فهرست مطالب این مقاله را ببینید
موضع خلفا درباره غدیر، یکی از موضوعات مهم و بحثبرانگیز در تاریخ اسلام است که پس از رحلت پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) به ویژه در دوران خلافت نخستین خلفای اسلامی، توجه ویژهای به آن معطوف شد. واقعه غدیر خم، که در آن نبی مکرم اسلام به صراحت از ولایت و امامت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) سخن گفت، به عنوان یکی از زیربناییترین مباحث در تعیین رهبری اسلامی شناخته میشود. با این حال، موضع خلفا در این زمینه و تفسیر آنها از این واقعه تأثیرات عمیقی بر تاریخ اسلام و روند شکلگیری جامعه اسلامی گذاشت.
در این مقاله، برای روشن شدن موضع خلفا درباره غدیر و تبعات آن بر جامعه مسلمانان به این موضوع میپردازیم.
موضع خلفا درباره غدیر و تصمیم باور نکردنی
پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیه) به فرمان الهی در دوره بیست و سه ساله رسالت الهی، برای امامت و ولایت علی (علیهالسلام) اقدامات جامعی انجام داد. به اصحاب و مسلمانان سفارشات لازم را کرد. از اعلام وصایت و برادری علی (علیهالسلام) در جمع خویشاوندان، تأکید ورزیدن در هر مناسبتی به این امر مهم نزد عموم مردم با بیان حدیث ثقلین، حدیث منزلت و …، اعلام عمومی در بازگشت از مراسم حجة الوداع در جمع کثیری از مسلمانان به فرمان خدا و گرفتن بیعت از حاضران برای علی (علیهالسلام) به عنوان خلیفه رسول الله (صلّیاللهعلیهوآله).
آنچه باور کردنی نبود این که پس از رحلت آن حضرت، همه دستورات و توصیههای نبوی فراموش شد و اقداماتی انجام شد که نمیتوان آن را بدون برنامه قبلی و یا ناشی از تصمیم لحظهای دانست. در اولین اقدام خلافت از حضرت علی (علیهالسلام) سلب شد و دختر رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
اولین موضع خلفا درباره غدیر در غدیر خم
در روز هجدهم ذیالحجه، پيامبر اكرم (صلّیاللهعلیهوآله) پس از ایراد خطبه غدیر، هنگام ظهر به پا خاست و دستور داد تا خيمهاى نصب كردند و به على (علیهالسلام) دستور داد تا داخل آن شود.
اوّل كسانى كه پيامبر (ص) به آنان دستور داد با على (ع) بيعت كنند، ابوبكر و عمر بودند. آن دو بلند نشدند، مگر بعد از آنكه از پيامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) پرسيدند: «آيا اين بيعت به امر خداست؟» حضرت جواب داد: «آرى، از امر خداوند جل و أعلاست و بدانيد كه هركس اين بيعت را بشكند، كافر است و هر كس از على اطاعت نكند، كافر است؛ چراكه سخن او سخن من، و امر او امر من است. هركس با سخن على (ع) و امر او مخالفت كند، با من مخالفت كرده است».
بعد از آنكه حضرت اين سخن را بر آنان تأكيد كرد، دستور داد تا هر چه زودتر بيعت كنند. آن دو برخاستند و نزد على (ع) رفتند و به عنوان «اميرالمؤمنين» با او بيعت كردند. عمر هنگام بيعت گفت: «بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مولا كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»؛ خوشا به حالت يا على، صاحب اختيار من و هر مرد و زن مؤمنى شدى.
ابوبکر و عمر پس از پایان خطبه رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در غدیر دست در دست علی ابن ابیطالب (علیهالسّلام) گذاشتند و او را با این خطاب و یا تعابیری نزدیک به این ستودند.
علامه امینی تبریک شیخین را از شصت مصدر از اهل سنت (از جمله: مسند احمد، تاریخ الامم والملوک، تاریخ بغداد، مصنف ابن ابی شیبه و…) نقل میکند[1].
محمد بن جریر طبری در کتاب الولایه که از بزرگان اهل تسنن میباشد حدیثی را به سند خود از زید بن ارقم نقل کرده است که در آن صریحا و بدون هیچ ملاحظهای بیان میدارد: «اول کسی که آن روز بیعت کرد عمر و پس از آن ابیبکر و عثمان و طلحه و زبیر بودهاند».
مرحوم فخر الشیعه السلطان الواعظین شیرازی عبارتی را به این عبارت طبری اضافه نموده است که: «کانوا یبایعون ثلاثه ایام متواتره»؛ یعنی این پنج نفر هر سه روز که پیغمبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) در آن بیابان توقف مینمود به طور متوالی بیعت نمودند[2].

موضع خلفا درباره غدیر پس از رحلت رسول خدا (ص)
پس از رحلت پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله)، واقعه غدیرخم و اعلان نصب امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) به عنوان جانشین او در میان مسلمانان اهمیت زیادی داشت؛ چراکه سرنوشت امت اسلامی مشخص میشد؛ اما موضع خلفای نخستین، به ویژه ابوبکر و عمر، نسبت به این واقعه و تأکید بر جانشینی علی (علیهالسلام) تا حدودی متفاوت بود.
پس از رحلت پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله)، ابوبکر تلاش کرد تا به سرعت خلافت را به دست بگیرد و در این راستا موضوع غدیر را به ندرت به میان آورد. او بیشتر بر مبنای بیعت و انتخاب عمومی تأکید کرد و به نوعی سعی کرد تا این واقعه را کمتر به عنوان یک دلیل قوی برای جانشینی علی (علیهالسلام) مطرح کند.
همچنین عمر بن خطاب نیز پس از مرگ ابوبکر به نوعی مشابه ابوبکر رفتار کرد و از ذکر غدیر و نصب علی (علیهالسلام) به امامت خودداری نمود و پس از رحلت پیغمبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) تمام تلاش خود را برای به انجام نرسیدن این امر به کار گرفت.
موضع عثمان بن عفان، سومین خلیفه راشدین، درباره واقعه غدیر خم پیچیدگیهایی دارد. اگرچه او بهطور مستقیم درباره واقعه غدیر و اعلام جانشینی امام علی (علیهالسلام) سکوت کرده است، اما برخی از مواضع و اعمال او میتواند به تحلیل موضع او در این زمینه کمک کند:
عثمان در زمانی که واقعه غدیر در حال وقوع بود، در بین مسلمانان بوده و بعد از آن نیز در برخی موارد از بیان نظر صریح درباره آن پرهیز کرده است. این سکوت به نوعی نشاندهنده بیتفاوتی یا عدم تمایل او به قبول مشروعیت جانشینی علی (علیهالسلام) است.
عثمان نیز در طول خلافت خود بر مفهوم بیعت و توافق عمومی تأکید زیادی داشت. او معتقد بود خلافت باید بر پایه اجماع مسلمانان باشد و نه صرفاً بر اساس یک اعلان از ناحیه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله).
موضع شدید خلفا نسبت به ترور و حذف حضرت علی (ع)
عمر و ابوبکر نه تنها رویداد مهم غدیر را بیان نکردند، بلکه تمام تلاش خود را برای فراموش کردن آن نمودند. آنها نقشه ترور و قتل حضرت علی علیهالسلام را نیز کشیدند. عمر و ابوبکر در پاسخ حضرت که فرمود: «اگر بیعت نکنم چه میکنید؟» هر سه بار با قاطعیت گفتند تو را میکشیم. این در حالی بود که عمر، خالد و قنفذ شمشیرها را برهنه کرده و منتظر اشارهای بودند[3].
علاوه بر آن عمر و ابوبکر به دنبال خالد فرستادند و به او دستور قتل علی (علیهالسلام) را دادند که از طریق کنیز اسماء بنت عمیس به حضرت اطلاع داده شد و حضرت در پاسخ کنیز فرمود: «رحمت خدا بر بانویت، به او بگو پس چه کسی ناکثین و مارقین و قاسطین را خواهد کشت؟[4]».
موضع دیگری از خلفا درباره غدیر و اعتراف عمر به حقانیت علی (ع)
در روایتی از ابن عباس، عمر به حقانیت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و خلافت او اعتراف میکند. ابن عباس میگوید: «یک شب در راهی، با عمر بن خطاب همراه بودم. در این میان، عمر آیهای را قرائت کرد که در آن از علی بن ابیطالب (علیهالسلام) یاد شده بود. عمر گفت: «به خدا سوگند، علی از من و ابوبکر در مقام خلافت شما سزاوارتر بود».
ابن عباس میگوید با تعجب از او پرسیدم: «چطور این را میگویی در حالی که تو و ابوبکر خلافت را از ما گرفتید؟» عمر در پاسخ گفت: «از ما دور شوید، ای اولاد عبدالمطلب! ما علی را به خاطر دو دلیل از خلافت کنار گذاشتیم:
1. ما نگران بودیم که عربها به خاطر کشتارهایی که علی در غزوات انجام داده است، به خلافت او تن ندهند و با او همداستان نشوند.
2. ما علی را کوچک شمردیم و فکر کردیم او نتواند حمایتها و همراهیهای قبایل عرب را جلب کند.
و در نقلی دیگر عمر علت آن را ترس از جوانی علی و علاقه و محبت او نسبت به اولاد عبدالمطلب بیان میکند[5].
این روایت نشاندهنده موضع خلفا درباره غدیر پس از رحلت پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) نسبت به حضرت علی (علیهالسلام) در آن زمان است که با دلایل واهی حق امامت و خلافت حضرت بر مسلمین گرفته شد.
موضع خلفا درباره غدیر و عوامل غصب خلافت
یکی از عوامل کلیدی در مخالفت با ولایت امام، دنیاگرایی و حب به قدرت بود. افرادی که سقيفه را پایهگذاری کردند و توصیههای پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) را نادیده گرفتند، هدفشان دستیابی به قدرت بود. بنیانگذاران سقيفه به خوبی میدانستند که علی (علیهالسلام) شایستهترین فرد برای هدایت جامعه اسلامی است، اما آنها با انحراف در مفهوم امامت و خلافت، سببساز بروز اختلافات عقیدتی و سیاسی در آینده شدند.
شکلگیری سقيفه به ایجاد یک نگاهی در عرصه سیاسی انجامید که بر اساس آن، پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) بر مسند امامت کسی را معین نکرده و امور را به مردم واگذار کرده است. موضع خلفا درباره غدیر نیز در تضاد با واقعیت این واقعه مهم قرار داشت؛ زیرا آنها سعی کردند تا با نادیدهگرفتن نص صریح پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) بر اساس دستور خداوند و اهمیت بیعت در غدیر، مشروعیت خلافت خود را بر مبنای توافقات عمومی مردم توجیه کنند.
برخی از اندیشمندان اهل سنت، خواه با آگاهی و خواه در نادانی، عملکرد بنیانگذاران سقيفه را معیار قراری داده و به توجیه حدیث «من كنت مولاه…» پرداختهاند. همچنین برخی از عالمان سنت بر اساس تعصبات مذهبی، به مخالفت با رهبری علی (علیهالسلام) پرداخته و سعی کردهاند با تفسیرهای خاص، به واقعیت حدیث غدیر خدشه وارد کنند. این مواضع نشاندهنده تلاشی است برای کمرنگ کردن اهمیت غدیر و نص پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) در مورد جانشینی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، که تبعات عمیقی برای تاریخ اسلام به دنبال داشته است.
سخن آخر
در کل، موضع خلفا ابوبکر، عمر و عثمان درباره غدیر، روشن و واضح است. آنها برای دستیابی به قدرت سعی کردند با تأکید بر بیعت و توافق عمومی، از تأثیر و اهمیت واقعه غدیر بکاهند و بر این نکته تأکید بیشتری گذاشتند که خلافت باید براساس اجماع مسلمانان باشد، نه تنها بر اساس یک اعلام از سوی پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله). آنها حتی برای رسیدن به اهداف خود دست به اقداماتی شدیدی چون نقشه ترور امیرالمؤمنین (علیهالسلام) زدند.
این مسأله مهم منجر به بروز اختلافات و تفرقههایی در تاریخ اسلام شد که تا ظهور منجی عالم بشریت، حضرت اباصالح المهدی (عجلاللهفرجه) ادامه دارد. ان شاء الله با محقق شدن ظهور و حاکمیت حکومت عدل الهی، در آن روز عظیم اسلام ناب محمدی بر گستره جهان سایه خواهد افکند.
به امید آن روز…
[1] . الغدیر، ص ۲۴۰.
[2] . شبهای پیشاور ج۲، ص ۳۹۵.
[3] . بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۲۲۹.
[4] . احتجاج طبرسی، ص ۹۰-۸۹.
[5] . شرح نهجالبلاغه، ج ۲، ص۲۰.