فهرست مطالب این مقاله را ببینید
عبادت و بندگی خداوند در برخی از آیات و روایات اسلامی به عنوان هدف از خلقت انسان بیان شده است. این مطلب نشان از اهمیت عبادت دارد. در این مقاله به بررسی عبادت و جایگاه آن در سیره اهل بیت (ع) میپردازیم. برخی از مطالب مطرح شده در این مقاله عبارتند از:
- سیرۀ عبادی معصومین (ع)
- اهمیّت عبادت
- شرایط عبادت
- انواع عبادت
چکیده
- انسان سه نوع ارتباط دارد: ارتباط با خالق (بُعد عبادی)، ارتباط با خود (بُعد فردی) و ارتباط با دیگران (بُعد اجتماعی).
- بر اساس آیات و روایات، هدف اصلی از خلقت و آفرینش انسان عبودیت و بندگی خداوند است. در قرآن کریم نیز پیامبر اکرم (ص) پنج مرتبه با عنوان «عبد» مورد خطاب واقع شده است.
- معرفت و محبت دو شرط اصلی عبادت هستند. اعتدال، اخلاص، اتقان و استمرار نیز از شروط فرعی عبادت به شمار میآیند.
- برای عبادت تقسیمبندیهای متفاوتی ارائه شده است از جمله:
- عبادت ایجابی و سلبی
- عبادت فکری و جوارحی
- عبادت فردی و اجتماعی
- مباحث اجتماعی از جمله مباحث عبادت و بندگی است و این مسأله نشان از گسترده بودن دایرۀ عبادت در اسلام دارد.
سیرۀ عبادی
سیرۀ معصومین (ع) را میتوان به چهار شاخه یا محور تقسیم کرد: سیرۀ عبادی، سیرۀ اجتماعی، سیرۀ سیاسی و سیرۀ اخلاقی. علاوه بر این، تقسیمبندی دیگری وجود دارد که متخصّصان بحث آن را به صورت ساده و دو محوری عرضه کردهاند: سیرۀ فردی و سیرۀ اجتماعی. آنها همۀ مباحث را در این دو محورِ اساسی جای میدهند.
انسان سهگونه ارتباط دارد: ارتباط با آفریننده و خالق، ارتباط با خود، و ارتباط با مردم و دیگران. گونه نخست بُعد عبادی انسان است که با خدای خویش ارتباط برقرار میکند. گونۀ دوم بُعد فردی و شخصی است، و سومی را بُعد اجتماعی میدانیم. بدیهی است که انسان موجودی است عاقل و اجتماعگرا که زندگی خود را براساس روابط استوار میسازد. آدمی همینکه خویش را شناخت در پی ایجاد روابط میرود. نخست والدین و خانواده و پس از آن مدرسه و جامعه.
بر این باوریم که انزواطلبی و عُزلتگزینی که در قالب و اصطلاح رهبانیّت و ترک دنیا طرح میگردد، امری مردود و ناپسند است. پس انسان در زندگی اجتماعی خویش با خداوند، خویشتن و دیگران ارتباط دارد. این سه، به تعبیر دیگر، رابطۀ عبادی، رابطۀ فردی و رابطۀ اجتماعی هستند.
اهمیت عبادت
در بخش نخست که رابطه با خداوند و بندگیِ اوست نکتۀ مهمّی وجود دارد. قرآن کریم میفرماید:
«وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِكَ مِن رَسولٍ إِلاَّ نوحی إِلَيهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعبُدونِ»[1]
و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس تنها مرا بپرستید.
در آیۀ دیگری میفرماید:
«وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلاَّ لِيَعبُدونِ»[2]
و جن و انس را نیافریدم جز برای آنکه خدا را بپرستند.
و در سومین آیه چنین میخوانیم:
«أَ لَم أَعهَد إِلَيكُم يا بَنی آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّيطانَ إِنَّهُ لَكُم عَدُوٌّ مُبينٌ * وَ أَنِ اعبُدونی هذا صِراطٌ مُستَقيمٌ»[3]
ای آدمیزادگان مگر با شما عهد نبستیم که شیطان را نپرستید زیرا برای شما دشمن آشکاری است، و اینکه مرا بپرستید که این راهی است مستقیم.
ناگفته روشن است که بندگی و عبودیّت هدف اصلی آفرینش است. در سورۀ انعام سه آیۀ معروفی وجود دارد که در آنها ده فرمان مهم صادر شده است.[4] فرمان نخست آن است:
«أَلاَّ تُشرِكوا بِهِ شَيئاً…»[5]
هیچ چیزی را با خدا شریک ندانید…
نفیِ هرگونه شریک و روی آوردن به عبادتِ خالصانه فرمان اساسی خداوند است، که در جای دیگر به صراحت فرموده است:
«أَلاَّ تَعبُدوا إِلاَّ إِيَّاهُ»
اینکه جز او هیچ کسِ دیگری را عبادت نکنید.
خداوند عبودیّت را پربها و اساس آفرینش دانسته و بندگان خوب خود را با صفت بندگی و اطاعت ستوده است. مثلاً در ستایش حضرت یوسف میفرماید:
«إِنَّهُ مِن عِبادِنَا المُخلَصينَ»[6]
او از بندگان خالصشده و ویژۀ ماست.
رسول خدا (ص) در قرآن پنج مرتبه با صفت «عبد» یاد شده است؛ زیرا عبد بودن در نظر خدای متعال برترین صفت است که یک مخلوق و آفریننده میتواند به دست آورد. رسول خدا (ص) که سیّد الانبیاء و برترین مخلوق خداست این صفت را بیشتر و بهتر از دیگران کسب کرده است به گونهای که همیشه و در هر حال سرسپرده و دلسپردۀ آفریدگار خویش بوده است.
باری، عبادتِ غیر خدا جایز نیست. ممنوع است و هرگز بخشیده نمیشود. در روایات ما نیز این موضوع و اهمیت آن به فراوانی و با تأکید و تکرار آمده است که برای اختصار به یک مورد اشاره میکنیم. از امیرالمؤمنین (ع) پرسیده شد که علم چیست؟ آن حضرت فرمودند که در چهار سخن خلاصه میشود:
أَن تَعبُدَ اللَّهَ بِقَدرِ حاجَتِكَ إِلَيهِ وَ أَن تَعصِيَهُ بِقَدرِ صَبرِكَ عَلَى النَّارِ وَ أَن تَعمَلَ لِدُنياكَ بِقَدرِ عُمُرِكَ فيها وَ أَن تَعمَلَ لِآخِرَتِكَ بِقَدرِ بَقائِكَ فيها[7]
آنقدر خدا را عبادت کنی که به خدا احتیاج داری و اینکه به قدر توان و تحمّلی که بر آتش داری خدا را معصیت کنی، و برای دنیای خود به قدر توقفی که در آن داری کار کنی، و برای آخرتِ خود نیز به قدر مدّتی که در آن خواهی ماند عمل نمایی.
مقصود ما فراز اول این روایت شریف است. نیاز ما به خدا مطلق و بیپایان است. تمام وجود ما نیاز است، و از خود چیزی نداریم. حال که اینگونه نیازمند پروردگاریم بایستی خالصانه و به دور از هرگونه شرکی او را بپرستیم و از او اطاعت کنیم. وقتی که به پیامبر (ص) اعتراض میکردند شما که قطعاً به بهشت میروید؛ چرا اینقدر عبادت میکنید، پاسخ میدادند:
أَ لا أَكونُ عَبداً شَكوراً؟[8]
آیا بندۀ سپاسگزاری نباشم؟
عبادت یا اطاعت
اصلِ در عبادت اطاعت است. یعنی عبادتی در خور پذیرش و مورد پسند خداوند است که در آن اطاعت باشد؛ و بر اثر فرمانِ الهی صورت گیرد. لذا عبادتی که بدون امر الهی و به صورت شخصی و سلیقهای باشد بیارزش است. ما این حق را نداریم که سرِخود عبادت کنیم و یا گونههایی از عبادت را اختراع نماییم. قلب و اساس عبادت اطاعت از خداست نه اطاعت از میل خویش. مثال مشهور در اینباره عبادت ابلیس است. او از خدا اطاعت نکرد و از سجدۀ بر آدم – که بسا کوتاه بوده است – سرپیچی کرد، امّا طبق میلِ خود حاضر بود که به جای آن سجده هزاران سال عبادت کند.
روشن است که او از خدا اطاعت نکرد و طبق میل خود عبادت طولانی و سختی پیشنهاد داد. چنین عبادتی که از اطاعت تهی باشد هیچ ارزشی ندارد. در اسلام نیز عبادتی که از طرف خدا و پیامبر و حضرات معصومین (ع)نباشد قطعاً مردود است و اختراعی و میلی به شمار میآید. اطاعت از خدا و اولیایِ معصوم او اساس هر عبادتی است و قطعاً مقبول و صحیح است و از پاداش و ثواب برخوردار میگردد.
شرایط عبادت
بندگی و عبودیّت شرایط خاصّ خود را دارد. غالباً از گفتن عبادت ذهن ما به نماز و روزه و اعمالی مانند اینها میگراید، امّا گرچه اینها قطعاً از مصادیق آشکار عبادت هستند، امّا عبادت زمانی ارزشمند میشود که شروط ویژۀ خود را داشته باشد. آگاهی و دانش از همین شمار است. این سخن ناب به همین معنا اشاره میکند:
المُتَعَبِّدُ عَلَى غَيرِ فِقهٍ كَحِمارِ الطَّاحونَةِ [9]
آنکه بدون دانش و آگاهی عبادت میکند مانند الاغ آسیاب است.
در آسیاب چهارپایی را به محوری میبندند و تمام روز به دور خود میچرخد و گمان میکند که در پایان روز به قدر یک روز راه رفته است، حال آنکه سرجای خود به دورِ خود چرخیده است. شرایط عبادت عبارتند از:
۱- معرفت
معرفت و دانایی و شناختِ کامل از دیگر شروط عبادت است. عبادتی مقبول است که با معرفت و شناخت همراه باشد. امام باقر (ع) دربارۀ خوارج میفرمایند:
ضَيَّقُوا عَلَى أَنفُسِهِم[10]
آنها کار را بر خود تنگ و سخت گرفتند.
آنها به فراوانی عبادت میکردند و خود را در این کار به سختی میانداختند، امّا معرفتِ لازم، اندیشۀ سالم و درک راستینی نداشتند.
اگر معرفت و گوهر ادراک را در عبادت میداشتند به قتل امیر المؤمنین (ع) نمیرسیدند. نمازی که در آن ولایت را انکار میکردند عین بینمازی است؛ عین فریب و حقهبازی است، زیرا با اندکی تدبّر و اندیشیدن در آیات قرآن – که شبانهروز طوطیوار آن را میخواندند- ضرورت ولایت و ولّیِ خدا را میشناختند. زیرا آنکه در رکوع انگشتری را میدهد و در آیه مباهله نَفسِ گرامیِ پیامبر اکرم (ص) میشود و در آیۀ تطهیر مثل مهتاب میدرخشد و در آیاتِ پرشمار دیگر حضور دارد، همان است که آنها در برابرش شمشیر کشیدند و سرانجام در محراب عبادت به شهادت رساندند. الحق که خوارج نماد آشکار عبادتِ بیمعرفت و پرستشکورکورانه هستند.
از معرفت، لذّتِ بندگی زاده میشود. اینجاست که پاسخ این سؤال مکررِ جوانان به دست میآید که میپرسند: چرا از عبادت هیچ لذّتی نمیبریم؟ اگر معرفت در عبادت باشد و شخص عابد بداند چه میکند و در برابر چه کسی به پرستش ایستاده است و چه میگوید، بیتردید از عبادت خود لذّت میبَرَد و غرق در نور و مودّت میشود. در روایت میخوانیم که راوی در مکّه به کودکی باوقار و آقازاده –حدوداً هشت ساله- برمیخورد که مشغول نماز بود، آن هم نمازی با سوز و حضور قلب.
راوی میگوید: پیش رفتم و پرسیدم: به کجا میروی؟ در این بیابان با چه کسی میروی؟ چه میخوری؟ گفت: زادِی تَقوایَ وَ راحِلَتی رِجلایَ وَ قَصدی مَولایَ؛[11] توشۀ من تقواست و مرکب من پاهای من است و هدف و مقصدم خدای من. آنکه دعوتم کرد و حال و لذّت بندگی بخشید مرا آب و نان خواهد داد… (روایت مفصّل است و بخشهایی را برگزیدیم.)
در ادامه راوی میپرسد که تو کودکی و هنوز به تکلیف نرسیدهای. آن کودک پاک پاسخ میدهد که آیا تاکنون به گورستان رفتهای؟ دیدهای که برخی در کودکی مردهاند؟ من نیز دوست دارم در نامۀ عمل خود آثار خداپرستی باشد و برایم مهم نیست که عبودیّت تکلیف من است یا خیر؟ راوی در پایان از دیگران میپرسد که این کودک دلنشین و دلسپردۀ حق کیست؟ میگویند او علی بن الحسین (ع) است.[12] آری سیّد الساجدین زین العابدین (ع) عبودیت را اینچنین و از این دوران آغاز نموده بود.
۲- محبّت
شرط دیگر عبادت، مهرورزی و محبّت است. سرسپردگی با دلسپردگی همبسته و پیوسته است. بارها خواندهایم که:
وَ اجعَل لِسانی بِذِكرِكَ لَهِجاً، وَ قَلبِی بِحُبِّكَ مُتَيَّماً [13]
و زبانم را با ذکرت گویا و دلم را با محبّت تو شیدا کن.
نیز در روایت ناب شیعی میخوانیم که امیرالمؤمنین (ع) در میدان نبرد پیاپی و دمبهدم به آسمان مینگریست، در حالی که اصول جنگاوری و رزمندگی حضور ذهن و چشم دوختن به دشمن و غفلت نورزیدن از دشمنانِ شمشیر به دستِ روبهرو است.
علت این کار را جویا شدند. حضرت فرمودند: میخواهم نماز اوّل وقت از دستم نرود. نیز دربارۀ حجر بن عدی میخوانیم که در آستانۀ مرگ از قاتل خود میخواهد که دو رکعت نماز بخواند. در شب عاشورا هم سیّد الشهدا (ع) مهلت میگیرند تا با خدای خود نجوا کنند. میفرمایند:
انّی کُنتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثرَةَ الدُّعاءِ وَ الاِستِغفارِ [14]
من نمازِ براى او و تلاوت کتابش (قرآن) و راز و نیازِ فراوان و استغفار را دوست دارم.
پس محبّت و مهرورزی و دلسپردگیِ خالصانه از شروط عبادت و بندگی است.
۳- اعتدال در عبادت
از شروط دیگری که برای عبادت ضروری و بایسته است اصل اعتدال و میانهروی است. این اصل برگرفته از روایات معصومین (ع) است که میفرمایند هرگز عبادت را بر خود تحمیل نکنید و از اصل اعتدال بهره بگیرید. ائمّۀ معصومین (ع) همواره تذکّر میدادند که مبادا عبادت را منفور و مبغوض نَفس و روان خود کنید. به رسول اکرم (ص) خبر دادند که عثمان بن مظعون پیوسته عبادت میکند و به خانوادۀ خود رسیدگی نمیکند. رسول اکرم (ص) او را طلبید و تذکّر داد و نصیحت فرمود.
در جایی دیگر وقتی پیغمبر شنیدند که ده نفر به خانه رفته اند و در را به روی خود بسته و فقط عبادت میکنند، به مسجد آمدند و فرمودند: من که پیامبر شما هستم طبیعی زندگی میکنم. میخورم، میپوشم، ازدواج میکنم، گاهی روزه میگیرم و اعتدال را بر افراط و تفریط ترجیح میدهم. این سنّت من است و فَمَن رَغِبَ عَن سُنَّتی فَلَيسَ مِنّی؛[15] هر که از سنّت و روش من روی بگرداند از من نیست.
۴- اخلاص
شرط دیگر عبادت اخلاص است. آدمی در پرستش خدا باید از هرگونه شریکی دوری گزیند و حتّی ریا و عُجب را نیز به خود راه ندهد. عبادت باید فقط و فقط خاصِّ خداوند باشد و باید همواره برای رسیدن به اخلاصِ ناب تمرین کرد و مواظب رفتارها و باورها و عقاید خود بود.
وقتی که اخلاص باشد و کاری برای خدا انجام پذیرد، جاودانه میگردد. یک انگشتر در رکوع در راه خدا داده میشود، امّا در قرآن ثبت و جاودانه میشود. فقط سه شب غذای افطار خود را صادقانه و خالصانه به مسکین و یتیم و اسیر دادهاند و دربارۀ آن هیجده آیۀ نورانی نازل میگردد. نیز مسجد مقدس قبا همچنان با شکوه و قداست سرپا و پذیرای مؤمنان و حاجیان است امّا مسجد ضرار پس از چند روز نابود میگردد. هر عملی باید حُسن فعلی و حُسن فاعلی داشته باشد. یعنی بایستی هم عمل، خیر و نیکو باشد و هم کنندۀ آن مخلص و صادق باشد.
۵- اتقان و استمرار
عبادت بایستی متقن و محکم باشد و با استواری صورت گیرد نه با سستی و کسلی و کمرغبتی. علاوه بر آن میبایست مستمر و همیشگی باشد، نه اینکه گاه مشتاقانه به اعمال عبادی بپردازیم و گاهی حس و حال عبادت را از دست دهیم و آن را ترک کنیم.
در روایت آمده است:
أحَبُّ الأعمال إلى اللَّه أدوَمَها[16]
محبوبترین اعمال نزد خداوند متعال، با دوامترین (مستمر و همیشگی) آنها است.
به قول ادیبان:
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
بنابراین اگر قصد آن را داریم که قرآن تلاوت کنیم، تصمیم بگیریم که هر شب عامل باشیم. اگر مقید به نماز مستحبی شدیم بهتر آن است که مستمر بجا آوریم.
خوشا آنان که دائم در نمازند…
انواع عبادت
در یک نوع تقسیمبندی، عبادت گاهی ایجابی است و گاهی سلبی. یعنی گاه آدمی هیچ کاری نمیکند و این سکوت و تعطیلی نوعی عبادت به شمار میآید. اینکه امام معصوم (ع) میفرماید:
أَفضَلُ العِبَادَةِ العفافُ[17]
برترین عبادت پاکدامنی و عفت است.
عفاف نوعی عبادت سلبی است. زیرا برای داشتن عفاف لازم نیست کار و رفتار خاصّی انجام دهیم. یا اگر آدمی در مجلس غیبت به گفتار دیگران گوش نسپارد ، عبادت سلبی انجام داده است، زیرا میدانیم:
مُستَمِعُ الغيبَةِ كَقائِلِها [18]
شنوندۀ غیبت مانند گویندۀ آن است.
در این مورد نیز ترک عمل و انجام ندادن عین عبادت میباشد. نوعی دیگر از عبادت، ایجابی و رفتاری است. در عبادت ایجابی آدمی باید عمل و رفتار، کار خاصّی را انجام دهد؛ مثل نماز، روزه، حج، تلاوت قرآن، زکات و اکثر عبادات دیگر. پس در این تقسیمبندی عبادت یا سلبی است یا ایجابی.
گاه عبادت براساس اعضا و جوارح تقسیم میشود و گاهی با فکر و قلب. مثلاً گاه با اندیشه و فکر عبادت میکنیم، مانند داشتن اعتماد و خوش گمانی به خدا زیرا:
حُسنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ مِن عِبادَةِ اللَّهِ [19]
خوشگمانی به خدا پرستش خدا به شمار میرود.
به چنین عبادتی عبادت قلبی میگویند. اما گاه عبادت به واسطۀ اعضا و جوارح انسان است مثل عبادت لسانی و زبانی که کلیه اذکار و تلاوتها را در برمیگیرد. تسبیح، تهلیل، تکبیر، تحمید، صلوات و سایر اذکار عبادت لساناند. نیز گاه با دیدن و نگاه عبادت صورت میگیرد:
النَّظَرُ إِلَى الكَعبَةِ عِبادَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الوَالِدَينِ عِبادَةٌ [20]
نگاه کردن به کعبه و نگاه کردن به چهرۀ والدین عبادت است.
نیز
النَّظَرُ إِلَى العالِمِ عِبادَةٌ [21]
به دانشمند و عالم دینی نگریستن عبادت است.
نیز چشم فروبستن از گناه و نامحرم، گوش نسپردن به آواز و غنا یا شنیدن قرآن و دعا، گام سپردن به سوی کار خیر یا مجلس آموزش دین یا مسجد، و مانند اینها، همه از عبادتهای اندام به شمار میآیند، که شناخت آنها بدیهی و بینیاز از شرح و توضیح است.
گفتیم که تقسیمبندی عبادات از جنبههای مختلف و متفاوت و متنوعی صورت میگیرد. اکنون بجاست نکتهای ضروری را بازگو کنیم. گاه عبادت و پرستش به جامعه و امور اجتماعی برمیگردد؛ مثلاً تشکیل خانواده و ازدواج امری است عبادی و پرثواب که هم آیات قرآنی آن را تأکید و تأیید میکنند و هم انبوه روایات. در روایات آنقدر به ازدواج تشویق کردهاند که گاه در روایات آن را تأمین کنندۀ نیمی از ایمان آدمی برشمردهاند. آرامش آدمی با ازدواج تأمین میشود….لِتَسكُنُوا إِلَيها؛[22]… تا با آن به آرامش دست یابید.
نیز اجتماعی بودن برخی گونههای عبادت در اموری همانند احسان و انفاق، حل کردن مشکلات مردم، کارگشایی و گرهگشایی، وام دادن، و مانند اینها تجلّی مییابد. مثلاً در زبان روایت ثوابِ برداشتن بار مشکلات از دوش مردم با دو هزار رکعت نماز مستحبی برابری میکند، یا از یک ماه عزلتگزینی و اعتکاف بالاتر است، یا به تعبیری دیگر از یک هفته طواف مستمر برتر میباشد.
بنابراین، شایان و رواست اگر بگوییم که پرستش و عبادت در اسلام با زندگیِ سالم آدمی همسویی میکند. لذا نباید با شنیدن واژۀ عبادت ذهن خود را در نماز و روزه و نیایش منحصر و محدود کنیم. براساس آموزههای اسلام کار و طلب رزق حلال چنان بهامند و ستودنی است که اگر عبادت را هفتاد بخش و واحد فرض کنیم، شصت و نه بخش آن در کسب درآمد حلال و رزق پاکیزه است.
روزی جوانی با هیکلی درشت و قدی بلند در مسجد جلوی چشم رسولالله (ص) قرار گرفت. اصحاب گفتند که یا رسولالله، افسوس که این جوان همیشه در حال کار کردن است، کاش قدری به عبادت میپرداخت. آن حضرت فرمود: اگر کار میکند تا رفاه و عزّت خانوادۀ خویش را تأمین کند، در عین عبادت است و به پرستش خداوند مشغول. اگر کار میکند تا سربارِ مردم نباشد، در واقع به عبادت مشغول است، امّا اگر کار میکند تا امکان معصیت را بیشتر فراهم کند در آن صورت به معصیت و گنهکاری مشغول است. پس عبادت در اسلام گسترۀ گستردهای دارد.
روزی محمّد بن منکدر امام باقر (ع) را دید که در گرما به کشاورزی مشغولاند. عرض کرد: ای فرزند رسولالله، شما چرا کار میکنید؟ باید در مسجد مشغول عبادت باشید. آن حضرت فرمودند:
اگر در همین حال مرگ سراغ من بیاید و بیل به دستم باشد نه قلم یا تسبیح به دست، قطعاً در حال عبادت از دنیا رفتهام.[23]
بنابراین، با توجّه به شروطی که برای عبادت گفتهایم و با توجّه به گستردگی گسترۀ عبادت، روشن میشود که ملاک اصلی در عبادت داشتنِ نیّت پاک و مفید بودن عمل است. عملی که مفید باشد اگر توأم با نیّت شود، عبادت تلقی میشود. اگر با این نیّت غذا بخوریم که برای کارهای خوب و مفید توان و قدرت داشته باشیم نوعی عبادت انجام دادهایم. رسولالله (ص) به ابوذر غفاری فرمودهاند:
وَ لتكن لك فی كل شیءٍ نيّةٌ صالحة [24]
و بکوش که در هر کاری که انجام میدهی نیّت پاک و نیکویی داشته باشی.
[1]. سورۀ انبیاء، آیۀ 25.
[2]. سورۀ ذاریات، آیۀ56.
[3]. سورۀ یاسین، آیات 60 و 61.
[4]. آیههای 151 تا 153 سورۀ انعام که در همینباره کتابی به عنوانِ «منشور جاوید قرآن» نوشتۀ آیت الله جعفر سبحانی منتشر شده است.
[5]. سورۀ انعام، آیۀ 151.
[6]. سورۀ یوسف، آیۀ 24.
[7]. مجموعۀ ورام، ج2، ص 37.
[8]. الکافی، ج 2، ص 95.
[9]. بحار الانوار، ج 1، ص 208.
[10]. الکافی، ج 2، ص 405.
[11]. بحار الانوار، ج 46، ص 38.
[12]. نیایش و عبادت امام سجاد (ع) مشهور است و دربارۀ سفرهای حج ایشان مطالب بسیاری در منابع شیعی وجود دارد.
[13]. زاد المعاد، مفتاح الجنان، ص64.
[14]. بحارالانوار، ج 44، ص 391.
[15]. الکافی، ج 5، ص 496.
[16]. نهج الفصاحة، ص 167.
[17]. الکافی، ج2، ص79.
[18]. غرر الحکم و دررالکلم، ص704.
[19]. بحار الانوار، ج 74، ص 166.
[20]. الکافی، ج 4، ص 240.
[21]. الامالی (طوسی)، ص 454.
[22]. سورۀروم، آیۀ 30.
[23]. اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 269.
[24]. الوافی، ج 26، ص 191.