تفویض امور به انسان

تفویض به معنای واگذاری اختیار همه کارها به انسان است. یعنی خداوند بعد از خلق جهان اداره امور را کاملا به ما واگذار کرده است. نظریه تفویض درست در مقابل نظریه جبر قرار دارد. و هر دو نظر از دیدگاه شیعه مردود است چرا که یکی افراط می‌‌کند و دیگری تفریط.
این نوع نگاه فقط مربوط به دوران گذشته نیست و امروزه نیز با عبارت‌های دیگری مطرح می‌‌شود. برای مثال عده‌ای هستند که ادعا می‌‌کنند انسان به وسیله علم خویش می‌‌تواند تمام امورش را مدیریت کند و در این میان نه نیازی به وحی دارد و نه نیازی به خدا. این نوع نگاه که امروزه در غرب بسیار رواج دارد با مبنای قائلین به تفویض هماهنگ است، یعنی پشتوانهٔ چنین تصوری همان تفویض است که می‌‌گوید خدا انسان را خلق کرده و بعد در گوشه‌ای نشسته و این انسان است که سرنوشت خویش را رقم می‌‌زند بدون این که خدا در آن دخالتی داشته باشد.
بنابراین همان طور که ملاحظه می‌‌کنید این موضوع بحثی علمی که مربوط به دوران‌های گذشته باشد نیست بلکه در متن زندگی ماست. باید حقیقت آن را درک کنیم و درست بیاندیشیم تا درست عمل کنیم. در این مقاله قصد داریم نظریه تفویض را مورد بررسی قرار دهیم. برای سهولت امر ابتدا چکیده مطلب ارائه می‌‌شود.

چکیده

تفویض، دیدگاه دیگری است که گروهی چون قدریه و معتزله به آن قائل هستند. برای تفویض معانی متعددی نقل شده است که برخی از این معانی، همچون توکل، درست است و برخی از آنها درست نیست، مانند همان معنایی که مقابل بحث جبر است.

قائلان به نظریۀ تفویض می‌گویند که انسان در افعال خود اختیار کامل دارد و خداوند هیچ نقشی در آن ندارد.

اشکالات فراوانی بر نظریۀ تفویض وارد است. با پذیرش نظریۀ تفویض قدرت و سلطنت خداوند محدود می‌‌شود، یعنی افعال اختیاری انسان از محدودۀ سلطنت و حکومت خدا خارج است و خدا هیچ نقشی در آن ندارد، بلکه به انسان واگذار کرده است. لذا این دیدگاه هم قابل پذیرش نیست.


دیدگاه قائلین به تفویض

تفویض معانی متعددی دارد. در قرآن و روایات و لغت و همینطور در علم کلام حداقل شش معنا وجود دارد که معانی خوب و درستی است. مثل این که می‌گویند کارهای خود را به خدا تقویض کنید، مثل توکل. توکل داشتن به خدا یعنی کارهای خود را انجام دهید اما بقیۀ مسائل را به خدا واگذار کنید. این معنای خوب تفویض است. تفویض معانی بدی هم دارد که ما با یکی از این معانی کار داریم که معنای درستی نیست و آن همان معنایی است که مقابل جبر است.
جبر می‌گوید همۀ کارها در دست خدا است، فاعل فقط خدا است و انسان فاعل نیست و فقط فعلی که خدا در او ایجاد کرده است را کسب می‌کند و اختیار و آزادی ندارد. تفویض برعکس است و می‌گوید خدا کاری انجام نمی‌دهد، صفر تا صد امور به دست انسان است و خدا هیچ نقشی در افعال ما ندارد. خدا ما را آفریده و بعد ما را رها کرده و قضا و قدری هم نیست. البته آنها در غیر از افعال اختیاری قائل به قضا و قدر هستند، مثلاً در آفرینش آسمان و زمین و… اما در افعال اختیاری انسان، افعالی که محکوم به احکام پنجگانه است، مستحب، مباح، واجب، حرام، مکروه معتقدند که قضا و قدر در این احکام نیست.
یک گروه قدریۀ نخستین بودند که غِیلان دمشقی و شخص دیگری به نام معبد جُهَنی که سردمداران این گروه بودند و گروه دوم معتزله هستند. نظر معتزله بیشتر این است که جبر درست نیست پس تفویض درست است، یعنی در واقع می‌خواهند از این راه جلو بیایند که یا جبر است یا تفویض، یا خدا این فعل من را انجام می‌دهد و من هیچ کاری انجام نمی‌دهم یا من انجام می‌دهم و خدا کاری انجام نمی‌دهد. جبر به دلایل متعدد درست نیست. که ما در مقاله «مسأله جبر» بطور مبسوط به آن پرداخته‌ایم. پس آنها می‌گویند دیدگاه مقابل جبر، یعنی تفویض درست است. خدا کارها را به ما واگذار کرده و هیچ قضا و قدری هم نیست و ما آزادانه افعال خود را انجام می‌دهیم و خدا هیچ نقشی در افعال ما ندارد.

دلایل بطلان تفویض

اگر ما امر بین الامرین را به خوبی تبیین کنیم، بطلان این نظریه روشن خواهد شد. لکن قبل از این که نظریۀ امر بین الامرین مطرح شود لازم است اشکالاتی که این نظریه دارد را بیان کنیم.
البته برای مطالعه درباره امر بین الامرین یا اختیار می‌‌توانید به مقاله «دیدگاه شیعه در مسأله جبر و اختیار» مراجعه نمایید.
اما اشکالات تفویض:
اگر تفویض درست باشد قدرت و سلطنت و حکومت خداوند محدود می‌شود، یعنی قدرت و حکومت خداوند در همۀ امور جاری است الا افعال اختیاری، افعال اختیاری انسان از محدودۀ سلطنت و حکومت خدا خارج است و خداوند نمی‌تواند آنجا هیچ نقشی داشته باشد. مثل این که خانه‌ای کلیدی دارد و آن کلید در دست من است و من می‌توانم آن را باز کنم و به داخل آن خانه بروم. حالا این کلید را به شما می‌دهم و دیگر در دست من نیست و من دیگر نمی‌توانم در آن خانه را باز کنم مگر این که کلید را از شما پس بگیرم اما در لحظه‌ای که این کلید را به شما تفویض کردم دیگر خود من هیچ نقشی ندارم.
در واقع نظریۀ تفویض این را می‌گوید. وقتی خدا کارها را به ما واگذار کرده و در واقع قدرت انجام راستگویی و دروغگویی و قدرت انجام نماز خواندن یا نخواندن را به من داده است دیگر خود او این قدرت را ندارد و به من داده است. بنابراین قدرت خدا محدود می‌شود، یعنی خدا دیگر قادر نیست چنانکه معتزله تصریح می‌کنند که تعلق دو قادر بر مقدور واحد محال است و چون من قادر هستم خدا قدرت را به من داده پس خود خدا دیگر بر افعال اختیاری من قادر نیست و نمی‌تواند نقشی داشته باشد و نمی‌تواند جلوی من را بگیرد چون قدرت آن را ندارد، چون قدرت افعال اختیاری در دست من است.
در حالی که در مباحث توحیدی بیان می‌‌شود که خداوند کمال مطلق است و هیچ نقصی در او راه ندارد. ممکن نیست خداوند در محدوده‌ای توان اراده کردن نداشته باشد. ضعف و نقص و نیاز از صفات مخلوق است و خالق شبیه مخلوقات نیست. این یک اشکال اساسی است.
در روایت نیز آمده است که:

﴿لَمْ يُفَوِّض الْأَمْرَ إِلَى خَلْقِهِ وَهْناً مِنْهُ وَ ضَعْفاً وَ لَا أَجْبَرَهُمْ عَلَى مَعَاصِيهِ ظُلْماً﴾ 1

خداوند کارها را از باب وهن و ضعف به مخلوقات تفویض نکرده است و آنها را به معصیتش مجبور نکرده در حالی که این ظلم است.

یعنی اگر تفویض کند و دیگر در دست خودش نباشد و مثلاً نماز خواندن در دست انسان باشد این ضعف و وهن و سستی برای خدا است.
در زمان امام باقر (ع) یکی از تفویضی‌ها آمده بود و با همه مناظره می‌کرد و هیچ کسی نمی‌توانست جواب او را بگوید. امام صادق (ع) سن کمی‌ داشتند. گفتند سورۀ حمد را بلد هستی؟ گفت: این چه سؤالی است؟ بله بلد هستم. گفت: بخوان. آن شخص شروع کرد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏» تا به اینجا رسید «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» 2 امام فرمود: از چه کسی کمک می‌خواهی که می‌گویی: «إِيَّاكَ نَسْتَعينُ» از تو استعانت و کمک می‌خواهم تو که می‌گویی خدا کارها را به تو واگذار کرده است پس چرا از خدا کمک می‌خواهی؟ آن شخص قدری در فکر فرو رفت. اگر می‌گفت کمک می‌گیرم پس خدا می‌توانست در همین افعال اختیاری کمک کند، در حالی که تفویض این است که واگذار کرده و هیچ نقش و دخالت و قَدَری ندارد پس چرا داریم از خدا کمک می‌گیریم؟ همه چیز را که خدا به خود ما داده است و او هیچ نقشی ندارد.
از این جهت است که در روایات فرموده اند:

﴿القَائِلُ بِالتَفویضِ مُشرِک﴾

کسی که قائل به تفویض باشد مشرک به خداوند است.

مثل این که دو خدا داریم، یک خدا داریم که در غیر افعال اختیاری ما است و هر کاری که بخواهد می‌تواند انجام دهد و یک خدا هم در افعال اختیاری خودمان داریم که هر کاری که بخواهد می‌تواند انجام دهد که خود ما هستیم و هر کاری بخواهیم می‌توانیم انجام دهیم و خدا نمی‌تواند هیچ دخالتی کند.
بنابراین تفویض هم درست نیست و به تعبیر امام صادق (ع) :

﴿اللَّهُ أَعَزُّ مِنْ أَنْ يَكُونَ فِي سُلْطَانِهِ مَا لَا يُرِيدُ﴾ 3

خداوند عزیزتر از این است که در سلطنت او کاری انجام شود که آن کار را قبول ندارد و نمی‌خواهد.

اگر اینطور باشد خدا مغلوب می‌شود و خدا بزرگتر از این است که در سلطنت و حکومت خود که کل عالم هستی است چیزی واقع بشود که او اجازه نداده است.
این نظریۀ تفویض بود و درست در مقابل آن نظریه جبر است که انسان را کاملا مجبور می‌‌داند و شما می‌‌توانید در مقاله «مسأله جبر» بیشتر با آن آشنا شوید. همچنین دیدگاه صحیح در این مسئله که امر بین الامرین یا اختیار است در مقاله «دیدگاه شیعه در مسأله جبر و اختیار» برای علاقه‌مندان عرضه می‌‌گردد.

برای کسب اطلاعات بیشتر به درس ” توحید در قرآن” از سلسله دروس دوره “عقاید قرآنی” مراجعه کنید.


پی نوشت ها

  1. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏2، ص 327.
  2. سورۀ حمد، آیۀ 5.
  3. الکافی، ج 1، ص 160.
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

انس با قرآن