فهرست مطالب این مقاله را ببینید
یکی از اتفاقات مهم در سال اول هجرت پیامبر (ص) شکل گیری جریان نفاق است. منافقان در ظاهر اسلام آورده بودند ولی در باطن در صدد ضربه زدن به اسلام بودند. در این مقاله به بررسی چگونگی شکل گیری جریان نفاق در صدر اسلام میپردازیم.
چکیده
- نفاق بهمعنای دورویی و مطابقت نداشتن ظاهر با باطن است.
- پس از هجرت و تأسیس دولت اسلامی، جریان نفاق به سرکردگی یکی از اشراف و بزرگان قبیلۀ خزرج به نام عبد الله بن ابی شکل گرفت.
- منافقان در میان مسلمانان پراکنده بودند، به مسجد میآمدند و در جهادهای رسول خدا (ص) حاضر میشدند؛ بنابراین شناخت آنان و برخورد با ایشان، سختتر از دشمنان دیگر بود.
نفاق چیست؟
نفاق بهمعنای دورویی و مطابقت نداشتن ظاهر و باطن است. منافقان بهظاهر مسلمان هستند، ولی در باطن ایمان نیاورده و در صدد ضربه زدن به اسلام میباشند.
سرکرده منافقان
پس از هجرت پیامبر اکرم (ص) و تأسیس دولت اسلامی، جریان نفاق به سرکردگی یکی از اشراف و بزرگان قبیلۀ خزرج به نام «عبد الله بن ابی سلولی» شکل گرفت.
منافقان چگونه پدید آمدند؟
شکل گیری منافقان از جریان اختلافات اوس و خزرج شروع شد. همان طور که در تاریخ بیان شده است اوس و خزرج نزاعی دیرینه با یکدیگر داشتند و پیش از هجرت، آخرین جنگ آنان، بهوقوع پیوسته بود. پیش از این درگیری، سران خزرج وقتی میخواستند دربارۀ چگونگی جنگ تصمیمگیری کنند، شورایی میان بزرگان خود تشکیل دادند. عبد الله بن ابی از اساس مخالف وقوع این جنگ بود و آن را بیحاصل و زیانبار میدانست، ولی دیگر بزرگان خزرج، به نظر او توجهی نکردند.
عبدالله در اعتراض به این بیتوجهی، در این جنگ شرکت نکرد، درحالیکه سنتهای قبیلگی ایجاب میکرد که همۀ اعضای قبیله، به خصوص بزرگان در دفاع از کیان و حیثیت قبیله با دشمن بجنگند. در این جنگ اوسیها با وجود اینکه همیشه از نظر شمار، کمتر از خزرجیها بودند، غلبه کردند.
خزرجیها درپی انتقام گرفتن بودند، اما هر دو طرف از تداوم اینجنگها خسته شده بودند و بهدنبال راهکاری برای پایان دادن به این نبردها میگشتند. آنان به این نتیجه رسیدند که اگر هم اوس و هم خزرج یک نفر را بهعنوان فرمانروا و امیر یثرب در نظر بگیرند، این درگیریها و تنشها فروکش میکند؛ یعنی میخواستند رهبری واحد را بپذیرند. اما در اینکه چه کسی این رهبری را بر عهده گیرد، با هم اختلاف پیدا کردند. شکل گیری منافقان هم از همین اختلافات اوس و خزرج بر سر رهبری شروع شد.
انتخاب عبد الله بن ابی به عنوان والی یثرب
اوسیها بهخاطر پیروزی خود میخواستند، فرمانروا از میان آنان انتخاب شود و خزرجیها هم بهسبب تعداد بیشترشان اصرار داشتند که فرمانروا، خزرجی باشد. سرانجام اوسیها کوتاه آمدند و اعلام کردند که ما حاضریم عبد الله بن ابی را با اینکه خزرجی است به فرمانروایی مدینه انتخاب کنیم؛ چون در جنگ آخر، با ما مقابله نکرد.
خزرجیها هم این پیشنهاد را پذیرفتند؛ چون عبدالله از آنها بود. اینگونه بود که قرار شد عبد الله بن ابی بهعنوان امیر یثرب انتخاب شود. او برای این جایگاه حساب بزرگی باز کرده بود. نقل است که حتی برای او تاجی درست کرده بودند که بر سرش بگذارند. همین طمع قدرت باعث شد تفکر منافقان در او شکل بگیرد.
در ضمن همین وقایع بود که سخن از دعوت پیامبر اسلام (ص) به مدینه به میان آمد و دیگر کسی به فرمانروایی عبد الله بن ابی فکر نکرد و همگی رسول خدا (ص) را محور وحدت خود قرار دادند.
عبد الله بن ابی جایگاه مهمی را از دست داده بود و این را از چشم پیامبر اسلام (ص) میدانست؛ به همین دلیل کینۀ آن حضرت را در دل گرفت. اما او فردی سیاستمدار بود؛ بنابراین میدانست که اگر مسلمان نشود، همگان علتِ مقابلۀ او با اسلام را میفهمند. از این رو تصمیم گرفت که بهظاهر مسلمان شود و در همین ظاهر نیکو، از فرصتها استفاده کند و به اسلام ضربه بزند.
جسارت به ساحت پیامبر (ص)
او در آغاز ورود پیامبر (ص) به مدینه، جسارتی نسبت به ساحت پاک آن حضرت داشت؛ در استقبال پرشکوه مردم از رسول خدا (ص)، جلو آمد و عرض کرد: «به همان جایی برگردید که شما را در آن فریب دادند و به اینجا کشاندند». این را بر زبان آورد، ولی مسلمان شد و بهظاهر از اصحاب پیامبر اکرم (ص) به حساب میآمد.
عبدالله که از خواص و اشراف و نخبگان مدینه به شمار میآمد، حرفهای خود را در پوشش خیرخواهی و با ظاهری منطقی بیان میکرد؛ بدین خاطر توانست بسیاری را تحت تأثیر قرار دهد و از این طریق مقاصد ضد اسلامی خود را پیش ببرد و سردمدار منافقان شود.
تفاوت منافقان با دیگر دشمنان
از این توضیح روشن میشود که منافقان با دیگر دشمنان یکسان نبودند. مشرکان هم از نظر اعتقادی کاملاً جدا بودند و هم از نظر محیط جغرافیایی. یهودیها نیز در مناطق جداگانه زندگی میکردند و دین و مرامشان هم مشخص بود.
اما منافقان در میان مسلمانان پراکنده بودند، به مسجد میآمدند و در جهادهای رسول خدا (ص) حاضر میشدند. بنابراین شناخت آنان و برخورد با ایشان، سختتر از دشمنان دیگر بود.
منافقان در قرآن
اما قرآن کریم مردم را از وجود چنین جریانی آگاه کرد و آنان را با ویژگیهای منافقان و توطئههایشان آشنا نمود. هم سورهای به نام منافقون و هم آیات فراوانی در سورههای بقره، آل عمران، نساء، توبه و… در این باره نازل شد.
عالی
سلامت باشید