فهرست مطالب این مقاله را ببینید
قرآن کریم برای هریک از زن و مرد در زندگی مشترک وظایفی را تعیین کرده است. گاهی ممکن است هر یک از آنها به وظیفه خود عمل نکنند. بنابر آموزههای قرآنی مسأله نشوز بیشتر به موضوع حیا و عفاف مربوط میشود. اگر زنی حریم همسرش را مراعات نکند و آلوده به بیعفتی شود خداوند اختیاراتی را به همسر او داده است تا کانون خانواده را حفظ کند. در این مقاله ابتدا معنای نشوز را بیان میکنیم سپس محدوده اختیارات مرد را در هنگام نشوز بررسی میکنیم. برخی از سوالاتی که در این مقاله به آنها پاسخ داده میشود عبارتند از:
- معنای نشوز چیست؟
- در قرآن نشوز بر اساس چه معیاری تعریف میشود؟
- دلایل مربوط بودن نشوز به مسأله حیا و عفاف چیست؟
- قرآن در برابر مسأله نشوز چه اختیاراتی را به مرد داده است؟
- آیا مردان در هر نافرمانی حق استفاده از اختیارات را دارند؟
- وظیفه مرد پس از رفع نشوز چیست؟
چکیده
- معنای نشوز:
- معنای لغوی: حرکت کردن- بلند شدن
- معنای اصطلاحی در آیه: خروج زن از محدوده وظایف و مسئولیتهای واجب خویش
- مقصود از نشوز زن در قرآن: نشوز یعنی از جایگاه خود خارج شدن که بنابراین در موردی تطبیق پیدا میکند که انسان وظایفش را به درستی انجام ندهد.
- در نظام اخلاقی و حقوقی اسلام سه وظیفه برای زن قابل تصور است که باید ببنیم مقصود قرآن از نشوز مربوط به کدام مورد میشود:
- اداره امور منزل: برای زنان واجب نیست تا رعایت نکردن آن سرکشی (نشوز) به حساب آید. بنابراین اختیارات مرد به این قسمت مربوط نمیشود.
- تمکین: واجب است اما با حوزه اختیارات مرد که از نوع برخوردهای جدی است مناسبتی ندارد، بلکه اساس آن محبت و احساس است.
- حفظ شئون خود و شوهر: واجب است خصوصاً درباره مسأله حیا و عفت و تنها در این مورد نشوز تحقق مییابد، بنابراین اختیارات مطرح شده برای مرد تنها شامل این مورد میشود.
- مرد به عنوان سرپرست خانواده اختیاراتی دارد اما در خانواده باید اخلاق حکیمانه، برخورد کریمانه و رفتار عادلانه حاکم باشد. در این صورت نیازی به استفاده از اختیارات نیست. اما اگر زن در حیطه وظیفه سوم از حدود تجاوز کند و حریم خود و شوهر را رعایت نکند، مرد طبق شرایط میتواند از اختیارات خود استفاده کند.
- مراحل اختیارات مرد:
- مرحله اول: موعظه کردن= تذکر دادن از موضع بالا
- مرحله دوم: فاصله گرفتن= بیاعتنایی کردن
- مرحله سوم: ضرب (دو معنا دارد: ۱. تنبیه بدنی به نحوی که آسیب نرساند، ۲. طرد کردن)
- وظیفه مرد در برابر زن: زنان امانت خدا در دست شما هستند به آنها تعدّی نکنید. درباره آنها سفارش به خیر کنید. اگر پس از نشوز برگشتند و از همسر خود اطاعت کردند دیگر هیچ راهی علیه آنها مجویید.
1- معنای نشوز
ابتدا باید ببینیم نشوز به چه معنا است. نشوز از «نَشَزَ» به معنای بالا رفتن است. به زمین بلند گاهی چنین اطلاق میشود. قرآن کریم میفرماید: «وَ إِذا قيلَ انشُزوا فَانشُزوا»[1] اگر در مسجد یا در مجلسی بودید که جا کم بود و به شما گفتند بلند شوید و جایی برای دیگران باز کنید، این کار را انجام دهید.
پس نشوز به معنای حرکت کردن و بلند شدن است. و در این آیه به این معنا است که بانویی تحرّکاتی دارد و از جایگاه اصلی خودش خارج شده است. در حقیقت گرفتار تمرّد، سرکشی و رعایت نکردن حقوق شوهر و فراموش کردن حوزه مسئولیت خود شده است.
اگر بانویی به نشوز دچار شد مرد اختیاراتی در برابر او دارد. البته در ادامه مقاله بیان میکنیم که بنا بر آیات قرآن کریم بحث نشوز و اختیارات مرد در مواردی است که زن خلاف حیا و عفت عمل کند. این حوزه اختیارات شامل سه امر میشود:
1- «فَعِظوهُنَّ»؛ آنها را موعظه کنید.
2-«وَاهجُروهُنَّ فِي المَضاجِعِ»، اگر موعظه اثر نکرد، هجر و فاصله گرفتن در بستر باید کاملاً مؤثّر باشد. این نشان میدهد که فضای خانواده از نظر قرآن به گونهای مطلوب است که این امر کاملاً اثرگذار باشد چرا که در غیر این صورت اگر دعوا و مشکلات در روابط همسران رواج داشته باشد، فاصله گرفتن در بستر کار غیر معمولی نخواهد بود تا جنبه تنبیهی و اعتراضی داشته باشد و در نتیجه اثری نخواهد داشت.
3-«واضربوهن» که مفسرین به دو شکل آن را معنا کردهاند. برخی آن را «زدن به شکلی که آزار دهنده نباشد» تفسیر کردهاند و قرینهای را هم از احادیث برای آن میآورند. اما عدهای آن را «طرد کردن» معنا نمودهاند. توضیح معانی نشوز و ملاک تحقق آن را در ادامه به طور دقیق و مفصل ارائه خواهیم داد.
۲- تعیین اختیارات همسر هنگام نشوز
آیه مورد بحث را مرور میکنیم، خداوند میفرماید:
وَ اللّاتي تَخافونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهجُروهُنَّ فِي المَضاجِعِ وَ اضرِبوهُنَّ فَإِن أَطَعنَكُم فَلا تَبغوا عَلَيهِنَّ سَبيلًا إِنَّ اللَّـهَ كانَ عَلِيًّا كَبيرًا.[2]
و زنانی که از سرکشی و نافرمانی آنان بیم دارید [در مرحله اول] تذکر دهید، و [در مرحله بعد] در خوابگاهها از آنان دوری کنید، و [اگر اثر نبخشید] آنان را [به گونه ای که احساس آزار به دنبال نداشته باشد] تنبیه کنید؛ پس اگر از شما اطاعت کردند برای آزار دادن آنان هیچ راهی مجویید؛ یقیناً خدا بلند مرتبه و بزرگ است.
همانطور که گفته شد معنای نشوز، سرکشی و عدم اطاعت است و انتهای آیه قرینه است بر صحت این معنا چرا که میفرماید: «فَإِن أَطَعنَكُم ؛ اگر از شما اطاعت کردند …»، یعنی اطاعت را در برابر نشوز قرار میدهد که این نشان از این است که نشوز به معنای «عدم اطاعت» است. همان طور که میبینید قرآن کریم بحثی درباره نشوز را مطرح میکند و بعد در این رابطه به مرد اختیاراتی میدهد؛ حال سؤال این است که چرا خداوند این اختیارات را در این سه مرحله به شوهر داده است، سه مرحله تذکر، دوری در بستر و ضرب؟
همانطور که میدانیم در سطح جهان و در تمام نهادها، همیشه کسی را به عنوان مسئول تعیین میکنند و به او اختیاراتی میدهند تا بتواند این مسئولیّت را به بهترین شکل به انجام برساند. در غیر این صورت کارها به هم میریزد و به نتیجه نمیرسد. هیچ نهاد و سازمانی نیست که مدیری نداشته باشد و برای او اختیاراتی قرار ندهند. تا وقتی که همه وظیفه خود را انجام میدهند مشکلی پیش نمیآید.
امّا انسانها مختلف هستند. ممکن است کسی تخلّفی بکند. در این صورت تکلیف چیست؟ جز این است که مسئول و مدیر آن مجموعه از قدرت خود استفاده کند و به فرد خاطی تذکّر دهد، اگر مؤثر نبود توبیخ کند و اگر باز تأثیر نداشت ترفیع مقام یا پاداشها را از طرف مقابل بگیرد و نمونههایی از همین دست که در همه دنیا معمول است و همه عقلا نیز پذیرفتهاند.
خانواده نهاد مقدسی است و خداوند روی هدایت خانواده به سوی نورانیّت بسیار حساسیت نشان میدهد. پس کسی را که به عنوان مسئول قرار می دهند باید یک حوزه اختیاراتی داشته باشد تا بتواند هدف از تشکیل خانواده را تحقق بخشد.
3- جایگاه استفاده از اختیارت
سؤال دومی که پیش می آید این است که چه زمانی و در چه شرایطی مرد میتواند از این اختیارات خود استفاده کند؟ پاسخ این است که تا وقتی در خانواده زمینه کرامت و رفاقت و اخلاق و برخوردهای حکیمانه جاری است، افراد مدیر خود و نحوه مدیریت او را دوست دارند و قطعاً برای او احترام قائلند و به حرف او عمل میکنند. او نیز احتمالاً عادلانه رفتار میکند لذا مسألهای پیش نمیآید و نیازی به استفاده از اختیارات به وجود نمیآید. حتی در صورت وجود تخلفهای جزئی باز بهتر است که مدیر چشمپوشی کند و در مقابل مسائل ساده به تذکّر ساده بسنده کند.
در یکی از شبکههای اهل سنّت یکی از آقایان وهّابی گفته بود که من خانم خود را هر روز یا هر چند وقت یکبار کتک میزنم، چون قرآن گفته زنان خود را بزنید! پناه بر خدا! کجا قرآن فرموده که واجب است شما خانم خود را کتک بزنید؟!
در شرایط عادی طی سالها که عمری از خانوادههای موفّق و اخلاقی میگذرد، ممکن است حتی یک حرف زشت به یکدیگر نگویند. از برخی از این خانوادهها شنیدهایم که میگویند 40 سال از زندگی مشترک ما گذشته ولی حتی یک بار هم در مقابل همسرم از واژهای مثل «غلط کردی» استفاده نکردم. همینطور هم باید باشد. زیرا این همان چیزی است که اسلام و قرآن میخواهد.
خانواده نباید به مرحلهای برسد که لازم باشد شوهر از اختیارات خود استفاده کند که این مطلوب اوّلیّه است. زندگی ما باید کریمانه باشد. مرد باید کریمانه برخورد کند و سخن کریمانه را به خانواده خود نیز بیاموزد. برخورد کریمانه را با رفتار خود به تمام اعضای خانواده منتقل کند. امّا اگر زمانی بانو تخلّفی کند، حدود شوهر را رعایت نکند یا از حریم عفاف خارج شود، این اختیارات باید به کار گرفته شود. اینجا است که میگویند مرد برخورد کند تا زن به راهی که صلاح خانواده در آن است برگردد.
بنابراین نباید از این آیه سوء استفاده شود و کسی بگوید خدا فرموده که واجب است با همسر خود برخورد کنید. اتّفاقاً بر عکس سفارش شده که همیشه خندان باشید، به خانه که میروید برای همسر خود هدیه ببرید، این برخوردها مطلوب است. استفاده از اختیارات در مواقع ضرورت است که دیگر چارهای جز این راه نیست.
۴- مراحل اختیارات مرد هنگام نشوز
و امّا اختیاراتی که قرآن کریم به شوهر داده چیست؟ و این اختیارات به شکلی باید اعمال شود؟
اگر تخلّفی واقع شد و ضرورت داشت که از این اختیارات استفاده شود سه مرحله وجود دارد که مترتب بر یکدیگرند یعنی باید پشت سر هم بیایند. مرحله اوّل اجرا میشود، اگر نتیجه نداد به سراغ مرحله دوم میرویم اگر باز نتیجه نداد وارد مرحله سوم میشویم. این سه مرحله در قرآن اینگونه بیان شدهاند:
«وَ اللّاتي تَخافونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهجُروهُنَّ فِي المَضاجِعِ وَ اضرِبوهُنَّ فَإِن أَطَعنَكُم فَلا تَبغوا عَلَيهِنَّ سَبيلًا إِنَّ اللَّـهَ كانَ عَلِيًّا كَبيرًا»[3]
و زنانی که از سرکشی و نافرمانی آنان بیم دارید [در مرحله اول] پندشان دهید، و [در مرحله بعد] در خوابگاهها از آنان دوری کنید، و [اگر اثر نبخشید] آنان را [به گونهای که احساس آزار به دنبال نداشته باشد] تنبیه کنید؛ پس اگر از شما اطاعت کردند برای آزار دادن آنان هیچ راهی مجویید؛ یقیناً خدا بلند مرتبه و بزرگ است.
الف- موعظه کردن: اوّلین مرحله از اعمال اختیار توسط شوهر، موعظه کردن است. واژه «فَعِظوهُنَّ» را مفسرین به صورتهای متفاوتی معنا کردهاند.[4] اما بنده این واژه را در اینجا «تذکّر دادن» ترجمه میکنم. زیرا این عبارت در مورد استفاده از اختیارات است، نه نصیحتهای معمول زندگی که به درستی بین زن و شوهر رواج دارد، بلکه موعظهای است از مقام قوّامیّت. چرا که ممکن است گاهی در زندگی، زن، شوهر را نصیحت کند که مثلاً این کار را انجام ندهید خوب نیست. و اتّفاقاً شوهرانی که حکیم هستند از این امر استقبال میکنند.
افراد با تجربهای را دیدهام که به همسر خود که با آنها بسیار صمیمی و نزدیک است میگویند که اگر عیب یا اشتباهی از من دیدید تذکّر دهید. گاهی نیز شوهر نکتهای را به زن یادآوری میکند. اما چیزی که در این آیه مورد نظر است در خصوص حوزه اختیارات است و مانند یک تذکّر اداری لازمالاجرا است. البتّه محیط خانواده با اداره بسیار متفاوت است. خانواده کانون محبّت است و همه امور باید بر مبنای صلح و صفا باشد. اما اگر نشوزی پدیدار شد، مرد میبایست تذکّر دهد، تذکّری از موضع بالا. و این اوّلین برخورد است و امید است که مسأله با صحبت و تذکر حل شود.
ب- فاصله گرفتن: اگر تذکر دادن نتیجه نداد وارد مرحله دوم میشویم که قرآن میفرماید: «وَ اهجُروهُنَّ فِي المَضاجِعِ»؛ در بستر و خوابگاه از آنها فاصله بگیرید. توجه کنید که نمیگوید بستر خود را جدا کنید، بلکه منظور این است که نسبت به او مقداری بیاعتنایی کنید.
این امر برای خانمها که عموماً حساس هستند بسیار سخت است که شوهر نسبت به او بیاعتنا باشد و حس ناراحتکنندهای در او به وجود میآورد. میفهمد کاری کرده که بر دل شوهر اثر منفی داشته است. لذا برای زندگی خود نگران میشود. این مرحله برای بانوانی که اثرپذیر و عاطفی هستند، بسیار تأثیرگذار است. امّا اگر این کار هم نتیجه نداد معلوم میشود که مسأله بسیار جدّی است و نیازمند برخورد قاطعتری است.
ج- ضرب: درمرحله سوم قرآن میفرماید: «وَ اضرِبوهُنَّ»؛ آنها را بزنید. برای واژه ضرب دو معنا ذکر شده است:
معنای اول: نوع مفسّرین، به خصوص قدما، ضرب را به معنای تنبیه بدنی گرفتهاند. و در این زمینه نیز به این حدیث استناد میکنند که فرمودهاند: «ضَرْباً غَيْرَ مُبَرِّحٍ»[5]؛ زدنی که آزار دهنده نباشد و ایجاد مشکل نکند. فقط یک اعمال مدیریت است.
معنای دوم: امّا برخی ضرب را به معنای دیگری گرفتهاند، با این توضیح که میگویند در ادبیات عرب و حتّی در فارسی، ضرب در مصادیق مختلفی به کار میرود، به این چند مثال توجه کنید:
- ضرب الارض: مسافرت کردن.
- ضرب سکه: تولید سکه.
- فَاضرِبُوه عَلَی الجِدار: به دیوار بزنید، اصطلاحی است به این معنی که دور بیندازید.
- ضَرَبَ الدهْرُ بَيْنَنا: روزگار بین ما اختلاف انداخت. [6]
از این رو عدهای میگویند ممکن است منظور از «وَ اضرِبوهُنَّ» این باشد که آنها را طرد کنید. چنین برداشتی خصوصاً در حوزه خانوادگی و با آن احساساتی که بانوان دارند، اگر از ضرب بدنی سختتر نباشد راحتتر نیست.
پس منظور از ضرب، یا ضرب بدنی است که باید غیر مبرّح و غیر آزار دهنده باشد، یا به این معنا است که آنها را طرد کنید. تفاوت ضرب معنای طرد کردن با هجر در مضجع (فاصله گرفتن در بستر) این است که فاصله گرفتن فقط مخصوص همبستر شدن است، و زن و مرد در زندگی و در ارتباط با فرزندان با هم مراوده دارند. اما در مرحله سوم کار سختتر میشود. گفته میشود که او را از حوزه محبّت خود خارج کنید، نسبت به او بیاعتنا باشید و او را طرد کنید. با او گرم نگیرید و صمیمانه رفتار نکنید. این سه مرحله، حوزه اختیاراتی است که مرد در صورت تخلّف همسر میتواند از آنها استفاده کند.
۵- وظایف زن و مسأله نشوز
حال نوبت به سؤال اصلی میرسد، در چه شرایطی نشوز اتّفاق میافتد؟ آیا مرد میتواند در هر موردی که احساس نافرمانی کرد از این اختیارات استفاده کند؟ یا این اختیارات مربوط به بخش خاصی میشود؟ با نگاهی به وظایف زن و مرد در زندگی خانوادگی میتوان به پاسخ رسید.
مرد وظایف سنگینی بر عهده دارد. قوّامیت بیشتر از آنکه یک امتیاز باشد، مسئولیت است. تأمین هزینههای زندگی همسر و فرزندان و اداره اقتصاد خانواده خود مسئولیّت بزرگی است. در مقابل، بانوان هم وظایف و مسئولیتهایی دارند و بر اساس این مسئولیتها است که اختیارات مرد میتواند اعمال شود. این وظایف در سه حوزه تعریف میشوند:
الف- اداره امور منزل: طبق حدیث نورانی پیامبر اکرم (ص) زن، سیّده و بانوی منزل خود است. لذا انتظار میرود منزل و فرزندان را از جهات مختلف مادی و معنوی مدیریت کند.
ب- تمکین: در اصطلاح فقهی یعنی انجام وظایف زناشویی.
ج- محافظت در غیاب شوهر «حافِظاتٌ لِلغَيبِ»[7]: در نبود شوهر همانند زمان حضور شوهر حریم را نگه دارد و عفاف و پاکدامنی خود را حفظ کند. ممکن است حافظ اموال و شئون دیگر خانواده بودن را هم شامل شود، ولی عمده محافظت همین است. باید بدانیم در کدام یک از این موارد ممکن است نشوز اتّفاق بیفتد.
از میان این سه وظیفهای که برای بانوان مشخص شده است، حوزه اوّل مستحب است. گرچه اداره منزل امر مقدسی است و انجام کارهای منزل، رسیدگی به شوهر و فرزندان برای زن یک امر عبادی است، امّا واجب نیست. یعنی اگر نخواهد آن را انجام دهد نمیتوان او را مجبور کرد. البته اگر بانوان در انجام این امور قصد خدا کنند و حدود را در نظر بگیرند به عنوان یک عبادت برای آنان تلقّی میشود تا جایی که گفتهاند «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»[8]؛ خوب شوهرداری کردن برای بانوان در حکم جهاد فی سبیل الله است.
پس چه خوب است که خانمها از این حوزه شانه خالی نکنند. چرا که این عبادت لطف الهی است و یک ذخیره آخرت برای آنها به شمار میرود. امّا چیزی نیست که مرد بتواند به طور جدّی طلب کند و بعد هم بخواهد مؤاخذه کند. چون اختیارات مرد نوعی مؤاخذه است. پس نشوزی که در آیه مطرح شده نمیتواند مربوط به این حوزه باشد.
ما در حالات علما و گذشتگان دیدهایم که گاهی در امور منزل، تلاش میکردند که همسر خود را راضی کنند. حتّی گاهی پولی برای کار منزل یا شیر دادن به فرزند میدادند. چرا که رزق فرزند بر عهده پدر است. وقتی مادر به فرزند شیر میدهد میتواند حقالزحمهای مطالبه کند. هر چند معمولاً مطالبه نمیکنند و آن را کار زیبایی نمیدانند، اما در صورت عدم انجام آن، نشوزی هم در این زمینه واقع نمیشود.
مورد دوم یعنی انجام وظایف زناشویی، یک امر طبیعی است که هر چند در صورتی که زن از انجام آن سر باز بزند ناشزه محسوب میشود اما در ارتباط با حیطه اختیارات مرد، این مسأله به هیچ عنوان با مؤاخذه کردن، زدن یا طرد کردن مناسبت ندارد. بلکه باید با عاطفه و تحریکهای احساسی و عاطفی همراه باشد. علاوه بر این همچنان که زن موظّف به انجام وظایف زناشویی است، شوهر هم در یک مقاطع زمانی مشخص و طبق احکامی معین همین وظیفه را نسبت به همسر خود بر عهده دارد. لذا این مسأله یک مسئولیّت طرفینی است که تناسبی با استفاده از قهر و غلبه و حوزه اختیارات ندارد.
بنابراین حق استفاده از این اختیارات محدود به نشوز در وظیفه سوم میشود که همان حفاظت از شئون خود، خانواده و حریم شوهر خصوصاً در مسأله عفاف و پاکدامنی است.
میدانیم که از نظر فقهی رفت و آمد زن باید به اذن شوهر باشد. حتی اگر بخواهد کسی را به خانه راه دهد باید با اجازه شوهر باشد. در غیاب شوهر نیز باید این حدود حفظ شوند. اما اگر بانویی در حضور یا غیاب شوهر این حدود را رعایت نکند در واقع حریم خانه را شکسته و از وظایف خود تعدی نموده است. سؤال این است که در این شرایط، قرآن چه اختیاراتی برای شوهر قرار داده است تا با استفاده از آن تعادل زندگی خانوادگی را حفظ کند و مانع از هم پاشیده شدن خانواده شود؟
بیان یک نمونه
برای اینکه متوجه شویم این اختیارات چه زمانی و چگونه باید اعمال شود بد نیست موردی را مثال بزنم. شوهری بود که از دوستان همسر خود که البته خانم هم بودند بسیار نگران بود و میگفت: همسرم دوستان نابابی دارد. و نمونههایی از رفتار آنها را که تعریف مینمود حتی من هم ترسیدم مبادا واقعاً مشکلی پیش بیاید. میگفت: من نگران فحشا هستم.
اینجا همان جایی است که شوهر میتواند اعمال اختیارات کند. در چنین شرایطی است که مرد حق دارد اوّل تذکّر جدّی بدهد و به او بگوید که مراقب باش، زندگی تو در خطر است. چنین تذکّری مانند یک تذکّر اداری، از موضع بالا است. هرچند خانه مانند اداره نیست، امّا اگر کار به اینجا برسد گاهی تذکّری شبیه به تذکّر اداری لازم میشود.
اگر اثربخش بود که مسأله تمام میشود. همین که بانو اطاعت کرد مرد دیگر حقّ هیچ برخوردی ندارد. قرآن میفرماید: «فَإِن أَطَعنَكُم فَلا تَبغوا عَلَيهِنَّ سَبيلاً؛ اگر از شما اطاعت کردند به دنبال راهی علیه آنها نباشید»[9]. اما اگر این تذکر نتیجه نداد وارد مرحله دوم میشویم که قرآن میفرماید: «وَ اهجُروهُنَّ فِي المَضاجِعِ؛ در بستر از آنها فاصله بگیرید».
ممکن است مسأله در همین مرحله حل شود اما اگر نشد، مرحله سوم اجرا میشود که فرمودهاند: «وَ اضرِبوهُنَّ». اگر ضرب را به معنی تنبیه بدنی در نظر بگیریم، شرط آن است که «غَيْرَ مُبَرِّحٍ» باشد یعنی آزار دهنده نباشد و اثر نامطلوبی روی بدن نگذارد. فقط یک اعمال مدیریتی است که او به خود بیاید و مواردی که ممکن است برای خانواده و یا کلّ زندگی خطرآفرین باشد را ترک نماید.
استفاده از این اختیارات در این سطح و با این روش توسط مرد مقبول و معقول است. چرا که اگر شوهر در این زمینه مراقبت نکند مرحله بعد فساد خانواده یا از هم پاشیده شدن آن است که مسأله غیر قابل تحمّلی است. این شرایط اگر با ضرب (البته با آن شکلی که ذکر شد) حل شود بهتر از این است که خانواده به کلّی از هم بپاشد. البته برای این نظر سه قرینههایی در آیات وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
دلایل قرآن در بحث نشوز
بانوان سه وظیفه بر عهده دارند: اداره منزل، تمکین و محافظت از خویشتن در حوزه عفاف و پاکدامنی. به نظر میآید که نشوز در حوزه سومین وظیفه اتفاق میافتد. برای اثبات این امر دو قرینه از قرآن و یک قرینه از حدیث داریم:
دلیل اول بر محدوده اختیارات مرد
در برابر قوامیّت مرد، قرآن دو وظیفه برای بانوان مطرح میکند. یکی قانت بودن و مطیع بودن در حوزه اختیارات شوهر، و دوم «حافِظاتٌ لِلغَيبِ بِما حَفِظَ اللَّـهُ»[10] به این معنی که زن باید پشت سر شوهر محافظ باشد.
سؤال: محافظ چه چیزی باشد؟ پاسخ: محافظ شئون زندگی و حریم خانواده. ولی مهمترین حفاظت، حفاظت از خویشتن در حوزه عفاف و پاکدامنی است. شاید در جامعه ما چنین امری در خانوادههای دیندار تثبیت شده است، اما ممکن است در بعضی از خانوادهها شرایطی پیش بیاید که بانو، حریم عفاف را بشکند. پس «حافِظاتٌ لِلغَيبِ» یک قرینه است که نشان میدهد نشوز مورد نظر قرآن نسبت به این مسأله است و برای همین خداوند به شوهر اختیار آن سه مرحله برخورد را میدهد.
دلیل دوم بر محدوده اختیارات مرد
آیه شریفه میفرماید: «وَ اللّاتي تَخافونَ نُشوزَهُنَّ؛ آن بانوانی که شما از نشوز آنها میترسید». این آیه را به دو گونه میشود معنا نمود:
الف- اینکه میترسید آنان گرفتار نشوز شوند.
ب- معنی دوم که به نظر دقیقتر میباشد این است که نشوزی در آنها ایجاد شده است. یعنی نافرمانیهایی دارند و نظر شوهر را دیگر رعایت نمیکنند که از نتیجه این نافرمانیها خوفی ایجاد میشود. یعنی در حقیقت «تَخافونَ مِن نُشوزَهُنَّ» به این معنا که نشوزی در آنها پدیدار شده، مثلاً رفت و آمدهایی دارند که به اذن شوهر نیست. با دوستانی رفت و آمد میکند که شوهر نگران است و میترسد که عاقبت کار به فحشا کشیده شود.
در بعضی از گزارشات و مشاورهها این اتّفاق دیده شده است که شوهر نگران عاقبت کار همسر خود از جهت دوستان و معاشرتها است. حتّی در موردی بعد از طلاق، شوهر از اینکه فرزند او در دست خانم باشد نگران بود. میگفت دوستانی دارد که من در آنها زمینه گناهان بدی را میبینم. زمینه فحشا میبینم. چطور اجازه بدهم که فرزند من تحت تربیت او باشد.
کلمه تخافون در این آیه قرینهای است بر اینکه این نشوز، نشوز در مسأله عفاف و پاکدامنی است و در ارتباط با خارج از منزل است. و گرنه در تمکین یا در اداره منزل خوف معنا ندارد. این خوف در واقع ترس از فحشا است. [11]
دلیل سوم بر محدوده اختیارات مرد
در حجّة الوداع پیغمبر اکرم خطبهای خواندند که بخشی از این خطبه درباره روابط زن و شوهر است. در این کلام نورانی، پیامبر اکرم (ص)، بسیار روشن و واضح مسأله نشوز را در مورد ارتباطاتی میداند که در آن خوف از فحشا وجود دارد. در این حدیث چند مسأله مهم مطرح میشود که در اینجا به آنها اشاره میکنیم:
پیامبر اکرم در این خطبه فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِنِسَائِكُم عَلَيكُم حَقّاً وَ لَكُم عَلَيهِنَّ حَقّاً؛ ای مردم بانوان شما بر شما حقّی دارند و شما هم بر گردن بانوان حقوقی دارید». این حدیث حقّ عمده شوهر را در مسأله عفاف و پاکدامنی میداند. لذا میفرماید: حقّی که شما بر گردن بانوان خود دارید «أَن لَا يُوطِئنَ أَحَداً فُرُشَكُم؛ این است که آنها هیچ کسی را به فراش و بستر شما راه ندهند». پیغمبر اکرم خیلی بدون پرده و روشن و شفّاف سخن میگوید. «وَ لَا يُدخِلنَ أَحَداً تَكرَهُونَهُ بُيُوتَكُم إِلَّا بِإِذنِكُم وَ أَلَّا يَأتِينَ بِفَاحِشَةٍ ؛ و کسی را که شما ناخوش دارید و راضی نیستید به منزل شما راه ندهند و اینکه مرتکب فحشا نشوند».
حضرت در ادامه به اختیارات مرد اشاره میکند و میفرماید: «فَإِن فَعَلنَ فَإِنَّ اللَّهَ قَد أَذِنَ لَكُم أَن تَعضُلُوهُنَّ وَ تَهجُرُوهُنَّ فِي المَضَاجِعِ وَ تَضرِبُوهُنَّ». اگر بانویی مرتکب این عمل شد و دامن خود را آلوده کرد خداوند به شما اجازه داده است که درباره آنها این سه مرحله برخورد را داشته باشید. اوّل «تَعضُلُوهُنَّ» این عبارت پیغمبر اکرم مانند آیه قرآن است. در قرآن آمده است: «فَعِظُوهُن»[12]، اینجا میگویند: «تَعضُلُوهُنَّ[13]؛ یعنی بر آنها سخت بگیرید، برخورد کنید و با تذکّر دادن ناراحتی خود را نشان دهید».
دوم «وَ تَهجُرُوهُنَّ فِي المَضَاجِعِ؛ در خوابگاه از آنها فاصله بگیرید». «وَ تَضرِبُوهُنَّ ضَرباً غَيرَ مُبَرِّحٍ؛ آنها را بزنید، البته زدنی که دردناک نباشد». «فَإِذَا انتَهَيْنَ وَ أَطَعنَكُم فَعَلَيكُم رِزقُهُنَّ وَ كِسوَتُهُن بِالمَعرُوفِ؛ و اگر از آلودگی دست کشیدند و از شما اطاعت کردند، وظیفه شما است که روزی و خوراک و پوشش آنها را به خوبی و طبق عرف پسندیده جامعه برایشان تهیه کنید».
آنگاه در ادامه حدیث، پیغمبر اکرم به مردان درباره بانوان سفارش میکنند و میفرمایند که: «أَخَذْتُمُوهُنَّ بِأَمَانَةِ اللَّه وَ استَحلَلتُم فُرُوجَهُنَّ بِكِتَابِ اللَّهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ فِي النِّسَاءِ وَ استَوصُوا بِهِنَّ خَيرا ؛ بدانید که همسران شما امانت خدا در دست شما هستند و شما بر اساس حکم خدا و کتاب خدا، آنها را بر خود حلال کردید. پس مراقب باشید به آنها تعدّی نکنید. در برابر بانوان تقوای الهی را پیشه کنید و از حریم الهی تجاوز نکنید و درباره آنها سفارش به خیر کنید».
این حدیث مسأله اختیارات مرد را در برابر بانویی که گرفتار فحشا میشود و یا کاری کند که خوف فحشا در آن باشد بیان مینماید. اگر اینها به اطاعت برگشتند و در زندگی این شأن را رعایت کردند، نه تنها دیگر نباید با آنها کاری داشته باشید بلکه میبایست به وظیفه خود در مقابل آنها نیز عمل کنید. این حدیث کاملاً نشان میدهد که مسأله اختیاراتی که به مرد داده میشود و ممکن است به ضرب منتهی شود، در خصوص عفاف و پاکدامنی است. فکر میکنم همه این را پذیرا باشند. چون اگر اینجا جلوگیری نشود مرحله بعد، جدایی و از هم پاشیدگی خانواده است.
۶- وظیفه مرد پس از رفع نشوز
امّا نکته آخری که در آیه 34 سوره نساء وجود دارد این است که میفرماید:
«فَإِن أَطَعنَكُم فَلا تَبغوا عَلَيهِنَّ سَبيلًا إِنَّ اللَّـهَ كانَ عَلِيًّا كَبيرًا»
پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد، كه خدا والاى بزرگ است.
اگر از فحشا یا نابسامانی و از هم پاشیده شدن خانواده ترسی در دل شما ایجاد شد، میتوانید از اختیارات خود استفاده کنید که همان موعظه، فاصله گرفتن در بستر و نهایتاً ضرب بود. اگر خانم اطاعت کرد و به حالت زندگی مسالمت آمیز و رعایت حقوق شوهر برگشت در این حالت قرآن میفرماید: «فَلا تَبغوا عَلَيهِنَّ سَبيلًا»؛ «سبیلاً» یعنی راه و معنای آیه این میشود که هیچ راهی را، نه زدن، نه فاصله در بستر و نه ضرب را علیه آنها دنبال نکنید.
شاید بتوان از این آیه چنین استنباط نمود که دیگر اخم هم نکنید، دیگر برخورد گلایهمند هم نداشته باشید، دیگر به روی آنها نیز نیاورید. اگر اطاعت کردند مسأله را تمام کنید و ادامه ندهید. شما یک موضعی گرفتید و از اختیارات خود استفاده کردید، او هم به وظیفه خود برگشت. چقدر این زیبا است. حالا اگر کسی بیاید مسأله را ادامه بدهد این دیگر ناخوشایند است و خلاف نظر قرآن است. خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. اگر خطایی صورت گرفته است، خدا میبخشد پس شما هم اعمال اختیارات را خاتمه دهید.
نتیجه و خلاصه بحث نشوز
حالا اگر از آنچه گفته شد بخواهیم چند نتیجه بگیریم -که در حقیقت گزارشی از مجموعه بحث است- میتوان گفت که:
1- این برخوردهای شوهر در صورتی باید باشد که خوف از عدم عفاف وجود داشته باشد و شوهر میترسد که منتهی به متلاشی شدن خانواده شود. در این صورت اجازه این امور داده میشود.
2- اگر به مرحله ضرب رسید باید ضرب غیر مبرّح باشد که نه چندان سخت و نه چندان آزار دهنده باشد.
از اینجا میشود نکته دیگری را نتیجه گرفت که اصل بر این است که روابط خانواده چنان کریمانه باشد که حتّی اگر خوف از فحشا پیش آمد برخورد شوهر اثر گذار باشد. اگر مردی باشد که برای هر چیزی روی زن خود دست بلند کند این امر دیگر عادی میشود و دیگر اثری نخواهد داشت. معلوم میشود که در موارد دیگر باید حفظ حریم شود و برخورد، کریمانه باشد.
3- کسانی که به بهانههای مختلف دست روی همسر خود بلند میکنند خلاف دستور قرآن عمل میکنند. آیه قرآن در مورد نشوز است و نشوز هم در چنین مواردی است که مطرح شد.
زدن زن بسیار قبیح است
4- امّا نکته چهارم اینکه روایت داریم که میفرماید زدن زن امر بسیار قبیحی است. مضمون روایت این است که: «کسی که زن خود را میزند شایستهتر و سزاوارتر است که زده شود و کتک بخورد» و در روایت دیگری است که فرمودند: «چطور همسر خود را میزند در حالی که در زمان دیگری میخواهد با او روابط نزدیک و روابط زناشویی برقرار کند»؟ اصلاً این دو چطور میتوانند با هم جمع شوند؟ روایات اینطور زدن را قبیح میدانند و صبری که ائمّه هدی (ع) در برابر ناملایمات بانوان خود داشتند زبانزد بوده است.
5- نکته پنجم اینکه اگر نشوزی اتّفاق افتاد و مرد وارد حوزه برخورد شد و آن سه مرحله را به ترتیب انجام داد؛ در هر مرحله (موعظه، فاصله گرفتن در بستر و یا ضرب) همسر کوتاه آمد و اطاعت کرد و نظر شوهر را پذیرفت دیگر راه بر شوهر بسته است. زیرا دستور قرآن این است که: «فَإِن أَطَعنَكُم فَلا تَبغوا عَلَيهِنَّ سَبيلًا». یعنی اگر مرد به هر شکلی بخواهد مسأله را ادامه دهد و به رخ بکشد، زن را آزار دهد یا مرتّب گلایه کند، این خلاف دستور قرآن است. لذا میفرماید اگر از شما اطاعت کردند زندگی را به حال عادّی برگردانید.
نتیجه کلّی بحث این است که بانوان و آقایان باید طبق دستور قرآن عمل کنند. مردان میبایست تنها در حوزهای که خدا به آنها اجازه داده است عمل کنند زیرا همسر برده نیست و آنها هم مالک او نیستند. خدا به مرد مدیریّت و مسئولیّتی داده که باید طبق روال قرآن حرکت کند و نه بیشتر. تجاوز نکنیم که مسئول هستیم و حقّ النّاس به گردن ما خواهد بود. بانوان نیز باید بدانند که خدا مرد را قوّام قرار داده است، لذا میبایست این قوّامیّت را بپذیرند. حکمت در حکم خدا است. حرفهایی که امروز زده میشود و از دنیای غرب وارد میشود نباید خطّ مشی زندگی ما باشد. اگر خدا مرد را قوّام قرار داده است این قوّامیّت را بپذیرید. خیر دنیا و آخرت ما در اجرای فرامین خدا است.

[1]– سوره مجادله، آیه 11
[2]– سوره نساء، آیه 34.
[3]– همان.
[4] – پند دادن- موعظه کردن- نصیحت کردن- اندرز دادن.
[5]– وسائل الشيعة، ج 21، ص 517.
[6]– تاج العروس من جواهر القاموس، ج 2، ص 168.
[7]– همان.
[8]– الكافي (ط – الإسلامية)، ج 5، ص 9.
[9]– سوره نساء، آیه 34.
[10]– همان.
[11]– به طور کلی ترس از نشوز تنها میتواند مربوط به حوزه عفاف باشد؛ نشوز در سه حوزه قابل طرح است: ۱- انجام امور منزل. ۲- تمکین. ۳- حفظ عفاف خویش. در حوزه اول ترس معنا نمیدهد، به این صورت که مرد بر حسب قرائن بترسد که زن از انجام امور منزل خودداری کند؛ چرا که زن یا امور منزل را انجام میدهد یا نمیدهد و دیگر ترس معنا ندارد؛ ضمن اینکه انجام امور منزل از اساس مستحب است و مرد حق مطالبه و مؤاخذه ندارد. در مسأله تمکین نیز ترس بیمعنا است؛ زن یا تمکین میکند یا نمیکند و معنا ندارد که گفته شود در صورتی که میترسید زنان شما تمکین نکنند، آنها را مؤاخذه کنید. بنابراین تنها حوزهای که ترس در آن معنا دارد مساله عفاف است، به این صورت که بر اساس رفتارهای ناهنجار زن، ترسی در دل مرد پیدار میشود که نکند سرانجام این رفتارها به فحشا منجر شود.
[12]– سوره نساء، آیه 34.
[13]– تحف العقول، النص، ص 33.
سلام علیکم ، ضمن عرض خسته نباشید من بعد از گذشت ۲۳ سال از زندگی مشترک الان حدود بیش از یازده سال است که بصورت مجردی زندگی میکنم چرا، در عین دارا بودن یک فرزند دختر و همسر بی معرفت بدون اجازه و موافقت من همسرم منزل را ترک کرده و بهمراه دخترم در منزل دیگر سکنی گزید و بعد از چند سال دخترم در دانشگاه قبول شد و به انتخاب مادرش در دانشگاه شیراز قبول شد و این زن بی معرفت بدون هماهنگی با من محل کارش را هم به شیراز منتقل کرد و مرا که الان چند سال است دچار بیماری ms شده ام تنها گذاشت و رفتند و فقط وقتی پول لازم شدند به من زنگ میزنند و با من کاری ندارند شما میگویید تکلیف من با این زن بی معرفت و ناشزه چیست و من بعد از گذشت این همه سال چه باید بکنم؟!!!
با سلام و احترام
در این مقاله موارد عمومی و کلی بیان شده که برای همه افراد قابل استفاده باشد.
توصیه میکنیم حتما به یک کارشناس مذهبی متخصص در امور خانواده مراجعه نمایید. تا بصورت جزئی و کامل به شما کمک کنند.
در این زمینه مجموعههای مشاوره تخصصی هم هستند که با رویکرد اسلامی و مذهبی مشاوره میدهند. مثل مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی. این مرکز کارشناسان خوبی داره و هم به احکام دینی و سوالات اعتقادی پاسخ میده و هم مشاوره رایگان داره. برای ارتباط با مرکز ملی پاسخگویی میتونید به سایتش مراجعه کنید یا با شماره « ۰۹۶۴۰۰ » تماس بگیرید.