فهرست مطالب این مقاله را ببینید
ذکر و یاد پروردگار مراحلی دارد. در اثر مداومت بر ذکر، کم کم انس با خداوند حاصل میشود. مأنوس شدن با پروردگار نیز به جایی میرسد که انسان به مقام شهود و لقای خداوند نائل میشود؟ اما این شهود چگونه است؟ در اینباره سوالاتی به ذهن میآید از جمله:
- انس با خداوند چگونه است؟
- اُنس با خدا چه آثار و نشانههایی دارد؟
- شهود و دیدار با خدای متعال در قرآن و روایات چگونه مطرح شده است؟
- آیا دیدار با خدای متعال در دنیا نیز حاصل میشود یا منحصر به آخرت است؟
این مقاله به بررسی انس با پروردگار و مقام شهود میپردازد و به سوالات بالا پاسخ میدهد.
چکیده
- یک حوزۀ ویژهای از ذکر الله، انس با خداست. انس ذکری ویژه است به گونهای که اگر انسان با خدا مأنوس شد، در خلوت خود با او سر میکند و هرگز احساس تنهایی نمیکند، بلکه لذت نیز میبرد.
- بر اساس روایات اگر کسی از ذلت معصیت بیرون بیاید و به حوزۀ عزتِ طاعت خداوند وارد شود، خدا با او انس میگیرد، بیآنکه بخواهد انیس دیگری داشته باشد، و خدا به او کمک میکند، بیآنکه مالی داشته باشد.
- قرآن و روایات به مفهوم لقای پروردگار پرداختهاند. لقاء مانند انس نوعی ذکر و توجه خاص به خداوند، همراه با شهود قلبی است.
- بر اساس روایات، انسان با حُسن ظن به خداوند و برای دست کشیدن از دنیا و اهل آن و مناجات با خدا در خلوتها از سوی خداوند نورانیتی قلبی مییابد که موجب میگردد اشتیاقش به وی از هر چیز و هر کس دیگری بیشتر شود.
- همچنین بر اساس روایات کسانی که از خدا روی میگردانند اگر میدانستند که خداوند چگونه انتظار آنها را میکشد، از شوق وصال، قالب تهی میکردند و بندهای بدن آنها از محبت وی گسسته میشد.
- خداوند در قرآن کثرت ذکر را رمز رستگاری انسان مؤمن بیان میکند و در آیات مختلف انسان را به کثرت ذکر، انس و شوق دیدار خود دعوت کرده است و بیان داشته که هر کس لقای پرورگار خود امید دارد میبایست عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگار خود احدی را شریک نگرداند.
- بالاتر از حُسن ارتباط با مردم، حُسن ارتباط با خداست. انسان باید همواره طالب دیدارِ خدا باشد. چون کسی که در دنیا اهل لقاء و شهود است، قطعاً به لقای برتر در آخرت دست خواهد یافت.
انس با خدا مقدمه شهود
حوزۀ ویژهای از ذکر الله مربوط به انس با خداست. ذکر یعنی انسان به یاد خداوند و متوجه او باشد. اُنس یک قدم بالاتر است و آن این که انسان با خدا انیس و مونس گردد و موجب میشود که در تنهایی هم انسان با یاد خدا باشد و از آن لذت ببرد. مثل فردی که اهل مطالعه است و با کتاب انس میگیرد، یا فردی که به نقاشی علاقهمند است و با نقاشی خود مأنوس میشود، اهل ذکر هم با یاد خدا مأنوس میشوند و ذکر خداوند مایۀ اُنس و الفت آنان با خداست. در یکی از دعاهای وارد شده از امیرالمؤمنین (ع) انس با خدا به خوبی توصیف شده است:
اللَّهُمَّ إِنَّكَ آنَسُ الْآنَسِينَ لِأَوْلِيَائِكَ وَ أَحْضَرُهُمْ بِالْكِفَايَةِ لِلْمُتَوَكِّلِينَ عَلَيْكَ تُشَاهِدُهُمْ فِي سَرَائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَيْهِمْ فِي ضَمَائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصَائِرِهِمْ فَأَسْرَارُهُمْ لَكَ مَكْشُوفَةٌ وَ قُلُوبهم إِلَيْكَ مَلْهُوفَةٌ إِنْ أَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِكْرُكَ وَ إِنْ صُبَّتْ عَلَيْهِمُ الْمَصَائِبُ لَجَئُوا إِلَى الِاسْتِجَارَةِ بِكَ عِلْماً بِأَنَّ أَزِمَّةَ الْأُمُورِ بِيَدِكَ وَ مَصَادِرَهَا عَنْ قَضَائِكَ اللَّهُمَّ إِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْأَلَتِي أَوْ عَمِيتُ عَنْ طِلْبَتِي فَدُلَّنِي عَلَى مَصَالِحِي وَ خُذْ بِقَلْبِي إِلَى مَرَاشِدِي فَلَيْسَ ذَلِكَ بِنُكْرٍ مِنْ هِدَايَاتِكَ وَ لَا بِبِدْعٍ مِنْ كِفَايَاتِكَ اللَّهُمَّ احْمِلْنِي عَلَى عَفْوِكَ وَ لَا تَحْمِلْنِي عَلَى عَدْلِكَ.[1]
بار خدايا، تو براى عاشقانت بهترين مونسى و براى کارسازی آنان كه بر تو توکل دارند از هر مونسی حاضرترى، آنان را در پسِ پردۀ رازهایشان مشاهده مىكنى و به نهانشان آگاهى و اندازه بینش آنان را مىدانى. بنابراين رازهاشان نزد تو معلوم است و دلهاشان به سوی تو در غم و اندوه است. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد، ياد تو مونسشان است و اگر [باران] مصائب به آنان ببارد به تو پناه جويند؛ زيرا نیک مىدانند زمام همۀ امور به دست تو و سرچشمۀ تمام كارها در كفِ با كفايت توست. خدایا، اگر از بيان خواستهام عاجزم، يا از اينكه چه بخواهم سرگردانم، پس مرا به آنچه مصلحت من در آن است راهنمای و عنان دلم را به سوى آنچه خير من است بگردان، كه اين چیز ناشناختهای از هدایتها و کفایتهای تو نيست. بار خدايا، با عفوت با من معامله كن نه با عدالتت.
اولیای خدا همواره با خدا و یاد او، و عمل به فرمانهای او مأنوساند و رشتۀ ارتباطشان با خدا مستحکم است. همانگونه که اولیای شیطان با شیطان و افکار و القائات او مأنوساند. حدیثی از رسول گرامی خدا (ص) منقول است که نشان میدهد که انس با خداوند چه جایگاهی دارد.
مَنْ خَرَجَ مِنْ ذُلِّ الْمَعْصِيَةِ إِلَى عِزِّ الطَّاعَة آنَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيْرِ أَنِيسٍ و أعانَهُ بِغَيرِ مالٍ.[2]
هر كس از خوارى نافرمانى [خدا] به عزت پيروى [از او]، روى آورد، خداوند – عزوجل – با او انس میگیرد بدون این که بخواهد انیس دیگری داشته باشد و بدون ثروت او را يارى مىكند.
نیز امام صادق (ع) فرمود:
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ إِيمَانِهِ أُنْساً يَسْكُنُ إِلَيْهِ حَتَّى لَوْ كَانَ عَلَى قُلَّةِ جَبَلٍ لَم يَسْتَوْحِشُ.[3]
هیچ مؤمنی نیست مگر آن که خداوند از ایمان او انیس و دلارامی برای او قرار میدهد. چنانکه اگر بر قلۀ کوهی [تنها] باشد احساس تنهایی نکند.
اما این انس با پروردگار انسان را به مقامی میرساند که به شهود و لقای پروردگار نائل میشود.
شهود و لقای پروردگار (لقاء الله)
موضوع دیگر در باب ذکر، مفهوم لقاء و دیدار پروردگار است که آن، گونهای خاص از ذکر است. قرآن لقاء الله را عمدتاً در روز قیامت مطرح میکند البته به مواردی از لقاء در دنیا نیز اشاره میکند. دیدار خداوند در دنیا قلبی و آمیخته با شهود است و دیدار با چشمان ظاهری نیست.
خودسازیهای لازم برای شهود
في أخبارِ داوودَ (ع) أنَّ اللّهَ أوحى إلَيهِ: … يا داوودُ، إنّي خَلَقتُ قُلوبَ المُشتاقينَ مِن رِضواني، وَنعَّمتُها بنُورِ وَجهي … فقالَ داودُ: يا رَبِّ، بِمَ نالُوا مِنكَ هذا؟ قالَ: بحُسنِ الظَّنِّ، و الكَفِّ عَنِ الدُّنيا و أهلِها، و الخَلَواتِ بِي ومُناجاتِهِم لِي، و إنَّ هذا مَنزِلٌ لا يَنالُهُ إلّا مَن رَفَضَ الدُّنيا و أهلَها، و لَم يَشتَغِلْ بشيءٍ مِن ذِكْرِها، و فَرَّغَ قَلبه لِي و اختارَني على جَميعِ خَلقي، فعِندَ ذلكَ أعطِفُ علَيهِ فاُفَرِّغُ نَفسَهُ لَهُ، و أكشِفُ الحِجابَ فيما بَيني و بَينَهُ؛ حتّى يَنظُرَ إلَيَّ نَظَرَ النّاظِرِ بعَينِهِ إلَى الشّيءِ.[4]
در اخبار داوود (ع) آمده است كه خداوند به او وحى فرمود: اى داوود، من دلهاى مشتاقان را از خشنودى (رضوان) خود آفريدم و آنها را به نور ذات خود متنعّم گردانيدم داوود عرض كرد: پروردگارا، چگونه به اين جایگاه نزد تو رسيدند؟ فرمود: به خوشگمانى و دورنگهداشتن خويش از دنيا و اهل آن و خلوت گزیدن و مناجات نمودن با من. اين مقامى است كه بدان دست نيابد، مگر كسى كه از دنيا و اهل آن كناره جوید و دلش مشغول به یاد آن نباشد و دلش را براى من فارغ گرداند و مرا بر همه آفريدگانم برگزيند. در اين صورت است كه من به او رو مىكنم و نفْس او را برایش فارغ گردانم و حجابِ ميان خود و او را كنار زنم، به طورى كه مرا [با چشم دل] ببيند، همچون كسى كه با چشم [سر] خود چيزى را مىبيند.
در حدیث دوباره تکرار میشود که کسی به نور الهی دست پیدا نمیکند تا این که دنیا و اهل آن را رها کند. دست کشیدن از دنیا و اهل آن، بدین معنی نیست که از زندگی و معاشرت با مردم کناره بگیریم، بلکه باید تعامل ما با دنیا همچون تعامل دانشجو با امکانات دانشگاه باشد؛ دانشجو چند سالی از امکانات گستردۀ دانشگاه، همچون کلاس، کامپیوتر، رستوران، ورزشگاه بهره میبرد ولی به آن دل نمیبندد و هنگام جدایی قلب او آزرده نمیشود بلکه با خوشحالی پس از زحمات دوره تحصیل و دریافت نتیجه، از دانشگاه بیرون میرود.
ما نیز نباید به دنیا و امکانات و نعمتهای آن دل ببندیم و به آن مأنوس گردیم. انسانی که جویای حقیقت و سعادت است نباید ارتباط و انس با کسی یا چیزی را به رابطه و مؤانستش با ذات احدیت پروردگار ترجیح دهد. بایستی بسانِ فرزندی که مشتاق دیدار پدر و مادرش است یا برعکس والدینی که مشتاق فرزند خود هستند شیفتۀ دیدار پروردگار خود باشد.
اگر بنده به این مرحله دست یابد، در سایۀ خوشگمانیاش به پروردگار و به پاس دست کشیدن از دنیا و اهل آن، و نیز خلوتهای عاشقانهای که با خدای خود داشته است، نوری به او عطا میشود که همواره با اوست و به وسیلۀ آن، خدا را در درون خود میبیند. نوری که خداوند به قلب مشتاقان خود میتاباند حاصل تلاش آنان و زحماتی است که در راه رسیدن به او کشیدهاند. قرآن کریم به این دسته وعده داده است که اگر متقی باشید، خداوند به شما نورانیت خواهد داد.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِکُمْ کِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ يَجْعَلْ لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ به وَ يَغْفِرْ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ».[5]
ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و به فرستادۀ او ایمان آورید تا شما را دو بهره از رحمت خویش عطا کند، و نوری برای شما قرار دهد که با آن راه بپیمایید و شما را بیامرزد، و خداوند آمرزندۀ مهربان است.
در قرآن کریم هشتاد و نه بار خطاب «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» تکرار شده است. در این خطاب که به معنی «ای اهل ایمان» است هیچ واسطهای بین بندگان و خدا نیست. آیهای که گذشت نیز از این خطاب آغاز شده است. لذا صمیمیت و اوج خیرخواهی خداوند را میتوان در آن مشاهده نمود. تقوا موجب میشود که خداوند متعال به قلب انسان نوری بتاباند که با آن، قلب انسان مصفا گردد و بتواند حقایقی که با چشم ظاهری دیده نمیشوند با قلب خویش دریابد، به گونهای که گویا آنها را به عیان دیده است.
قلب انسانِ مشتاق، خدای خود را میبیند که دیدن با قلب، دریافتی بس والاتر و قویتر از شهود با چشم است. این موضوع را اغلب ما تجربه کردهایم. هر کس معمولاً در زندگی خود دریافتهایی بیپرده از جانب خدای رحمان داشته است. که حاصل ارتباط نزدیکی با اوست. در این مواقع چنان پیوند با خدا محکم است که خدا را از هر شخص دیگر حتی پدر و مادر و دوست و همسر و فرزند نزدیکتر مییابیم.
به هر روی خداوند متعال به شدت خواهان برقراری ارتباط با بندگانش است و به اَشکال و طرق مختلف این موضوع را برای بندهاش آشکار میکند. پس بنده است که باید متوجه این فرصت گردد و از خواب غفلت و گمراهی برخیزد و دعوت پروردگارش را پاسخ دهد. در ادامۀ حدیث پیشین خداوند متعال به حضرت داوود (ع) میفرماید:
یا داودُ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّي کَیفَ انتِظاري لَهُم وَ رِفقي بهم و شَوقي اِلَی تَرکِ مَعاصیهِم لَماتُوا شَوقاً اِليَّ وَ تَقطَّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبَّتي.[6]
ای داوود، اگر کسانی که از من روی گردانیدهاند میدانستند که من چگونه انتظار آنها را میکشم و با آنها مدارا میکنم و مشتاقِ خودداری آنان از گناهان هستم، از شدت شوق میمردند و از شدت محبت به من بندبند وجودشان از هم میگسست.
خداوند ارحم الرّاحمین است و بندگان خود را دوست دارد، پدری که فرزندش از او روی برمیگرداند، همواره انتظار میکشد بلکه روزی فرزندش به سوی او برگردد، طبق احادیث فوق و احادیثی دیگر و نیز اشارات قرآن کریم، خداوند انتظار بندگانش را میکشد تا از گناه روی بگردانند و به سوی او روی آورند. پیامبراکرم (ص) میفرماید:
اللّهم… أَسْئَلَكَ الرِّضَا بالقضآء وَ اسالک بَرْدَ الْعَيْشِ بَعْدَ الْمَوْتِ وَ لَذَّةَ النَظَرِ اِلى وَجْهِكَ وَ شَوْقاً اِلى رُؤْيَتِكَ وَ لِقآئِكَ.[7]
خداوندا،… از تو راضی بودن به قضا را، و گوارایی زندگی پس از مرگ را، و لذت دیدارت و اشتیاق ملاقات و لقایت را مسئلت میکنم.
این مفاهیم به واقع کاملکنندۀ ذکرالله است. اخلاق فقط به حیطۀ ارتباط با مردم محدود نیست. اخلاق الهی در همۀ زمینهها توسعه دارد. حسن ارتباط با خدا مانند حسن ارتباط با مردم در حوزه حسن خلق و در درسهای اخلاق مطرح میشود. لذا همانگونه که باید با مردم خوشرفتار باشیم، با خدا نیز باید حسن رابطه داشته باشیم. باید موقعیت خود را در پیشگاه خالق در نظر آوریم. خود را در محضر او بدانیم و ایمانمان را نسبت به او استحکام بخشیم. یاد او را فراموش نکنیم، ذکرش بر زبانمان نقش داشته باشد و شوق شهود و دیدارش در دلهایمان موج زند. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ».[8]
خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار گردید.
قرآن کریم کثرت ذکر را رمز فلاح و رستگاری انسانِ مؤمن معرفی میکند. در آیههای دیگر نیز قرآن ما را به کثرت ذکر و انس و شوق به شهود و لقای پروردگار فرامیخواند.
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبه فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبه أَحَداً».[9]
پس هرکه امیدِ دیدار پروردگار خود دارد باید عملی شایسته انجام دهد و احدی را در پرستش پروردگار خود شریک نسازد.
شوق دیدار خدا در دنیا
مؤمن به لقای خدا در قیامت امید دارد، اما آیا در دنیا نمیتوان به لقای خدا نائل شد؟ عارفان و سالکانِ راه خدا به لقای خدا در دنیا میاندیشند این اندیشه در نوشتهها و سخنان آنان بازتاب بسیاری دارد. این معنا که اگر کسی در دنیا به مقام شهود رسید و به لقای پروردگارش دست یافت، در آن جهان نیز اهل لقا خواهد بود. اما اگر در دنیا با لقای پروردگارش بیگانه بود، چه بسا در آخرت نیز از لقای پروردگارش محروم بماند. در این میان قرآن کریم یقین داشتن به اصل ماجرای قیامت را بایسته و ضرور میداند. «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُون»[10] اما نسبت به لقای خدا امیدواری را مطرح میکند و دستورالعملهایی را برای تحقق آن فراروی ما میگستراند، از قبیل:
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبه فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً».[11]
پس هرکه امید دیدار پروردگار خود را دارد بایستی عملی شایسته انجام دهد.
«الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ».[12]
کسانی که میاندیشیدند که پروردگار خود را دیدار خواهند کرد.
اگر ذکر مداومت داشته باشد و به حالت اُنس برسد، نتیجۀ آن شهود و لقای او خواهد بود. به این صورت که انسان، خداوند را در قلب خود رؤیت میکند، همانگونه که با چشم سر میبیند. رسول اکرم (ص) در این باره میفرماید:
الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَكُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ يَرَاكَ.[13]
احسان، اين است كه خدا را چنان عبادت كنى كه گويى او را مىبينى؛ [زيرا] اگر تو او را نمىبينى، او تو را مىبيند.
به این ترتیب همواره باید توجه داشت که خدای متعال ما را میبیند، پس ما نیز باید از او غافل نباشیم گویی که ما نیز او را میبینیم دلیل اساسی نمازهای یومیه و غیر آن، و ذکر مدام و دوام به ذکر آن است که نوری در قلب ما به وجود میآورند که با آن گویی میتوان خدا را دیدار کرد. این، اوج اخلاق اسلامی است. قرآن از این درجۀ والای اخلاقی به «حیات طیّب» تعبیر میکند.
حسن ارتباط با خدا به مراتب والاتر و مهمتر از حسن ارتباط با مردم است. ما باید جویای لقای خدا باشیم. درون ما باید لبریز از شوق دیدار و لقای او باشد. بنده خود در دورانی که دانشجو بودم فرصت بیشتری در اختیار داشتم و به خدمت بزرگانی چند صاحب نفس و اهل دل میرسیدم و از محضر آنان بهرههای بسیار میبردم. برخی از آنان اشتیاق لقای خدا در دلهایشان پیدا بود. همۀ تلاش و شوق آنان دیدار خدا بود و ناراحتی و دلنگرانیشان از این بود که مبادا چیزی لقاء و ارتباطشان را با خدای متعال به هم زند.
همانند تاجری کهنهکار و زرنگ، تمام تلاش خود را صرف آن میکند که تجارتی به هم زند که سود و عواید بسیار برای او داشته باشد، و مبادا سرمایهاش را در کاری خرج کند که موجب تباهی و نابودی آن گردد، یا دانشجویی که نگران آن است که از کسب مدارج علمی که همۀ تلاش و عمر خود را صرف آن کرده است باز ماند. دل مشغولی و نگرانی اهل دل و اهل معرفت آن است که نکند خطایی از او سر زند و رشتۀ ارتباطش با خدای متعال ببرد و مدتی از لقای او و مقام شهود محروم گردد.
در همان دوران دانشجویی به خاطر دارم که با جوانی مأنوس بودم. این جوان خوشقلب چند وقتی رابطهاش با خدا دچار پارهای فروبستگیها شده بود. گرفتگی و ادباری به او روی آورده بود که هر چه تلاش میکرد، گشایشی برایش حاصل نمیشد. عاقبت روزی به حرم حضرت معصومه (س) در قم آمد و متوسل شد و با التماس و اصرار فراوان، عنایتی به او شد که ارتباط و اشتیاق دیرینهاش به خدای متعال دوباره در او شکفته شد و کامش به لقای پروردگارش شیرین گشت. از این موضوعات نباید به سادگی گذشت و آن را سرسری گرفت. اینها بخشی از اخلاق و تربیت اسلامی ماست که باید با جدیت تمام در تحصیل آن کوشید.
لازمۀ شوق و طالب بودن این است که انسان با خدای خود انس بگیرد و بسیار او را یاد کند. ما باید از دلبستگیهای خود به غیر خدا بکاهیم تا بتوانیم قلب خود را در گرو محبت او قرار دهیم. حضرت فاطمه زهرا (س) میفرماید:
مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الیه أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه.[14]
هركه عبادت خالصانۀ خود را به درگاه خدا فرابرد، خداوند – عزوجل – بهترين چيز را كه به صلاح اوست برايش فروفرستد.
اگر ما این باور را در خود تقویت کنیم، خداوند به بهترین وجه امور ما را سامان میبخشد. در آن صورت دیگر هرگز از خدا روی برنمیگردانیم و دغدغۀ دنیا و متاع آن را نخواهیم داشت. البته که در این کار آرامش و عیشِ هر دو سرا قرار دارد. پس بهتر آن که امور دنیای خویش را به خدای خود واگذاریم و خود به او و تحکیم رابطهمان با او مشغول شویم. حضرت امیرالمؤمنین، میفرماید:
اَلْإِيمَانُ لَهُ أَرْكَانٌ أَرْبَعَةٌ اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اَللَّهِ وَ تَفْوِيضُ اَلْأَمْرِ إِلَى اَللَّهِ وَ اَلرِّضَا بِقَضَاءِ اَللَّهِ وَ اَلتَّسْلِيمُ لِأَمْرِ اَللَّهِ (تعالی).[15]
ايمان چهار پايه دارد: توكل بر خدا و واگذاركردن امر خود به خدا و راضى بودن به قضای خدا و تسليم بودن به امر خدا (تعالی).
[1]. نهجالبلاغه، خطبه 227.
[2]. بحارالأنوار، ج75، ص359.
[3]. بحارالأنوار، ج70، ص111.
[4]. محجة البیضاء، ج8، ص59.
[5]. سورۀ حدید، آیۀ 28.
[6]. محجة البیضاء، ج8، ص62.
[7]. مکارم الأخلاق، ج2، ص31.
[8]. سورۀ انفال، آیۀ 45.
[9]. سورۀ کهف، آیۀ 110.
[10]. سورۀ بقره، آیۀ 4.
[11]. سورۀ کهف، آیۀ 110.
[12]. سورۀ بقره، آیۀ 249.
[13]. بحارالأنوار، ج67، ص196.
[14]. بحارالأنوار، ج68، ص164.
[15]. الکافی، ج2، ص47.
سلام وعلیکم بندگان خوب خداوند’
سوُالی هست’
دیدن نوردرهنگام مناجات اما چشم بسته نه چشم باز به نوع ها ومدل های مختلف ؟
آیاهمین خوددیدن خدا محسوب میشودیااینکه فراتر ازین حالت دیدن خدا تجربه خواهدشد’
ازشمامتشکرم بابت اشاره های زیبایتان’
صدالبته که کسی خدارامیخاد بایدخلق خداراازخودبرتربیند’
اگرممکنه
جواب سوال راپیامک بفرمایید’
التماس دعا’ حق نگه دارشماها
با سلام و احترام
دیدن نور دیدن خداوند نیست. چون نور، خودش مخلوق خدا است.
آنچه ما میدانیم اصل شهود است که برای کسی مثل پیامبر اکرم (ص) محقق شده و به «قاب قوسین او ادنی» رسیده است.
اما کیفیت و جزئیات این شهود چگونه بوده برای ما روشن نیست. چون درک و فهم ما از آن قاصر است.
سلام. بسیار عالی بود.
با سلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم