فهرست مطالب این مقاله را ببینید
هدایت پیامبر اکرم (ص) یک حرکت جهانی بود و به سراسر جهان ابلاغ شد و سیر صعودی داشت. اما بعد از رحلت پیامبر (ص) سیاستهای غلط حکام جور سبب بروز انحرافات اساسی در این مسیر گردید. انحراف اجتماعی یکی از این موارد است که در زمان خلیفه دوم به اوج خود رسید.
روند جهانی شدن اسلام در زمان پیامبر اکرم (ص) با قوانین خشک جاهلی که توسط خلیفه دوم بنا نهاده شد؛ متوقف گردید. پیامبر اکرم (ص) روی مسأله تقوا تکیه داشتند و ملاک برتری را تقوا میدانستند. اما دوباره مسأله عرب و عجم مطرح میشود و بعضی اقوام برتری داده میشوند. در این مقاله انحراف اجتماعی خصوصا در زمان خلیفه دوم بررسی میشود. ابتدا چکیده مطالب را مشاهده میکنید:
چکیده
انحراف اجتماعی مانع جهانی شدن
تغییر مسیر خلافت و امامت بعد از پیامبر اکرم (ص) ضایعاتی را به دنبال داشت. اولین ضایعه، کند شدن حرکت به سوی جهانی شدن اسلام بود که پیامبر اکرم (ص) طراحی کرده بودند و در نهایت متوقف شدن روند جهانی شدن اسلام. با تغییر مسیر و کنار گذاشته شدن امیرالمؤمنین (ع) که باب علم رسول الله (ص) و امام از جانب خداوند بود، پیشرفت اسلام ابتدا به کندی گرایید و بعد متوقف شد و گرنه یقیناً در قرن اول، اسلام جهان آن روز یعنی اروپا و آسیا و آفریقا را فرا میگرفت و اسلام جهانی میگشت. این مطلب در مقاله «توقف گسترش اسلام بعد از پیامبر (ص)» بررسی شده است.
مطلب دوم انحرافهایی بود که در مسیر فرهنگی پیش آمد. جعل و منع حدیث رسول الله، تغییر احکام و مسائل دیگر. حتی تغییر احکام نماز و اذان و امثال اینها که در منابع برادران اهل سنت موارد فراوانی را ذکر کردهاند که خلفای اولیه احکام را تغییر دادند، در بعضی از روایاتِ ایشان، خلیفه دوم تصریح میکند امری را که در زمان رسول الله (ص) حلال بود، من حرام میکنم. برای مطالعه بیشتر در این زمینه نیز میتوانید به مقاله «ماجرای جعل و منع حدیث» مراجعه کنید.
اما در این مقاله قصد داریم به جنبه دیگری از انحرافات یعنی انحراف اجتماعی بپردازیم.
انحراف اجتماعی بعد از پیامبر اکرم (ص):
یکی از مسائل مهم، مسائل اجتماعی جامعه اسلامی است. خلفای بعد از پیامبر اکرم (ص) آن حالت برابری و برادری را که قرآن در بین مسلمانان پدید آورده بود، از بین بردند. این حدیث از پیامبر اکرم (ص) مشهور است که مردم همچون دندانهای شانه هستند. هیچ فخری انسان عرب بر عجم و یا عجم بر عرب ندارد الا به تقوا. یک چیز ملاک فضیلت است و آن تقوا است. این نکتهٔ بسیار مهمی است.
این بود که پیامبر اکرم (ص) از سهم بیت المال و غنائم به همهٔ مسلمانان بالسویه میدادند. امیرالمؤمنین (ع) نیز همینگونه عمل میکردند و در زمانی که حکومت به دست ایشان بود سیره و روش رسول خدا (ص) را برگرداندند. در جنگ جمل وقتی خزانهٔ بصره در اختیار لشکر امیرالمؤمنین (ع) قرار گرفت، فرمودند به همه در هر مرتبهای که هستند نفری پانصد درهم بدهید. همه گرفتند. پانصد درهم آخری برای امیرالمؤمنین (ع) ماند. فردی از راه رسید، گفت یا امیرالمؤمنین (ع) من در جنگ بودم ولی برای غنیمت دیر رسیدیم. حضرت پانصد درهم خود را به او دادند و تمام شد. خوب این حالت در زمان رسول خدا (ع) بود. امیرالمؤمنین (ع) نیز عمل میکردند ولی خلفای بعدی آرام آرام این مبانی را عوض کردند:
تقسیم ناعادلانه غنائم:
مطلبی را بلاذری در کتاب فتوح البلدان نقل میکند. میگوید کیفیت تقسیم بیت المال توسط خلیفهٔ دوم به این شکل انجام شد که به هر یک از بانوان پیامبر (ص) سالیانه ده هزار درهم دادند و به عایشه دوازده هزار درهم. فقط به این دلیل که رأی خلیفه بود. به آنان که در جنگ بدر شرکت داشتند، هر کدام سالیانه پنج هزار و آنان که در جنگ بدر نبودند و در احد شرکت داشتند، سالیانه چهار هزار درهم و همچنان سالیانهها کم میشد تا آنجا که بعضی از مسلمانان سالیانه دویست درهم دریافت میکردند. گفتند که تازه مسلمان شدهها مثل ایرانیها این مقدار را دریافت میکردند. 1
تأمل بفرمایید که این اختلاف در دریافتها و درآمدها چه اختلاف شأن و منزلتی در جامعه ایجاد میکند. یعنی مجدداً اختلاف طبقات را در جامعه ایجاد کرد.
تفاوت نژادی انحراف اجتماعی دیگر:
غیر از مسئلهٔ طبقات، مجدداً مسئلهٔ نژاد را زنده کردند. پیامبراکرم (ص) نژاد عرب یا عجم را ملاک برتری و فضیلت نمیدانست. لکن خلیفهٔ دوم به شدت روی این مسئله حساس بود و سیاستی را پیش گرفته بود که برتری نژاد عرب تثبیت بشود.
مرحوم علامهٔ عسکری در کتاب «نقش ائمه در احیای دین» از سیاست برتریجویی نژاد عرب در عصر خلیفهٔ دوم چهار نمونه را بیان میکند: 2
اما توضیح مطلب:
اول: او دستور داد که نباید مرد عجم از عرب دختر بگیرد و مرد عربِ غیر قریشی نباید از قریش دختر بگیرد. خیلی عجیب است که بر نژاد قریش نیز تعصب داشته است.
دوم: فرزندی که مادر او عجم باشد از پدر ارث نمیبرد. مگر آنکه در سرزمین عرب به دنیا آمده باشد. این مطلب را از کتاب مؤطاء مالک بن انس 3 نقل میکنند.
سوم: از نصارای عرب جزیه نگیرند و مانند مسلمانها زکات بدهند. نصرانیها اگر مسلمان نشوند تحت حکومت اسلامی حمایت میشوند. به شرط اینکه شرایط ذمه را بپذیرند و جزیه بدهند. لکن او نصارای عرب را از شرایط ذمه مستثنی کرد.
چهارم: دستور داد که غیر عرب در شهر مدینه ساکن نشود. بجز کسانی که از زمان رسول خدا (ص) در مدینه سکنی گزیده بودند. البته دو نفر را از این مورد استثنا کرد. یک نفر هرمزان بود که در اصل فرمانروای شوشتر بود و خلیفه در امور جنگی به مشورت او نیازمند بود و دوم ابو لؤلؤ که کارگری فنی بود و مردم مدینه به کار او نیازمند بودند.
مسعودی در مروج الذهب میگوید: عمر بن خطاب نمیگذاشت فردی از عجم به شهر مدینه بیاید. مغیرة بن شعبه به او نامهای نوشت که من غلامی دارم که نقاش و نجار و آهنگر است و برای اهل مدینه مفید است. اگر اجازه دهی او را به مدینه بفرستم که در اینجا زندگی بکند. خلیفهٔ دوم به او اجازه داد. وی به مدینه آمد و او همان ابولؤلؤ بود.
اینها بخشی از خساراتی است که بعد از پیامبراکرم (ص) پیش آمد. خساراتی که به خاطر تغییر مسیر خلافت و تغییر مسیر پیامبراکرم (ص) و عوض کردن مدیریت و رهبری جامعهٔ ایمانی بعد از رسول خدا (ص) بود. خساراتی که بر اسلام وارد و بر فرهنگ اسلامی و جامعهٔ اسلامی و بر بشریت وارد شد که این نور اسلام به آنها نرسید و خود مسلمانها در بسیاری از موارد به گذشتهٔ جاهلی رجوع داده شدند و در بسیاری از مسائل دیگر متوقف شدند.
پی نوشت ها
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 214 و احمد بن یحیی بن جابر بلازری؛ فتوح البلدان، ص 549.
- مرتضی عسکری؛ نقش ائمّه در احیای دین، ج 2،ص 36.
- مالک بن انس؛ مؤطاء، چاپ مصر، جلد 2، صفحه 60.