فهرست مطالب این مقاله را ببینید
سرگذشت حضرت نوح (ع) در قرآن کریم، نکات قابل توجه و عبرتآموزی دارد. از جمله:
- تاریخ شریعت الهی از حضرت نوح (ع) آغاز می شود.
- قرآن کریم در بسیاری از موارد تاریخ انبیای الهی را از حضرت نوح (ع) شروع می کند.
- حضرت نوح (ع) ۹۵۰ سال با صبر و استواری تبلیغ کردند. در نتیجه این همه سال تلاش در راه خدا فقط ۸۰ نفر ایمان آوردند.
- حضرت نوح (ع) مدتها مشغول ساخت کشتی برای نجات قوم خود از عذاب الهی بودند اما مردم راضی نمیشدند، سوار کشتی شوند و نجات یابند و عذاب الهی همه آنها را فرا گرفت.
در این مقاله ابتدا سرگذشت حضرت نوح (ع) و قوم ایشان بررسی میشود. پیامبران صاحب شریعت، برای دعوت مردم، اصول مشترکی دارند که در ادامه آن را بیان میکنیم. ابتدا چکیده مطالب ارائه خواهد شد:
خلاصه زندگی حضرت نوح:
تاریخ حضرت نوح (ع)
حضرت نوح (ع) اولین پیامبر اولوالعزم میباشد و صاحب شریعت الهی است. آیات بسیاری از قرآن کریم بیانگر سرگذشت حضرت نوح (ع) است و یک سوره از قرآن به نام نوح است.
عمر حضرت نوح (ع)
بر اساس قرآن کریم حضرت نوح (ع) فقط ۹۵۰ سال به تبلیغ دین مشغول بودند. لذا عمر ایشان قطعا بیش از ۹۵۰ سال است. اما در منابع مختلف از ۹۳۰ سال تا ۲۵۰۰ سال ذکر شده است.
لقب حضرت نوح (ع)
حضرت نوح (ع) به خاطر عمر طولانی به عنوان شیخالانبیاء شناخته میشوند. حضرت نوح (ع) را ابو البشر ثانی نیز نامیدهاند.
رسالت حضرت نوح (ع) آغاز شریعت الهی
قرآن کریم گاهی تاریخ را از زاویۀ پیامبران دارای شریعت و پیامبران دارای رسالت بیان میکند. و به همین خاطر در بسیاری از سورههایی که داستان انبیاء بیان شده و تاریخ انبیاء مورد توجه قرار گرفته، از حضرت نوح (ع) آغاز شده و تا پیامبر خاتم ادامه پیدا کرده است. چون دوران انبیاء از زمان حضرت نوح (ع) که انسانها قدری تکامل پیدا کرده بودند، متفاوت شد و انبیاء از حضرت نوح (ع) به بعد شریعت و رسالت داشتند.
اما قبل از حضرت نوح (ع) شریعت وجود نداشت. شریعت به معنای مجموعۀ دستورها، بایدها و نبایدها و احکام فقهی است که در آیین حضرت نوح (ع) آغاز شد و به تدریج رو به تکامل نهاد، تا اینکه در آیین پیامبر خاتم (ص) این دین به عنوان کاملترین دین مشتمل بر مجموعۀ واجبات و محرمات و شرایع الهی به بنی آدم و انسانها عرضه شد.
﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ﴾ [1]
و ما نوح را (كه نخستين پيامبر صاحب شريعت بود) به سوى قوم خويش فرستاديم، پس گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد كه شما را غير او معبودى نيست، آيا (از غضب او و پرستش غير او) نمىپرهيزيد؟
سپس سایر انبیاء را پس از ایشان ذکر میکند.
قرآن داستان انبیا را از نوح آغاز میکند
در سورههای مختلف هنگامی که خداوند متعال میخواهد داستان انبیاء را بیان کند، از حضرت نوح (ع) آغاز میکند. در آیۀ 23 سورۀ مؤمنون میخوانیم:
در سورۀ نساء میفرماید:
﴿إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ﴾ [2]
بىترديد ما به تو وحى كرديم همانگونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى كرديم.
مگر قبل از نوح پیامبری نبوده؟ پاسخ این است که قبل از حضرت نوح (ع) هم پیامبرانی بودند، اما تفاوت با پیامبران بعد از حضرت نوح (ع) این است که اینها دارای شریعت بودند.
در سورۀ اعراف نیز خداوند متعال داستان پیامبران را از حضرت نوح (ع) آغاز کرده است؛
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ﴾ [3].
همانا ما نوح را به سوى قوم خود فرستاديم؛ گفت: اى قوم من، خدا را بپرستيد، كه براى شما غير او معبودى نيست. بىترديد من بر شما از عذاب روزى بزرگ بيم دارم.
در سورۀ شوری، نیز تعابیری است که نشان میدهد از حضرت نوح (ع) به بعد ماجرا متفاوت شده است،
﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّىٰ بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ َ وَ مَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسىَ وَ عِيسى﴾ [4]
براى شما (جامعه بشرى) از دين (آسمانى) همان را تشريع كرد كه به نوح (اولين پيامبر صاحب شريعت) توصيه كرده بود و آنچه را كه بر تو (آخرين صاحب شريعت) وحى كرديم و آنچه را كه به ابراهيم و موسى و عيسى (صاحبان شرايع فيما بين) توصيه نموديم.
اصول دعوت پیامبران صاحب شریعت
پیامبران صاحب شریعت برای دعوت قوم خود اصول مشترکی دارند:
عبادت الله
و اما اصول دعوت پیامبران از زمان حضرت نوح (ع) به بعد چند چیز است؛ اولین اصل، دعوت به عبادت خداوند متعال است که یکی از اصول مشترک پیامبران بعد از حضرت نوح (ع) است. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ﴾ [5]
حضرت نوح (ع) را به سوی قومش فرستادیم و او خطاب به قوم خود فرمود: ای قوم من، خدا را بپرستید.
بنابراین، اولین دعوت پیامبران الهی بعد از حضرت نوح (ع) دعوت به پرستش خداوند متعال است. نکتۀ مهم این است که در قرآن کریم جایی مشاهده نشده که پیامبران الهی مردم را به قبول خدا دعوت کرده باشند. اصل باور به وجود خداوند متعال، یک باور پذیرفته شده بین همۀ انسانها است. در فطرت همۀ انسانها اصل اینکه خدایی وجود دارد، مسلم است. و همچنین هیچ جایی دیده نشده که اقوامِ پیامبران الهی در اصل وجود خدا با آنها مخالفت کرده باشند.
تمام مخالفتها در مسائل دیگری بوده است؛ مثل این که نبوت پیامبری مورد شک واقع میشده یا این که به پیامبر خود میگفتند تو میخواهی بر ما حکومت کنی، پیامبری را بهانه قرار دادی. یا این مطالبی که میگویی، دروغ است و اینها را از جانب خودت میگویی. اما اینکه خدایی وجود ندارد، در قرآن مشاهده نمیشود. بنابراین، اولین اصل از اصول مشترک پیامبران الهی بعد از حضرت نوح (ع) دعوت به عبادت خداوند متعال است.
نفی شرک
دومین اصل نفی شرک است، در قرآن کریم میخوانیم:
﴿فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ﴾ [6]
پس گفت: اى قوم من، خداى يكتا را بپرستيد كه شما را غير او معبودى نيست.
آنچه مردم نوعاً گرفتار آن هستند و خداوند متعال در سورۀ یوسف نیز بیان فرموده است، مسألۀ شرک است.
﴿وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ﴾ [7].
اکثر مردم ایمان به خدا نمیآورند، مگر اینکه ایمان آنها آمیخته به شرک است.
بنابراین، یکی دیگر از اصول مشترک انبیاء الهی بعد از حضرت نوح (ع) پرهیز دادن مردم از شرک است، آنها را از شرک دور میکنند. «ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ» غیر از خدا معبود دیگری وجود ندارد، حالا این معبود میخواهد از جنس سنگ و چوب باشد که در آن زمان وجود داشته یا از جنس فلز باشد که در دوره و زمانۀ ما وجود دارد.
امروز بشریت تکنولوژی را به عنوان معبود خود در کنار خداوند متعال قرار داده است. امروز بشریت تصور میکند که حلال مشکلات او تکنولوژی است، تصور میکند حلال مشکلات او تمدن مادی است. فکر میکند میتواند با تکیه بر تمدن مادی خود، خود را از همۀ خطرات حفظ کند، در حالی که در همین دورۀ کنونی ما، در اوج تکنولوژی و تمدن گاهی میبینید حوادث طبیعی بلایی بر سر انسانها میآورد که معلوم میشود از تکنیک و تمدن آنها هیچ کاری ساخته نیست.
دعوت به تقوا
سومین دستوری که پیامبران الهی بیان کردند، دعوت به تقوای الهی است. در سورۀ مبارکۀ شعراء خداوند متعال داستان پیامبران متعددی را بیان میکند، از حضرت نوح (ع) به بعد داستان پیامبران در این سوره بیان شده است. یک نکتۀ در بین تمام پیامبران مشترک است، دعوت به تقوای الهی است که در سورۀ شعراء در هشت مورد تکرار شده است. «فَاتَّقُوا اللهَ وَ أَطيعُونِ» این آیه هشت مرتبه در سورۀ شعراء تکرار شده است.
تقوای الهی داشته باشید و از منِ پیغمبر اطاعت کنید. دعوت به تقوا نسبت به خداوند متعال، پرهیزکاری، توجه به خداوند متعال، توجه به امر و نهی او، در هر فعل و حرکت و سکونی انسان مراقب باشد که آیا خداوند متعال نسبت به این رفتار من نظر مساعدی دارد یا ندارد؟ آیا خداوند متعال از این رفتار من رضایت دارد یا ندارد؟
توجه به آخرت
نکتۀ چهارمی که وجه مشترک انبیاء الهی است، هشدار نسبت به آخرت است. ما در سورۀ اعراف، این نکته را میبینیم که خداوند میفرماید:
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ﴾ [8]
همانا ما نوح را به سوى قوم خود فرستاديم؛ گفت: اى قوم من، خدا را بپرستيد، كه براى شما غير او معبودى نيست. بىترديد من بر شما از عذاب روزى بزرگ بيم دارم.
حضرت نوح (ع) خطاب به اقوام و مخاطبان خود این جملات را بر زبان آورد که ای قوم من، خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید. این جمله را اضافه میکند که من نگران آن روزی هستم که آن روز عذاب بزرگی در انتظار مجرمان است. میفرماید: «إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ» من نسبت به شما از عذاب روز بزرگی نگران هستم که اشاره به روز قیامت است. این هم از وجوه مشترک دعوت انبیاء الهی بوده است. در سورۀ اعلی هم خداوند متعال میفرماید:
﴿بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا * وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى * إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْاوّلى * صُحُفِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى﴾ [9]
آرى، شما زندگى اين جهان را بر مىگزينيد، حال آنكه آخرت بهتر و پايندهتر است. اين سخن در صحيفههاى نخستين است؛ صحيفههاى ابراهيم و موسى.
اطاعت از انبیاء الهی
امر دیگری که همۀ پیامبران الهی به آن دعوت کردهاند، اطاعت از پیامبران است. در سورۀ شعراء داستان چند پیامبر آمده است، در هشت مورد این آیه تکرار شده است: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطيعُونِ» تقوای خدا را پیشه کنید و از منِ پیغمبر اطاعت کنید. اطاعت از پیغمبر جزئی از ایمان است، کسی میگوید من خدا را دوست دارم، ولی میخواهم به آنچه به ذهن خودم میرسد، عمل کنم، باید به قرآن کریم مراجعه بکند که میفرماید:
﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ﴾ [10]
ای پیامبر، به مردم بگو اگر خدا را دوست دارید، باید مطیع و تابع منِ پیامبر باشید. از من تبعیت کنید، خدا هم شما را دوست خواهد داشت و گناهان شما را خواهد آمرزید.
همانطور که میدانید انبیای الهی در مواجه با اقوام خود جوابهای مختلفی میگرفتند؛ کمتر جواب مثبت میگرفتند، بیشتر مردم با آنها مخالفت میکردند.
آنچه در ادامه میخواهیم بررسی کنیم؛ برخوردهای قوم نوح با پیامبران خود است که قوم نوح در مقابل پیامبران خود و در مقابل حضرت نوح (ع) چه برخوردی را از خود نشان دادند.
برخورد قوم حضرت نوح (ع)
در ادامه برخورد قوم حضرت نوح (ع) با ایشان را مشاهده میکنید:
کفر سران قوم
اما برخوردهای قوم نوح با این پیامبر بزرگ خدا؛ اولاً باید بدانیم وقتی پیامبران الهی به سمت اقوام خود میرفتند و با آنها صحبت میکردند، بیش از هر کسی و پیش از هر شخص دیگری این ثروتمندان و سران اقوام بودند که با پیامبران مخالفت میکردند. قرآن کریم از مخالفان پیامبران، مخصوصاً حضرت نوح (ع) با عنوان «ملأ» یاد میکند. «ملأ» از مادۀ «ملیء» به معنای «پُر بودن» است؛ یعنی کسانی که همه چیز داشتند، کسانی که امکانات فراوانی در اختیار داشتند، هیچ چیزی کم نداشتند. آنها شروع به مخالفت با حضرت نوح (ع) کردند.
بهانه های مخالفان
مخالفت آنها در چند محور تبیین شده است که در سورۀ مؤمنون و سورههای دیگر به این محورها اشاره شده است.
۱. بشر بودن
﴿فَقالَ الْمَلَأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ﴾ [11]
پس اشراف قومش كه كفر ورزيدند گفتند: اين (مرد) جز بشرى مانند شما نيست.
اولین محور از محورهای مخالفت این است که میگویند، پیامبر بشری مانند خود ما است. در واقع سؤال آنها این است که چطور میشود کسی که بشر است، ادعای ارتباط با خدا را داشته باشد؟ اگر قرار است بشر با خدا ارتباط داشته باشد، ما اولی هستیم؛ با خدا ارتباط داشته باشیم. ما ثروتمند و قدرتمند هستیم، ما معروف هستیم و همه ما را میشناسند. اگر قرار باشد کسی با خدا رابطه برقرار بکند، این ما هستیم. او بشری مانند شما است، بشر چطور میتواند پیامبر خدا بشود.
۲. برتری جویی
نکتۀ دوم این است که به پیامبران الهی تهمت برتریجویی میزدند. در همین آیۀ شریفه که ذکر شد این جمله را میخوانیم:
﴿ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ﴾
گفتند: اين (مرد) جز بشرى مانند شما نيست كه مىخواهد بر شما برترى جويد.
این پیامبر بشری است مانند شما و خواستۀ اصلی او برتری بر شما است. «يُريدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ» میخواهد بر شما حکومت بکند، بر شما برتریجویی داشته باشد. «يَتَفَضَّلَ» از مادۀ فضل به معنای برتری است. میخواهد بر شما حکومت بکند و غالب بشود. (گفت کافر همه را به کیش خود پندارد.)
چون در نگاه آنها، حکومت بر مردم، غلبۀ بر مردم مهمترین ارزش بود و تمام عمر خود را برای این جهت صرف کرده بودند و مردم نیز این را دیده بودند، برای همین ادعا میکردند پیامبران الهی در راستای دنیاپرستی به دنبال جاه و مقام هستند. بلکه میدانستند پیامبران به دنبال این نیستند ولی به این وسیله میخواستند چهرۀ آنها را مخدوش کنند.
۳. لزوم فرشته بودن رسول
محور سوم این بود که میگفتند، پیامبر خدا باید از جنس فرشتگان باشد. در همین آیه میخوانیم:
﴿وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَأَنْزَلَ مَلائِكَةً ما سَمِعْنا بِهذا في آبائِنَا الْاوّلينَ﴾
اگر خدا مىخواست (پيامبر بفرستد) فرشتگانى (از آسمان) فرو مىفرستاد؛ ما چنين چيزى را در ميان نياكان خود نشنيدهايم (كه بشرى دعوى نبوت كند).
اگر خدا میخواست فرشته میفرستاد. اگر کسی پیامبر باشد باید از جنس فرشتگان باشد، باید با ما تفاوت داشته باشد. این هم یکی از تهمتها و در واقع محورهای مخالفت اقوام با انبیای الهی است.
۴. گمراه بودن
چهارمین نکته که مطرح شده است، نسبت گمراهی دادن به پیامبران الهی است. خداوند متعال میفرماید:
﴿قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراكَ في ضَلالٍ مُبينٍ﴾ [12]
سران و اشراف قوم او گفتند: همانا ما تو را در گمراهى آشكار مىبينيم.
ثروتمندان قوم حضرت نوح (ع) گفتند شما در گمراهی هستید. این چیزهایی که میگویید، حرفهایی که میزنید، حرفهای باطلی است. این مسیرهایی که برای زندگی دارید پیشنهاد میکنید، مسیرهای نادرستی است. این مسیرها انسان را به ناکجا آباد میبرد؛ در حالی که حقیقتاً خود آنها بودند که گمراه بودند. خود آنها بودند که در مسیر باطل قرار داشتند.
تبدیل ارزشها به ضد ارزش
یکی از ترفندهای مخالفان انبیاء همین است که میآیند مسیری را که انبیاء الهی ترسیم میکنند، ارزشهایی را که انبیای الهی ترسیم میکنند به ضدّ ارزش تبدیل میکنند. به عنوان مثال انبیای الهی به حجاب و عفاف دعوت میکردند، مخصوصاً بانوان را به حیا و عفت و پوشش ترغیب میکردند. اما میبینید دشمنان انبیاء میگویند: چرا زن را در حصار قرار میدهید؟ چرا میخواهید زن را زندانی بکنید؟ این حجاب مایۀ افسردگی میشود. حجاب مایۀ سرخوردگی میشود.
به بهانههای مختلف این دعوت مسلم انبیاء را که با فطرت انسان سازگار است، گمراهی تلقی میکنند یا پیامبران الهی در مسائل اقتصادی با ربا مخالف بودند. حضرت موسی (ع) ربا را حرام کرده بود. حضرت عیسی(ع) و پیامبر گرامی اسلام (ص) همینطور. نیازمندی نیازی دارد، شما به او کمک کنید، به او قرض الحسنه دهید اما اگر از نیاز نیازمند سوء استفاده کنید، پولی را در اختیار او قرار دهید و سود بگیرید و روز به روز فاصلۀ فقیر و غنی را بیشتر کنید حرام است.
کفار میگفتند: این ضلالت است، این گمراهی است که بگوییم این کار بد است. ثروت و سرمایه برای ما است، چرا از سرمایۀ خود استفاده نکنیم؟ دقیقاً این نکته که انبیاء الهی را در مسیر گمراهی بدانند امروز هم توسط اهل دنیا ادامه دارد و دنبال میشود.
استقامت و صبر حضرت نوح (ع)
و اما حضرت نوح (ع) در مقابل این جهالتها و این رویکردهای منفی چه برخوردی از خود نشان دادند؟ حضرت نوح (ع) استقامت و پایداری فوق العادهای داشتند.
۹۵۰ سال تبلیغ
در قرآن کریم اینطور نقل شده است که حضرت نوح (ع) 950 سال در قوم خود به تبلیغ مشغول بودند. در قرآن کریم میخوانیم:
﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عامّا﴾ [13]
و همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم، پس در ميان آنها نهصد و پنجاه سال درنگ نمود.
البته در نهایت اکثریت این قوم ایمان نیاوردند. عجیب است در بعضی از نقلها اینطور میخوانیم که بعد از نهصد و پنجاه سال فقط حدود هشتاد نفر به حضرت نوح (ع) ایمان آوردند. واین بیانگر استقامت و ایستادگی پیامبر خدا بوده که از مسیر خود منحرف نشد و نسبت به آنچه که تبلیغ میکرد، ذرهای تردید به خود راه نداد و تا آخر با استقامت به این مسیر ادامه داد.
سرنوشت قوم حضرت نوح (ع)
با وجود تلاش خستگی ناپذیر حضرت نوح (ع) سرنوشت قوم نوح چه شد؟
کشتی حضرت نوح (ع)
حضرت نوح (ع) مأمور شدند کشتی بسازند. کشتی را ساختند و طوفانی آمد و آب از تنور جوشید، تنوری که جایگاه آتش است، جایگاه آب شد و این آب تمام آن منطقه را فرا گرفت و حضرت نوح (ع) و پیروان ایشان سوار بر کشتی شدند و مخالفان ایشان از اینکه ایشان را همراهی کنند، امتناع کردند.
ذریه حضرت نوح
در بین مخالفان حتی پسر ایشان نیز حضور داشت. او جزء کافران بود و همراهی نکرد. حضرت نوح (ع) به فرزند خود فرمودند:
﴿يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرينَ﴾ [14]
اى پسرم! همراه ما سوار شو و با كافران مباش.
﴿سَآوي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُني مِنَ الْماءِ﴾ [15]
گفت: به زودى به كوهى كه مرا از [اين] آب نگه دارد، پناه مىبرم.
﴿لا عاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ وَ حالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكانَ مِنَ الْمُغْرَقينَ﴾
نوح گفت: امروز در برابر عذاب خدا هيچ نگه دارندهاى نيست مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند. و موج ميان آن دو حايل شد و پسر از غرق شدگان گرديد.
این مدرسۀ آموزشی به خاطر تخطی و تخلف دانشآموزان تعطیل شد. حضرت نوح (ع) نتوانستند این مسیر را به بیش از این هشتاد نفر ادامه بدهند و در واقع سایرین نتوانستند، همراهی بکنند و محروم ماندند.
[1]. سورۀ مؤمنون، آیۀ 23.
[2]. سورۀ نساء، آیۀ 163.
[3]. سورۀ اعراف، آیۀ 59.
[4]. سورۀ شوری، آیۀ 13.
[5]. سورۀ مؤمنون، آیۀ 23.
[6]. سورۀ مؤمنون، آیۀ 23.
[7]. سورۀ یوسف، آیۀ 106.
[8]. سورۀ اعراف، آیۀ 59.
[9]. سورۀ اعلی، آیات 16 و 17.
[10]. سورۀ آل عمران، آیۀ 31.
[11]. سورۀ مؤمنون، آیۀ 24.
[12]. سورۀ اعراف، آیۀ 60.
[13]. سورۀ عنکبوت، آیۀ 14.
[14]. سورۀ هود، آیۀ 42.
[15]. همان، آیۀ 43.
عرض سلام و ادب و احترام؛ در قرآن کریم ذکر شده عذاب قوم نوح پس از فروکش کردن طوفان اتفاق می افتد، لطفاً در این زمینه مرا راهنمایی بفرمائید
با سلام و احترام
پس از آنکه خداوند به نوح وحی کرد که مردم قومش هرگز ایمان نخواهند آورد،(هود:36) حضرت نوح قوم خود را نفرین کرد و گفت: «پروردگارا از کافران هیچ جنبدهای بر زمین بر جای مگذار.»(نوح:26) بنابر آنچه طبرسی در مجمع البیان آورده، بر اثر این نفرین، زنان و مردان عقیم شدند و چهل سال کودکی متولد نشد و همهجا را قحطی فرا گرفت، تا اینکه هر چه داشتند از بین رفت و بیچاره و بدبخت شدند. (تفسیر مجمع البیان، ج ۱۰، ص 139) در این هنگام نوح به آنان گفت: از خداوند طلب آمرزش کنید که او آمرزنده است.(نوح:10) اما قوم نوح باز هم دعوت او را اجابت نکردند و به یکدیگر سفارش میکردند که خدایان خود را فراموش نکنید. (تفسیر مجمع البیان، ج10، ص137) پس از این، همان طور که در سوره نوح و هود آمده است خدا با طوفان همه مشرکان را از بین برد و درخواست نوح (ع) را اجابت کرد.