عبادت قلبی
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
بسیاری از امور هستند که مورد رضای خداوند میباشند این امور عبادت محسوب میشوند هرچند با اعضا و جوارح انجام نشوند. به این موارد عبادت قلبی میگویند. به عنوان مثال صبر و توکل و رضا عبادتند. عبادتی که با اعضا و جوارح انجام میشود عبادت جوارحی میگویند، در مقابل عبادتی که با فکر و قلب انسان انجام میشود عبادت قلبی نامیده میشود.
چکیده
- عبادت گاه با اندام و اعضای آدمی است و گاه با قلب و فکر.
- از جمله عبادات قلبی عبارت است از: تفکّر، تسلیم رضای خداوند بودن، حُسن ظن به مردم، توکّل، واگذار نمودن امور خود به خدا، خوف و رجا.
- رفتار اهل بیت (ع) در برابر مشکلات و صبر و شکیبایی آنها نمونهای از عبادت قلبی است.
عبادت جوارحی و عبادت قلبی
عبادت گاه با اندام و اعضای آدمی است و گاه با قلب و فکر. نوع اول را عبادت جوارحی میگویند مثل تمام عباداتی که با اعضا و جوارح انجام میشود. اما عبادتی که با قلب و فکر است عبادت قلبی نامیده میشود. به عنوان مثال اندیشیدن و راضی بودن به تقدیر الهی و صبر کردن هم عبادت هستند و از نوع عبادت قلبی میباشند.
عبادت قلبی
در روایت داریم که بیشترین عبادت ابوذر غفاری تفکّر بوده است. در حدیث داریم که از امام پرسیدند که: «بایّ شیء یعرف المؤمن، قال: بالتّسلیم و الرضا؛ با چه چیزی میتوان مؤمن راستین را شناخت؟ فرمودند: با تسلیم و رضامندی.» به خدایی خداوند راضی و خرسند بودن و تسلیم امر او شدن و از جان و دل پسندیدن.
در چنین عبادتی لازم نیست کار خاصی انجام شود. اندیشیدن و در عالم آفرینش درنگ کردن و به نعمتهای الهی فکر کردن یک عبادت قلبی است. بنابراین، عبادت قلبی یک عمل فعلی نیست. توکّل کردن به خدا و از تقدیرهای او راضی بودن و سرسپردن و دلسپردن به آنچه حکیمانه و از سرقدرت و رأفت تقدیر میکند عبادت است.
«وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ»[1]
آنکه به خداوند توکّل کند او را کفایت میکند.
در توکّل همه چیز را به او میسپاریم و او را بهترین تصمیمگیرنده میدانیم.
«وَ أُفَوِّضُ أَمری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالعِبادِ»[2]
واگذار میکنم کارم را به خدا، که خدا به امور بندگان بیناست.
رفتار اهل بیت (ع) در برابر مشکلات
رفتار اهل بیت (ع) در برابر مشکلات نمونهای از عبادت قلبی است. امام صادق (ع) بچّۀ خردسالی داشتند که مریض بود. آن حضرت بسیار کوشیدند که طبیب بیاید و خوب شود و تندرستی خود را به دست آورد. بالاخره آن بچّه مُرد. امام آرام در گوشهای نشستند. پرسیدند: آقا چه شد؟ فرمودند: إِنَّا أَهلَ البَيتِ إِنَّما نَجزَعُ قَبلَ المُصيبَةِ؛[3] یعنی: ما اهلبیت پیش از رویداد و مصیبت جزع و بیتابی میکنیم. یعنی با دعا و التماس نزد خداوند سبحان جزع میکنیم امّا اگر حادثه روی دهد، به قضای الهی تن میدهیم و راضی میشویم.
آنچه او بخواهد همان پسند ماست. تلاش خود را به خوبی انجام میدهیم و از کاری که باید انجام دهیم کم نمیگذاریم تا جلوی رویداد و حادثۀ تلخ را بگیریم و از خداوند مصرانه نجات و صلاح را میطلبیم، امّا اگر روی دهد در آن صورت صبر میکنیم.
برخی مصادیق عبادت قلبی
صبر عبادت است؛ عبادتی است بزرگ با پاداشی بس بزرگ. تسلیم امرِ خدا شدن عبادت است. اگر دربارۀ نعمتی بیندیشیم و اقرار کنیم که این نعمت از خداست، شکر آن نعمت را به جای آوردهایم. درجۀ نخست شکرگزاری آن است که نعمت را به خدا نسبت دهیم نه به تلاش خود. امور قلبی دیگری همچون خوف و رجا عبادت هستند. یعنی اگر آدمی به اندازۀ تمام جنیان و انسانها عبادت کند نباید مغرور و خودبین شود. از سوی دیگر نیز اگر معصیت و گناه کرده باشد نباید دچار یأس و نومیدی شود.
داشتن چنین حالتی که هم به رحمت الهی امیدوار باشد و هم از گناه خویش بترسد، خوف و رجا نامیده میشود که عین عبادت است و یک عبادت قلبی است. بنابراین، بایستی در بحث عبادت و تبیین چیستی آن و تعیین گسترهاش مفهوم را بسی بزرگ و گسترده دانسته و در نماز و روزه و مانند اینها محدودش نکنیم. هر کاری که نیّت پاک و خدایی داشته باشد و انگیزهاش جلب رضایت او باشد عبادت است.
انواع عبادات
به عنوان جمع بندی اشاره میکنیم که عبادت گاه با اندام و اعضای آدمی است و گاه با قلب و فکر. اندیشیدن و راضی بودن به تقدیر الهی و صبر کردن عبادت قلبی هستند. و از طرفی عبادت گاه سلبی و گاه ایجابی میباشد. نیز عبادت گاه فردی و در رابطۀ دوسویۀ عبد و خالق محدود میشود و گاه دربارۀ مردم و جامعه است و چند وجهی میشود. تمامی اینها عبادت هستند. هدف عمدۀ آفرینش به فرمودۀ خدا عبادت است:
«وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلَّا لِيَعبُدونِ»[4]
جنیان و انسانها را نیافریدم مگر برای عبادت.
این مقامِ بندگی از مقام رسالت برتر است. لذا در تشهد نماز، بندگی رسول اکرم (ص) به رسول بودنِ آن حضرت مقدمّ است: وَ أَشهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ وَ رَسولُهُ.
عبادت مایۀ قرب و تعالی و رشد آدمی است. انسان تا عبد نشود و سرسپرده و دلسپردۀ خدای متعال نگردد نمیتواند راه رشد را طی کند. البتّه ناگفته روشن است که بندۀ خدا شدن عین آزادگی و حُریّت است:
«لَا تَكُن عَبدَ غَيرِكَ وَ قَد جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً»[5]
بندۀ دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده است.
ثمرۀ عبودیّت آزادگی است؛ و آزادگی یعنی اتّصال به خالق و معبود حقیقی. در عبادت قلبی نیز این اتصال به معبود برقرار است.
[1]. سورۀ طلاق، آیۀ 3.
[2]. سورۀ غافر، آیۀ 44.
[3]. الکافی، ج 3، ص 225.
[4] . سورۀ ذاریات، آیۀ 56.
[5]. نهجالبلاغه، ص 401.