فهرست مطالب این مقاله را ببینید
خدامحوری اصل اساسی در آموزههای دینی است. اولین و مهمترین اصل در زندگی معصومان رعایت حدود و مرزهای الهی است چرا که آنان خدا را محور تمام تصمیم گیریها و اعمال خود قرار داده بودند. البته برای به کار بستن این اصل ابتدا باید حدود الهی را به خوبی شناخت.
در این مقاله به بررسی اصل خدامحوری در سیرۀ معصومان (ع) میپردازیم.
چکیده
- همواره اصول و مبانی حاکم بر سیرۀ ائمّۀ معصوم (ع) واحد بوده و هست. اما آنچه که ممکن است دچار تغییر شده باشد، تفاوت در عملکرد است.
- نخستین اصل در زندگی ائمّۀ معصوم (ع) اصل خدامحوری است.
- خدامحوری به معنی رعایت حدود و مرزهای الهی است که در زندگی اهلبیت (ع) به عنوان زیر بنا و مبنا به شمار میرود.
مقدمه: اصول حاکم بر سیرۀ اهلبیت (ع)
یکی از نکات مهم در سیرۀ معصومین (ع) بررسی اصولِ یکپارچهای است که در زندگی ائمۀ معصومین (ع) جاری است. احادیثی همچون «كَلَامُكُم نُورٌ وَ أَمرُكُم رُشدٌ[1]؛ سخن شما نور و امرتان مایۀ رشد و تعالی است»، بیانکنندۀ ویژگیهای گروهی از شخصیّتهای حقیقی و حقوقی هستند که معصوماند و سیرۀ آنها برای ما حجّت است. هر چند ممکن است در زندگی ایشان تفاوت عملکرد وجود داشته باشد، اما اصول و مبانی حاکم بر سیرۀ آنها واحد و یکپارچه است. مثلاً اصل مبارزۀ با ظلم در زندگی همۀ آنها مشهود است.
این اصل ممکن است خود را در کربلا در قالب مبارزه و جنگ نشان دهد، و در زمان امام رضا (ع) در قالب پذیرشِ ولایتعهدی بروز یابد. باید دقت داشت که هر چند که این دو روش کاملاً با هم متفاوتاند، اما مبنا و زیر بنای هر دو مبازره با ظالم و برنتافتنِ ستمگر است. از این رو جا دارد که ابتدا اصول و مبانی ثابت و تغییرناپذیر حاکم بر زندگی معصومین (ع) را بررسی کرده، سپس به مطالعۀ سیرۀ آنان بپردازیم. یکی از این اصول که نقش محوری در زندگی معصومین (ع) دارد خدامحوری است.
خدامحوری
نخستین اصل در زندگی ائمۀ معصومین (ع) اصل خدامحوری است؛ به این معنی که ائمه (ع) زیر بارِ هر چه با حدود ، قوانین یا مرزهای الهی منافات داشته باشد نمیرفتند و در این زمینه هیچ گونه سازش یا نرمشی نشان نمیدادند. هنگامی که عدهای به پیامبر گرامی خدا (ص) پیشنهاد دادند که ما حاضریم خدا را بپرستیم به شرط آنکه شما هم مدّتی بتهای ما را به رسمیّت بشناسید، حضرت به شدّت ناراحت شدند و همان زمان بود که آیههای سورۀ کافرون نازل شد.
رفتار پیامبر اکرم (ص) زمانی هم که عدهای اظهار داشتند ما حاضر هستیم مسلمان شویم ولی نماز نخوانیم همین طور بود. فرمود: لا خَيرَ فِی دِين لا صَلاةَ فِيه؛[2] در دینی که در آن نماز نیست، خیری نیست. پس اصل نخست رعایتِ حدود و مرزهای الهی است نه مرز و شکنی و نه مرزتراشی، بلکه مرزبانی از حدود اسلام.
معصومین (ع) هرگز به کسی اجازه نمیدادند که مرزها را بشکند. ثانیاً با مرزتراشی هم مخالف بودند، یعنی مخالف بودند که کسی از خود در دین مرزی ایجاد کند. موضوعاتی همچون رهبانیّت یا عرفانهای کاذب یا محدودیّتهای نامشروع از این دست مرزتراشیهاست. نه مرز تراشی و نه مرز شکنی، بلکه مرزبانی؛ همان شیوهای که خداوند در قرآن کریم دربارۀ آن فرموده است:
«تِلكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعتَدُوها وَ مَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمونَ» [3]
اینها حدود خداست؛ پس از آنها تجاوز نکنید و کسانی که از حدود خدا تجاوز کنند، آنان بی تردید ستمکارند.
نیز در آیهای دیگر میفرماید:
«تِلكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقرَبوها» [4]
این است حدود احکام الهی، پس بدان نزدیک نشوید [مرزهای الهی را پاس بدارید]».
ائمّه همواره مرزبان حدود الهی و مرزشناسترین و مرزبانترین بندگان الهی بودهاند.
پس پیش از هر چیز لازم است مرزهای اعتقادی را بشناسیم و پس از آن راه محافظت از این مرزها را بیابیم. این موضوع خارج از بحث ماست ولی یاد آن خالی از فایده نیست که حدود همان احکام و قوانین الهی هستند. اجرای مجموعۀ این احکام و قواعد لازم و ضروری است. ذکر این مطلب در روشنتر کردن بحث خدامحوری در زندگی ما را یاری میکند.
خدامحوری و رعایت حدود الهی در کلام امیرالمومنین (ع)
امیر المؤمنین (ع) در حکمت 105 نهج البلاغه یک دستهبندی از آنچه خدا برای ما بیان کرده است به دست میدهد. ایشان میفرمایند:
إِنَّ اللَّهَ افتَرَضَ عَلَيكُم فَرائِض فَلا تُضَيِّعُوها، وَ حَدَّ لَكُم حُدُوداً فَلَا تَعتَدُوها، وَ نَهاكُم عَن أَشياءَ فَلا تَنتَهِكوها، وَ سَكَتَ لَكُم عَن أَشياءَ وَ لَم يَدَعها نِسياناً فَلا تَتَكَلَّفوها[5]
خداوند واجباتی را بر شما واجب ساخته، پس آنها را تباه مسازید. و مرزهایی برایتان معین کرده، پس از آنها تجاوز نکنید. و از چیزهایی نهی فرموده است، پس حرمت آنها را نشکنید. دربارۀ چیزهایی نیز سکوت کرده است. آنها را البتّه از روی فراموشی واننهاده، پس دربارۀ آنها خود را به زحمت نیفکنید.
بنابراین واجبات خدا را که انجام دادنِ آنها برای ما فرض و بایسته است، باید عمل کنیم و نسبت به آنها مقید باشیم؛ اعمالی همچون نماز و روزه و حج و جهاد.
خداوند در قرآن کریم از سبک شمردنِ نماز گله میکند:
«فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»[6]
آنگاه پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند.
این آیه از آیندگانی یاد میکند که به شهوترانی روزگار میگذرانند و نماز خود را ضایع میکنند. دیگر آنکه خداوند برای هر چیز حدّی قرار داده است. نگاه داشتنِ حرمتِ حدود و پرهیز از هتک حرمت آنان نیز در کنار عمل به واجبات، لازم است. اما در این روایت نورانی تصریح شده است که آنچه خداوند در مورد آن سکوت فرموده و حکمی را بیان نکرده است، مبادا بپندارید که از روی فراموشی بوده، بلکه در مورد آن دسته نباید خود را به زحمت انداخت و بیمورد به سختی و مشقت انداخت.
حضرت هنگامی که شنیدند کسی قبری کنده و در آن میخوابد، ازدواج نکرده و غذای خوب نمیخورد، و با مردم ارتباطی ندارد، به سراغ او آمده و فرمود: ای دشمن نفس خویش، خدا این را از تو نخواسته است. چرا خود را به زحمت میافکنی؟
پیغمبر گرامی اسلام (ص) وقتی شنیدند ده نفر درون منزل خود رفته و در را به روی خود بستهاند و تصمیم گرفتهاند ازدواج نکنند و غذای خوب نخورند و با مردم حرف نزنند، فرمود: اینها از سنّت من نیست. من که پیغمبر شما هستم میخورم و میآشامم و همسر دارم. بنابراین کارهایی از این دست را ترک کنید.
به عبارت دیگر خدامحوری و رعایت اصل حدود الهی به این معناست که ما برای خود در دین حرج ایجاد نکرده و خود را در تنگنا و فشار قرار ندهیم. خداوند نیز در قرآن فرموده است:
«ما جَعَلَ عَلَيكُم فِی الدِّينِ مِن حَرَجٍ»[7]
خداوند برای شما در دین مشقت و حرج قرار نداده است.
بنابر این آیه خداوند در مواردی که به ما رخصت داده است، ما را آزاد گذاشته است. پس خود را آزاد بگذاریم و برای خود مرزی ایجاد نکنیم. یکی از ایرادهای خوارج این بود که آنان برای خود مرز تراشیدند. اگر کسی گناه کبیرهای مرتکب میشد میگفتند که کافر شده است. در صورتی که خدا این موارد را کفر ندانسته است.
امام باقر (ع) فرمود:
الدِّينُ وَاسِع وَ لَكِنَّ الخَوارِجَ ضَيَّقُوا عَلَى أَنفُسِهِم مِن جَهلِهِم[8]
دین گسترده است اما خوارج از روی جهل برای خود در این دین تنگی و سختی ایجاد کردند.
خدامحوری و رعایت حدود الهی نخستین اصل و مبنا در زندگی اهلبیت (ع) است.
[1]. من لا يحضره الفقيه، ج2، ص 616
[2]. مكاتيب الرسول (ص)، ج3، ص72.
[3] . سورۀ بقره، آیۀ 229.
[4] . سورۀ بقره، آیۀ187.
[5]. نهجالبلاغه، حکمت 105.
[6]. سورۀ مریم، آیۀ 59.
[7]. سورۀ حج، آیۀ 78.
[8]. الکافی، ج 1، ص405.