فهرست مطالب این مقاله را ببینید
تربیت انسان کامل نیاز به یک هدایت ویژه دارد. روش پیامبران الهی برای تربیت انسان به هیچ وجه قابل مقایسه با دیگر رهبران و پیشوایان جهان نیست. شیوهای که پیامبران الهی برای رشد و تربیت انسان کامل داشتند یک روش کامل و بینقص است؛ چراکه به تمام نیازهای انسان توجه شده است. از جمله:
- پیامبران الهی، سعادت دنیوی و اخروی انسانها را در نظر دارند.
- حقیقت و ارزش واقعی انسان ملاحظه میشود.
- به نیازهای مادی و معنوی با هم توجه میشود.
- ویژگیهای دنیا مورد توجه کامل است؛ و شناخت ویژهای از دنیا دارند. (که در مقاله «زندگی دنیا و جایگاه انسان در آن» ویژگیهای دنیا به تفصیل بیان شده است.)
انبیای الهی تلاش و کوشش بینظیری در این مسیر داشتند. تا جاییکه گاهی جان مبارکشان به خطر میافتاد. قرآن کریم در مورد پیامبر اکرم (ص) میفرماید: نزدیک است جان خود را از شدت اندوه برای ایمان نیاوردن مردم، از دست بدهی.
در
این مقاله پیرامون اصول مشترک پیامبران الهی در تربیت انسان و همچنین دربارۀ وظایف
اصلی پیامبران مطالبی ارائه میشود و نشان میدهد چقدر روش الهی برای تربیت انسان
کاملتر از روشهای دیگر است. ابتدا چکیده مباحث را مشاهده مینمایید.
چکیده
- پیامبران الهی اساتید درس کلاس دنیا هستند که شاگردان خود را از نقطهای به نقطۀ دیگر و به سوی کمال هدایت میکنند.
- دعوت به استفادۀ نعمتها در مسیر الهی، سامان دادن تمایلات انسانها، ارائۀ قوانین عادلانه و الگویی کامل برای تعالی انسان از جمله اصول مشترک پیامبران برای سعادت دنیوی انسان است.
- پیامبران برای سعادت اخروی انسان نیز اصول مشترکی دارند که از جملۀ آنها توجه دادن به آخرت و هدایت به صراط مستقیم است.
- از دیگر اصول مشترک پیامبران الهی تحکیم پیوند میان خالق و مخلوق است که این امر از چند طریق انجام میگیرد: توجه دادن به خداوند متعال، دعوت به بندگی خالص خداوند متعال و دعوت به تقوای الهی.
- این موارد که تحت عنوان اصول مشترک پیامبران الهی برای سعادت دنیا و آخرت مطرح شد محتوای دعوت پیامبران الهی بود.
- ابلاغ رسالت الهی، تلاوت آیات الهی، انذار و بشارت و تزکیۀ مردم و جامعه، از وظایف اصلی پیامبران است که این موارد قالب و چگونگی دعوت پیامبران الهی بود.
مقدّمه
این مقاله درباره نقش پیامبران در تربیت انسان است. ابتدا دربارۀ اصول مشترک پیامبران الهی و سپس پیرامون وظایف اصلی پیامبران نکاتی را بیان خواهیم کرد.
پیامبران الهی مانند آموزگار مهربانی که شاگرد خود را از نقطهای به نقطۀ دیگر میبرد، عمل میکنند و ما انسانها را در این کلاس آموزشی رشد میدهند. در مقاله «زندگی دنیا و جایگاه انسان در آن» به ویژگیهای دنیا اشاره کردهایم، اول اینکه دنیا دار و سرایی است که امکانات و نعمتها در این سرا محدود است. دوم جاذبههای متعدد، دنیا را برای ما دوست داشتنی کرده است؛ سوم اینکه بلاها و سختیهای متعددی که در این عالم وجود دارد؛ در چنین شرایطی انسانی که از سویی فطرت و عقل دارد و از سوی دیگر هوا و هوس و گرایشهای منفی در وجود او است، در کلاس درس پیامبران الهی حضور پیدا میکند و پیامبران الهی او را حرکت میدهند و به سوی نقطۀ کمال هدایت میکند.
اصول مشترک پیامبران در تربیت انسان
برای آشنایی با نقش پیامبران در تربیت انسان، باید بررسی کنیم که اصول مشترک پیامبران الهی برای تربیت انسان چه بوده است و با پرورش دادن چه ویژگیهایی، انسان را در این شرایط خاصی که در آن قرار دارد، تربیت میکردند. میتوان اصول مشترک پیامبران الهی را در سه بخش تبیین کرد.
بخش اول؛ اصولی که مربوط به سعادت دنیوی انسانها است. پیامبران الهی برای دنیای انسانها برنامه دارند. برای اینکه انسانها در همین دنیا بهتر زندگی کنند، زندگی سالمی داشته باشند، از همین زندگی دنیوی خود لذت ببرند و درست زندگی کنند، به حقوق همدیگر احترام بگذارند، در امنیت کامل به سر ببرند، دستوراتی دارند که به آنها اشاره خواهد شد.
بخش دوم؛ از اصول مشترک پیامبران الهی مربوط به سعادت ابدی و زندگی اخروی انسانها است. دستوراتی که رسیدن به کمال را در زندگی اخروی انسان هموار میکند.
بخش سوم؛ از اصول مشترک پیامبران الهی مربوط به تقویت رابطۀ انسان با خداوند و تحکیم پیوند میان مخلوق و خالق است. آنها تلاش میکردند که انسان جدای از اینکه زندگی دنیوی و اخروی او چگونه باشد، به خداوند نزدیک شود، رابطۀ او با خداوند متعال تقویت شود که البته این نکتۀ سوم شرط اصلی سعادت دنیوی و اخروی او است. اگر بخواهد در دنیا وآخرت به سعادت نائل شود و زندگی خوبی داشته باشد، باید رابطۀ خود را با خداوند متعال اصلاح کند و پیوند خودش را با خالق مستحکم کند.
الف ـ تربیت انسان در سعادت دنیا
و اما در بخش اول که پیرامون سعادت دنیوی انسانها است، انبیاء کارهایی انجام دادند و اصول مشترک آنهاعبارتند از:
استفاده از نعمت ها در مسیر الهی
نکتۀ اول اینکه به بهرهوری از نعمتهای دنیا دعوت کردند، قرآن کریم برای تربیت انسان او را به بهره بردن از نعمتهای دنیا دعوت کرده ، اما در کنار آن از او خواسته است که اهل انجام اعمال صالح باشد. استفادۀ از نعمتها بدون اینکه انسان حق آنها را ادا کند، مطلوب انبیاء الهی نبوده است. پیوسته ما را متوجه این نکته کردند که اگر از این نعمتها بهرهمند میشوید حق آن را هم ادا کنید.
برای مثال خداوند متعال میفرماید:
﴿يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ﴾
ای پیامبران از پاکیزهها، از اموری که پاک است و پاکیزه است تناول کنید،
اما در کنار آن میفرماید:
﴿وَ اعْمَلُوا صالِحاً﴾ [1]
و عمل صالح را انجام دهید.
اهل عمل صالح باشید. مبادا این مواد غذایی پاک و طیب را که خداوند متعال برای زندگی دنیوی شما آفریده است، تناول کنید اما حق آن را ادا نکنید؛ مبادا از خوراک خوبی برخوردار باشید، میوه و مواد غذایی متنوعی را تناول کنید، از آشامیدنیها بهرهمند باشید اما خدایی نکرده با توان و انرژی که در این مسیر به دست میآورید، دست به معصیت خداوند متعال بزنید. پس نکتۀ اول در تربیت انسان این است که به بهرهوری از نعمتها دعوت میکردند بعد در کنار آن به انجام عمل صالح دعوت میکردند.
سامان دادن غرایز و تمایلات
نکتۀ دوم برای تربیت انسان این است که پیامبران الهی تلاش میکردند غرایز و تمایلات انسانها را سامان ببخشند، سعی کنند این تمایلات را در چهارچوب خاصی قرار دهند تا بتوانند از این غریزه که یک نعمت خدادادی است بهترین استفاده را ببرند. و این خواهشهای نفسانی، او را از راه سعادت دنیا و آخرت خارج نکند.
خداوند متعال هیچ میل و کششی را در وجود انسان بدون دلیل قرار نمیدهد. اگر میل به خوردن در وجود ما قرار داده است، به خاطر این است که حفظ ما و بقای ما متوقف بر تناول کردن و خوردن غذاها است. اگر ما چیزی نخوریم از دنیا میرویم و طبیعتاً نسل انسان منقرض میشود و از بین میرود. گرایش به ازدواج و جنس مخالف به این خاطر است که نسل انسان باقی بماند و امتداد پیدا کند. به طور کلی خداوند این خواهش های نفسانی و لذت ها را برای این در وجود انسان قرار داده است که طی کردن مسیر سعادت برای او راحتتر باشد.
پس این گرایشهایی که در وجود انسان است، گرایشهای مفیدی است. اشکال از آنجایی پیدا میشود که انسان از این گرایشها استفادۀ ناصحیحی داشته باشد. در خوردن و در آشامیدن، حد و مرزها را بشکند، از خوراکیهایی استفاده کند که این خوراکیها برای بدن او مضر هستند یا بیش از حد نیاز از خوراکیها استفاده کند یا در مسألۀ غرایز جنسی این غریزه را اصل قرار دهد، به جای اینکه این غریزه را ابزاری برای تداوم نسل انسانها ببیند، به این غریزه نگاه مستقلی داشته باشد و به دنبال تحریک حداکثری و سپس ارضا حداکثری خود باشد. این اشتباه است و لذا پیامبران الهی برای تربیت انسان، غرایز او را تعدیل میکردند و سامان میدادند.
برای مثال در سورۀ اعراف، پیرامون خوردنیها و آشامیدنیها پیام بسیار مهمی است. خداوند متعال میفرماید:
﴿يا بَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لَا يحُبُّ الْمُسرْفِين﴾ [2]
اى فرزندان آدم، در وقت هر نماز و در هر مسجدى آرايش و زينتتان را برگيريد، و بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد، كه او اسرافكنندگان را دوست ندارد.
در هر مسجدی یا در هنگام ورود به هر مسجدی زینت خود را برگیرید، لباسهای خوب بپوشید، سعی کنید زیباییهای دنیا را برای نزدیک شدن به خدا و برای بهترین لحظات ملکوتی خود مورد استفاده قرار بدهید. بخورید، بیاشامید اما اسراف و زیادهروی نکنید. در حد نیاز خود از این نعمت خداوندی بهرهمند شوید.
جالب است در شریعت مقدس اسلام به ما یاد دادند تا زمانی که گرسنه نشدید به سمت غذا نروید و قبل از آنکه سیر شوید دست از غذا خوردن بکشید تا همواره این میل و غریزۀ شما به سمت غذا خوردن وجود داشته باشد. اگر این کار را انجام دهید، سلامت خواهید ماند و سلامتی شما تأمین میشود. پس این غریزۀ انسان؛ یعنی تمایل او به سمت اکل و شرب را سامان دادند.
حیوانات از این ویژگی برخوردار نیستند. وقتی یک گرگ به گلهای حمله میکند اگرچه با مختصری گوشت سیر میشود، اما تعداد زیادی از گوسفندان این گله را از بین میبرد، اسراف میکند. اما خداوند متعال توسط پیامبران به انسان یاد داده است که تو نباید این غریزه را مثل حیوانات بیحساب و کتاب و بیحد و حصر مورد استفاده قرار دهی. البته متأسفانه برخی از انسانها هم چنین ویژگی را دارند، در قدیم بیشتر بود حالا هم متأسفانه کم و بیش به شکل دیگری اسراف و تبذیر در زندگیها وجود دارد.
ارائه قوانین عادلانه
ویژگی دیگری که در کار انبیاء الهی برای سعادت دنیوی انسانها وجود داشت ارائۀ قوانین عادلانه بوده است. قوانین عادلانهای که انبیاء الهی برای تنظیم روابط انسانی و تنظیم معادلات و تعاملات اجتماعی برای ما به ارمغان آوردند. در این باره خداوند متعال میفرماید:
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ [3]
به يقين ما فرستادگان خود را با دلايلى روشن (از منطق و معجزه) فرستاديم و با آنها كتاب (آسمانى) و وسيله سنجش فرو فرستاديم تا مردم (در زندگى دنيا) به قسط و عدل برخيزند.
منظور از میزان که با پیامبران الهی فرو فرستاده شده است قوانین عادلانه است. قوانین عادلانهای که اجرای این قوانین در جامعه موجب میشود همۀ اصناف و همۀ آحاد به حقوق خود نائل شوند. و باعث تربیت انسان برای یک زندگی اجتماعی سالم است. به عنوان مثال، قوانینی که مربوط به ارث در قرآن کریم وجود دارد.
خداوند متعال حق هر کسی را از اموال و ما ترک میت مشخص کرده است. همسر ، فرزندان پسر و دختر، پدر و مادر هر کدام چه مقدار حق دارند و یا در مورد حدود و قصاص خداوند متعال قوانینی را برای مؤاخذه و برای عقوبت برخی از مجرمان در قرآن کریم بیان کرده است. اگر کسی سرقت کرد مجازاتش این است که دست او قطع شود تا بعد از این دست به سوی سرقت دراز نکند.
این قوانین امنیت جامعۀ اسلامی را تأمین میکند یا اگر کسی خدایی نکرده خون کسی را به ناحق بر زمین ریخت، قرآن میفرماید:
﴿وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا اوّلي الْأَلْبابِ﴾ [4]
اى صاحبان خرد! براى شما در قصاص مايه زندگى است.
این اجازه را فرموده است که اولیای دم قصاص کنند، قاتل را به قصاص برسانند. اما در نقطۀ مقابل فرموده است:
﴿فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ﴾ [5]
نباید در کشتن به قصاص زیاده روی شود.
اگر یک نفر از آنها کشته شده است نباید بیش از یک نفر را به قتل برسانند.
اینها تعالیم انبیاء است که موجب میشود این قوانین، زندگی اجتماعی ما را تبدیل به یک زندگی عادلانه کند و هر کس به حق خودش برسد و زندگی آرامی داشته باشد.
الگویی کامل برای تعالی و تربیت انسان
انبیاء الهی برای سعادت در زندگی دنیا و آخرت الگوی پاک و عملی هستند، آنها پاک زندگی کردند، زیبا زندگی کردند، چه در حوزۀ اخلاق، چه در حوزۀ رفتار برای همۀ مردم الگو بودند.
وقتی مردم میدیدند پیامبر خدا چگونه زندگی میکند و اگرچه برخورداری مادی او زیاد نیست، زندگی معمولی دارد، اما زندگی اوآرام است، از زندگی خود لذت میبرد؛ مردم هم یاد میگرفتند و یاد میگیرند که چگونه زندگی کنند.
قرآن کریم در این مورد میفرماید:
﴿لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ﴾ [6]
به تحقیق برای شما، در پیامبر گرامی اسلام الگوی نیکویی وجود دارد.
شما میتوانید با اقتدای به ایشان زندگی خود را به بهترین شکل تنظیم کنید. این نکاتی بود که پیرامون سعادت دنیوی توسط انبیاء الهی برای ما تبیین شده است.
ب ـ تربیت انسان در سعادت ابدی
محور دوم از اصول مشترک پیامبران الهی در تربیت انسان، اموری است، که مربوط به سعادت اخروی ما انسانها است. انبیاء الهی برای این که انسان بتواند به سر منزل مقصود برسد و آخرت خود را آباد کند برنامههایی ارائه کردند. انسانی که در این دنیا گرفتار شهوات و هواهای نفسانی است، گرفتار زیباییهای دنیا، سختیها، مشکلات، محدودیت نعمتها است.
برنامههایی که در خصوص سعادت اخروی انسانها توسط انبیاء بیان شده است را میتوان در چند محور بررسی کرد:
توجه دادن به آخرت
محور اول توجه دادن به آخرت است. توجه به آخرت در تربیت انسان بسیار اهمیت دارد. صرف اینکه انسانها به یاد آخرت بیفتند و آن را از یاد نبرند، از مهمترین عوامل برای انجام کارهای نیک و پرهیز از گناهان است. در سورۀ مبارکۀ عصر اینطور میخوانیم:
﴿وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الانسانَ لَفي خُسْرٍ * إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحقّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ﴾ [7]
سوگند به به این زمانی که به سرعت سپری میشود، بىترديد انسان در خسران است؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند و يكديگر را به حق توصيه نموده و به شكيبايى سفارش كردهاند.
انسانها همه در زیان هستند. چرا در زیان هستند؟ چون میتوانند از لحظه، لحظۀ این زمانی که در اختیار دارند برای ساختن آخرت خود بهترین استفادهها را ببرند، اما متأسفانه استفاده نمیبرند.
«إِنَّ الانسانَ لَفي خُسْرٍ» انسان را متوجه میکند، من که این همه در زندگی دنیوی خود تلاش کردم، امکانات خوبی را فراهم کردم، در تمام معاملات خود سود کردم، چرا قرآن میگوید همه زیان میکنند؟ آدم متوجه میشود یک معاملۀ بزرگتری هم است که از آن غافل شده است و آن معامله نسبت به زندگی اخروی خودش است. در جای دیگر یکی از اهداف اصلی نبوت پیامبران الهی را توجه دادن انسانها به آخرت دانسته است. خداوند میفرماید:
﴿يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ ﴾ [8]
روح را [كه فرشته وحى است] به فرمانش به هر كس از بندگانش كه بخواهد القا مىكند تا مردم را از روز ملاقات [كه روز رستاخيز است] بيم دهد.
روزی که اشخاص، کسانی را که در دنیا به آنها ظلم کردند و گریختند، ملاقات میکنند. طلبکارها، بدهکارهای خود را میبینند و و هیچ کسی را از ظلمی که کرده، گریزی نیست. در آن روز کسانی که حق آنها تضییع شده است با کسانی که حق آنها را تضییع کردند، ملاقات میکنند و مظلومان تا حق خود را از ظالمان نستانند آنها را رها نمیکنند. توجه دادن به قیامت یکی از اصول مشترک پیامبران الهی در تربیت انسان است.
هدایت به صراط مستقیم
نکتۀ دوم که از اصول مشترک پیامبران الهی در زمینۀ سعادت ابدی انسانها است، نشان دادن راه فلاح و رستگاری است. انبیاء الهی برای تربیت انسان به او نشان دادند که رستگاری چگونه حاصل میشود، به انسانها نشان دادند که چگونه میتوانند در آخرت سعادتمند باشند. علاوه بر اینکه یاد آخرت را در دل آنها زنده نگه داشتند، راه رسیدن به سعادت را هم به آنها آموزش میدهند.
در سورۀ مبارکۀ مؤمنون، آیه 1 تا 10 خداوند متعال به هفت ویژگی مؤمنین اشاره میکند که این هفت ویژگی راه رسیدن به سعادت است.
ویژگی اول: خشوع در نمازها
﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذينَ هُمْ في صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ﴾
بىترديد مؤمنان رستگار شدند. آنهایی كه در نمازشان فروتن هستند.
یعنی توجه قلبی در نمازها و توجه به عظمت خداوند متعال.
ویژگی دوم: پرهیز از لغو
﴿وَ الَّذينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ﴾
آنهایی كه از [هر گفتار و كردارِ] بيهوده و بىفايده رویگردانند.
ویژگی سوم: پرداخت زکات ، انجام عبادتهای مالی
﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِلزَّكاةِ فاعِلُونَ﴾
و آنهایی كه پرداخت كننده زكاتند.
ویژگی چهارم: پاکدامنی و حیا
﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ إِلاَّ عَلى أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومينَ ﴾
و آنهایی كه نگه دارنده دامنشان [از شهوتهاى حرام] اند. مگر در [كام جويى از] همسران يا كنيزانشان، كه آنان [در اين زمينه] مورد سرزنش نيستند.
پاکدامنی یکی از اصول مهم برای سعادت ابدی و تربیت انسان است. در روایات میخوانیم کسی که پاکدامن نیست، فردای قیامت با چهرۀ سیاه محشور میشود. خدا نور را از چهرۀ او میزداید.
ویژگی پنجم: امانت داری
ویژگی ششم: وفای به عهد
﴿وَ الَّذينَ هُمْ لِامّاناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ﴾
و آنهایی كه امانتها و پيمانهاى خود را رعايت مىكنند.
مؤمنین اهل امانتداری هستند، اهل عمل به عهد و پیمان هستند. آن کسانی که میخواهند به سعادت ابدی نائل شوند باید اولاً نسبت به امانات نزد آنها حساس باشند، ثانیاً اهل عمل به تعهداتی که با دیگران بستند، باشند.
ویژگی هفتم: محافظت از نمازهای خود
﴿وَ الَّذينَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ﴾
و آنهایی كه همواره بر [اوقات و شرايط ظاهرى و معنوى] نمازهايشان محافظت دارند.
مؤمنین نسبت به نمازهای خود محافظت میکنند، دقت دارند که نمازی از آنها فوت نشود، آداب و شرایط نماز را با دقت رعایت میکنند.
جالب است آغاز این هفت ویژگی نماز و پایان آن هم نماز است. آغاز آن کیفیت نمازها و پایان آن کمیت نمازها است و رعایت آداب و شرایط نمازها است و در پایان میفرماید:
﴿اوّلئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فيها خالِدُونَ﴾
آنها وارثانند! (وارثانى) كه بهشت برين را ارث مىبرند، و جاودانه در آن خواهند ماند!
پس انبیاء الهی برای تربیت انسان، راه رسیدن به سعادت ابدی و راه رسیدن به فلاح را بیان میکنند.
در آیۀ دیگری میفرماید:
﴿يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِه وَ يَهْديهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ﴾ [9]
خدای متعال به وسیلۀ قرآن هر کس را که به دنبال رضایت او باشد، به راههای سلامت هدایت میکند، [راههایی که انسان در این راهها از هر گونه خطری مصون و محفوظ است.] خدای متعال به وسیلۀ قرآن مردم را از تاریکیها به سوی نور هدایت میکند، و مردم را به راه راست هدایت میکند.
راهی که به کمال ابدی و سعادت اخروی منتهی میشود.
ج ـ تحکیم پیوند بین خالق و مخلوق
چنان که بیان شد اصول مشترک انبیاء الهی برای تربیت انسان، در سه محور قابل تبیین است. محور اول سعادت دنیوی، محور دوم سعادت ابدی، محور سوم تحکیم پیوند بین مخلوق با خالق است. آنها کاری میکنند که انسانها خدا را از یاد نبرند، کاری میکنند که توجه انسانها به خداوند متعال روزافزون باشد.
قرآن کریم در این زمینه تعبیر جالبی دارد، میفرماید:
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصيلاً ﴾ [10]
ای مؤمنین خدا را فراوان یاد کنید و خدا را صبح و شام تسبیح کنید، پیوسته به یاد خدا باشید.
امام باقر (ع) فرمودند:
هر عبادتی حدی دارد، روزه یک ماه در سال است، حج در عمر یک بار واجب است، اما تنها عملی که خداوند متعال از ما خواسته است زیاد به آن بپردازیم یاد خودش است، یاد او محدودیت ندارد.
یکی از اصول مشترک پیامبران الهی در تربیت انسان این بود که رابطۀ بین انسان با خالق را تحکیم کنند. خداوند متعال در کتاب خود میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ [11]
و همانا در هر امتى پيامبرى فرستاديم كه[دعوت کند که] خدا را بپرستيد و از[پرستش] طاغوت بپرهيزيد.
پیام مشترک همۀ پیامبران این بود که شما بندۀ خدا باشید، شما در مقابل غیر خدا کُرنش و تواضع نکنید، سر در برابر غیر خدا خم نکنید، از خدا بترسید و بندگی خدا را پیشه کنید و از طاغوت؛ یعنی هر معبودی غیر از خداوند متعال. اجتناب کنید. توجه دادن به خداوند متعال اصل مشترک از تعالیم انبیاء الهی بوده است.
ائمه (ع) نیز همینطور، امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه، در خطبۀ اول که خطبۀ توحیدی است معرفت خداوند متعال را بارز کردند و به شکل شفافی به مسألۀ معرفت خداوند متعال توجه دادند.
از دیگر فعالیتهای پیامبران الهی برای هدایت و تربیت انسان دعوت به بندگی خالص خداوند متعال است. آنها مردم را به این دعوت کردند که شما خالصانه خدا را عبادت کنید. قرآن کریم میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى قَوْمِهِ فَقالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ أَ فَلا تَتَّقُونَ﴾ [12]
و همانا نوح را به سوى قومش فرستاديم. پس گفت: اى قوم من! خدا را بپرستيد كه معبودى جز او براى شما نيست، پس آيا [از پرستش معبودان باطل] نمىپرهيزيد؟
ای قوم من خدا را بپرستید «ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ» بدانید که غیر از او خدایی وجود ندارد. بنابراین، اخلاص در عبادت داشته باشید، مبادا در عبادتهای خود دچار شرک شوید، مبادا در عبادتهای خود به غیر خدا توجه کنید و لذا پرهیز از شرک هم به عنوان یکی از اصول مسلم پیامبران الهی در این زمینه قابل مطرح کردن است که عبادت خالصانه و پرهیز از شرک دو روی یک سکه هستند. «ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ» خدای دیگری وجود ندارد، پس خالصانه او را عبادت کنید و برای او شریک قرار ندهید.
نکتۀ دیگر برای هدایت و تربیت انسان، دعوت به تقوای الهی است. در قرآن کریم تقوا نسبت به خداوند متعال و پرهیزکاری نسبت به خداوند متعال مکرر مشاهده شده است.
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ ﴾ [13]
اى اهل ايمان! از خدا پروا كنيد؛ و هر كسى بايد با تأمل بنگرد كه براى فرداى خود چه چيزى پيش فرستاده است، و از خدا پروا كنيد؛ يقيناً خدا به آنچه انجام مىدهيد، آگاه است.
این سه اصل از اصول مشترک پیامبران الهی نسبت به سعادت دنیوی، نسبت به سعادت اخروی و نسبت به تحکیم پیوند میان مخلوق و خالق است.
وظایف اصلی پیامبران (ع) در تربیت انسان
آن نکاتی که تا الان مطرح شد محتوای دعوت پیامبران بود و اما هدایت و تربیت انسان در چه قالبهایی انجام میشد؟ وظایف اصلی پیامبران الهی در قالبهایی که این محتوا را عرضه میکردند، در چند نکته قابل تبیین است.
الف ـ ابلاغ رسالت الهی
نکتۀ اول؛ اینکه پیامبران الهی موظف بودند رسالات الهی را ابلاغ کنند.
﴿أُبَلِّغُكُمْ رِسالاتِ رَبِّي﴾ [14]
من رسالات پروردگار خود را به سوی شما ابلاغ میکنم،
این سخن حضرت نوح (ع) است که به قوم خود فرمودند: من آنچه را که به دوش دارم و موظف هستم به شما منتقل کنم، پس نکتۀ اول اینکه پیامبران خود را موظف میدانند که رسالت پروردگار را به قوم خود منتقل کنند.
ب ـ تلاوت آیات الهی
نکتۀ دوم؛ تلاوت آیات الهی است. انبیاء الهی آیات قرآن را بر مردم تلاوت میکردند. تلاوت کردن، بعد از ابلاغ است. ممکن است ابلاغ کند، بگوید خود بخوانید، اما پیامبران الهی خودشان میخواندند، تلاوت میکردند. چون خود این تلاوت کردن نوعی تبلیغ و ترویج است.
﴿هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ﴾ [15]
او خدایی است که در میان اُمّیها پیامبری فرستاد که آیات خود را بر آنها تلاوت کند و بخواند.
ج ـ انذار و بشارت
سومین وظیفه از وظایف پیامبران الهی انذار است و چهارمین وظیفۀ ایشان بشارت دادن به سعادت و جایگاه بهشت برای صالحین است. پیامبران موظف بودن مردم را از آخرت بیم دهند، از عاقبت گناهان بترسانند، آنها را از عقوبتهای پروردگار بیم دهند. و مؤمنین اهل عمل صالح را به جایگاه برین بشارت دهند.
﴿إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحقّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِير﴾ [16]
يقيناً ما تو را در حالى كه مژده دهنده و هشدار دهندهاى به حق و راستى فرستاديم، و هيچ امتى نبوده مگر آنكه در ميان آنان بيم دهندهاى گذاشته است.
د ـ تزکیه مردم و جامعه برای تربیت انسان کامل
وظیفۀ پنجمی که به دوش پیامبران الهی بوده است؛ که در ضمن آن تربیت انسان شکل میگیرد؛ مسألۀ تزکیۀ مردم است؛ یعنی پاک کردن مردم، پاک کردن دلها و قلبها، زدودن ناخالصیها، از بین بردن شواعب و آلودگیها.دل انسانها که باید خانۀ خدا باشد گاهی با علایق دنیوی آلوده میشود. پیامبران الهی میآیند و این ناخالصیها را از درون دلها بیرون میبرند و این دل را خالصاً مختص خداوند متعال قرار میدهند.
در قرآن به این وظیفۀ پیامبران هم اشاره شده است.
﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلىَ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُواْ عَلَيهْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمهم الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ﴾ [17]
يقيناً خدا بر مؤمنان منت نهاد كه در ميان آنان پيامبرى از خودشان برانگيخت كه آيات او را بر آنها مىخواند و ایشان را پاك و طاهر مىكند و کتاب خدا و حکمت الهی را به ایشان میآموزند.
اگر آینه غبار گرفته باشد نمیتواند منعکس کنندۀ نور باشد. وقتی دلی آلوده باشد و ناخالصی داشته باشد نمیتواند پذیرای نور معرفت و محبت پروردگار باشد؛ شاید برای همین تزکیه بر تعلیم مقدم شده است. این وظایف اصلی پیامبران الهی بود. برای تحقیق پیرامون وظایف مردم در قبال پیامبران میتوانید به مقاله «وظایف مردم در برابر پیامبران (ع)» مراجعه کنید.
[1]. سورۀ مؤمنون، آیۀ 51.
[2]. سورۀ اعراف، آیۀ 31.
[3]. سورۀ حدید، آیۀ 25.
[4]. سورۀ بقره، آیۀ 179.
[5]. سورۀ اسراء، آیۀ 33.
[6]. سورۀ احزاب، آیۀ 21.
[7]. سورۀ عصر، آیات 1 تا 3.
[8]. سورۀ غافر، آیۀ 15.
[9]. سورۀ مائده، آیۀ 15.
[10]. سورۀ احزاب، آیۀ 41.
[11]. سورۀ نحل، آیۀ 36
[12]. سورۀ مؤمنون، آیۀ 23.
[13]. سورۀ حشر، آیۀ 18.
[14]. سورۀ اعراف، آیۀ 68.
[15]. سورۀ جمعه، آیۀ 2.
[16]. سورۀ فاطر، آیۀ 24.
[17]. سورۀ آل عمران، آیۀ 164.