قرآن و تاریخ انسان
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
روش قرآن کریم در بیان تاریخ انسان، با شیوه تاریخنگاران متفاوت است. مطالب قرآن و تاریخ انسان در قرآن با یک نگاه تربیتی و آموزنده بیان میشود. بیان تاریخ در قرآن کریم بر محور زندگی پیامبران الهی است؛ که راهنما و الگوی جامعهاند نه سلاطین و قدرتها. همچنین در قرآن از داستانسرایی دوری شده است.
تاریخ انسان در قرآن از زندگی حضرت آدم (ع) آغاز و با بیان فرازهای مهمی از زندگی پیامبر اکرم (ص) پایان مییابد. هدف قرآن کریم از بیان تاریخ، رشد فکری و تربیت انسان کامل است. به همین دلیل شیوه قرآنی، بسیار آموزنده و مفیدتر از کتب تاریخی است. این مقاله با عنوان قرآن و تاریخ انسان، بیانگر ویژگیهای خاص قرآن در نقل تاریخ انسان است.
چکیده
- مباحث مقاله قرآن و تاریخ انسان پیرامون ویژگیهای مهم تاریخنگاری قرآن است.
- در قرآن کریم، تاریخ زندگی انسان با محوریت انبیای الهی بررسی شده است. آغاز این تاریخنگاری با داستان نخستین انسان، حضرت آدم (ع)، و پایان آن با بیان زندگی پیامبر خاتم (ص) و برخی از وقایع آن دوران است.
- بر طبق آیۀ مبارک «لَقَدْ كانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاولی الْأَلْبابِ ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى وَلكِنْ تَصْديقَ الَّذی بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصيلَ كُلِّ شَیءٍ وَهُدًی وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» به هشت مورد از ویژگیهای مهم تاریخنگاری قرآن اشاره شده است:
- محوریت انبیاء در بیان تاریخی قرآن
- تکیه بر مسائل تربیتی در نقل داستانها
- دعوت به تعقل
- واقعی بودن داستانهای قرآن
- انعکاس واقعیت و پذیرش حقیقت
- تحلیل نکات تربیتی و بیان جزئیات تاریخ در مسیر هدایت
- موجب هدایت و رحمت بودن
- درسآموز بودن زندگی انبیاء
قرآن و تاریخ نگاری
قبل از ورود به مباحث قرآن و تاریخ انسان، بیان یک نکته لازم است؛ اگر قرآن کریم با این دیدگاه مورد توجه قرار بگیرد که سرگذشتِ گذشتگان را مطرح کرده است، میتواند به عنوان یک کتاب تاریخ قلمداد شود اما نکتۀ مهم این است که تاریخ را از چند منظر میشود نگاه کرد؟ بستگی دارد شما محور تاریخ را چه کسی بدانید و چه کسی ببینید؟
اگر شما محور تاریخ را سلاطین و پادشاهان ببینید طبیعتاً تاریخ شما شکل و رنگ و بوی خاصی به خود خواهد گرفت. ذکر پادشاهانی که یکی پس از دیگری آمدند و رفتند، چه جنگها، چه غارتگریها، چه کشورگشاییهایی که داشتند، چه خونهایی که بر زمین ریختند. اگر تاریخ را بر محور تمدنها بررسی کنید شکل دیگری خواهد داشت.
قرآن کریم تاریخ انسان را بررسی کرده اما بر محور انبیای الهی. قرآن کتاب خدا است، بنابراین، خداوند متعال تاریخ را از منظر انبیاء که برترین انسانهای تاریخ هستند، مورد بررسی قرار داده است. از اولین انسان؛ یعنی حضرت آدم (ع)، آغاز میکند و این روند ادامه پیدا میکند تا به پیامبر خاتم (ص) و فرازهای مهم زندگی ایشان خاتمه پیدا میکند. در مقاله قرآن و تاریخ انسان به ویژگیهای مهم تاریخنگاری قرآن خواهیم پرداخت که با تاریخنگاری مورخان که نقطه ضعفهایی دارد متفاوت است. به هشت ویژگی اشاره میشود.
ویژگی های بیان تاریخ در قرآن ( قرآن و تاریخ )
قرآن کریم تاریخ را بیان میکند اما با یک تفاوت جدی نسبت به آن چیزی که در تاریخهای متداول تاریخی مشاهده میکنیم. خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدْ كاَنَ فىِ قَصَصِهِمْ عِبرْةٌ لّاوّلىِ الْأَلْبَبِ مَا كاَنَ حَدِيثًا يُفْترََى وَ لَاكِن تَصْدِيقَ الَّذِى بَينَْ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ كُلِّ شىَْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُون﴾ [1]
به يقين در سرگذشت آنان (رسولان و امتشان) براى صاحبان خرد عبرتى است. (اين قرآن) سخنى نيست كه بتوان به دروغ بافت و لكن تصديقكننده چيزى است (از كتابهاى آسمانى) كه پيشاپيش اوست و تفصيلدهنده هر چيزى (از امور دينى و معارف معنوى) است و هدايت و رحمتى است براى مردمى كه ايمان دارند.
در مجموع، از این آیۀ نورانی هشت ویژگی برای داستانهای قرآن و تاریخ انسان در آن استفاده میشود که عبارتند از:
الف ـ بیان تاریخ بر محور انبیاء (ع)
قرآن کریم انبیاء را محور بیان تاریخ قرار داده است نه سلاطین، نه حکومتها و قدرتها و یا تمدنها. «لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ» داستانهای پیامبران الهی. داستان حضرت یوسف (ع) یکی از بهترین و زیباترین داستانهای قرآن است که دربارۀ یکی از پیامبران بزرگ خدا است و همینطور سایر داستانهای پیامبران که در قرآن کریم مورد توجه قرار گرفته است.
ب ـ بیان تاریخ برای عبرت و خردورزی
قرآن کریم بر مسائلی تکیه میکند که نقش تربیتی دارند، به دنبال ریزنگاری وقایع نیست که هر حادثهای که در تاریخ اتفاق افتاده ولو اثر تربیتی نداشته باشد را بیان کند و لذا در همین آیه ملاحظه فرمودید که میفرماید: «لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ» عبرت؛ یعنی پند، اندرز، هشدار. وقتی که انسان داستان پیامبران الهی را میخواند از جزء جزء این داستانها، درسها و عبرتهایی نتیجهگیری میکند. هیچ فرازی از فرازهای این داستانها بدون عبرت و بدون نتیجه نیست.
شاید به همین خاطر باشد که خداوند متعال از پرداختن به برخی از مسائل تاریخی خودداری کرده است، به دلیل اینکه تأثیری ندارد. اینکه مثلاً حضرت ابراهیم (ع) چند سال عمر کردند؟ اینکه مثلاً حضرت یوسف (ع) در چند سالگی و در چه تاریخی درون چاه افتادند، اینکه مثلاً حضرت یوسف (ع) چه مدت، چند ساعت درون چاه بودند؟ اینکه عمق آن چاه چند متر بود؟ این مطالب، مطالبی است که اگر چه در واقعیت یک عدد و رقم مشخصی دارد ولی فایدهای ندارد. قرآن کریم به دنبال ذکر نقاطی است که این نکات اثر تربیتی داشته باشند.
قرآن کریم در بیان داستانهای خود دعوت به خردورزی میکند، دعوت به تعقل و اندیشه میکند، به دنبال تهییج احساسات نیست. هدف بسیاری از تاریخنویسان و داستانسرایان این است که احساسات مخاطب خود را تهییج و تحریک کنند. چون چنین هدفی دارند گاهی دروغهایی را هم در داستانهای خود اضافه میکنند، گاهی مبالغههای غیر قابل قبولی در داستان خود میآورند. هدف آنها تحریک احساسات و تهییج احساسات مخاطب است اما هدف قرآن کریم این نیست. قرآن به خردورزی دعوت میکند.
در همین آیه میفرماید: «لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاولي الْأَلْبابِ» در داستان پیامبران الهی عبرتی است برای صاحبان خرد. قرآن کریم بر خردورزی در مواجهه با این داستانها تأکید میکند.
ج ـ بیان واقعیت نه داستان سرایی
بیان داستانهای قرآن و تاریخ انسان در آن، ویژه است. قرآن کریم حقایق را بیان میکند، داستانسرایی نمیکند، بر پایۀ حدس و گمانهزنی و امیال نفسانی چیزی را بیان نمیکند. در همین آیه خواندیم «ما كانَ حَديثاً يُفْتَرى» آنچه که از داستانهای پیامبران گفته شد سخنهای ساختگی و بافتنی نبود، دروغ نبود، عین حقیقت بود و لذا در قرآن کریم نسبت به داستانهای قرآن تعبیر حق به کار رفته است.
﴿إِنَّ هذا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحقّ﴾ [2]
همانا اين داستانى است راست و درست.
یا دربارۀ فرزندان آدم میفرماید:
﴿وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحقّ﴾ [3]
و داستان راستين دو پسر آدم را بر ايشان بخوان.
داستانسرایان گاهی داستانهای نمادینی را میسازند، داستانهایی که هیچ ریشهای در واقعیت ندارد اما قرآن اینطور نیست. داستانهای قرآن داستانهای واقعی هستند. حقایقی را که در طول تاریخ اتفاق افتاده، خداوند متعال این حقایق را برای ما بیان میکند.
قرآن در داستانهای خود حقیقت را میپذیرد و فارغ از حب و بغض، متن واقعیت و حقیقت را منعکس میکند. در همین آیۀ نورانی میخوانیم «تَصْديقَ الَّذي بَيْنَ يَدَيْهِ»[4] آنچه را که قبل از قرآن بوده است، قرآن میپذیرد. اگر داستانی در تورات -البته تورات حقیقی- آمده باشد قرآن همان را بیان میکند. در داستانهای پیامبران گذشته حب و بغضی وجود ندارد، وقتی اثر تربیتی داشته باشند عین واقعیت را بیان میکند.
قرآن کریم روشنگری میکند، نکات تربیتی و آموزنده را تحلیل میکند و صرفاً پردازش اطلاعات برای خوشامد مخاطب مد نظر قرآن نیست. گاهی اوقات کسانی که داستانهایی مینویسند فقط دنبال این هستند که خواننده لذت ببرد اما قرآن اینطور نیست، قرآن تمام نکات تربیتی را تحلیل میکند. در همین آیۀ نورانی خواندیم «وَ تَفْصِيلَ كُل شَيْءٍ» تفصیل؛ یعنی بیان جزئیات و ریزهکاریهای همه چیز در مسیر هدایت.
د ـ بیان قرآن و تاریخ انسان در قرآن موجب هدایت و رحمت است
شیوه بیان داستانهای قرآن و تاریخ انسان، موجب هدایت و رحمت است. قرآن انسانها را با این داستانها راهنمایی میکند و راه درست و اشتباه را برای آنها متمایز میکند و موجب رحمت و مهربانی خداوند متعال میشود. طبیعی است وقتی انسان در مسیر قرار گرفت و رحمت حضرت حق شامل حال او میشود.
زندگی پیامبران الهی درسآموز است. زندگی پیامبران الهی برای سرگرم شدن و یا ذکر افتخارات قومی و قبیلهای نیست «وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» چون میفرماید فقط برای کسانی که اهل ایمان هستند مایۀ هدایت است. کسانی از این داستانها استفاده میکنند که ایمان دارند. اگر داستانهای قرآن داستانهایی بود برای سرگرم کردن انسانها نیازی به ایمان نداشت غیر مؤمنین هم از آنها استفاده میکردند.
اگر این داستانها ذکر افتخارات قومی و قبیلهای بود، شرط تأثیر آن ایمان نبود. اینکه میفرماید باید ایمان باشد تا تأثیر بگذارد معلوم میشود که در این داستانها درس زندگی وجود دارد و کسی که ایمان دارد از این درسها بهرۀ لازم، کافی و وافی را خواهد برد.
[1]. سورۀ یوسف، آیۀ 111.
[2]. سورۀ آل عمران، آیۀ 62.
[3]. سورۀ مائده، آیۀ 27.
[4]. سورۀ یوسف، آیۀ 111.