محیط زیست اسلامی
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
رابطه انسان با محیط زیست از اهمیت بالایی برخوردار است. در آموزههای دینی سفارشات فراوانی در مورد برخورد صحیح با محیط زندگی وجود دارد. آنچه در این مقاله با عنوان محیط زیست اسلامی در صدد تبیین آن هستیم بیان آموزههای دینی در برخورد صحیح با محیط پیرامون خود است. ما میخواهیم جهان پیرامون خود را مطابق فرامین دینی بسازیم و آباد کنیم. در این مقاله محیط زیست اسلامی با توجه به سیرۀ معصومین (ع) و آموزههای دینی تبیین میگردد. برخی از مطالب مطرح شده در این مقاله عبارتند از:
- محیط انسانی
- محیط طبیعی
۱. زمین و نباتات
۲. آبها
۳. حیوانات - محیط زیست اسلامی در روایات
- محیط زیست اسلامی در سیره اهل بیت (ع)
- اهمیت بهداشت در ایجاد محیط زیست اسلامی
چکیده
- محیط زیست یعنی آنچه که زیست و حیات انسانها به آن بستگی داشته و پیرامون آنها وجود دارد.
- محیط زیست دو بخش است: محیط انسانی و محیط طبیعی.
- محیط انسانی به جایی اطلاق میشود که انسانها در آن زندگی میکنند.
- محیط طبیعی یعنی آنچه که به طور طبیعی در طبیعت بوده است و باید حفظ شود؛ مثل زمین و گیاهان، آبها، حیوانات و … .
- بر اساس آیات قرآن یکی از اهداف الهی، آبادانی زمین است و در قرآن کریم در معرفی منافقین آمده است که از نشانههای آنها این است که نسل و کشتزارها را نابود میکنند.
- اسلام به مسئلۀ زراعت و باغداری بسیار اهمیت داده است. نسبت به حفظ آب و سرزمین و حیوانات دستورات فراوانی از ائمه (ع) به دست ما رسیده است و سیرۀ عملی ایشان نیز نشان از اهتمام آن بزرگواران بر حفظ محیط طبیعی دارد.
- رعایت بهداشت محیط یکی دیگر از نکات مهم در ایجاد محیط زیست اسلامی است و از توصیههای بسیار مهم معصومین (ع) است.
محیط زیست اسلامی
در بررسی زندگی معصومین (ع) جوانب گوناگون سیرۀ ایشان بیان میشود. از جوانب مهم این بحث که کمتر بدان پرداخته شده و مطالعه شده است موضوع محیط زیست است. این موضوع کاربردی به ویژه امروز، اهمیت فراوانی در زندگی بشر یافته است. در فرمایشات معصومین (ع) نیز توصیههای فراوانی در اینباره بیان شده است.
محیط زیست عبارت است از هر آنچه در پیرامون ما است که زیست و حیات انسان به آن بستگی دارد. با این تعریف میتوان در یک تقسیمبندی محیط زیست را به دو بخش محیط انسانی و محیط طبیعی تقسیم کرد:
محیط انسانی
محیط انسانی همان محل زندگی ما انسانها از قبیل خانه، محل کار، کوچه و خیابان و امثال آن است. این محیطها همگی ساختۀ دستان بشر است. خانه، کارخانه، مسجد، دانشگاه و… به دستان ما ساخته شده است. از اینرو نام محیط انسانی را بر آن نهادیم.
محیط طبیعی
بخش دوم محیط زیست، محیط طبیعی است. این محیط در برگیرندۀ همۀ چیزهایی است که به طور طبیعی و بدون دخالت مستقیم انسان در طبیعت یافت میشود. این بخش از محیط زیست، به دلیل دست اوّل و طبیعی بودنش محافظت بیشتری میطلبد. جنگلها، درختان، آب، معادن، دریاها، منابع زیرزمینی جزو محیط طبیعی به شمار میآیند. با توجّه به دامنۀ تعریف ما از محیط زیست، هر چیز پیرامونمان چه طبیعی و چه انسانی در دایرۀ کلّی این تعریف جای میگیرد.
جنگلها، دریاها، زمین، معادن، خانه، محل کار، آبها، و کوهها و جنگلها، تا حتّی سبزیجات و میوهها و دیگر مواهب الهی و نیز حیواناتی که پیرامون ما بر روی کرۀ زمین زندگی میکنند همه و همه جزو محیط زیست ما هستند. برای این موضوعات روایات فراوانی از معصومان (ع) وارد شده است که جمعآوری آنها سر از کتابی چندین جلدی در میآورد. این مطلب حاکی از اهمیتی است که اسلام به محیط زیست میدهد. امّا متأسّفانه مردم جهان و از جمله مردم کشورهای اسلامی به این موضوع –کم و بیش- اهمیت نمیدهند.
در ادامه مجموعهای از روایات مربوط به محیط زیست را در قالب تقسیمبندی زیر ارائه و بررسی میکنیم، از رهگذر آن با شیوۀ رفتار معصومان (ع) با محیط زیست و دیدگاه ایشان در اینباره بیشتر آشنا شویم:
1. زمین و نباتات
از زمین آغاز میکنیم و از چیزهایی که در آن است، از قبیل آب و جنگل و کوه و به عبارتی همان چیزهایی که در اطراف ما وجود دارد. خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«هُوَ أَنشَأَكُم مِنَ الأَرضِ وَاستَعمَرَكُم فيها»[1]
او شما را از زمین پدید آورد و در آن شما را استقرار بخشید.
معنای واژۀ مصطلح و امروزی استعمار با معنای اصلی و قدیمی آن که در آیۀ فوق به کار رفته کاملاً متضاد است. امروز استعمار به معنی استثمار و بهرهکشی است، امّا در آیۀ فوق معنی عمران و آبادی خواستن میدهد. با این توضیح، آیۀ فوق بدین معنی است: «خداوند متعال زمین را به شما سپرد تا آن را آباد کنید». پس میتوان یکی از اهداف الهی از آفرینش انسان را آبادانی – نقطۀ مقابل تخریب- دانست. آیۀ دیگری از قرآن که در توصیف منافقان است این نظر را تقویت میکند:
«وَ إِذا تَوَلّى سَعى فِی الأَرضِ لِيُفسِدَ فيها وَ يُهلِكَ الحَرثَ وَ النَّسلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الفَسادَ»[2]
و چون ریاستی یابد کوشش میکند که در زمین فساد نماید و کشت و نسل را نابود سازد، و خداوند تباهکاری را دوست ندارد.
تصور رایج مردم از منافق کسی است که با ائمّۀ معصوم (ع) مخالفت میکند، در برابر او میایستد و احیاناً مبارزه میکند. امّا آیۀ فوق پرده از معناها و مصادیق دیگر منافق برمیکشد. منافق کسی است که نسل و کِشته یعنی بشر و زراعت را از بین میبرد «يُهلِكَ الحَرثَ وَ النَّسلَ»[3]. کاری که امروزه داعشیها انجام میدهند نسلکشی و از میان بردن آبادیها و زراعت. از آن سو خداوند متعال فساد و ویرانی را دوست ندارد. «وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الفَسادَ»[4].
مفسران در تفسیر این آیه گفتهاند که فساد در این آیه از نوع تکوینی نیست، بلکه تشریعی است. به این معنی که فسادی است که بشر در عالم میآفریند. بشر به دست خود منابع طبیعی را از بین میبرد، آبها را هدر میدهد، نسلکشی میکند، عمر خویش را کوتاه میکند و بسیاری دیگر از اموری که چیزی جز فساد و ویرانی به دنبال ندارد.
تا اینجای بحث به دو آیه از قرآن کریم اشاره شد که یکی ناظر بر کاربری مثبت و دیگری ناظر بر کنشی منفی در ارتباط با محیط زیست بود؛ یکی آیۀ 61 سورۀ هود که در آن یکی از اهداف خداوند از آفرینش انسان را استعمار (آباد سازی) زمین معنی شد و دیگری آیۀ 205 سورۀ بقره است که در آن، نفاق، خرابی و ویران کردن آبادی و آبادانی و از بین بردن نسل بشر دانسته شده است.
محیط زیست اسلامی در روایات
در اینجا نمیتوان از فرمایش زیبای حضرت امیر المؤمنین (ع) به مالک اشتر که در نامۀ پنجاه و سوم از نهج البلاغه آمده است گذشت. این نامۀ بلند بالا را که به مناسبت استانداری مالک اشتر بر مصر نوشته شده است و حضرت در آن نصایح جامع و قواعد حکمرانی بر مردم و شیوۀ مردمداری و وظایف حاکم را ذکر فرمودهاند. به حق میتوان این نامه را مرامنامه و اساسنامۀ حکومتداری دانست.
حضرت در آغاز این نامه مینویسد: این، فرمانی است از بندۀ خدا، امیر المؤمنین (ع) به مالک اشتر نخعی هنگامی که استانداری مصر را به او سپرد. حضرت در ادامه مسئولیّتهای عمدۀ فرماندار را در چهار مورد خلاصه میکند و آنها را سرعنوان و اهم برنامههای او برمیشمارد. سزاوار است که مسئولان و دولتمردان و فرمانداران شهرها و استانها این چهار چیز و نیز انبوه سفارشهای ناب این نامۀ گرانسنگ را سرلوحۀ کار خود قرار دهند. این چهار مورد عبارتند از:
1. «جِبَايَةَ خَرَاجِهَا؛ گردآوری خراج آن سامان». نخست گرفتن مالیات از مردم است که بدون آن، سامان دادن به امور آن دیار ممکن نخواهد بود و بودجۀ دولت فراهم نخواهد گشت.
2. «وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا؛ جنگیدن با دشمنان آنجا». تأمین امنیت از اهم نیازهای مردم است. دولت پشتوانۀ امنیتی مردم و حامی سرزمین و کیان آنان است.
3. «وَ استِصلَاحَ أَهلِهَا؛ و اصلاح مردم آن دیار». برنامههای تربیتی دولت از دیگر نیازهای اساسی مردم است. این بند ناظر به ضرورت کار فرهنگی دولت است.
4. «وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا؛ و آبادانی شهرها». این یکی ناظر به بحث محیط زیست و ناظر به بحث ماست.
این چهار امر، هر یک ناظر به بُعدی از وظایف حکومتهاست. اوّلی بُعد مالی؛ دومی بُعد نظامی، سومی بُعد فرهنگی و چهارمی محیط زیست –در معنای کامل و عمومی آن- است. و در اواسط این عهدنامه حضرت نیز این نکته را میافزاید که
فَليَكُن نَظَرُكَ فِی عِمَارَةِ الأَرضِ أَبلَغَ مِن نَظَرِكَ فِی استِجلَابِ الخَراجِ
و میباید که توجّه تو در آبادانی سرزمین بیشتر از توجّهت به گردآوری مالیات باشد.
آباد ساختن زمین و اصلاح بلاد مثل پل ساختن و خیابان کشیدن از گرفتن مالیات مهمتر است و باید حاکم توجّه بیشتری به آن بکند، حتّی اگر از مردم مالیات دریافت نکرده باشد. با روشن شدن اهمیت محیط زیست از منظر قرآن و اهلبیت (ع) ادامۀ بررسی محیط زیست اسلامی را با مرور پارهای از روایات وارد شده از معصومان (ع) بیان میکنیم. روایاتی در اهمیت آبادانی زمین و زراعت و درختکاری که فهرستوار و با اجمال مرور میکنیم. در قسمتی از یک روایت دربارۀ حضرت امیر المؤمنین (ع) آمده است:
كانَ أَميرُ المُؤمِنينَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيهِ… وَ يَستَخرِجُ الأَرَضينَ؛[5]
حضرت امیر مؤمنان –درود خدا بر او – [همواره] به احیای زمین همّت میگماشت.
روایت دیگر خیلی شگفت برانگیز است. پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
إِن قامَتِ السّاعَةُ وَ فی يَدِ أَحَدِكُمُ الفَسيلَةُ فَإِنِ استَطاعَ أَن لا تَقومَ السّاعَةُ حَتّى يَغرِسَها فَليَغرِسها[6]
اگر قیامت برپا شود و در دست یکی از شما نهالی باشد [که میخواهید آن را بکارید] اگر برایتان ممکن است پیش از قیام قیامت آن را بکارید، پس حتماً آن را بکارید.
قرآن دربارۀ عظمت و هولانگیزی قیامت توصیفات فراوانی کرده است از جمله: إِذا زُلزِلَتِ الأَرضُ زِلزالَها؛[7] آنگاه که زمین سخت به لرزه افتد. و إِذا الشَّمسُ كُوِّرَت؛[8] آنگاه که خورشید در هم پیچیده شود. حتّی در جایی میفرماید که از شدّت هول قیامت زنان باردار وضع حمل میکنند:
«يَومَ تَرَونَها تَذهَلُ كُلُّ مُرضِعَةٍ عَمّا أَرضَعَت وَتَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَملٍ حَملَها وَتَرَى النّاسَ سُكارى وَما هُم بِسُكارى وَلـكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَديدٌ»[9]
روزی که میبینید [آنچنان وحشت سراپای همه را فرا میگیرد که] هر مادر شیردهی کودک شیرخوارش را فراموش میکند و هر آبستنی بار (نوزاد) خود را بر زمین فرو مینهد، و مردم را [در آن روز] مست میبینی حال آنکه مست نیستند، بلکه عذاب خدا شدید است.
قیامت در راه است و در آستانۀ نفخ صور، کسی نهالی در دست دارد و میخواهد آن را بکارد، با آن همه آشفتگی و هراس که از زمین و زمان بر سر او میریزد، اگر اندک فرصتی بیاید چه خوب است که نهالش را بکارد. سؤال اینکه حال که قرار است قیامت شود و زمین با هر چه در آن است زیر و رو گردد پس کاشتن یک نهال چه سودی دارد؟ آری، حضرت با این تصویر آفرینش قصد بیان اهمیت و ضرورت نهالکاری و آبادانی محیط زیست را دارد. احیای زمین و محافظت از محیط زیست تا این قدر در نظر معصومان ما ارج و اهمیت دارد. روایت زیر نیز به گوشهای دیگر از اهمیت این امر اشاره دارد. حضرت پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
ما مِن مُسلِمٍ يَغرِسُ غَرساً يَأكُلُ مِنهُ إِنسَانٌ أَو دَابَّةٌ أَو طَيرٌ إِلَّا أَن يُكتَبَ لَهُ صَدَقَةٌ[10]
مسلمانی نیست که نهالی بکارد که کشتهای [همچون گندم یا جو] بپاشد و انسان یا پرنده و یا حیوانی از ثمرۀ آن بخورد، مگر آنکه برای او صدقهای از نزد [خدای عزوجل] خواهد بود.
اینها هم نشان از اهمیت محیط زیست از منظر اسلام است.
2. آبها
آب، مایۀ حیات است و ارزشمندترین مادّه در زمین که بدون آن، به قطع میتوان گفت که اثری از زندگی و موجود زنده بر کرۀ زمین باقی نخواهد ماند. از این منظر معصومان (ع) همواره به آن توجّه ویژه داشتهاند. پیامبر اکرم (ص) حتی در جنگها و در مواجهۀ با دشمن سفارش میکردند: لَا تُفسِد عَلَى القَومِ مَاءَهُم؛ هرگز آب را بر قومی [دیگر] تباه مکن.از این فرمایش میتوان دریافت که هرگز آب را نباید بر دشمن بست و منابع آن را خراب کرد. این تباه کردن میتواند به واسطۀ اسراف، آلوده کردن با فاضلاب و مواد دور ریختنی و مواردی از این دست باشد.
آب در زندگی ما مایۀ طهارت است. با آن شستشو میکنیم، وضو میگیریم، غسل میکنیم و پاکیزگی -که بسیار در اسلام به آن سفارش شده – با آن ممکن میگردد. باز در روایت دیگری پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
أَكثِر مِنَ الطَّهُورِ يَزِيدُ اللَّهُ فی عُمُرِكَ [11]
تا میتوانید پاکیزه باشید تا خداوند بر عمر شما بیفزاید.
وجود ادعیه در این باره از جمله دعای استسقاء و طلب باران حکایت از اهمیت این موضوع دارد.
3. حیوانات
با مراجعه به خطبۀ 167 حضرت امیرالمؤمنین (ع) در کتاب نهج البلاغه در مییابیم علاوه بر اینکه ما در قبال پدر و مادر و حکومت و عالمان دین و ائمه و پیامبر و قرآن و خدا، مسئولیت داریم، دربارۀ سرزمینها و حیوانات نیز مسئولیت بر عهدۀ ماست. در این خطبه میخوانیم:
فَإِنَّكُم مَسئولونَ حَتَّى عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِمِ
شما در برابر سرزمینها و حیوانات نیز مسئولاید.
«بقاع» جمع «بقعه» به معنی سرزمین است و «بَهَائِم» جمع «بهیمه» یعنی حیوان خانگی. حاصل سخن حضرت این است که باید محافظ آبادانی سرزمینهای خود باشیم و از کوهها و جنگلها و منابع طبیعی حفاظت کنیم. حتّی موظفیم از حیوانات و نسل آنها نیز مراقبت کنیم. بر این اساس است هنگامی که حضرت امام حسن (ع) در راهی با سگی روبرو میشوند، تکه نانی را که در دست داشتند به آن سگ دادند و خود گرسنه ماندند. اطرافیان از آن حضرت دلیل این کار را پرسیدند. حضرت فرمود: از خدا شرم کردم که ذی روحی (جانداری)- آن هم نه انسان- گرسنه باشد و من غذا بخورم و او مرا تماشا کند. به این دلیل غذایم را به این حیوان دادم.
در روایتی آمده است که به پیامبر خدا (ص) عرض کردند: پیرزنی گربهای را حبس کرد تا اینکه آن گربه در حبس جان داد. پیامبر اکرم (ص) فرمود: روز قیامت همینگونه او را حبس میکنند. بیتوجّهی آن زن نسبت به حقوق حیوان عذاب آتش را برای او در پی داشت. پس از همین مختصر میتوان به جایگاه حقوق حیوانات در منظر اسلام پی برد.
در کل خداوند متعال اساس آفرینش را بر محافظت از محیط زیست قرار داده است. برای مثال این طلوع آفتاب، اقدامی در راستای حفظ محیط زیست نیست؟ اگر خورشید و گردش دقیق زمین و در پی آن طلوع و غروب آفتاب نبود چه مشکلاتی که برای بشر و دیگر جانداران زمین رخ نمیداد؟ به قطع میتوان گفت که چرخۀ حیات به کلّی بر روی زمین نابود میشد. پس خداوند متعال با طلوع آفتاب و تابش آن بر روی موجودات زمین حیات را بر روی آن حفظ کرده است.
نه تنها تابش آفتاب، بلکه بارش باران، وزیدن بادها، جزر و مد، تشکیل ابرها در آسمان و هفت لایۀ هوا که کرۀ زمین را پوشانیده است که اجرام آسمانی را به هنگام نزدیک شدن به زمین میسوازند، و هزاران موارد دیگر همگی در راستای حفظ محیط زیست است. از اینها سادهتر قدرت تجزیه کردن خاک است. اگر خاک این توانایی را نداشت که بقایای هر موجود زنده را در خود تجزیه کند بیتردید بوی تعفن از هر گوشۀ زمین بلند بود. همۀ این نظم و پدیدههایی که خدای متعال آفریده است، نشان از اهمیت دادن به محیط زیست است.
محیط زیست اسلامی در سیره اهل بیت (ع)
در سیرۀ همۀ ائمّۀ معصوم (ع) باغداری و زراعت و توجّه و نگهداری از حیوانات به وفور نقل شده است. گفتنی است که پیامبران همگی چوپانی کردهاند و در روایتی همگی مدّتی به زراعت مشغول بودهاند. شخصی از حضرت امام جعفر صادق (ع) دربارۀ کشاورزان میپرسد. ایشان میفرماید:
هُمُ الزّارِعونَ كُنوزُ اللَّهِ فی أَرضِهِ وَ ما فی الأَعمالِ شَیءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الزِّراعَةِ وَ ما بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَارِعاً إِلَّا إِدرِيسَ فَإِنَّهُ كانَ خَيّاطاً [12]
آنان همان کشتهگرانِ گنجهای خدا بر روی زمینش هستند، و در میان کارها چیزی در نزد خداوند پسندیدهتر از کشاورزی نیست، و هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر آنکه کشاورز بوده است، مگر [حضرت] ادریس (ع) که خیاط بود.
با این توصیف زراعت در نزد پیامبران اهمیت بسیاری داشته است. خود وجود مقدّس امیر المؤمنین (ع) در زندگی مبارک خود چه بسیار قناتها که احیا کرد و باغها که به دست خود آنها را کاشت و اغلب آنها را در راه خدا وقف میکرد. حضرت امام جعفر صادق (ع) میفرمود:
إِنّی لَأَعمَلُ فی بَعضِ ضِياعی حَتَّى أَعرَقَ [13]
من در مزرعۀ خود آنقدر کار میکنم که عرق میریزم.
مقصود حضرت این است که به طور جدّی و نه صوری و سمبلیک در مزرعۀ خویش کار میکرد تا عرق از پیشانیاش جاری میگشت. آنچه گذشت پارهای روایات بود دربارۀ آن بخش از سیرۀ معصومین (ع) که با محیط زیست مرتبط است. این مختصر طبعاً تصویری را از اهمیت موضوع محیط زیست در نظر اهلبیت (ع) به دست خواهد داد.
اهمیت بهداشت در ایجاد محیط زیست اسلامی
محیط زیست ما از پارهای مسائل آسیب میبیند که باید از آنها اجتناب ورزید. نکاتی در سیره و سخن معصومان (ع) دربارۀ شیوۀ نگهداری از محیط زیست و از همه مهمتر امور بهداشتی که رعایت نکردن آنها زندگی ما را به مخاطره میافکند وجود دارد. از آن جمله دربارۀ رسول خدا (ص) آمده است:
أَنَّ رسولالله (ص) كانَ يَأمُرُ بِدَفنِ سَبعَةِ أَشياءَ مِنَ الإِنسانِ الشَّعرِ وَ الظُّفُرِ وَ الدَّمِ وَ…؛ [14]
رسول خدا ما را به دفن کردن هفت چیز از انسان سفارش مینمود: موی، ناخن، خون…
همۀ اینهایی که حضرت از آنها نام میبرد آلایندۀ محیط زیست هستند و اگر دفن شوند جذب خاک خواهند شد و دیگر تهدیدی برای محیط زیست نخواهند داشت.
در روایاتِ وارد شده از معصومان تأکید بسیاری شده بر اینکه خون حیوانی که ذبح میشود در کوچه و محل عبور و مرور مردم ریخته نشود. چیزی که متأسّفانه امروزه در شهرها و محلهای ما کم و بیش رعایت نمیشود. برخی اوقات شاهدیم که قربانی کسی که از حج یا زیارت بازمیگردد یا حیوانی که برای مناسبتی نذر شده یا در عروسیها و دیگر موارد را در کوچه و خیابان و در پیش پا و در برابر انظار مردم سر میبرند. این کار افزون بر آلودگیای که به وجود میآورد، تأثیر نسبتاً نامطلوبی بر روح و روان آدمی میگذارد. کودکان و نوجوانان با داشتن روحیۀ لطیف و آسیبپذیر چه بسا از دیدن این صحنهها آزرده خاطر گردند و صدمۀ سنگینی به روحیۀ لطیف آنان وارد شود. پس چه بهتر که هم برای رعایت بهداشت محیط زیست و هم بهداشت روانی همنوعان، از ذبح حیوانات در محل عبور و مرور مردم اجتناب کنیم.
در تأیید این سخن اشاره به یک موضوع فقهی خالی از لطف نیست. در گذشته کسانی بودند که آنها را محتسب مینامیدند. محتسب، نوعی بازرس بود. آن هم بازرس دینی؛ کسی که در میان مردم میگشت و امر به معروف و نهی از منکر میکرد. در واقع به آمر به معروف و ناهی از منکر که بدین وظیفه در میان مردم گماشته شده است محتسب میگفتند. در کتب فقهی از این صنف یاد کرده و در روایتی وظایفی برای ایشان برشمردهاند:
یَجِبُ عَلَی المُحتَسِبِ اَن یَمنَعَهُم مِنَ الذِّبحِ عَلی اَبوابِ دَکاکینِهِم فإنَّهُم یُلَوّثونَ الطَّریق[15]
بر محتسب لازم است که مردم را از ذبح در برابر مغازهها [و در معابر عمومی] باز دارد؛ چرا که با این کار راهها[ی عبور و مرور مردم] را میآلایند.
این قواعد و مواردی از این دست در فقه و حدیث معصومان (ع) به منظور داشتن محیطی سالم و ایمن از آلودگیها وضع شده، به جای خود گواه دیگری است از اهمیت دادنِ اسلام به مقولۀ محیط زیست.
[1]. سورۀ هود، آیۀ 61.
[2]. سورۀ بقره، آیۀ 205.
[3] .سورۀ بقره، آیۀ 205
[4] .همان
[5]. الکافی، ج 5، ص 74.
[6]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 13، ص 46.
[7]. سورۀ زلزله، آیۀ 1.
[8]. سورۀ تکویر، آیۀ 1.
[9]. سورۀ حج، آیۀ 2.
[10]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 13، ص 460.
[11]. الأمالی (مفید)، ص 60.
[12]. تهذیب الأحکام، ج 6، ص 384.
[13]. الكافی، ج 5، ص 77.
[14]. وسائل الشیعة، ج 2، ص 129.
[15]. مفاهیم القرآن (جعفر سبحانی)، ج 2، ص 517 و الوافی، ج 15، ص 28.