فهرست مطالب این مقاله را ببینید
اخلاق اسلامی مبتنی بر اصولی است که با مراعات آنها کمال بشر تضمین میشود. یکی از این اصول انتخاب اسوه و الگوی مناسب است. در اخلاق اسلامی، اولیای الهی به عنوان اسوه معرفی میشوند. در مقابل، عرفان های کاذب و راههای اختراعی هستند که هر کدام روشی را برای عرفان و اخلاق معرفی میکنند اما این روشها از دیدگاه اسلام باطل است و سبب انحراف انسانها از مسیر حق میشود. در این مقاله به سوالات زیر پاسخ میدهیم:
- چرا انتخاب اسوه در اخلاق اسلامی و سیر و سلوک الهی یک اصل است؟
- علت ممنوعیت عرفان های کاذب و راههای اختراعی چیست؟
چکیده
- اسوه قرار دادن اولیاء الهی یکی از اصول مهم در اخلاق اسلامی است و هر کسی که از پیگیری مسائل اخلاقی قرب و رضوان الهی را جویاست لازم است بداند نشانۀ محبت خداوند تبعیت و پیروی از رسول خدا (ص) در همۀ امور است.
- نخستین قدم در سیر و سلوک اسلامی ترک محرمات الهی و انجام واجبات است خداوند راه تقرّب به خود را در احکام و سنت پیامبر (ص) برای ما بیان کرده است.
- همواره در طول تاریخ نحلههای مختلفی شکل گرفته و عرفانهای ساختگی را به مردم عرضه داشتهاند؛ بر اساس آموزههای اسلامی که بیان شد این نحلهها قابل اعتماد نیستند چرا که:
- راه سعادت در قرآن و عترت مشخص شده است و دیگران دانش کافی در این زمینه ندارند.
- خدا دانش و توان اجرای هر امری را به کسی میدهد که او را برای آن امر انتخاب کرده باشد؛ ولی اگر کسی خود داوطلب شود و درخواستی از خدا کند، تضمینی از طرف خدا برای موفقیت در آن نیست.
- همچنانی که قرآن و عترت تنها مرجع در مسائل فقهی هستند در امور معنوی و عرفانی نیز تنها مرجع تضمین شده از سوی خداوند هستند و شایسته نیست عدهای در برابر دستگاه الهی ائمه هدی (ع) نحله و سبکهای عرفانی درست کنند. این کار حقیقتاً در معرض هلاکت قرار دادنِ بندگان خداست.
الگوگیری از اولیای الهی
اخلاق اسلامی مبتنی بر اصولی است که با مراعات آنها کمال بشر تضمین میشود. باید این اصول را بر همۀ رفتارهای اخلاقی حاکم ببینیم و رفتارهای ما نیز در پرتو آن اصول شکل الهی و حُسن دنیایی بگیرند. در این مقاله ابتدا الگوگیری از معصومین (ع) را به عنوان اصل مهم در اخلاق اسلامی بیان میکنیم و سپس به بررسی عرفان های کاذب و راههای اختراعی میپردازیم.
الف- اسوۀ حسنه در قرآن و روایات
«لَقَد کانَ لَکم فِي رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن کانَ يَرجُو اللَّهَ وَ اليَومَ الآخِرَ وَ ذَکرَ اللَّهَ کثِيراً». [1]
قطعاً برای شما در رفتار رسولخدا مایۀ اقتدا و سرمشق زندگی است؛ برای کسی که به خدا و روز واپسین امید [قلبی و عملی] دارد و خدا را بسیار یاد میکند.
اگر کسی جویای تقرب به خداست بایستی رسول الله (ص) را اسوه و سرمشق خود قرار دهد و در همه کار او را در نظر آورد. اگر کسی خواستار خانۀ آخرت و بهشتی شدن است باید از ایشان الگو بگیرد و اگر کسی اهل ذکر و معنویت و توجه به خداست باز باید به پیامبراکرم (ص) نگاه کند و از مسیر پیروی از او بر معنویت خود بیفزاید و به خدا برسد. در اینجا از دو نکته نباید غفلت کرد:
نکتۀ اول: قرآن و احادیث اهلبیت (ع) بر سرمشق بودنِ رسول اکرم (ص) بسیار تأکید کرده است.
نکتۀ دوم: در زمانهای مختلف نحلههای عرفانی و عرفان های کاذب سر برآوردهاند و راههای ساختگی را در پیش گرفتند و حتی به دیگران نیز پیمودنِ آن راهها را توصیه کردند. هیچیک از این راهها راهی نیست که از رسولخدا (ص) و ائمۀ هدی (ع) ریشه گرفته باشد. حتی اگر در راه و روشی که معرفی میکنند از اذکار و اوراد بهره بگیرند باز در نزد خداوند مقبولیت ندارد؛ چراکه خداوند متعال تبعیتِ رسولالله (ص) را از ما خواسته است و هرگز راههای اختراعی را نمیپذیرد.
«قُل إِن کنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعوني يُحبِبکمُ اللّهُ وَيَغفِر لَکم ذُنوبَکم وَ اللّهُ غَفورٌ رَّحيمٌ». [2]
بگو: اگر خدا را دوست میدارید پس از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.
کسی که محبِّ خداست و میخواهد خدا هم او را دوست داشته باشد بیتردید باید از رسول اکرم (ص) تبعیت کند. هدف از پیمودن راهِ عرفان مگر جز این است که انسان را به وصال خدا برساند. خداوند راه وصال خود را تنها در پیروی از رسول الله (ص) قرار داده است، نه راه دیگر. پس عرفان اگر چیزی جز پیروی محض از رسول گرامی خدا (ص) و مو به مو عمل کردن به فرمانهای ایشان باشد، البته راهی ناصحیح است. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید:
قال رسول الله (ص): «لا قَولَ إِلّا بِعَمَلٍ وَ لَا قَولَ وَ عَمَلَ إِلّا بِنيَّةٍ وَ لَا قَولَ وَ عَمَلَ وَ نيَّةَ إِلّا بِإِصابَةِ السُّنَّةِ». [3]
رسولخدا (ص) فرمود: هیچ گفتاری جز با کردار ارزش ندارد و هیچ گفتار و کرداری جز با نیت ارزش ندارد و هیچ گفتار و کردار و نیتی جز با موافقت سنت (رسول خدا (ص) و اوصیائش) ارزش ندارد.
منظور این روایت آن است که گفتار و رفتار و حتی نیتهای ما باید خدایی باشد و در آنها رضایت خداوند سبحان ملاک باشد. به ویژه نیتها که خاستگاه اعمال و گفتار ماست. نیتهای خدایی در جهان آخرت خریدار دارند. اما کارهایی که به نیتهای غیرخدایی انجام میشود در آن جهان خریداری ندارد.
عبادت اگر اختراعی باشد بیهوده است. نماز را باید به آن شکل خواند که پیامبراکرم (ص) خوانده است. اعمال دیگر هم به همین منوال بر شیوه و روش بزرگان دین به جای آورده شوند. حقیقت آن که راه سلوک را میباید از چهارده نور مقدس الگو بگیریم و عملی که بر شیوۀ ایشان نباشد، و ریشهای و سابقهای در رفتار و کردار ایشان نداشته باشد، مقبول نظر خداوند واقع نخواهد شد.
ب- ضرورت تبعیت از معصومین (ع)
خداوند راه رضامندی خود را، در قالب فرمانها و احکام دین به ما ارائه کرده است. پس اگر در پی دوستی خدا و نزدیکی به او هستیم بایستی اوامر و نواهی او را کاملاً اطاعت کنیم و همواره طبق شریعت الهی عمل کنیم.
نقل است هنگامی که خداوند به ملائکه فرمان داد که به آدم سجده کنند، برای شیطان اطاعت از این فرمان دشوار بود، لذا به خدا گفت: خدایا، مرا از سجده کردن بر آدم معاف کن، در عوض بیاندازه تو را عبادت میکنم. از جانب پروردگار به او خطاب رسید که عبادتِ من چیزی است که من بخواهم نه آنچه تو بخواهی. [4]
از این روایت استفاده میشود که عبادتِ خودسرانه پرستش خدا به شمار نمیآید. این عبادت، بیشتر گردن نهادن به فرمان نفس و ارضای آن، و به واقع پرستشِ نفس است. ماهیت عبادت حقیقی خداوند تسلیم بودن محض به رضای اوست.
به این دلیل است که علمای اخلاق از ترک گناه بسیار سخن گفتهاند و آن را عمل اخلاقی بزرگی بهشمار میآورند. یکی از اساتید اخلاق، در برنامۀ معرفتافزایی و سلوک معنویاش که برای دیگران تجویز میکرد، قدم نخست را ترک گناه میدانست. ترک گناه ما را به خدا نزدیک میکند؛ زیرا رضایت پروردگار از رهگذر اطاعت ما از فرامین او کسب میشود و در نهایت اسباب نزدیکی و تقرب به خدا را فراهم میآورد.
در فضای اخلاق و تربیت دنیای غرب گاهی برمیخوریم به این که نه تنها برای تقوای الهی و ترک گناه ارزشی قائل نیستند، بلکه گاهی برعکس، رعایت احکام خدا را ضد ارزش تلقی میکنند. اخلاق قرآنی، قائل به مطیع بودنِ محض در برابر خدای تبارک و تعالی است. پس یکی از اصول اخلاق اسلامی تأمین رضایت خداست.
چیزی را که محبوب خدا باشد، به قدر ضرورت، بر ما واجب و اگر در رتبۀ بعدی باشد مستحب قرار داده است. آنچه در نزد خداوند ناخوشایند باشد، بسته به ناخوشایندی آن، در مراتب بالا بر ما حرام و در مرحلهای کمتر عنوان مکروه بر آن بار نهاده میشود. رعایت وجوب و استحباب یا حرمت و اکراه اعمال، مایۀ جلب رضایت و محبت باری تعالی است. ازاینروست که پایۀ اخلاق اسلامی عمل به شریعتِ رسول گرامی خدا (ص) و ائمۀ هدی (ع) است.
ممنوعیت راههای اختراعی و عرفان های کاذب
برای حرکت در مسیر تربیت و اخلاق باید الگویی برای خود معین کنیم. الگوی اخلاق و عرفان اسلامی رسول الله (ص) است.
«قُل إِن کنتُم تُحِبّونَ اللّهَ فَاتَّبِعوني يُحبِبکمُ اللّهُ». [5]
بگو: اگر خدا را دوست میدارید پس پیروی از من کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد.
بر اساس این آیه معنای تبعیت از رسول الله، تبعیت از رفتار و شریعت اوست. خداوند متعال در قرآن پیامبراکرم (ص) را به عنوان الگوی زیبا برای مسلمانان مطرح میکند.
«لَقَد کانَ لَکم في رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ». [6]
قطعاً برای شما در [اقتدا] به رسولخدا سرمشقی نیکوست.
عرفان های کاذب ریشه در سیره معصومین (ع) ندارند
بسیاری از مدعیان امروزی عرفان و حتی پیشینیان آنها، راهی را برای سیر و سلوک از نزد خود اختراع میکنند که غالباً ریشهای در سیره و روش حضرت رسول (ص) و عترت طاهرۀ ایشان (ع) ندارد. در این میان، میزان شهرت افراد ملاکی برای پیروی از آنها نیست. هر شخص، هر اندازه مشهور باشد، اگر راه و روش خود را بهطور کامل از رسولخدا (ص) و اهلبیت او (ع) برگیرد، در خور پیروی است، و گرنه راه و روش او مصون از خطا نخواهد بود؛ چراکه هیچ تضمینی نیست که با پیمودن راه و روش ابداعی ایشان، بتوان ایمن به سرمنزلِ مقصود رسید.
زمانی کسی به بنده پیشنهاد چلهنشینی خاصی را داد. من از او پرسیدم: آیا این کار مبنایی در سنت دارد؛ اگر در سیرۀ اهلبیت (ع) سابقهای برای این کار یافت شود، من نیز این کار را به پیروی از ایشان انجام میدهم. اما در غیر این صورت از انجام دادن این کار پروا میکنم. او گفت: چرا ترس؟! ظاهر این کار ذکر است. چرا باید از آن ترسید؟ به او گفتم: قرآن اشاراتی دارد که شیاطین طمع داشتند که در وحی انبیاء دخالت کنند، اما خداوند حافظ وحیاش است و شیاطین از رسیدن به این آرزوی شومِ خود ناکام ماندند. حال چه تضمینی هست که شیطان در راهها و شیوههای ابداعی بشر رخنه نکند و انسان را اغوا نکند؟
در حدیثی نقل شده است که حضرت لقمان، گویا میانِ خواب و بیداری بود که ملائکه به ایشان خطاب کردند: آیا حاضر هستی حاکم منطقه شوی، و خلافت آن را به دست تو دهیم؟ لقمان جواب زیبایی داد، گفت: اگر خدا این سمت را به من بدهد با جان و دل پذیرای آن هستم، اما اگر خودم بخواهم داوطلب بشوم، هرگز این کار را نمیکنم. ملائکه گفتند: این دو چه فرقی با هم میکند؟
گفت: اگر خدا به انسان مأموریتی بدهد در خطرهایی که در حین انجام آن مأموریت برای او روی میدهد او را محافظت میکند. در بحرانها او را حمایت میکند و توان و نیروی مقابله با آنها را به او میدهد. همانطور که به حضرت موسی و حضرت یوسف (ع) این را عطا کرد. اما اگر انسان، خود چیزی را دنبال کند، معلوم نیست که بتواند از پس محافظت از آن برآید. بیراه نیست که خداوند در بلندپایگی دانش و حکمت لقمان فرمود:
«وَلَقَد آتَينا لُقمانَ الحِكمَةَ أَنِ اشكُر لِلَّـهِ». [7]
و به راستی ما به لقمان حکمت عطا کردیم که نسبت به خدا سپاس گزار و شاکر باش.
اگر خدا حکمی به کسی بدهد دانش و توان اجرای آن را نیز میدهد؛ ولی اگر کسی خود داوطلب شود، تضمینی از طرف خدا برای موفقیت در آن نیست. آیا افرادی که عرفانسازی میکنند، خدا آنها را به این سِمت گمارده است؟ این مسئولیت را خدا به پیامبراکرم (ص) و حجتهای خود داده است، حال طبقهای در برابر ایشان پرچمدار عرفان میشوند و مردم را به مسیری سوای مسیرِ اهلبیت (ع) فرا میخوانند.
فقه در مقابل عرفان های کاذب
فقهای دینی با دقت نظری که در تعالیم اهلبیت (ع) دارند و براساس کتاب و سنت، سخنان خود را پایهگذاری میکنند. غالباً بهتر از دیگران راه و روشِ صحیح اخلاقی را معرفی میکنند. اینان معمولاً سخنی از خود نمیگویند و آرایشان بیانگر سیره و شیوۀ اهلبیت عصمت (ع) است.
به هر حال باید به این نکته مهم توجه داشت که اگر خواستیم مسیر معنویت، سلوک، عرفان و اخلاق توحیدی و الهی را دنبال کنیم، ناگزیر باید از رسولخدا و اهلبیت (ع) الگو بگیریم و هنگامی که به ایشان دسترس نداریم از کسانی پیروی کنیم که با سخنان و آموزههای آنها به نحو خوبی آشنا هستند و سخن آن بزرگواران را نقل میکنند. بهرهوری از چنین افرادی که در علوم و معارف اهلبیت (ع) کار کشتهاند و در زهد و تقوا مشهور، همان دنبالهروی از معصومان (ع) است.
ظاهر زیبای عرفان های کاذب
بسیاری از راههای اختراعی، ظاهری زیبا دارند، ولی باید به مقصدی که انسان را بدان میکشاند توجه داشت، چه بسا رضایت خدا در آن وجود نداشته باشد و در روز قیامت مؤاخذه و عقاب در پی داشته باشد. مناسب است در این زمینه به روایتی توجه کنیم:
«روزی پيامبر اكرم (ص) نزد مردم به توصيف قيامت پرداختند و از صحنههای سخت آن با ایشان سخن گفتند در نتیجه مردم از خوف آخرت بسیار گريستند. آنگاه ده نفر از ياران پيامبر اكرم (ص) در خانه عثمان بن مظعون جمع شدند و با هم قرار گذاشتند كه روزها را روزه بدارند و شبها را به عبادت سپرى كنند و به زن و بوى خوش نزديك نشوند و لباس زبر و خشن بر تن كنند و دنيا را ترك كنند و رهبانيت پيشه كنند و قوای مردانگی خود را از كار بيندازند. آنها بعد از مدتی خدمت رسول خدا (ص) رسیدند و آن حضرت به آنان فرمود: این چه قراری است که بین خود گذاشتهاید؟ گفتند: ما جز خیر و نیکی نیت دیگری نداشتیم.
پيامبر اكرم (ص) فرمودند: خدای متعال چنين راه و روشی را به من امر نکرده است. آنگاه ادامه دادند: برای نفستان حقی وجود دارد که باید رعایت کنید، پس گاهی روزه بگيريد و گاهی افطار كنيد، بخشی از شب را به عبادت بپدازید و در بخشی دیگر بخوابيد، چرا كه من بعضی روزها را روزه میگیرم و در بعضی روزها افطار میکنم، در بخشی از شب به عبادت مشغولم و در بخشی از آن مىخوابم، گوشت و چربى مىخورم و با همسرانم ارتباط دارم، پس هركس از سنت من روى گرداند از من نيست.
بعد از آن مردم را جمع کردند و برای ایشان سخنرانی کرده و فرمودند: چه شده که بعضی از مردم همسر، بوى خوش، خواب و لذتهاى دنيا را بر خود حرام مىكنند. آگاه باشيد كه من به شما دستور ندادم راهب و قسّيس باشيد. همانا ترك گوشت و دوری از همسر و صومعه نشينى از آيين من نيست. … همانا رهبانيت امت من در جهاد است. خدا را بپرستيد و چيزى را شريك وى قرار ندهيد، حج و عمره گزاريد، نماز بر پاداريد، زكات بپردازيد و ماه رمضان روزه بگيريد. معتدل و ميانه رو باشيد تا با ميانه روى با شما رفتار شود». [8]
عبادت اگر از سنت خارج شود، مقبول خداوند سبحان واقع نخواهد شد؛ بقیۀ اعمال جای خود دارد. پس شیوۀ شایستۀ عبادت و زندگی، در پیش گرفتنِ سیرۀ رسول گرامی خدا (ص) و اهلبیتِ طاهرین ایشان است. میبایست همانگونه زندگی کنیم که آن بزرگواران با رفتار و گفتار خود به ما آموختند. این یگانه راهِ سالمِ اخلاق و عرفان است.
عدم تفکیک فقه و عرفان
امروزه گاهی دیده میشود که برخی از مردم مسائل فقهی خود را از فقها میپرسند تا فقیه با تتبّع در کلام اهلبیت (ع) پاسخ درخور را بدهد، اما مسائل معرفتی و اعتقادی و به عبارتی موضوعات عرفانی را از افراد دیگری میپرسند. این کار غیر اصولی است و ممکن است به خطا و گمراهی بینجامد.
مگر امام صادق (ع) عرفان نداشتند و این همه مسائل معرفتی را بیان نکردند؟ پس چه ضرورتی دارد که طبقهای کنار ائمۀ هدی (ع) مرجع عرفان شوند و راه و روشی دیگرگونه در پیش گیرند و عاقبت بسیاری را هم با خود گمراه سازند؟ برای رفتارهای اخلاقی باید به این چهار اصل توجه کرد: محوریت خداوند، آخرتاندیشی، مخالفت با نفس در جایی که با رضای خدا سازگاری ندارد و اصلِ الگوگیری از رسول اکرم و ائمۀ هدی (ع).
[1]. سورۀ احزاب، آیهٔ 21.
[2]. سورۀ آل عمران، آیهٔ 31.
[3]. الأمالی (للطوسی)، ص 337.
[4]. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص173.
[5]. سورۀ آل عمران، آیهٔ 31.
[6]. سورۀ احزاب، آیهٔ 21.
[7]. سورۀ لقمان، آیۀ 12.
[8]. عوالی اللئالی العزيزية فی الأحاديث الدينية، ج 2، ص 149.