فهرست مطالب این مقاله را ببینید
ابتدای خلقت انسان اتفاقات جالبی رخ داده است. یکی از وقایعی که قرآن کریم به آن اشاره میکند مسأله عرضه امانت الهی به انسان است. این امانت الهی بر آسمانها و زمین عرضه میشود ولی آنها آن را قبول نمیکنند در چنین شرایطی انسان امانت الهی را میپذیرد. در این جریان سوالاتی به ذهن میآید:
- معنا و حقیقت امانت چیست؟
- قبول امانت الهی به چه معنا است؟
- آیا پذیرش امانت اختیاری بوده یا اجباری؟
در این مقاله بر پایه آیات قرآن کریم مسأله عرضه امانت به انسان بررسی شده و به سوالات بالا پاسخ داده میشود. ابتدا چکیده مطالب را مشاهده میفرمایید:
چکیده
عرضهٔ امانت الهی به انسان
قرآن دو مطلب مهم را دربارهٔ انسان مطرح میکند که این دو مطلب مربوط به دوره ابتدای خلقت انسان میباشد. یکی مسألهٔ عرضهٔ امانت الهی است که در این مقاله بررسی میشود و دیگری مسأله پیمان گرفتن از بنی آدم میباشد که در مقاله «عالم الست در قرآن» میتوانید آن را مطالعه کنید.
خدای متعال میفرماید:
﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً﴾ [1]
يقيناً ما امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم و آنها از به عهده گرفتنش امتناع ورزيدند و از آن ترسيدند، و انسان آن را بر عهده گرفت، بىترديد او بسيار ستمكار و بسيار نادان است.
الف ـ اختیار در قبول کردن
دربارهٔ این آیه چند نکته مطرح است:
نکته اول: عرضه امانت الهی به انسان، تکوینی و جبری نبوده بلکه اختیاری بوده است و انسان در پذیرش آن اختیار داشته است چرا که میفرماید آسمانها و زمین و کوه ها ترسیدند و نپذیرفتند. معلوم میشود که موجودات عالم ادراک و اختیار دارند. آیات دیگری وجود دارد که میتوان این نکته را از آن فهمید. قرآن کریم میفرماید:
﴿ تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَن فِيهِن وَ إِن مِّن شىَءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بحِمْدِهِ وَ لٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُم﴾
آسمانهای هفتگانه و زمین خدا را تسبیح میکند و آنچه در آسمانها و زمین است همه او را تسبیح میکنند. هیچ موجودی نیست مگر این که حمد و تسبیح خدا را بجا میآورد اما شما تسبیح آنها را نمیفهمید.
پس همهٔ موجودات از درجهای از ادراک برخوردار هستند که حمد و تسبیح خداوند را بجا میآورند. امانتی بر اینها عرضه شده، اینها ترسیدهاند و زیر بار آن نرفتهاند. انسان یا داوطلب شده یا به او نیز عرضه شده و قبول کرده است.
این امانت چیست که انسان آن را پذیرفت؟ باید این امانت چیزی باشد که جای ترس و نگرانی داشته است. گوهر گرانبهایی را به انسان داده اند، و او را به سفری فرستادهاند و مامور کرده اند که آن گوهر را سالم به مقصد برساند. برای زحمات او اجر بزرگی و در صورت ضایع کردن آن مجازات عادلانه ای را در نظر گرفته اند. انسان از یک طرف دوست دارد این کار را انجام دهد و از طرف دیگر، نگران ضایع کردن امانت است.
امانت الهی چه چیزی بوده است؟ شش نظر مطرح شده است: بعضی گفتهاند امانت توحید است، بعضی گفتند ولایة الله است و بعضی گفتهاند تکالیفی است که از طرف خدا بر عهدهٔ انسان قرار داده شده است. سه نظر دیگر نیز وجود دارد. بعضی گفتهاند عقل است که در اختیار ما است و بعضی گفتهاند اختیار است.
نظری که همهٔ اینها را جمع میکند نظر مرحوم استاد محمد باقر بهبودی (ره) است: این امانت چیزی است که به انسان میدهند و پس میگیرند و آن زندگی گذرای دنیا است، حیات دنیوی را به ما دادند و بعداً از ما پس میگیرند و در واقع این دنیا امانت است یا اینکه ظرف امانت است، این نظر جامع هر شش نظر دیگر است.
ما در این زندگی دنیا با امکاناتی که خدا به ما داده است آمدیم؛ عقل، اختیار، اعضا و جوارح. اینها در اختیار ما هستند و سه تکلیف هم بر عهدهٔ ما است که در خط بندگی خدا و خط توحید حرکت کنیم، در خط ولایت الله و قبول ولایت خدا حرکت کنیم و در مسیر انجام تکالیفی که از طرف خدا بر عهدهٔ ما است. این بهترین نظری است که دربارهٔ امانت مطرح شده است.
ب ـ قبول امانت الهی و زندگی دنیا
ما با این نگاه زندگی دنیا را پذیرفتهایم. اگر این بار امانت الهی را سالم به مقصد برسانیم جایزهٔ ما بهشت رضوان و بودن در جوار قرب خدا است و اگر احیاناً این امانت را ضایع کنیم کیفر جهنم در انتظار ما است. بنابراین طبیعی است که موجودات بترسند، شاید اگر آنها هم میپذیرفتند خداوند متناسب با آنها راهی برای آنها باز میکرد.
این امانت را برای رسیدن به مقامات عالیه و در محیط آزمایش الهی به انسان دادند. قرآن کریم میفرماید:
﴿ إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَليهِ﴾ [2]
ما انسان را از نطفهٔ مختلطى آفريديم، تا او را بیازماییم.
یک دورهٔ بندگی ویژه است، همهٔ موجودات خدا را تسبیح و تقدیس میکنند. خدا انسان را آفرید، سپس وارد دنیا کرد با این که گاهی تسبیح و تقدیس میکند و گاهی هم فساد و خون ریزی میکند. ملائکه نتوانستند علت این موضوع را بفهمند و سؤال کردند که درست است انسان گاهی تسبیح و تقدیس میکند ولی گاهی هم فساد و خون ریزی میکند.
تو که نمیخواهی آنها را برای فساد و فسک دماء به زمین بفرستی، بلکه به خاطر تسبیح و تقدیس است. ما تو را تسبیح و تقدیس می کنیم وفساد و خون ریزی نمیکنیم. خداوند حرف آنها را رد نکرد و فرمود نکتهای است که من میدانم ولی شما نمیدانید.
از مجموع آیات قرآن کریم این برداشت میشود که در این دوره انسان در معرض امتحان قرار میگیرد. چرا که همهٔ موجودات بندگی خدا را میکنند اما انسان یک نوع بندگی دارد که بقیه ندارند و آن این است که انسان به خاطر خدا در این زندگی دنیا با هواهای نفسانی مبارزه میکند، به خاطر خدا خواستهٔ دل خود را زیر پا میگذارد.
خداوند به انسان شهوت، غضب، صفاتی مثل حسد و کینه و امثال اینها را داده است. با اینها بندگی کردن سختتر است. ملائکه بیش از ما نماز میخوانند، بیش از ما نماز شب میخوانند اما ما که بخواهیم برای نماز شب بیدار شویم بیداری از خواب کار سختی است و این سختی را ملائکه ندارند. آنها گناه نمیکنند ولی در گناه نکردن رنجی نمیبرند.
اگر ما بخواهیم گناه نکنیم باید بر نفس خود فشار سنگینی وارد کنیم. کنترل چشم کار سختی است، انسان میخواهد هر چیزی را ببیند. میگویند نباید این چهره را ببینی. کنترل زبان کار دشواری است. پس در این دوره امانتی را به ما دادند که در معرض یک بندگی گزینشی قرار بگیریم. به خاطر خدا بعضی چیزها را زیر پا بگذاریم و این امتیاز این دورهٔ ما است و برای این ما را به این دنیا آوردهاند.
﴿ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ﴾
آن ها ترسیدند لکن ما پذیرفتیم و حالا باید مراقب باشیم؛
ولی قرآن میفرماید:
﴿ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً﴾
انسان ظَلوم و جَهول[3] است.
یعنی بعد از پذیریش امانت و ورود به دنیا که باید ادای امانت کند بسیار ظالم و جاهل است.
نکته
بعضی از مفسرین اینگونه فرموده اند که این بخش از آیه در بیان علت پذیرش انسان است، به این معنا که چون انسان بسیار ظالم و جاهل بود امانت الهی را پذیرفت. لکن ظاهراً مراد آیه همان است که بیان شد. اولاً جمله «إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً» تعلیلیه نیست و قرآن نفرموده «لِأنَّهُ» به دلیل این که انسان ظلوم و جهول است.
ثانیاً «کان» با اینکه از افعال ماضی است در این جمله دلالت بر زمان گذشته ندارد بلکه یک قانون را مطرح میکند. گاهی قانونمندیها در قالب فعل میآیند ولی زمان ندارند مثل «كانَ اللَّهُ عَليماً»[4] یعنی خدا همیشه علیم است، نه این که علیم بود. «كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبيناً»[5] شیطان دشمن انسان است نه اینکه دشمن انسان بود.
این خلاصهای از مسأله عرضه امانت در قرآن کریم و روایات است که ان شاء الله مورد قبول خدای کریم واقع شود. البته برای آشنایی بیشتر با «عالم ذر» میتوانید به مقاله «کیفیت خلقت انسان از خاک» مراجعه کنید.
[1] سورهٔ احزاب، آیه۷۲.
[2].سورهٔ انسان، آیه 2.
[3]. صیغهٔ مبالغه از ظلم و جهل یعنی بسیار ظلم کننده و بسیار جاهل.
[4].سورهٔ نساء، آیه 17.
[5].سورهٔ إسراء، آیه 53.