فهرست مطالب این مقاله را ببینید
داستان زندگی حضرت صالح (ع) در قرآن کریم نکات آموزندهای دارد از جمله:
- حضرت صالح بعد از حضرت نوح مبعوث شدند.
- رسالت حضرت صالح
- بهانههای قوم ثمود
- صیحه آسمانی و عذاب الهی
در این مقاله با بهرهگیری از آیات قرآن کریم سرگذشت حضرت صالح و قوم ایشان را بررسی میکنیم. ابتدا چکیده مطالب را مشاهده میکنید:
خلاصه زندگینامه حضرت صالح (ع):
مقدمه
قرآن در بیان داستان انسان، یک سیر تاریخی را بیان میکند. سیری بر محور انبیا و اولیای خدا و شریعتهای الهی. بر خلاف تاریخنویسان که معمولاً تاریخ را بر محور سلاطین، حکومتها و سلسلههای سلطنتی تنظیم میکنند. داستان نسل انسان در قرآن از حضرت آدم ابوالبشر آغاز میشود و بعد اوّلین پیامبری که به طور رسمی به عنوان صاحب شریعت در قرآن از او نام برده میشود حضرت نوح (ع) است. بعد از حضرت نوح، حضرت صالح (ع) هستند. در این مقاله به دوران زندگی حضرت صالح (ع) و سرنوشت قوم این پیامبر میپردازیم.
داستان حضرت صالح در قرآن
قرآن کریم در سوره هود، سوره اعراف، سوره شعراء و چند جای دیگر بعد از حضرت نوح و قبل از حضرت ابراهیم دو پیامبر را نام میبرد: یکی حضرت هود که به سوی قوم عاد مبعوث شد و دوم حضرت صالح که برای قوم ثمود به پیامبری برانگیخته شد و بعد از آنها حضرت لوط که هم زمان با حضرت ابراهیم و مؤمن به شریعت ایشان بود.
طبق آیات قرآن، بعد از نابودی قوم حضرت نوح، قوم دیگری به جای آنها در زمین پدیدار شدند:
«ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرينَ»[1]
«سپس بعد از آنان نسلهای ديگری پديد آورديم».
«قرن» به معنی یک برهه زمانی است، اما در این آیه کنایه از اهل زمان است. نکته اول اینکه در اینجا زمان را به جای اهل زمان به کار برده است. همانطور که گاهی در قرآن مکان را به جای اهل آن مکان استفاده میکند مثل «وَ اسئَلِ القَریَة». دومین نکتهای که استفاده میشود این است که به نظر میرسد بعد از قوم نوح یک قرن زمان باید گذشته باشد تا قوم بعدی بیایند. حالا منظور از یک قرن همانگونه که امروز رایج است 100 سال است یا طبق نظر بعضی از مجامع قدیم که به 30 سال هم قرن میگفتند؛ 30 سال است.
دقیقا معلوم نیست اما آنچه روشن است اینکه یک فاصله زمانی گذشته تا قوم دیگر به وجود آمده است. در آیه «ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرينَ» به نظر میآید خداوند اشاره به قوم ثمود دارد که پیامبرشان حضرت صالح بود. زیرا عذابی که در مورد آنها گفته شده است، به عذاب قوم صالح نزدیکتر است.
رسالت حضرت صالح (ع)
در آیه بعدی میفرماید:
«فَأَرْسَلْنا فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ»[2]
«و در میان آنان رسولی از خودشان فرستادیم که: «خدا را بپرستید؛ جز او معبودی برای شما نیست؛ آیا (با این همه، از شرک و بت پرستی) پرهیز نمیکنید»؟
در این آیه میفرماید که ما از میان خودشان رسولی را مبعوث کردیم که البته فرمان او نیز
همانند فرمان حضرت نوح بود و دقیقاً همان مباحثی که در مورد حضرت نوح مطرح میشود با همان عبارات در اینجا هم میبینیم.
ای قوم! خدا را بپرستید. هیچ معبودی غیر از او برای شما نیست. آیا تقوا پیشه نمیکنید؟
با مطالعه تاریخ در قرآن میبینیم که مشابهتهای بسیاری در دستورات و فرامین پیامبران وجود دارد. این یکسانیها و مشابهتها نشانگر این است که انبیای الهی آمدند تا خط توحید را ایجاد کنند، خط تعبّد و بندگی خدا را پایهگذاری کنند.
اما در جوامع امروزی خصوصاً جوامع غربی میبینیم که به تدریج این خط تعبّد و بندگی را خنثی کردند و به نابودی کشاندند و این مسأله به جوامع دیگر هم سرایت کرده است. آنها در تفکّر اومانیستی با خدا بیگانه شدند و او را از محوریت کنار زدند و در عوض انسان را رو در روی خدا قرار دادند و او را محور ارزش دانستند. و این پلیدترین و در عین حال زیباترین بتی بود که در تاریخ تراشیده شده است. این بزرگترین شرک و بزرگترین پشت پا زدن به توحید و تعبّد است.
حضرت صالح و قوم ثمود
حضرت صالح آمدند قوم خودشان را به طاعت خدا فراخوانند اما همان برخوردی که با حضرت نوح شد، با حضرت صالح هم شد:
«وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا مَا هَـٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَيَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ * وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ»[3]
«و اشراف قومش كه كافر شدند و ديدار آخرت را دروغ پنداشتند و در زندگى دنيا آنها را متنعّم ساخته بوديم، گفتند: اين، بشرى جز همانند شما نيست، از آنچه شما مىخوريد، مىخورد، و از آنچه مىنوشيد، مىنوشد. و اگر از بشرى مثل خودتان اطاعت كنيد، البته در آن صورت زيانكاريد».
بهانه های قوم ثمود
سران قوم اول کفر ورزیدند، دوم دیدار آخرت را تکذیب کردند، و سوم با اینکه بساط معیشت را برایشان فراهم کردیم و امکانات زیادی به آنها دادیم، اما زندگی دنیا را به خوشگذرانی گذراندند. و سپس در مورد پیامبری که به سویشان فرستادیم گفتند این هم بشری مثل شما است مثل شما غذا میخورد و مثل شما آب میآشامد. اگر از بشری مانند خود اطاعت کنید، زیان کردید.
در آیات بعدی بحث معاد به میان میآید که معلوم میشود انبیا از همان ابتدا مسأله معاد را مطرح میکردند. سران قوم که در ابتدا پیامبری حضرت صالح را انکار کردند در این آیات وعدههای او را نیز تکذیب میکنند و میگویند :
«أَ يَعِدُكُمْ أَنَّكُمْ إِذا مِتُّمْ وَ كُنْتُمْ تُراباً وَ عِظاماً أَنَّكُمْ مُخْرَجُونَ * هَيْهاتَ هَيْهاتَ لِما تُوعَدُونَ »[4]
«آيا به شما وعده مىدهد كه وقتى مرديد و خاك و استخوان شديد باز شما [از گور، زنده] بيرون آورده مىشويد. دور است، دور، آنچه بدان وعده داده مىشويد».
کافران میگفتند مگر میشود زمانی که میمیرید و استخوان و گوشت شما به خاک تبدیل شد، دوباره به صورت انسانی زنده از خاک خارج شوید؟ این چیزی جز یک وعده پوچ و واهی نیست. «إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا»[5] چیزی جز زندگانی دنیا نیست، میمیریم و زنده میشویم و بعثتی در کار نیست. یعنی قیامت را انکار کردند و کلام حضرت صالح را هم نپذیرفتند و گفتند:
«إِنْ هُوَ إِلاَّ رَجُلٌ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ »[6]
کافران میگفتند که این مرد کسی نیست جز فردی که به خدا دروغ میبندد و میگوید من رسول او هستم و خدا به من وحی میکند. اما ما به او ایمان نمیآوریم. آنان با این سفسطهها قوم را از حضرت صالح منحرف کردند.
عذاب قوم ثمود
حضرت صالح نیز جمله حضرت نوح را تکرار کردند و عرضه داشتند که خدایا در برابر این تکذیبی که به من نسبت میدهند مرا یاری کن. خطاب رسید آنها به زودی از کاری که کردند پشیمان میشوند و صیحه آسمانی به حق آنان را فرا خواهد گرفت و به صورت خاشاکی تبدیل خواهند شد.
«قَالَ رَبِّ انصُرْنِي بِمَا كَذَّبُونِ * قَالَ عَمَّا قَلِيلٍ لَّيُصْبِحُنَّ نَادِمِينَ * فَأَخَذَتْهُمُ الصَّيْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَاهُمْ غُثَاءً ۚ فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ»[7]
«گفت: پروردگارا! در برابر اين كه تكذيبم كردند، مرا يارى كن. فرمود: به همين زودى سخت پشيمان خواهند شد. پس صيحه آنها را، به حق فرو گرفت و آنها را [چون] خاشاكى قرار داديم. پس نفرين بر گروه ستمكاران.»
و اینگونه کلاس درس قوم حضرت صالح برچیده شد و پرونده آنها در صحنه روزگار بسته شد.
[1]– سوره مومنون، آیه 31.
[2]– همان، آیه 32.
[3]– همان، آیه 33 و 34.
[4]– همان، آیه 35 و 36.
[5]– همان، آیه 37.
[6]– همان ، آیه 38.
[7]– همان ، آیه 39 تا 41.