فهرست مطالب این مقاله را ببینید
یکی از مباحث مهم در اخلاق اسلامی عبادت و بندگی پروردگار است که برای آن آثار فراوانی ذکر میشود. بندگی خدا نتیجه شناخت خداوند است. هرچه معرفت انسان بیشتر شود بندگی او نیز کاملتر میشود. اما درباره عبادت و بندگی سوالاتی مطرح است از جمله:
- تعریف رایج بندگی چیست و چه اشکالی بر آن وارد است؟
- تعریف صحیح بندگی چیست؟
- در بندگی خدا چه کسی بهره میبرد؟ ما یا خدا؟
- چه آثاری برای بندگی از دیدگاه روایات ائمه (ع) ذکر شده است؟
- مصادیق عبادت چیست؟
در این مقاله ابتدا معنای صحیح بندگی و عبادت را بیان میکنیم سپس آثار عبادت از دیدگاه روایات بررسی شده و مصادیق عبادت و بندگی را از زبان اهلبیت (ع) ذکر میکنیم.
چکیده
- بندگی خداوند بعد از معرفت او است که هر چه شناخت آدمی از پروردگارش بیشتر باشد او را بهتر بندگی میکند.
- عدهای در تعریف بندگی گفتهاند: بندگی یعنی اطاعتِ خدا، درحالیکه اطاعت از لوازم بندگی است، بنابراین اطاعت مساوی بندگی نیست؛ چون عبادتِ غیر خدا شرک و حرام است، درحالیکه اطاعت از پیامبر و ائمه (ع) واجب است، ولی پرستش ایشان حرام است.
- بندگی یعنی محور قرار دادن چیزی یا کسی در زندگی و تنظیم امور خود با آن.
- با بندگی و عبادت، انسان به خداوند نزدیک میشود و از نور او بهره میگیرد و هرچه بیشتر بندگی کند، نورانیتش افزونتر میشود و رنگ خدایی به خود میگیرد.
- بر اساس روایات کسی که خداوند را بندگی کند، خداوند قلب او را سرشار از بینیازی میکند و او را در طلب به حال خود وا نمیگذارد.
- عبادت دارای مصادیق گوناگونی است از جمله:
- پاکدامنی از حرامها
- خوردن در حد ضرورت
- شبزندهداری
- قرائت قرآن
- تضرع سحرگاهی
- گریه از ترس خدا
- تفکر
- نرمی کلام
- افشای سلام
- نگاه محبتآمیز به چهرۀ پدر و مادر
- کسب حلال
- انجام دادن هر کاری برای کسب رضایت خدا
1. دعوت به بندگی
ضرورت شناخت خدا و اهمیت آن در مباحث اخلاقی روشن است و بر آن تأکید میشود. اما اینکه شناخت خدا از چه راه حاصل میشود و علامت آن چیست، نیازمند بررسی و ژرفنگری در آیات و روایات است. از مجموع آیات و روایات موجود این حقیقت آشکار میشود که اگر خدا را شناختیم باید او را عبادت کنیم. عبادتِ خدا، هم نتیجۀ شناختِ صحیح خداست و هم فراهمآورندۀ اسباب شناختِ صحیح او.
از حضرت امام صادق (ع) سؤال میشود که آیا بندگان خدا در ایجاد و کسب معرفت تأثیری دارند؛ حضرت پاسخ دادند: «معرفت از صنع و آفرینش خدای عزوجل است که در قلب [انسان] آفریده میشود و بندگان را هیچ نقشی در آفریدنِ آن نیست».[1] نیز حضرت فرمود اگر مردم خدا را شناختند باید او را بندگی کنند. «فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ؛ چون او را شناختند باید او را بندگی کنند».[2] خداوند نیز در قرآن کریم بر اهمیت عبادت پا میفشارد:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکمُ الَّذِي خَلَقَکمْ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ».[3]
ای مردم، پروردگارتان که شما و کسانی را که پیش از شما بودهاند آفریده است، پرستش کنید؛ باشد که [از این راه] به تقوا گرایید.
2. تعریف عبادت و بندگی
در این بخش در پی یافتن تعریفی برای عبادت هستیم. عبادت به چه کارهایی اطلاق میشود؟ و به عبارتی چه کنیم تا بندگی خدا را به جا آورده باشیم؟ عبادتها را میتوان به دو نوع کلی تقسیم کرد. نوع نخست عبادتهایی همچون نماز و روزه و خمس و زکات را – که غالباً در فروع دین جای دارند – در برمیگیرد. گونۀ دیگر عبادت، به معنای عام آن برمیگردد و مراد از آن، رفتار کردن به گونهای است که رضایت خدا را در پی داشته باشد. مقصود همچو بنده، مطیع و فرمانبردار زیستن است.
بنا به نوع دوم عبادت، زندگی باید سراسر با بندگی باشد. اما تعریف بندگی؛ برخی بندگی را اطاعت از خدا دانستهاند این تعریف درست است ولی دقیق نیست؛ زیرا اطاعت از لوازم بندگی است. به عبارتی برای این که بندۀ خدا باشیم باید تسلیم اوامرِ خدا باشیم. اما تسلیم بودن و عبادت ناظر به مفاهیم یکسانی نیستند. هر دوی آنها لازمۀ بندگی است. بندگی عملی است که صرفاً برای خدا انجام میشود و برای غیر خدا حرام است؛ قرآن کریم میفرماید:
«وَ اعْبُدُواْ اللّهَ وَ لاَ تُشْرِکواْ به شَيْئًا».[4]
و خدا را بپرستید و چیزی را شریک او قرار ندهید.
«وَ قَضىٰ رَبُّكَ أَلّا تَعبُدوا إِلّا إِيّاهُ وَ بِالوالِدَينِ إِحسانًا».[5]
و پروردگار مقرر کرد که جز او را عبادت نکنید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید.
پس تردیدی نیست که منظور از اطاعت رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) پرستشِ آنان نیست؛ زیرا پرستش غیرخدا، شرک است و حرام. پس برای بندگی باید در پی تعریفی باشیم که فقط برای خدا روا باشد. انسان برای غیر خدا و همنوعان خود نیز گاهی رفتارهایی از قبیل تسلیم بودن و خضوع یا اطاعت دارد، اما هیچ یک از آنها به معنای پرستش آنها نیست.
اطاعت از پیامبراکرم (ص) و اهلبیت (ع) برای خدا و در راستای اطاعتِ خداست. ما جوازی برای پرستش ایشان نداریم؛ زیرا با این کار به شرک گرفتار خواهیم شد که گناه سنگینی است و از دایرۀ دینداری بیرون خواهیم رفت. پس نمیتوان بندگی را صرفاً به تسلیم بودن و اطاعت کردن محدود کرد. این دو، از لوازم بندگی است.
با توضیحاتی که گذشت میتوان تعریفی دقیقتر برای بندگی ارائه داد و آن این که: «بندگی یعنی محور قرار دادن» ما برای این که بندۀ خدا باشیم باید او را محور همۀ امور قرار دهیم. همه چیز را در زندگی باید با او و برای او تنظیم کنیم حتی دوست داشتن پیامبر اکرم (ص) و اهلبیت او (ع) و اطاعت از ایشان باید برای جلب رضای خدا باشد. رعایت حد و مرزهایی که خداوند متعال معین کرده بندگی خدا است. حضرت امام صادق (ع) در توصیف بندگان شایستۀ خدا میفرماید:
وَ السَّابِقُ بِالخَيراتِ يَحُومُ حُومَ رَبه.[6]
پیشتازان در خیرات بر گرد پروردگار خود میگردند.
پس عبادت، محور و ملاک قرار دادنِ خدا در هر کار و در تمام احوال است. با این تعریف کسی که پول، محور مدار زندگی اوست و تنها به منافع مادی امور میاندیشد و در قید حلال و حرام بودن آن نیست، به واقع پول را پرستیده است. برای چنین شخصی پول محور تصمیمگیری است. و اگر کسی به شهوتهای نفسانی خود بسیار میدان دهد و از هر راهی – درست یا نادرست – در پی ارضای آن باشد این شخص نفس خود را پرستیده است. خداوند در وصف او میفرماید:
«أَ فَرَأَيتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلـٰهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّـهُ عَلىٰ عِلمٍ».[7]
پس آیا دیدی کسی را که هوس خویش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته [به کفر باطن و خبث سریرهاش] گمراه گردانیده است.
پس بندگی بر گِرد چیزی گشتن است. بندگی خدا، بر مدار او چرخیدن و او را محور و اساس کارها قرار دادن است. این تعریف به روشنی نسبت همۀ امور را با یکدیگر مشخص میکند. و ملاک و سنجۀ خوبی برای تشخیص ارزشها به دست میدهد و حدود جواز و حرمت هر کاری را معین میکند.
بر پایۀ این تعریف به این سؤال که پرداختن به لذتهای نفسانی خوب است یا بد، اینگونه پاسخ داده میشود که تا آن اندازه که خدا راضی باشد و معصیت خدا در میان نباشد خوب است اما فراتر از محدودۀ رضایت خدا بد است. در چیزی که خداوند متعال نارضایتی خود را از کاری اعلام کرده و آن را حرام دانسته است، هرگز نباید به سراغ آن رفت. و اگر لذتی را مکروه بداند، در حد امکان شایسته است که از آن دوری کنیم.
همانگونه که در بحثهای پیشین اشاره شد، یکی از مبانی اخلاق و تربیت اسلامی خدامحوری است. بر پایۀ این اصل، خدای متعال باید محور زندگی ما باشد. حرکات و سکنات ما همه بر مدار این محور قرار گیرد. باور داشتن به این آموزه در زندگی همۀ انسانهای مقرب و وارسته به خوبی مشهود است. و یکی از مشخصاتی که قرآن کریم برای مقربان درگاه قدس ربوبی بیان میفرماید این است که غیر از خدا در زندگی آنها هدفی و خواستهای وجود ندارد.
در مرحله پایینتر از مقربان اصحاب میمنه هستند که نوع متدینها جزء این دستهاند. انسانهای متدین، همگی زندگی خود را بر پایه دین خدا و قوانین الهی استوار میکنند و در همۀ ابعاد زندگی خود، آن را ملاک قرار میدهند. اصحاب میمنه اهل بهشت خواهند بود ولی مقربان الهی درجهای برتر دارند که میفرماید:
«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُوْلَئِک الْمُقَرَّبُونَ».[8]
و [دستۀ سوم] پیشگامان [در ایمان و] سبقتگیران [در تقوی هستند] ایشان مقربان [درگاه من] هستند.
آنان در انجام دادن خیرات از یکدیگر پیشی میگیرند تا از این راه به درگاه قدس ربوبی نزدیکی جویند. مقربان فقط به خدا میاندیشند و تنها به محبت او دلخوشند. هر چه را خدا دوست داشته باشد دوست میدارند و از هر چه نمیپسندد بیزارند. البته این مقام بسیار والایی است و دستیابی به آن کار سادهای نیست. دیگر آن که این ویژگی شرط بهشتی شدن نیست. اصحاب یمین که عموماً مقامی فروتر از مقربان دارند همگی شایستۀ بهشتاند، اما بهشت درجات متفاوتی دارد. برخی فروتر و برخی والاتر. مقربان از صاحبان درجات والاتر در بهشت بریناند.
قرآن و اولیای خدا ما را به بندگی او دعوت کردهاند. در طول تاریخ بشر هیچ پیامبر یا امامی مردم را به بندگی خود فرانخوانده است. خداوند متعال میفرماید:
«مَا کانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْکتَابَ وَ الْحُکمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ کونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ».[9]
هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، سپس او به مردم بگوید: به جای خدا بندگان من باشید.
چنین دعوتی پیداست که پیامبرانه نیست. در برخی سبکهای شبه عرفانی و اختراعی، مدعیانِ آنها مردم را به بندگی غیر خدا فرا میخوانند. اما در میان فقها و علمای ربانی چنین چیزی دیده نمیشود. پیامبران همواره مردم را به بندگی خدا دعوت کردهاند. البته آن هنگام که مردم بندگی خدا را پذیرفتند خدا نیز آنان را به اطاعت از پیامبران و تسلیم شدن در برابر فرمانهای آنها فرا میخواند و از آنها میخواهد برای بندگی او در برابر پیامبران و عالمان معارف دین فروتن باشند.
3. اثر بندگی خدا
در بندگی خدا چه کسی بهره میبرد؟ ما یا خدا؟ عبادت خدا موجب نزدیکی ما به او میشود. آیا این نزدیکی برای ما سودی دارد؟ هنگامی که لیوان آبی را در برابر تابش نور چراغی قرار دهیم، بر اثر تابندگی آن همۀ درونِ لیوان روشن میشود و نور چراغ در تمام وجود او حضور دارد. حال اگر لیوان آب را از فاصلۀ ده متری به یک متری چراغ نزدیک کنیم، نورانیت لیوان شدت مییابد ولی به شدت نور چراغ چیزی افزوده نمیشود.
بهرهای که ما از خدا و تقرب جُستن به او میبریم به این مثال بیمانند نیست. وجود خداوند تمام عالم را پر کرده و به تعبیر امام صادق (ع) «لَا يَخْلُو مِنْهُ مَكَانٌ؛ هيچ جا از او خالى نيست»[10] پس او به ما نیازی ندارد. ما هر چه به او بیشتر تقرب یابیم حضورش را بهتر احساس میکنیم و بیشتر بهره میبریم، اما چیزی به او افزوده نمیگردد.
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ خداوند نور آسمانها و زمین است». [11] هر بار نماز میخوانیم، وجود ما نورانیتر میشود. چنان که در حدیث آمده: وقتی بندۀ ما تکبیرة الاحرام میگوید، او از این طرف ارتباط برقرار میکند، و از آن سو، از عالم بالا رحمت الهی او را احاطه میکند که از بالای سر او تا آسمان امتداد دارد[12] و به تعبیر امروزی در تمام مدت زمانِ نماز، انرژی نورانی به او القا میشود. حاصل آن که تقرب ما به خدا موجب نورانیتر شدن ما میشود.
«صِبْغَة اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ».[13]
(آری ایمان دل های ما) رنگآمیزی خدایی است و کیست که رنگ آمیزیاش بهتر از خدا باشد؟ و ما عبادتکنندگان اوییم.
مسلماً عبادت به سود ماست و نه به نفع خدا. زیرا به وسیلۀ آن، رنگ خدایی پیدا میکنیم. به همین دلیل، خداوند بندگانش را به عبادت خود سفارش میکند. همچون مادری که فرزند را به سوی خود فرامیخواند تا به او غذای مناسب دهد و مراقبتهای لازم را درباره او انجام دهد، خداوند نیز ما را به سوی خود میخواند تا در جوار قرب او نورانی شویم و در امنیت و آرامش به سر بریم.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ نُوراً تَمْشُونَ به يَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ».[14]
ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و به فرستادۀ او (محمد (ص)) ایمان آورید تا شما را دو بهره از رحمت خویش عطا کند، و نوری برای شما قرار دهد که با آن راه بپیمایید و شما را بیامرزد، و خداوند آمرزنده و مهربان است.
پس رعایت تقوای الهی و ارج نهادن بر سخنان و احکام رسول خدا (ص) موجب تابش نوری بر قلب ما میشود که با آن نور راه خویش را به سوی سعادت دنیا و آخرت مییابیم و بهتر میپوییم. این، نتیجۀ تقوا و عبادت خداست. پس عبادت برای ما قطعاً منفعتهای بسیاری در پی دارد.
4. عبادت در کلام معصومان (ع)
بندگی خدا در کلام رسول اکرم (ص):
أَفْضَلُ اَلنَّاسِ مَنْ عَشِقَ اَلْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبها بِقَلْبه وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ.[15]
برترین مردم كسى است كه عاشق عبادت شود، و عبادت را در برگیرد و آن را از [ژرفای] دل دوست بدارد و با تن خود آن را انجام دهد و براى آن فارغ شود (دل را به كار ديگری مشغول ندارد). پس چنين شخصى باک ندارد كه زندگى دنياییاش به سختى گذرد يا به آسانى.
از مزایای عبادت این که موجب میشود انسان دیگر نگران آن نباشد که روزگارش سخت بگذرد یا آسان؛ چون همه چیز را از خدا میبیند. از آیتالله حقشناس نقل شده که در روزگار مرجعیت آیتآلله العظمی بروجردی (ره) در درس ایشان شرکت میکردم. جلسه درس شلوغ بود و جایگاه ویژۀ مرجع و مشغولیات فراوانش، مانع از آن میشد که بتوانم در پایان درس سؤالاتم را از او بپرسم. لذا انبوهی از مجهولات و سؤالهای بیپاسخ در ذهنم انباشته شده بود.
ناگزیر شبی به حرم حضرت معصومه (س) رفتم و مشکل خود را به ایشان عرضه داشتم. به حضرت عرض کردم: به من استعدادی عنایت کند تا نیازی به رفع اشکال نداشته باشم. آن شب از زیارت برگشتم و در عالم خواب این جمله را به من گفتند: «يَا ابْنَ آدَمَ تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي امْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَكَ». ایشان گفتند: از خواب بیدار شدم. این خواب را برای دوستان خود نقل کردم. همه گفتند این، وحی است. چون این عبارات برگرفته از حدیثی قدسی است که امام صادق (ع) نقل کردهاند:
فِي التَّوْرَاةِ مَكْتُوبٌ: يَا ابْنَ آدَمَ! تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي امْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى وَ لَا أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ وَ عَلَيَّ أَنْ أَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّي وَ إِنْ لَا تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلاً بِالدُّنْيَا ثُمَّ لَاأَسُدَّ فَاقَتَكَ وَ أَكِلْكَ إِلَى طَلَبِكَ.[16]
در تورات نوشته شده است: ای فرزند آدم، از برای عبادت من فارغ شو، تا قلب تو را سرشار از بینیازی کنم و تو را به طلب خویش واگذار نکنم، و بر من لازم است که راه فقر تو را ببندم و دلت را از خوف خویش آکنده کنم. اما اگر خودت را برای عبادتم فارغ نسازی، دلت را از اشتغال به دنیا پر میکنم، پس از آن فقر تو را نبندم و تو را به طلبت تنها واگذارم.
بندگی واقعی هنگامی تحقق مییابد که در همۀ زندگی خدا را بنده باشیم. به هنگام خوردن، آشامیدن، خوابیدن، ازدواج، کسب و کار بندگی خدا در نظر گرفته شود. البته حسن خلق و حسن معاشرت با دیگران هم از موارد بندگی خداست. به هر حال عبادت مایۀ موفقیت و رشد آدمی است.
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «الْعِبَادَةُ فَوْزٌ؛ عبادت رستگاری است».[17] همچنین فرمودند:
إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ حُسْنَ الْعِبَادَةِ.[18]
اگر خدا بندهای را دوست بدارد، نیک عبادت کردن را به او الهام میکند.
اگر محبوب خدا باشیم، همو در یافتن شیوۀ بهتر برای عبادت کردن، ما را راهنمایی و کمک میکند. پس تلاش کنیم با عبادت، محبت خدا را در درون خود بیشتر کنیم.
5. مصادیقی از عبادت
دربارۀ چیستی عبادت و بندگی خداوند، روایات ما مصادیق بسیار را بیان کردند. در ادامه فهرستی از اهم این موارد ارائه میشود.
از پیامبراکرم (ص) نقل شده است که در شب معراج به حضرت خطاب شد:
يَا أَحْمَدُ هَلْ تَدْرِي مَتَى يَكُونُ لِيَ الْعَبْدُ عَابِداً؟ قَالَ: لَا يَا رَبِّ! قال:إِذَا اجْتَمَعَ فِيهِ سَبْعُ خِصَالٍ.
اى احمد، آيا مىدانى كه چه هنگام بنده عابد من مىشود؟ پيامبر (ص) عرض كرد: خير، مولاى من. خداوند فرمود: هرگاه هفت خصلت و ويژگى در او گرد آید:
۱. وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنِ الْمَحَارِمِ؛ تقوایی که او را از حرام حفظ کند.
۲. وَ صَمْتٌ يَكُفُّهُ عَمَّا لَا يَعْنِيهِ؛ سكوتى كه او را از حرف بیهوده باز دارد.
تقوا انسان را از حرفهای بیهوده بازمیدارد و روحیۀ خویشتنداری را در او تقویت میکند. هر سخنی باید فایدهای دنیوی یا اخروی به دنبال داشته باشد. سخنی که گویندهاش را سودی نبخشد، خیری در آن نیست. متأسفانه بسیاری از سخنان و بحثها و جدلهایی که رد و بدل میشود خالی از هرگونه فایدۀ دنیایی یا آخرتی است.
خویشتنداری و خود نگهداری از اینگونه سخنان نیز مصداقی از عبادت است.
3. وَ خَوْفٌ يَزْدَادُ كُلَّ يَوْمٍ مِنْ بُكَائِهِ؛ ترسی که هر روز به واسطۀ آن گریهاش افزون گردد.
4. وَ حَيَاءٌ يَسْتَحِیي مِنِّي فِي الْخَلَاءِ؛ حیایی که با آن در خلوت از من شرم کند.
هنگامی که انسان به خلوت خویش رفت، باید از خدا خجالت بکشد و تن به گناه ندهد. همانگونه که در مقابل دیدگان مردم و به سبب شرم از آنها کارهای ناروایی را نمیکند، در خلوت خود نیز چنان باشد.
5. وَ أَكْلُ مَا لَا بُدَّ مِنْهُ؛ خوردن به اندازهای که رفع نیازش کند.
6. وَ يُبْغِضُ الدُّنْيَا لِبُغْضِي لَهَا؛ به سبب بغضی که من به دنیا دارم او نیز به آن بغض کند.
دنیا یکی از مخلوقات و نعمتهای خداست و همانند هر نعمت دیگری، هدفی از آفرینش آن در میان هست، اما منظور از بغض و ناراحتی، پرهیز از دل بستن به دنیاست تا مبادا این دلبستگی او را از خدا باز دارد.
7. وَ يُحِبُّ الْأَخْيَارَ لِحُبِّي إِيَّاهُمْ[19]؛ اَخيار و نيكان را دوست بدارد، چون من آنان را دوست دارم.
در حدیث دیگری فرمودهاند:
مَنْ أَحَبَّ لِلهِ وَ أَبْغَضَ لِلهِ وَ أَعْطَى لِلهِ وَ مَنَعَ لِلهِ فهُوَ ممَّنْ كَمُلَ ايمانُهُ.[20]
اگر کسی برای خدا دوست بدارد، و برای خدا بغض بورزد، و برای خدا عطا بکند، و برای خدا دست بکشد او از کسانی است که ایمانشان کامل شده است.
امیرالمؤمنین، حضرت امام علی (ع) میفرماید:
الْعُبُودِيَّةُ خَمْسَةُ أَشْيَاءَ: خَلَاءُ الْبَطْنِ وَ قِرَاءَةُ الْقُرْآنِ وَ قِيَامُ اللَّيْلِ وَ التَّضَرُّعُ عِنْدَ الصُّبْحِ وَ الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ.[21]
بندگى به پنج چيز است: خالى نگهداشتن شكم، خواندن قرآن، شب زندهداری، تضرع و زارى صبحگاهی و گريه از ترس خدا.
گفتنی است که در بعضی کتابهای حدیثی مثل میزان الحکمه، در بحث عبادت بابی را گشودند تحت عنوان «انواع العبادة» که برای مطالعۀ بیشتر مفید است.
نیز حضرت امام علی (ع) دربارۀ مراحل والای عبادت میفرماید:
التَّفَكُّرُ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ عِبَادَةُ الْمُخْلَصِينَ.[22]
اندیشیدن دربارۀ ملکوت آسمانها و زمین، عبادت مخلصان است.
پس تفکر همگونهای عبادت است. قرآن کریم خردمندان را اهل تفکر در آفرینش آسمانها و زمین معرفی میکند و آنان را چنین توصیف میکند:
«إِنَّ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ* الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبهمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ».[23]
حقّا که در آفرینش آسمانها و این زمین و آمد و رفت شب و روز نشانههایی است [از قدرت و علم و حکمت خدا] برای صاحبان عقل و خرد ناب. آنان که خدا را ایستاده و نشسته و [خفته] بر پهلوهای خود یاد میکنند، و در [اسرار] آفرینشِ آسمانها و زمین میاندیشند و میگویند: پروردگارا، این [دستگاه عظیم] را بیهوده نیافریدی، تو [از کار بیهوده و باطل] منزهی، پس ما را از عذاب آتش در امان نگاه دار.
پارهای روایات ساعتی تفکر را از عبادت یک شب و بعضی روایات دیگر از عبادت یک سال بالاتر به شمار آوردهاند؛[24] زیرا آن تفکر ما را به خدا نزدیک میکند. در این راستاست که در حدیث پیشین تفکر در ملکوت آسمانها و زمین عبادت دانسته شده است.
احادیث درباره انواع عبادت فراوان است و در بعضی احادیث کسب حلال را نیز در زمرۀ عبادات یاد میکنند. رسول اکرم (ص) میفرماید:
العِبادَةُ عَشْرَةُ اَجْزاءٍ تِسْعَةُ اَجْزاءٍ فى طَلَبِ الْحَلالِ.[25]
عبادت ده جزء دارد كه نُه جزء آن در طلب روزى حلال است.
پندی از سیره اهلبیت (ع) : محمد بن منكدر کسی است که خود را از عابدان و زاهدان روزگار میدانست و در روایت است که داستانی را مکرر برای اصحابش نقل میکرد و مىگفت: من تصور نمىكردم على بن الحسين (ع) بعد از خود فرزندی به جا نهد كه فاضلتر از خود او باشد تا این که روزی فرزندش محمد بن على (امام باقر (ع)) را ديدم و خواستم او را موعظه كنم که از قضا او به من پندی داد که به راستی به آن نیاز داشتم. اصحاب محمد بن منکدر سؤال کردند که ماجرا چیست و او چه درسی به تو آموخت؟ محمد بن منكدر گفت: روزی در گرمترین ساعت روز از شهر خارج شدم و به اطراف مدينه رفتم. ابو جعفر محمد بن على (ع) را ديدم که همراه با غلامانی و با خستگی فراوان و عرقریزان به كار مزرعه رسيدگى مىكند. با خود گفتم: سبحان اللّه. ببین، بزرگی از قريش در اين گرماى نيمروز، با اين حالِ پرمشقت در طلب دنيا چگونه تلاش مىكند، به راستی که باید او را موعظه کرد. نزديك شدم و سلام کردم و ابو جعفر نفسزنان و در حالی که عرق از سر و رويش مىريخت سلام مرا پاسخ داد. گفتم: خداوند امورتان را اصلاح كند. بزرگی از بزرگان قريش، در اين گرمای طاقتفرسا و با اين حال پرمشقت براى دنيای بیارزش و فانی تلاش كند، واقعاً شايسته نيست؛ به راستی با خود اندیشیدهاید که اگر در اين حال اجل شما سرآيد و پيك مرگ را ملاقات کنید چه خواهید كرد!؟ ابو جعفر گفت: «اگر پيك مرگ با اين حالت درآيد، مرا در طاعت و بندگى خدا خواهد ديد، چرا كه من با اين تلاش و كوشش، خودم و خانوادهام را از گدایی مردم خارج مىكنم. من بايد موقعى بیمناک باشم كه پيك مرگ درآيد و من در حال معصيت و نافرمانى خدا باشم». من به ابو جعفر گفتم: شما درست میفرمایید خداوند شما را رحمت كند؛ به خیال خودم خواستم شما را موعظه کنم حال آن که شما به من پندی حکیمانه آموختید. (الکافی، ج 5، ص 71). |
امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند:
اِنَّ مِنَ العِبَادَةِ لِينَ الكَلامِ وَ افْشاءَ السَّلَامِ.[26]
به راستى كه از جمله عبادتها سخن نرم و ترویج سلام کردن است.
همچنین پیامبراکرم (ص) میفرمایند:
نَظَرُ الْوَلَدِ اِلى وَالِدَيْهِ حُبّا لَهُما عِبادَةٌ.[27]
نگاه دوستانه فرزند به پدر و مادرش، عبادت است.
نتیجه آن که هر عملی که برای کسب رضای خدا انجام دهیم عبادت است. برخی از مصادیق عمدۀ عبادت در آینۀ سخنان معصومان (ع) و کلام خداوند متعال ذکر شد. امید آن که عمر گرانمایۀ خود را در راه بندگی خدا به کار ببندیم. در حدیثی با این مضمون آمده است که خداوند میفرماید: در دنیا از عبادت من لذت ببرید و بهرهمند گردید که در آخرت نیز در عبادت برای شما نعمتی و لذتی است.[28]
[1]. التوحید (للصدوق)، ص226.
[2]. بحارالأنوار، ج5، ص312.
[3]. سورۀ بقره، آیهٔ 21.
[4]. سورۀ نساء، آیهٔ 36.
[5]. سورۀ اسراء، آیهٔ 23.
[6]. تفسیر نور الثقلین، ج4، ص363.
[7]. سورۀ جاثیه، آیهٔ 23.
[8]. سورۀ واقعه، آیات 10 و 11.
[9]. سورۀ آل عمران، آیهٔ 79.
[10]. الکافی، ج1، ص126.
[11]. سورۀ نور، آیهٔ 35.
[12]. ر.ک: الكافی، ج 3، ص 265.
[13]. سورۀ بقره، آیهٔ 138.
[14]. سورۀ حدید، آیهٔ 28.
[15]. الکافی، ج2، ص83.
[16]. الکافی، ج2، ص83.
[17]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 198، ح 3932.
[18]. همان، ح 3935.
[19]. إرشاد القلوب إلی الصّواب، ج1، ص205.
[20]. بحارالأنوار، ج67، ص248.
[21]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج11، ص244.
[22]. ميزان الحكمه، ج3، ص2464.
[23]. سورۀ آل عمران، آیهٔ 190 و 191.
[24]. فِكْرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَة. مصباح الشریعه، ص 171.
[25]. جامع الاخبار، ص 139
[26]. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 215، ح 4210.
[27]. تحف العقول، ص44.
[28]. الکافی، ج 2، ص 83.