تواضع و فروتنی
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
تواضع و فروتنی یکی از ویژگیهای اخلاقی معصومین (ع) است. در آموزههای اسلامی تواضع یک صفت پسندیده و نشانه عقل است. اما تکبر صفت ناپسندی است که جز در موارد خاص از آن منع شده است. برخی از مطالب مطرح شده در این مقاله عبارتند از:
- معنای تواضع
- تواضع در سیرۀ معصومین (ع)
- تفاوت عزت و تکبر
- تواضع ویژگی بندگان برگزیده
- مواردی که تواضع پسندیده نیست
- چرا تکبر اینقدر مذموم است؟
چکیده
- یکی از محورهای مهم در سیرۀ معصومین (ع) خصلت تواضع است.
- تواضع به این معنی است که انسان از تکبّر به دور باشد.
- انسان بایستی در مقابل خدا و پیغمبر و ولی امر و مؤمنین فروتن بوده و تمایلی به برتریجویی نداشته باشد.
- در اسلام برای هر چیزی حدّ و ضابطهای وجود دارد؛ طبق این قاعده، تواضع نیز در همه شرایط و حالات پسندیده نیست. از جملۀ این موارد تواضع در مقابل کافر و دشمن است.
- قرآن کریم در سورۀ فرقان، نخستین ویژگی از دوازده ویژگی بندگان برگزیده (عباد الرّحمن) را تواضع میشمارد.
تواضع چیست؟
تواضع و فروتنی یکی از محورهای اساسی و چشمگیر در سیرۀ فردی معصومین (ع) است. در تعریف تواضع و فروتنی گفتهاند که تواضع، ترک تکّبر و تذلل و خاکساری برای خداوند و پیامبر و ولی امر، یعنی امام و سایر مؤمنانِ حقیقی است و در آن بیمیلی به ریاستطلبی و فخرفروشی و چیرگی نهفته است.[1] تواضع آن است که آدمی تکبّر نکند و فروتن باشد. در مقابل خدا و پیامبر و معصومین (ع) گردنفرازی و خودبینی نداشته باشد. خود را برتر از دیگران نبیند. خاکسار و عبدِ خدا باشد. بنابراین، میتوان تواضع را بر دو گونه تقسیم کرد:
1. فروتنی و تواضع در برابر خداوند سبحان و رسولالله و ائمّۀ معصومین (ع) که همان تسلیم و بندگی است.
2. تواضع در برابر مؤمنان به گونهای که خود را از آنان برتر و فراتر نبیند.
مواردی که تواضع جایز نیست
هر چیزی در اسلام حد و ضوابطی دارد. مثلاً تواضع و فروتنی در برابر شخص کافر یا دشمن جایز نیست. در برابر شخص متکّبر و خودبزرگِبین نیز نمیتوان تواضع کرد.
اَلتَّكَبُّرُ مَعَ المُتَكَبِّرِ عِبادَةٌ [2]
تکبّر ورزیدن در برابر شخص متکبّر عینِ عبادت است.
اگر در برابر شخصی متکبّر فروتنی و تواضع کنیم هم خود را کوچک کردهایم و هم او را در گناهش مساعدت کردهایم. چنین کسی باید متوجّه گناه خود بشود و مانند خودش با او برخورد کرد. در برابر دشمن نیز فروتنی روا نیست. گزاره و گزارشی در دست است از یکی از غزوات رسولالله (ص) که در آن ابودجانه شجاعانه و با دشواری دشمنی را کشت. وقتی که آن مشرک را کشت با سینهای سپر و هیبت و غرور راه میرفت.
تفاوت عزت و تکبر
میان عزّت و تکبّر چه تفاوت و فرقی وجود دارد؟ عزّت امر پسندیده و نیکویی است و تکبّر ناپسند و بد. عزّت فضل و ارزش است ولی تکبّر ضد ارزش است. عزّت حقیقی و راستین است، امّا کبر و غرور توهم و پندار است. گاهی میان ارزشها و ضدارزشها مرز باریک و حساسی وجود دارد. این دو موضوع روانی، یعنی تکبّر و عزّت به هم نزدیکاند امّا باز هم همسان و همسوی نیستند. باید همیشه دقّت کرد که این دو با هم آمیخته نشوند.
مثلاً همّت بلند امر پسندیدهای است. امّا آرزوهای دراز ناپسندند. آدمی باید علو همّت داشته باشد و همیشه به بالاتر بنگرد و اهداف خود را از آنچه که هست فراتر و بالاتر ببرد، امّا برخی بیآنکه همّتی داشته باشند در خیال خویش آرزوهای بلندی میآفریند و در حسرت آنها میسوزند. در تکبّر و عزّت همچنین تفاوتی نهفته است. عزّت و سربلندی و در برابر هر کس و ناکسی سرخم نکردن امر پسندیدهای است و با تواضع قابل جمع است، امّا تکبّر خود را بزرگتر دیدن و گردنفرازی کردن است که پیامد آن تحقیر دیگران است.
«وَ لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنينَ»[3]
عزّت و سربلندی از آن خداوند و رسول او و مؤمنان است.
امام سجّاد (ع) در دعا فرمودهاند:
وَ أَعِزَّنی وَ لَا تَبتَلِيَنی بِالكِبرِ[4]
مرا عزّت ده و گرفتار تکبّر مکن.
بنابراین، نزدیکی این دو موضوع ممکن است موجب شود برخی افراد دچار اشتباه شوند و مثلاً عزّت را تکبّر بینگارند. امام سجّاد (ع) در کوچه و خیابان با عزّت راه میرفتند و مردم به تماشای او میپرداختند. روزی یک نفر یهودی به امام حسن مجتبی (ع) اهانت کرد و گفت: إِنَّ فِيكَ كِبْراً؛ در تو تکبّر دیده میشود. آن حضرت فرمودند:
…كَلّا الكِبرُ لِلهِ وَحدَهُ وَ لَكِن فیَّ عِزَّةٌ. قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لِلهِ العِزَّةُ وَ لِرَسولِهِ وَ لِلمُؤمِنينَ[5]
…هرگز ؛ بلکه کبر خاصّ خداوند است، ولی در رفتار من عزّت هست، زیرا خداوند فرموده است: عزّت ویژۀ خدا و رسول او و مؤمنان است.
پس کبر فقط در مورد خداوند صحیح است البته آن هم معنای ممدوحی دارد و این معنای قبیح را ندارد. اما در انسانها فرق عزّت و کبر مثل تفاوت آب و سراب است. آب حقیقت دارد امّا سراب توهم و خیال است.
تواضع اولین صفت بندگان خدا
خداوند در قرآن کریم وقتی که صفات نیکوی مؤمنان را برشمارد اوّلین صفت را همین تواضع میداند:
«وَ عِبادُ الرَّحمنِ الَّذينَ يَمشونَ عَلَى الأَرضِ هَوناً»[6]
بندگان خدا آنانند که روی زمین باوقار و فروتنی راه میروند.
خداوند سبحان دوازده ویژگی را برمیشمارد امّا پیش از همه و در آغاز این صفات نیکو و فضایل انسانی تواضع و راه رفتن آرام و باوقار را یاد میکند. نکتهای در این تعبیر قرآنی وجود دارد که در خورِ توجّه و درنگ است. تواضع، ویژگی درونی است که در اعمال متفاوت آدمی نشان داده میشود، امّا بیش از همه در راه رفتن انسان نمود دارد. لذا خداوند تواضع را در راه رفتن بیان کرده است. گرچه تکبّر در نگاه، سخن، نشستن، و سایر رفتارهای انسان نمایان است، امّا بیش از همۀ آنها در راه رفتن او دیده میشود. متکبّر تا راه برود شناخته میشود. برای همین است که امام صادق (ع) در تفسیر این آیه فرمودهاند که انسان در راه رفتنِ خود نباید تکلّف داشته باشد. در آیهای دیگر چنین میخوانیم:
«أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الكافِرينَ»[7]
]بندگان خوب خدا[ نسبت به مؤمنان فروتن و نسبت به کافران عزّتمند هستند.
به تناسب تضادآمیز این دو واژه دقت کنید. این از ویژگیهای مهم یک مؤمن است که در عین اینکه در برابر برادران دینی خود فروتن و خاکسار است در برابر کافران سختگیر و عزّتمند و سرفراز است. خدای سبحان به پیامبر اکرم (ص) این فرمان را داده است:
«وَ اخفِض جَناحَكَ لِلمُؤمِنينَ»[8]
بال و پر خود را برای مؤمنان بگستران.
یعنی فروتن و خوشخوی باشد. از سوی دیگر برای کافران و مشرکان سختگیر و عزتمندانه.
«أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ»[9]
بر کافران سرسختند.
دربارۀ تعبیر جناح در آیه به معنای بال اینگونه توضیح میدهند که وقتی پرندهها میخواهند به جوجههای خود اظهار محبّت و مهر کنند بالهای خود را میگسترانند و جوجهها زیر آن بالهای گرم و ایمن میروند و آرامش و امنیت را آرام آرام میچشند. خدای متعال به پیامبر خود میگوید که بالهایت را برای مؤمنان بگستران تا در سایهسار آنها امنیت و آرامش و مهر را لحظهلحظه بچشند. بگذار مؤمنان جذب تو شوند و همواره پذیرای آنان باش که رحمت بیپایانی هستی برای عالمیان. اخلاق عظیم پیامبر اکرم (ص) عامل بسیار مهمّی بود در جذب مردم و گسترش گسترۀ اسلام.
در روایت داریم که خداوند به حضرت داوود (ع) وحی کرد: ای داوود نزدیکترین افراد به من کسانی است که بیش از دیگران متواضع و فروتن باشند و نیز دورترین افراد از من متکبران هستند.[10] همچنین در روایت آمده است که:
مَن تَواضَعَ لِلهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَن تَكَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ[11]
هر که برای خدا تواضع و خاکساری کند خداوند متعال او را بالا میبرد و هر که تکبّر ورزد خداوند او را فرو میبرد و خوار میسازد.
چرا تکبر اینقدر مذموم است؟
روزی از یکی از اساتید اخلاق پرسیدم که چرا در میان آن همه رذایل و بدیهای اخلاقی خداوند این همه از تکبّر، نکوهش و مذمّت کرده است؟ دروغگویی، بدگمانی، غیبت، تهمت، چشمچرانی و مانند اینها چه بسا بیشتر از تکبّر مردم را گرفتار کرده است؛ چرا تکبّر مذمومتر است فَلَبِئسَ مَثوَى المُتَكَبِّرينَ[12]؟ ایشان فرمودند: چون متکبّر با تکبّرِ خود با خداوند سبحان مقابله میکند، زیرا تکبّر فقط ویژۀ خداست.
اللَّهُ أَكبَرُ مِن أَن يوصَفَ[13]
فراتر و کبیرتر از آن است که وصف شود.
لذا بندگان باید تواضع پیشه کنند نه تکبّر. خدا میگوید: الْكِبْرِيَاءُ رِدَائِی[14]. کبریا ردایِ من است. اینکه به خدا میگوییم متکبّر بار منفی ندارد: السَّلامُ الْمُؤمِنُ المُهَيمِنُ العَزيزُ الجَبَّارُ المُتَكَبِّرُ…[15] وقتی که خدا را متکبّر میخوانیم به معنای آن است که عزّت و عظمت زیبندۀ اوست. ما ذاتاً ضعیف و ناتوان هستیم، امّا خداوند توانا و عظیم و کبیر است. او آفرینندۀ همه چیز است و کبریا واقعاً و حقیقتاً زیبندۀ اوست پس متکبّر با خدا هماوردی و رقابت کرده است. لذا:
مَن تَكَبَّرَ وَضَعَهُ اللَّهُ [16]
هر که تکبّر ورزد خداوند او خوار میسازد.
تواضع در سیره اهل بیت (ع)
در روایت داریم که روزی امیرمؤمنان (ع) خرما خریده بودند و آن را به منزل میبردند. برخی از دوستدارانِ آن حضرت پیش رفتند و گفتند که بگذارید ما آن را تا منزل برایتان حمل کنیم. ایشان اجازه ندادند و فرمودند که صاحب عیالِ من به حمل بار خود سزاوارتر است. یعنی من پدر این خانوادهام، لذا من باید بار را ببرم.
نیز در روایت داریم که روزی حضرت سید الشهداء (ع) چند نفر فقیر را دیدند که دور هم نشسته بودند و غذا میخوردند. وقتی که چشمان آنها به آن حضرت افتاد از ایشان دعوت کردند و گفتند: آقا بفرمایید. ایشان در کمال فروتنی سر سفرۀ آن فقرا نشست و با آنها به خوردن غذا مشغول شد. پس از آن فرمودند: إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ المُتَكَبِّرِينَ؛[17] خداوند متکبران را دوست ندارد. در ادامه فرمودند که آمدم و دعوتتان را پذیرفتم. اکنون شما باید به خانهام بیایید. بدین ترتیب همۀ آنان را به خانۀ خود بردند و از آنها پذیرایی کردند.
روزی سفرۀ غذای غلامان پهن شد و امام رضا (ع) با آنها نشست و به خوردن غذا مشغول شد. شخصی آن صحنه را دید و عرض کرد: آقا جان، یا ابن رسولالله، سفرۀ وزیران آن بالاست. تشریف بیاورید. فرمودند:
مَه إِنَّ الرَّبَّ تَبارَكَ وَ تَعالَى واحِدٌ وَ الأُمَّ واحِدَةٌ وَ الأَبَ واحِدٌ وَ الجَزاءَ بِالأَعمالِ[18]
ساکت باش! پروردگار متعال یکی است، مادرمان هم یکی است، پدرمان هم یکی است؛ و جزا و پاداش را با سنجش اعمال میدهند.
نیز در روایتی دیگر نقل شده که آن حضرت روزی وارد حمام شدند. شخصی در حمام بود و آن حضرت را نمیشناخت. تقاضا کرد که کمر او را کیسه بکشد. امام شروع به کیسه کشیدنِ بدن او کردند. در این هنگام شخص دیگری وارد شد و امام را شناخت و گفت: ایشان امام رضا (ع) هستند. آن حضرت فرمودند: با او کاری نداشته باشید. کار را ادامه دادند.[19] این تواضع موجب رشد و تعالی و ترقی است. دربارۀ فروتنی رسول خدا (ص) روایتی از زبان امیر مؤمنان (ع) هست که چنین فرمودند:
محبوبم محمّد (ص) پای شترِ خود را خودش میبست. با دستان خود به حیوانات علوفه میداد. با دست خود گوسفند را میدوشید و بر کفش و لباس خود وصله و پینه میزد. یارانش جلوی پایش بلند نمیشدند، زیرا میدانستند که او این کار را دوست ندارد.[20]
میفرمودند:
پنج چیز را تا پایان عمرِ خود ترک نخواهم کرد: روی زمین غذا خوردن، بر الاغِ بیپالان سوار شدن، بز را با دست خود دوشیدن، و به بچّههای خردسال سلام کردن.[21]
هرگاه آن حضرت سواره راه میپیمود اجازه نمیداد که کسی پیاده همراهش بیاید. غالباً میخواست که او نیز سوار شود، امّا اگر نمیپذیرفت، میفرمود که جلوتر برود و در جایی که میخواهد منتظر بماند تا به او بپیوندد.[22]
از فروتنی امیر المؤمنین (ع) بگوییم. روزی آن حضرت سواره از کنار برخی یارانِ خود گذشتند. آنان با پای پیاده در پیِ او حرکت کردند. ایشان ایستادند و پرسیدند: کاری دارید؟ عرض کردند: خیر ای امیر مؤمنان، امّا خوش داریم همراهتان باشیم. آن حضرت به آنها فرمودند: برگردید؛ پیاده آمدن شخص دنبال فردِ سواره برای سواره تباهی و برای پیاده خواری به دنبال دارد.[23] نیز روزی عدهای پیاده در پیِ آن حضرت آمدند. ایشان به آنان فرمودند: برگردید؛ صدای کفشها پشت سرِ انسانها دلهای نادان را به تباه میکشاند.[24]
او تواضع و فروتنی را نردبانِ بزرگی و بزرگواری میدانست.[25] میفرمود که جز انسان والا و ارجمند کسی فروتنی نمیکند.[26] باری، فروتنی از صفاتی است که همۀ ائمّۀ معصومین (ع) داشتهاند و حیات مبارکشان مالامال این ویژگی است.
[1]. بحار الانوار، ج 75، ص 132.
[2]. الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 26، ص 49.
[3]. سورۀ منافقون، آیۀ 8.
[4]. الصّحیفة السجّادیّه، ص 92.
[5]. بحار الانوار، ج 24، ص 325.
[6]. سورۀ فرقان، آیۀ 63.
[7]. سورۀ مائده، آیۀ 54.
[8]. سورۀحجر، آیۀ 88.
[9]. سورۀ فتح، آیۀ 29.
[10]. کلیات حدیث قدسی-شیخ حر عاملی،ح162
[11]. وسائل الشیعة، ج 12، ص 31.
[12]. نحل، آیۀ 29.
[13]. الكافی ،ج1 ،ص 117
[14]. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 31.
[15]. حشر، آیۀ 23.
[16]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 516.
[17]. الامالی (طوسی)، ص 673.
[18]. الکافی، ج 8، ص 230.
[19] . مناقب آل ابیطالب،ج4،ص362.
[20]. سنن النبی، ص 117.
[21]. بحار الانوار، ج 16، ص 229.
[22]. بحار الانوار، ج 16، ص 236؛ سنن النبی، ص 122.
[23]. اصول کافی، ج 6، ص 540؛ تحف العقول، ص 209؛ المحاسن، ج 2، ص 629.
[24]. المحاسن، ج 2، ص 629.
[25]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 1051.
[26]. همان، حدیث 9467.