فهرست مطالب این مقاله را ببینید
عصمت از امتیازات ویژه انبیاء الهی، و به معنای یک نیرویی در درون انسان است که او را از ارتکاب گناه باز میدارد. البته عصمت پیامبران معنای خاص و ویژهای دارد. پیامبران در دریافت و رساندن پیام الهی هم، از هر گونه خطا و اشتباه مصونیت دارند. یک مطالعه ساده در تاریخ نشان میدهد رهبران عالم گاهی اشتباهات بزرگی را مرتکب میشدند و مردمانشان را به بیراهه می کشاندند. همین مسأله اهمیت عصمت انبیای الهی را نشان میدهد. چرا که اگر معصوم نباشند چگونه میتوانند انسانها را به مسیر صحیح، هدایت کنند؟
گاهی در مطالعه آیاتی که درباره عصمت پیامبران آمده است سؤالاتی مطرح میشود. به عنوان مثال:
- اگر پیامبران در مراحل دریافت و ابلاغ وحی، خطا داشته باشند؛ چه ضمانتی هست که آنچه برای ما آوردهاند خطا نباشد و درست باشد؟
- در مقابل، آیاتی را میبینیم که ظاهر آنها دلالت بر معصیت یا اشتباه از برخی پیامبران دارد. معنای این آیات چیست؟
- اگر قرار باشد پیامبران هم خطا کنند؛ چگونه میتوان به کلام آنها اعتماد کرد؟
- آیا کسی که معصوم است برای گناه کردن، اختیاری ندارد؟ یا با اختیار خود گناه نمیکند و از گناه دوری میکند؟
- اگر پیامبران معصومند پس چرا اینقدر در پیشگاه خداوند گریه و تضرع میکردند؟
در این مقاله قصد داریم ابتدا عصمت را معنا کرده و ابعاد و گسترۀ عصمت پیامبران را بیان کنیم. سپس برخی سوالاتی را که در این رابطه مطرح میشود؛ پاسخ دهیم. البته برای آشنایی با دیگر امتیازات انبیای الهی میتوانید به مقاله «ویژگی پیامبران الهی و امتیازات خاص آنها» مراجعه نمایید.
چکیده
- عصمت؛ به معنای مصون ماندن از گناه و اشتباه توسط یک نیروی بازدارنده است.
- عصمت پیامبران ابعاد گوناگونی دارد:
- عصمت پیامبران در دریافت وحی؛ یعنی آنچه را که پیامبران به عنوان وحی دریافت میکنند، به کلی از سوی خداوند متعال آمده است.
- عصمت پیامبران در ابلاغ وحی؛ ابلاغ صرفاً بیان نیست، بلکه گاه در کنار بیان، تفسیر هم مطرح میشود و پیامبر در هر دو جنبۀ بیان و تفسیر وحی، معصوم است.
- عصمت پیامبران از خطا؛ پیامبر به سهو، اشتباه و فراموشی دچار نمیشود.
- عصمت پیامبران، اسباب و علل الهی و انسانی دارد. از اسباب و علل الهی، لطف خدای متعال است که معرفت خود را نصیب پیامبران میکند و شناخت خدا و حاضر دانستن او موجب میشود که حتی فکر خطا یا اشتباه به ذهن آنان خطور نکند. همچنین به لطف خدا پیامبران زشتی و بدی گناه را به خوبی مشاهده میکنند.
- در مورد عصمت پیامبران از گناهان باید گفت که عصمت منافاتی با اختیار پیامبران ندارد؛ آنان توان معصیت دارند، اما با معرفتی که نصیبشان شده است، به چنین کاری تصمیم نمیگیرند.
- در مورد عصمت پیامبران از خطا و اشتباه هم خداوند پیامبران خویش را مورد تأیید و تصدیق قرار میدهد و کاری میکند که اشتباه نکنند. در غیر این صورت، آیات ارائه شده قابل اعتماد نخواهد بود.
- اعتماد به کتاب و سخنان پیامبر ضرورت عصمت را نشان میدهد. در آیات متعددی به عصمت پیامبر گرامی اسلام (ص) اشاره شده است. عصمت کلامی، رفتاری، مدیریتی و عصمت در وحی از ابعاد عصمت پیامبر اکرم (ص) است.
- برخی با اقتباس از دیدگاه متفکران مسیحی معتقدند وحی چیزی جز یک تجربه نیست. در واقع پیغمبر تجربۀ خود را در مواجهه با ملکوت عالم به عنوان وحی به ما منتقل کرده است. بر اساس آیات قرآن کریم، این دیدگاه باطل است و حقیقتاً پیامبران خدا در ناحیۀ دریافت و ابلاغ وحی معصوم هستند.
- با دیدن آیات، پیرامون عصمت پیامبران شبهاتی مطرح میشود مثلا: چرا پیامبران با وجود عصمت مرتکب معصیت شدهاند؟ در پاسخ، بیان شده که گناه دو نوع است: مطلق و نسبی. در گناه مطلق، ذات عمل ناشایست است و انجام دهندۀ آن مستوجب عقوبت است، اما در گناه نسبی ذات عمل، خطا و معصیت نیست، بلکه اگر این عمل از شخص بزرگی سر بزند شایسته مقام او نیست و از این جهت است که گناه تلقی میشود. لذا با توجه به وجود ادلۀ متقن عقلی و نقلی شکی در عصمت پیامبران وجود ندارد و اینگونه آیات حمل بر گناه نسبی میشود؛ یعنی کار آن ها ذاتاً حرام نبوده بلکه ترک اولی بوده است.
مقدمه
این مقاله پنج موضوع را بررسی میکند:
- موضوع اول؛ معنای عصمت است. اصلاً ببینیم عصمت چه معنایی دارد.
- موضوع دوم؛ ابعاد و گسترۀ عصمت است.
- موضوع سوم؛ دلایل ضرورت عصمت برای پیامبران الهی است.
- موضوع چهارم؛ ابعاد عصمت پیامبر گرامی اسلام (ص) است که در قرآن کریم به این ابعاد اشاره شده است.
- موضوع پنجم؛ برخی شبهات پیرامون عصمت پیامبران و پاسخ آنها است.
معنای عصمت
و اما موضوع اول اینکه معنای عصمت چیست؟ عصمت؛ بدین معنا است که شخص با تکیه بر یک نیرویی از انجام گناهان و از انجام معصیت پروردگار خودداری میکند و علاوه بر این در ابعاد مختلفی که به آنها اشاره خواهیم کرد، مثل: دریافت ، تبلیغ و اجرای وحی دچار اشتباه نخواهد شد. بنابراین، عصمت پیامبران ؛ یعنی مصون ماندن از گناه و معصیت و همچنین از اشتباه در دریافت، ابلاغ و اجرای وحی.

گستره عصمت پیامبران
و اما موضوع دوم؛ ابعاد و گسترۀ عصمت پیامبران است. همانطور که در تعریف عصمت اشاره کردم، عصمت پیامبران ابعاد گوناگونی دارد. یکی از ابعاد عصمت، عصمت در دریافت وحی است. منظور از عصمت پیامبران در دریافت وحی، این است که پیامبران الهی به هنگام دریافت وحی دچار اشتباه نمیشوند، اینگونه نیست که چیزی را به توهم و تصور اینکه از طرف خداوند متعال است به عنوان وحی دریافت کنند. آنچه را که به عنوان وحی دریافت میکنند تماماً از طرف خداوند متعال آمده است و بیکم و کاست و بدون هیچ گونه تغییری گزارههای وحیانی بر قلب مطهر پیامبران الهی نازل میشود و فرود میآید.
بُعد دیگر از ابعاد عصمت پیامبران ، عصمت در ابلاغ وحی است. بعد از اینکه پیامبر خدا وحی را دریافت کرد، مأمور است آنچه را که دریافت کرده است به مردم ابلاغ کند. البته ابلاغ کردن، صرف بیان کردن نیست، بلکه گاهی اوقات کنار بیان، تفسیر هم میکند. پیامبر خدا در ابلاغ به معنای بیان وحی و همچنین در تفسیر وحی معصوم است. هر تفسیری که از وحی ارائه کند درست است. اینطور نیست کسی بگوید وحی را ابلاغ فرمود، اما خودش یک تفسیر داشت و ما تفسیر دیگری داریم، بنابراین، تفسیر پیامبر از وحی همانند خود وحی که به ما ابلاغ کرده است معصوم از خطا است.
بُعد سوم؛ عصمت از خطا است، عصمت پیامبران از خطا به معنای گناه، معصیت، سهو، نسیان است. پیامبر دچار سهو و اشتباه نمیشود، چیزی را فراموش نمیکند. وظیفۀ خود را ترک کند، کاری که باید انجام دهد را انجام ندهد، به کارهایی که شایسته نیست مبادرت ورزد، کارهای خلاف اخلاق و خلاف عُرف انجام دهد البته عرف متشرعه، عرف اهل دین و الا ممکن است پیامبر بعضی از کارها را برای شکستن سنتهای جاهلانه بر خلاف عرف جاهلانه انجام دهد. این خلاصهای از ابعاد و گسترۀ عصمت بود.
نکته: عصمت اسباب و علل الهی دارد و در کنار اسباب و علل الهی، اسباب و علل انسانی نیز دارد.

اسباب و علل الهی عصمت پیامبران
اولاً لطف خداوند متعال شامل حال پیامبران میشود و خداوند به آنها بصیرت و روشنبینی عطا میکند، این معرفت به خداوند باعث میشود که آنها قبح گناه را درک کرده و این معرفت به خداوند باعث میشود که همیشه خود را در محضر پروردگار عالم ببینند. انبیاء الهی کامل ترین معرفتها را به خداوند دارند، کسی که خدا را بشناسد و خدا را در همه حال حاضر ببیند محال است که دست به گناه دراز کند یا حتی فکر خطا یا اشتباه به ذهن او خطور کند.
ثانیاً خداوند ظلمت و تاریکی خطا و گناه را برای آنها روشن میکند. آنها میبینند که گناه چقدر زشت و زننده است،
برای مثال تصور کنید در خیابانی حرکت میکنید که دهها و صدها دوربین مداربسته تمامی رفتار شما را زیر نظر دارد و شما متوجه هستید عدۀ زیادی پشت این دوربینها نشسته اند و شما را کنترل میکنند. در چنین حالتی امکان ندارد که از شما رفتار اشتباهی سر بزند، کاملاً مراقب هستید و حتی به ذهن شما خطور نمیکند رفتارهای ناشایستی که ممکن است برای شما دردسر باشد، از شما سر بزند.
مثلاً در یک فروشگاهی حرکت میکنید، دوربینهای مداربسته هم شما را کاملاً مدیریت میکند، به ذهن شما هم خطور نمیکند که یکی از کالاهای این فروشگاه را بردارید، بدون اینکه پول آن را به فروشنده بپردازید، از فروشگاه بیرون بروید، نه تنها این کار را زشت میدانید، چون در منظر فروشنده هستید و شما را کاملاً نظارت میکند، اصلاً چنین چیزی به ذهن شما خطور نخواهد کرد؛ یعنی اولا انسان قبح کار را مییابد و انگیزهای برای کار قبیح ندارد و ثانیاً میداند که مسئولین مربوطه او را زیر نظر دارند بنابراین، در این شرایط اصلا خطا نمیکند.
در مورد معصومین نیز به این صورت است، با این که اختیار بر گناه دارد، گناه نمیکند، اینطور نیست که اختیار از امام گرفته شده و پیامبری که معصوم است اختیار گناه کردن را نداشته باشد، اگر اختیار از او گرفته شود گناه نکردن او دیگر ارزشمند نیست. او میتواند معصیت را انجام دهد، از فرمان الهی تخطی کند، اما با توجه به نکاتی که بیان شد تصمیم به چنین کاری نمیگیرد و حتی فکر چنین کاری به ذهن او خطور نمیکند.
این در مورد عصمت از گناهان بود. در مورد خود ما نیز چنین است ما در انجام بعضی از گناهان معصوم هستیم و حتی فکر آن را هم نمیکنیم؛ برای مثال خوردن مردار؛ یعنی حیوانی که به مرگ طبیعی مرده است حرام است، آیا حتی فکر خوردن مرداری که متعفن شده است را میکنیم؟ چون آلودگی آن را با تمام وجود مییابیم و از آن تنفر داریم.
در مورد عصمت از خطا و اشتباه، هم خداوند پیامبران خودش را مورد تأیید و تصدیق قرار میدهد و کاری میکند که آنها اشتباه نکنند. اگر در مواردی اشتباهی رخ دهد بلافاصله آنها را متوجه میکند، قبل از اینکه اثر بدی ایجاد کند و بنابراین، آنچه که در قالب وحی از طرف پیامبران به ما عرضه میشود کاملاً مورد تأیید و قابل اعتماد است. اگر قرار باشد خطا در وحی پیامبران راه پیدا کند، دیگر نمیشود به آیاتی که به ما ارائه میکنند اعتماد داشت.
عصمت هیچگونه منافاتی با اختیار پیامبران الهی ندارد، آنها میتوانند گناه کنند، میتوانند معصیت کنند، اما با توجه به نکاتی که بیان شد خداوند متعال شرایطی را ایجاد کرده است که اصلاً تصمیم به گناه و معصیت در آنها احتمال ندارد، تصور گناه را نمیکنند تا چه برسد به اینکه بخواهند اقدام به گناه و معصیت داشته باشند. دربارۀ عصمت در قرآن و روایات دو تعبیر نزدیک به هم مشاهده میشود که این دو تعبیر میتواند به دو زاویه و دو بُعد عصمت اشاره داشته باشد. گاهی در زیارات اینطور میخوانیم:
﴿عَصَمَكُمُ اللَّهُ مِنَ الزَّلَلِ﴾ [1]
خداوند شما را از لغزش ها معصوم داشته است.
بر اساس این گزارۀ معرفتی، عصمت فعل خداوند متعال است، خدا کاری کرده است که پیامبران و امامان معصوم بمانند. اما از طرف دیگر میبینیم در برخی از گزارههای دینی واژۀ اعتصام بالله مطرح شده است.
﴿وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾ [2]
و هر كس به خدا تمسك جويد، قطعاًً به راه راست هدايت شده است.
اعتصام بالله؛ یعنی در حصار عصمت قرار گرفتن با استعانت به خداوند متعال. در این حالت فاعل اعتصام خود شخص است. یعنی خود شخص کاری میکند که با تکیه بر خداوند متعال در حصار عصمت قرار بگیرد و از گزند معاصی محفوظ بماند. بنابراین، هم میتوانیم بگوییم عصمت کار خداوند متعال است و هم اختیار انسان در رسیدن به مقام عصمت تأثیرگذار است.
بنابراین، پیامبران الهی به خاطر اینکه خودشان به خدا توکل میکنند، استعانت به خدا میجویند، تضرع به درگاه خداوند متعال دارند خدا هم عنایت میکند، انوار معرفت و بصیرت را در ذهن و دل آنها روشن میکند و طبیعتاً گناهی از آنها سر نمیزند.
گاهی برخی سؤال میکنند که اگر امامان معصوم و پیامبران الهی معصوم هستند پس چرا اینقدر گریه و تضرع و التجاء به درگاه خداوند متعال دارند؟ مگر آنها معصوم نیستند، دیگر چه ضرورتی دارد که به این اندازه گریه کنند؟
با توضیحاتی که بیان شد روشن میشود اتفاقاً آنها چون اینگونه به درگاه خداوند تضرع و التجاء وگریه دارند، معصوم هستند. اگر این تضرع نباشد، اگر این مسکنت و بندگی به درگاه خداوند متعال را نداشته باشند، خدا هم نظر لطف خود را شامل حال آنها نخواهد کرد و پردۀ عصمت را از روی آنها برخواهد داشت.
ضرورت عصمت پیامبران
موضوع سوم دلایل ضرورت عصمت برای پیامبران است. چرا باید پیامبران الهی معصوم باشند؟ علت آن چیست؟ آیا نمیشود پیامبری خطا کند و در عین حال پیامبر باشد؟ آیا نمیشود پیامبری معصیت کند و در عین حال پیامبر باشد؟
میتوان از مباحث قبلی پاسخ را فهمید. پاسخ این است اگر قرار است ما به کتاب خداوند اعتماد کنیم، و سخنان پیامبر را به عنوان سخنان خداوند متعال مورد توجه قرار دهیم پس حتماً باید او معصوم باشد، اگر معصوم نباشد دیگر اعتماد به این کتاب سلب خواهد شد، دیگر نمیشود کتاب او را به عنوان نقشۀ راه زندگی مورد اعتماد قرار داد. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ [3]
ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به این منظور که دستورات او به اذن خداوند مورد اطاعت قرار بگیرد.
پیامبران الهی آمدهاند تا امر و نهی کنند، دستوراتی را به مردم ابلاغ کنند و مردم هم اطاعت کنند. همانطور که مشاهده میکنید در این آیۀ شریفه خداوند متعال اطاعت بیشرط و بیچون و چرا را نسبت به همۀ پیامبران خودش واجب کرده است.
سؤالی مطرح میشود، که آیا ممکن است کسی معصوم نباشد، احتمال خطا در گفتار و رفتار او وجود داشته باشد و در عین حال خداوند متعال به مردم امر کند که بیچون و چرا به تمامی آنچه که او میگوید شما عمل کنید؟ اگر قرار باشد معصوم نباشد، باید اینطور بگویند آنچه را که درست است به آن عمل کنید، اما آنچه که خطا است لازم نیست به آن عمل کنید، روشن است وقتی دستور به اطاعت مطلق داده میشود، معلوم میشود که شخص معصوم است و لازمۀ چنین امری وجود عصمت و مصونیت از خطا و گناه در دریافت، ابلاغ و در تبلیغ وحی خواهد بود.
ابعاد عصمت رسول اکرم (ص)
موضوع دیگر در بررسی عصمت پیامبران ، ابعاد عصمت رسول گرامی اسلام است. در آیات متعددی از قرآن کریم به عصمت پیامبر گرامی اسلام (ص) به عنوان خاتم الانبیاء اشاره شده است.

عصمت کلامی
یکی از ابعاد عصمت پیامبر گرامی اسلام، عصمت کلامی ایشان است. ایشان در سخنان خود معصوم هستند و از روی هوا و هوس سخن نمیگویند. خداوند متعال میفرماید:
﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى﴾ [4]
و از روى هوا و هوس سخن نمىگويد. گفتار او چيزى جز وحى كه به او نازل مىشود، نيست
بنابراین، اگر پیامبر گرامی اسلام (ص) مطلبی را از خداوند متعال برای ما بازگو کردند، جایی برای چون و چرا و اشکال تراشی در فرمایش ایشان وجود ندارد. سخنی که بر زبان میآورد عین آن چیزی است که بر قلب مطهر ایشان وحی شده است.
عصمت رفتاری
بُعد دیگر از ابعاد عصمت رسول گرامی اسلام، عصمت رفتاری است. ایشان در رفتار خود نیز معصوم هستند، تمامی افعال و کردار ایشان میتواند برای ما الگو باشد و ما میتوانیم به رفتار ایشان اقتدا کنیم. خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً﴾ [5]
قطعاً براى شما در رفتار رسول خدا سرمشق نیکویی هست براى كسى كه به خدا و روز واپسين اميد (قلبى و عملى) دارد و خدا را بسيار ياد مىكند.
اگر کسی امید به رحمت خدا بسته و در فکر آخرت خودش است، و ذکر خدا را مداوم بر زبان و بر دل داشته باشد بهترین الگو برای او پیامبر گرامی اسلام (ص) است. «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» به تحقیق پیامبر گرامی اسلام برای شما الگوی پسندیدهای است. چطور میشود کسی الگو باشد اما رفتار او برخاسته از هوا و هوس باشد یا خدایی نکرده در رفتار او خطا و اشتباهی وجود داشته باشد.
عصمت مدیریتی
سومین بُعد از ابعاد عصمت رسول گرامی اسلام عصمت در مدیریت است. عصمت مدیریتی؛ یعنی تمامی تصمیمات مدیریتی ایشان در ادارۀ جامعۀ اسلامی معصوم است و ایشان دچار خطا و اشتباه نمیشوند. دلیل این مسأله این آیه میباشد:
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اوّلي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [6]
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و از فرستاده او و صاحبان امرتان (كه جانشينان معصوم پيامبرند) اطاعت نماييد.
از خدا و پیغمبر اطاعت کنید، دستوراتی که ایشان در عرصۀ اجرا بر زبان میآورند واجب الأتباع و واجب الاطاعة است.
باز همین نکته مطرح میشود که اگر ایشان در دستورات خود اشتباهی مرتکب شوند، طبیعتاً معنا ندارد که به صورت مطلق به ما بگویند باید از ایشان اطاعت کنید، در همۀ دستورات باید از ایشان اطاعت کنیم.
عصمت در وحی
بُعد دیگر عصمت پیامبران ، خصوصا پیامبر اکرم، عصمت در وحی است که در چندجای قرآن کریم مطرح شده است.
﴿عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَيْهِمْ وَ أَحْصى كُلَّ شَيْءٍ عَدَداً﴾ [7]
خداوند متعال عالم به غیب است و هیچ کس را بر غیب مطلع نمیکند. مگر فرستادگانی را که برگزیده است، آنها را از غیب مطلع میکند. خداوند متعال نگهبانانی برای این رسولان قرار میدهد، نگهبانانی از مقابل و نگهبانانی از پشت سر. برای اینکه بداند آنها رسالت پروردگار را تمام و کمال، بیکم و کاست ابلاغ کردند و خداوند به آنچه که نزد رسولان خود است احاطه دارد و شمار هر چیزی را میداند.
با دقت تمامی رفتار آنها را زیر نظر دارد و آنها بیکم و کاست آنچه را که به آنها وحی شده است به مردم ابلاغ خواهند کرد. جای دیگر میفرماید:
﴿وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلٍ * لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ﴾ [8]
و اگر [پیامبراکرم] پارهاى از گفتهها را به دروغ بر ما مىبست، ما او را با دست قدرت خود مىگرفتيم، سپس رگ قلبش را پاره مىكرديم.
یعنی به عمر او خاتمه میدادیم. این مسأله برای خداوند متعال خیلی مسألۀ مهمی است، شخصی که پیامبر او است مطالبی را که از طرف خدا نیست به خداوند متعال نسبت دهد.
لازم است در اینجا به نکتۀ مهمی اشاره شود، متأسفانه برخی دیدگاههای عجیب و غریبی را در باب وحی ارائه میکنند که این دیدگاهها از متفکرین مسیحی گرفته شده است و هیچ انطباقی با مسألۀ قرآن ندارد. آنها معتقد هستند وحی یک تجربه است، در واقع پیامبر آنچه را که به عنوان وحی به ما منتقل میکند تجربۀ خود او در مواجهه با ملکوت عالم است. یک حالت خلسهای به او دست میدهد مثل یک شاعری که در عالم ملکوت فرو میرود و بعد وقتی به حال عادی برمیگردد جملاتی را بر زبان میآورد.
باید عنایت کنید آقایانی که چنین ایدهای را مطرح میکنند؛ معنای عصمت پیامبران را درک نکردهاند. لازمۀ حرف آنها این است که پیامبر خدا (معاذ الله) به خدا دروغ و افتراء بسته باشد، مردم را فریب داده باشد. چون وقتی شما قرآن را نگاه میکنید، سر تا سر قرآن به گونهای سخن گفته شده است که انسان احساس میکند در مقابل خدا است. مطالبی است که این مطالب مستقیماً انسان را در مکاتبۀ خداوند متعال قرار میدهد. شما این آیه را ملاحظه کنید :
﴿إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ﴾ [9]
ما به سوی تو کتاب را نازل کردیم.
شما از این آیه متوجه می شوید که خداوند با پیغمبر سخن گفته است. اگر اینها تجربۀ شخص پیامبر باشد، و پیامبر تجربۀ خود را به گونهای بازگو کند که ما تصور کنیم خدا با او سخن گفته است آیا این کذب نیست؟ آیا این دروغ بستن به خدا نیست؟ آیا این اغراء به جهل، فریب دادن دیگران نیست؟ پیامبری که امین بود، پیامبری که هیچگونه خطایی در زندگی او قبل از بعثت و بعد از بعثت، کسی ندید، اینگونه (معاذ الله) عالم اسلام را فریب دهد؟!
این دیدگاه، دیدگاه باطلی است و وحی چیزی جز دریافت گزارههایی که خداوند بر قلب مطهر پیامبرش نازل میکند نیست و او بدون کوچک ترین تغییری آن را به مردم بازگو میکند؛ و این معنای عصمت پیامبران است. به یقین که پیامبران خدا در ناحیۀ دریافت و ابلاغ وحی معصوم هستند.
شبهاتی پیرامون عصمت پیامبران
تنها موضوعی که از مسألۀ عصمت پیامبران باقی مانده، برخی از شبهات و پاسخ آنها پیرامون مسألۀ عصمت پیامبران است. شبههای که گاهی ممکن است به ذهن انسان خطور کند، این است که انسان وقتی برخی از آیات قرآن را مطالعه میکند، گویا احساس می کند بعضی از پیامبران الهی مرتکب گناه شدند. به عنوان مثال در مورد حضرت آدم، تعبیری به کار رفته است. خداوند متعال به نقل از حضرت آدم (ع) و حوا میفرماید:
﴿قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ﴾ [10]
گفتند: پروردگارا! ما بر خود ستم ورزيديم، و اگر ما را نيامرزى و به ما رحم نكنى مسلماً از زيانكاران خواهيم بود.
این آیه اشاره به ماجرای آدم و حوا در بهشت است که آنها بعد از اینکه خداوند به آنها سفارش کرد که به این درخت نزدیک نشوید، به آن درخت نزدیک شدند و به خاطر وسوسۀ ابلیس از آن درخت تناول کردند و وقتی از آن درخت تناول کردند، عیوب آنها آشکار شد و نتیجۀ قهری آن، رانده شدن آنها از بهشت برین الهی بود.
سؤالی که مطرح است این است که مگر حضرت آدم (ع) پیامبر خدا نبود؟ پس چگونه گناه و معصیت میکند؟ مورد مشابه دیگر در مورد حضرت موسی (ع) است.
خداوند متعال به نقل از حضرت موسی (ع) اینگونه بیان میفرماید:
﴿قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي فَاغْفِرْ لي فَغَفَرَ لَهُ﴾ [11]
عرضه داشت: خدایا من به خود بد کردم، من را ببخش. خدای متعال هم او را آمرزید و بخشید.
این آیه هم مربوط به داستانی است که یکی از بنی اسرائیل با یکی از فرعونیان درگیر شده بود و حضرت موسی (ع) به یاری مظلوم شتافت و آن ظالم را با مشتی از پای درآورد و آن ظالم به هلاکت رسید. بعد از هلاک شدن او، حضرت موسی (ع) این جمله را بر زبان میآورد. سؤال این است که آیا حضرت موسی (ع) مرتکب گناه ومعصیتی شد؟ و اگر مرتکب معصیت شد، چگونه میشود این امر را با عصمت این پیامبر بزرگ خدا جمع کرد؟
پاسخ به این سؤال مشترک این است که باید توجه داشته باشیم ما دو نوع گناه داریم؛ یک گناه، گناه مطلق و گناه دوم، گناه نسبی است. گناه مطلق؛ یعنی گناهی که از هر کسی سر بزند، کار خطا، زشت و ناشایستی است. هر کسی این کار را انجام دهد، مستحق ملامت و سرزنش است،باید عقوبت و عذاب شود.
اما گناه دوم، گناه نسبی است؛ یعنی گناهی که خود آن کار و ذات آن عمل معصیت پروردگار نیست ولی اگر این عمل از یک شخص بزرگی سر بزند، شایستۀ مقام او نیست. به عنوان مثال در یک روایتی داریم که فرمود:
﴿حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ﴾ [12]
کارهای نیکوی ابرار برای مقربین گناه است.
کارهای خوبی از ابرار سر میزند، اگر همین کار از یک کسی که مقرب درگاه پروردگار است، سر بزند، برای او گناه است. مثلاً نماز شبی که یک مؤمن معمولی میخواند، اگر همین نماز شب را یک پیامبر خدا بخواند و در واقع نماز شب پیامبر خدا به لحاظ توجه و حضور قلب با نماز شب یک مؤمن معمولی مساوی یا همانند باشد، این نماز شب برای آن پیامبر گناه است؛ یعنی کار پسندیدۀ یک مؤمن معمولی اگر از یک شخصیت بزرگ سر بزند، چون شأن او به مراتب بالاتر است، برای او گناه تلقی میشود.
یا اینکه اگر در یک مکانی برای ساخت مسجدی پول جمع میکنند، یک شخص فقیری یا یک شخص متوسطی یک رقم معمولی کمک بکند اما یک ثروتمندی که نصف یک شهر از آن او است، او هم همین اندازه کمک کند، میگویند: این کمک کردن شما نه تنها فضیلتی برای شما نیست، بلکه برای شما نقص است. با این همه ثروت و امکانات چنین کمکی شایستۀ شأن شما نیست. شما باید به مراتب بالاتر از این کمک کنید.
با توجه به ادلۀ متقن عقلی و نقلی که دربارۀ عصمت پیامبران در درس قبل بیان شد، نباید شک کرد که پیامبران الهی معصوم هستند و لذا اینگونه آیات که در مورد برخی از پیامبران دیگر هم مشاهده میشود باید بر گناه نسبی حمل شود؛ یعنی کارهایی که آنها انجام دادند ذاتاً حرام نبوده، بلکه ترک اولی بوده است. اگر این کار را نمیکردند، بهتر بود. شاید اگر همین کار را شخص معمولی انجام میداد، اشکالی نداشت.
به عنوان مثال وقتی حضرت موسی (ع) آن شخص فرعونی را به قتل میرساند، کار خطایی نکرده، بلکه از یک مظلوم دفاع کرده است. آن شخص جزء فرعونیان است که دست آنها به خون هزاران مظلوم آغشته است و اگر کشته شود مانعی ندارد، تازه به مجازات مناسب خود رسیده است. اما تمام مطلب این است که حضرت موسی (ع) یک رسالت بزرگ در پیش دارد. حضرت موسی (ع) باید یک امت را هدایت بکند. شاید به خاطر همین کار، رسالت ایشان چند سالی به تأخیر افتاده باشد.
به خاطر همین کار مجبور شدند متواری بشوند. مجبور شدند مدتی از شهر دور باشند تا بتوانند در یک فرصت مناسبی دوباره برگردند و رسالت خود را اجرا کنند. شاید مقصود از «رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسي»[13] این باشد که؛ یعنی خدایا برای خود مشکل ایجاد کردم. اما به لحاظ موازین شرعی کار ایشان، کار حرامی نبوده است. معصیت؛ به معنای معصیت مطلق از ایشان سر نزده است. و این با عصمت پیامبران منافاتی ندارد.
در مورد داستان حضرت آدم (ع)هم مطلب از همین قبیل است. اصلاً زمانی که حضرت آدم (ع)در بهشت بودند، آنجا دار تکلیف نبوده است. هنوز امر و نهی به معنایی که بعد از هبوط آدم و ورود ایشان به زمین معنا پیدا کرد، معنا نداشته است و لذا در همان سورۀ بقره میخوانیم بعد از اینکه خداوند به حضرت آدم (ع)و حوا فرمود:
﴿اهْبِطُواْ بَعْضُكمُ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَكمُ فىِ الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلىَ حِين﴾ [14]
(از اين مكان و منزلت، همراه شيطان) فرود آييد در حالى كه براى هميشه دشمن يكديگريد و براى شما در روى زمين قرارگاه و برخورداريى (معين) تا زمانى محدود خواهد بود.
بعد از این جمله، فرمود:
﴿فَامّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ﴾ [15]
پس اگر شما را از جانب من هدايتى (به وسيله پيامبران و كتابهاى آسمانى) بيامد، كسانى كه از رهنمايى من پيروى كنند نه آنها را ترسى باشد و نه اندوهى خواهند داشت.
از این پس پیامبرانی به سراغ شما مردم میآیند، به سراغ شما بنی آدم میآیند اگر از هدایت من پیروی کنید، خوف و اندوهی ندارید ولی اگر تخطی کنید اهل جهنم خواهید بود. تقسیم انسانها به بهشتی و جهنمی بعد از این شروع میشود. پس معلوم میشود قبل از این دستورات الهی به معنای واجبات ومحرمات نبوده است که حضرت آدم (ع)مرتکب معصیت شده باشند. پس این هم با عصمت پیامبران منافاتی ندارد.
در مورد رسول گرامی اسلام (ص) هم گاهی سؤال میشود. خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبيناً * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ﴾ [16]
به راستى ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم آورديم، تا خدا آنچه را از تبعات گذشته [كه به نا حق از گفتار و كردار مردم، درباره تو پديد آمده] و پس از آن را براى تو بپوشاندتا خداوند گناهان گذشته و آیندۀ تو را بیامرزد.
این سؤال مطرح میشود که مگر پیغمبر گرامی اسلام (ص) معصوم نبودند؟ در پاسخ باید این نکته بیان شود که با توجه به ادلۀ قطعی عقلی و نقلی مسلم، پیامبر گرامی اسلام معصوم بودند. پس منظور از «ذَنْبِكَ» در این آیه چیست؟ مفسرین اینطور بیان کردند که برخی از گناهان، گناهان حقیقی نیستند، گناهان توهمی هستند. گناهانی که در نگاه مردم گناه است. گاهی مردم پیامبر را متهم میکردند.
قبل از اینکه فتح مکه و قبل از آن صلح حدیبیه به وقوع بپیوندد، پیامبر (ص) را متهم میکردند، میگفتند ایشان جنگ طلب است، ایشان اهل خون و خونریزی است، ایشان اهل صلح و مدارا نیست. ایشان منطق ندارد. گناهان توهمی در ذهن مردم به پیامبر گرامی اسلام (ص) نسبت داده میشد. خداوند متعال با اشاره به مسألۀ صلح حدیبیه میفرماید: ما این صلح را برای تو فراهم کردیم تا آن گناهان توهمی که در ذهن مردم بود، پاک بشود. «لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ» تا خدا از بین ببرد آن گناهانی که برای تو در ذهن مردم نقش بسته است و آن گناهانی که ممکن است در آینده برخی به تو نسبت بدهند.
ببینند که پیامبر آنها پیامبری است که اهل خونریزی نیست. اگر هم جایی میجنگد، از روی ناچاری است. او اهل منطق و گفتگو است. بنابراین، اگر با دقت در آیات قرآن تأمل کنیم، ذرّهای در عصمت پیامبران تردید نمیکنیم؛ که پیامبران الهی همه معصوم هستند و اینگونه آیات حتماً توجیه مخصوص خود را دارد.
بیشتر بدانیم:
در جمعبندی صفات پیامبران باید گفت که صفات پیامبران الهی در یک تقسیم چهار دسته است؛ برخی از صفات؛ صفاتی است که مشترک بین همۀ پیامبران و انسانهای معمولی است. مثل صفات بشری از قبیل خوردن، آشامیدن، ازدواج کردن و امثال آنها؛ که در مقاله «چرا پیامبر انسان است و فرشته نیست؟» به آن پرداخته شده است. برخی از صفات؛ صفات مشترک با اهل ایمان است. پیامبران الهی صفاتی دارند که اهل ایمان هم از این صفات برخوردار هستند. مثل ایمان به غیب، بندگی خدا. پیامبران الهی بندۀ خدا بودند. ایمان به غیب داشتند. در امتثال دستورات خداوند متعال پیشتاز بودند.
برخی از صفات، صفات خاص پیامبران است و غیر پیامبران این صفات را ندارند و البته این صفات در همۀ پیامبران وجود دارد. مثل علم آنها؛ که در مقاله «علم پیامبر» به آن پرداخته شده است. علم برخاستۀ از ارتباط خاص آنها با خداوند متعال است؛ وحی از خصائص پیامبران الهی است؛ که در مقاله «وحی الهی» به آن پرداخته شده است. عصمت پیامبران که در این مقاله بررسی شد؛ و ارتباط خاصی که با عالم غیب داشتند.
اینها از ویژگیهای خاص پیامبران است و دستۀ چهارم ویژگیهای خاص رسول گرامی. ایشان هم امتیازاتی دارند که البته سایر پیامبران این امتیازات را نداشتند. از جملۀ آنها افضلیت ایشان بر سایر پیامبران الهی است. ایشان برترین پیامبر خدا است. که در مقاله «امتیاز و ویژگی پیامبر اکرم (ص)» به آن پرداخته شده است.

[1]. من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 611.
[2]. سورۀ آل عمران، آیۀ 101.
[3]. سورۀ نساء، آیۀ 64.
[4]. سورۀ نجم، آیۀ 3 و 4.
[5]. سورۀ احزاب، آیۀ 21.
[6]. سورۀ نساء، آیۀ 59.
[7]. سورۀ جن، آیات 26 تا 28.
[8]. سورۀ حاقه، در آیات 44 تا 46.
[9]. سورۀ نساء، آیۀ 105.
[10]. سورۀ اعراف، آیۀ 23
[11]. سورۀ قصص، آیۀ 16.
[12]. بحار الانوار، ج 25، ص 205.
[13]. سورۀ قصص، آیۀ 16.
[14]. سورۀ بقره، آیۀ 36.
[15]. همان، آیۀ 38.
[16]. سورۀ مبارکهی فتح، آیات 1 و 2