تأثیر محیط آموزشی و نظام تعلیم در تربیت کودک
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
- 1 جایگاه نظام تعلیم و سیستمهای آموزشی در نظامواره تربیتی
- 2 والدین محور و مدرسه بازوی تربیت
- 3 تربیت فرد محور است ولی نظام تعلیم و تربیت گروهی است
- 4 نقش واسطهای والدین بین فرزند و مربی
- 5 حل آسیبهای احتمالی نظام تعلیم
- 6 رصدگری مستمر در محیط خانه
- 7 آمادگی روحی و جسمی برای محیط آموزشی
- 8 انتظارات منطقی در مسائل آموزشی و تربیتی
- 9 جمع بندی: نظام تعلیم در کنار والدین
یکی از محیطهایی که در تربیت فرزندان ما به عنوان یک محیط مؤثّر و تأثیرگذار میتواند باشد محیطهای آموزشی، مدرسه، مراکز پیش دبستانی و حتّی گاهی اوقات بر اساس ضرورت مهدهای کودک است. اینها به عنوان نظام تعلیم و تربیت در رشد و پرورش فرزندان ما بسیار اثرگذارند. در این مقاله تأثیر محیط آموزشی و نظام تعلیم در تربیت کودک را بررسی کرده سپس رابطه تربیتی مناسب بین والدین و نظام تعلیم را بیان میکنیم. عناوین مطرح شده در این مقاله عبارتند از:
- جایگاه سیستمهای آموزشی در نظامواره تربیتی
- والدین محور و مدرسه بازوی تربیت
- تربیت فرد محور است و نظام تعلیم و تربیت گروهی است
- نقش واسطهای والدین بین فرزند و مربی
- حل آسیبهای احتمالی نظام تعلیم
- رصدگری مستمر در محیط خانه
- آمادگی روحی و جسمی برای محیط آموزشی
- انتظارات منطقی در مسائل آموزشی و تربیتی
- نظام تعلیم در کنار والدین
چکیده
- سیستم آموزش و پرورش و سیستمهای تعلیمی دیگر، جزئی از نظامواره تربیتی است.
- رهاسازی فرزندان توسط والدین پس از ورود آنها به نظامهای آموزش و پرورش و تعلیمی کاری نادرست است.
- مدرسه تنها به عنوان بازوی تربیتی باید دیده شود و پدر و مادر در تربیت محور هستند.
- محور تربیت باید فردی باشد و در مدارس معمولاً قابلیّت تربیت فردی وجود ندارد.
- استعدادهای مختلف، تفاوتهای فردی، هوش متفاوت، فرهنگها و خانوادههای متفاوت هر کدام فاکتورهایی است که در تربیت مؤثّر است.
- والدین باید در محیط خانه تربیت فردی را محور قرار دهند. همچنین باید علاوه بر نظارت فردی روی فرزندان، نقش واسطهای میان فرزند خود و مربّیان مدرسه ایفا کنند تا زمینهٔ رشد و موفقیّت آنها را فراهم آورند. بنابراین شناسایی آسیبهای محیط آموزشی و برنامهریزی و ارائه راهکار برای حلّ آن آسیبها وظیفه والدین است.
- فرزندان برای حضور در محیطهای آموزشی از دو جهت روحی و روانی و جسمانی باید تأمین باشند.
- سطح انتظارات والدین از فرزندان خود چه در مسائل تربیتی و چه در مسائل آموزشی باید منطقی باشد یعنی نه افراط و نه تفریط.
- لازمه نقشآفرینی والدین در تربیت فرزندان افزایش دانش و مهارت و مشورت و گفتگو با معلمان است.
جایگاه نظام تعلیم و سیستمهای آموزشی در نظامواره تربیتی
میدانید که فرزندان ما باید بخشی از زندگی خود را در محیطهای اجتماعی و گروهی سازمان یافته بگذرانند. آن محیطها علاوه بر اینکه روابط اجتماعی و روابط بین فردی را به صورت غیرمستقیم به بچّهها یاد میدهد، زمینهای را فراهم میکند که فرزندان ما به علوم و مهارتهای مورد نیاز دست پیدا کنند.
امّا نکتهای که اینجا مهم است این است که نگاه ما به نظام تعلیم و آموزش و پرورش باید یک نگاه منطقی باشد. یعنی باید یک نظامواره تربیتی را تعریف کنیم که جزئی از این نظامواره، گوشهای از این نظامواره، سیستم آموزش و پرورش و سیستمهای تعلیمی فرزندان ما را در بربگیرد. امّا توجّه به این نکته مهم است که:
والدین محور و مدرسه بازوی تربیت
ما به عنوان والدین، باید تربیت را کما فی السّابق عهدهدار باشیم و مدرسه را به عنوان یک بازو و کمک کار ببینیم. خیلی مواقع مشاهده میشود که وقتی فرزندان پدران و مادران وارد نظامهای آموزش و پرورش و نظامهای تعلیمی میشود رهاسازی را به عنوان یک رفتار در خود شکل میدهند و کاری به فرزند ندارند. میگویند فرزند ما معلّم دارد، مدرسه مربّی تربیتی دارد، معاون اجرایی دارد، مدیر دارد و آنها بچّههای ما را تربیت میکنند.
ما هم به عنوان عقبه کمک کار باشیم، یعنی غذایی به بچّه بدهیم، لباس و کیف و کفش او را آماده کنیم و برای مدرسه یک سرباز باشیم، یعنی هر چه که آنها میگویند را به همان میزان پیگیری و پیجویی کنیم و برای اینکه فرزند ما در آموزش و پرورش و تعلیم خود موفّق باشد تمام تلاش خود را انجام بدهیم. ببینید این نگاه نباید شکل بگیرد. یعنی مدرسه به عنوان بازوی ما در مسائل تربیتی باید دیده شود. پدر و مادر محوریّت در تربیت دارند.
تربیت فرد محور است ولی نظام تعلیم و تربیت گروهی است
نکته دوم که باید به آن توجّه شود این است که معمولاً در نظامهای تعلیمی و تربیتی، کار کارِ گروهی است و محور تربیت باید فردی باشد و در مدارس معمولاً این قابلیّت وجود ندارد که سیستم آموزش و پرورش روی تک تک فرزندان و دانشآموزان بتوانند کار کنند. چون بالاخره انسانها استعدادهای مختلفی دارند، گاهی اوقات تفاوتهای فردی دارند، هوش متفاوتی دارند، فرهنگهای آنها متفاوت است، خانوادههای آنها متفاوت است.
هر کدام از اینها فاکتورهایی است که روی تربیت میتواند مؤثّر باشد. حالا در آموزش و پرورش نمیتوانند به تک تک این شاخصهها و آموزهها توجّه کنند. لذا آنجا کار به صورت گروهی شکل میگیرد. تربیت یک امر فردی است، باید به تفاوتهای فردی توجّه شود، به ویژگیهای فرد توجّه شود، پس والدین در محیط خانه باید این را به عنوان محور قرار بدهند. یعنی تربیت فردی را در محیط خانه انجام بدهند.
نقش واسطهای والدین بین فرزند و مربی
نکته سوم که ما میدانیم این به عنوان یک نکته مهم میتواند مدّ نظر باشد این است که ما پدران و مادران باید نظارت فردی را روی فرزندان داشته باشیم، یعنی نقش واسطهای را بین فرزند خود و مربّیان او در مدرسه ایفا کنیم. این هم میتواند زمینه رشد و موفقیّت را در فرزندان فراهم بیاورد.
یعنی جایی که مادر و پدر به اموری دقّت میکنند که مرتبط با فرزند و مدرسه است، با معلّم ارتباطگیری میکنند و به معلّم گزارشدهی دارند. نکات لازم را به معلّم میگویند. اینها میتواند به رشد فرزندان حتّی در آن سیستم جمعی و گروهی که نام آن مدرسه است، کمک کند. این هم نکته سومی است که ما باید به آن توجّه کنیم. باید نقش وساطت و واسطهگری و نظارت را بین دانش آموز و مدرسه ایفا کنیم و یک حلقه وصل خوبی در این زمینه باشیم.
حل آسیبهای احتمالی نظام تعلیم
نکته چهارم که باید به آن توجّه کرد این است که مدرسه به عنوان یک فضای عمومی ممکن است نکات مثبتی داشته باشد و احیاناً یک آسیبهای منفی را به فرزندان ما وارد کند. ولی آن چیزی که مهم است این است که ما این آسیبها را در جای خود شناسایی و برنامهریزی کنیم و به دنبال راهکارهایی برای حلّ آن آسیبها باشیم.
رصدگری مستمر در محیط خانه
ما چهار نکته را در ارتباط با نقش والدین و سیستمهای آموزشی و تعلیمی بیان کردیم که نکته چهارم این بود که احیاناً اگر فرزندان ما در محیط آموزشی آسیبهایی را میبینند حتماً برای رفع آن پیگیری کنیم. من این را به عنوان یک نکته تربیتی و قاعده تربیتی عرض کنم. مشکل هر چه تازهتر باشد درمان آن راحتتر است. مشکلات بچّهها هر چقدر کهنه شود و هر چقدر از زمان شکلگیری آن بگذرد کار را دشوارتر میکند.
این مانند یک زخم است، زخم تازه را خیلی راحت میشود درمان کرد، ولی زخمی که کهنه شد و از زمان آن گذشت قطعاً برای درمان باید وقت بیشتری صرف کرد و داروی بیشتری را مصرف کرد. پس سعی کنیم که به عنوان رصدگرهای دقیق در محیط خانه عمل کنیم.
به طور مثال این فرزند کلاس اوّلی ما به مدرسه رفته است. از روز بعدی که از مدرسه آمد میبینیم که حرف بد و نامناسبی را یاد گرفته است. حتماً ما باید اینجا یک واکنش تربیتی را نشان دهیم و یک عملکرد صحیحی را داشته باشیم، ولی اگر این حرف نامناسب ورد زبان فرزند ما شد، یک هفته، دو هفته، یک ماه، میبینیم که دیگر به راحتی نمیتوانیم این مشکل را حل کنیم. پس این را هم به عنوان یک نکته تربیتی باید دقّت کنیم. تا وقتی مشکلات فرزندان تازه است به سمت حلّ آن برویم و لذا نیاز به آن رصد و دقّت نظر ما والدین دارند.
آمادگی روحی و جسمی برای محیط آموزشی
نکته بعدی که باید در ارتباط با نظامات تعلیمی و تربیتی و مدرسه و آموزش و پرورش باید به آن توجّه کنیم این است که حتماً دقّت کنیم که فرزندان ما وقتی میخواهند در محیط آموزشی قرار بگیرند، آماده در آن محیط قرار بگیرند. برای این آمادگی حدّاقل باید دو جهت مهم را در نظر بگیریم. یک جهت، جهت روحی و روانی بچّهها است، یک جهت، جهت جسمانی بچّهها است.
گاهی اوقات خود ما هم به عنوان پدر و مادر در دوران تحصیل خود تجربه کردیم. اگر صبح بلند میشدیم میخواستیم به مدرسه برویم مادر ما یک تندی و بداخلاقی و اخم به ما میکرد آن روز ما هر کاری میکردیم خراب میشد. چون نوع رفتار اطرافیان روی عملکرد انسانها اثر دارد. لذا ما میبینیم که روح و روان فرزندان را به هم ریختیم. میدانید وقتی آسیبهای روحی افزایش پیدا میکند عملکرد انسان ضعیف میشود و کاهش پیدا میکند. آن وقت میبینید که در یادگیری و تربیت پذیری و ارتباط با دیگران دچار مشکلات جدّی میشود.
امّا نکته دوم در بُعد زیستی فرزندان است. ساعت خواب، تغذیه، صبحانه ما باید حتماً به اینها دقّت کنیم. ببینید تربیتپذیری و یادگیری یک ارتباطی با ساز بودن جسم انسان دارد. یعنی وقتی جسم انسان ناساز شود، مثلاً دیر بخوابد و ما بخواهیم او را بیدار کنیم، آن خواب کافی را در طول شب نداشته باشد این در رفتار و تربیت پذیری و یادگیری او اثرات نامطلوب میگذارد.
یا مثلا اگر صبحانه نخورده برود؛ برخی از کارشناسان میگویند بچّههایی که صبحانه نخورده به مدرسه میروند تا حدود 40 درصد با کاهش یادگیری مواجه میشوند. یعنی یادگیری مفید را ندارد. آستانه تحمّل او پایین میآید و در مواجه با همسالان و دوستان خود قطعاً نمیتواند یک ارتباطگیری خوبی داشته باشد. زود پرخاش میکند، زود لجبازی میکند، زود ناسازگاری میکند.
لذا باید به تغذیه بچّهها و نیازهای زیستی بچّهها توجّه داشته باشیم. این دو رکن یعنی آمادگی روحی و آمادگی جسمی میتواند در یک سیستم آموزشی و تربیتی فرزندان ما را برای یادگیری و تربیت پذیری مهیّاتر و آمادهتر کند.
انتظارات منطقی در مسائل آموزشی و تربیتی
نکته بعدی که ما باید به آن توجّه داشته باشیم این است که سطح انتظارات ما از فرزندان خود چه در مسائل تربیتی و چه در مسائل آموزشی فرزندان باید منطقی باشد. وقتی ما میگوییم منطقی یعنی نه افراط کنیم نه تفریط داشته باشیم. گاهی اوقات میبینیم که والدین خیلی بیتفاوت نسبت به مسائل تربیتی و تعلیمی بچّهها چشم پوشی میکنند و از آنها میگذرند. این یک غلط راهبردی است.
بالاخره نظام تعلیم و تربیت یک وظایف و تکالیفی را نسبت به فرزندان ما دارد و ما هم باید آن انتظارات را پیگیری و پیجویی کنیم. برخی میگویند حالا مدارس که عمدتاً رایگان است و بچّههای ما هم رایگان میروند، از آنها ممنون هستیم، هر کاری کردند خوب است! ولی ما میگوییم نه، ما حتماً باید سطح انتظار خود را به یک سطح انتظار منطقی برسانیم.
اگر میبینیم یک جاهایی کمکاری میشود حتماً توجّه بدهیم. به آن کسانی که در آن سیستم قرار دارند و دارند کار را جلو میبرند گوشزد کنیم و با آنها صحبت کنیم. چون این بُعد نظارت و پیگیری میتواند کمک کند که طرف مقابل را پویاتر و پرتلاشتر کند. ولی اگر نظارت و پیگیری والدین کنار برود ممکن است طرف مقابل ما آن پویایی، نشاط و شادابی خود را در محیط کاری از دست بدهد و معمولاً جاهایی که نظارت و پیگیری نباشد منجر به خودرأیی میشود و این خودرأیی معمولاً نتایج خوبی را به دنبال نخواهد داشت.
نکته بعدی که باید به آن توجّه کرد این است که نباید افراط داشته باشیم. یعنی همانطور که در اوّلین نکته خدمت شما تقدیم کردم، مدرسه قرار است به عنوان یک گوشواره تربیتی و بازوی تربیتی به ما کمک کند. قرار نیست تمام آن کار را آنها انجام بدهند.
مثلاً فرزند شما در مقطع اوّل ابتدایی یا دوره ابتدایی سالانه حدود 850 ساعت موظّف به مدرسه رفتن است. یعنی اگر سال 365 روز باشد، به طور میانگین فرزند شما در طول روز حدود دو ساعت و اندی به مدرسه میرود و 21 الی 22 ساعت این دانش آموز در اختیار ما والدین است. پس ما نمیتوانیم تمام انتظارات تربیتی و آموزشی را از نظام آموزش و پرورش داشته باشیم. اگر این کار را بکنیم یعنی افراط فکری و این نمیتواند سرانجام خوبی برای فرزندان ما داشته باشد.
یعنی ما خود را کنار بکشیم و از آنها انتظار داشته باشیم که تمام کارها را دنبال کنند. لذا آنها به اندازه سهم خود کار تربیت و تعلیم بچّهها را پیش میبرند و ما والدین هم باید به اندازه سهم خود پویا باشیم. این یعنی آن تعادل و نُرم منطقی که ما میتوانیم انتظارات خود را از فرزند و آموزش و پرورش داشته باشیم و در کنار آن به خود یک نقش مهمّی را بدهیم. پس این یعنی آن روش متعادل تربیتی و آموزشی.
جمع بندی: نظام تعلیم در کنار والدین
در پایان این بخش از بحث هم به این نکته اشاره کنم که اگر نظام آموزش و پرورش بخواهد تأثیر خوبی روی فرزندان ما بگذارد ما والدین حتماً باید پای کار باشیم. یعنی به عنوان کسانی که فرزند ما هستند و غریزه ما نسبت به آنها شکل گرفته است و خداوند این را در وجود ما قرار داده است، دلسوزی ما نسبت به فرزندان ما قطعاً بالاتر از هر کسی دیگری است، باید پیگیری کنیم، توجّه کنیم و لازمه آن این است که ما دانش و مهارتهای خود را در این ارتباط ارتقاء بدهیم.
یعنی اینطور نباید باشد که وقتی فرزندان ما وارد مدرسه شدند ما خود را کنار بکشیم. نه، ما باید مطالعه خود را داشته باشیم، مشورت خود را داشته باشیم، گاهی اوقات نیاز است که با معلّمین و افرادی که در این زمینه تبحّر دارند جلساتی داشته باشیم و گفتگوهایی کنیم که بتوانیم فرزندان خود را در مسیر تعلیم و تربیت موفّق کنیم.
حجتالاسلام والمسلمین سید علیرضا تراشیون
درس تربیت فرزند
این مقاله بخشی از درسهای تربیت فرزند است که توسط استاد ارجمند حجت الاسلام و المسلمین تراشیون در موسسه نورالمجتبی (ع) تدریس شده است. درس تربیت فرزند مباحثی پیرامون تربیت فرزند اسلامی است. در این درس عوامل موثر در تربیت فرزند بررسی میشود. شما میتوانید برای آشنایی بیشتر با این درس به اینجا مراجعه کنید.