فهرست مطالب این مقاله را ببینید
- 1 مقدمات ازدواج با حضرت علی (ع)
- 2 ورود «اُمّالبنین» به خانه حضرت علی (ع)
- 3 پرتوی از مقام والای «اُمّالبنین»
- 4 جایگاه والای «اُمّالبنین» نزد فرزندان زهرا (س)
- 5 «اُمّالبنین» مادر عباس
- 6 ادب «اُمّالبنین» در مقابل همسرش علی (ع) در نامگذاری نوزادش
- 7 مهر مادری «اُمّالبنین» نسبت به قمر بنی هاشم
- 8 ظهور ویژگیهای خاندان «اُمّالبنین» در فرزندش عباس (ع)
- 9 معرفت مادر ماه به سرور و سالار شهیدان
- 10 سوگواری جانسوز «اُمّالشهداء» برای فرزندانش
- 11 غروب مادر مهتاب
فاطمه دختر مزاحم بن خالد از خاندان شجاع بنیکلاب، دختری بود که به سفارش امیرالمومنین (ع) توسط برادرشان عقیل برای همسری مولا انتخاب شد. حضرت علی (ع) پس از شهادت حضرت زهرا (س) با زنان دیگری ازدواج کردند.
یکی از آنها « اُمّالبنین »بود که در بین همسران حضرت پس از فاطمه زهرا (س)، مقام هیچ کدام به مقام والای ایشان نمیرسید. « اُمّالبنین » بانویی فداکار، با فضیلت و شجاع بود و افتخار مادری حضرت عباس (ع) نصیب او گردید. در این نوشتار به اوصاف و ویژگی های این بانوی عظیم الشأن میپردازیم تا قطرهای از دریای معرفت او را بیاموزیم و سرلوحه خود در ولایتمداری قرار دهیم.
مقدمات ازدواج با حضرت علی (ع)
با توجه به سیره و زندگی بانو « اُمّالبنین »، او سومین همسر امیرالمومنین علی (ع) بوده و ازدواج آنها در سال های 20 تا 25هجری قمری صورت گرفته است. حضرت علی (ع) «اُمّالبنین» را انتخاب کرد؛ زیرا میخواست با بانویی ازدواج کند که از خاندانی اصیل و شجاع باشد تا اگر فرزندانی به دنیا آورد، از جانب مادر نیز کمالات انسانی از جمله شجاعت و دلاوری را به ارث ببرد.
اهتمام امیرالمومنین (ع) به این مهم، از دستورات اسلام در امر مقدس ازدواج است که مردان در انتخاب همسر دقت کافی را داشته باشند. معیار انتخاب همسر اصالت، تقوا و ارزشهای انسانی باشد نه زیبایی ظاهری، مال و … .
استمداد از عقیل، برای انتخاب همسر خوب
حضرت علی (ع) با برادرشان عقیل که به انساب عرب آگاه و نسب شناس بود، برای انتخاب همسر مشورت نمود و از او خواست تا او را در این مورد یاری کند و فرمود: «اُنظُر اِلَىَّ اِمرَأَةً قَد وَلَدَتهَا الفُحُولَةُ مِن العَرَبِ لِأَتَزَوَّجَهَا فَتَلِدُ لِي غُلَامَاً فَارِسَاً[1]؛ برای من زنی را در نظر بگیر و پیدا کن که از برجستگان عرب باشد که من او را به ازدواج خویش در آورم و برای من پسری شجاع و سوار کار به دنیا بیاورد.
عقیل، فاطمه دختر حزام بن خالد[2] را به امام (ع) معرفی کرد که از خاندان شجاع بنی کلاب بود. حضرت علی (ع) از او خواستگاری کرد و خاندانش با افتخار پاسخ مثبت دادند و مولا علی (ع) با او ازدواج کرد.
ورود «اُمّالبنین» به خانه حضرت علی (ع)
فاطمه کلابیه از بانوان مهربان، پاکدامن و دلاور بود. او پس از خواستگاری امام علی (ع) سوگند یاد کرد که برای فرزندان ایشان همچون مادری دلسوز باشد. با ورود «اُمّ البنین»به خانه امیر مؤمنان (ع)، او ضمن پرستاری از کودکان امام، همانند مادر واقعی و در نهایت ادب و احترام با آنان رفتار میکرد[3]. وی فرزندان حضرت زهرا (س) را بر فرزندان خود مقدم میداشت.
نقل شده است: وقتی «اُمّ البنین» به خانه علی (ع) وارد شد، حسن و حسین (ع) هر دو بیمار و بستری بودند. «اُمّ البنین» همچون مادری مهربان، از آنها پرستاری کرد تا حال آنها بهبود یافت.
پرتوی از مقام والای «اُمّالبنین»
روزی فاطمه کلابیه به همسرش علی (ع) عرض کرد که از این به بعد مرا فاطمه صدا نزنید، زیرا وقتی که مرا با این نام صدا میزنید، فرزندان زهرا (س) به یاد مادرشان میافتند و مصایب مادرشان به خاطرشان میآید و میرنجند.
امیرالمومنین (ع) تقاضای او را پذیرفت، و از آن به بعد او را که صاحب فرزندانی شده بود «اُمّالبنین» (مادر پسرها) خواند. «اُمّالبنین» روحیهای عالی و وصف نشدنی داشت، او افتخار میکرد که در خانه اول امام مسلمین به خدمتگزاری فرزندان فاطمه (س) مشغول است و مادر دومی برای آنها است.
جایگاه والای «اُمّالبنین» نزد فرزندان زهرا (س)
«اُمّالبنین» از بانوان با معرفت و پرفضیلتی بود که نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدیدی داشت. او خود را وقف خدمت به فرزندان فاطمه زهرا (س) کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام میگذاشتند و در روزهای عید، به محضرش رفته و ادای احترام میکردند.
حضرت زینب (س) و «اُمّالبنین»
حضرت زینب (س)، شریک نهضت حسینی، پس از بازگشت از سفر کربلا به مدینه، به محضر «اُمّالبنین» رفت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت.
نیز روایت شده: در این ملاقات «اُمّالبنین» احوال پسران زینب کبری (س) را از او پرسید و حضرت فرمود: «همه آنها کشته شدند[4]».
«اُمّالبنین» مادر عباس
ماه شعبان سال 26 هجرت فرا رسید. روز چهارم این ماه، ماهی درخشان در خانه امیرالمومنین علی (ع) طلوع کرد. نوزادی با چهرهای زیبا، خوش قد و قامت که کانون خاندان نبوت را رونق بخشید. از همان دوران کودکی شجاعت و فتوت و جوانمردی در چهره زیبای عباس (ع) دیده میشد و «اُمّالبنین» افتخار مادری او را داشت.
ادب «اُمّالبنین» در مقابل همسرش علی (ع) در نامگذاری نوزادش
پس از آن که نوزاد به دنیا آمد، این بانوی گرامی او را در قنداقهای پیچید و نزد امیرالمومنین (ع) آورد تا برای او نامی تعیین کند. حضرت او را در آغوش گرفت و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت، سپس به «اُمّالبنین» فرمود: «نام این نوزاد را چه گذاشتهای؟»
«اُمّالبنین» با ادب و احترام گفت: «من در هیچ امری از شما سبقت نگرفتهام، هر نامی را که شما بپسندید، همان را بگذارید».
امیرالمومنین علی (ع) فرمود: «من این کودک را به نام عمویم عباس، نامیدم». علت برگزیدن این نام توسط حضرت بر نوزاد این بود که عمویش عباس نسبت به دشمنان قاطع و خشن بود و شهامت و شجاعت را در او نشان میداد. عباس، شجاعت هاشمی و علوی و دلاوری عامری را از مادر به ارث برده بود تا ذخیره با کفایت روز عاشورا در حمایت از مولا و سرورش حسین بن علی (ع) باشد.
مهر مادری «اُمّالبنین» نسبت به قمر بنی هاشم
فرزند «اُمّالبنین» در زیبایی همتایی نداشت. قامتی بلند همچون سرو، جمال رعنا، سیمایی زیبا، بازوهای ستبر سبب شد که «اُمّالبنین» از شرّ حسودان در مورد عباس (ع) هراس داشت، و برای حفظ فرزندش از گزند آنها به خدا پناه میبرد. مادر ماه که از هنر شاعری برخوردار بود، در این راستا اشعاری سرود:
اعیذه بالواحد من عین کل حاسد
قائمهم و القاعد مسلمهم و الجاهد
صـادرهـم و الوارد مولدهم و الوالد
فرزندم عباس را در پناه خداوند یکتا و بیهمتا قرار میدهم؛ که از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیر مسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند در امان باشد [5].
گریه «اُمّالبنین» بر دستان عباس
روزی امیرالمومنین علی (ع) عباس را که در آن وقت کودک بود، در آغوش گرفت و بازوانش را میبوسید و اشک میریخت. «اُمّالبنین» با دیدن این صحنه نگران شد و پرسید: «مگر دستان او چه میشود؟» حضرت فرمود: «قطع میشود». این مادر مهربان با شنیدن این سخن گریست و علت را جویا شد. حضرت علی (ع) ماجرای کربلا را برای مادر عباس شرح داد و او بر مصائبی که بر خاندان پیامبر (ص) رخ میدهد سخت گریه کرد، سپس خود را با نیروی صبر و شکر آرام کرد و خدا را به خاطر این که فرزندش فدای امام حسین (ع)، سبط پیامبر (ص) میگردد، سپاسگزاری کرد[6].
بشارت امیرالمومنین (ع) به «اُمّالبنین» درباره فرزندش عباس (ع)
حضرت علی (ع) به «اُمّالبنین» فرمود: «فرزندت عباس در پیشگاه خداوند بزرگ، دارای مقام بسیار ارجمندی است. پروردگار به او دو بال عنایت کند و او با آن دو بال، همراه فرشتگان در فضای بهشت به پرواز در میآید، چنانکه این موهبت را به جعفر طیّار، عنایت نموده است». «اُمّالبنین» با شنیدن این مژده، آرامش یافت و خشنود شد[7].
او که بانویی بسیار باایمان و بامعرفت بود، با شنیدن فداکاریهای پسرش در راه حق و حقیقت، از اعماق جان خشنود شد و خدا را به داشتن چنین فرزندی شکرگزاری نمود.
ظهور ویژگیهای خاندان «اُمّالبنین» در فرزندش عباس (ع)
خاندان این بانوی برجسته دارای ویژگیهای مهمی بود که بروز آن در عباس بن علی به وضوح دیده میشد. وفاداری، ایثارگری، ادب و عزت نفس، دلاوری و شجاعت که در کربلا چشم دوست و دشمن را خیره کرد. همچنین ادبیات و هنر که «اُمّالبنین» از دایی خود «لبید» و عباس از مادر ادیبهاش «اُمّالبنین» به ارث برده بود.
فرزندان تربیت شده مکتب «اُمّالبنین»
«اُمّالبنین» علم و حکمت را به فرزندانش با شیره جان مینوشاند، به طوری که عباس فرزندش، از عالمان فقیه در بین فرزندان امامان است. او فرزندانش را طوری تربیت کرد که لحظهای از امام زمان خود جدا نشدند و زمانی که مولا و سرورش امام حسین (ع) او را در آغوش گرفت، نگران برادر بود که ساعتی بعد کسی نیست که سر برادر به دامن بگیرد.
پسران «اُمّالبنین»، رسم ادب را در برابر پیشوای خود رعایت کردند و تا پای جان پای او ایستادند و جان خود را فدا کردند. عباس (ع) در مقابل دشمن رجز میخواند و دفاع از دین و امام راستین خود، که نوه پیامبر (ص) بود را بر سر دشمن فریاد میزد.
پسرانی این چنین، تربیت یافته مکتب «اُمّالبنین» بودند که زینب کبری (ع) در صحرای کربلا، بعد از شنیدن خبر شهادت عباس (ع) به ناله برخاست که «واضِیعَتا بَعْدَک»؛ ای عباس! ما بعد از تو بییاور شدیم!
اگر عباس ماه هاشمین است هنرجوی امیرالمومنین است
اگر اسطوره ی فخر و ادب شد چو مامش حضرت «اُمّالبنین» است
معرفت مادر ماه به سرور و سالار شهیدان
بانو «اُمّالبنین» چنان ارادتی نسبت به حضرت سیدالشهدا (ع) داشت که وقتی بشیر خبر شهادت حضرت و ورود اسرای کربلا به مدینه را آورد، در مواجه با «اُمّالبنین» خبر شهادت فرزندانش را داد. اما این بانوی باوفا خبر از امام حسین (ع) گرفت و گفت: «فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فداى اباعبدالله (ع) باد[8]». او با شنیدن خبر شهادت حضرت اباعبدالله (ع) بر زمین افتاد و بر سر و صورت زنان «وَاوِيلَاهُ! وَاحُسَينَاهُ![9]» سر داد و آهی از سودای دل کشید و با غم و اندوهی فراوان به بشیر گفت: «بندهای دلم را پاره پاره کردی[10]».
جای زهرا، بعد زهرا، مثل زهرا مادری هر چه مادر هست قربان چنين نامادری
سوگواری جانسوز «اُمّالشهداء» برای فرزندانش
پس از رسیدن کاروان کربلا و ملاقات «اُمّالبنین» با حضرت زینب (س)، بصیرت افزایی او برای مردم مدینه آغاز شد. این بانوی دلسوخته هر روز دست عبیدالله فرزند عباس (ع) را میگرفت و به قبرستان بقیع میآورد و برای چهار فرزند رشیدش، عباس(ع)، جعفر، عبدالله و عثمان چنان گریه میکرد که دوست و دشمن، حتی مروان بن حکم سنگدل با شنیدن نالههای او گریه میکردند.
این بانوی با درایّت در فرصت پیش آمده معارف اسلامی و غریبی اهل بیت رسول خدا (ص) را با بیانی شیوا برای مردم بازگو میکرد و ظلمی که توسط حاکمان وقت در حق خاندان اهل بیت (ع) شده بود را برای مردم برملا می کرد و به روشنگری میپرداخت. «اُمّالبنین» این بصیرت افزایی و عزاداری را تا آخر عمر ادامه داد.
دیگر مرا «اُمّالبنین» نخوانید…
«اُمّالشهداء» در پاسخ به تسلیت بانوان مدینه که گِرد او جمع می شدند با شعر پاسخ میداد و میخواند: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی (ع) همه شیران بیشه شجاعتند. شنیده ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟ وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ[11]»، و به زودى ستمكاران خواهند دانست كه به كجا باز خواهند گشت[12].
غروب مادر مهتاب
آن بانوی باوفا و کریمه بعد از وفات حضرت زینب (س) از دنیا رفت و در سال ارتحال او دو قول است، عدهای آن را در سال 70 هجری قمری و عدهای دیگر در سیزدهم جمادی الثانی سال 64 هجری قمری نوشتهاند. پیکر پاک و مطهر «اُمّالبنین» در قبرستان بقیع در کنار ائمه بقیع (ع) و سبط رسول خدا، امام حسن (ع) و فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد. همان جایی که هر روز برای فرزندانش نوحهسرایی میکرد.
سخن آخر
حضرت «اُمّالبنین»، یکی از بهترین زنان دوران خود بود. او پس از همسری حضرت علی (ع) به خدمت فرزندان فاطمه (س) پرداخت و به فرزندان خود نیز ادب و احترام به خاندان اهل بیت (ع) را آموخت. او خود الگوی رفتاری کاملی برای آنها بود و در این راه چهار فرزند خود را فدا کرد.
«اُمّالبنین» در نشر معارف اسلامی و برملا ساختن جنایات بنی امیه پس از واقعه عاشورا نیز نقش مهمی را ایفا کرد و نشان داد که زنان یک جامعه میتوانند در مواقع حساس نقش مهمی را ایفا کنند و مبلغ دین خدا باشند.
ولایت پذیری این بانوی فداکار در دوران زندگیاش و حمایتها و علاقهای که به فرزندان حضرت زهرا (س) داشت در طول تاریخ زبانزد است. او طعم ایمان را در همراهی با عترت چشید و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نبود. با وجودی که بیست سال پس از شهادت حضرت علی (ع) زنده بود، به حرمت همسری حضرت با کسی ازدواج نکرد و تنها در غم فراق حضرت و با یاد و خاطره ایشان تا پایان عمر سوخت.
او با خدمات خالصانه و عاشقانه خود به اهل بیت (ع) توانست جایگاهی بس والا نزد پروردگار داشته باشد، به طوری که مومنین با توسل به «اُمّالبنین» و قرار دادن این بانوی سراسر مهر و وفا به عنوان واسطه فیض، حاجات خود را طلب و بنا به مصلحت الهی به آن میرسند.
[1] . تنقیح المقال، ج3، فصل النساء، ص70.
[2] . ابوبراء عامر بن مالك جدّ دوم فاطمه كلابيه در شجاعت در ميان قبايل عرب بی نظير بود، از اين رو او را بازي كننده با شمشيرها (مُلاعِبُ الاَسِنَّةِ) مي نامند. تنقیح المقال مامقانی، ج۲، ص۱۲۸
[3] . ادب الطف شُبر، ص 173.
[4] . تذکرة الشهدا، ملا حبیب الله کاشانی، ص ۴۴۳.
[5] . سردار کربلا، سید عبدالرزاق مقرم، ص ۱۶۴.
[6] . چهره درخشان قمر بنی هاشم (ع)، ج۱، ص 140 و141.
[7] . العباس، عبدالرّزاق مقرّم، ص ۷۵.
[8] . معالی السبطين مازندرانی،ج٢، ص٢٠٣
[9]. العبّاس بن على(ع) مدرسی، ص۲۴
[10] . ریاحین الشریعه محلاتی، ج۳، ص۲۹۴
[11] . سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
[12] . سفینة البحار قمی، ج۳، ص۳۰۸