تاریخ حضرت ابراهیم (ع) در قرآن
تاریخ حضرت ابراهیم (ع) پر است از ماجراهای عبرتآموز. حضرت ابراهیم (ع) قهرمان توحید بود و در مبارزه با بتپرستی لحظهای از پای ننشست. کسی که یک تنه در مقابل بتپرستان ایستاد و همه بتها را شکست و از اینکه او را در آتش انداختند، هیچ نهراسید. خدا نیز او را حمایت کرد و آتش برایش گلستان شد. تاریخ حضرت ابراهیم (ع) پر است از فرازهای تأثیر گذار و آموزنده. از بازسازی کعبه، تا فرزندانی که خدا در سنین کهولت به ایشان عطا کرد و نسل انبیای الهی از آنهاست.
یکی از نکات قابل توجه در تاریخ ابراهیم نبی (ع) این است که دین اسلام توسط حضرت ابراهیم (ع) پایهگذاری شد و با پیغمبر گرامی اسلام (ص) به کمال رسید. برای سهولت دسترسی به مطالب این مقاله، ابتدا چکیده آن ارائه میشود:
خلاصه زندگی حضرت ابراهیم (ع):
تاریخ حضرت ابراهیم (ع)
تاریخ زندگی حضرت ابراهیم (ع) به دو بخش اصلی تقسیم میشود. اولین بخش مربوط به دوران کودکی و قبل از هجرت به کنعان است و بخش دوم با هجرت به کنعان شروع میشود و مربوط به وقایع بعد از هجرت به کنعان است.

حضرت ابراهیم (ع) کیست
حضرت ابراهیم (ع) یکی از پیامبران اولوالعزم است. مهمترین پیامبر صاحب شریعت، حضرت ابراهیم (ع) هستند؛ که زندگی پر فراز و نشیبی از این پیامبر خدا در قرآن کریم به چشم میخورد. حضرت ابراهیم (ع) خیلی مورد توجه خداوند متعال هستند و زندگی ایشان درسهای فراوانی برای علاقهمندان به تاریخ انبیاء دارد.
محل تولد حضرت ابراهیم (ع)
حضرت ابراهیم (ع) در سرزمین بابِل متولد شدند و ایام کودکی خود را در همان سرزمین سپری کردند و در همان ایام نوجوانی خود به دنبال تبلیغ خداپرستی بودند و با آن دل پاک و فطرت بیداری که داشتند مردم از جمله عموی خود را که نام او آزر بود از بتپرستی باز میداشتند.
حضرت ابراهیم (ع) در قرآن
قرآن کریم دربارۀ گفتگوهای حضرت ابراهیم (ع) با عموی خود نکات زیادی را بیان کرده است. ایشان را نصیحت میکردند، میفرمودند: این بتها چیست که شما دور این بتها میگردید آنها را عبادت میکنید؟ اینها ساختۀ دست خود شما هستند.
در یک ماجرای زیبا که در سورۀ انعام نقل شده حضرت ابراهیم (ع) در همان ایام نوجوانی خود اقوامی را که بت میپرستیدند نصیحت میکنند.
﴿وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ لِأَبیهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْنامّا آلِهَهً إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فی ضَلالٍ مُبینٍ﴾
و (به یاد آر) هنگامى که ابراهیم به پدر خود آزر (که پدر خوانده، یا پدر زن، یا عمو و یا معلم او بود) گفت: آیا بتهایى را به عنوان معبودهایى (براى خود) اتخاذ مىکنى؟! حقا که من تو و قوم تو را در گمراهى آشکار مىبینم.
قوم حضرت ابراهیم (ع)
حضرت ابراهیم (ع) برای اینکه مردم را از این جهل آزاد کنند، بسیار تلاش کردند برای مثال قرآن کریم یکی از آن تلاش ها را نقل میکند:
﴿فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی﴾
پس چون [تاریکى] شب او را پوشانید، ستارهاى دید گفت: این پروردگار من است.
ابراهیم نبی (ع) برای اینکه آنها را با خود همراه کند و متوجه شوند که اگر قرار است چیزی جز خداوند متعال پرستیده شود سنگ و چوب خیلی بیارزش هستند، چرا سنگ و چوب را بپرستیم. فرمود: این ستاره خدای من است، ستاره که بهتر از سنگ و چوب است.
﴿فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلینَ﴾
هنگامى که ستاره غروب کرد، گفت: من غروب کنندگان را دوست ندارم.
وقتی ستاره افول کرد حضرت ابراهیم (ع) برای اینکه آنها متوجه شوند ستاره هم شایستۀ پرستش نیست فرمود: نه، من این را دوست ندارم، باید خدای بهتری پیدا کنم، این خدایی که غروب میکند خوب نیست، من خدایی میخواهم که پیوسته بتوانم با او رابطه داشته باشم.
در ادامه میفرماید:
﴿فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی﴾
هنگامى که ماه را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من است.
هنگامی ماه را دید که کامل است و درخششی دارد گفت: این بهتر است، این اگر بخواهد خدا باشد بهتر از ستاره است، نور بیشتری دارد.
﴿فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ﴾
چون ماه غروب کرد، گفت: یقیناً اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود.
میخواست به آنها بفهماند که ماه هم شایستگی پرستش ندارد. حضرت ابراهیم (ع) به این روش ادامه دادند.
﴿فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَهً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَریءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ﴾
وقتى خورشید را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است. و هنگامى که غروب کرد، گفت: اى قوم من! بىتردید من [با همه وجود] از آنچه شریک خدا قرار مىدهید، بیزارم.
حضرت ابراهیم (ع) خطاب به قوم خود آن سخن نهایی را بیان کرد، فرمود: ای مردم من از این شرکهای شما بیزار هستم، هیچیک از این اموری که شما میپرستید شایستگی پرستش را ندارند، نه بتها و نه ماه و نه خورشید شایستۀ پرستش نیستند.
﴿إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ﴾ [1]
من به دور از انحراف و با قلبى حقگرا همه وجودم را به سوى کسى که آسمانها و زمین را آفرید، متوجه کردم و از مشرکان نیستم.
این آیه شریفه نتیجۀ گفتگوی زیبای حضرت ابراهیم (ع) با قوم را بیان میکند. من به سوی خدایی رو میکنم که آفریدگار آسمانها و زمین است، چرا باید بت بپرستم؟ چرا باید ستاره بپرستم؟ چرا باید ماه و یا خورشید را مورد پرستش قرار دهم؟ خدایی را میپرستم که آفریدگار عالم است.
بت شکنی ابراهیم (ع)
بعد از این ماجرا به یکی دیگر از فرازهای زندگی حضرت ابراهیم (ع) برمیخوریم که موضوع بت شکنی ایشان است، بعضی قبول کردند ولی خیلی افراد هم قبول نکردند و به همان بتپرستی خود ادامه دادند. در سورۀ انبیاء ماجرای بتشکنی حضرت ابراهیم (ع) مطرح شده، خداوند متعال میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عالِمینَ﴾ [2]
و مسلماً پیش از این به ابراهیم، رشد و هدایتى [که سزاوارش بود] عطا کردیم؛ و ما به او دانا بودیم.
او رشد معنوی و ملکوتی پیدا کرده بود.
﴿إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ الَّتی أَنْتُمْ لَها عاکِفُونَ﴾
هنگامی که به عموی خود و به قوم خود فرمود: این بتها چیست که آنها را میپرستید و دور آنها میگردید و به آنها توجه میکنید؟
﴿قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدینَ * قالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُکُمْ فی ضَلالٍ مُبینٍ﴾
جواب دادند: ما پدران خود را عبادت کنندگان آنها یافتیم [این دین آبا و اجدادی ما است]. حضرت ابراهیم (ع) فرمود: بىتردید شما و پدرانتان در گمراهى آشکارى هستید.
مگر میشود که یک تکه چوب و یک تکه سنگ که با دست خود ساختهایم خدا و معبود ما باشد؟ تا آنجا که در ادامه میخوانیم:
﴿فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً إِلاَّ کَبیراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ …﴾
تمام این بتها را با تبری که داشتند خرد کردند مگر بت بزرگ ایشان را که سالم باقی گذاشتند تا شاید وقتی آنها برمیگردند متوجه بت بزرگ شوند.
﴿قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ * قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ * قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ * قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ﴾
چون به بتخانه آمدند، با شگفتى گفتند: چه کسى این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است. گفتند: از جوانى شنیدیم که از بتهای ما [به عنوان عناصرى بىاثر و بىاختیار] یاد مىکرد که به او ابراهیم مىگویند. گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید تا آنان [به این کار او] شهادت دهند. گفتند: اى ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کردهاى؟
حضرت ابراهیم (ع) در جواب به ایشان فرمود:
﴿بَلْ فَعَلَهُ کَبیرُهُمْ هذا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ﴾
بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان مىدهد که] بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن مىگویند، از خودشان بپرسید.
﴿فَرَجَعُوا إِلى أَنْفُسِهِمْ فَقالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُکِسُوا عَلى رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ ما هؤُلاءِ یَنْطِقُونَ﴾
پس آنها (ابتدا) به خود بازگشتند و متنبه شدند و (در باطن به خویشتن و یا به یکدیگر) گفتند: حقا شما خود ستمکارید (که جماد بىروح را مىپرستید). سپس (در فکر خود) سرنگون شدند (و به عقیده اول بازگشتند و به ابراهیم گفتند) تو خوب مىدانى که اینها هیچ گاه سخن نمىگویند.
«قالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا یَنْفَعُکُمْ شَیْئاً وَ لا یَضُرُّکُمْ»
پس آیا شما به جاى خداوند، چیزى را مىپرستید که هیچ سود و زیانى به شما نمىرساند؟!
«أُفٍّ لَکُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَ فَلا تَعْقِلُونَ»
اف بر شما و بر آنچه به جاى خدا مىپرستید؛ آیا نمىاندیشید؟!
حضرت ابراهیم (ع) در آتش
آنها تصمیم گرفتند حضرت ابراهیم (ع) را از بین ببرند. گفتند ابراهیم را آتش بزنید، باید کاری انجام دهیم که درس عبرتی برای دیگران باشد تا بعد از این کسی جرأت نکند به خدایان ما توهین کند.
﴿قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ﴾
گفتند: او را بسوزانید و خدایانتان را یارى دهید.
نکتۀ لطیفی در این تعبیری که قرآن کریم بیان کرده نهفته است، این چه خدایی است که نیازمند یاری شما است؟
در هر صورت آتشی به پا کردند و حضرت ابراهیم (ع) را از فاصلۀ دور با منجنیق به سمت آتش پرتاب کردند.
آتش بر حضرت ابراهیم (ع) گلستان شد
اما به خواست خداوند همه نقشههای آنها نقش بر آب شد. قرآن کریم میفرماید:
﴿قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَ سَلامّا عَلى إِبْراهیمَ﴾ [3]
گفتیم: اى آتش بر ابراهیم سرد و سلامت باش.
دیدند که آتش بر حضرت ابراهیم (ع) سرد است و ایشان درون آتش هیچ آسیبی نمیبیند و از آتش به سلامت بیرون آمد.
هجرت به کنعان
بعد از این اتفاق عجیب حضرت ابراهیم (ع) از آن سرزمین به سرزمین کنعان که همان سرزمین فلسطین کنونی باشد مهاجرت کردند و ادامۀ زندگی این پیامبر الهی و مقدس در سرزمین فلسطین اتفاق افتاده است. در سورۀ عنکبوت میخوانیم:
﴿وَ قالَ إِنِّی مُهاجِرٌ إِلى رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ﴾ [4]
و [ابراهیم] گفت: به درستى که من به سوى پروردگارم مهاجرت مىکنم، که فقط او تواناى شکست ناپذیر و حکیم است.
به سرزمین دیگری هجرت کردند تا بتوانند در جای دیگری مردم را به سوی خدا دعوت کنند.
فرزند دار شدن در سنین کهولت
حضرت ابراهیم (ع) تا آن زمان فرزنددار نشده بودند؛ خداوند متعال در سنین کهولت به ایشان بشارت داد که ایشان صاحب فرزند میشوند، خداوند در سنین کهولت به حضرت ابراهیم (ع) دو فرزند عنایت کرد یکی حضرت اسحاق (ع) و دیگری حضرت اسماعیل (ع) و فرزندی از حضرت اسحاق (ع) که او نیز از انبیاء و صالحین بود؛ یعنی حضرت یعقوب (ع).

﴿وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَهً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحینَ﴾ [5]
و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطایى افزون، به او بخشیدیم و همه را افرادى شایسته قراردادیم.
انتقال هاجر و اسماعیل (ع) به سرزمین حجاز
بعد از اینها حضرت ابراهیم (ع) مأمور میشوند که حضرت اسماعیل (ع) و همسر خود هاجر را از سرزمین فلسطین به سرزمین حجاز و به مکۀ مکرمه منتقل کنند. این مأموریت از طرف خداوند متعال است برای اینکه سرزمین مکه آباد شود و کعبه به عنوان اولین کانون توحید که توسط حضرت آدم (ع) پایهگذاری شده و به خاطر بیتوجهی انسانها به فراموشی سپرده شده است، بازسازی شود. لذا حضرت ابراهیم (ع) همسر و فرزند خود را همراه خود به سرزمین مکۀ مکرمه آوردند. در سورۀ مبارکۀ ابراهیم به بخشهایی از این داستان اشاره شده است:
﴿رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُون﴾ [6]
پروردگارا، همانا من بعضى از فرزندانم را (اسماعیل را به همراه مادرش) در درهاى بىکشت و زرع در نزد خانه محترم و مصون تو ساکن کردم، پروردگارا تا نماز را برپا دارند، پس چنان کن که دلهایى از مردم به سوى آنها میل کنند، و از محصولات گوناگون روزى آنان گردان، باشد که سپاسگزارند.
حضرت ابراهیم (ع) فرزند خود حضرت اسماعیل (ع) و جناب هاجر (س) را در سرزمین مکه ساکن کردند و خود او به سرزمین فلسطین بازگشت، البته هر از چند گاهی به آنها سر میزدند. و ماجرا به این صورت است که حضرت اسماعیل (ع) تشنه بود و جناب هاجر در جستجوی آب بین کوه صفا و مروه رفت، تا اینکه اسماعیل (ع) پای خود را بر زمین کوبید و چشمۀ زمزم جوشید.
جوشیدن چشمۀ زمزم باعث شده که پرندگان به آن سمت منتقل شوند و در آن منطقه پرواز کنند. بعضی از قبایل و اقوامی که در اطراف بودند وقتی پرندگان را دیدند متوجه شدند که در این منطقه آب وجود دارد، وقتی جلو آمدند و این چشمه را دیدند، چشمهای که تا به حال سابقه نداشت، فهمیدند که خداوند به این مادر و فرزند لطف کرده و این چشمه از برکت آنها جوشیده است. لذا محبت خاصی به این مادر و فرزند داشتند و ادارۀ امور آنها در طول این مدت توسط آن قبایل انجام گرفت.
بازسازی کعبه
حضرت ابراهیم (ع) به مکه مکرمه رفت و آمد داشتند تا اینکه حضرت اسماعیل (ع) به سنین نوجوانی رسیدند، در این زمان بود که حضرت ابراهیم (ع) مأمور شدند بیت الله الحرام را بازسازی کنند.
﴿وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعیلُُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ﴾
یاد کن آن زمانی را که ابراهیم پایههای خانه را به همراه اسماعیل بالا میبرد. دعای آنها این بود میگفتند: خدایا از ما بپذیر که تو شنوا و دانا هستی. و پروردگارا، ما را تسلیم (فرمان) خود قرار ده، و از فرزندان ما نیز امتى تسلیم خود پدید بیاور.
اسلام، دین حضرت ابراهیم
دین حضرت ابراهیم (ع) دین اسلام بوده است و لذا در آیات دیگر هم میخوانیم که دین و روش اسلام، روش حضرت ابراهیم (ع) است، ایشان در برابر خداوند متعال تسلیم بوده است.
﴿وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حقّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ﴾ [8]
در راه خداوند چنان که باید جهاد کنید. او شما را برگزید. و برایتان در دین هیچ تنگنایى پدید نیاورد. آیین پدرتان ابراهیم است. او پیش از این و در این امت شما را مسلمان نامید. تا [درروز قیانت] پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر دیگر مردم گواه باشید.
او شما را مسلمان نامیده است، واژۀ مسلمان را حضرت ابراهیم (ع) ابداع کرده؛ یعنی کسانی که تسلیم خدا هستند، هر چه خدا بگوید اجرا میکنند. یک نمونه هم در آیه ۶۷ آل عمران است که میفرماید:
﴿مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلَا نَصْرَانِیًّا وَلَٰکِنْ کَانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ﴾
ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه یکتاپرست و حق گرایی تسلیم بود، و از مشرکان نبود.
آموزش مناسک حج به حضرت ابراهیم (ع)
طبق نقلها حضرت جبرئیل (ع) در سرزمین عرفات مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) آموزش داد و به خاطر همین به سرزمین عرفات هم عرفه گفته میشود، چون آن سرزمین؛ سرزمینی است که حضرت ابراهیم (ع) یاد گرفت چگونه باید خدا را بندگی کند، مناسک حج به ابراهیم (ع) آموزش داده شد.
﴿وَ أَرِنا مَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحیمَ﴾
و اعمال عبادى ما را (از حج و قربانىها و جاهاى قربانى) به ما نشان ده و بر ما عطف توجه کن، که تویى که بسیار عطوف و توبه پذیر و مهربانى.
پیامبر اکرم (ص) از نسل ابراهیم (ع) است
در آیه بعد حضرت ابراهیم (ع) اینگونه دعا میکند:
﴿رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ﴾ [7]
خدایا در میان فرزندان من پیامبری را از جنس خود آنها مبعوث کن که آیات تو را بر آنها تلاوت کند.
این دعای حضرت ابراهیم (ع) در زمان پیغمبر خاتم (ص) مستجاب شد، این دعای حضرت ابراهیم (ع) اشاره به وجود مقدس و نازنین خاتم الأنبیاء (ص) است. در نسل و ذریۀ ایشان این پیامبر بزرگ الهی به وجود آمدند. نسل و نسب پیامبر خاتم حضرت مصطفی (ص) به حضرت اسماعیل (ع) و به حضرت ابراهیم (ع) میرسد. این مختصری از زندگی حضرت ابراهیم (ع) بود.
فرزندان حضرت ابراهیم (ع)
حضرت ابراهیم (ع) دو فرزند داشتند، یکی اسماعیل (ع) و دیگری اسحاق (ع). جناب اسحاق (ع) را در سرزمین بیت المقدس یا همان سرزمین فلسطین و جناب اسماعیل (ع) را در مکۀ معظمه ساکن کردند.
از نسل حضرت اسماعیل (ع) پیامبر گرامی اسلام (ص) در این منطقه به عنوان پیامبری مبعوث شدند. از نسل حضرت اسحاق (ع) هم پیامبران دیگری برای بنی اسرائیل آمدند، حضرت یعقوب (ع) و همچنین حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) پیامبران بنی اسرائیل بودند که از نسل حضرت اسحاق (ع) بودند.

بنابراین، آیین مسیحیت و یهودیت در سرزمین بیت المقدس و آیین اسلام در سرزمین حجاز آغاز شد و در واقع شکلگیری این دو آیین در این دو منطقه بوده است. پیامبر گرامی اسلام (ص) در قرآن کریم خود را پیرو حضرت ابراهیم (ع) میدانند، خداوند متعال در قرآن کریم به این نکته اشاره فرموده است:
﴿وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حقّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّهَ أَبیکُمْ إِبْراهیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمینَ مِنْ قَبْلُ وَ فی هَذَا لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ﴾
در راه خداوند چنان که باید جهاد کنید. او شما را برگزید. و برایتان در دین هیچ تنگنایى پدید نیاورد. آیین پدرتان ابراهیم است. او پیش از این و در این امت شما را مسلمان نامید. تا [درروز قیامت] پیامبر بر شما گواه باشد و شما بر دیگر مردم گواه باشید.
او شما را مسلمان نامیده است، واژۀ مسلمان را حضرت ابراهیم (ع) ابداع کرده؛ یعنی کسانی که تسلیم خدا هستند، هر چه خدا بگوید اجرا میکنند.
در میان انبیای الهی کتابهای آسمانی نیز وجود داشته است که خداوند متعال در قرآن کریم به تورات اشاره میکند که بر حضرت موسی (ع) نازل شد و در واقع کتابی برای هدایت بنی اسرائیل بود.
﴿وَ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَنی إِسْرائیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونی وَکیلاً﴾ [9]
ما به موسی کتاب دادیم و این کتاب را مایۀ هدایت برای بنی اسرائیل قرار دادیم که شما به غیر خدا توکل نکنید و غیر خدا را وکیل قرار ندهید.
حضرت عیسی (ع) نیز پیامبری برای بنی اسرائیل و برای هدایت آنها بعد از حضرت موسی (ع) بودند که در سورۀ آل عمران به این نکته اشاره شده است:
﴿وَ رَسُولاً إِلى بَنی إِسْرائیلَ﴾ [10]
[حضرت عیسی (ع)] فرستاده شدهای به سوی بنی اسرائیل بود.
حضرت عیسی (ع) آمدند تا انحرافاتی که بعد از حضرت موسی (ع) در امت ایشان ایجاد شده اصلاح کنند.
پیامبر گرامی اسلام (ص) پیرو حضرت ابراهیم (ع)
پیامبر گرامی اسلام (ص) قبل از بعثت بر آیین حضرت ابراهیم (ع) بودند و قبل از اینکه ایشان به پیامبری نائل شوند مشی و مرام و مذهب ایشان، مذهب حضرت ابراهیم (ع) بود، آیین ابراهیم (ع) که اسلام و دین حنیف و دوری از شرک و بتپرستی بوده است.
با اینکه پیامبر گرامی اسلام (ص) در منطقهای زندگی میکردند که آن منطقه سرشار از بتپرستی بود، در درون خانۀ کعبه بتهایی را نگه میداشتند، اما پیغمبر گرامی اسلام (ص) پیرو حضرت ابراهیم (ع) و مخالف با بتپرستی بودند و هرگز بت نپرستیدند و حتی از گوشت قربانیِ برای بت، تناول نکردند.
پایه گذاری اسلام
دین مبین اسلام توسط حضرت ابراهیم (ع) پایه گذاری شد و به وسیلۀ پیامبر گرامی اسلام (ص) تکمیل شد، حتی مشرکین حجاز هم مدعی بودند که بر آیین حضرت ابراهیم (ع) هستند. در برخی از آیات سورۀ مبارکۀ آل عمران میخوانیم که آنها مدعی بودند حضرت ابراهیم (ع) از آنها است، حتی یهودیان و مسیحیان مدعی بودند که ابراهیم از آنها است یعنی همه حضرت ابراهیم (ع) را به نوعی از خود میدانستند و خود را پیرو او میدانستند.
لذا مشرکین حجاز نیز حج به جا میآوردند اما حج آنها حجی آمیخته به خرافات بود، به صورت برهنه و مختلط در اطراف کعبه طواف میکردند، سوت میکشیدند، کف میزدند و مناسک آنها این بود، در واقع مناسک حضرت ابراهیم (ع) را به شکل فاجعه آمیزی منحرف کرده بودند.
پیامبر گرامی اسلام (ص) درصدد اصلاح انحرافاتی که در آیین حضرت ابراهیم (ع) بود برآمدند و توانستند دین مبین اسلام را در منطقۀ حجاز پایهگذاری کنند و بعد هم این دین توسعه پیدا کند و بحمد الله به دست ما برسد. خدا را شاکر هستیم که پیرو پیامبر خاتم (ص) هستیم.

[1]. سوره انعام، آیات 74 تا 79.
[2]. سورۀ انبیاء، آیۀ 51.
[3]. سورۀ انبیاء، آیات 51 تا 70.
[4]. سورۀ عنکبوت، آیۀ 26.
[5]. سورۀ انبیاء، آیۀ 72.
[6]. سورۀ ابراهیم، آیۀ 37.
[7]. سورۀ بقره، آیات 128 و 129.
[8]. سورۀ حج، آیۀ 78.
[9]. سورۀ اسراء، آیۀ 2.
[10]. سورۀ آل عمران، آیۀ 49.
دیدگاه ها
ارسال دیدگاه