوا در تلاش‌اند تا خدا از آن‌ها راضی باشد. این، ویژگی بسیار خوبی است، امّا اولیای خدا یک درجه بالاتر از این هستند آن‌ها در تلاش‌اند تا خودشان از خدا راضی باشند».

 خداوند سریع الرّضا است، مهم آن است که ما راضی باشیم. اگر نفس ما به حالتی رسید که در سختی و آسانی از خدا راضی بود، این مقام راضین است. در حدیث معراج خداوند خطاب به پیامبراکرم (ص) اشاره‌ای به این مقام دارد:

فَإِذَا اسْتَيْقَنَ الْعَبْدُ لَا يُبَالِي كَيْفَ أَصْبَحَ بِعُسْرٍ أَمْ بِيُسْرٍ فهَذَا مَقَامُ الرَّاضِينَ.[14]

 پس هرگاه كه بنده به مقام يقين برسد، [دیگر] در بند سختى يا آسانى زندگى نيست، و این، مقام اهل رضاست.

«راضین» همان‌طور که در نعمت‌ها از خدا راضی هستند، در مشکلات هم به همان اندازه از خدا راضی‌اند. مانند روزه‌داری که در روزۀ ماه رمضان و در هوای گرم تابستان، گرسنگی و تشنگی دارد، اما از این که این سختی را برای خدا تحمّل می‌کند راضی است. گفت:

عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد
قل عجب من عاشق این هر دو ضد

این بیان حال مقام اهل رضاست که در ابتلائات و دشواری‌های زندگی دل آن‌ها از خدا راضی وخوشحال است.

راههای تربیت نفس

عالمان اخلاق و تربیت برآنند که برای پرورش دادن نفس و مالک شدن بر آن، باید سه گام برداریم: مشارطه، مراقبه، محاسبه.

1. مشارطه

گام نخست در تربیت نفس «مشارطه» با نفس است. مشارطه گفت‌وگویی درونی با نفس خویش است، که در آن با او قول و قرار بگذاریم که بعد از این هر خواسته‌ای از تو که بیرون از حدود الهی باشد را اجابت نخواهم کرد. انسان در مشارطه با خود قرار می‌گذارد حتی اگر نفسش به انجام کاری متمایل باشد که رضایت خدا در آن نیست در برابر آن بایستد و جلوی او را بگیرد و به هر خواهش نفسانی که خارج از حدود الهی است اجازه تحقق ندهد.

نفس انسان سرکش است و خواسته‌های آن بسیار است. باید با خود قرار بگذاریم و تصمیم بگیریم که با همۀ خواسته‌های غیرالهی نفس مقابله کنیم. به این کار مشارطه می‌گویند. با انجام هر گناهی ظلمتی به درون انسان رخنه می‌کند. در روز قیامت خواهیم دید که حتّی اگر همۀ دنیا را به ما داده باشند که یک گناه انجام دهیم، قطعاً زیان کرده‌ایم. حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) می‌فرماید:

وَ اللهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبها جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ، وَ إِنَّ دُنْيَاكُمْ عِنْدي لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا.[15]

 به خدا سوگند، اگر همه آنچه در زیر هفت آسمان و زمین است را به من بدهند تا مرتکب تخلف از خداوند درباره مورچه‌ای شوم و دانۀ جویی را از او بستانم، این کار را نخواهم کرد. بدانید دنیای شما نزد من پست‌تر است از برگی که در دهان ملخی است و آن را می‌جَوَد.

همۀ دنیا به یک گناه نمی‌ارزد، چه رسد به این که انسان گناه‌های متعدّدی را انجام دهد تا شاید چیزی از دنیا به او بدهند یا ندهند. باید توجه داشت که تمام قدرت‌ها و امکانات این دنیا در دست خداوند است و دنیا خواستنِ ما تنها در صورتی رواست که با تقوا همراه باشد خواستنِ دنیا و بهره جُستن از آن، به خودی خود امری ناپسند نیست. خداوند در قرآن کریم این موضوع را دربارۀ حضرت یوسف این‌گونه بیان می‌کند:

«وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْها حَيْثُ يَشاءُ نُصيبُ بِرَحْمَتِنا مَنْ نَشاءُ وَ لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ».[16]

 و این چنین یوسف را در آن سرزمین قدرت و توان دادیم که در هر جای آن می‌خواست مسکن می‌گزید. ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم می‌رسانیم و هرگز پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کنیم.

در قرآن، روایات و ادعیه این وعده به صراحت داده شده است که اگر فردی در زندگی‌اش تقوا را رعایت کند، خداوند علاوه بر اجر آخرت، در دنیا پاداش تقوا پیشه‌گی‌اش را به او خواهد داد.

«وَ لَأَجْرُ الاَْخِرَةِ خَيرٌْ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ كاَنُواْ يَتَّقُون‏».[17]

 و به‌يقين پاداش آخرت براى كسانى كه ايمان آورده و پروا پيشه می‌کردند بهتر است.

اجر آخرت مسلماً بالاتر است، امّا خداوند اجر دنیای محسنین را ضایع نمی‌کند. با این نگرش باید با نفس خود پیمان و شرطی منعقد کنیم نظیر: من از حدود الهی خارج نمی‌شوم. تو نیز فراتر از حدود الهی را از من نخواه.

«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ به نَفْسُهُ».[18]

 و به یقین ما انسان را آفریدیم و می‌دانیم نفسش در او چه وسوسه‌هایی می‌کند.

پس نفس همواره ما را وسوسه می‌کند و ما نباید گرفتار آن شویم. باید یقین داشته باشیم و تصمیم جدّی بگیریم که گناه نکنیم.

2. مراقبه

گام دوم در تربیت نفس «مراقبه» است. مراقبه، همان‌گونه که از نامش پیداست، مواظبت بر ترک حرام و عمل کردن به واجبات است. نباید اصل برای ما در زندگی، لذت‌های نفسانی و کامیابی از آن‌ها باشد. یاد خدا، موضوعی است که باید در زندگی ما محوریت داشته باشد. در همه حال باید به یاد خدا باشیم و هیجان‌های نفس را کنترل کنیم. اگر دمی غفلت کنیم، شیطان از آن استفاده می‌کند و از نقاط تحریک‌پذیر نفس به وسوسۀ آن می‌پردازد. حضرت امام صادق (ع) می‌فرماید:

وَ اقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَ رَاقِبِ اللَّهَ فِي كُلِّ خُطْوَة.[19]

 در راه خود میانه‌رو باش و در هر قدمی که بر می‌داری خدا را مراقبت کن و در نظر بدار.

ساز و کار مراقبه این‌گونه است که در حین انجام دادنِ کاری یا قبل از آن، باید اندکی با نفس خود خلوت کنیم و انگیزۀ آن را از آن کار جویا شویم. آیا این عمل برای کسب رضای خداوند است یا به شائبه‌هایی همچون خودنمایی آلوده است؟ اگر آن کار برای خودنمایی است اندکی درنگ کنیم و نفس را از تخیلاتی که بدان دچار است رها سازیم.

 واقع آن‌ که خداوند همواره ناظر بر اعمال ماست و نگاه او و اراده‌اش، فراتر از نگاه و ارادۀ انسان‌هایی است که از خود اختیاری ندارند و اختیارشان به دست خداست. پس سزاوار است که نیت خود را در هر کاری خدایی کنیم. و از هر کاری که غرضی جز خدا در آن داریم پرهیز کنیم. چه بسیار نصیحت‌هایی که به‌ظاهر سخنان خوبی هستند اما با انگیزه‌های خودنمایی یا تحقیر دیگران آمیخته‌اند.

پس همۀ اعمال ما باید برای کسب رضایت خدا باشد. ترک گناه و محاسبۀ نفس باید برای خدا باشد. قبل از هر عملی یک مراقبه لازم است تا نیّت خود را از آن عمل خالص کنیم. البتّه نمی‌توان به بهانۀ خالص نبودن نیت، وظیفه‌ای را ترک کرد؛ زیرا گاهی اوقات نفس و شیطان انسان را فریب می‌دهند و این‌گونه وسوسه می‌کنند که: «نیّت تو خالص نیست. این عبادت را رها کن». ما اجازۀ این کار را نداریم و نباید به این بهانه از انجام دادن کار نیکی دست بکشیم. پس باید در حین عمل نیز مراقبت داشته باشیم تا از خلوص نیّت خارج نشویم.

سلوک شهید و مراقبت در امور مالی: صادق جلالی خاطره‌ای را از شهید برونسی چنین نقل می‌کند: رفته بود مکه. وقتی برگشت با همسرم رفتیم دیدنش. خانه‌شان آن موقع در کوی طلاب بود. قبل از این که وارد اتاق بشویم، توی راهرو چشمم افتاد به یک تلویزیون رنگی با کارتن و بند و بساط دیگرش. بعد از احوال پرسی و چاق سلامتی صحبت کشید به سفر حج او و این که چه کارهایی کرده و چه آورده و چه نیاورده. می‌خواستم از تلویزیون رنگی سؤال کنم، اتفاقاً خودش گفت: از وسایلی که حق خریدنش را داشتم، فقط یک تلویزیون رنگی آوردم. گفتم: ان شاء الله مبارک باشه و سال‌های سال براتون عمر کنه. خندۀ معنا داری کرد و گفت: اون رو برای استفاده شخصی نیاوردم. گفتم: پس برای چی آوردین؟ گفت: آوردم بفروشم و فکر کنم شما هم مشتری خوبی باشی آقا صادق. با تعجب گفتم چرا بفروشینش حاج‌آقا؟ گفت راستش برای این زیارت حجی که رفتم یک حساب دقیقی کردم، دیدم کل خرجی که سپاه برای من کرده شونزده هزار تومن شده. مکثی کرد و ادامه داد: حالا هم می‌خوام این تلویزیون رو درست به همون قیمت بفروشم که پولش رو بدم به سپاه، تا خدایی نکرده مدیون بیت‌المال نباشم. ساکت شد. انگار به چیزی فکر کرد که باز خودش به حرف آمد و گفت: راستش از بازار هم خبر ندارم که قیمت این تلویزیون‌ها چنده. مانده بودم چه بگویم. بعد از کمی بالا و پایین کردن مطلب گفتم: امتحانش کردین حاج آقا؟ گفت صحیح و سالمه. گفتم من تلویزیون رو می‌خوام، ولی اگر توی بازار قیمتش بیشتر باشه چی؟ گفت: اگر بیشتر بود که نوش جان تو، اگر هم کمتر بود که دیگه از ما راضی باش. تلویزیون را با هم معامله کردیم، به همان قیمت شانزده هزار تومان. پولش را هم دو دستی تقدیم کرد به سپاه، بابت خرج و مخارج سفر حجّش. الآن سال‌ها از آن جریان می‌گذرد. هنوز که هنوز است، گاهی همسرم از آن خاطره یاد می‌کند و از حساسیت زیاد شهید برونسی نسبت به بیت‌المال می‌گوید. (سعید عاکف، خاک‌های نرم کوشک، ص 129).

روایات مربوط به مراقبه

حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرمود:

اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ عَلَيْكُمْ رَصَداً مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ عُيُوناً مِنْ جَوَارِحِكُمْ وَ حُفَّاظَ صِدْقٍ يَحْفَظُونَ أَعْمَالَكُمْ وَ عَدَدَ أَنْفَاسِكُمْ لَا تَسْتُرُكُمْ مِنْهُمْ ظُلْمَةُ لَيْلٍ دَاجٍ وَ لَا يُكِنُّكُمْ مِنْهُمْ بَابٌ ذُو رِتَاج‏.[20]

بندگان خدا، بدانيد كه بر شما از خود شما مراقبانى قرار داده شده، و از اندامتان جاسوسانى بر وجودتان گمارده‏اند، و محافظانى كه از روى راستى اعمال و شماره نفسهايتان را ضبط مى‏كنند. تاريكى شب تار شما را از ديد آنان نمى‏پوشاند، و درب بزرگى كه محكم بسته شده، شما را از آنان پنهان نمى‏كند.

علاوۀ بر اعضا و جوارح که مراقب ما هستند، دو فرشته در سمت راست و چپ نیز اعمال ما را دریافت می‌کنند و شاهدان و مراقبان ما در پیشگاه خداوند در روز جزا خواهند بود.

«إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ».[21]

 [به یاد آر] آن‌گاه که آن دو [فرشته] دریافت‌کننده، در راست و چپ انسان نشسته [و افکار و اعمال او را] دریافت می‌کنند.

حضرت امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرمود:

اجْعَلْ مِنْ نَفْسِكَ عَلَى نَفْسِكَ رَقِيباً وَ اجْعَلْ لِآخِرَتِكَ مِنْ دُنْيَاكَ نَصِيباً.[22]

 از خود، مراقبى بر خود بگمار، و از دنياى خويش، براى آخرتت بهره‌اى برگير.

نیز آن حضرت فرمود:

عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يُحْصِيَ عَلَى نَفْسِهِ مَسَاوِيَهَا فِي الدِّينِ وَ الرَّأْيِ وَ الْأَخْلَاقِ وَ الْأَدَبِ فَيَجْمَعَ ذَلِكَ فِي صَدْرِهِ أَوْ فِي كِتَابٍ‏ وَ يَعْمَلَ فِي إِزَالَتِهَا.[23]

 بر خردمند است كه بدی‌های دينى و فكرى و اخلاقى و تربيتى خود را شماره كند و آن‌ها را در سينۀ خويش يا به صورت نوشته‌ای گرد آورد و در از بين بردن آن‌ها بكوشد.

در کافی حدیثی از ائمه هدی (ع) آمده است:

في ما وعظ الله عزوجل به عيسی (ع): يا عِيسَى كُنْ حَيْثُ مَا كُنْتَ مُرَاقِباً لِي.[24]

 از جمله پندهایى كه خدای عزوجل به عيسى (ع) داد اين بود كه فرمود: اى عيسى، هر جا هستى مرا در نظر داشته باش.

هر حرف و سخنی که قصد بیان آن را داریم یا کاری که در پی انجام دادنِ آن هستیم، بدانیم خدا آن را می‌شنود و می‌بیند، در این صورت دیگر جرأت معصیت نخواهیم داشت.

3. محاسبه

در تربیت نفس بعد از مراقبت از نفس نوبت به محاسبۀ آن می‌رسد. یعنی کارهایی را که انجام داده‌ایم در ذهن خود مرور کنیم و به سنجش و حسابگری بپردازیم که چه کاری به‌جا بوده و چه کاری ناروا؟ و برای کارهای ناروا نفس خود را ملامت کنیم. محاسبۀ نفس در مقاطع مختلفی باید صورت بگیرد که عبارتند از:

الف- محاسبه بعد از هر عمل

بعد از انجام دادن هر عملی، نفس خود را مورد محاسبه قرار دهیم و بررسی کنیم که آن کار چه اندازه انگیزه‌های نفسانی در آن دخیل بوده و چه میزان برای کسب رضای خدا بودهاست. در محاسبۀ نفس باید جدیت به خرج داد تا رفته رفته اعمال ما خالص تر گردد. در این مرحله از محاسبه از همۀ اعمالمان به طور مجزا حساب می‌کشیم. حیف است که انسان عمل خوبی انجام دهد ولی به سبب آلوده شدن به ریا باطل شود. با مراقبه و محاسبه می‌توان از بروز چنین آسیبی خودداری کرد.

ب- محاسبۀ روزانه

بنا به دستورِ روایات، محاسبه روزانه لازم است. مرحوم آیت الله حق‌شناس (ره) می‌گفتند: «گاهی ممکن است پنج دقیقه محاسبۀ شبانه، نسبت به اعمال روز، از همۀ اعمال روزانۀ انسان بالاتر باشد، به خاطر این که انسان متنبه می‌شود و عیوب کار خود را پیدا می‌کند و متوجّه جهات باطل می‌شود، متوجّه گناهان خود می‌شود و به یاد می‌آورد با یکی از بندگان خدا، با یک مؤمن برخورد نامناسب داشته و به فکر توبه می‌افتد، تلفن می‌زند و مسئله را حل می‌کند. این محاسبه بسیار ارزشمند است».

ج- محاسبه در مقاطع مختلف عمر

رسول اکرم (ص) در این باره حدیث جامعی دارد که جوانب متفاوت محاسبه را در ادوار سنین مختلف زندگی بیان می‌کند. ایشان فرمود:

إِنَّ لِلهِ تَعَالَى مَلَكاً يَنْزِلُ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ فَيُنَادِي يَا أَبْنَاءَ الْعِشْرِينَ جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّلَاثِينَ لَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَ يَا أَبْنَاءَ الْأَرْبَعِينَ مَا ذَا أَعْدَدْتُمْ لِلِقَاءِ رَبِّكُمْ وَ يَا أَبْنَاءَ الْخَمْسِينَ أَتَاكُمُ النَّذِيرُ وَ يَا أَبْنَاءَ السِّتِّينَ زَرْعٌ آنَ حَصَادُهُ وَ يَا أَبْنَاءَ السَّبْعِينَ نُودِيَ لَكُمْ فَأَجِيبُوا وَ يَا أَبْنَاءَ الثَّمَانِينَ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ وَ أَنْتُمْ غَافِلُون‏.[25]

 به درستى که خداوند فرشته‌ای را آفریده است که هر شب به زمین فرود می‌‌آید و سپس در میان مردم دنیا ندا می‌دهد: اى بیست ساله‌ها، جدّیت و کوشش کنید، ای سی ساله‌ها، زندگانى دنیا شما را مغرور نکند، و اى چهل‌ساله‌‌‏ها، چه چیز تهیّه دیده‌‏اید براى ملاقات پروردگارتان، و اى پنجاه‌ساله‌‏‌ها، شما را نذیر و هشدار دهنده آمده و به شما اعلان سراشیبی عمر شده است، و اى شصت‌ساله‌‏‌ها، عمر شما به منزلۀ کشتزاری است که وقت درو کردن آن فرارسیده، و اى هفتادساله‏‌‌ها، براى رفتن شما را صدا زده‌‏اند پس داعى حق را اجابت کنید، و اى هشتادساله‏‌ها، قیامت شما آمد و هنوز غافل‌اید.

انسان برای تربیت نفس به فراخور سنّش به محاسبه‌ای نیاز دارد. حدیث مذکور موضوعی که انسان باید در هر برهه‌ای از زندگی وجهۀ همت و نظرش باشد بیان شده است. پس با توجه به دوره‌ای از عمر که در آن سر می‌برد در محاسبۀ نفس خویش سؤالاتی در خور آن دوره بپرسد. سؤالاتی نظیر اکنون در چه دوره‌ای از زندگی قرار دارم و اقتضای این دوره چیست؟ آیا تاکنون موفق بوده‌ام؟

 حتی می‌توان محاسبۀ خود را دقیق‌تر انجام دهیم و صورت اعمال خود را در طول زندگی نظر آوریم و ارزیابی کنیم که چند درصد از آن‌ها خدایی بوده و چند درصد به پیروی از هوای نفس انجام پذیرفته است؟ گرفتاری‌ها، حرص و آز، برآشفتن‌ها، تلاش و فعالیت‌ها و برخوردها، همگی در این تحلیل بررسی می‌شوند و معلوم می‌شود که چه نسبتی از این اعمال برای دنیای و ارضای خواهش‌های نفسانی بوده و چه میزان برای خدا و آخرت انجام شده است.

اگر این محاسبات در زندگی ما وجود نداشته باشد، گرفتار خوش‌خیالی می‌شویم. به طور مثال این‌گونه فکر می‌کنیم که نماز که می‌خوانم، شرابخواری هم نمی‌کنم، قماربازی هم نمی‌کنم، خدا از من دیگر چه می‌خواهد؟ من قطعاً بندۀ خوب خدا هستم.

امّا اگر به محاسبه بپردازیم، متوجّه می‌شویم که خداوند دستور احسان به پدر و مادر، ارحام، ایتام، مساکین، همسایگان و… داده است. چه مقدار آن را انجام داده‌ایم؟ در این صورت درمی‌یابیم کارهای بسیاری را نکرده‌ایم و در بسیاری جنبه‌ها چندان موفق نبوده‌ایم پس برای تربیت نفس باید در محاسبۀ نفس دقیق باشیم.

 روایات محاسبه

حضرت امام کاظم (ع) می‌فرماید:

لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اسْتَزَادَ اللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ.[26]

 از ما نيست كسى كه هر روز اعمال خود را محاسبه نكند، تا اگر عمل نيكى كرده از خدا زیاد شدنش را بخواهد، و اگر عمل ناپسندی انجام داده از خدا آمرزش بخواهد و توبه نمايد.

چقدر زیباست که انسان هر شب قبل از خواب اعمال روزانۀ خود را مرور کند. اگر در حق فرد دیگری خطا کرده است، به هر صورت ممکن با او ارتباط برقرار کند و از او عذرخواهی کند، و اگر خطایی در روز از او سر زده است از خداوند طلب بخشش کند، آن گاه با خیالی آسوده‌تر به رختخواب برود.

درباره دو نفر از عالمان حوزۀ قم که به مقام مرجعیت رسیدند نقل شده است که میان آن‌ها بحثی در گرفت. شب هنگام یکی از آن دو به خانۀ دیگری رفت و گفت: من امروز در گفتگوی خود نسبت به شما بی‌احتیاطی کردم و حقّ شما را ضایع نمودم. حال آمده‌ام تا عاجزانه از شما عذرخواهی کنم. مسلماً در زمان ما این کار آسان‌تر انجام می‌پذیرد؛ زیرا ارتباطات صوتی کار را راحت‌تر کرده است.

حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرماید:

حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَكْبَرِ.[27]

 پيش از آنكه به حساب شما برسند خود به حساب خويش برسيد، و قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد خويشتن را بسنجيد، و خود را براى رستاخیز بزرگ آماده سازید.

امیرالمؤمنین حضرت امام علی (ع) فرمود:

قَيِّدُوا أَنْفُسَكُمْ بِالْمُحَاسَبَةِ وَ امْلِكُوهَا بِالْمُخَالَفَةِ.[28]

 نفس‌هاى خودتان را با حسابرسى در بند کشید، و با مخالفت كردن با آن‌ها زمام اختيارشان را در دست گيرید.

اگر نفس رها شود، انسان نفس‌محور خواهد شد. امّا اگر برای خدا نفس را مهار کرد، خدامحور می‌شود معنای تقوا نیز همین است. قرآن کریم می‌فرماید:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ».[29]

 ای کسانی که ایمان آورده‌اید، روزه بر شما نوشته و مقررّ شده است همان‌گونه که بر کسانی که پیش از شما بودند مقررّ شد، شاید پرهیز کنید.

خداوند روزه را به این دلیل واجب کرده است که انسان باتقواتر شود. در ایامی که انسان روزه‌دار است، به اقتضای روزه‌اش با نفس خود مقابله می‌کند. نفس را برای خدا مهار می‌کند و به این یقین می‌رسد که دیگر از فرمان خدا سرپیچی نکند. انسان با روزه‌داری به چنان نیرویی دست می‌یابد که هنگامی که روزه است اگر بهترین غذاها را هم ببیند، فکر غذا خوردن هم به سرش نخواهد زد. در کل، مخالفت با نفس، انسان را مالکِ نفس خود می‌کند. امام زین العابدین (ع) فرمود:

ابْنَ آدَمَ، انَّکَ لَا تَزَالُ بِخَيْرٍ مَا كَانَ لَكَ وَاعِظٌ مِنْ نَفْسِكَ وَ مَا كَانَتِ الْمُحَاسَبَةُ مِنْ هَمِّكَ وَ مَا كَانَ الْخَوْفُ لَكَ شِعَاراً وَ الْحَذَرُ لَكَ دِثَاراً.[30]

پسر آدم! هميشه در خير و خوبى به سر خواهى برد اگر واعظ درونى براى خود داشته باشى و به حسابرسى نفس خود پردازى و ترس از خدا را روپوش خود و پرهيز را زيرپوش خودنمايى.

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند:

مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ سَعِدَ.[31]

 هر کس‌ نفس خویش را به حساب کشد، سعادت‌مند خواهد شد.

در حدیثی دیگر از امیرالمؤمنین (ع) سؤال شده است که ما چگونه نفس خود را محاسبه کنیم؟ این روایت که در موضوع تربیت نفس است از این قرار است:

 مردى [به حضرت] عرض كرد: يا امير المؤمنين، چگونه انسان به حساب اعمال خود رسيدگى كند؟ حضرت فرمود: هنگامى كه صبح می‌كند و روز را به شب می‌رساند به خود مراجعه نمايد و فكر كند و با خويشتن بگويد: اى نفس، اين روزى بود كه بر تو گذشت و دیگر هرگز به تو باز نگردد و خداوند از تو دربارۀ آن سؤال کند كه با چه اعمالى آن را گذراندی؟ در اين روز كه بر تو گذشت آن عمل نيكى كه به جا آوردى چيست؟ آيا خدا را ياد نمودى، يا او را حمد و ستايش كردى؟ آيا نیاز مؤمنى را برآوردى؟ آيا غم و اندوهى را از او برطرف نمودى؟ آيا هنگام نبودنش از خاندان و فرزندانش نگهدارى كردى؟

آيا احترام او را پس از مرگش دربارۀ بازماندگانش حفظ نمودى؟ آيا به وسيلۀ آبروى خود از غيبت شدن برادر دينی‌ات جلوگيرى كردى؟ يا مسلمانى را يارى نمودى؟ آنچه در آن روز به‌جا آوردى چيست؟ و آن عملى را كه انجام داده به‌ياد آورد. پس اگر به‌ياد آورد كه عمل خيرى از او صادر شده است، خدا را [بر آن] ستايش نمايد و او را به واسطۀ توفيقى كه به وى عطا کرده به بزرگى ياد نمايد. و اگر معصيت و نافرمانى و يا كوتاهى كردن در وظيفۀ بندگى را به یاد آورد، پس از خداى با جلال و شکوه طلب آمرزش كند و بر بازگشت ننمودن به آن معصيت عزم نمايد و آن نافرمانى و گناه را از خودش محو و نابود سازد، به مدد پی در پی صلوات فرستادن بر محمد و آل او.[32]

در روایتی که از امیر المؤمنین (ع) نقل شده، شب و روز سرمایه‌‌هایی دانسته شده که خداوند به ما عطا کرده است. در روایت چنین آمده است:

وَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ رَأْسُ مَالِهِ.[33]

 و شب و روز سرمایۀ مؤمن است.

پس هر شبانه‌روز، سرمایۀ مشترکی است برای همگی ما انسان‌ها. اگر عمر مفید انسان را پنجاه سال در نظر بگیریم و آن را در تعداد روزهای یک سال، یعنی 365 ضرب کنیم. رقمی بالغ بر هجده هزار به دست می‌آید که شمار روزها و شب­های مفید زندگی انسان، به‌طور میانگین است. البته این سرمایه‌ای است هنگفت که اگر کسی به‌درستی آن را به کار برد، سود بسیار خواهد کرد. یک روز، واحدی از عمر ماست و یک جزء از سرمایۀ هنگفت عمر، پس نباید آن را هدر داد. حضرت امام صادق (ع) می‌فرماید:

مَنِ اعتَدَلَ يَوماهُ فهُو مَغبونٌ.[34]

 هر كه دو روزش يكنواخت باشد، مغبون است.

خلاصۀ سخن این که نفس خود را باید تزکیه کنیم، پس باید آن را رها نگذاریم، باید بسیار خدا را در قلب خود یاد کینم، برای تزکیه نفس اولین گام اهتمام به نماز است، پس نماز را با بی‌اهمّیّتی نخوانیم، بلکه برای آن وقت بگذاریم و به این وسیله و برای آخرت خود سرمایه‌گذاری و هزینه کنیم. نماز انسان را به معراج می‌برد. پس از این ابزار توانمند استفادۀ کافی ببریم. و دیگر این که در وظایف خود نسبت به خداوند و نسبت به بندگان خدا مراقبت کنیم. رسول اکرم (ص) در این باره می‌فرماید:

خَيْرُكُمْ مَنْ أَطَابَ الْكَلَامَ وَ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ صَلَّى بِاللَّيْلِ وَ النَّاسُ نِيَامٌ.[35]

 بهترین شما كسانى هستند كه کلام و گویش خود را پاکیزه می‌نمایند، گرسنگان را سیر مى‌كنند، و در شب در آن هنگام كه مردم در خواب‌اند نماز مى‌خوانند.

اگر با این مراقبت‌ها مأنوس شویم، پس از گذشت یک سال، قطعاً شاهد تفاوت خواهیم بود. بسیاری از صفات نفسانی نکوهیده در ما، از بین می‌روند و یا کمرنگ می‌شوند. آنچه ما را به این مرحله می‌رساند مداومت و جدیت در این کار است.

 از آیت الله بروجردی (ره) نقل شده است که فرمودند: یک بار برای این که از عهدۀ نفس خود بر آیم و دیگر عصبانی نشوم، قسم خوردم که اگر بار دیگر عصبانی شوم، یک سال روزه بگیرم. افرادی به این‌صورت نفس خود را تربیت می‌کردند تا نفس از آنچه که شایستۀ آن نیست پاک شود. به هر حال تهذیب و تزکیۀ نفس با زحمت و تلاش همراه است. اگر این زحمت را بر خود هموار کنیم، نتیجۀ آن به اندازه‌ای شیرین است، که تمام این زحمات‌ برای ما گوارا می‌گردد.

تربیت نفس مقدمه نورانیت

چکیدۀ سخن این که نفس خود را باید تربیت کنیم. در تربیت نفس باید صفات منفی را از آن دور، و نورانیّت‌ها را در آن رشد دهیم. اگر چنین شد، بنا بر آیات و روایات متعدد وعدۀ الهی بر آن است که خداوند ما را به مقام نورانیّت برساند. صراحت قرآن کریم در وعدهٔ الهی در آيه زیر قابل توجه است:

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِکُمْ کِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ به وَ يَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ».[36]

 ای کسانی که ایمان آورده‌اید، تقوای الهی پیشه کنید و به پیامبر او ایمان آورید تا شما را دو سهم از رحمت خویش عطا کند و نوری برای شما قرار دهد که با آن، راه بپیمایید و شما را بیامرزد، و خداوند آمرزنده و مهربان است.

در این آیه از اهل ایمان می‌خواهد که دو کار انجام بدهند:

1. تقوای الهی پیشه کنند و با محوریت خداوند زندگی کنند.

2. به رسول خدا (ص) ایمان آورند.

مراد از ایمان در عبارت «وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ». ایمان خاص است. شاید ناظر به این معنا باشد که به همه سخنان پیامبر (ص) ایمان داشته باشید. حلال او را زیبا ببینید و حرام او را بد بدانید. اگر چنین باشد، خداوند دو بهره از رحمت خود را به شما عطا می‌کند. به شما نورانیت می‌بخشد، و نیز گناهان شما را می‌آمرزد و در نهایت، صحیفۀ اعمالتان را پاک و نورانی می‌گرداند.

Cinque Terre

سبک زندگی

این مقاله بخشی از دوره سبک زندگی با موضوع اخلاق و سیره معصومین (ع) است که در موسسه نورالمجتبی (ع) تدریس شده است. دوره سبک زندگی توسط اساتید ارجمند دکتر سید محسن میرباقری، دکتر رفیعی و حجه‌الاسلام حسینی قمی تدریس شده است. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این دوره به اینجا مراجعه کنید.


[1]. بحارالأنوار، ج13، ص411.

[2]. الکافی، ج2، ص128.

[3]. بحار الأنوار، ج‏74، ص417.

[4]. سورۀ شمس، آیات 7 تا 9.

[5]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم،  ص: 241، ح  4898.

[6]. سورۀ ق، آیۀ 16.

[7]. سورۀ یوسف، آیۀ 53.

[8]. سورۀ قیامت، آیات 1 و 2.

[9]. الکافی، ج2، ص137.

[10]. سورۀ شمس، آیات 7 و 8.

[11]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج11، ص199.

[12]. همان، ج16، ص213.

[13]. سورۀ فجر، آیات 27 تا 30.

[14]. الوافی، ج26، ص147.

[15]. نهج‌البلاغه، خطبۀ 224.

[16]. سورۀ یوسف، آیۀ 56.

[17]. همان، آیۀ 57.

[18]. سورۀ ق، آیۀ 16.

[19]. بحارالأنوار، ج73، ص168.

[20]. نهج‌البلاغه، خطبۀ 157.

[21]. سورۀ ق، آیۀ 17.

[22]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم،  ص: 234، ح  4816.

[23]. بحارالأنوار، ج75، ص6.

[24]. الکافي، ج8، ص136.

[25]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج12، ص157.

[26]. الکافی، ج2، ص453.

[27]. بحارالأنوار، ج67، ص73.

[28]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم،  ص: 236، ح 4743.

[29]. سورۀ بقره، آیۀ 183.

[30]. الأمالي (للمفيد)، النص، ص: 110.

[31]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص236، ح4744.

[32]. بحارالأنوار، ج67، ص70.

[33]. جامع‌الأخبار (للشعیری)، ص85.

[34]. بحارالأنوار، ج75، ص277.

[35]. همان، ج71، ص283.

[36]. سورۀ حدید، آیۀ 28.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

6 نظرات
  1. امیرحسین می گوید

    با تشکر از مطالب زیباتون.

    1. ایمانور می گوید

      از لطف شما سپاسگزاریم

  2. مجید می گوید

    خدا خیرتون بده

    1. ایمانور می گوید

      از لطف شما سپاسگزاریم

  3. مهدی. می گوید

    عالی بود. ممنون از شما.

    1. ایمانور می گوید

      از لطف شما سپاسگزاریم

انس با قرآن