ظهور اسلام در یمن

با قدرت گرفتن اسلام در سال نهم هجرت کم کم گروهها و قبایل مختلف نمایندگانی را نزد پیامبر اکرم (ص) فرستادند و تمایل خود را به دین اسلام نشان دادند. در میان مناطق مهم، تنها یمن تحت سیطرۀ اسلام نیامده بود. اما ماجرایی رخ می‌دهد که پادشاه یمن هم مسلمان شده و زمینه ظهور اسلام در یمن فراهم می‌شود. برخی از مباحث مهمی که بیان می‌کنیم عبارتند از:

  • خبر غیبی پیامبر اکرم (ص) به نمایندگان یمنی
  • اسلام آوردن پادشاه یمن
  • ایرانیان یمن اولین گروه مسلمان
  • مأموریت امیرالمومنین (ع) برای گسترش اسلام در یمن

چکیده

  • پس از فتح مکه، گروه‌های بسیاری از قبایل عرب که هنوز اسلام نیاورده بودند، با اعزام نمایندگان و هیئت‌هایی به مدینه، داوطلبانه اسلام آوردند؛ ازاین‌رو سال نهم را «عام الوفود» می‌خوانند، یعنی سال هیئت‌های نمایندگی.

  • با مسلمان شدن حاکم ایرانی یمن، ایرانی‌های مقیم یمن مسلمان شدند، ولی عرب‌های یمنی همچنان در شرک به سر می‌بردند.

  • در سال دهم هجرت، پیغمبر (ص) امیرالمؤمنین (ع) را با حدود سیصد نفر به یمن اعزام کرد تا اسلام را در آنجا تبلیغ کند. آن حضرت تقریباً شش ماه در یمن ماند و بدون درگیری و جنگ توانست یمنی‌ها را به دین اسلام درآورد.

گرایش گروه­های مختلف به اسلام

پس از ظهور قدرت اسلام در شبه جزیرۀ عربستان، در سال نهم، گروه‌های بسیاری از قبایل عرب که هنوز اسلام نیاورده بودند، پیش از آنکه اسلام به سراغ آن‌ها برود و آنان را به ترک بت‌پرستی دعوت کند، با اعزام نمایندگان و هیئت‌هایی به مدینه، اسلام آوردند؛ ازاین‌رو سال نهم را «عام الوفود» می‌خوانند، یعنی سال هیئت‌های نمایندگی.

 طائف نیز که جنگ حنین را برپا کرده بود، در همین سال هیئتی به مدینه فرستاد و اسلام و حاکمیت رسول خدا (ص) را پذیرفت و آن حضرت نیز گروهی را برای تخریب بت‌هایشان فرستاد. حتی قبایل بنی‌عامر و بنی‌سُلیم که جنایت بئر معونه را پدید آورده بودند و اقدامات پیغمبر (ص) برای گرفتن انتقام از آن‌ها نتیجه نداده بود، در این سال با فرستادن هیئت‌هایی به مدینه، اسلام آوردند و بت‌هایشان ویران شد.

 بنابراین می‌توان گفت که در سال نهم کمتر قبیله و مکانی در شبه جزیره بود که زیر پرچم اسلام نیامده باشد. بجز یمن که هنوز اسلام نیاورده بود. در سال نهم، مردم از نقاط گوناگون حجاز گروه گروه به اسلام می‌پیوستند و در همین زمان بود که سورۀ نصر نازل شد. خدای متعال در این سوره می‌فرماید:

«إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ في‏ دينِ اللَّهِ أَفْواجاً …» 1

هنگامی که یاری خدا و پیروزی فرا رسد و مردم را ببینی که فوج فوج در دین خدا داخل می‌شوند …

اما عرب‌های یمن به اسلام نپیوسته بودند. پیش از بیان چگونگی ورود اسلام در یمن مناسب است مروری کوتاه بر وضعیت آن دوران یمن داشته باشیم.

بزرگان اسلام در یمن

وضعیت یمن در زمان اسلام

 یمن مدتی پیش از اسلام، تحت سیطرۀ حبشی‌ها درآمده بود؛ زیرا پادشاه وقت یمن که ذونواس نام داشت، یهودی شده بود و بر مسیحیان نجران سخت گرفته بود که باید به دین یهود بگروند. آن‌ها مقاومت کردند و ذونواس حدود بیست‌هزار نفر از مسیحیان نجران را قتل عام کرد. امپراتوری روم از حبشه که متحد او بود خواست که یهودیان یمن را سرکوب کند. پادشاه حبشه، لشکری را به یمن فرستاد و این منطقه را تصرف کرد و ذونواس را کشت.

 فرماندۀ لشکر حبشی، «اریاط» نام داشت و معاون او «ابرهة الاشرم» بود که مدتی بعد، ضد اریاط کودتا کرد و حاکمیت یمن را به‌دست گرفت. نام ابرهه بیشتر به‌سبب ماجرای اصحاب فیل شهرت یافته. او به مردم یمن ظلم می‌کرد و پس از هلاکتش در حادثۀ اصحاب فیل، ظلم او با حاکمیت فرزندانش ادامه یافت.

ستوه مردم یمن

ظلم ابرهه و فرزندانش مردم یمن را به ستوه آورده بود؛ ازاین‌رو آنان از پادشاه ایران درخواست یاری کردند. انوشیروان لشکری را برای از بین بردن حکومت حبشی‌ یمن فرستاد و در نبرد میان این لشکر و حکومت یمن، مسروق‌بن‌ابرهه که در آن زمان حاکم یمن بود، کشته شد.

 پس از آن، ابتدا سیف‌بن‌ذی‌یَزَن، بزرگ حمیری‌های یمن ـ که از پادشاه ایران درخواست کمک کرده بود ـ حاکم شد و پس از مرگ او، یمن یکی از ایالات ایران به شمار می‌آمد و به‌دست ایرانی‌ها اداره می‌شد.

اما زمانی که رسول خدا (ص) به خسرو پرویز، پادشاه ایران، نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد، او از حاکم ایرانی یمن که بازان نام داشت خواست که آن حضرت را دستگیر کند و به‌سوی او بفرستد. بازان هیئتی به مدینه فرستاد. رسول خدا (ص) به آنان فرمود: «خدای من به من خبر داده که خسرو پرویز به‌دست فرزند خود شیرویه کشته شد و او فرمان‌های پدرش را لغو کرده و مأموریت شما هم باطل شده است».

اسلام آوردن حاکم یمن

هیئت یمنی بازگشت و گزارش این موضوع را به بازان داد. بازان که فرد فهیمی بود، صبر کرد تا از ایران خبری برسد. پس از مدتی، پیکی از سوی شیرویه آمد و روشن شد که درست در همان زمانی که پیامبر (ص) فرموده بود، شیرویه نامه‌ای به بازان نوشته و در آن گفته: «من پدر خود را از حکومت عزل کردم و او را از بین بردم و فرمان‌های او باطل است. تو کاری به آن مرد مدّعی نبوت نداشته باش». این اتفاق زمینه ظهور اسلام در یمن شد.

بازان با دیدن این معجزه، مسلمان شد و بنا بر نقلی، خود نزد پیغمبر (ص) آمد و اعلام مسلمانی و اطاعت کرد. اگر این نقل درست باشد، بازان از اصحاب به شمار می‌آید. بنا بر نقلی دیگر، هیئتی فرستاد و اعلام کرد که مسلمان  و مطیع پیغمبر (ص) می‌شود. پیامبر (ص) نیز حکم فرمانروایی یمن را به نام او نوشت.

ایرانیان مقیم یمن پرچمدار اسلام در یمن

با مسلمان شدن بازان، همۀ ایرانیان مقیم یمن مسلمان شدند و در تاریخ نام نیکی پیدا کردند. با اینکه بسیاری از عرب‌ها نسبت به ایرانی‌ها در تاریخ موضع منفی دارند، ولی نسبت به ایرانی‌های مسلمان مقیم یمن با عبارت احترام‌آمیزِ «ابناء الاحرار» (آزاد زادگان) یاد می‌کنند.

ایرانی‌های مقیم یمن مسلمان شدند، ولی عرب‌های یمنی همچنان در شرک به سر می‌بردند تا اینکه در سال دهم هجرت، پیغمبر (ص) خالد‌بن‌ولید را برای تبلیغ اسلام در یمن اعزام فرمود. خالد چند ماه در یمن بود و حتی یک نفر را نیز به اسلام درنیاورد و ناکام از مأموریت خویش بازگشت.

مأموریت امیرالمومنین (ع) برای گسترش اسلام در یمن

 رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را با حدود سیصد نفر به یمن اعزام کرد تا اسلام را در آنجا تبلیغ کند. آن حضرت تقریباً شش ماه در یمن ماند و بدون درگیری و جنگ توانست یمنی‌ها را به دین اسلام درآورد. اسلام در یمن گسترش یافت. در این مدت، فقط قبیلۀ مذحج بود که ابتدا در برابر امیر مؤمنان (ع) ایستاد و آن حضرت با آنان مقابله کرد و آنان را شکست داد. سپس همگی اسلام آوردند.

ناگفته نماند که باتوجه به اینکه حاکمیت یمن به‌دست ایرانی‌هایی بود که پیش از این اسلام آورده بودند، قطعاً در طول این شش ماه، ارتباطاتی میان ایرانیان یمن و امیرالمؤمنین (ع) وجود داشته، ولی تاریخ در این باره ساکت است.

 باتوجه به روحیۀ قومیت‌گرای تاریخ‌نویسان عرب، باید گفت: قطعاً در تاریخ مطالبی در این باره وجود داشته، ولی مورّخان آن را حذف کرده‌اند؛ چراکه منطقی به‌نظر نمی‌رسد که امیر مؤمنان (ع) به‌عنوان مبلغ رسمی اسلام، از جانب رسول خدا (ص) به منطقه‌ای بیاید که حاکمش مسلمانی ایرانی است و تابعان ایرانی او نیز همگی اسلام آورده‌اند، اما هیچ ارتباطی بین آنان نباشد.

اسلام در یمن گسترش یافت و همۀ قبایل یمن با ارشادات امیر مؤمنان (ع) اسلام آوردند؛ ازاین‌رو برخی از این قبایل، مانند قبیلۀ هَمْدان، همواره خود را مدیون آن حضرت می‌دانستند و از محبّان ایشان شدند. چهره‌هایی از این سرزمین برخاستند که بعدها در شمار یاران برجستۀ امیرالمؤمنین (ع) قرار گرفتند؛ کسانی همچون اویس قرنی، مالک اشتر، حجر‌بن‌عدی کندی و کمیل‌بن‌زیاد نخعی.

Cinque Terre

دوره تاریخ معصومین

این مقاله بخشی از درس‌های تاریخ معصومین است که توسط استاد ارجمند دکتر رجبی دوانی در موسسه نورالمجتبی علیه السلام تدریس شده است. این دوره با نام «با چهارده روایت» در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این درس به اینجا مراجعه کنید.



پی نوشت ها

  1. سوره‌ نصر، آیات ١ ـ ٢.
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

6 نظرات
  1. علیرضا می گوید

    رسول خدا (ص) به آنان فرمود: «خدای من به من خبر داده که خسرو پرویز به‌دست فرزند خود شیرویه کشته شد و او فرمان‌های پدرش را لغو کرده و مأموریت شما هم باطل شده است».

    مبنی بر این ایا میتوان پیامبر را در این کودتا همدست دانست؟

    1. ایمانور می گوید

      با سلام و احترام
      البته شما دقیق مطلب را نقل نکردید. اما باید گفت علم پیامبر اکرم (ص) از اتفاقی که در جای دیگری از عالم افتاده نشانه‌ای از یک اعجاز است. اینکه کسی از راه دور خبر داشته باشد دلیل بر همدستی نیست. اصلا فاصله زیادی وجود داشته بین آنها و همین هم نشان می‌دهد معجزه صورت گرفته. فضای ذهنی خود را به آن زمان ببرید که ارتباطات به این راحتی نبوده.

  2. علیرضا می گوید

    هیئتی فرستاد و اعلام کرد که مسلمان و مطیع پیغمبر (ص) می‌شود. پیامبر (ص) نیز حکم فرمانروایی یمن را به نام او نوشت.

    مبنی بر این یمن زیر مجموعه سرزمین های تحت تسلط پیامبر میشد! اگر خیر که هیچ اگر بله که ایا حاکمان ایرانی برای جدا نشدن یمن کاری نکردند؟

    1. علی می گوید

      تو اون اوضاع متشنج چیکار کنن دیگه نمیشه

  3. محمود حاجی بابایی می گوید

    سلام بر بچه های خوب نورالمجتبی

    1. ایمانور می گوید

      عرض سلام و ارادت
      ان شا الله همیشه موفق باشید و زیر سایه امام زمان (عج)

انس با قرآن