فهرست مطالب این مقاله را ببینید
پس از هجرت پیامبر اکرم به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی برای مقابله با خطرات دشمنان فریضه جهاد تشریع شد. در برخی از این جنگها پیامبر اکرم (ص) خودشان حضور نداشتند بلکه فرماندهای را تعیین میکردند و به جنگ میفرستادند. اینگونه نبردها سریه نام گرفتند.
در این مقاله ابتدا معنای سریه را توضیح داده و سپس به بررسی سریههای صدر اسلام میپردازیم.
چکیده
- سریه به جنگی میگویند که پیامبر (ص) حضور مستقیم در آن ندارند.
- فریضۀ جهاد در سال دوم هجرت تشریع شد. پس از تشکیل دولت اسلامی و افزایش مسلمانان، برای مقابله با خطراتی که اسلام را تهدید میکرد جهاد واجب شد.
- در سال دوم هجرت، میان مسلمانان و مشرکان رویاروییهایی صورت گرفت، ولی بجز سریه عبد الله بن جحش، هیچکدام به درگیری نینجامید.
- امیرالمؤمنین (ع) در چهار سریه حضور داشت و در همۀ آنها فرماندهی بر عهده ایشان بود.
سریه چیست؟
سریه به جنگهایی گفته میشود که شخص پیامبر اکرم (ص) در آن حضور نداشتند بلکه فرماندهای را تعیین میکردند و به نبرد میفرستادند. به خلاف غزوات که پیامبر اکرم (ص) خودشان مستقیماً در آنها حضور داشتند.
واجب شدن جهاد
فریضۀ جهاد در سال دوم هجرت تشریع شد. تا وقتی که پیامبر اکرم (ص) در مکه بود، شرایط برای تشکیل دولت فراهم نبود؛ بنابراین جهاد بر مسلمانان واجب نشده بود. حتی وقتی پیروان رسول خدا (ص) را در پیش چشمان آن حضرت شکنجه میکردند، ایشان نمیتوانست از آنها دفاع کند. اما پس از تشکیل دولت اسلامی و افزایش مسلمانان، برای مقابله با خطراتی که اسلام را تهدید میکرد و بهخاطر گسترش آیین حق، جهاد واجب شد.
اولین سریه در صدر اسلام
نخستین رویاروییهای اسلام و مشرکان در سال دوم رخ داد. اولین مورد، سریهای است که به نام حمزة بن عبد المطلب شناخته میشود. جریان از این قرار بود که گروهی از مشرکان مکه به سرپرستی ابوجهل به اطراف مدینه آمدند تا ببینند مسلمانها چه موقعیتی پیدا کردهاند و رسول خدا (ص) پس از هجرت چه میکند. وقتی که این خبر به پیامبر (ص) رسید، ایشان فوراً واکنش نشان داد و شماری از اصحاب خود را که همه از مهاجرین بودند، به فرماندهی حمزه به مقابله با آنها اعزام کرد. این اولین بار بود که مشرکان، مسلمانها را سلاح بهدست و آماده به نبرد، در برابر خود میدیدند. البته نزاعی بین آنان پدید نیامد و دو طرف از هم جدا شدند.
یک ماه بعد، دومین رویارویی پدید آمد. این بار شماری از مشرکان به فرماندهی عکرمة بن ابی جهل بهسوی مدینه آمدند و رسول خدا (ص) هم شماری از مهاجران را به فرماندهی عبیدة بن حارث، پسر عموی خود، برای مقابلۀ با آنها فرستاد. در این رویارویی نیز جنگی در نگرفت.
سریه عبد الله بن جحش نخستین درگیری با مشرکان
پس از هجرت مسلمانان به مدینه، مشرکان داراییها و خانههای آنها را مصادره کردند؛ ازاینرو آنان مطابق عرف آن زمان حق انتقام داشتند و میتوانستند دربرابر این تعدّی مقابله به مثل کنند. رسول خدا (ص) هم برای اینکه به قریش نشان دهد که ما از نجات مکه و پاک کردن این مکان مقدس از شرک و بتپرستی صرفنظر نکردهایم و هم برای اینکه با تعدّی سران مشرک مکه مقابله کند، تصمیم گرفت که منافع اقتصادی آنها را به خطر بیندازد.
میدانیم که بسیاری از بزرگان قریش بازرگان بودند و کاروانهای تجاری داشتند. پیامبر اکرم (ص) در چند نوبت وقتی آگاه شد که کاروانهای تجاری قریش بهسوی شمال میروند یا از شمال به جنوب باز میگردند، درصدد حمله به این کاروانها و مقابله به مثل با مشرکان برآمد. چند سریه و غزوه 1 در ارتباط با کاروانهای تجاری قریش در تاریخ نام برده شده که البته هیچیک به جنگ و درگیری نینجامیده، به جز یک مورد.
پیامبر اکرم (ص) خبر گرفته بودند که قرار است کاروانی از وادی نحله در نزدیکی مکه عبور کند؛ ازاینرو عبد الله بن جحش را با عدهای اعزام کردند تا بررسی کنند که این کاروان چقدر سرمایه تجاری و چند محافظ دارد. عبد الله بن جحش وقتی به کاروان برخورد کرد، دید کاروان محدودی است و فقط چهار نفر محافظ دارد.
وقتی چنین دید، بدون اذن پیامبر خدا (ص) به کاروان حمله کرد. یک نفر از آنها را کشت و دو نفر را به اسارت گرفت و اموال کاروان را مصادره کرد و با خود به مدینه آورد. یک نفر از آنها نیز فرار کرد. عبدالله علاوه بر اینکه بدون اذن حمله کرده بود، به این نکته هم توجه نداشت که حملۀ او در روز آخر ماه رجب رخ میدهد که از ماههای حرام است.
بهانه مشرکان
مشرکان این اقدام را بهعنوان حربهای علیه مسلمانان در دست گرفتند و به تبلیغ ضد آنان پرداختند که این چه دینی است که حرمت ماه حرام را هم نگه نمیدارد! پیامبر (ص) عبد الله بن جحش را سرزنش کردند و اسرا و غنایم را از او تحویل نگرفتند. مردم نیز او و یارانش را سرزنش کردند تا اینکه این آیه نازل شد:
[ای پیامبر] از تو دربارۀ جنگ در ماه حرام میپرسند. بگو: جنگ در ماه حرام، گناهی بزرگ است، و بازداشتن از راه خدا و کفر ورزیدن به او و [بازداشتن از] مسجدالحرام و بیرون کردن اهل آن از آنجا گناهی بزرگتر است. و فتنه از قتل بزرگتر است. و آنان پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند. و هر کس از شما از دین خود برگردد و کافر بمیرد، چنین کسانی اعمالشان در دنیا و آخرت نابود میشود و آنان اهل آتشاند و در آن جاودانهاند.
اجازه دفاع در ماههای حرام
درحقیقت این آیه آغاز جنگ در ماههای حرام را گناه دانست، اما دفاع در برابر متجاوزان را اجازه داد. از آنجا که کفار قریش به اموال مسلمانان تجاوز کرده بودند، در واقع آغازگر جنگ به شمار میآمدند؛ بنابراین پس از نزول این آیه پیامبر اکرم (ص) اسرا را از عبد الله بن جحش تحویل گرفت و آنها را مختار کرد که اگر میخواهند در مدینه بمانند و مسلمان شوند و اگر نمیخواهند باز گردند. یکی از آنها ماند و مسلمان شد و بعداً به شهادت رسید و دیگری به مکه رفت. آن حضرت غنائم را گرفت، خمس آن را جدا کرد و باقیماندۀ غنائم را بین افراد حاضر در آن سریه تقسیم کرد.
این سریه نخستین درگیری مسلمانها و مشرکان بود و همچنین اولین موردی بود که مسلمانان موجب تلفات مشرکان میشدند. عمر بن حضرمی اولین مشرکی است که بهدست مسلمانان کشته میشود. آن اسیران و غنیمتها نیز نخستین اسیران و غنیمتهایی است که بهدست مسلمانها میافتد. این موارد نشاندهندۀ اهمیت سریه عبد الله بن جحش است، اما اهمیت دیگر این سریه در این نکته بود که وقوع آن، موجب صدور جواز دفاع در ماه حرام شد.
حماسهآفرینی حضرت علی (ع) در سریهها
امیرالمؤمنین (ع) در چهار سریه حضور داشت و در همۀ آنها فرماندهی بر عهده ایشان بود. هیچگاه نشد که امیرالمؤمنین (ع) در نبردی حضور داشته باشد و سرباز کسی جز رسول خدا (ص) باشد. روایتی از پیامبر (ص) نقل شده که فرمودند: «علی (ع) همیشه فرمانده است و فرمانبر کسی جز من نیست».
سریه فدک
اولین سریهای که امیرالمؤمنین (ع) در آن حضور یافت، سریه فدک است که در سال ششم هجرت واقع شد. وقتی رسول خدا (ص) اطلاع یافت که یهودیان فدک قصد دارند با نیرو و امکانات، یهودیان خیبر را در برابر اسلام یاری کنند، امیرالمؤمنین (ع) را برای سرکوب آنان به فدک فرستاد تا مانع کمکرسانی فدکیها به خیبریها شوند.
امیرالمؤمنین (ع) چنان برقآسا بهسوی فدک حرکت کرد که یهودیان این منطقه نتوانستند آمادۀ دفاع از خود بشوند و با وحشت، منطقه را ترک کردند و گریختند. امیرالمؤمنین (ع) بر فدک دست یافت و چند روزی در آنجا حضور داشت و امکاناتی را که آنها فراهم کرده بودند که به خیبر برسانند، به غنیمت گرفت و پیروز و سربلند به مدینه برگشت و این توطئه را در هم شکست.
سریه ذاتالسلاسل
دومین سریه امیرالمؤمنین (ع) سریه ذاتالسلاسل است که بسیار اهمیت دارد.3 در سال هشتم قبیلهای به نام قضاعه قصد حمله به مدینه را داشت. رسول خدا (ص) پس از آگاهی از این موضوع، سپاهی فراهم کرد و فرماندهی آن را به ابوبکر داد. ابوبکر به این مأموریت رفت، ولی در کمین دشمن افتاد و با تعدادی تلفات برگشت. پیامبر اکرم (ص) دوباره سپاه را سازماندهی کرد و این بار فرماندهی آن را به عمر بن خطاب داد. او نیز در این مأموریت شکست خورد و بازگشت.
در سومین مرتبه، پیامبر (ص) فرماندهی را به عمرو بن عاص سپرد که بهتازگی مسلمان شده بود و فردی قوی در مسائل سیاسی و نظامی بهشمار میرفت؛ اما او هم کاری از پیش نبرد و شکستخورده بازگشت. تا آن زمان سابقه نداشت که مسلمانان سه بار علیه یک دشمن لشکرکشی کنند و در همۀ موارد ناکام بمانند.
این امر عزت اسلام را خدشهدار کرده بود؛ ازاینرو پیامبر اکرم (ص) بار دیگر سپاه را سازماندهی کرد و این بار فرماندهی آن را به امیرالمؤمنین (ع) سپرد و هر سه فرمانده پیشین را بهعنوان سربازان امیرالمؤمنین (ع) راهی میدان کرد.
فرماندهی امیرالمومنین (ع)
امیرالمؤمنین (ع) با کسب خبر از موقعیت دشمن، سپاه را روزها پنهان میکرد و شبها حرکت میداد تا به منطقۀ استقرار دشمن رسیدند و در عملیاتی برقآسا در حالی که هنوز آسمان کاملاً روشن نشده بود، به دشمن هجوم آوردند. دشمن غافلگیر شد و شکست خورد. هنوز پایان لشکر امیرالمؤمنین (ع) به ابتدای آن نرسیده بود که عملیات با موفقیت به پایان رسید و عدهای از دشمنان کشته و بقیۀ آنان، اسیر شدند. مسلمانان اسیران را به هم بستند و بهسوی مدینه حرکت کردند.
در مدینه، پیامبر اکرم (ص) به نماز صبح ایستاده بود و در حین نماز، سورۀ والعادیات را تلاوت کرد. پس از نماز مردم پرسیدند: «ما این سوره را نشنیده بودیم. این سوره جدید بود؟». فرمود: «آری، در حین نماز جبرئیل در تجلیل از پیروزی علی (ع) این سوره را بر من نازل کرد و گفت: علی دارد به مدینه نزدیک میشود. اکنون همگی برای استقبال از او به بیرون شهر برویم».
رسول خدا (ص) به همراه مسلمانان به استقبال امیرالمؤمنین (ع) آمدند. وقتی حضرت علی (ع) متوجه شد که پیامبر خدا (ص) به استقبال او آمده، از مرکب خود پیاده شد، جلو آمد، سلام کرد و دست پیامبر (ص) را بوسید. رسول خدا (ص) آن حضرت را در آغوش گرفت و پیروزیاش را تبریک گفت.
پیامبر (ص) فرمود: «به خدا سوگند، اگر خوف نداشتم که امّت من، پس از من مانند امّت عیسی به انحراف کشیده شود، سخنی در تجلیل از تو میگفتم که مسلمانان بهعنوان تبرّک، خاک پای تو را به دیدگان خود بکشند». این کلام فضیلت بسیار بزرگی برای امیرالمؤمنین (ع) است؛ زیرا بدین معناست که اگر پیامبر (ص) آنچه از عظمت حضرت علی (ع) در دل داشت بر زبان میآورد، مردم به انحراف میرفتند، همانگونه که مسیحیان منحرف شدند و گفتند: «عیسی (ع) فرزند خداست».
سریه طی
قبیلۀ طی همان قبیلۀ حاتم طایی است. او پیش از اسلام از دنیا رفته بود و فرزند او، عدیّ بن حاتم ریاست قبیله را بر عهده داشت. آنان بتکدۀ بزرگی داشتند و مأموریت امیرالمؤمنین (ع) تخریب این بتکده بود. آن حضرت بهسراغ این قبیله آمد، ولی آنان مانع تخریب شدند؛ ازاینرو آن حضرت بهناچار با آنها وارد جنگ شد. قبیلۀ طی شکست خوردند و امیر مؤمنان (ع) بتهای این بتکده را نابود کرد و با گرفتن غنائم و تعدادی اسیر به مدینه بازگشت. این هم پیروزی بزرگ دیگری بود که بهدست توانای امیرالمؤمنین (ع) برای اسلام رقم خورد.
این حادثه موجب شد عدیّ بن حاتم که پیش از این، بدون اطلاع افراد قبیلهاش مسیحی شده بود، اسلام بیاورد و به جبران گذشتۀ خود بپردازد. او پس از رحلت پیامبر (ص) و هنگامی که بسیاری از اصحاب و مسلمانهای با سابقه، امیرالمؤمنین (ع) را رها کردند و به ایشان خیانت نمودند، از بهترین یاران آن حضرت بهشمار میرفت و در دوران خلافت ایشان نیز از فرماندهان مهم حکومت بود.
سریه های پس از جنگ حنین
در زمانی که مسلمانان پس از جنگ حنین طائف را محاصره کرده بودند، پیامبر (ص) به امیرالمؤمنین (ع) مأموریت داد که با گروهی به اطراف طائف بروند و بتهای قبایل اطراف را در هم بشکنند. آن حضرت به این مأموریت اعزام شد و توانست در برخی مناطق بدون مقاومت، بتها را از بین ببرد، ولی در برخی از موارد، مانند مواجهه با قبیلۀ خثعم، با مقاومت افراد قبیله روبهرو شد و پس از درگیری، به پیروزی رسید و بتها را کاملاً در هم کوبید و سربلند و سرافراز نزد رسول خدا (ص) بازگشت.
پی نوشت ها
- غزوه به نبردهایی گفته میشود که رسول خدا (ص) در آن حضور داشت و سریه نبردهایی است که خود آن حضرت در آن حاضر نبود و فرماندهای را برای نبرد تعیین فرموده بود. البته غزوهها و سریهها، همیشه به درگیری نمیانجامید و در بسیاری از موارد، بدون آنکه نزاعی صورت گیرد، سپاهیان بازمیگشتند.
- سوره بقره، آیه 217.
- مجمع البيان، ج10، ص80۲.