فهرست مطالب این مقاله را ببینید
انحراف در دین موضوع مهمی است که همواره در طول تاریخ وجود داشته و به ایمان انسانها آسیب زده است. فرقه های انحرافی حتی در زمان امامان معصوم (ع) نیز وجود داشتهاند. رجوع به قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) از جمله راههای شناخت فرقه های انحرافی از راه درست است. برخی از موضوعاتی که در این مقاله به آن میپردازیم عبارتند از:
- آشنایی با برخی از سردمداران فرقههای انحرافی
- راههای شناخت فرقههای انحرافی
- سفارشهای پیامبر (ص) دربارۀ لزوم تمسک به اهل بیت (ع)
چکیده
- گروهها و فرقه های انحرافی همواره در طول تاریخ و حتی در زمان ائمه (ع) وجود داشتهاند. به همین خاطر لازم است که هوشیار بوده و آنها را بشناسیم.
- در آموزههای اسلام دو راه مهم برای شناخت فرقه های انحرافی از راه درست بیان شده است. رجوع به قرآن و سنت پیامبر (ص) از جمله راههای اصلی مقابله با انحراف است.
- احادیث مطرح شده باید به قرآن کریم عرضه شود و مخالف قرآن نباشد. راههای دینداری که مخالف قرآن کریم است اعتباری ندارد.
- پیامبر اکرم (ص) فراوان مردم را به تمسک به سیرۀ اهلبیت (ع) فراخوانده است که مشهورترین آنها حدیث سفینه است و باید دانست که سیرۀ معصوم (ع) همان سیرۀ پیامبر اکرم (ص) است.
فرقه های انحرافی
خداوند متعال در میان انسانها افرادی را به عنوان الگو و اسوه قرار داده است. اما نکتهای که وجود دارد این است که در آموزههای دینی همانطور که به اطاعت –أَطِيعوا- سفارش شده است، گاهی نیز با تعبیر لَا تُطِع به اطاعت نکردن هم تأکید شده است. یعنی در قرآن کریم الگو قراردادن با دو جنبۀ کاملاً مجزا و متفاوت آن روبرو خواهیم بود: جنبۀ سلبی و جنبۀ ایجابی.
جنبۀ ایجابی آنکه معصومان (ع) را به طور مطلق، و غیرمعصومان را هم مشروط به رعایت اصولی میتوانیم الگو قرار دهیم. اما موارد سلبی در الگو قرار دادن، مقرون به شواهد بسیاری در آیات و روایات است. در قرآن میتوانیم به آیات زیر اشاره کنیم:
«وَلَا تُطِع کلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ * هَمَّازٍ مَّشَّاء بِنَميمٍ»[1]
از هر قسم خورندۀ فرومایهای فرمان مبر* [که] عیبجوست و به سخنچینی آمد و شد میکند.
«فَلَا تُطِعِ المُکذِّبينَ»[2]
از تکذیبکنندهها اطاعت نکن.
سردمداران فرقه های انحرافی
همیشه در طول تاریخ، از گذشته تا به امروز افرادی بودهاند که دین را ملعبۀ اهداف خود قرار دادهاند. در ادامه از چند تن از این دکاندارانِ عرفان و دین نام میبریم:
یکی از این اشخاص «احمد بن هلال» است که در زمان حضرت امام عسکری (ع) ادعایی کرد که امام عسکری (ع) دربارۀ او فرمود:
إحذَرُوا هَذَا الصُّوفِیَّ المُتَصَنِّع[3]
از این صوفی ریاکار بپرهیزید.
احمد بن هلال پنجاه بار به سفر مکه رفته بود که بیست سفر آن با پای پیاده بود، با این همه، عاقبت منحرف شد.
«علی بن محمد شلمغانی» یکی دیگر از این دست افراد است. او از کسانی بود که مردم به او التماس دعا میگفتند. ایشان نمایندۀ حسین بن روح، نایب امام زمان (عج) بود. به عبارتی با یک واسطه با امام زمان (عج) مکاتبه داشت.
مثال بارزتر آن «علی بن ابی حمزۀ بطائنی» است. او وکیل مطلق امام کاظم (ع) است، سی هزار درهم از اموال امام کاظم (ع) در نزد او بود. با این حال بعد از شهادت امام کاظم (ع) منکرِ امامت امام رضا (ع) شد و با تأسیس مذهب واقفیه (هفت امامیان) بسیاری را با خود گرفتار کرد.
از اینرو نباید هرگز فریب جایگاه و منزلت شخصی را خورد. بسیاری از این افراد ممکن است عهدهدار مناصب و مقامهایی نیز باشند. گاهی همین افراد جریانها و فرقه های انحرافی راه میاندازند و تفکرها و عقاید باطلی را گسترش میدهند که باید بسیار از آنها بر حذر بود.
بسیاری از این اشخاص، داعیهدارانِ عرفانهای کاذب، غیبگوییها، کهانتها و کارهایی هستند که گاهی موجب میشود مردم را از اصل و اساس و مبنای زندگی اهلبیت (ع) دور سازد. از اینرو نباید فریب ظاهر و سابقۀ آنها را خورد.
در خور تأمل است که امام سجاد (ع) در روایتی با تعبیر ما منّا از این دست افراد یاد میکند و میفرماید که همواره در مقابل هر یک از ما اهلبیت (ع) افرادی غالی وجود داشتهاند. افرادی که غلوّ میکردند و اهلبیت (ع) را خدا یا پیامبر میدانستند.
حضرت میفرماید که همواره ما به این افراد مبتلا بودیم و از وجود آنها میرنجیم. از سرشناسترینِ این افراد میتوان از «ابوالخطّاب» نام برد که در زمان امام صادق (ع) میزیست. دیگری مغیرة بن سعید است.
امروزه نیز ردپایی از فرقه های انحرافی همچنان باقی است. ازاینرو همواره باید توجه داشت جریانها و تفکرات باطل در لباس حق در میآیند. این امر تشخیص حق را از باطل دشوار میسازد. صاحبان افکار و عقاید باطل هیچگاه نمیگویند من باطل هستم، یا من بر خطا هستم. بسیار مشاهده میشود که در قالب مهدویت، یا در قالب نیابت امام زمان (عج)، یا حرکتهای عجیب و غریب و جریانهای مختلف، مریدتراشی میکنند و سعی میکنند افراد را از آن اصل و مبنای دین که همان اهلبیت (ع) هستند، دور کنند.
راههای شناخت فرقه های انحرافی
در آموزههای دینی برای شناخت فرقه های انحرافی راههایی وجود دارد:
1. رجوع به قرآن
این حدیث حضرت امام رضا (ع) خیلی تأملبرانگیز است که میفرماید:
لَا قَولَ إِلَّا بِعَمَلٍ وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِيَّةٍ وَ لَا قَولَ وَ لَا عَمَلَ وَ لَا نِيَّةَ إِلَّا بِإصَابَةِ السُّنَّة[4]
هيچ گفتارى، جز با كردار ارزش ندارد و هيچ گفتار و كردارى، جز با نيّت و هيچ گفتار و كردار و نيّتى، جز با انطباق بر سنّت.
شناخت درست از نادرست و مدعیان حقیقی از غیرحقیقی، سرلوحۀ بحثهای اعتقادی بهویژه دربارۀ فرقه های انحرافی و نوپدید و صاحبان آنهاست. برای تشخیص افراد حقیقی از مدعیان دروغگو دو معیار در روایات ما ذکر شده است که هر دوی آنها را مرحوم کلینی در کتاب شریف الکافی ذکر کرده است. در آن کتاب بابی به این موضوع، یعنی سنجش روایات با قرآن اختصاص داده است.
البته تشخیص تباین با قرآن اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا کار چندان سادهای نیست؛ چون هر کسی توانِ تشخیصِ آن را ندارد. احادیث جعلی نقطۀ مقابل قرآن و در تعارض با آن هستند. برای مثال افرادی حتی در خودِ ایران نیز هستند که نماز نمیخوانند؛ فرقههایی نظیر علیاللهیها و شیطانپرستها.
شکی نیست که این کار خلاف قرآن است؛ زیرا قرآن میفرماید:
«قَد أَفلَحَ المُؤمِنُونَ * الَّذِينَ هُم فی صَلاتِهِم خاشِعونَ»[5]
البته که مؤمنان رستگار شدند* همانان که در نمازشان فروتناند.
نیز کسانی را میتوان مثال زد که به رهبانیگری و ترک دنیا روی آوردهاند. این روش خلاف قرآن است. قرآن کریم رهبانیت را از ویژگیهای مسیحیان میداند. قرآن به جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و ازدواج بسیاری فعالیتهای جمعی و اجتماعی دیگر توصیه میکند.
یا این گفته که در اسلام مجرد بودن بر ازدواج کردن اولویت دارد، خلاف صریح قرآن است؛ زیرا در قرآن چنین آمده است:
«وَمِن آياتِهِ أَن خَلَقَ لَکم مِّن أَنفُسِکم أَزواجًا لِّتَسکنوا إِلَيها»[6]
و از آیات او آنکه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید.
گفتنی است که اینگونه افراد برای پشتوانۀ خود گاهی حدیث هم جعل میکنند. ازاینروست که ائمه (ع) این معیار را برای احادیث خودشان نیز تعمیم دادند و بیان فرمودند که احادیث ایشان هم باید بر قرآن عرضه گردد و با آن سنجیده شود.
با این تفصیل دربارۀ وضع حدیث اگر کسی آمد و چنین روایتی نقل کرد:
خَيرُكُم مَن لَم يَتَزَوَّج بَعدی؛ بهترین شما کسی است که بعد از من ازدواج نکند. بیدرنگ درمییابیم که این حدیث مجعول است، زیرا مخالف آیاتی از قرآن است که به صراحت به ازدواج توصیه میکند. همچنین با دهها روایتی که از پیامبراکرم و ائمه (ع) در آن به ازدواج توصیه شده مخالف است.
2. رجوع به سنت پیامبراکرم (ص)
همانگونه که در حدیث پیشین خواندیم معیار دیگر برای شناخت فرقه های انحرافی، اصابة السُّنَّة، یعنی مطابقتِ آن با سنت پیامبراکرم (ص) است.
نکتهای مهم و کلیدی در اینجا باقی میماند و آن اینکه سنت پیامبر چگونه دریافت شود؟ آیات قرآن مشخص است، اما منبع و مرجعِ سنت پیامبر گرامی (ص) چیست؟ همین نمازی که میخوانیم مسلمانها هماکنون به دو شکل آن را میخوانند. سنت پیامبر (ص) کدام یک از این دو بوده است؟ حج، عمره، و بسیاری از فرایض دیگر نیز وضع مشابهی دارند. برای مثال آیا ازدواج موقت، سنت پیامبر (ص) بوده است یا خیر؟
مهم است که چه کسی سنت پیامبر (ص) را برای ما بیان کند. سنت پیامبر (ص) که عکس و فیلم و تصویر ندارد، بلکه ناقل و قائل دارد. کسانی با بیان عباراتی همچون «قَالَ رسولالله»، «عَمِلَ رسولالله» سنت پیامبر (ص) را برای دیگران بازگو میکنند.
ما شیعیان این امتیاز را دارا هستیم که معتقدیم سنت پیامبر از طریق اهلبیت (ع) به دست ما رسیده است. برای مثال درست است که نماز خواندن پیامبر را شاید بسیاری ندیدهاند یا به یاد ندارند و یا نقل نکردهاند، ولی طریقۀ نماز خواندن یازده امام نقل شده است. همۀ آن بزرگواران همینگونه که ما امروزه نماز میخوانیم نماز خواندند.
حمّاد بن عیسی میگوید: من خدمت امام صادق (ع) بودم. آقا فرمودند: من نماز میخوانم، تماشا کن. جزئیات نماز را هم گزارش کرده است، دستها تا کجا آمد، آنها را روی ران گذاشت، چشمها باز بود یا بسته؟ فاصلۀ پاها چقدر بود، قد در رکوع کشیده بود و جزئیاتِ دیگر نماز.[7]
امام رضا (ع) از مدینه به ایران آمد و در میانۀ سفر کسانی که همراه ایشان بودند نحوۀ نماز خواندن ایشان را گزارش کردهاند؛ مطالبی مانند اینکه کجا نافله خواند، و در کجا نماز جعفر طیار را خواند.
از اینرو افتخار ما شیعیان است که پیروان اهلبیت (ع) هستیم و از فرقه های انحرافی دوریم. ما شیعیان در پس سنت پیامبر (ص) دویست و پنجاه سال سیرۀ معصومان (ع) را داریم. گفتنی است که بخش عمدهای از آن را هم معصومان از رسولالله (ص) گزارش کردهاند. برای مثال امام صادق (ع) به شخصی گفت: «تشت بیاور». آن شخص تشت آورد و آقا وضو گرفت، و سپس فرمود: وضوی پیامبر اینگونه بود.
طبیعی است که این کار برای انسان بسیار لذتبخش است؛ زیرا از طرفی میراث مادی پیامبر هم نزد امام صادق (ع) است. هنگامی که میگوید: این عصای پیامبر است، این انگشتر پیامبر است، این شمشیر پیامبر است. این عمامۀ پیامبر است. مصحف حضرت زهرا (س) هم نزد ماست. کتاب جامعه و جفر نزد ماست. روشن است کسی که همۀ این میراث مادی پیامبر (ص) را در اختیار دارد، صلاحیت بیشتری برای نقل سیره و روشِ حقیقی رسول گرامی خدا (ص) را دارا هست. از چنین کسی با یقین میتوان سیرۀ آن جناب را برگرفت.
راههای رسیدن به سنت پیامبر (ص)
این نکتهای دقیق و کلیدی است. سنت پیامبر (ص) از دو مسیر بیان میشود: یکی مسیر اهلبیت (ع) و دیگری مسیر صحابه و تابعین. البته هرگز چنین ادعایی نمیکنیم که آنچه صحابه و تابعین میگویند درست نیست. گزارش بسیاری از اصحاب همچون سلمان و عمّار و مقداد یا انس بن مالک را از پیامبر (ص) قبول داریم و بدان عمل میکنیم. از آن سو ابوهریره از پیامبر (ص) مطالب بسیاری نقل کرده است، ولی ما نمیتوانیم بهطور مطلق و نسنجیده آنها را بپذیریم.
پس سیرۀ پیامبر (ص) و به تبعِ آن، سیرۀ اهلبیت (ع) بهطور مطلق پذیرفتنی است. در میان مسلمانان کتابهای بسیاری نیز دربارۀ سنت پیامبر (ص) به رشتۀ تحریر درآمدهاند. سیرۀ ابن هشام و سیرۀ حلبی از آن شمارند. با این بیان اگر کسی سیرۀ پیامبر (ص) را از امامان معصوم (ع) نقل کند بررسی سندِ آن حدیث کافی است. اما اگر از زبان یکی از صحابه یا تابعین چیزی را به پیامبر نسبت دهند باید آن مطلب و موضوع بررسی شود که با قرآن و سیرۀ پیامبر (ص) تعارض نداشته باشد.
اختلاف اساسیِ شیعیان با دیگر فرقههای مسلمانان و برخی فرقه های انحرافی ناشی از نحوۀ اخذ آنان از سیرۀ پیامبر (ص) است. ما شیعیان از دو مسیر و دو منبع به سیرۀ پیامبراکرم (ص) دست مییابیم: صحابه و تابعین، و اهلبیت (ع). در نگاهِ ما امامت و غدیر ، سنتِ پیامبر (ص) است و نه خلافت و سقیفه.
روی هم رفته تشخیص درست از سیره، اهمیت بسیاری دارد. پس دو ملاک و معیار برای سنجش راستی از نادرستی سیرههای نقل شده، یکی قرآن و دیگری سنت پیامبر گرامی خدا (ص) است. روایات مؤیدِ این موضوع در کتاب شریف الکافی وجود دارند.
سفارشهای پیامبراکرم (ص) در تمسک جستن به اهلبیت (ع)
یکی از روایاتی که تمسک جستن به سیرۀ اهلبیت (ع) را به ما توصیه میکند «حدیث سفینه» است. حدیث شریف سفینه را افراد بسیاری از جمله سیوطی در تاریخ الخلفاء و حاکم نیشابوری در مستدرک خود، و علاءالدین هندی در کنزالعمال آوردهاند. کهنترین منابع شیعه از پیامبر که این حدیث را ذکر کردهاند میتوان بصائر الدرجاتِ محمد بن حسن صفار را نام برد.
ابوذر (ره) در موسم حج حلقۀ خانۀ خدا را گرفت و فریاد برآورد: ای مردم، هرکه من را میشناسد که میشناسد و هر که نمیشناسد، من جندب بن جناده، ابوذر غفاری هستم. من شنیدم که پیامبر (ص) فرمود:
مَثَلُ أهلِ بَيتی مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ[8]
مثال اهلبیت من در میان شما بسان کشتی نوح است. هرکه بدان سوار شود نجات یابد و هرکه از آن روی گرداند هلاک گردد.
تشبیه اهلبیت (ع) از آن رو است که کشتی نوح (ع) بر روی امواج متلاطم آب شناور و وسیلۀ نجات مردم آن روزگار شد. در زمانۀ ما نیز کسانی از امواج فتنهها نجات مییابند که بر کشتی اهلبیت (ع) سوار شوند. روی گرداندن از این کشتی، یعنی پشت کردن به جریان غدیر و ولایت امیرمؤمنان علی (ع) و امامت امامانِ دوازدهگانه (ع) .
امروزه خیلی از فرقههای مسلمان بحثِ عدالتِ صحابه و حجیتِ قول آنان را مطرح میکنند. این، نشان میدهد که از قول ائمۀ معصومین (ع) فاصلۀ زیادی گرفتهاند. در سراسر صحیحِ بخاری شاید یک «قال الصادق» یا «قال الباقر» پیدا نشود، این کار به واقع ظلم بسیار بزرگی است. خیلی از اینها همعصر ائمه بودند یا به عصر ائمه نزدیک بودند. حال آنکه به عنوان یک راوی هم از آنها نامی برده نشده است. این کار مصداق آشکار همان مَنْ تَخَلَّفَ در روایت پیشگفته است.
در روایت دیگری پیامبراکرم (ص) فرمود:
مَن احبَّ ان يَحيَی حَياتِی، وَ يَموتَ مِيتَتِی فَليَتَوَلَّ عَليّاً وَ ذُرِّيَّتَه مِن بَعدی فَإِنَّهُم لَن يَخرجوکُم مِن بابِ هُدًى[9]
هر کس دوست دارد همانند زندگانی من زندگی کند، و همانند مردنِ من بمیرد، پس بعد از من از علی و خاندانِ او پیروی کند؛ چراکه آنان هرگز شما را از درگاه [و شاهراه] هدایت بیرون نمیکنند [و همواره در مسیر هدایت خواهید بود].
نیز در تعبیر دیگری فرمود:
يَا عَلِیُ مَن أَطاعَكَ فَقَد أَطاعَنی وَ مَن أَطاعَنی فَقَد أَطاعَ اللَّهَ وَ مَن عَصاكَ فَقَد عَصانی وَ مَن عَصانی فَقَد عَصَى اللَّهَ [10]
ای علی، هر که از تو پیروی کند از من پیروی کرده است. و هرکه مرا اطاعت کند، بیگمان خدا را اطاعت کرده است. نیز هرکه از تو سرپیچی کند، قطعاً از من سرپیچی کرده است، و هرکه از من سرپیچی کند از [فرمان] خدا روی گردانده است.
احادیث در تأیید امیرالمؤمنین (ع) و اهلبیت او (ع) فراواناند. اهلبیت (ع) ریسمان محکمی هستند که برای مقابله با فرقه های انحرافی باید به آنها تمسک بجوییم. این دو حدیث مشهور نیز یادکردنی هستند:
عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلی[11]
علی همواره با حق، و حق با علی است.
و
عَلیٌّ مَعَ القُرآنِ وَ القُرآنُ مَعَ عَلی[12]
علی همواره با قرآن، و قرآن همواره با علی است.
دربارۀ فضایل و جایگاه فرازمند امیرالمؤمنین (ع) و خاندانِ او کتابهای فراوانی از شیعه و سنی نگارش شده است. یکی از بهترین کتابها در این باره کتاب فضائل امیرالمؤمنین (ع) از نسائی (متوفی 307) است.
این کتاب چاپ شده و در بازار موجود است و مصادر بسیار خوبی دارد. مناقب ابن عساکر در سه جلد نیز حاوی فضائل حضرت علی (ع) از جمله حدیث منزلت و بسیاری احادیث دیگر است.
روی هم رفته در این مجموعه به این حقیقت میرسیم که سیرۀ معصوم همسان با سیرۀ پیامبر (ص) است. از همین روست که گاهی با گذر دویست سال، مثلاً امام جواد (ع) میفرماید: «قَالَ رسولالله» و مطلبی را از پیامبراکرم (ص) بازگو میکند و در درستی آن هیچگونه تردیدی وجود ندارد و با اطمینان خاطر میتوان به آن عمل کرد.
در صورتی که چنین چیزی را هرگز از یک راوی معمولی بدون تحقیق و بررسی سلسلۀ سند آن، نمیتوان قبول کرد زیرا این فاصلۀ دویست ساله محل تأمل است. اگر امام عسکری (ع) پس از گذشت دویست و پنجاه سال سخنی را از رسولخدا گزارش کند برای ما کافی است و نیازی به ارائۀ سند آن نیست؛ زیرا سند سخنان معصومان (ع) پدران آنها هستند؛ «عَن أَبِيهِ عَن جَدِّه»
لب مطلب درباره فرقه های انحرافی
«مَثَلُ أهلِ بَيتی مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ»
مثال اهلبیت من در میان شما بسان کشتی نوح است. هرکه بدان سوار شود نجات یابد و هرکه از آن روی گرداند هلاک گردد.
بحارالأنوار، ج23، ص119.
[1]. سورۀ قلم، آیات 10 و 11.
[2] . همان، آیۀ 8.
[3]. بحارالأنوار، ج50، ص318.
[4]. مجموعۀ ورام، ج2، ص171.
[5]. سورۀ مؤمنون، آیات 1 و 2.
[6]. سورۀ روم، آیۀ 21.
[7]. حمّاد بن عیسی نقل میکند:…حضرت امام صادق (ع) رو به قبله با قامتی راست ايستادند، دستهايشان را بر رانهايشان قرار دادند و انگشتانشان را به هم چسباندند، و دو پايشان را به هم نزديک کردند به اندازهای که بين دو قدمشان به مقدار سه انگشت باز بود، همۀ انگشتان پايشان را رو به قبله گرفتند و آنها را از قبله منحرف نکردند.
سپس با خضوعی فرمودند: «الله أکبر». بعد از آن سورۀ حمد و قل هو الله أحد را با ترتيل قرائت کردند. پس از آن در حالی که ايستاده بودند، مقداری اندک به اندازۀ زمان نفس کشيدن صبر کردند، در همان حال قيام دستانشان را مقابل صورتشان بالا آورده و فرمودند: «الله أکبر». سپس به رکوع رفتند و در حالی که انگشتان دستشان باز بود با کف دست کاسۀ زانو را گرفتند، زانوهايشان را به عقب برده تا کمرشان صاف شود به گونهای که اگر قطرهای آب يا روغن بر کمرشان قرار میدادی بهخاطر صافی کمرشان آن قطره حرکت نمیکرد. حضرت گردنشان را کشيده و چشمانشان را بستند، سپس سه مرتبه با ترتيل تسبيح گفتند و فرمودند: «سبحان ربی العظيم و بحمده». آنگاه از رکوع برخاستند و بعد از آنکه بدنشان آرام گرفت فرمودند: «سمع الله لمن حمده». سپس در حالیکه هنوز ايستاده بودند تکبير گفتند و دستانشان را مقابل صورتشان بالا آوردند. آنگاه به سجده رفتند، (و ابتدا دستانشان را بر زمين گذاشتند و سپس زانوان خود را) دو کف دستشان را باز کرده و انگشتان دستشان را به هم چسباندند، و آنها را مقابل صورتشان و دو زانويشان قرار دادند و سه مرتبه فرمودند: «سبحان ربّی الأعلی و بحمده». حضرت هيچ قسمت از بدنشان را بر قسمتی ديگر قرار ندادند. ايشان بر هشت جای بدنشان سجده کردند: دو کف، دو زانو، دو انگشت ابهام پا، پيشانی و بينی؛
گفت: هفت مورد سجده بر آنها واجب است و آنها مواردی هستند که خداوند در کتابش فرموده: «و أنّ المساجد لله فلا تدعوا مع الله أحدا » [الجن:18] و آن هفت مورد: پيشانی، دو کف، دو زانو، دو ابهام است، و قرار دادن بينی بر زمين سنتی است مستحب.
پس از آن حضرت سرشان را از سجده برداشتند و بعد از نشستن پس از آنکه بدنشان آرام گرفت فرمودند: «الله أکبر»
سپس بر ران چپ نشستند و ظاهر (بيرون) پای راستشان را بر باطن (پشت) پای چپشان قرار دادند و فرمودند: «أستغفر الله ربّی و أتوب إليه» سپس در حالیکه نشسته بودند تکبير گفتند و سجدۀ دوم را انجام دادند و همان اذکاری را که در سجدۀ اول فرموده بودند تکرار کردند. ايشان در رکوع و سجود هيچ قسمت از بدنشان را بر قسمتی ديگر قرار ندادند و (در سجده) دستهايشان را به صورت بال از بدن جدا گرفتند و آرنجشان را بر زمين قرار ندادند. حضرت دو رکعت را به اين صورت خواندند و برای تشهد نشستند در حالیکه انگشتان دو دستشان به هم چسبيده بود پس از تمام کردن تشهد، سلام دادند. حضرت امام صادق (ع) فرمودند: ای حمّاد، اين چنين نماز بگزار و در نماز به هيچ سويی التفات مکن و با دستها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ يا پيش رويت مينداز»؛ الکافی، ج3، ص311.
[8]. بحارالأنوار، ج23، ص119.
[9]. کنزالعمال، ح32960.
[10]. إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قاضی نورالله شوشتری، ج6، ص419.
[11]. شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، الأخبار الوارده عن معرفة الامام علی بامور الغیبیه، ج2، ص297.
[12]. الامالی، شیخ طوسی (ره)، المجلس السابع عشر، ص497.