فهرست مطالب این مقاله را ببینید
امید به خدا در کنار ترس از عاقبت اعمال بد دو بال برای انسان مومن است که از آن به خوف و رجا تعبیر میشود. انسان با این دو بال میتواند به قلههای سعادت و کمال پرواز کند. خوف و رجا یکی از مباحثی است که در علم اخلاق مطرح میشود و سوالاتی را با خود به همراه دارد از جمله:
- خوف از خدا یعنی چه؟
- ترس از خدا چگونه با امید به خدا قابل جمع است؟
- چه پیوندی بین محبّت با خوف و رجا نسبت به پرودگار وجود دارد؟
در این مقاله ضمن پاسخ به سوالات ذکر شده معنای خوف و رجا را توضیح داده و رابطه آنها با محبت الهی را بیان میکنیم.
چکیده
- امام صادق (ع) میفرمایند: ترس و امید و محبّت از اصول نجوای عارفان است.
- ترس از شاخههای علم است؛ وقتی علم در قلب انسان به وجود آمد، موجب پدید آمدن ترس میشود و ترس سبب میشود انسان از محدودۀ خطر و گناه دور شود و نجات یابد.
- امید به خدا از شاخههای یقین است. وقتی نور یقین به قلب انسان بتابد، انسان لطف و فضل پروردگار را مشاهده میکند و با مشاهدۀ آن امیدوار میشود و در پی طلب و جستجو برمیآید و اگر در این راه توفیق یافت به مقصود خود میرسد.
- محبّت از شاخههای معرفت است. انسان محبوب خود را بر غیر او ترجیح میدهد و به اجرای اوامر و نواهی او تن میدهد و دوام و استقامت در این کار مایۀ تقرّب به خداوند خواهد شد.
خوف و رجا
معرفت ما به خدای سبحان موجب پیدایش محبت او در قلب ما میشود، پس ما باید در افزودن شناختمان از خدا تلاش کنیم و همواره به درگاه خدای متعال دعا کنیم که معرفتش را در قلب ما بیفزاید. البته باید تا میتوانیم در ذکر او به سر بریم و با او مأنوس باشیم زیرا انس با خدا مایۀ افزونیِ معرفت و محبت ما به ایشان است. اگر معرفت ما به خدای متعال در دلِ ما مستقر گردد، حتماً محبت او نیز در دل ما راه مییابد.
اگر محبت خدا در دل ما نشست، خوف و رجا در پی آن به دل راه مییابد. به عبارت دیگر هرگاه انسان متوجه شود که همۀ خیر و سعادت دنیا و آخرت او در دست خداست، امید به خدا در دل او زیاد میشود و از طرفی از او میترسد که مبادا خطایی مرتکب شود و از او دور شود. تشویق و تنبیه در دست اوست.
معنای ترس از خدا
ترس از خدا به واقع ترس از خود و گناهان خویش است؛ وگرنه خداوند کانون مهر و محبت است. پس به این دلیل از خداوند باید ترسید که او در مقام دادخواهی قرار دارد و روزی به اعمال ما رسیدگی میکند. روبرو شدن با خدای دادگر و محاسبه در دیوانِ دقیق آن حضرت، به دل انسان ترس میافکند.
«وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوىٰ * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوىٰ».[1]
و اما کسی که از مقام و منزلت پروردگار خود و از ایستادن در برابر او در روز قیامت بترسد و نفس را از هواها منع کند، پس بیشک بهشت جایگاه اوست.
برخی از مفسران در تفسیر این آیه جایگاه خداوند را جایگاه دادخواهی و بعضی دیگر قیام در پیشگاه خدا در روز قیامت معنا کردهاند.
«يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمينَ».[2]
روزی که همۀ مردم [برای محاسبه و داوری] در پیشگاه پروردگار جهانیان برمیخیزند.
از مصداقهای ترس از خدا این است که مراقب حق الناس در تمام جهات باشیم مثلاً اگر کسی آبروی دیگری را برد، همین که متوجّه اشتباه خود شد، بلافاصله باید از خدا بترسد و به درگاه او روی آورد و توبه کند؛ زیرا ممکن است خداوند در برابر جفا کاری بندهاش تلافی کند که در این صورت برای انسان جفاکار، بسیار سنگین تمام میشود.
زیرا گرچه در بسیاری موارد خداوند این کارها را نادیده میگیرد، امّا ممکن است یک بار کیفر کند و برای تنبیه بندۀ خطاکار آبروی او را ببرد. این است که باید همواره در دل مؤمن خوف باشد. اگر گناهی مرتکب شد، خائف باشد از این که ممکن است خداوند او را به سزای آن گناه عقوبت کند.
مراحل خوف از خدا
خوف از خداوند سه مرحله دارد. یک مرحلۀ آن خوف از عذاب آخرت است. مرحلۀ دیگر خوف از عقوبت در دنیاست. خداوند ممکن است به سبب گناهی نعمتی را از انسان بگیرد. و نیز ممکن است خدا به دلیل گناهی بلایی نازل کند. پس اگر معصیتی از ما سر زد بیدرنگ به درگاه خداوند عرض کنیم: «إِلَهِي لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِک؛ بار پروردگارا، برای ادب کردن من عقوبتم نکن».[3] زیرا من توانِ عقوبت سخت تو را ندارم؛ پس برای ادب نمودنم راه دیگری را انتخاب کن. اینها همه حاکی از خوف بنده است. مؤمن سزاوار است که از خدای خود بترسد، از طرفی به آنچه در دست اوست امیدوار باشد.
امید به خدا در کنار خوف
خوف و رجا دو بال برای مؤمن است. وظیفۀ ما در برابر خداوند متعال این است که هرگز نه از رحمت او مأیوس شویم و نه به گذشت و خطاپوشیاش مغرور گردیم. این کار، راهکار تربیتی و اخلاقی مؤثری است.
ترس و محبت و امید به خدا سه اصل مهم از دیدگاه امام صادق (َع)
امام جعفر صادق (ع) فرمود:
«نجواى عارفان همواره بر سه اصل استوار است: «بیم» و «امید» و «حب»؛ بیم شاخۀ علم است و امید شاخۀ یقین است، و حب شاخۀ معرفت. نشانِ بیم، گریختن است و نشان امید، طلب کردن، و نشان حب، آن است كه محبوب را بر هر چیزی ترجیح دهد. پس چون علم در سینۀ مؤمن ایجاد شود، ترس پدید آید و چون خوف پدید آید، گریز از هر چه که خدا راضی نباشد پیش آید و كسى که بگریزد، نجات یابد، وچون نور یقین بر قلب بتابد، فضل الهى مشاهده شود و چون یقین در آن رسوخ كند، امید پدید آید و چون شیرینى امید را بچشد، در طلب آن به راه افتد.
چون به طلب برخیزد، گمشدۀ خویش را بیابد و چون نور معرفت تجلّى یابد، نسیم محبّت و عشق در قلب وزیدن گیرد و چون نسیم محبّت وزیدن گرفت انسان در سایۀ محبوب [خویش] انس یابد و او را بر هر غیری ترجیح دهد و اوامرش را انجام دهد و از نواهىاش بپرهیزد و آن دو را بر هر چیزى مقدّم بدارد. پس هرگاه با رعایت اوامر و نواهىِ محبوب بر خوان انس او نشیند، به روح مناجات و قربش واصل خواهد گشت.
این اصول سه گانه مانند، حرم، مسجد و كعبه است كه اگر كسى داخل حرم شود، از خلق ایمنى یابد و چون داخل مسجد شود، او از آلودگى به گناه ایمن باشد و اگر داخل كعبه شود، قلبش از اشتغال به هر چیزى جز ذكر خداى متعال در امان ماند.
پس اى مؤمن! چنانچه در حالى هستى كه اگر در آن حالت بمیرى با رضایت خاطر خواهى مرد، بر توفیق و محافظت الهى شاكر باش، و اگر چنین نیستى، خویش را به حالتى نیک و درست انتقال ده و بر عمرى كه در غفلت گذراندهاى پشیمان شو و در تطهیر ظاهرت از گناهان و پالایش باطنت از عیوب و كاستىها از خداى متعال مدد بجوى و قلبت را از دام غفلت بِرَهان و آتش شهوت را در خرمن نفست خاموش کن.»[4]
شرح حدیث
در اینجا متن حدیثی را که از کتاب ارجمند مصباح الشریعه نقل کردیم با توجّه و تأمّل بررسی میکنیم، این بررسی زیباییهای آن را بیشتر نمایان میکند. امام صادق (ع) فرمودند: نجوای اهل عرفان بر محور سه اصل میگردد، یعنی عارفان در خلوت خود با خدای خویش این سه چیز را همواره دارند: ترس، امید و محبّت.
ریشه ترس و محبت و امید به خدا
ترس از شاخههای علم است. «إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[5] اگر کسی به مسائل الهی و به معارف دینی عالم شد، ترس از خدا در دل او راه مییابد. کسی که نمیترسد نشانۀ آن است که عالم نیست و جاهل است. امید از شاخههای یقین است. اگر انسان به لطف و محبت خداوند و کرمِ سرشار او یقین کند و باور کند که دستان خدا همیشه پر است و عطای او چیزی از او نمیکاهد، میتواند به برآورده شدن حاجتش، اگر مصلحتش در آن باشد، امیدوار گردد. محبّت از شاخههای معرفت است. اگرانسان خدا را شناخت نسبت به او محبّت مییابد.
نشانههای ترس و محبت و امید به خدا
بعد حضرت دربارۀ نشانههای این صفت توضیح میدهند:
1. علامت خوف فرار کردن است. کسی که ترسیده از منطقۀ خطر فرار میکند. کسی که از گناه میترسد در منطقۀ گناه پرسه نمیزند و آنجا را ترک میکند.
2. دلیل و نشانۀ امیدواری طلب کردن است.
3. نشانه و دلیل محبّت نیز آن است که آدم محبوب خود را بر غیر او ترجیح دهد.
ثمرات ترس و محبت و امید به خدا
در ادامه به توضیح این نشانهها میپردازد: اگر علم در قلب انسان مستقر گردد، خوف نیز در پس آن میآید. از ویژگیهای عالم آن است که از گناهان خود میترسد. او از روبرو شدن با خدای خود بیم دارد. پس انسان بیمبالات که توجهی به گناهان خود و رودروییاش با رب العالمین ندارد، البته غافل است از خطری که در پیش دارد. اگر ترس واقعی (از منطقۀ خطر) داشته باشد مسلماً فرار میکند. و اگر فرار کرد قطعاً نجات پیدا میکند. حضرت راهکارها را در نهایت زیبایی به ما میآموزد.
یقین و امید به خدا
تا اینجا دربارۀ خوف و علم بود. در ادامه دربارۀ یقین و امیدواری میفرماید: اگر نور یقین بر قلب انسان مؤمن بتابد، فضل خدا را مشاهده میکند که همانا خدا اهل فضل است. فضل، یعنی نعمتِ ناخواسته. اگر توانست فضل خدا را ببیند به او امیدوار میشود؛ چراکه او بیدریغ و بدون درخواست، نعمت میریزد و آنها را به بندگان خود نثار میکند. و اگر شیرینی این امید را چشید از خدا درخواست میکند. و اگر موفّق شد بخواهد و طلب کند آنگاه مییابد. کسی دری را بکوبد و اصرار ورزد إنشاءالله پاسخ میشنود.
گفت پیغمبر که چون کوبی دری عاقبت زان در برون آید سری
حال اگر این خانه، خانۀ خدا باشد و در آن را بکوبد، چطور؟
معرفت و محبّت
سپس موضوع معرفت و محبّت را به میان میآورد. اگر نور معرفت در قلب کسی وزیدن گیرد و تجلّی یابد طوفان محبّت برپا میکند. اگر طوفان محبّت در قلب انسان وزید و با محبوب انس پیدا کرد، هیچ کسی را بر محبوب ترجیح نمیدهد. دیگر گناه به ذائقۀ او خوش نخواهد آمد؛ چنین چیزی شدنی است.
برای این منظور کافی است از خدا بخواهیم هم محبّت خود و هم بغض گناه و معصیت را در دل ما بپروراند؛ سپس دست به اجرای اوامر خدا زنیم و از نواهی خدا فاصله گیریم. امر و نهی خدا را بر هر چیز دیگری ترجیح دهیم. اگر انس ما با خدا دوام یابد و در این راه پابرجا بمانیم به روح مناجات و تقرّب به خدا خواهیم رسید.
این راهی است که حضرت برای قرب به خدا و کسب معنویت به ما نشان میدهد. همهٔ لذّتها در شهوتهای نفس نیست. همۀ لذّتها در هوا و هوسها نیست بلکه بالاترین لذتها در انس با خداست. محبّت با خدا، ارتباط با خدا، نیز شیرین است. این راهی است متفاوت با دستاوردهای فراوان.
[1]. سورۀ نازعات، آیات 40 و 41.
[2]. سورۀ مطففین، آیۀ 6.
[3]. بحارالأنوار، ج95، ص82.
[4]. مصباح الشريعة، ص119.
[5]. سورۀ فاطر، آیۀ 28.