فهرست مطالب این مقاله را ببینید
- 1 پیشگوییهای پیامبران پیشین درباره واقعه کربلا
- 2 خبر شهادت امام حسین (ع) به پیامبر اکرم (ص) توسط جبرئیل
- 3 پیشگویی امیرالمؤمنین (ع) درباره واقعه کربلا
- 4 سخن امام حسن (ع) به برادر، لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَباعَبْدِاللهِ
- 5 امام حسین (ع) از عاقبت قیام خود آگاه بود
- 6 ام سلمه و واقعه کربلا
- 7 نامه امام حسین (ع) از مکه به محمد بن حنفیه
- 8 شهرت جریان شهادت امام حسین (ع) در بین اصحاب و مسلمانان
- 9 وعده شهادت امام حسین (ع) قبل از تولد
پیشگوییهای پیامبران پیشین درباره واقعه کربلا
انبیاء الهی (ع) و امتهای گذشته، از شهادت امام حسین (ع) و واقعه کربلا اطلاع داشتند و این موضوع سابقه طولانی دارد. در این باره در کتابهای تاریخی و حدیثی اخبار بسیاری وجود دارد که برای نمونه چند مورد را ذکر میکنیم:
امیرالمومنین علی (ع) میفرماید: «حضرت عیسی (ع) هنگام عبور از کربلا نشست و شروع به گریه کرد و حواریون با او نشستند و گریه کردند؛ اما علت گریهٔ حضرت عیسی (ع) را نمیدانستند. به حضرت گفتند: ای روح خدا، سبب گریهٔ شما چیست؟ حضرت فرمود: آیا میدانید اینجا چه سرزمینی است؟ گفتند: نه. فرمود: اینجا زمینی است که در آن، فرزند رسول خدا (ص) احمد و فرزند آزادزن مبرّا از هرگونه پلیدی و آلودگی، که شبیه مادرم مریم است، کشته شده و در آن دفن میشود…[1]».
خبر شهادت امام حسین (ع) به پیامبر اکرم (ص) توسط جبرئیل
ام سلمه میگوید: «حسن و حسین (ع) در خانهٔ من نزد پیامبر خدا (ص) بازی میکردند که جبرئیل امین آمد و گفت: ای محمد، پس از تو، امت تو این فرزندت را خواهند کشت و با دستش اشاره به حسین (ع) کرد. رسول خدا (ص) گریه کرد و حسین را در آغوش کشید…[2]».
همچنین ابوبصیر میگوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمود: «هنگامی که حسین (ع) نزد رسول خدا (ص) بود، ناگاه جبرئیل بر پیامبر (ص) وارد شد و عرضه داشت: ای محمد، آیا او را دوست داری؟ حضرت فرمود: آری. جبرئیل گفت: امت تو، او را خواهند کشت. پیامبر خدا (ص) از این سخن بسیار غمگین شد. پس جبرئیل گفت: آیا دیدن خاکی که حسین (ع) روی آن کشته میشود، تو را شادمان می کند؟ حضرت فرمود: بلی. پس جبرئیل فاصله بین محل نشستن رسول خدا و کربلا را فرو برد؛ به طوری که این دو قطعه زمین این گونه به هم متصل شدند.
آن گاه جبرئیل با دو بال خود، مقداری از تربت کربلا را برداشته و به رسول خدا (ع) داد. سپس به یک چشم بر هم زدن، زمین را به حالت اول برگرداند. رسول خدا (ع) فرمود: خوشا بر تو ای خاک، و خوشا به حال کسی که در تو ای کربلا کشته میشود[3]».
پیامبر اکرم (ص) از واقعه کربلا خبر میدهد
رسول خدا (ص) که از طریق اخبار الهی، از شهادت فرزندش حسین (ع) و واقعه کربلا در آینده خبر داشت، در مناسبتهای مختلف درباره آن صحبت میکرد. حتی ایشان در بعضی از روایات به صراحت نام قاتل فرزندش حسین (ع) را ذکر میکرد[4].
انس بن حارث میگوید: شنیدم پیامبر خدا (ص) فرمود: «همانا این فرزند من (حسین) در زمینی از عراق کشته میشود. پس هرکس از شما آنجا بود، باید او را یاری کند[5]».
در لهوف ابن طاووس آمده است که امام حسین (ع) دو ساله بود که پیامبر اکرم (ص) به سفر رفتند. در میان راه در محلی توقف کردند و کلمه استرجاع[6] را بر زبان آوردند و چشمانشان پر از اشک شد. از ایشان علت آن را سؤال کردند. فرمودند: «جبرئیل درباره زمینی که در کنار فرات قرار دارد و نامش کربلاست، برایم خبر آورد که فرزندم حسین پسر فاطمه در آن کشته میشود. به ایشان گفتند چه کسی او را میکشد ای رسول خدا؟ فرمود: مردی به نام یزید و گویا من محل به خاک افتادن و محل دفن او را میبینم[7]».
از امام باقر (ع) نقل شده است که حضرت فرمود: «هرگاه حسین (ع) نزد پیامبر (ص) میرفت، حضرت او را به سینه خود میچسباند و سپس به امیرالمؤمنین (ع) میفرمود: او را نگاه دار و آنگاه خم شده و او را میبوسید و میگریست.
حسین (ع) میپرسید: پدرجان، چرا گریه میکنی؟ پیامبر (ص) میفرمود: ای پسر عزیزم، جای شمشیرها را میبوسم و گریه میکنم. حسین (ع) گفت: پدرجان، من کشته میشوم؟ رسول خدا (ص) فرمود: آری به خدا سوگند، تو، پدرت و برادرت کشته خواهید شد. عرض کرد: قتلگاه ما از هم جدا خواهد بود؟ پیامبر خدا (ص) فرمود: آری پسر عزیزم[8]».
پیشگویی امیرالمؤمنین (ع) درباره واقعه کربلا
یکی از یاران حضرت علی (ع) به نام اصبغ بن نباته میگوید: «چون با امیرالمؤمنین (ع) به طرف صفین حرکت کردیم و در کنارههای فرات به کربلا رسیدیم، حضرت در یک سوی لشکر ایستاد و سپس به سمت راست و چپ نگاه کرده، اشک ریخت و آنگاه فرمود: «به خدا سوگند اینجا منزلگاه و جایگاه فرود و محل مرگ آنان است».
اصحاب گفتند: ای امیرالمؤمنین، نام این مکان چیست؟ فرمود: «اینجا کربلاست. قومی در آن کشته میشوند که بدون حساب وارد بهشت میشوند». سپس سفر خویش را ادامه داد و مردم معنای سخن حضرت را نمیفهمیدند تا جریان حسین بن علی (ع) و یارانش در کربلا رخ داد. پس از آن زمان، کسانی که سخن علی (ع) را شنیده بودند مصداق پیشگویی حضرت را شناختند[9]».
همچنین هانی بن هانی از شیعیان کوفه، از امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند که حضرت فرمود: «به یقین حسین کشته خواهد شد و من زمینی را که نزدیک دو نهر (فرات و علقمه) است و حسین در آن کشته میشود، میشناسم[10]».
جابر بن عبدالله انصاری از امام صادق (ع) نقل میکند که امیرالمؤمنین (ع) به فرزندش حسین (ع) فرمود: «ای اباعبدالله، تو از قدیم اسوه و مقتدای خلق هستی».
حسین (ع) گفت: «فدایت شوم در این صورت وضع من چگونه است؟»
امام علی (ع) فرمود: «آنچه را مردم نمیدانند تو میدانی و شخص دانا از آنچه میداند، بهرهمند خواهد شد. فرزند عزیزم، پیش از آنکه این امر برایت پیش آید، بشنو و ببین. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، به یقین بنیامیه خون تو را خواهند ریخت، ولی نمیتوانند تو را از دینت جدا کرده، یاد پروردگارت را از خاطرت ببرند».
حسین (ع) گفت: «قسم به کسی که جانم در دست اوست، همین قدر مرا کافی است که به آنچه خدا نازل فرموده، اقرار کردهام و گفتار پیامبر خدا را درست میپندارم و سخن پدرم را دروغ نمیپندارم[11]».
سخن امام حسن (ع) به برادر، لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَباعَبْدِاللهِ
در دوران امامت امام حسن (ع) روزی حسین بن علی (ع) به محضر برادر وارد شد. چون نگاه حسین (ع) به ایشان افتاد گریه کرد. امام حسن (ع) به ایشان فرمود: «چه چیز شما را به گریه انداخت؟» حضرت فرمود: گریه میکنم برای رفتاری که با تو شده است.
آنگاه امام حسن (ع) فرمود: «رنج و مصیبتی که برای من پیش آمده، به علت زَهْری است که با نیرنگ به من داده میشود و به سبب آن، کشته میشوم؛ اما «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَباعَبْدِاللهِ»، هیچ روزی مانند روز تو نیست یا اباعبدالله، سی هزار نفر از مردمی که ادعا میکنند از امت جد ما محمد (ص) هستند و دین اسلام را به خود نسبت میدهند، تو را محاصره کرده، برای کشتن و ریختن خود تو، هتک حرمت تو، اسیر کردن خاندان و زنانت و غارت داراییهایت اقدام میکنند. در این زمان است که بنی امیه مستوجب لعن خدا میشوند و از آسمان، خاکستر و خون میبارد و هر چیزی حتی درندگان در بیابانها و ماهیان در دریاها بر تو میگریند[12]».
امام حسین (ع) از عاقبت قیام خود آگاه بود
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در مراحل مختلف قیام، در خطبهها، نامهها و گفتگو با مسلمانان و رؤسای قبایل و بنی هاشم، از شهادت خود و یارانش خبر میداد. در ادامه به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
سید بن طاووس از امام صادق (ع) نقل می کند: زمانی که محمد حنفیه با رفتن امام حسین (ع) به عراق مخالفت کرد، حضرت فرمود: رسول خدا (ص) به خوابم آمد و به من فرمود: «یا حُسین اُخْرُجْ فَإِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قَتیلا…»، ای حسین، بیرون برو، چون خدا خواسته است تو را کشته ببیند.
محمد گفت: «إِنَّا لله وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ[13]»، ما از آن خداییم و به سوى خدا بر مى گردیم. اگر چنین است پس چرا این زنان را همراه خود میبری؟ فرمود: «پیامبر خدا (ص) به من گفت: «إِنَّ اللّهَ قَدْ شاءَ أَنْ یَریهُنَّ سَبایا»، خدا خواسته است آنان را اسیر ببیند». آن گاه با محمد بن حنفیه خداحافظی کرد و راهی عراق شد[14].
همچنین امام حسین (ع) وقتی که راهی سفر عراق شدند، وصیتنامه، کتابهای امامت و … را به ام سلمه، همسر پیامبر خدا (ص) سپرد و فرمود: «هرگاه بزرگترین فرزندم نزد تو آمد، آنچه به تو دادهام، به او بسپار. پس از شهادت امام حسین (ع)، علی بن الحسین (ع) نزد ام سلمه آمد و او هرچه را که امام حسین (ع) به او داده بود، به امام چهارم (ع) سپرد.
امام حسین (ع) حاجیان را از شهادت خود آگاه کرد
سرور جوانان اهل بهشت، حسین بن علی (ع) هنگام خروج از مکه، خطبهای خواند و حاجیان و حاضران را از شهادت خویش و واقعه کربلا آگاه کرد. حضرت فرمود: «مرگ، همچون گردنبند دختران، آویزهٔ گلوی فرزندان آدم است. من مشتاق و شیفتهٔ دیدار پیشینیان خود هستم، آن گونه که یعقوب پیامبر (ع) مشتاق دیدار فرزندش یوسف (ع) بود. برای من قتلگاهی انتخاب شده است که به آنجا میروم. گویا میبینم گرگهای بیابانها بین نواویس[15] و کربلا مفاصل مرا از هم جدا کرده و شکمهای گرسنه و انبانهای خالی خود را از من پُر میکنند. از روزی که قلم قضا رقم زده است، چاره و گریزی نیست».
در پایان خطبه فرمود: «هرکس میخواهد خون خویش را در راه ما نثار کند و خود را برای ملاقات با خدا آماده کند، با ما کوچ کند که من ان شاء الله بامداد کوچ خواهم کرد[16]».
ام سلمه و واقعه کربلا
امسلمه بعد از حضرت خدیجه (س) یکی از بهترین همسران پیامبر خدا (ص) بود. این بانوی گرانقدر همواره در همراهی اهل بیت میکوشید و پس از رحلت پیامبر خدا (ص) نیز یکی از مدافعان اهل بیت (ع) به شمار میرفت، چنانکه از حضرت فاطمه (س) در مسأله میراث رسول خدا (ص) دفاع کرد.
ام سلمه میگوید: «حسن (ع) و حسین (ع) در خانهٔ من نزد پیامبر (ص) بازی میکردند که جبرئیل آمد و گفت: ای محمد، پس از تو، امت تو این فرزندت را خواهند کشت و با دستش اشاره به حسین (ع) کرد. رسول خدا (ص) گریه کرد و حسین را در آغوش کشید[17]».
طبق بعضی از نقلها رسول مکرم اسلام (ص)، شیشهای پُر از خاک به ام سلمه سپرده و به او فرموده بود که «جبرئیل به من خبر داده که امّت من، حسین را میکُشند». امّ سلمه گفت: پیامبر (ص) این خاک را به من داد و فرمود: «وقتی این خاک، خون تازه شد، بدان که حسین، کشته شده است».
این، پیش امّ سلمه بود. هنگامی که زمانش فرا رسید، امّ سلمه، هر ساعت به آن شیشه نظر میانداخت و وقتی دید که آن خاک، خون شده است، فریادش به «وا حسینا! ای پسر پیامبر خدا!» بلند شد. زنان، از هر سو شیون سر دادند، تا این که در مدینه چنان ولوِلهای شد که تا آن زمان، شنیده نشده بود[18]».
هنگامی که امام حسین (ع) عازم عراق بود، ام سلمه به او گفت: به عراق نرو؛ من از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «فرزندم حسین در عراق کشته میشود». ام سلمه افزود: «نزد من خاکی است که پیامبر(ص) آن را درون شیشهای به من داده است». امام حسین (ع) فرمود: «سوگند به خدا، من کشته خواهم شد. اگر به عراق هم نروم، مرا خواهند کشت».
سپس فرمود: «اگر خواستی قبر خود و محل کشته شدن اصحابم را به تو نشان میدهم». آن گاه دست خود را به صورت ام سلمه کشید. خداوند شعاع دید چشم او را گستراند و او همه اینها را دید. امام، خاکی از آنجا گرفت و در شیشهای دیگر به او سپرد و فرمود: «هر وقت این خاک آغشته به خون شد، بدان که من کشته شدهام[19]».
روزی ام سلمه در خواب، رسول خدا (ص) را با چهرهای غمگین و لباسی خاکآلود دید، که حضرت به او فرمود: «از کربلا و از دفن شهدا میآیم». ناگهان از خواب برخاست، به آن دو شیشه نگاه کرد، خاک را خونین یافت، دانست که حسین (ع) شهید شده است. آنگاه شیون و زاری نمود و وقتی همسایهها آمدند، ماجرا را به آنان بیان کرد. این ماجرا در روایات، به «حدیث قاروره» معروف است.[20]
نامه امام حسین (ع) از مکه به محمد بن حنفیه
امام حسین (ع) در نامهای که از مکه به برادرش محمد بن حنفیه و دیگر بنی هاشم در مدینه نوشت، عاقبت قیام خود را اعلام کرد: «هرکس با من همراه شود، شهید خواهد شد و هرکس از من کناره گیرد (یا به من نپیوندد)، به پیروزی نخواهد رسید[21]».
شهرت جریان شهادت امام حسین (ع) در بین اصحاب و مسلمانان
اخبار و پیشگوییها از زبان معصومین (ع) درباره واقعه کربلا و چگونگی شهادت امام حسین (ع) در بین منابع حدیثی و تاریخی زیاد است. علاوه بر آن این حادثه مهم در بین اصحاب و مسلمانان نیز، شهرت داشته است و برخی حتی وقوع و کیفیت تحقق و حتی جزئیات آن را شرح میدادند. از جمله آن میثم تمار میگوید: «به خدا سوگند این امت، پسر پیامبر خود را در ده روز که از محرم بگذرد، میکشند[22]».
بیان خبر شهادت حبیب بن مظاهر
میثم تمار و رشید هجری از شهادت حبیب بن مظاهر در رکاب امام حسین (ع) و گرداندن سرش در کوفه خبر میدهند و حتی این را هم بیان میکنند که جایزه فرد آورنده سر حبیب را صد درهم افزایش میدهند[23].
البته آگاهی یاران ائمه اطهار (ع) مانند میثم تمار و رشید هجری و … از جریان شهادت حسین بن علی (ع) و واقعه کربلا به آن دلیل بود که از زبان اهل بیت (ع) شنیده بودند.
همچنین عبدالله بن شریک عامری میگوید: «از اصحاب علی (ع) شنیدم که هر وقت عمر بن سعد از در مسجد وارد میشد، به او میگفتند: این مرد کشندهٔ حسین است». او میگوید: «این جریان خیلی وقت پیش تر از کشته شدن حسین (ع) بود[24]».
سوال عمر سعد از امام حسین (ع)
روزی عمر سعد به حسین بن علی (ع) گفت: «نزد ما مردمی نابخرد هستند که میپندارند من تو را میکشم». امام حسین (ع) فرمود: «آنان نابخرد نیستند؛ بلکه خردمندند. آگاه باش که آنچه چشم مرا روشن میکند، این است که تو پس از من، جز کمی از گندم عراق را نمیخوری[25]».
اطمینان اهل بیت (ع) از شهادت امام حسین (ع)
با توجه به اخباری که اهل بیت (ع) نزد خود داشتند، همه بزرگواران به وقوع واقعه کربلا اطمینان داشتند. در تأیید این مطلب ابن عباس میگوید: «ما اهل بیت (ع) -که بسیار بودیم – تردید نداشتیم که حسین بن علی (ع) در سرزمین طَف[26] شهید میشود[27]».
وعده شهادت امام حسین (ع) قبل از تولد
واقعه کربلا یکی از مسائل مشهور در تاریخ زندگی امام حسین (ع) است؛ همان طور که در توقیع حضرت مهدی (عج) برای وکیل خود قاسم بن علاء درباره تعلیم دعای روز سوم شعبان آمده است: «… خداوندا از تو درخواست میکنم به حق مولودی که در این روز متولد شده و قبل از تولد و ورودش (به این دنیا) وعدهٔ شهادتش داده شده است…[28]»، نشان از اطلاع اهل بیت (ع) و اصحاب و مسلمانان خاص آنها از واقعه کربلا قبل از اتفاق افتادن آن است.
سخن آخر
از آنچه در این نوشتار گفته شد و روایات و اخبار زیادی که در مورد واقعه کربلا قبل از وقوع آمده است، اهمیت این حادثه عظیم روشن و معلوم میشود تا کسانی که به دنبال حق و حقیقت هستند راه درست را پیدا کرده، آن را حفظ کنند و واقعه کربلا برای همیشه در تاریخ زنده بماند.
[1] . الأمالی شیخ صدوق، ص 695.
[2] . معجم الکبیر، ج 3، ص ۱۰۸.
[3] . کامل الزیارات، باب ۱۷، ص ۱۲۹-۱۳۰.
[4] . تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ج 1، ص ۱۷۹.
[5] . بحارالأنوار، ج 44، ص ۲۴۷.
[6] . به آیه «انا لله و انا الیه راجعون» کلمه استرجاع میگویند.
[7] . لهوف، ص۹۳.
[8] . کامل الزیارات، باب ۲۲، ص ۱۴۶.
[9] . الأرشاد، ص ۳۳۲.
[10] .بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۶۲.
[11] . کامل الزیارات، باب ۲۳، ص ۱۴۹.
[12] . الأمالی، مجلس ۲۴، ص 3.
[13] . سوره بقره، آیه 156.
[14] . اللهوف، ص ۱۲۸-۱۲۷.
[15] . این منطقه در شمال غربی کربلا قرار دارد.
[16] . لهوف، ص ۱۲۶.
[17] . المعجم الکبیر، ج 3، ص ۱۰۸.
[18] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۵.
[19] . بحارالانوار، ج۴۵، ص۸۹، ح۲۷.
[20] . الصحیح من مقتل سید الشهداء، ص۹۴۳- ۹۴۸ .
[21] . کامل الزیارات، باب ۲۳، ص ۱۵۷.
[22] . علل الشرایع، ج ۱، باب ۱۶۲، ص ۲۶۷، ح ۳.
[23] . اختیار معرفة الرجال، ص ۷۹- ۷۸.
[24] . الأرشاد، ج ۲، ص ۱۳۲-۱۳۱.
[25] .همان.
[26] . طَفّ نام دیگر سرزمین کربلا، در اصل منطقهای مرتفع در اطراف کوفه و نزدیک فرات است.
[27] . اختیار معرفة الرجال، ص ۷۹- ۷۸.
[28] . مصباح المتهجدو سلاح المتعبد، ص 8۲۶