خدمت به خلق در سیره معصومین (ع)
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
خدمت به خلق یک عبادت است و از جایگاه بالایی در آموزه های دینی برخوردار است. در برخی روایات اسلامی آمده است بهترین مردم کسی است که نفع او به مردم بیشتر از دیگران باشد و بدترین مردم کسی است که خیرش به دیگران نمیرسد. در این مقاله جایگاه خدمت به خلق در سیره معصومین (ع) بررسی میشود. برخی از مسائل مطرح شده در این مقاله عبارتند از:
- جایگاه خدمت به خلق در اسلام
- سیرۀ معصومین (ع) در خصوص خدمت به خلق
- اهمیت و فضیلت خدمت به دیگران
- خدمت به خانواده
چکیده
- یکی از مهمترین عبادات، خدمت به خلق است. خدمت به خلق یک عبادت اجتماعی است.
- در سیرۀ تمام معصومین (ع) خدمت و رسیدگی به مردم موج میزند.
- معصومین (ع) فرمودهاند: بهترین مردم کسی است که نفع او برای مردم بیشتر از دیگران باشد. در جای دیگر آمده است بدترین مردم کسی است که خیرش به دیگران نمیرسد.
خدمت به خلق
بایسته و شایسته است در بررسی گونههای عبادی موضوع خدمت به مردم و کارگشایی از گرفتاران را طرح کنیم. با توجّه به اینکه ملاک عبادت در مکتب شیعه نیّت است، لذا میطلبد روشنترین و ملموسترین عبادتِ اجتماعی را طرح نماییم که قطعاً در پیشبرد بحث و تبیین موضوع سیرۀ عبادی اهلبیت (ع) نقش بسزایی دارد. منقول است یکی از صحابه نزد رسولالله (ص) رفت و عرض کرد میخواهم بهترینِ مردم باشم، چه کنم؟ آن حضرت در پاسخ او فرمودند: خَيرُ النَّاسِ مَن نَفَعَ النَّاسَ. بهترین مردم کسی است که نفع او به مردم بیشتر برسد.
امیر المؤمنین (ع) در بستر شهادت به امام حسن و امام حسین (ع) فرمود:
پسران من، جدّ شما رسولالله در بستر شهادت به من فرمودند: علی جان، صلۀ ارحام و رسیدگی به مردم از عبادت یک سال برتر است.
دقت داشته باشید این اهمّیّتی است که برای رفع نیاز از مردم وجود دارد.
آن حضرت همواره میفرمودند:
بدترینِ مردم کسی است که به خیرش امیدی نیست و از شرش ایمن نباشند.[1]
و میفرمودند:
بهترین مردم کسی است که برای مردم سودمند و خیررسان باشد.[2]
خدمت به خلق در سیره امیرالمومنین (ع)
ابوطفیل میگوید: «روزی علی را دیدم که یتیمان را به خانۀ خود فراخواند و به آنها با دستِ خود عسل میخوراند. به گونهای که برخی یارانش با دیدن این صحنه میگفتند: دوست داشتم یک یتیم میبودم.»[3] (تا چنین مورد مهرورزی امیر مؤمنان (ع) قرار گیرم).
نیز میفرمود:
اگر به اندازۀ کوه احد طلا میداشتم آنچه مرا شادمان میکرد این بود که سه شبانهروز بر من نگذرد جز آنکه چیزی از آن کوه طلا نزدم نمانَد مگر اندکی که آن را برای پیشرفت دین نگه بدارم.[4]
اهمیت و فضیلت خدمت به دیگران
در روایتی تأمل برانگیز از رسول خدا (ص) آمده است که دو چیز برترین عبادتها هستند:
الإِيمانُ بِاللَّهِ وَ النَّفعُ لِعِبادِ اللَّهِ[5]
ایمان به خداوند و منفعت رساندن به بندگان خدا.
در آغاز سورۀ نساء میفرماید که در دو چیز در روز قیامت سؤال میشود، زیرا مهماند، و آنچه مهم است مورد بازخواست میشود:
«…وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذی تَسائَلونَ بِهِ وَ الأَرحامَ»
…و از خدایی که به نام او از یکدیگر درخواست می کنید، پروا کنید و از [قطع رابطه با] خویشاوندان بپرهیزید.
این اهمیت بسیار بالای صلۀ رحم و توجه به خویشاوندان است.
خدمت به خلق در سیره معصومین (ع)
سیرۀ ائمّه معصومین (ع) موج میزند از گزارشهای راویان دربارۀ کارگشایی و رفع نیازهای مردم. نقل است که امام مجتبی (ع) در حال اعتکاف در مسجد الحرام بودند، شخصی که مشکلی برایش حادث شده بود، محضر ایشان عرض حاجت کرد. آقا دنبال او رفته، از مسجدالحرام خارج شدند و مشکل او را حل کردند. ابن عبّاس میگوید عرض کردم: یابن رسولالله، شما در حال اعتکاف بودید. فرمود: بله، کاری کردم که از جدّ خود رسول خدا شنیدم از یک ماه اعتکاف بالاتر است و آن بار از دوش مردم برداشتن است.
شخصی امام سجّاد (ع) را شبانه با باری بر دوش دید و پرسید: آقا کجا میروید؟ امام فرمودند که به مسافرت میروم. روز بعد امام را دید و با تعجّب پرسید که شما بنا بود به مسافرت بروید. چه شده؟ آن حضرت نیز فرمودند: آری، به سفر آخرت مشغول بودم و برای فقرا و تهیدستان غذا میبُردم.
معلّی بن خنیس میگوید: شبی بارانی و تاریک دیدم که انبانی بزرگ بر دوش مردی بود و در آن مقداری نان نهاده بود و میریخت، چون آن انبان و گونی سوراخی داشت. من او را صدا زدم و گفتم که آقا آن انبانِ روی دوشتان سوراخ است و نانها میریزد. وقتی که ایستاد او را شناختم؛ امام صادق (ع) بود. آن حضرت را کمک کردم و نانها را جمع کردم. پرسیدم: مولای من، کجا میروید؟ فرمودند: به ظلۀ بنیساعده میروم تا به فقرای آنجا نان بدهم… عرض کردم: آقا آنها که شیعه نیستند. (فقرایی که در آن منطقه میخوابیدند از فقرای اهل سنّت بودند). فرمود: میدانم اما گرسنه هستند و نیازمند.
وقتی که بدن مطهر سیّد الشهداء (ع) دفن شد با آن همه زخم جراحتی که بر بدن مطهرشان بود، روی دوش مبارکشان جای زخمهای کهنهای مثل پینه بود. امام سجّاد (ع) فرمودند که اینها جای بند انبانی است که پدر من در آنها نان و غذا مینهادند و برای فقرا و نیازمندان میبردند. همۀ معصومین (ع) در راه خدمت به خلق این ویژگی و پینههای روی شانه را داشتهاند. در زیارت جامعه میخوانیم:
إِن ذُكِرَ الخَيرُ كُنتُم أَوَّلَهُ وَ أَصلَهُ [6]
هرگاه از خیر یادی شود شما اوّل و اصل آن بودهاید.
مگر میشود خیری و فضلی باشد و پیشاپیش همگان نام اهلبیت (ع) در آن نباشد. خدمت به خلق و برآوردن حاجات و نیازهای آنان نزد خداوند ثواب فراوانی دارد که بر اساس تعالیم آنان از سالها عبادت برتر و بیشتر است. خدمت به فقیران و حل کردن مشکلات مردم در کنار عبادتهایی همچون نماز و روزه و حج و اعتکاف جایگاهی ویژه دارد. لذا در بحث سیرۀ عبادی معصومین (ع) آن را در کنار سایر عبادات ذکر میکنند. آنان پیشگام این خوبیها و فضایل و احسانها هستند:
عادَتُكُمُ الإِحسانُ وَ سَجِيَّتُكُمُ الكَرَمُ [7]
عادت شما احسانکردن و شیوۀ اساسی شما کَرَم است.
شخصی خدمت رسول خدا (ص) آمد و عرض کرد: چه کنم تا خدا به من رحم کند؟ فرمودند: أرحَم خَلقَ اللَّه[8]؛ به بندگان خدا رحم کن. نیز: ارحَم تُرحَم[9]؛ به دیگران رحم کن تا به تو رحم شود.
خدمت به خانواده
از شاخصههای عبادت توجه کردن به خانواده است. آنکه به خانوادۀ خود خدمت میکند تا در آسایش و رفاه و عزّت باشند، به گونهای مشغول عبادتِ خداوند است و پاداش فراوانی به دست میآورد.
الكَادُّ عَلَى عِيالِهِ كَالمُجاهِدِ فی سَبِيلِ اللَّهِ[10]
آنکه برای خانوادۀ خود تلاش میکند مانند مجاهد در راه خداست.
پس بیشتر از قبل در مییابیم که گسترۀ عبادت بسی گسترده است و با دقّت در سیرۀ معصومین (ع) به این امر پی میبریم. بنابراین، عبادت جنبۀ رفتاری و بستر اجتماعی هم دارد و به ارتباط دو سویۀ بنده و خدا منحصر و محدود نمیشود، بلکه گاه جامعه و آدمیان نیز در سویی دیگر قرار میگیرند و رابطه عبد و معبود را بهرهمندتر و مفیدتر میکنند. این اهمیت توجه و خدمت به خلق را نشان میدهد.
[1]. غرر الحکم و درر الکلم، حدیث 5732.
[2]. همان، حدیث 5001.
[3]. امام علی (ع) و اقتصاد اسلامی، ص 327.
[4]. صحیح بخاری، ج 7، ص 82.
[5]. تحف العقول، ص 35.
[6]. جامعۀ کبیره، مفاتیح الجنان، بخش زیارات جامعه، نیز: بحار الانوار، ج 99، ص 155.
[7]. همان.
[8]. میزان الحکمه، ج 4، ص 391.
[9]. الامالی (صدوق)، ص 209.
[10]. الکافی، ج 5، ص 88.