همتایی یا هم کفو بودن زوجین
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
یکی از مسائلی که به تحکیم خانواده کمک میکند همتایی یا هم کفو بودن زوجین است. برای انتخاب همسر باید به این نکته توجه داشت چراکه هرچقدر زن و مرد با یکدیگر همسو تر باشند قطعا اختلافات و درگیریها بین آنها کمتر میشود. البته این همتایی در مواردی امکانپذیر نیست و در مواردی نسبی است. در این مقاله به بررسی موضوع همتایی زن و مرد و اهمیت آن در تحکیم خانواده میپردازیم. برخی از مطالبی که در این مقاله به آنها پرداخته میشود عبارتند از:
- همتایی و تفاهم
- همتایی کامل
- عدم همتایی
- همتایی نسبی
- همتایی در فرهنگ و سبک زندگی
- همتایی ایمانی
- همتایی ایمانی در قرآن
- همتایی ایمانی در احادیث
چکیده
- همتا بودن زن و مرد در ایجاد تفاهم موثر است؛ اما لازمۀ تفاهم، همتا بودن و همگون بودن در تمام امور نیست. برای رسیدن به یک تفاهم نسبی لازم است مطلوب بودن همتایی را در سه قسمت بررسی کنیم:
- همتایی کامل: در مبانی و اصول خصوصاً اصول اعتقادی و ایمانی همتایی کامل لازم است و انسان مؤمن نباید با کافر تشکیل خانواده دهد. چرا که زندگی انسان مؤمن بر محور این اصول شکل میگیرد و پیش میرود.
- عدم همتایی: همتا بودن در بعضی از امور یا امکان ندارد و یا در صورت امکان مطلوب نخواهد بود؛ توجه به این نکته باعث میشود هر یک از زوجین بتواند روحیات و تفکرات خاص طرف دیگر را فهم و درک کند.
- همتایی نسبی: در بسیاری از امور همگون بودن به صورت نسبی کفایت میکند و برای محقق شدن تفاهم، نیازی به همتایی کامل نیست. اموری مانند تحصیلات، فرهنگهای خانوادگی، وضعیت اقتصادی از این امور است.
- مباحثی مانند تجمل یا سادهزیستی، نوع پوشش، مهمان دوستی، حجاب، تدین به شریعت الهی و غیره از مسائل مربوط به فرهنگ یا سبک زندگی است. بهتر است طرفین ازدواج در حد امکان در این مسائل از نظر رویکردی و رفتاری نزدیک باشند.
- همتا بودن در ایمان بسیار مهم است و عدم آن باعث بروز چالشهای پر خطری در زندگی خواهد شد. چرا که زندگی انسان بر اساس عقاید و رویکرد او شکل میگیرد و پیش میرود.
- تفاهم در جایی که همتایی ایمانی وجود ندارد، یا هیچگاه به دست نمیآید یا بسیار دیر حاصل میشود. بنابراین نباید به خاطر ظواهر یا امور مادی از همتایی ایمانی چشمپوشی کرد. در روایات از ازواج با انسان بینماز یا شرابخوار نهی شده است.
- قرآن مردان و زنان آلوده را برای یکدیگر و طیبین و پاکیزگان را برای یکدیگر مناسب میداند. انسان طیب و پاکیزه، انسانی است که اهل ایمان و اهل حلال و حرام الهی است.
- قرآن در مواردی که اختلاف به حد ایمان و شرک برسد خط قرمز قرار میدهد و ازدواج مؤمن با کافر را حرام اعلام میکند.
- باید نگاه ما در ارزش گذاری انسانها خدایی بودن آنها باشد، نه امور مادی و ظاهری. بنابراین طبق آموزههای قرآن، انسان مؤمن اما کم بهره از موقعیتهای مادی برای ازدواج بهتر است از انسان بیایمان با موقعیتهای چشمگیر اجتماعی و مادی.
- مشرکین با رویکردها و عملکرد خود در زندگی، انسان را به سوی دوزخ فرا میخوانند، بنابراین نباید با آنها زندگی مشترک تشکیل داد.
- انسان با ازدواج برای خود زندگی جدیدی را انتخاب میکند، پس باید دقت کند چه کسی را شریک زندگی و حافظ دین و اسرار خود قرار میدهد.
مقدمه: تحکیم خانواده
یکی از مسائلی که در ایجاد تفاهم و تحکیم خانواده موثر است همتایی و هم کفو بودن زن و مرد است. هرچه زوجین بیشتر همتا و هم کفو یکدیگر باشند بهتر همدیگر را درک میکنند و تفاهم بیشتری خواهند داشت.
همتایی و تفاهم
لازمۀ تفاهم، تشابه کامل زوجین به یکدیگر نیست. زن و شوهر دو جنس هستند و خصوصیّات آنها متفاوت است. ممکن است خانوادههای آنها با هم تفاوتهایی داشته باشند. بنابراین لازمۀ تفاهم، همتا بودن و همگون بودن در تمام امور نیست. برای رسیدن به یک تفاهم نسبی لازم است همتایی را در سه قسمت دسته بندی کنیم: در بعضی از امور باید بین زن و شوهر همتایی کامل وجود داشته باشد اما در بعضی دیگر همتایی مطلوب نیست و در دستهای هم همتایی نسبی مطلوب است. در ادامه هر یک از این موارد را بررسی میکنیم:
۱- همتایی کامل
آنجایی که زن و شوهر باید عین هم باشیم، در مبانی و اصول است. خصوصاً مبانی و اصول اعتقادی و ایمانی، اینجا باید عین هم باشیم. یعنی از شرایط ازدواج این است که فرد مؤمن باید با مؤمن ازدواج کند، مؤمن نباید با کافر ازدواج کند، غیر از موارد استثنای ویژهای که در احکام فقهی وجود دارد. بنابراین در اصول عقاید باید همتایی کامل وجود داشته باشد و هر دو باید اهل ایمان باشند.
اگر زوجین مثل هم نباشند اصلاً تفاهم نخواهند داشت. زیرا زندگی انسان مؤمن با محوریت ارزشهای دینی شکل میگیرد و این تفاوتها موجب گسست در زندگی خواهد شد.
۲- عدم همتایی
در بعضی از امور همتا بودن امکان ندارد و یا گاهی در صورت امکان، مطلوب نخواهد بود. خدا بعضی ویژگیها را برای مردان خواسته و ویژگیهایی را برای بانوان خواسته است. مثلا در مسئلۀ سخاوت و دقّت در امور اقتصادی، لازم است بین زوجین تفاوتهایی باشد. خانمها مدیر منزل هستند، باید اموال خانوادگی را حفظ کنند و در هزینه باید حساب شده عمل کنند. اما در نقطه مقابل برای مرد شایسته است که دست و دلباز باشد، هم نسبت به خانواده و هم نسبت به دیگران. توجه به این نکته باعث میشود که اختلاف و بحثی در بعضی موارد عدم همتایی پیش نیاید و تفاهم صورت پذیرد.
۳- همتایی نسبی
در بعضی قسمتها نیز اگر تا حدودی با هم تناسب داشته باشیم میتوانیم به فهم مشترک برسیم. مثلاً در تحصیلات، اگر یکی از همسران مدرک تحصیلی ویژهای دارد، لازم نیست طرف مقابل هم همان مدرک را داشته باشد که بتوانند با هم زندگی کنند و به فهم مشترک برسند. لازمۀ تفاهم عین هم بودن نیست. بلکه عین هم بودن در یک موارد محدودی ضرورت دارد و در بیشتر موارد به طور نسبی کفایت میکند.
مثلاً در مورد فرهنگ خانوادگی، دو خانوادهای که با هم ازدواج میکنند، اگر پنجاه درصد تا هفتاد درصد فرهنگ آنها شبیه به هم باشد میتوانند با هم زندگی کنند. اما صد درصد شباهت نه ممکن است و نه لازم است. بنابراین به طور کلی این مهم است که طرفین همدیگر را درک کنند، هر چند با وجود تفاوتهایی که در آنها وجود دارد.
همتایی در فرهنگ و سبک زندگی
زمینههای تفاهم در جهات مختلف است؛ در سبک زندگی باید افکار به هم نزدیک باشد. مثلاً فرض کنید در بین زن و شوهر یکی اهل تجمّل باشد و یکی بسیار ساده زیست باشد، آنها در آینده به تفاهم نخواهند رسید. در مهمان دوستی یکی مهمان دوست باشد و یکی مهمان را دوست نداشته باشد. در فرهنگ خانوادگی و نحوۀ ارتباطات خانوادگی یک خانواده بسیار سنتی، اهل حجاب، اهل رعایت مسائل دین، امّا یک خانوادۀ دیگر کاملا متفاوت هستند؛ روشن است که چنین ازدواجی دچار آسیب خواهد شد. در مباحث مربوط به سبک زندگی تا جایی که امکان دارد باید دقت کرد تا افراد به یکدیگر نزدیک باشند.
همتایی ایمانی
هنگام انتخاب همسر بایستی دو طرف به کفویّت و همتایی ایمانی بسیار توجه کنند. اگر انسان با کسی زندگی کند که اعتقادات او را ندارد، قطعاً در زندگی گرفتار چالشهایی خواهد شد. ممکن است در این دست از مسائل تفاهم بسیار دیر به وجود بیاید یا هیچگاه به وجود نیاید! نه تنها توجه به انتخاب همسر بلکه توجه به خانوادههای دو طرف در مبانی ایمانی بسیار مهم است؛ چرا که افراد معمولاً شاکلۀ خانوادۀ خودشان را دارند. ازدواج خانوادۀ با ایمان با خانوادهای که اهل ایمان نیستند به مشکل میخورد.
نکته: نباید به خاطر ظواهر یا امور مادی از همتایی ایمانی چشمپوشی کرد به این امید که آینده در این امور به تفاهم خواهیم رسید. لطیفهای است، میگویند برای دختری خاستگاری آمد، پدر مخالفت کرد و دلیل آورد که او از نظر مالی تناسبی با خانواده ما ندارد. بعد از مدتی خاستگار دیگری آمد که وضع مالی خوبی داشد اما از نظر ایمانی بسیار ضعیف بود. پدر بسیار موافق بود و درباره نگرانی مادر و دختر که این خاستگار ایمان سستی دارد میگفت: توکل به خدا، إنشاءالله خدا جبران میکند و انسان مؤمنی خواهد شد. دختر از سر حکمت پرسید: بالاخره کدام خدا را قبول کنیم، خدایی که در مسائل مالی ضعیف است و نمیتواند جبران کند یا خدایی که در مسائل ایمانی جبران میکند؟!
ما میتوانیم بگوییم که إنشاءالله خداوند مسائل مالی را جبران میکند، امّا مسائل ایمانی شاید درست نشد. اینکه یک عمر بخواهد با کسی که اهل ایمان نیست، اهل نماز نیست زندگی کند. خصوصاً در بعضی از موارد تأکید شده است. گفتند که به بینماز و همچنین به شراب خوار دختر ندهید. بی نمازی و یا شرابخواری نشان از این دارد که او در یک وادی دیگری است. دختری که در یک خانوادۀ مؤمن و اهل خدا و نماز است، نباید به ازدواج خود با شخصیتی که اهل نماز نیست راضی شود. آیا میتوان به این امید که او نماز خوان خواهد شد به ازدواج با او راضی شد؟!
همتایی ایمانی در قرآن
در آموزههای دینی دربارۀ همفکری و هممرامی در ازدواج بسیار توصیه شده، خصوصاً در بحث ایمان و شرک و در احکام الهی. به دو آیۀ قرآن در این زمینه توجّه کنید:
«الخَبيثاتُ لِلخَبيثينَ وَ الخَبيثونَ لِلخَبيثاتِ وَ الطَّيِّباتُ لِلطَّيِّبينَ وَ الطَّيِّبونَ لِلطَّيِّباتِ أُولـٰئِكَ مُبَرَّءونَ مِمّا يَقولونَ لَهُم مَغفِرَةٌ وَرِزقٌ كَريمٌ»[1]
زنان پلید، سزاوار مردان پلیدند، و مردان پلید، سزاوار زنان پلید. زنان پاک، براى مردان پاکند، و مردان پاک، براى زنان پاک.
مردان و زنان آلوده برای یکدیگر و پاکیزگان نیز برای یکدیگر مناسبند؛ سوال این است که چه کسی پاکیزه است و چه کسی خبیث است؟ با توجه به آیۀ 158 سورۀ اعراف میتوان ملاک قرآن در این باره به دست آورد، میفرماید:
«يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيهِمُ الخَبائِثَ»
[پیامبر] پاکیزهها را براى آنها حلال مىشمرد، ناپاکها را حرام مىکند.
بنابراین انسان طیب و پاکیزه، انسانی است که اهل حلال و حرام الهی است. اگر در غذای انسان، در زندگی انسان و در اعمال انسان حرام بیاید آن شخص خبیث میشود. آن کسی که اهل معصیت خدا است و هیچ حساسیتی نسبت به شریعت الهی ندارد، خبیث است.
اگر این اختلاف به حد ایمان و شرک برسد قرآن خط قرمز میکشد. همچنان که فرموده است:
«وَ لا تَنكِحُوا المُشرِكاتِ حَتّى يُؤمِنَّ وَ لَأَمَةٌ مُؤمِنَةٌ خَيرٌ مِن مُشرِكَةٍ وَ لَو أَعجَبَتكُم وَ لا تُنكِحُوا المُشرِكينَ حَتّى يُؤمِنوا»[2]
با زنان مشرک، ازدواج نکنید تا ایمان آورند. و قطعاً کنیز باایمان از زن مشرک بهتر است، هر چند [زیبایی یا موقعیت او] شما را به شگفتى آورد.
قرآن در این فرمان یک رویکرد صحیح را به ما میآموزد و میخواهد ما به موضوع این گونه نگاه کنیم که یک کنیز مؤمن بهتر است از یک زن صاحب نام و مقام در جامعه که مشرک است. در ادامه همین موضوع را برای زنان مطرح میکند که به مردان مشرک نیز دختر ندهید و زمینۀ ازدواج با زن مؤمن را برای او فراهم نکنید؛ بدانید یک بردۀ مؤمن از یک انسان صاحب نام و مقام بهتر و بالاتر است. هر چند او از نظر مادی و ظاهری ویژگیهایی داشته باشد که خوشایند شماست.
امور مادی و ظاهری نباید ملاک ازدواج قرار گیرد، ملاک اصلی برای ازدواج ایمان است. در حد ایمان و شرک که خط قرمز است، و در درجات پایین تر هرچه کفویت ایمانی بیشتر باشد، زندگی سالمتر و شیرینتر و نورانیتر خواهد بود.
در ادامه آیه نکته مهمی بیان میکند که چه بسا دلیل این حکم باشد، میفرماید:
«أُولـٰئِكَ يَدعونَ إِلَى النّارِ وَ اللَّـهُ يَدعو إِلَى الجَنَّةِ وَ المَغفِرَةِ بِإِذنِهِ وَ يُبَيِّنُ آياتِهِ لِلنّاسِ لَعَلَّهُم يَتَذَكَّرونَ»
مشرکان [شما را] به سوى آتش دعوت مىکنند، در حالى که خداوند با فرمان خود، شما را به بهشت و آمرزش فرامىخواند و آیات خویش را براى مردم روشن مىکند تا شاید متذکر شوند.
ایمان و شرک اثرات واقعی و عینی در فرایند زندگی دارند و سبک زندگیهای متفاوتی را شکل میدهند؛ اگر زن مؤمن به خانۀ مشرک برود او را به سمت آتش دعوت میکند و به عکس. قرآن میخواهد ازدواج ما و زندگی ما پاکیزه باشد تا بهشتی شویم و زندگی ابدی ما در جوار قرب و مغفرت خدا باشد.
نتیجهگیری
- اگر اختلاف در همتایی ایمانی در حدّ ایمان و شرک بود، خط قرمز است و هرگز نباید ازدواج صورت بگیرد و از نظر فقهی جایز نیست.
- نگاه ما در ارزش گذاری انسانها باید خدایی بودن آنها باشد، نه امور مادی و ظاهری. که نمود اجتماعی آن به این صورت است: یک انسان از نظر موقعیت اجتماعی، معمولی و با شغلی پایین اما مؤمن و اهل خدا و نماز، طرف دیگر یک انسان ظاهراً متشخص، دارای سِمت و موقعیت اجتماعی و داری مال و منال اما بیایمان، کدام بالاتر است؟ به یقین انسان مؤمن بالاتر است.
- اگر کسی با مشرک ازدواج کند، مشرک او را به سوی دوزخ فرا میخواند. انسان نباید وارد زندگی مشرکین شود؛ به خصوص زن مؤمن. چون شرایط معمولاً برای زن سختتر میشود.
- احکام خدا نورانی است. همچنان که در غذا ما را به سمت غذاهای طیب میبرد. ما از بعضی از غذاهایی که بعضی کشورها میخورند بیزار هستیم، مانند گربه، سگ، موش، مار! ما به برکت احکام قرآن از آنها فاصله داریم. در ازدواج هم همینطور است. اگر دستورات ازدواج الهی را در قرآن و کلام معصومین رعایت کنیم إنشاءالله زندگی طیّب و نورانی خواهیم داشت.
همتایی ایمانی در احادیث
در روایات اهل بیت (ع) نیز همین خط قرآنی دنبال میشود. در روایات متعدد امر ازدواج را بسیار بزرگ تلقی کردند و فرمودند دقت کنید. در حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده است که وقتی ابراهیم کرخی به حضرت عرضه داشتند که قصد ازدواج دارند، حضرت فرمودند:
«انْظُرْ أَيْنَ تَضَعُ نَفْسَكَ وَ مَنْ تُشْرِكُهُ فِي مَالِكَ وَ تُطْلِعُهُ عَلَى دِينِكَ وَ سِرِّك»[3]
دقت کنید خود را کجا قرار میدهید. یعنی شما در زندگی دارید برای خود جایگاهی و شریکی برای زندگی انتخاب میکنید. باید دقت کنید چه کسی را شریک زندگی و اموال خود قرار میدهید. رازها و امور زندگی را در اختیار چه کسی قرار میدهید و او را مطلّع و مشرف بر دین خود و اسرار خود میکنید.
در روایت دیگری از امام صادق (ع) اینگونه میخوانیم:
«إِذا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ المَرأَةَ لِجَمالِها أَو مالِها وُكِلَ إِلَى ذَلِكَ وَ إِذا تَزَوَّجَها لِدينها رَزَقَهُ اللَّهُ الجَمالَ وَ المالَ»[4]
اگر کسی برای ازدواج اقدام کند و همۀ همّ او جمال و زیبایی طرف یا مال او باشد خداوند او را به همان شخص واگذار میکند. به نظر میرسد منظور این است که دیگر کاری به کار او ندارند، برود و به هر چه میخواهد برسد. اما اگر برای دین با بانویی ازدواج کند خداوند هم جمال را و هم مال را روزی او خواهد کرد. یعنی همسر او برای او دلنشین میشود و خدا مال را طور دیگری به او عطا خواهد کرد.
نتیجهای که از این دو حدیث نورانی میگیریم این است که احکام خدا برای رسیدن به نورانیّت و زندگی پاکیزه و خدایی است. در غذا، در ازدواج، در تمام اینها یک احکام نورانی و ارزندهای است که ما را به سعادت دنیا و آخرت میرساند و ما باید شاکر پروردگار متعال باشیم که راه رفتن به طیبات را در اختیار ما قرار داد و راه رفتن به خبائث را بر روی ما بسته است.
پس به هنگام ازدواج باید به کل زندگی و امور وابسته به ازدواج توجه کنیم. همسر، مادر یا پدرِ فرزند ما است. سعادت ایمانی دنیا و آخرت انسان خیلی اوقات به ازدواج گره میخورد. نکند شئون ظاهری دنیا، ایمان و پاکیزگی و تقوا را تحت الشعاع قرار دهد و ما از آنها صرف نظر کنیم. انتخاب خوب و مناسب در ازدواج زمینه ساز تفاهم در زندگی است. هنگامی که انسان مؤمن با انسان مؤمن ازدواج میکند، دیگر درگیری ایمانی ندارند.
همچنان که در خانوادههای متدین میبینیم که همینطور هستند و درگیری ایمانی و اعتقادی ندارند، درگیری تقوایی ندارند که یکی از زن و شوهر بخواهد کار حرامی انجام بدهد، آن شخص دیگری مدام ناراحت باشد. مادرها گاهی شکایت میکنند و میگویند من خیلی رنج میبرم که شوهر من نماز نمیخواند و یا فلان معصیّت را انجام میدهد. تا جایی که میشود باید در انتخاب ازدواج دقت کنیم که إنشاءالله تفاهم در آیندۀ زندگی قابل توجه باشد و حداکثر تفاهم پدیدار شود.
[1]– سوره نور، آیه ۲۶.
[2]– سوره بقره، آیه ۲۲۱.
[3]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص 323.
[4]– همان، ص 333.
به نظرم شباهت و ارتباطات خود زوجین مهم هرچند خانواده ام مهم مثلا من خودم عروس مردان مذهبی تسبیح به دست ، یا کثیف چرک نمیشم یک مرد بود به اسم عارف بود خیلی دوست داشتم دومرتبه ببینمش
با سلام و احترام
معیارها و ملاکهای افراد برای ازدواج متفاوت است.
اما هم کفو بودن زوجین در پایداری خانواده بسیار مؤثر است و منظور از هم کفو بودن هم همان شباهتهای شخصیتی و خانوادگی و … زوجین است.
به هر حال از این که نظر خود را برای ما ارسال کردید سپاسگزاریم.