حیای ناپسند و مصادیق آن که باید بدانیم
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
در این مقاله میخواهیم دربارۀ حیای مذموم و ناپسند سخن بگوییم. ممکن است سؤال شود مگر حیای ناپسند هم داریم؟ بیشتر فضایل اخلاقی بین افراط و تفریط قرار دارند و حد اعتدال آنها فضیلت است؛ این نکته درباره حیا نیز جاری است. تفریط در حیا که همان بیحیایی است ناپسند است و افراط در آن نیز در بسیاری از موارد مذموم است. در این مقاله حیای ناپسند را توضیح داده و به سوالات زیر پاسخ میدهیم:
- معنای افراط و تفریط در حیا چیست؟
- آیا مواردی هست که نباید حیا داشته باشیم؟
- مصادیق حیای ناپسند چیست؟
چکیده
- بیشتر فضایل اخلاقی از جمله حیا بین افراط و تفریط قرار دارند و حد اعتدال آن فضیلت است. تفریط در حیا همان بیحیایی است و افراط در آن نیز مصداقهای مختلفی دارد که هر دو مذمومند.
- مصادیق حیای ناپسند عبارتند از:
- حیا بین همسران در امور زناشویی
- حیا بین والدین و فرزندان در آموزش
- حیا در علمآموزی
- حیا در ابراز ندانستن
- حیا در دفاع از حق
- حیا در انجام وظیفه
- حیا در بیان احکام الهی
- حیا در عذر خواهی
- یکی از مهمترین مصداقهای حیای ناپسند حیا در امور زناشویی است، به خصوص بانوان به این موضوع بیشتر توجه کنند همچنان که در روایات آمده: «از بهترین بانوان شما آنهایی هستند که هنگام خلوت با شوهر، لباس حیا را برای شوهر از خود دور کند».
- ضرورت حیا در روابط بین والدین و فرزندان امر پوشیدهای نیست، امّا در مواردی مانند مسائل آموزشی مربوط به دوران بلوغ حیا پسندیده نیست. والدین باید طوری فضاسازی کنند که فرزندان در صورت نیاز بتوانند با حفظ حریمها و به راحتی سوال خود را از والدین بپرسند.
- در آموزههای اسلامی از حیا در طلب علم نهی شده: «اگر کسی کم رو باشد بهرهاش از علم کم خواهد بود».
- در بیان حق و دفاع از حقانیت حیا روا نیست و فرمودهاند: «اگر کسی در بیان حق خجالت بکشد کم خرد است».
- ترک وظیفه به سبب حیا ناشی از ضعف است که یکی از مصادیق آن ترک امر به معروف است. ما باید تمرین کنیم تا وظیفۀ الهی را با افتخار انجام بدهیم و ملامت دیگران ما را از آن باز ندارد.
حیای ناپسند و مصداقهای آن
از امام صادق (ع) نقل شده که فرمودند:
«الْحَيَاءُ عَلَى وَجْهَيْنَ فَمِنْهُ ضَعْف وَ مِنْهُ قُوَّةٌ وَ إِسْلَامٌ وَ إِيمَانٌ»[1]
حیا بر دو گونه است، منشاء پارهای از حیاءها ضعف و منشاء پارهای دیگر قوت و اسلام و ایمان است.
بسیاری از افراد هستند که حرف حقّی را نمیگویند و اظهار میدارند که خجالت کشیدم بگویم، یا کاری که باید انجام بدهد را انجام نمیدهد میگوید خجالت کشیدم، از معلّم سؤال نمیکند میگوید خجالت کشیدم. این نوع از حیا از ضعف انسان است که باید برای آن چارهای پیدا کرد.
در حدیث دیگری از رسول اکرم (ص) میخوانیم:
«الْحَيَاءُ حَيَاءَانِ حَيَاءُ عَقْلٍ وَ حَيَاءُ حُمْقٍ فَحَيَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ حَيَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْل»[2]
حیا دو گونه است؛ حیای عاقلانه و حیای احمقانه؛ حیای عاقلانه از روی علم صورت میگیرد و حیای احمقانه از روی جهل.
حیاءهای مذموم مصداقهای مختلفی دارد که در این جلسه به بعضی از آن اشاره میکنیم. دو مورد اول مربوط به خانواده است. همان طور که حیا در زندگی انسان به خصوص در خانواده ضرورت دارد، برطرف کردن حیای ناپسند نیز ضرورت دارد.
۱- حیا بین همسران در امور زناشویی
یکی از این موارد حیای ناپسند ، حیا در روابط خاصّ بین زن و شوهر است که ممکن است در بانوان بیشتر باشد؛ در حدیثی ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل میکند:
«خَيْرُ نِسَائِكُمُ الَّتِي إِذَا خَلَتْ مَعَ زَوْجِهَا خَلَعَتْ لَهُ دِرْعَ الْحَيَاء»[3].
از بهترین بانوان شما آنهایی هستند که هنگام خلوت با شوهر، لباس حیا را برای شوهر از خود دور کند.
اقتضای خلوت با شوهر رعایت حیا نیست.
۲- حیا بین والدین و فرزندان در آموزش
بین فرزند و پدر و مادر، حیا بسیار لازم است. پدر و مادر باید در اموری مراقب باشند، از فرزندان خود خجالت بکشند. در نوع پوشش و لباس در خانواده، در حفظ حریم و آداب باید مراقب باشند. فرزندان باید آموزش ببینند که از پدر و مادر و از یکدیگر شرم داشته باشند. امّا در مواردی این حیا ناپسند میشود، به خصوص در مسائل آموزشی.
دختران وقتی به سنّ بلوغ میرسند به آموزشهایی نیاز دارند. مادرها در درجهٔ اول باید عهدهدار این آموزشها باشند. گاهی دختر خانمی تا مدّتها نمیتواند تکالیف شرعی خود را به درستی انجام بدهد و حتی از نظر بهداشتی دچار مشکل میشود، چرا که مادر از روی خجالت مسائل را به فرزند خود آموزش نمیدهد و او از مسائلی که مربوط به سنین بلوغ است بیخبر است.
همین حالت بین پدر و پسران وجود دارد. پسران در آستانۀ سنّ بلوغ به آموزشهایی نیاز دارند که باید در مدارس و در منزل تأمین شود. البته روشن است که با حفظ حریم، با حرمت نگه داشتن، با بیپرده صحبت نکردن، باید صورت پذیرد.
البته ممکن است در زمان ما مدرسهها بخشی از این آموزشها را به فرزندان بدهند، اما پدر و مادر باید به گونهای عمل کنند که دختر به راحتی بتواند از مادر سؤال کند و پسر خیلی راحت بتواند مسائل شرعی خود را از پدر سؤال کند. تا این مرحله بیحیایی تلقّی نمیشود، بلکه حیا در اینجا ناپسند است. یک مورد از مصداقهای «لا حَیاءَ فِی الدِّینِ» همین است، اگر پدر و مادرها این کار را انجام ندهند، فرزندان به ناچار راه دیگری برای آموزش بر میگزینند که ممکن است با آسیبهایی همراه باشد.
سایر مصداقهای حیای ناپسند عمومی است و تنها مربوط به محیط خانواده نمیشود که در ادامه به آن میپردازیم.
۳- حیا در علمآموزی
مورد بعدی حیا در سؤال کردن و طلب علم است. اگر انسان خجالت بکشد مسائل شرعی خود را سؤال کند، یا مثلاً کسی از معلّم خود خجالت میکشد که بخواهد از او سؤال کند، این شخص از دانش محروم میشود.
کما اینکه از امام صادق (ع) در زمینۀ علم نقل شده که «مَنْ رَقَّ وَجْهُهُ رَقَّ عِلْمُه؛ اگر کسی کم رو باشد کم علم و دانش خواهد شد».[4] سؤال کردن یک جسارت و جرأتی میخواهد که انسان باید به خود این جرأت را بدهد و خجالت نکشد. در همین زمینه حدیث دیگری از ایشان نقل شده که فرمودند:
«لَا تَطْلُبِ الْعِلْمَ لِثَلَاثٍ لِتُرَائِيَ بِهِ وَ لَا لِتُبَاهِيَ بِهِ وَ لَا لِتُمَارِيَ وَ لَا تَدَعْهُ لِثَلَاثٍ رَغْبَةٍ فِي الْجَهْلِ وَ زَهَادَةٍ فِي الْعِلْمِ وَ اسْتِحْيَاءٍ مِنَ النَّاس»[5]
علم را در سه زمینه طلب نکن: ۱- برای آن که به چشم بیایی، ۲- تفاخر کنی، ۳- مجادله و بحث کنی. امّا در سه جا هم کسب علم را از دست مده: ۱- به جهت شوق به نداستن [و راحت بودن]، ۲- بیرغبت بودن نسبت به علم و دانش ، ۳- خجالت از مردم.
حرص به مال دنیا مذموم است، حرص به علم و معنویت پسندیده است. پس انسان نباید از این که سوی مردم برود و طلب علم کند خجالت بکشد یا به این بهانه که علمآموزی از سنّ او گذشته خجالت بکشد.
۴- حیا در ابراز ندانستن
خجالت در ابراز ندانستن بسیار مورد ابتلا مردم است. چیزی را از انسان سؤال میکنند و او نمیداند، اما خجالت میکشد یا دون شأن خود میداند که بگوید نمیدانم و یک چیزی از پیش خود میسازد و پاسخ میدهد؛ این کار جفای به مخاطب است و اگر سؤال دینی باشد، جفای به دین خدا است. در حقیقت مخاطب جواب دینی خود را دریافت نمیکند و ممکن است در ذهن او نسبت به اصل دین خدشهای ایجاد شود. بنابراین باید تمرین کنیم اگر چیزی را نمیدانیم با صراحت و با صدای رسا بگوییم نمیدانم. همچنان که از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است:
«لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ»[6]
هیچ کس نباید از اعلام «نمىدانم» به وقت پرسش شدن از چيزى كه نمىداند خجالت بکشد و هیچ کس نباید از آموختن علمى كه دارا نيست شرم نمايد.
داستانی را از مرحوم میر داماد نقل میکنند. بودجهای از طرف شاه عبّاس برای او برقرار شده بود که حوزۀ علمی تشکیل بدهد. شاه عبّاس جاسوسی هم گذاشته بود که به او خبر بدهد در آنجا چه اتّفاقاتی میافتد. یک روز این جاسوس دید جناب میر داماد بعضی از سؤالها را پاسخ میدهند اما در پاسخ به بسیاری از پرسشها میگوید: نمیدانم. جاسوس ناراحت شد و گفت: شما این مقدار زیاد از بودجه را مصرف میکنید که بدانید!
میر داماد جواب داد: این پولی که من از شاه عبّاس میگیرم برای چیزهایی است که میدانم، اگر بخواهد پول چیزی را که نمیدانم به من بدهد صد خزینۀ شاه عبّاس هم کفایت نمیکند!
واقعیّت هم این است، همیشه ندانستههای ما بیش از دانستههای ما است، پس انتظار نداشته باشیم هر چه از ما میپرسند باید حتماً جواب بدهیم. در چنین موقعیّتهایی باید انسان به راحتی بگوید «نمیدانم». پدر به فرزند بگوید نمیدانم، میپرسم و جواب را به تو میگویم. گویندۀ دینی نیز به همین صورت.
۵- حیا در دفاع از حق
حیا کردن از بیان حقیقت و دفاع از ارزشها نیز یک حیای ناپسند است. من وظیفه دارم حرف حقّی را بگویم، امّا خجالت میکشم آن قدر تعلّل میکنم که از زمان آن میگذرد. «مَنِ اسْتَحْيَى مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ فَهُوَ أَحْمَقُ؛ اگر کسی در بیان حق خجالت بکشد انسان احمقی است»،[7] این کلامی است که از امیر المؤمنین (ع) نقل شده است. برای مثال اگر من موظّف هستم یک بحث توحیدی را مطرح کنم و در برابر حرف باطلی است بایستم، باید این کار را انجام دهم و از این کار خجالت نکشم. اگر از بیان سخن حق حیا کنم به حقّ و حقیقت ظلم کردهام و به شنوندگانی که در مجلس هستند جفا کردهام.
۶- حیا در انجام وظیفه
بسیاری افراد وظایفشان را از روی خجالت از دیگران ترک میکنند که همان حیا از روی ضعف است. در امر به معروف و نهی از منکر این مورد زیاد پیش میآید. برای مثال من در مجلسی هستم که افراد حاظر در آن مشغول به غیبت مؤمنی هستند، من وظیفه دارم نهی از منکر کنم، اما خجالت میکشم بگویم غیبت نکنید.
در سفر حج در یک مجلسی بعد از مناسک حج با چند نفر جمع شده بودیم که در جمع ما بعضی از افراد از شخصیتهای برجستهای هم بودند؛ در آن مجلس بحث داشت کم کم به غیبت کشیده میشد و بنده کمی تأمّل کردم و با خود فکر کردم که من وظیفه دارم که نهی از منکر کنم، هر چند طرف مقابل من هم شخصیّت بزرگی باشد. بالاخره حیا را کنار گذاشتن و گفتم: ما که نمیخواهیم اعمال حجّ خود را ضایع کنیم، پس مراقب باشیم به غیبت گرفتار نشویم؛ بعضی متنبّه شدند و گفتند: ای کاش از اوّل سخن، تذکر داده بودید.
بایستی وظیفۀ الهی را باید با افتخار انجام بدهیم، نباید ملامت دیگران ما را از انجام وظیفه بازدارد. در همین رابطه وصف زیبایی از امیرالمؤمنین (ع) شده است که: «لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم؛ ملامت دیگران او را از انجام وظیفۀ الهی باز نمیداشت».[8]
۷- حیا در بیان احکام الهی
حیای مذموم دیگر، حیا در بیان احکام شریعت الهی است. گفتن احکام شریعت در یک موقعیّتهایی با شرم و خجالت همراه است. ولی انسان باید تحمّل کند، در جایی که لازم است حتماً بیان کند که این را در خانواده برای پدر و مادر به طور خاص مطرح کردیم.
۸- حیا در عذر خواهی
اگر ما خطایی در حقّ کسی انجام دادیم، باید از او عذرخواهی کنیم تا پروندهٔ اعمال خود را پاک کنیم؛ باید در پیشگاه خدا توبه و در برابر بندگان خدا عذرخواهی کنیم.
دربارهٔ دو نفر از مراجع قم که هر دو از دنیا رفتهاند نقل میکنند که در یک مجلسی یکی از آنها حرفی زد که طرف مقابل ناراحت شد. کسی که حرف را زده بود عصر به درب خانۀ طرف مقابل رفت. پرسیدند: کیست؟ با جمله لطیفی زبان به عذر خواهی باز کرد و گفت: «يَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاكَ الْمُسِيءُ؛ ای احسان کننده، خطاکاری نزد تو آمده»، من آمدهام عذرخواهی کنم. ایشان با این کار پرونده خود را از این خطا پاک کردند.
باید عادت کنیم اگر در برابر دیگران دچار خطایی شدیم، برای مثال در خانه صدایمان را بالا بردیم، عذرخواهی کنیم؛ هیچ اشکالی به وجود نمیآید اگر شوهر از زن خود یا از بچّههای خود عذر بخواهد. بچّهها هم یاد میگیرند از همدیگر عذر بخواهند، از پدر و مادر عذرخواهی کنند، نباید خجالت بکشیم.
برای حسن ختام این بحث روایتی را از امیر المؤمنین (ع) نقل میکنیم که فرمودند: «از سه چیز نباید حیا داشت؛ (سه جا) پذیرایی از مهمان [هرچند صاحب خانه شخصیتی باشد]، ایستادن به احترام پدر و استاد، بیان حق هر چند کم».[9]
میگویند وقتی پدر مرحوم شیخ عبد الکریم حائری از راه رسید، از منبر پایین آمدند. از درس خارج شدند، پدر را در آغوش گرفتند.
[1]– الخصال، ج 1، ص 55.
[2]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج2، ص 160.
[3]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص 324.
[4]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 2، ص 106.
[5]– تحف العقول، النص، ص 313.
[6]– نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 482.
[7]– تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص 70.
[8]– الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 1، ص 60.
[9]– تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص: 69.