درباره شجاعت حضرت علی (ع) بیشتر بدانید

شجاعت حضرت علی (ع) به عنوان یکی از ویژگی‌های بارز و ستودنی او در تاریخ اسلام، همواره مورد توجه و تاکید قرار گرفته است. او با دلیرانه‌ترین اقدامات و رفتارهای خود، نماد شجاعت در دین اسلام شد و در قلب میلیون‌ها انسان بخصوص مظلومان عالم جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد. حضرت علی (ع)، به عنوان یک مبارز، یک رهبر الهی و پیشوای مسلمانان، نه تنها در میدان‌های جنگ، بلکه در عرصه‌های مختلف زندگی انسانی، شجاعت و فداکاری را به نمایش گذاشت.

در این مقاله برآنیم که بنابر دلایل و شواهد تاریخی به بررسی ابعاد مختلف شجاعت حضرت علی (ع) پرداخته و الگویی بی‌همتا از ایمان و قدرت و مردانگی به مسلمانان عالم معرفی گردد.

شجاعت در معنا

شجاعت در لغت به معناي پردلی و دليری نمودن در موارد پرخطر و سخت و ترسناك است.  احمد بن فارس می‌گويد: «شجاعت به معنای جرئت و اقدام است». در اصطلاح نيز به خُلق متوسط گفته می‌شود كه دو طرف آن افراط و تفريط است كه مذموم می‌باشد؛ به طوری كه اگر به افراط برسد، «تهوّر[1]» است و اگر به تفريط برسد، «جُبن[2]» است.  

شجاعت در قرآن کریم

در قرآن کریم، شجاعت یکی از فضیلت‌های مهم است. خداوند کریم می‌فرماید: «اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَاَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ[3]»؛ البته خدا آن مؤمنان را که در صف جهاد مانند سدّ آهنین همدست و پایدارند، بسیار دوست می‌دارد.

علاوه بر آن شجاعت از صفات مومنان به شمار می‌رود. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ اَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ[4]»؛ محمد فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند.

شجاعت در روایات

یکی از موضوعات مهم و کلیدی در باب صفات بارز شخصیتی شجاعت است. رسول خدا (ص) فرمود: «به ما اهل‌بیت هفت چیز عطا شده که به هیچ کس قبل و بعد از ما عطا نشده و نخواهد شد (آنها عبارتند از): نورانیت، فصاحت، جود، شجاعت، علم، عمل و محبت به زنان»[5].

شجاعت حضرت علی (ع) ارثیه‌ی پدری

ابوطالب پدر حضرت علی (ع) در هیبت و شجاعت در طایفه بنی‌هاشم بی‌نظیر بود و شجاعت حضرت علی (ع)ارثیه‌ای بود که از پدر خود داشت. برای درک بهتر مطلب به چند نمونه در ابتدای ظهور اسلام و حمایت‌های شجاعانه ابوطالب اشاره می‌کنیم.

قریش از ابوطالب خواست تا حضرت محمد (ص) را با عمارة بن ولید مخزومی که جوانی زیبا و با ذکاوت بود، مبادله کند. در تاریخ یعقوبی آمده است در همان شبی که این پیشنهاد داده شد، پیامبر خدا (ص) برای مدتی ناپدید شد که بعد معلوم شد به معراج رفته بود. ابوطالب از بنی‌هاشم و بنی‌مطّلب خواست تا زمان پیدا شدن پیامبر، با شمشیرهای به کمر بسته، سران مشرک را زیر نظر بگیرند و وقتی پیامبر (ص) آمد، ابوطالب رسماً اعلام کرد: «به خدا سوگند اگر ‌محمد را می‌کشتید، یکی از شما را زنده نمی‌گذاشتم». این رفتار ابوطالب، قریش را درهم شکست و ابوجهل را بیش از همه سرافکنده کرد[6].

علاوه بر آن در تاریخ آمده است که پیامبر اکرم (ص) در روز وفات ابوطالب فرمود: «تا زمانی که ابوطالب زنده بود قریش از من واهمه داشت»[7]. شیخ مفید روایت می‌کند هنگام درگذشت ابوطالب، جبرئیل بر پیامبر نازل گردید و به ایشان گفت: «از مکه خارج شو که یاوری در این شهر نداری[8]».

شجاعت حضرت علی (ع) در کودکی

یکی از صفات بارزی که از همان کودکی در وجود آن امام بروز داشت شجاعت حضرت علی (ع) بود. ایشان در کودکی با هر یک از همسن و سالان خود کشتی می گرفت آنها را بر زمین می کوبید، پیاده چنان سریع می دوید که در حال دویدن به اسبان تندرو می رسید و بر آنها سوار می شد[9].
همچنین حضرت در نهج البلاغه فرمود: «من در کودکی بزرگان و شجاعان عرب را به خاک افکندم و شاخه های بلند درخت قبیله ی ربیعه و مضر را در هم شکستم[10]».

اهمیت شجاعت حضرت علی (ع)

بحث از شجاعت حضرت علی (ع) از آن رو دارای اهميت است كه اميرمؤمنین (ع) جانشين پيامبر خاتم (ص) است و جانشين آن حضرت بايد در اوصاف و ويژگی‌ها همانند ایشان باشد و از ساير مردم شجاعت بيشتر و شهامت بالاتری داشته باشد.

امام بايد شجاع‌ترين مردم باشد؛ چراکه او فرمانروای مؤمنان است و مسلمانان هنگام نبرد در میدان به او توجه می كنند و به او پناه می‏برند. پس اگر امام شجاع نباشد، امکان دارد كه از ميدان فرار كند و از جنگ و جهاد دست بکشد.

امامی كه شجاع نباشد، تسليم می‏شود يا فرار می‏كند و در آن صورت، موجب كشته شدن مسلمانان می‏گردد و گرفتار غضب خداوند می‏شود؛ همان‌گونه كه خداوند در قرآن می‌فرمايد: «وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلي فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ…[11]»؛ كسانی كه به هنگام مبارزه با دشمن، پشت به آنها نمايند و فرار كنند، گرفتار غضب پروردگار خواهند شد؛ مگر در صورتي كه هدف آنها، كناره‌گيری از ميدان نبرد برای انتخاب يك روش جنگی بوده يا به قصد پيوستن به گروهی از مسلمانان و حمله مجدد اين عمل را انجام داده باشد.

سخن گفتن از شجاعت حضرت علی (ع)، در حقيقت بحث در مورد نقش آن حضرت در ترويج و گسترش اسلام است كه چگونه در راه دين مبين اسلام، با تمام قدرت و توانی كه داشت، جانفشانی كرد و در تمام جنگ‌ها و نبردهای نفس‌گير، پيروزمندانه برمی گشت و رسول اکرم (ص) و مسلمانان را دلشاد می‌نمود.

شجاعت حضرت علی (ع) از زبان علی (ع)

شجاعت حضرت علی (ع) از زبان علی (ع)

قدرت بازو و قدرت روحی و شجاعت حضرت علی (ع) چنان دارای قوام بود که قابل مقایسه با هیچ احدی نبود. او کسی بود که سنگ بزرگی را که همه سپاهیان صفین از کندن آن عاجز بودند، از جای کَند تا همه آب روان را بنوشند.
پیامبر اسلام (ص) به او فرمود: «اگر مردم شرق و غرب در برابر علی (ع) بایستند، بر همه آنها غلبه می‌کند[12]».

و امیرالمؤمنین (ع) در نامه‌ای به فرماندار بصره فرمود: «وَاللهِ لَو تَظاهَرتِ العَرَب عَلی قِتالی لَمّا وَلَّیتُ عَنها[13]»؛ به خدا سوگند اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت يكديگر بدهند، از آن مقابل آنها فرار نکنم.

و شجاعت حضرت علی (ع) در غزوه خیبر و کندن درب بزرگ ورودی خیبر که در همیشه تاریخ باقی ماند. این در را  که ده‌ها نفر آن را باز و بسته می‌کردند با دست یداللّهی خود از جای کند و بر روی خندقی قرار داد که سربازان اسلام از آن عبور کنند و خود فرمود: «ما قَلَعتُ بابَ خَیبَرَ وَ دَکدَکتُ حِصنَ یَهُودٍ بِقُوّهٍ جِسمانِیَّهٍ بَل بِقُوّهٍ اءلِهیَّه[14]»؛ من درِ بزرگ خیبر و حصار یهود را با دست مادی از جای نکندم و درهم نکوبیدم، بلکه با قدرت الهی موفق گردیدم.

افزون بر آن، قوت قلب و شجاعت حضرت علی (ع) را باید از زبان خود حضرت شنید که فرمود: «اِنّی وَاللهِ لَو لَقیتُهُم واحِداً و هم طِلاعُ الاَرضِ کُلِّها ما بالَیتُ وَ لا اِستَوحَشتُ[15]»؛ سوگند به خدا همانا من اگر دشمنان را در حالی ملاقات کنم که تمام روی زمین را پُر کرده باشند باکی نداشته، وحشتی نخواهم کرد.

شجاعت حضرت علی (ع) در مقابل دشمنان اسلام

امیرالمؤمنین علی (ع)، یاوری قوی و قدرتمند پیامبر خدا (ص)، در طول سال‌های نبرد با مشرکان و کفار، خط شکن جبهه‌ها بود. شجاعت حضرت علی (ع) به قدری بالا بود که از زیادی دشمنان ترسی نداشت و در قلب سپاه فرو می‌رفت و سر شجاعان جبهه کفار را به خاک می‌مالید.

این امر طبیعی است که در این راستا زخم‌های بسیاری بر تن داشت. اما نکته جالب این که همه زخم‌ها در قسمت جلوی بدن او وجود داشت. همچنین زخم‌ها فراوان و عمیق بود که گاه تا هزار زخم بر بدن حضرت را توانسته‌اند بشمارند.

علت این همه زخم در پیکار با دشمن این است که امام علی (ع) به دشمن پشت نمی کرد، و همواره در حالت پیشروی و خط شکنی و دفاع بود. عمیق بودن و فراوانی زخم‌ها در طول 94 جنگ و یورش و تهاجم بیگانگان در زمان رسول خدا (ص) و سه جنگ مهم در دوران حدود 5 ساله حکومت حضرت، حقیقت دیگری از شجاعت حضرت علی (ع) را به اثبات می‌رساند که او مرد میدان بود.

هنگامی که در روز ۲۱ ماه رمضان سال چهلم هجری بدن امیرالمؤمنین (ع) را غسل می‌دادند، زخم‌های فراوان بدن آن حضرت را شمردند، دیدند که آثار حدود هزار زخم بر پیکر آن حضرت باقیمانده است که تنها هشتاد موردش مربوط به جنگ اُحُد بود. آن هنگام که همه فرار کرده و تنها امام علی (ع) و ابودجّانه باقی مانده و از پیامبر (ص) دفاع می‌کردند[16].

شجاعت حضرت علی (ع) در میدان نبرد احد و مبارزه با کفار و مشرکین موجب زخم‌های عمیقی بر پیکر حضرت شد؛ به طوری که پس از جنگ جرّاحان و پرستاران از دوختن زخم‌ها درمانده شدند، زخم اول را می‌دوختند و به هنگام دوختن زخم دوم، زخم دوخته پاره می‌شد، که حضرت زهرا (س) با مشاهده آن فراوان گریه کرد.

شجاعت حضرت علی (ع) در مقابل دشمنان اسلام

شجاعت حضرت علی (ع) و پرچمداری جبهه اسلام

از آنجایی که در تمام جنگ‌ها پرچم نشانه صلابت سپاه بود و اگر سقوط می‌کرد نشان شکست و نابودی به حساب می‌آمد. از این رو پرچم را همیشه به دست افرادی دلیر و توانا می‌دادند. استقامت پرچمدار و اهتراز پرچم در میدان نبرد، موجب قوت قلب جنگجویان بود. اگر پرچمدار کشته می‌شد، افتادن پرچم بر زمین مایه ی تزلزل روحی آنان می گردید؛ به همین جهت پیش از آغاز جنگ به منظور جلوگیری از شکست روحی سربازان، چند نفر از شجاع‌ترین رزمندگان به عنوان پرچمدار تعیین می گردید.

در جنگ اُحُد قریش پرچمدارانی از قبیله ی بنی عبدالدّار که به شجاعت معروف بودند، انتخاب کردند ولی پس از آغاز جنگ پرچمداران آنان یکی پس از دیگری به دست توانا و با شجاعت حضرت علی (ع) کشته شدند و سرنگونی پی در پی پرچم باعث ضعف و تزلزل روحی سپاه قریش گردید و افرادشان پا به فرار گذاشتند. امام صادق (ع) در این خصوص فرمودند: «پرچمداران سپاه شرک در جنگ اُحُد نُه نفر بودند و همه آنها به دست علی (ع) به هلاکت رسیدند[17]».

افزون بر آن، دلاوری، ایمان و شجاعت حضرت علی (ع) باعث شد تا پرچمدار جبهه اسلام باشد. در جنگ احد پس از این که مصعب بن عمیر به شهادت رسید، رسول خدا (ص) پرچم را به دست علی (ع) داد. همچنین در جنگ بدر از قول ابن عباس آمده است که: «رسول الله (ص) پرچم را در روز بدر به دست علی (ع) سپرد، در حالی که علی (ع) بیست ساله بود[18]».

شجاعت حضرت علی (ع) در دفاع از پیامبر(ص)

در جنگ احد، هنگامی که غالب یاران پیامبر اکرم (ص) پا به فرار نهادند، فشار دسته‌های مختلف دشمن به سوی پیامبر (ص) بالا گرفت. دسته‌ای از قبیله بنی کنانه، و گروهی از قبیله بنی عبدمناه، که در میان آنان چهار جنگجوی نامور به چشم می‌خورد، به سوی پیامبر (ص) یورش بردند.


پیامبر (ص) به علی (ع) فرمود: «حمله ی این‌ها را دفع کن».
علی (ع) که پیاده می‌جنگید، به آن گروه که پنجاه نفر بودند، حمله کرده و آنان را متفرق ساخت.
آنان چند بار مجدّداً  گرد هم جمع شده و حمله کردند، باز هم علی (ع) حمله ی آنان را دفع کرد.
در این حملات، چهار نفر قهرمان مزبور و ده نفر دیگر که نامشان در تاریخ مشخص نشده است به دست علی (ع) کشته شدند.


جبرئیل به رسول خدا (ص) گفت: «راستی که علی (ع) فداکاری می‌کند، فرشتگان از فداکاری او به شگفت آمده‌‌اند».
پیامبر (ص) فرمود: «چرا چنین نباشد، او از من و من از او هستم».
جبرئیل گفت: «من هم از شما هستم».
آنگاه صدایی از آسمان شنیده شد که مکرر می‌گفت: «لا سَیفَ اِلّا ذُوالفَقار وَ لافَتی اِلّا عَلِیّ»؛ شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی نمی‌باشد. ولی گوینده دیده نمی شد.
از پیامبر (ص) سؤال کردند که: گوینده کیست؟ فرمود: «جبرئیل است[19]».

این عبارت الهی از فرشتگان جز در وصف شجاعت حضرت علی (ع) برای کسی گفته نشده است.

شجاعت حضرت علی (ع) در مقابل قهرمانان قریش

در جنگ احزاب بنا به پیشنهاد سلمان دور تا دور مدینه خندقی حفر شد. سپاه دشمن به نزدیک مدینه رسید و با خندق حفر شده به عنوان حصاری در اطراف شهر مواجه شد.

آنها به مدت یک ماه شهر را محاصره کردند. اما با توجه به همه مشکلات دفاعی، خندق همچنان مانع عبور سپاه احزاب شده و ادامه ی این وضع برای آنان سخت بود؛ چون هوا رو به سردی می‌رفت و آذوقه و علوفه‌ای که تدارک دیده بودند تنها برای جنگ کوتاه مدتی بود.


با طولانی شدن محاصره، بیم آن می رفت که حماسه و شور جنگ از سر جنگاوران بیرون رود و خستگی روحیه آنان را متزلزل کند.
از این جهت سران سپاه تصمیم گرفتند جنگاوران دلاور و توانای خود را از خندق عبور دهند و بگونه‌ای بن بست موجود جنگ را بشکنند.
بنابراین، پنج نفر از قهرمانان لشگر احزاب، از نقطه تنگ و باریکی به جانب دیگر خندق پریدند و برای جنگ تن به تن مبارز طلبیدند[20].


عمرو بن عبدَوُدّ، یکی از مبارزین عرب بود که او را با هزار مرد جنگی برابر می‌دانستند. او پس از پرش از خندق، مبارز طلبید و چون کسی از مسلمانان آماده ی مقابله با او نشد و جسورتر گشت و عقائد مسلمانان را به باد استهزاء گرفت و گفت: «شما که می گوئید کشتگان شما در بهشت و مقتولین ما در دوزخ قرار دارند، آیا یکی از شما نیست که من او را به بهشت بفرستم و یا او مرا به دوزخ روانه کند؟!»
نعره‌های پی در پی عمرو، چنان رعب و وحشت در دل‌های مسلمانان افکنده بود که در جای خود میخکوب شده، قدرت حرکت و عکس العمل از آنان سلب شده بود[21].

هر بار که فریاد عمرو برای مبارزه بلند می‌شد، فقط علی (ع) برمی‌خاست و از پیامبر (ص) اجازه می‌خواست که به میدان برود ولی پیامبر (ص) موافقت نمی‌کرد. این کار سه بار تکرار شد.
آخرین بار علی (ع) باز اجازه مبارزه خواست، پیامبر به علی (ع) فرمود: «این عمرو بن عبدَوَدّ است!»
علی (ع) فرمود: «من هم علی هستم[22]». علی (ع) که به میدان جنگ رهسپار شد، در آن حال پیامبر اسلام (ص) فرمود: «تمام ایمان در برابر تمام شرک قرار گرفته است».

سپس نبرد میان دو قهرمان به شدت آغاز گردید و گرد و غبار اطراف دو قهرمان را فرا گرفت و تماشاگران از وضع آنان بی خبر بودند. تنها صدای ضربات شمشیر بود که با برخورد آلات دفاعی از سپر و زِرِه به گوش می رسید.
پس از زد و خوردهائی عمرو شمشیر خود را متوجه سَرِ علی (ع) کرد، حضرت ضربت او را با سپر مخصوص دفع کرد، با این حال شکافی در سَرِ وِی پدید آورد؛ اما علی (ع) از فرصت استفاده کرد و ضربتی بُرّنده بر پای حریف وارد ساخت که هر دو یا یک پای او را قطع کرد و عمرو قهرمان بزرگ قریش نقش بر زمین گشت.


صدای تکبیر از میان گرد و غبار که نشانه پیروزی علی (ع) بود بلند شد. منظره ی به خاک غلطیدن عمرو آن چنان ترس و رعبی در دل قهرمانانی که در پشت سر عمرو ایستاده بودند افکند، که بی اختیار عنان اسب‌ها را متوجه خندق کرده و همگی به لشگرگاه خود بازگشتند.

جز نوفل که اسب وی در وسط خندق سقوط کرد و سخت به زمین خورد و مأموران خندق او را سنگباران نمودند. او با صدای بلند گفت: «این طرز کشتن، دور از جوانمردی است، یک نفر فرود آید با هم نبرد کنیم». ناگاه علی (ع) با آنکه از زخم سَر درد می‌کشید، وارد خندق گردید و او را کُشت.
وحشت و بُهت سراسر لشگر شرک را فرا گرفته و بیش از همه ابوسفیان مبهوت شده بود و این بود شجاعت حضرت علی (ع) که قوت سپاه اسلام را به رخ لشگریان کفر کشید. 

وقتی علی (ع) خدمت پیامبر (ص) رسید، رسول خدا (ص) ارزش ضربت علی (ع) را چنین برآورد کرد: «ضَربَهُ عَلِیٍّ یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَهِ الثّقلین[23]»؛ ارزش این فداکاری بالاتر از عبادت تمام جنّ و انس است.

شجاعت حضرت علی در مقابل منافقین یهود

پس از پیروزی در جنگ احزاب و اثبات خیانت و پیمان شکنی یهودیان، مسلمانان به رهبری رسول خدا (ص) برای جنگ با یهودیان خیبر آماده شدند و در همان حمله‌های آغازین، برخی از قلعه‌های یهودیان را فتح کردند، در آن روز حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) دچار چشم درد شدید بود.

پس از فتح قلعه‌‌های کوچک، مسلمانان با مقاومت یهودیان مواجه شدند. رسول خدا (ص) در دو روز تعدادی از مسلمانان را به فرماندهی ابوبکر و روز دیگر به فرماندهی عمر به مقابله به یهودیان منافق فرستاد اما موفق به پیروزی نشدند.

رسول خدا (ص) فرمود: «این پرچم را فردا به دست کسی می‌دهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر او را دوست می‌دارند و خداوند این دژ را به دست او می‌گشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمی‌کند» که این سخن رسول خدا (ص) شوری در میان سپاه ایجاد که این سردار کیست؟

رسول خدا (ص)، علی (ع) را خواست و با کشیدن دست خود بر چشمان حضرت، چشم درد ایشان شفا یافت و پرچم را به دست امیرالمؤمنین (ع) داد و به او دستوری پیشروی داد. و یادآور شد که قبل از جنگ نمایندگانی را به سوی سران دِژ اعزام دارد و آنها را به آئین اسلام دعوت نماید.
اگر آن را نپذیرفتند، آنها را به وظایف خویش تحت لوای حکومت اسلام آشنا سازد که باید خلع سلاح شوند و با پرداخت جزیه در سایه حکومت اسلام آزادانه زندگی کنند.
و اگر به هیچ کدام گردن ننهادند، با آنان بجنگند.

حضرت علی زِرِه محکمی بر تن کرد و شمشیر مخصوص خود ذوالفقار را به دست گرفت و هَروَله کنان و با شهامت خاصی که شایسته قهرمانان ویژه میدان‌های جنگی است به سوی دژ حرکت کرد و پرچم اسلام را که پیامبر (ص) به دست او داده بود، در نزدیک خیبر بر زمین نصب نمود.
در این لحظه دَرِ خیبر باز گردید و دلاوران یهود از آن بیرون ریختند.


نخست برادر مَرحَب به نام «حارث» جلو آمد، هیبتِ نعره او آنچنان مهیب بود که سربازانی که پشت سر علی (ع) بودند، بی اختیار عقب رفتند، ولی شجاعت حضرت علی (ع) مانع شد که به عقب برود و مانند کوه پا بر جا ماند، نبرد آغاز شد و پس از لحظه‌ای حارث به روی خاک افتاد و جان سپرد.


مرحب از مرگ برادر سخت غمگین و متأثر شد و برای انتقام به میدان آمد و به رسم عرب برای سردار سپاه اسلام رجزخوانی کرد و علی (ع) نیز برای او رجز خواند و نبرد بین قهرمان اسلام و قهرمان یهود در گرفت. ناگهان شمشیر برّنده و کوبنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاه خود و سنگ و سر را تا دندان دو نیم کرد.


این ضربت آنچنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند، پا به فرار گذاشته به قلعه بازگشتند و عدّه ای که فرار نکردند، با علی (ع) تن به تن جنگیده و کشته شدند. در این بین یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سپر علی (ع) زد و سپر از دست وی افتاد.


علی (ع) فوراً متوجّه دَرِ دژ گردید و آن را از جای خود کَند، و تا پایان مبارزه به جای سِپَر به دست داشت. پس از آنکه آن را به روی زمین قرار داد، هشت نفر از نیرومندترین سربازان اسلام سعی کردند که آن را از این رو به آن رو کنند، نتوانستند[24]. در نتیجه قلعه‌ای که مسلمانان ده روز پشت آن معطل شده بودند، با قوت ایمان و شجاعت حضرت علی (ع) فتح گردید. در تاریخ گفته شده دَرِ حصار از سنگ سخت و طول آن چهار ذرع[25] و پهنای آن دو ذرع بوده است[26].

مردی از حضرت علی (ع) پرسید: «آیا سنگینی آن را احساس نمودی؟»

حضرت پاسخ داد: «به همان اندازه سنگینی که از سپر خود احساس می‌کردم[27]».

تأیید شجاعت حضرت علی (ع) در شورای شش نفره

شیخ صدوق می‌نویسد: علی (ع) در استدلال های خود در شورای شش نفره که پس از مرگ خلیفه دوم، جهت تعیین خلیفه تشکیل گردید، روی این موضوع تکیه نموده و فرمود: «شما را به خدا سوگند می‌‌دهم آیا در میان شما کسی جز من هست که نُه نفر از پرچمداران بنی‌عبدالدّار را ( در جنگ احد) کشته باشد؟»

همه پاسخ دادند: نه.

سپس امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود «:پس از کشته شدن این نه نفر بود که غلام آنان بنام صوأب که هیکلی بس درشت داشت، به میدان آمد و در حالی که دهانش کف کرده بود و چشمانش سرخ گشته بود، می گفت: به انتقام اربابانم جز محمد را نمی‌کشم. شما با دیدن او جا خورده، خود را کنار کشیدید. ولی من به جنگ او رفتم و ضربت متقابل بین من و او ردّ و بدل شد و من آن چنان ضربتی به او وارد کردم که از کمر دو نیم شد[28]».

اعضاء شوراء همگی سخنان و شجاعت حضرت علی (ع) را تصدیق کردند.

شجاعت حضرت علی (ع) در دفاع از حق مظلوم

حضرت على (ع) مرد حق و حقیقت بود و در دوران زندگی خود بخصوص در دوران حکومت کوتاهش تمام تلاش خود را برای اجرای عدالت می‌کرد. حضرت در دفاع از حق سعی می‌کرد حقوق زیردستان را از ستمگران بگیرد. در این مسیر براى او هیچ تفاوتى بین اشخاص و افراد وجود نداشت؛ چراکه از نگاه على(ع) غلام سیاه حبشى با فرزند دلبندش یکسان بود و باید از حقوق یکسان در اجتماع برخوردار مى شدند.

شجاعت حضرت علی (ع) آنجا نمایان بود که اهداف او ریشه کن نمودن فساد، تبعیض طبقاتى و تحقق عدالت در جامعه بود. به همین دلیل از ظلم و ستم بیزار بود. به فرماندارانش اصول اخلاقى، راهکارهاى حکومتدارى و عدالت پرورى را یادآور مى‌شد. علاوه بر آن رفتار آنان را با رعیت و مردم زیر نظر داشت تا مبادا درحکومت او حقى پایمال گردد و مظلومى محروم شود.

امیرالمؤمنین (ع) در تقسیم بیت المال همه را به یک چشم مى‌دید و نهایت سعى و تلاشش این است تا از حقوق مظلومین دفاع نماید و این شیوه را تا آخر به کار برد و تحت هیچ شرایطی عدالت را فداى مصلحت و منافع شخصى نکرد و برخورد او با همه یکسان بود. به همین علت بارها رفتار آن حضرت مورد اعتراض عده‌اى سودجو قرار گرفت.

یک اصل اساسی برای حضرت علی (ع) دفاع از مظلوم و مبارزه با ظالم بود. از جمله آنها اشراف زادگان اموی و … که بر ضعیفان و بیچارگان ظلم می‌کردند و آنها را از حق خود محروم می‌نمودند که کوچک ترین سهل انگارى را در این راستا جائز نمى‌دانست و مى‌فرمود: «به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالم مى‌گیرم و افسار ظالم را مى کشم تا وى را به آبشخور حق وارد سازم، هرچند کراهت داشته باشد».

حضرت علی (ع) در آخرین لحظات عمر مبارکش باز به یاد حقوق مستضعفان و محرومان بود و در بستر شهادت به فرزندانش وصیت مى‌کند: «همواره دشمن ظالمان و یاور مظلومان باشید[29]».

شجاعت حضرت علی (ع) و بی‌پروایی او در مقابل ظالم برای احقاق حق مظلوم الگوی عدل اسلامی است. امام هیچ‌گاه ستمدیده‌ای را از درخانه‌اش نراند و بلکه باوقار و متانت به درد دل تک تک افراد و مظلومان گوش فرا مى داد و آنگاه براى دادخواهى و رسیدگى به مشکلات آنها شخصا وارد میدان مى‌شد. حضرت از ظلم ظالم آشفته می‌شد و از غصه آن می‌گریست.  

روزى سوده، دختر عماره همدانى به شکایت از مردى که على(ع) او را مإمور جمع آورى مالیاتش کرده بود، به خدمت امیرمومنان (ع) رسید.حضرت با یک دنیا عطوفت و مهر از او پرسید: کارى دارى؟


سوده شکایت خود را مطرح ساخت. على(ع) بر ستمى که برآن بانو رفته بود، گریه کرد و فرمود:
«بارخدایا! من آن را فرمان نداده‌ام تا به بندگانت ستم روا دارد و حقت را ترک گوید».
آنگاه کاغذى از جیب خود در آورد و نامه‌اى بدین مضمون نوشت: «پیمانه و میزان را کامل کن و به مردم چیزى را کم نفروش و در زمین فساد برپا ننما؛ چون این نامه من به تو برسد، آنچه را که در اختیار دارى، نگهدار تا کسى که آن را از تو تحویل خواهد گرفت، بیاید[30]».

سخن آخر

شجاعت حضرت علی (ع) به عنوان یکی از ویژگی‌های ذاتی و بارز شخصیتی ایشان از همان دوران کودکی بروز و نمود داشت و او را به الگویی ممتاز و بی بدیل برای مسلمانان و مؤمنان تبدیل کرد. این شجاعت نه‌ تنها شاهدی بر استقامت و قاطعیت او در عصر خویش، بلکه نوری فراروی تمام نسل‌ها در تاریخ اسلام است. در زمانی که بسیاری از مردم از روی ترس و محاسبه‌های دنیوی در برابر ظلم و کفر عقب‌نشینی می‌کردند، علی (ع) با دلی پرشور و اراده‌ای آهنین به دفاع از پیامبر اکرم (ص) پرداخت.

حضرت علی (ع) با این عمل شجاعانه خود، نشان داد که ایمان واقعی و احساس مسئولیت در برابر حق تنها مختص بزرگان نیست، بلکه جوانان نیز می‌توانند با قدرت و شجاعت در مقابل ظلم و فساد ایستادگی کنند. این میراث یادآور است که شجاعت، عملی است که فارغ از سن و سال، باید در کانون اخلاق و ارزش‌های انسانی باشد.

شجاعت حضرت علی (ع) در آن دوران نه تنها به عنوان یک ویژگی فردی، بلکه به عنوان ابزاری برای تغییر و تحولی بزرگ در جامعه و تاریخ اسلام تلقی می‌شود. امروز نیز، با تأمل بر شجاعت حضرت علی (ع)، می‌توانیم به عنوان مسلمانان و انسان‌های آزاده در برابر نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها ایستادگی کنیم. ولایتی که او به ما آموخت، پیوندی عمیق بین شجاعت و ایمان است که راه را برای تحقق وعده‌های الهی هموار می‌سازد.


[1] . تهور به معنای شجاعتی که از حد بگذرد و خطرآفرین باشد.

[2] . جبن به معنای ترس و بزدلی که انسان را از دفاع و انجام کارهای مهم بازمی‌دارد.

[3] . سوره صف، آیه ۴.

[4] . سوره فتح، آیه ۲۹.

[5] . بحارالانوار، ج۶۹، باب ۳۸، ج۱۰۵، ص۴۰۳.

[6] . الطبقات الکبری، محمد بن سعد، ج‌۱، ص‌۱۵۸‌-۱۵۹.

[7] . تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج ۶۶، ص ۳۳۹.

[8] . ایمان ابی‌طالب، شیخ مفید، ص۲۴.

[9] . سفینه البحار، ماده قوا.

[10] . نهج البلاغه، خطبه 192.

[11] . سوره انفال، آیه 16.

[12] .  کنز العمال، ج 13، ص 121.

[13] . نهج البلاغه، نامه ۴۵.

[14] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 316 و 626.

[15] . نهج البلاغه، نامه 62.

[16]. سفینه البحار، ج 1، ص 149.

[17] .  اختصاص شیخ مفید، ص 47.

[18] .  ارشاد مفید، ص 47

[19] . شرح نهج البلاغه ابن‌ابی‌‌الحدید، ج 14، ص 251.

[20] . تاریخ طبری، ج 2، ص 239 .

[21] . المغازی، ج 2، ص 470.

[22] . شرح نهج البلاغه ابن‌ابی‌الحدید، ج 13، ص 248.

[23] . بحار الانوار، ج 20، ص 216. 

[24] . تاریخ طبری، ج 2، ص 300.

[25] . بنابر آنچه گفته شده هر ذرع یا ذراع حدود یک متر و چهار سانتی‌متر است. با این احتساب در خیبر چهار متر و ۱۶ سانتی‌متر در طول و دو متر و ۸ سانتی‌متر در پنها داشته است.

[26] . تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 46.

[27] . ارشاد مفید، ص ۵۹.

[28] . خصال شیخ صدوق، ص 560.

[29] . نهج البلاغه، نامه ۴۷.

[30] . بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۱۹.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.