اعراف
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
اعراف منطقه بلندی است در قیامت که جایگاه اهل نجات را از منطقه اهل عذاب جدا میکند. در مورد اعراف نکاتی وجود دارد:
- اعراف کجاست؟
- ویژگیهای آن چیست؟
- منظور از اصحاب اعراف کیست؟
- رجال اعراف چه کسانی هستند؟
در این مقاله بر پایه آیات قرآن کریم و با کمک روایات به بررسی ویژگیهای اعراف در روز قیامت میپردازیم.
چکیده
- اعراف بلندیهایی طبیعی است که در صحنهٔ قیامت، منطقۀ اهل نجات را از منطقۀ اهل عذاب جدا میکند.
- اهل تقوا باید مسیر صحنهٔ قیامت را طی کنند تا از بلندیهای اعراف عبور کنند و به منطقۀ نجات برسند تا از آنجا به سوی بهشت رانده شوند.
- بنا بر روایات اسلامی، دو دسته بر روی بلندیهای اعراف قرار میگیرند: یک دسته «رجال» که همان اولیای الهی هستند و صحنهٔ محشر را مینگرند و به اهل ایمان کمک میکنند و اگر کسی در مسیر راه درمانده شود، به یاری او میشتابند. دستۀ دوّم «اصحاب اعراف»، یعنی کسانی که وضعی بینابین دارند (نه مُهر جهنّمی شدن بر آنها خورده شده است و نه توفیق راه یافتن به بهشت را دارند).
- در روز قیامت، نور ایمان و بندگی مؤمنان، در چهرۀ آنها نمود مییابد و با کمک آن نور، خود را به پشت دیوار اعراف ـ که منطقۀ امن است ـ میرسانند تا از آنجا راهی بهشت رضوان شوند.
- در قیامت، منافقان که از نور چهره بیبهرهاند، به دنبال مؤمنان حرکت میکنند تا مانند آنها به منطقۀ نجات برسند، امّا نوری از جانب مؤمنان به آنها نمیرسد.
- در زندگی دنیا، مؤمنان واقعی و منافقان، با هم زندگی میکنند و منافقان به رنگ اهل ایمان جلوهگر میشوند؛ امّا در صحنهٔ آخرت، حساب این دو از یکدیگر جدا میشود و چه بسا به جهت این جدا شدنِ افراد از یکدیگر است که قرآن کریم، روز قیامت را «یوم الفصل» نامیده است.
- مرحلۀ عبور از دیوار اعراف، آخرین چیزی است که در قیامت رخ میدهد. در قسمت داخل این دیوار، پروازکنندگان به سوی بهشت رضوان هستند و در بیرون آن، صحنهٔ محشر است که منافقان و کافران در آن قرار دارند تا از آنجا راهی جهنّم شوند و بر روی آن دیوار نیز «اصحاب اعراف» قرار دارند.
مقدّمه
بر اساس آیات آخر سورۀ زمر، در صحنهٔ قیامت پس از محاسبۀ اعمال و داوری و بازپرداخت اعمال، آخرین امری که برای افراد بشر رخ میدهد، این است که کفار را به سوی جهنم و اهل تقوا را به سوی بهشت رضوان میرانند. و گویا در همین مسیر است که اهل تقوا باید از بلندیهای اعراف عبور کنند.
برای روشن شدن مسألهٔ اعراف باید در آیات 46 تا 49 سورۀ اعراف و نیز آیات یازدهم تا پانزدهم سورۀ حدید و همچنین در روایات مربوط تأمل و دقت نمود. اهل تقوا پس از عبور از دیوار اعراف، به سوی بهشت پرواز داده میشوند و جهنمیان که در سوی دیگر زمین هستند، به سوی جهنم رانده خواهند شد.
1. معنای اعراف
اعراف، جمع «عُرف» به معنای بلندی است. به یال اسب، تاج خروس و قسمتهای بلندکوه و تپه نیز گفته میشود.
[3] در لسان العرب آمده است:
الأعراف جمع عُرْف وهو کلّ عال مرتفع. قال الزّجاج: الأعراف أَعَالي السُّوَرِ، قال بعضُ المفسّرین: الأعراف أعالي سورٍ بین أهل الجّنة وأهل النّار.[4]
اعراف، جمع «عُرف» است، به معنای هر بلندیِ مرتفعی. زجاج میگوید: اعراف دیوارهای بلند است. برخی از مفسران گفتهاند: اعراف، دیوار بلندی است میان اهل بهشت و اهل آتش.
در قرآن کریم و روایاتِ نقل شده از اهل بیت (ع) دربارۀ اعراف، نکات قابل توجهی مطرح شده است. در سورۀ اعراف، هنگامی که صحنهٔ قیامت و مسائل مربوط بدان مطرح میشود، به صراحت از اعراف نام برده شده است.
2. اعراف در سوره اعراف:
بحث در سورۀ اعراف، از آیۀ 36 دربارۀ «اصحاب آتش» و «اصحاب بهشت» شروع میشود، تا اینکه در آیۀ 46 میفرماید:
﴿ وَبَيْنَهُما حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوها وَهُمْ يَطْمَعُونَ﴾ [5]
و ميان آن دو [گروه]، حايلى است، و بر اَعراف، مردانى هستند كه هر يک [از آن دو دسته] را از سيمايشان میشناسند و بر بهشتيان ـ كه هنوز وارد آن نشدهاند، ولی [بدان] اميد دارند ندا میدهند كه: «سلام بر شما!».
﴿ وَإِذا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ * وَنَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ * أَهؤُلاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لا يَنالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ﴾ [6]
و چون چشمانشان به سوى دوزخيان گردانيده شود، میگويند: «پروردگارا! ما را در زُمرۀ گروه ستمكاران قرار مده.» و اهل اَعراف، به مردانى كه آنان را از سيمايشان میشناسند، ندا مىدهند [و] میگويند: «جمعيّت شما و آن [همه] گردنکِشی كه میكرديد، به حال شما سودى نداشت. آيا اينان همان كسانی نبودند كه سوگند ياد میكرديد كه خدا آنان را به رحمتى نخواهد رسانيد؟ [اينک] به بهشت درآييد. نه بيمى بر شما است و نه اندوهگين میشويد».
دقت در این آیات و توجه به آیات قبل از آنها، نکات زیر را روشن میسازد:
الف ـ موقعیت و مکان اعراف
مسألهٔ اعراف، مربوط به صحنهٔ قیامت است، نه بهشت و جهنم؛ زیرا بحث آیات قبل، دربارۀ بهشتیان و جهنمیانی است که هنوز در صحنهٔ قیامت حضور دارند، همچنانکه در آیۀ 46 به بهشتیانی اشاره شده که هنوز وارد بهشت نشدهاند، ولی بدان امید دارند.
بین بهشتیان و جهنمیان، حجاب و مانعی وجود دارد که همان «اعراف» است، یعنی بلندیهایی که جمعی بر روی آن قرار دارند. این بلندیها باید ارتفاعات طبیعی بر روی زمین باشد که قرآن کریم، در جای دیگری از آنها به «سور» یاد میکند. به این دو عبارت قرآنی توجه کنید: ﴿ وَبَيْنَهُما حِجَابٌ﴾ و ﴿ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ﴾ . به نظر میرسد که عبارت دوم، شرحی بر عبارت اول است؛ به این معنا که منظور از حجاب، اعراف است. البته برخی «ال» اعراف را مضاف الیه گرفتهاند که در این صورت، تقدیر عبارت چنین میشود: «وعلی أعراف الحجاب رجالٌ»؛[7] یعنی: بر بلندیهای آن حائل و حجاب، مردانی هستند.
به هر حال، منظور این است که در صحنهٔ قیامت، که گفتیم بر روی زمین است، بین جهنمیان و بهشتیان، بلندیهایی قرار دارد که مردانی بر روی آن هستند.
ب ـ رجال و اصحاب اعراف
دربارۀ اینکه چه کسانی بر روی بلندیهای اعراف هستند، نظریاتی متفاوت مطرح شده است. در روایات، از دو گروه نام برده شده است: بیشتر روایات از آن حکایت دارند که اولیای الهی بر این بلندیها نظاره میکنند، همگان را میشناسند و به اهل ایمان کمک میکنند. گروه دوم روی اعراف، کسانی هستند که وضعی بینابین دارند، یعنی نه مُهر جهنمی بودن بر آنها خورده است و نه توفیق راه یافتن به بهشت را دارند.
برای نمونه، به این روایات توجه کنید:
الف ـ قال الصّادقُ (ع): کُلُّ اُمّةٍ یُحاسِبُها إمامُ زمانِها، ویَعْرِفُ الأئمّةُ أولیاءَهُم وأعداءَهم بسیماهُم وهو قولُه: ﴿ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ﴾ وهم الأئمّةُ ﴿ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيمَاهُمْ﴾ [8]
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر امتی را امام زمانش محاسبه میکند و ائمه، اولیائشان را از چهرههایشان میشناسند. این است که خدا فرموده: «بر اعراف، مردانی هستند». این مردان، امامان (ع) هستند که «همگان را از چهرهشان میشناسند».
ب ـ عن الطّیّار عن أبي عبد الله (ع) قال: قلت له: أیّ شيء أصحاب الأعراف؟ قال: استوت الحسنات والسیّئات، فإن أدخلهم اللهُ الجنّةَ فبرحمته وإن عذّبَهم، لم یَظْلِمْهُم.[9]
فردی از اصحاب به نام طیار میگوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: اصحاب اعراف، چه هستند؟ فرمود: «آنها گروهی هستند که حسنات و سیئاتشان برابر است. اگر خداوند آنها را به بهشت درآورد، از روی رحمت او است و اگر عذابشان نماید، به آنها ظلم ننموده است».
همانند این دو روایت دربارۀ اعراف، بسیار است. مرحوم مجلسی پس از نقل پارهای از اینگونه روایات، (بر اساس آنچه علی بن ابراهیم قمی و طبرسی روایت کردهاند) میگوید: ائمه (ع) رؤسای اهل اعراف هستند و مؤمنان گنهکار نیز اهل اعراف هستند.[10] شایان ذکر است که از آیات شریف نیز همین مطلب استفاده میشود. توضیح اینکه در آیۀ 46 سورۀ اعراف آمده است:
﴿ … وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلّاً بِسِيمَاهُمْ﴾
… و بر اَعراف، مردانى هستند كه هر يک [از آن دو دسته] را از سيمايشان میشناسند.
و در آیۀ 48 میفرماید:
﴿ وَ نَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرافِ رِجَالاً…﴾
و اهل اَعراف، مردانى را ندا مىدهند …
در این عبارات قرآنی، دو تعبیر آمده است: یکی «اصحاب اعراف» و دیگری «رجال». حال با قرینۀ اینکه قرآن، بهشتیان را «أصحاب الجنة» و جهنمیان را «أصحاب النّار» نامیده است، میباید «أصحاب الأعراف»، همان گروه وسطی باشند که حسنات و سیئاتشان برابر شده است و نه محکوم به جهنماند و نه درخور بهشت. منظور از «رجال» نیز همان اولیای الهی است که کارگشای مؤمنان از طرف خدای رحمان هستند، چنانکه در دو روایتی که ذکر شد، دقیقاً چنین است و «اصحاب اعراف» و «رجال»، به همین دو معنا به کار رفتهاند.
با این نگاه، آیۀ 48 سورۀ اعراف، شکل خاصی پیدا میکند. در قسمت اول میفرماید: «و اهل اَعراف، مردانى را ندا مىدهند»، که گویا از آنها کمک میخواهند و دوباره، کلام را از سر میگیرد و میفرماید:
﴿ … قَالُوا مَا أَغْنَى عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ﴾
… میگويند: «جمعيت شما و آن [همه] گردنكشى كه میكرديد، به حال شما سودى نداشت».
گویا آن مردان درخواست کمک اصحاب اعراف را اینگونه پاسخ میدهند.
3. اعراف در سوره حدید
مسألهٔ اعراف، به شکل دیگری و با نام دیگری، در سورۀ حدید نیز مطرح شده است. در سوره حدید از «سور» نام برده شده است که مراد از آن دیوار اعراف است. در ادامه آیات این سوره را بررسی میکنیم:
الف ـ موقعیت مؤمنان
در سوره حدید اینگونه آمده است:
﴿ يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِناتِ يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾ [11]
آن روز كه مردان و زنان مؤمن را میبينى كه نورشان پيشاپيششان و به جانب راستشان دوان است. [به آنان میگويند:] «امروز، شما را مژده باد به باغهايى كه از زير [درختان] آن، نهرها روان است. در آنها جاودانيد. اين است همان كاميابى بزرگ».
نکات قابل توجه در این آیه:
1ـ چهرۀ مؤمنان، نورانی است و این نور به خود آنها نسبت داده میشود و عبارت «نورهم» آمده است.
2ـ این نور، شتابان حرکت میکند و این امر بدین صورت میتواند باشد که اولاً نور چهرۀ مؤمنان به همهٔ اطراف پخش نمیشود، بلکه به صورت نورافکن، جلوی آنها را روشن میکند و ثانیاً با حرکت مؤمنان حرکت میکند؛ مانند چراغی که بر روی کلاه یا پیشانیبند کارگران معدن قرار دارد و در تاریکی جلوی پای آنان را روشن میکند و به هر طرف حرکت کنند، آن نور هم به همان طرف میچرخد.
3ـ از اینکه نورشان شتابان حرکت میکند، معلوم میشود که مؤمنان نیز شتابان در حال حرکت به سوی هدفی هستند و چنانکه در آیۀ بعد خواهیم دید، مؤمنان شتابان حرکت میکنند تا خود را به پشت دیوار اعراف برسانند؛ چرا که آنجا منطقۀ امن است و گویا از آنجا باید راهی بهشت رضوان شوند.
4ـ اینکه میفرماید: «نورشان پیشاپیش آنها و سمت راستشان میدود»، نشانگر این است که آنها در حال حرکت، گاهی هم به سمت راست خود نگاه میکنند و این باید موقعی باشد که به دیوار اعراف رسیدهاند و در کنار آن حرکت میکنند تا راه ورود را بیابند و به همین جهت، گاهگاه به سمت راست نگاه میکنند تا از راه ورودی نگذرند.
5ـ طبیعی است که نور چهرۀ مردان و زنان مؤمن، نور ایمان و بندگی آنان است و به همین خاطر، درجه و شدت آن متفاوت است، چنانکه در تفسیر الصافی، به نقل از علی بن ابراهیم قمی آمده است:
یقسم النّور بین الناس یوم القیامة علی قدر إیمانهم. یقسم للمنافق فیکون نوره بین إبهام رجله الیُسریٰ.[12]
در روز قیامت، نور میان مردم به اندازهٔ ایمان آنان تقسیم میشود. برای منافق به اندازهای اندک است که تنها جلوی انگشت پای چپ او است.
ب ـ موقعیت منافقان
در ادامۀ سورۀ حدید، نکات دیگری آمده که توضیح مسألهٔ مطرح شده است:
﴿ يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَالْمُنَافِقاتُ لِلَّذِينَ آمَنُوا انْظُرُونَا نَقْتَبِسْ مِن نُّورِكُمْ قِيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ لَّهُ بَابٌ باطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ﴾ [13]
آن روز، مردان و زنان منافق به كسانىكه ايمان آوردهاند، میگويند: «به ما مُهلت دهيد تا از نورتان [اندكى] برگيريم». گفته میشود: «باز پس برگرديد و نورى درخواست كنيد». آنگاه ميان آنها ديوارى زده میشود كه دروازهاى نیز دارد: باطنش رحمت است و ظاهرش روى به عذاب دارد.
از این آیه، نکات زیر بهدست میآید:
1ـ معلوم میشود که منافقان نیز به دنبال مؤمنان حرکت میکنند تا مانند آنها به منطقۀ نجات برسند؛ اما چون نوری ندارند که بتوانند از منطقۀ تاریک به سلامت عبور کنند، از مؤمنان درخواست میکنند که به آنها نگاه کنند تا از نور آنها بهره بگیرند و کافی است که مؤمنان به سوی آنها نظر کنند. در این صورت، نور چهرۀ مؤمنان میچرخد و جلوی آنان را روشن میکند و آنها هم میتوانند در پرتو نور اهل ایمان حرکت کنند.
2ـ اهل ایمان که خود شتابان در حرکتاند و به فکر رساندن خویشتن به منطقۀ نجات هستند، به درخواست منافقان توجهی نمیکنند و به منافقان میگویند: «به عقب بازگردید و در پی مؤمنان دیگری که میرسند، راه بیفتید». طبیعی است که آنان هر قدر هم صبر کنند، نمیتوانند چنین فرصتی را بیابند. البته برخی از مفسران، این خطاب به منافقان را دارای معنای کنایی دانستهاند، یعنی منظور آنها این است که: «به دنیا برگردید و از آنجا با خود، نور بیاورید».[14]
3ـ بین مؤمنان و منافقان، دیواری واقع میشود. روشن است که این دیوار، همان بلندیهایی است که در روی زمین قرار دارد و منطقهای (مثلاً قسمت قطب شمال زمین) را حصاربندی کرده است و این منطقۀ محاصره شده با دیوار اعراف، منطقۀ نجات و پایگاه پرواز اهل ایمان به سوی بهشت رضوان است و از این رو میفرماید: در باطن و داخل این دیوار، رحمت است و بیرون از آن، از همان پای دیوار، عذاب و سختیهای صحنهٔ قیامت است.
نکتۀ مهم این است که برای این دیوار، فقط یک در و راه ورودی در نظر گرفته شده است؛ «له بابٌ». گویا اهل ایمان، وقتی به این دیوار میرسند، باید برگرد آن بچرخند تا راه ورودی را پیدا کنند و چون این راه را بیابند و داخل شوند، به منطقۀ امن و رحمت رسیدهاند و این دیوار اعراف بین آنها و منافقان، حایل میشود. به همین دلیل یکباره فریاد منافقان بلند میشود:
﴿ يُنادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُن مَّعَكُمْ قَالُوا بَلَى وَلكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ﴾ [15]
[منافقان،] به آنان ندا در میدهند: «آيا ما با شما نبوديم؟». ميگويند: «چرا؛ ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها، شما را مغرور كرد تا فرمان خدا آمد و [شيطانِ] مغروركننده، شما را دربارۀ خدا فريفت.
از آیۀ یادشده روشن میشود که در زندگی دنیا، مؤمنان واقعی و منافقان، یعنی دورویان، با هم زندگی میکنند و منافقان به رنگ اهل ایمان جلوهگر میشوند؛ اما در صحنهٔ آخرت، حساب این دو از یکدیگر جدا میشود و چه بسا، به جهت این جدا شدنِ افراد از یکدیگر است که قرآن کریم، قیامت را «یوم الفصل» نامیده است.[16]
این جدایی، هم از نظر محتویاتِ پرونده اعمال و نحوۀ ارائهٔ آن است، و هم از نظر آثاری که از اعمال در بدن انسانها ظاهر میشود؛ به ویژه نوری که در صورت اهل ایمان جلوهگر میشود. منافقان که چنین جداییای را باور نمیکردهاند، فریاد برمیآورند که: چه شده که امروز شما به سوی رحمت الهی به پیش میروید و به ما اعتنایی نمیکنید؟ مگر ما در دنیا با هم زندگی نمیکردیم و شبیه یکدیگر نبودیم!
اهل ایمان هم مشکلاتی را که موجب بدبختی آنان شده است، مطرح میکنند: اینکه آنان، خود را در معرض فتنه و آزمون قرار دادند و به سوی معاصی و دلدادگی به دنیا رفتند و در نتیجه در آزمونها با شکست مواجه شدند و در حال معصیت و دلدادگی ماندند، تا آنکه شک و تردید نسبت به مبانی دین، آنها را فرا گرفت و سخت به آرزوهای دنیا مشغول گشتند و چندان به این راه ادامه دادند که امر خدا، یعنی مرگ، آنها را فرا گرفت.
اینان در این راستا، مغرورانه به معصیت پروردگار پرداختند و با دچار شدن به خیالات واهی، خوف از پروردگار را از خود دور ساختند و به هوای نفس خویش عمل کردند و نهایتاً دربارۀ آنان گفته میشود که:
﴿ فَالْيَوْمَ لا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مَأْوَاكُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاكُمْ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾ [17]
پس امروز، نه از شما و نه از كسانى كه كافر شدهاند، عوضى پذيرفته نمیشود. جايگاهتان آتش است. آن سزاوار شما است؛ و چه بد سرانجامى است!
به نظر میرسد این، آخرین مرحلۀ گفتگو بین بهشتیان و اهل آتش است که در روی زمین در صحنهٔ قیامت، صورت میگیرد. البته مؤمنان در بهشت، به صورت یکطرفه با اهل جهنم صحبت میکنند. مرحلۀ عبور از دیوار اعراف، آخرین اتفاقی است که در صحنهٔ قیامت، رُخ میدهد. پس از این مرحله و گذر از این دیوار، مؤمنان در سمت راست صحرای محشر، در انتظار پرواز به سر میبرند و منافقان و کافران که به این منطقه راه نمییابند، به سمت چپ زمین منتقل میگردند تا از آنجا راهی جهنم شوند.
از این رو این دیوار، دیوارِ جدا کنندۀ اهل حق از اهل باطل است. در قسمت داخل، پروازکنندگان به سوی بهشت رضوان الهی جای میگیرند و قسمت بیرون، صحنهٔ محشر است با همهٔ مشکلات آن. همچنین بر روی این دیوار، اصحاب اعراف هستند که افراد بینابیناند و البته حضور اولیای الهی بر روی این دیوار، حضوری موقتی و برای نظارت و کمک خواهد بود.
[1]. علی اکبر، قرشی؛ قاموس قرآن، ذیل واژۀ «عرف».
[2]. مولی محمّد محسن، فیض کاشانی؛ تفسیر صافی، ذیل آیۀ 46 سورۀ اعراف.
[3]. علی اکبر، قرشی؛ قاموس قرآن، ج 4، ص 328.
[4]. محمّد بن مکرم، ابن منظور؛ لسان العرب، ج 4، ص 311.
[5]. سورهٔ اعراف/ 46.
[6]. سورهٔ اعراف/ 47 ـ 49.
[7]. علی اکبر، قرشی؛ قاموس قرآن، ج 4، ص 328.
[8]. محمّد باقر، مجلسی؛ بحار الأنوار، ج 8، ص 339.
[9]. محمّد باقر، مجلسی؛ بحار الأنوار، ص 337، ح 11.
[10]. همان، ذیل حدیث 11.
[11]. سورهٔ حدید/ 12.
[12]. مولی محمّد محسن، فیض کاشانی؛ تفسیر الصافی، ج 5، ص 135.
[13]. سورهٔ حدید/ 13.
[14]. مولی محمّد محسن، فیض کاشانی؛ تفسیر الصافی، ج 5، ص 134.
[15]. سورهٔ حدید/ 14.
[16]. سورهٔ صافّات/ 21؛ سورهٔ دخان/ 40؛ سورهٔ مرسلات/ 13 و 14 و 38؛ سورهٔ نبأ/ 17.
[17]. سورهٔ حدید/ 15.
تفسیر اعراف قبلا توسط آیت الله جوادی آملی عجوبه ی تفسیر و همچنین المیزان توضیح داده شده است
بله در مباحث تفسیری حتما باید از محضر ایشان هم بهره برد.