فهرست مطالب این مقاله را ببینید
اعتدال به معنای میانه روی و دوری از افراط و تفریط است. برای داشتن زندگی دینی بر مبنای خدامحوری باید حدود و مرزهای الهی را شناخت و از افراط و تفریط دوری کرد. اهلبیت (ع) از شیعیان خود میخواهند به گونهای زندگی کنند که اسوهای برای دیگران باشند. اعتدالجویی همان پرهیز از انحراف است. اصل اعتدال دامنۀ گستردهای دارد که تمام زندگی را در بر میگیرد. در این مقاله به بررسی اصل اعتدال در سیرۀ معصومان (ع) میپردازیم.
چکیده
- اعتدال به معنای میانه روی و حدّ وسط است و در مقابل افراط و تفریط قرار دارد.
- اسلام آیین اعتدال است و در همۀ امور انسانها را به پرهیز از افراط و تفریط دعوت میکند.
- یکی از اصول و مبانی حاکم بر سیرۀ اهل بیت (ع) اصل اعتدال و میانهروی است. گسترۀ این اصل وسیع است و در امور مختلف و گوناگونی جریان دارد.
- افراط در عمل موجب وسواس، در عبادت موجب خستگی و بیمیلی و در انفاق موجب تهیدستی و بیچارگی میشود.
معنای اعتدال
اعتدال به معنای رعایت کردن حدّ وسط و حدّ میانه است و در مقابل تندروی و کندروی یا افراط و تفریط است. انسانی که تشنه است اگر آب بنوشد و سیراب شود حدّ اعتدال را رعایت کرده است، امّا اگر بیش از نیاز و فراتر از تشنگی بنوشد افراط و تندروی کرده و اگر نه، کمتر از حد سیراب شدن بنوشد، تفریط و کندروی کرده است.
اسلام آیین اعتدال است. در همۀ امور انسانها را به رعایت میانه روی و اعتدال فراخوانده و همواره افراط و تندروی یا تفریط و کندروی را نکوهیده است. چه در اعتقاد و چه در عمل:
عدم افراط و تفریط در عقیده
اگر در عقیده تندروی کنیم دچار غلّو میشویم. مثلاً اگر امیر المؤمنین علی (ع) را دقیقاً هم شأن و همانند رسولالله (ص) یا برتر از آن بدانیم، یا آن حضرت را در حدّ خدایی بالا ببریم، غلّو است و حرام، و در افراط و تندروی جای میگیرد. حال اگر به عکس آن حضرت را پایینتر بیاوریم و مثلاً برخی شئون آن حضرت را، مانند دانستن علم غیب، و داشتن عصمت – البتّه به اذن خداوند- انکار کنیم و بر این باور باشیم که علم غیب و عصمت، در شئون آن حضرت نیستند، دچار کندروی و تفریط شدهایم.
مثال دیگری بزنیم: برخی افراد قائل به جبر هستند و معتقدند که انسان در زندگی مادّی خویش هیچکاره است و از خود اراده و نقشی ندارد و همۀ امور تسلیم خداست. این نادرست و افراط است. از سوی دیگر برخی بر این باورند که سرنوشت آدمی و تمامی حوادث و امور جاری در دست انسان است و خداوند همۀ امور را به ما انسانها واگذار کرده است. مثل ساعتی است که سازندهاش آن را به خوبی میسازد و آن را کوک میکند و پس از آن دخالتی در کارکرد آن ساعت و سازه ندارد. این هم غلط و تفریط و نوعی کندروی میباشد. نه خداوند به مانند آن ساعتساز است – العیاذ بالله – و نه بشر را خلع ید و بیاختیار کرده است، بلکه عقیدۀ درست حد وسط است. براساس تعالیم مکتب اهلبیت (ع):
لا جَبرَ وَ لا تَفوِيضَ وَ لَكِن أَمرٌ بَينَ أَمرَينِ [1]
یعنی نه جبر و نه تفویض و واگذاری امور، بلکه امری میان این دو است.
باز هم مثالها را بیشتر کنیم: برخی خداوند سبحان و ذوالجلال را به مخلوقات تشبیه و مانند میکنند و او را دارای جسم و جسد میدانند و رفتارهایی انسانی به او نسبت میدهند. برخی نیز در مقولۀ صفات الهی قائل و معتقد به تعطیل هستند و میگویند که ما نمیتوانیم صفات او را بشناسیم و بفهمیم. این هم غلط است و از اعتدال خارج. صفات الهی با صفات بندگان تفاوت دارد؛ صفات الهی ذاتیاند و صفات بندگان اکتسابی و غیرذاتی. مثلاً علم صفتی است که ذاتی خداست امّا صفت علم در ما اکتسابی است و باید اندک اندک آن را کسب کنیم. اعتدال در این عقیده این چنین است.
دربارۀ اهلبیت (ع) باید گفت که آنها مثل ما آدمیزادگانی عادی نیستند، بلکه مورد عنایت خدایند و به آنها شئونی داده عطا شده که هرگز هیچ بشر معمولی به آن شئون دسترسی ندارد. دربارۀ آنان نه دچار غلو شده و نسبت خدا گونگی بدهیم و نه دچار تقصیر شده و آنان را آدمیانی عادی بخوانیم. گرچه علم غیب دارند امّا مستقل و ذاتیِ آنان نیست بلکه خداوند آن را عطا کرده است. معجزات و کرامات آنها به فراوانی نقل شده است و چنین افتخارات و امتیازاتی داشته و دارند، امّا به اذن خدا. آنها هر چه دارند از خداوند است نه مطلق و از خودشان.
میانه روی در حوزۀ اخلاق
اعتدال در حوزۀ اخلاق نیز بسیار مهم است. نه راه و روش مرتاضان را پیش بگیریم و از زندگی و جامعه به گوشهای دنج عزلت گزینیم و نه راه عیّاشان و هوسبازان را پیشه کنیم. نه غرائز تعطیل شوند و نه بدون حدّ و مرز رها گردند. برای غرایز جنسی راه اعتدال ازدواج است. در خوردن و نوشیدن و درآمد و دنیاداری نیز لقمۀ حلال و کسب و کار شرعی وجود دارد که در آن طبق قواعدی شرعی به جمعآوری مال حلال پرداخته میشود.
میانه روی در عبادت
در عبادت و بندگی نیز نه رهبانیّت و ترک دنیا وجود دارد و نه غرق شدن در امور مادّی و رها شدن در لذّتها.
به تعبیر قرآن کریم:
«وَ مِنهُم مَن يَقولُ رَبَّنا آتِنا فی الدُّنيا حَسَنَةً وَ فی الآخِرَةِ حَسَنَةً»[2]
برخی از آنان میگویند خداوند در دنیا به ما حسنهای عطا کن و در آخرت نیز حسنهای.
اعتدال در اقتصاد
در امور اقتصادی نه تجملگرایی و دنیازدگی رواست، و نه یکسره ترک دنیا و محرومیّت، چنانکه قرآن کریم میفرماید:
«وَ لا تَنسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنيا»[3]
سهم خود را از دنیا فراموش مکن.
اعتدال در همۀ زوایای زندگی و اعتقادی جاری است. مثلاً در امور اجتماعی نیز براساس تعالیم دینی، حق نداریم در حصاری فروبسته و جدای از مردم بنشینیم و دیگران را فراموش نماییم و نه آنکه چنان بیبندوبار و رها استقلال و اصالت و فرهنگ و مذهب خود را یکسره به کناری بیندازیم و جذب فرهنگهای دیگر شویم و هویت خود را از دست بدهیم. در حیطۀ ارزشهای معنوی نیز نه آنچنان در معنویت فرو برویم و دنیا و مادّیات را ترک کنیم، یا بالعکس مجذوب مادیّات شویم و با معنویت بیگانه شویم، که از میانه روی فاصله گیریم و انگشتنمای همنوعان شویم.
باید به قدر ضرورت از مادّیات بهره بگیریم و در معنویات نیز آنقدر پیش رویم که بر زندگی خانوادگی و اجتماعیِ ما اثر منفی نگذارد. در امور سیاسی، اعتقادی، اخلاقی، ورزشی، اجتماعی، خانوادگی، و در یک جمله، در همه چیز، اعتدال وجود دارد و اگر اعتدال و میانه روی رعایت نشود قطعاً راه به خطا بردهایم. مثلاً احترام به والدین چقدر ارزشمند و ستودنی است؟ حال اگر کسی چنان والدین خود را گرامی بدارد که او را به سمت شرک و دیگرپرستی بخوانند، و باز هم از آنان اطاعت کند، اصل اعتدال را رعایت نکرده است.
اصل اعتدال
یکی از اصول و مبانیِ حاکم بر سیرۀ اهلبیت (ع)، اصل اعتدال و میانه روی است. در روایت آمده است:
کانَ رَسولُ الله مُعتَدِلَ الأَمرِ غَيرَ مُختَلِف[4]
پیغمبر گرامی خدا (ص) در همۀ امور میانهرو بود، نه کندرو و نه تندرو.
قرآن کریم نیز از زبان حضرت لقمان (ع) به فرزندش چنین میفرماید:
«وَ اقصِد فی مَشيِك»[5]
در مشی خود میانهرو باش.
به همین جهت خداوند امّت اسلامی را امّت میانه نامیده و فرموده:
«جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطاً لِتَكونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاس»[6]
بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید.
طبق روایتی امام صادق (ع) در تفسیر آیۀ فوق فرمود:
نَحنُ أُمَّةُ الوَسَطِ وَ نَحنُ شُهَداءُ اللَّهِ عَلَى خَلقِهِ وَ حُجَّتُهُ فی أَرضِه[7]
ما امت میانه هستیم و ما گواهانِ خدا بر خلق او، و حجت خدا بر روی زمین اوییم.
در روایتی حضرت امام جعفر صادق (ع) میفرماید:
يَا مَعشَرَ الشّيعَةِ شيعَةِ آلِ مُحَمَّدٍ (ص) كونُوا النُّمرُقَةَ الوُسطَى يَرجِعُ إِلَيكُمُ الغالی وَ يَلحَقُ بِكُمُ التَّالی[8]
ای گروه شیعیان، شیعیانآلمحمّد (ص) اعتدالجو باشید، تا افراطکاران به شما بازگردند و تفریطگران به شما برسند.
شیعیان میانهگزین و دارای جایگاه میانه هستند.
اعتدال روش امیرالمؤمنین (ع)
حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیز بارها روش خویش را اعتدال و میانه روی معرفی کرده است، از جمله:
طَرِيقَتُنَا القَصدُ [9]
شیوه و روش ما میانه روی است.
و در جایی دربارۀ جاهل میفرماید:
لَا يُرَى الجاهِلُ إِلَّا مُفرِطاً أو مُفرِّطاً[10]
جاهل را از دو حال بیرون نمییابی: یا افراط میکند و یا تفریط.
و نیز در عهدنامۀ ایشان به مالک اشتر در خصوص میانه روی آمده است:
وَ ليَكُن أَحَبَّ الأُمورِ إِلَيكَ أَوسَطُها فی الحَقِّ[11]
و باید از کارها آن را بیشتر دوست بداری که میانه باشد (نه از حق بگذرد و نه فرو ماند).
اصل اعتدال، هرگز به معنای کوتاهی نیست. اعتدال پرهیز از انحراف است، چه انحراف از نوع افراط باشد و چه تفریط، هر دو آسیبهایی جدّی هستند که ممکن است مسبب ضررهای جبرانناپذیری شوند.
امیر المؤمنین (ص) میفرمایند:
یهلِكُ فِیَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ مُفرِطٌ، وَباهِتٌ مُفتَر[12]
دو کس دربارۀ من هلاک شدند: دوست افراطی، و دشمن تهمت زن [که به افترا به او نسبت کفر دادند].
یکی از یاران حضرت امیر (ص) به نام حارث بن عبدالله همدانی خدمت حضرت رسید و عرض کرد: یا امیر المؤمنین، مردم دربارۀ شما سه دسته شدهاند: عدهای به غلو گرفتار شدهاند و میگویند شما خدا هستید و دستهای شما را کافر میدانند و عدّۀ اندکی که همان شیعیان شما هستند حدّ میانه را دارند. حضرت فرمود: هر دوی آنها، یعنی دستۀ اوّل و دوم اشتباه میکنند. کسی که از ما جلو افتاده باید برگردد و کسی که عقب مانده باید خود را برساند. امّا شیعیان ما ملازمان و محافظان حدّ وسط هستند؛ نه افراط میکنند و نه تفریط.
شیعیان در عین آنکه اعتقاد دارند امامان صاحبان شخصیّتهایی ویژه هستند که دارای علم و عصمت و ولایتاند همچنان آنها را بندههای خدا میدانند. از همین روست که در سخنان حضرت امیر (ع) آمده است:
مَن أَرادَ السَّلامَةَ فَعَلَيهِ بِالقَصد[13]
هر که جویای سلامت است پس باید میانه روی پیشه کند.
اعتدال و میانه روی در قرآن
در سراسر قرآن کریم، فرهنگ اعتدال و میانهروی به چشم میخورد. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«وَ كَذلِكَ جَعَلناكُم أُمَّةً وَسَطاً لِتَكونوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ»[14]
و همچنین شایان را امّتی وسط و میانه ساختهایم تا بر مردم گواه و شاهد باشید.
برای نمونه دربارۀ انفاق و حدّ آن آمده است:
«وَ الَّذينَ إِذا أَنفَقُوا لَم يُسرِفُوا وَ لَم يَقتُرُوا وَ كانَ بَينَ ذلِكَ قَواماً» [15]
و کسانیاند که چون انفاق کنند نه اسراف میکنند و نه تنگ میگیرند، میان این دو [روش] حد وسط را برمیگزینند.
در اینجا میبینیم که در صفت بسیار نیکو و ارزشمند انفاق و مشکلگشایی از حوادث مالیِ دیگران نیز هرگز حدّ وسط و میانه روی را ترک نمیکنند. نه چنان میدهند که دچار اسراف و زیادهروی شوند و نه چنان کم و ناچیز میدهند که به خساست و آزمندی گرفتار شوند. یعنی براساس توان مالی خویش و نیاز طرفِ مقابل انفاقی میکنند که نماد اعتدال آنها در رفتارشان باشد.
نیز در قرآن میخوانیم که لقمان به پسر خود میگوید که در راه رفتن خود نیز باوقار و معتدل و میانهرو باشد: وَ اقصِد فی مَشيِكَ[16] زیرا قصد و اعتدال صفت مؤمن راستین است:
المُؤمِنُ سيرَتُهُ القَصدُ [17]
شیوۀ مؤمن میانه روی و اعتدال است.
و
مَنِ اقتَصَدَ أَغناهُ اللَّهُ [18]
هر که در امور مالی مقتصد و میانهپرداز باشد خداوند او را غنی و بینیاز میسازد.
امام صادق (ع) میفرمایند که در ایّام جوانی و خردسالی شوقمندانه مشغول طواف کعبه بودم و در عبادت و پرستش خداوند متعال بسیار کوشش و پرکاری میکردم. غرق در عرق بودم و با اشتیاق و مداوم نماز و طواف را انجام میدادم که پدرم حضرت امام باقر (ع) میفرمایند:
یا جَعفَر، يَا بُنَیَّ، دُونَ ما أَراكَ تَصنَعُ؛ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذا أَحَبَّ عَبداً رَضِیَ عَنهُ بِاليَسِيرِ[19]
پسرم جعفر، کمتر از این عبادت کن که خداوند –عزوجل- هرگاه بندهای را بخواهد و بپسندد به عمل اندکِ او نیز راضی میشود.
در امور سیاسی نیز نباید مثل متخصصان سیاست غرق در آن شویم که از کارهای دیگر غافل بمانیم و از بندگی و تحصیل بزنیم. از طرفی هم بیخبر نمانیم و بدانیم در کشور و دنیا چه میگذرد. باید میانهرو بود و به قدر کفایت از امور جاریِ سیاسی مطلع بود.
افراط و تفریط دو سویۀ خطرناک است که در همه چیز یافت میشوند. در عقاید به کفر میکشد و در فرهنگ به ابتذال و در اقتصاد به فقر و خِسّت یا رفاه طلبی و دنیا پرستی و تجملگرایی. در برخی رفتارها وسواس یا بیبندوباری اخلاقی و شرعی پیامد قطعی آن است. خستگی و تنبلی در عبادت یا زهد کور و رهبانیّت محصول نداشتنِ اعتدال است. امیرمؤمنان علی (ع) میفرمایند:
هَلَكَ فیَّ رَجُلانِ: مُحِبٌّ غالٍ وَ مُبغِضٌ قالٍ[20]
دو کس دربارۀ من هلاک شدهاند؛ دوستداری که گرفتار غلو شده و کینهتوزی که سرکشی و زیادهروی را پیشه کرده است.
تا به امروز هستند کسانی که امیر المؤمنین را خدا میدانند و به وادی غلو افتادهاند. بودند کسانی که آن حضرت را برفراز منبر لعن و سب میکردند. امروزه داعش و امثال آن پیامد و محصول شوم آن تفکّرند. همانها که به هنگام شهادت امیر المؤمنین (ع) با شگفتزدگی پرسیدند: علی در مسجد چه میکند؟ آیا مگر او نماز میخواند؟ این دو گروه اعتدال را رعایت نکردند و چنین گرفتار شدهاند. دوسویۀ این افراط و تفریط دربارۀ مولا مایۀ شگفتی است: خدا، کافر. این سوی، او را خدا دانستند و آن سوی اصلاً او را کافر خواندند. او عبد مخلص و مطیع امر خداست که به امر الهی، عصمت و علم غیب و کرامات و فضائل فراوان و فراتر از حد شمارش را دارا است. خدا به او ولایت تکوینی عطا کرده و به اوج رسانده به گونهای که قسیم النّار و الجنّه است.
در تاریخ این دو جریان افراطی و تفریطی ضربههای فراوانی به اسلام زدهاند. در گوشه و کنار عالم اسلامی هر چه جرم و جنایت روی داده بود یک سوی آن به افراطگرایان و تفریطگرایان میانجامید. خوارج مظهر تفریط هستند و در زمان فرمانروایی امیر المؤمنین جنایات فراوانی را مرتکب شدند و با کژ فهمی شعار إِنِ الحُكمُ إِلاَّ لِلهِ [21] را سردادند و جنگیدن با آن حضرت را پیش گرفتند. جنگ نهروان میان خوارج و سپاهیان امیرالمؤمنین (ع) بوده است. نهروان مظهر تفریط در عقاید به ویژه در مقولۀ رهبری و امامت در اسلام است.
از سوی دیگر خوارج افراط هم میکردند. آنها قرائتی از دین داشتند که بسیار زمخت و خشک است. امام باقر (ع) در همینباره فرمودهاند: ضَيَّقوا عَلَى أَنفُسِهِم[22]؛ [خوارج] برخود سخت گرفتهاند. اگر کسی گناهی میکرد فوراً او را به کفر و خروج از دین متهم میکردند و به سادگی حکم مرگ او را امضا میکردند. مثالی دیگر در همینباره بیاوریم: روزی تعدادی از صوفیان خدمت امام رضا (ع) رسیدند. آن حضرت لباس زیبا و تمیزی بر تن داشتند و آنان همگی پشمینهپوش بودند. با دیدن این لباسها بر تن امام زبان به اعتراض گشودند که چرا شما لباس چنین بر تن کردهاید، حال آنکه دل بستن به دنیا و گرامی داشتنِ نفس در اسلام امری است ناپسند؟! امام این آیه را تلاوت فرمودند:
«قُل مَن حَرَّمَ زينَةَ اللَّهِ الَّتي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزقِ»[23]
بگو: زینت های خدا و روزی های پاکیزه ای را که برای بندگانش پدید آورد، چه کسی حرام کرده؟!
موضوع اعتدال در سیرۀ رسولالله (ص) یکی از چشمگیرترین خصلتهاست. امیر مؤمنان علی (ع) در اینباره و در توصیف حقگویی آن حضرت میفرمایند:
در بیان حق کوتاهی نمیکرد و یا از آن فراتر نمینهاد.[24]
میانه روی و پرهیز از افراط و تفریط ویژگی آشکار رسول اکرم (ص) است.[25] یک بار برای تأکید بر این ویژگی که از ویژگیهای اسلام است سه مرتبه، مصرانه فرمودند: تا میتوانید میانه روی کنید؛ تا میتوانید میانه روی کنید، تا میتوانید میانه روی کنید.[26] نیز بارها و بارها فرمودهاند که بهترین شما کسی است که نه آن جهانش را برای این جهان رها کند و نه این جهان را برای آن جهانش. به صراحتِ تمام میفرمودند: چه نیک است میانه روی در امر عبادت.[27]
اعتدال و میانه روی در سیرۀ شخصی امیر مؤمنان علی (ع) نیز چشمگیر است. به یاران خویش همواره نصیحت میفرمود که میانه روی را رعایت کنید. میفرمود: بهترین کارها اعتدال و میانه روی است.[28] در امور اعتقادی نیز با غلو شدیداً برخورد میکردند. در امور اقتصادی همواره میفرمودند:
بخشنده باش امّا نه ولخرج؛ به اندازه خرج کن و معتدلانه، و از خساست و تنگچشمی بپرهیز.[29]
میفرمود: تا میتوانید میانه روی و اعتدال را رعایت کنید.[30] میفرمودند: اندکی را که هماره و پیاپی انجام میدهی، بهتر است از بسیاری که از آن دلزده میشوی.[31] میفرمودند: دلها را شوق روی آوردن به کاری است یا میل رویگرداناند از آن؛ اگر دل را شوقِ روی آوردن باشد، آن را به مستحبات وادار، و اگر میل رویگرداندن باشد، به همان واجبات بسنده کن.[32]
واضح است که سایر حضرات معصومین (ع) اعتدال را در سیره و زندگی خویش رعایت میکردند. بداهت سخن بینیازمان میکند از اطالۀ کلام. پس چهارمین محور سیرۀ فردی ائمّۀ معصومین (ع) مقوله میانه روی و اعتدال است.
اصل اعتدال دامنۀ گستردهای دارد و همۀ زمینههای حیات انسان را در برمیگیرد. در مسائل اجتماعی، خانوادگی و حتّی عبادی باید جانب اعتدال را رعایت کرد. نباید آن قدر غرق در عبادت شد که خانه و خانواده را فراموش کرد، و نه به حدّی مشغول خانواده شد که از عبادت و انجام واجبات الهی بازماند.
شیوۀ زندگی خانوادگی پیامبر اکرم (ص)
روایت زیبایی را حضرت امام حسین (ع) نقل میکند که در آن شیوۀ زندگی خانوادگی پیامبر اکرم (ص) را ترسیم میسازد. حضرت امام حسین (ع) از پدر گرامیاش امیر مؤمنان (ص) سؤال میکند که پدر جان شیوۀ حضور پیامبر (ص) در خانه چگونه بود؟ حضرت امیر (ص) فرمود:
كانَ إِذا أَوَى إِلَى مَنزِلِهِ، جَزَّأَ دُخولَهُ إِلَى ثَلَاثَةَ أَجزاءٍ: جُزءاً لِله وَ جُزءاً لِأَهلِهِ وَ جُزءاً لِنَفسِهِ [33]
[حضرت] هنگامی که به درون خانه میآمد، زمان حضورش را در خانه به سه قسمت تقسیم میکرد: قسمتی برای خدا [و عبادت] و قسمتی برای خانواده و قسمتی دیگر را صرف خودش میکرد.
این حدیث اصل اعتدال را به بهترین شکل نمایان میسازد و راه و روش مدیریت زمان و شیوۀ درست استفاده از آن را به ما آموزش میدهد. مدیریت زمان حضرت کاملاً مبتنی بر اعتدال است. در این شیوه میتوان به همۀ ابعاد زندگی رسیدگی کرد و از افراط و تفریط در امان بود.
[1]. الكافی، ج 1، ص 160.
[2]. سورۀ بقره، آیۀ 201.
[3]. سورۀقصص، آیۀ 77.
[4]. معاني الأخبار، ص 82
[5]. سورۀ لقمان، آیۀ 19.
[6].سورۀ بقره، آیۀ 143
[7].البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 343.
[8]. الکافی، ج 2، ص 76.
[9]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 253.
[10].نهجالبلاغه، حکمت 70، ص 480.
[11]. نهجالبلاغه، ص 429.
[12] . همان، ص 386.
[13]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 596.
[14]. سورۀبقره، آیۀ143.
[15]. سورۀ فرقان، آیۀ 67.
[16]. سورۀ لقمان، آیۀ 19.
[17]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 80.
[18]. نهج الفصاحه، ص 755.
[19]. الکافی، ج 2، ص 87.
[20]. نهجالبلاغه، ص 489.
[21]. سورۀ یوسف، آیۀهای 40 و 67
[22]. الکافی، ج 2، ص 405.
[23]. سورۀ اعراف، آیۀ 32.
[24]. سنن النبی، ص 104.
[25]. بحار الانوار، ج 16، ص 379؛ شرح نهجالبلاغه (ابن ابی الحدید)، ج 7، ص 72.
[26]. الخصال، ص 618؛ مسند ابی یعلی، ج 3، ص 334.
[27]. کنز العمال، ج 2، ص 480.
[28]. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 433.
[29]. نهجالبلاغه، حکمت 33.
[30]. تحف العقول، ص 116.
[31]. غرر الحکم، حدیث 6740.
[32]. عوالی اللئالی، ج 3، ص 295؛ نهجالبلاغه، حکمت 304.
[33]. بحار الانوار، ج 73، ص 202.
افراط نقطه مقابل تفریط و هردو زیانبارند اما خطر افراط بسیار بیشتر از تفریط است. فرد افراطی ناقض حقوق دیگران و اسیبهای فراوان به جامعه میرساند اما فرد تفریطی در مقابل ظلم و نقض حقوقش واکنش نشان نمیدهد و سبب جسارت بیشتر افراطی ظالم میشود. میانه روی حد وسط این دو است که سبب سلامت و پیشرفت جامعه میشود.