فهرست مطالب این مقاله را ببینید
عقل یکی از نعمتهای بزرگ الهی است؛ که خداوند آنرا به بشریت عطا فرموده است. بیگمان قابلیتهای بالای عقل انسان سبب برتری او از دیگر موجودات شده؛ و پیشرفتهای علمی جهان، نشان دهنده قدرت بالای عقل انسان است. ادعای غرب برای مدیریت جهان بر مبنای همین دیدگاه است که عقل خود را کامل میدانند.
از طرفی میدانیم قابلیتهای عقل محدود است. به عنوان مثال اختلافاتی که بین دانشمندان پیش میآید نشان میدهد که عقل انسان کامل نیست. ما اطلاع کامل از همۀ ویژگیهای عالم خلقت نداریم. همین امروز، بشر با همۀ رشد علمی خود معترف است که تازه در آغاز راه است و ندانستههای او هزاران برابر دانستههای او است. بهعنوان مثال کارل پوپر، فیلسوف بزرگ قرن بیستم، کتابی دارد بنام «میدانم که هیچ نمیدانم» بخشی از این کتاب فهم و شناختِ انسان را زیر سؤال میبرد و میگوید علم انسان، هر لحظه در معرض بطلان قرار دارد؛ چراکه هر لحظه علم جدیدی میآید و نظریات قبلی را رد میکند.
اینجاست
که این سوال پیش میآید که کارایی و کارآمدی عقل تا چه حد است؟ آیا عقل به تنهایی
میتواند انسان را به سعادت مطلوب برساند؟ این سوالی است
که در این مقاله قصد داریم به آن پاسخ دهیم.
چکیده
- انسان برای رسیدن به کمال نیازمند برنامهای جامع است؛ اما آیا عقل انسان میتواند در تهیۀ برنامۀ جامع جایگزین مناسبی برای وحی باشد و ما را از تعالیم انبیاء بینیاز سازد؟
- پاسخ اجمالی این است که عقل انسان کارآمدی لازم برای ادارۀ زندگی را ندارد. شاهد این مسأله اختلافاتی است که میان مردم و صاحبنظران دربارۀ ادارۀ امور زندگی وجود دارد و وجود این اختلافات ضرورت فرستادن انبیاء را نشان میدهد.
- در پاسخ تفصیلی به این سؤال باید به سه نکته توجه کرد:
- حوزۀ کارآمدی عقل: عقل، ابزار کشف حقیقت است، نه معدن آن. از همین رو هر چند در مواردی که اطلاعات جامع و کامل در اختیار او قرار گیرد، حکم آن، صحیح و کارآمد است؛ اما اگر اطلاعات ناقص یا نادرست به او داده شود، حکم عقل ناقص و نادرست خواهد بود و اگر اطلاعاتی هم نداشته باشد، مجبور به سکوت است.
- نقاط ضعف انسان: انسان گاه به خودخواهی و خودمحوری دچار میشود، گاه تحت تأثیر جو و تبلیغات قرار میگیرد. از این رو در مواردی با اینکه اطلاعات صحیحی از برخی مسائل اعتقادی یا رفتاری دارد، اما این موانع باعث میشود عقل انسان به درستی حکم نکند و آدمی از حوزۀ عقلانیت و عدالت خارج شود؛ بنابراین، انسان برای رسیدن به کمال نیازمند وحی و تعالیم انبیاء است.
- ویژگیهای موضوعات اعتقادی و عملی:
مقدّمه
انسان برای رشد و تعالی نیازمند یک برنامۀ جامع هستیم، چرا که خداوند متعال وقتی انسان را آفریده است او را بیهدف نیافریده و برای اینکه به کمال مناسب خود نایل شود نیازمند یک برنامه جامع است. ویژگیهای این برنامه در مقاله «ربوبیّت الهی و هدایت انسان» مورد بررسی قرار گرفته است.
کافی نبودن عقل انسان در برنامه ریزی
این درس به بررسی یک سؤال و پاسخ آن اختصاص دارد، درست است انسان نیازمند کمال روحی و معنوی میباشد و باید برای آخرت خود فکر کند و برنامهریزی داشته باشد، اما نکتۀ مهم این است که انسان موجودی است که با سایر موجودات یک تفاوت اصلی دارد و آن تفاوت این است که انسان عقل دارد و سایر حیوانات و سایر موجوداتی که خداوند متعال آفریده دارای عقل نیستند.
سؤالی که مطرح است این است: آیا عقل انسان نمیتواند به جای وحی بنشیند؟ آیا انسان نمیتواند به وسیلۀ عقل برای زندگی و آخرت خود برنامهریزی لازم و مناسب را داشته باشد و در واقع به وسیلۀ عقل خود از تعالیم انبیاء بینیاز شود؟ آیا نمیتوانیم بگوییم خدایی که انسان را آفریده برای اینکه انسان در مسیر کمال قرار بگیرد به او عقل داده است و اگر انسان به عقل خود عمل کند کافی است، دیگر نیازی به فرستادن پیامبر و تعالیم آسمانی در جهت رسیدن به کمال وجود ندارد؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت:دو جواب برای این مسأله؛ یک جواب اجمالی و یک جواب تکمیلی و تفصیلی وجود دارد. جواب اجمالی مسأله در سورۀ مبارکۀ بقره آمده است، خداوند متعال در این آیه به فلسفۀ نبوت اشاره میکند و میفرماید:
﴿وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحقّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ﴾ [1]
و همراه آنها [پیامبران] كتاب آسمانى را به حق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند حکم كند.
عقل انسان کارآمدی کافی برای هدایت زندگی اجتماعی و سؤالاتی که در ارتباط با آخرت خود دارند، را ندارد. شاهد این مسأله اختلافاتی است که در بین مردم وجود دارد و آیه آن را بیان میکند. در عصر حاضر نیز با تمام ادعاهایی که میشود شاهد اختلافات فراوانی بین صاحب نظران و اندیشمندها هستیم، در اقتصاد، فرهنگ، قانون گذاری، شیوۀ اجرای قانون و بسیاری از مسائل دیگر.
مثلاً برخی از جوامع میگویند باید حجاب آزاد و ممنوعیت آن حاکم باشد و هیچ کس حق ندارد از حجاب استفاده کند، از این دست اختلاف نظرها فراوان وجود دارد. خداوند متعال میفرماید: هدف از فرستادن پیامبران این بوده که قول فصل و سخن پایانی نسبت به اختلافاتی که در بین مردم وجود دارد، بیان شود. این پاسخ اجمالی به سؤال بود. اما برای پاسخ تفصیلی به مسأله باید سه نکته مطرح شود:
اول: حوزۀ کارایی عقل است، لازم است بدانیم که کارایی و کارآمدی عقل انسان در چه حوزهای است.
دوم: ویژگی موضوعاتی که ما در مسیر هدایت به آنها نیاز داریم، این موضوعات ویژگیهای خاصی دارند که باید این موضوع بررسی شود.
سوم: نقاط ضعف انسان، در کنار عقلی که خدا به او داده است، نقاط ضعفی وجود دارد که باید تأثیر آن بر عقل بررسی شود. اگر مجموعۀ این سه نکته را با هم ملاحظه کنیم، به این باور میرسیم که عقل انسان برای هدایت او و برای رساندن او به مراتب کمال کافی نیست و انسان حتماً نیازمند وحی آسمانی است.
الف ـ بررسی کارایی عقل انسان
برای بررسی کارآمدی عقل باید چند مرحله بحث شود:
ابزار کشف بودن عقل انسان
مطلب اول این است که باید بدانیم، عقل انسان ابزاری برای کشف حقیقت است نه معدن حقیقت. اینطور نیست که حقایق عالم همه در عقل ما ذخیره شده باشد، حقایق عالم در عقل انسان نیست عقل ما یک ابزار است، یک وسیله است برای اینکه با این وسیله بتوانیم حقایق عالم را کشف کنیم. به طور مثال عقل انسان مثل یک دوربین است، در درون دوربین تصاویر ثبت نشده است، ما به کمک دوربین میتوانیم تصاویری را که در دوردست قرار دارد، بهتر و شفافتر مشاهده کنیم.
بنابراین، دوربین ما نمیتواند تصاویری را که در کهکشانهای دیگر ، و یا اعماق آبها ، پشت کوهها یا پشت ابرها و موانع طبیعی قرار گرفته نشان دهد. گاهی برای رسیدن به حقایق عالم موانعی وجود دارد. ظرفیت دوربین محدود است و لنز دوربین آن قدر قوی نیست تا بتواند از مسافتهای دور اطلاعات مناسبی را در اختیار ما قرار دهد، بنابراین، عقل انسان وسیله و ابزاری برای کشف حقیقت است، عقل معدن حقیقت نیست. عقل برای تعقل و اندیشیدن، باید اطلاعات داشته باشد و خود عقل منبع علم نیست.
لازمه های تعقل
مطلب دوم پاسخ به این سؤال است: معیار کارآمدی این ابزار (عقل) چیست؟ با توجه به مطلب قبل، باید گفت: عقل برای کارآمد بودن نیاز به علم و اطلاعات دارد و باید اطلاعاتی که در اختیار آن قرار میگیرد اطلاعات جامع و صحیح باشد، اگر اطلاعات جامع و صحیحی در اختیار عقل قرار بگیرد و مانعی در کار نباشد عقل میتواند به کار بیاید و انسان را به سرمنزل مقصود برساند. در یک تقسیمبندی ما میتوانیم در مورد نسبت بین اطلاعات و کارآمدی عقل چهار حالت را تصورکنیم.
حالت اول؛ این است که اطلاعات جامع و کاملی در اختیار عقل ما قرار بگیرد، اگر این اتفاق بیفتد حکم عقل صحیح و کارآمد است و قابل اعتماد خواهد بود. حالت دوم؛ این است اطلاعاتی که در اختیار عقل انسان قرار میگیرد اطلاعات صحیحی است اما ناقص است؛ یعنی همۀ آنچه را که باید بدانیم، نمیدانیم و به آن بخشی که رسیدهایم درست است ولی بخشهای دیگری از نگاه عقل انسان پنهان مانده است. طبیعتاً در این حالت حکم عقل، حکم ناقصی خواهد بود و به اصطلاح حکم عقل ظنی خواهد بود نه یقینی، عقل نمیتواند حکم کاملی بدهد، چون اطلاعات و دادههایی که در اختیار دارد اطلاعات کافی نیست.
حالت سوم؛ این است که اطلاعات غلط در اختیار عقل انسان قرار بگیرد، انسان در اطلاعاتی که دریافت کرده اشتباه کند، در این صورت حکم عقل، حکم غلط و گمراه کننده خواهد بود، نمی توان به این حکم اعتماد کرد. حالت چهارم این است که انسان علم نداشته باشد، از واقعیت هیچگونه اطلاعی نداشته باشد، در این حالت عقل انسان نمیتواند حکم کند، عقل در این حالت ساکت است و نمیتواند حکمی بدهد.
با توجه به نکاتی که مطرح شد به مثال قبل توجه می کنیم، وقتی ما با دوربینی صحنهای را مشاهده میکنیم همۀ آنچه را که لازم است، میبینیم، درست هم میبینیم، بر معیار آنچه که دیدیم قضاوت کاملی را ارائه میکنیم. مثلاً در صحنۀ مسابقات ورزشی گاهی اختلافی رخ میدهد مثلاً آیا این توپ از دروازه گذشت یا نگذشت؟ معمولاً دوربینهای قوی در استادیومها نصب شده که بادقت صحنه را بررسی میکنند و حکم میکنند که این توپ از دروازه عبور کرد یا نکرد، چون اطلاعات دقیق در اختیار است حکم درست است.
اگر اطلاعات درست باشد ولی کافی نباشد، مثلاً بعضی از دوربینها صحنه را نشان میدهند و درست هم نشان میدهند اما از یک زاویۀ خاصی که باید این صحنه دیده شود تا بتوان نتیجهگیری کرد، دوربین در آن زاویۀ خاص وجود نداشته، اینجا اطلاعات ما درست ولی ناقص است، طبیعتاً ما نمیتوانیم حکم کنیم، حکم ما حکم ناقصی خواهد بود.
حالت سوم؛ اینکه اطلاعاتی که به ما داده میشود غلط باشد، مثل اینکه ما میخواهیم دربارۀ یک صحنهای قضاوت کنیم فیلم صحنۀ دیگری را برای ما پخش کنند، میخواهیم دربارۀ این اتفاقی که در مسابقۀ ورزشی رخ داد نظر بدهیم اما اطلاعاتی راجع به صحنه قبل را در اختیار ما بگذارند یا یک مسابقۀ دیگری که مشابه این مسابقه است، طبیعتاً حکمی که ما میدهیم حکم غلطی خواهد بود و حالت چهارم؛ اینکه دوربینهای ما خاموش بوده و هیچ اطلاعی نداریم، اصلاً نمیتوانیم حکم کنیم.
ب ـ ویژگی های موضوعات اعتقادی و عملی
با توجه به مطالبی که در بررسی عقل انسان بیان شد؛ نکتۀ دیگری که مطرح می کنیم، ویژگیهای موضوعات اعتقادی و عملی است. چیزهایی که در حوزۀ شریعت به آن نیاز داریم دو دسته است؛ یک سری مسائل اعتقادی است و دستۀ دوم بایدها و نبایدهای عملی است، چیزهایی که در مسیر زندگی باید به کار ببندیم، دستور العملهایی که مرتبط با کمال ما است، اینکه چگونه زندگی کنیم، ازدواج کنیم، غذا بخوریم، مهمانی برویم و مهمانی بگیریم، مسافرتهای ما، کسب و کار ما چگونه باشد، ارتباط ما با همسایگان و خویشاوندان به چه صورتی باشد، حتی ارتباط ما با دشمنان به چه صورتی باشد.
مدعیان جایگزینی عقل به جای وحی گفته اند: عقل انسان هم در حوزۀ اعتقادات و هم در حوزۀ رفتارها و شیوههای زندگی میتواند جایگزین مناسبی برای وحی باشد، هم در حوزۀ باورها و هم در حوزۀ رفتارها. ببینیم آیا واقعاً عقل میتواند جایگزین مناسبی برای وحی باشد یا نه؟
باورها
در حوزۀ اعتقادات باید اعتقادات یا باورهای ما دو دسته هستند: یک دسته باورهای کلی و اعتقادات کلی ما است، اینکه خدایی وجود دارد، و این خدا سرمنشأ همۀ کمالات در عالم است، و شریکی ندارد، یا نبوت یک امر لازم و ضروری است و یااینکه معادی وجود دارد. بالاخره انسان بیهوده آفریده نشده و بعد از این دنیا، دنیای دیگری وجود دارد، این از باورهای اعتقادی کلی ما است. بخش دوم از باورهای اعتقادی جزئی است که به تفاصیل و ریزه کاریهای اعتقادات مربوط میشود.
مثلاً اینکه معاد به چه صورتی است؟ آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ بهشت و جهنم چه ویژگیهایی دارد؟ بهشت و جهنم الان خلق شدهاند یا در آینده خلق میشوند؟ مکان بهشت و جهنم کجا است؟ یا در حوزۀ پیامبران الهی برخی از ویژگیهای خاص پیامبران و صفات پیامبران، آیا لازم است پیامبر در حوزۀ رفتارهای شخصی خود معصوم باشد یا لازم نیست؟ اینکه پیامبر در دریافت وحی باید معصوم باشد حکم عقل است چون اگر معصوم نباشد خطا میکند، وقتی خطا کرد هدایت انسانها، با آسیب روبهرو خواهد شد و حکمت خدا حکم میکند که پیامبر را معصوم قرار بدهد و از او مراقبت کند که دچار اشتباه نشود.
اما آیا عصمت در رفتارهای شخصی پیامبر هم لازم است؟ مثلاً لازم است پیامبر در محاسبات و برنامهریزی شخصی زندگی خود هم دچار اشتباه نشود؟ این مسائل و مسائلی از این دست به ریزه کاریهای مسائل اعتقادی مربوط میشود. در حوزۀ کلیات و اصول اعتقادات باید گفت: اطلاعات در این خصوص در عقل انسان قرار داده شده، خداوند متعال در درون عقل انسانها و در نفس آن ها این نکات را نهادینه کرده و اگر انسان با عقل خود که یک ابزار است به این نکات توجه کند، حکم صحیحی بهدست می آورد.
لذا اینکه خدا هست یا نیست، شما میبینید ما در عالم، ملحد به معنای منکر خداوند متعال خیلی کم داریم یا اصلاً نداریم، همه به نوعی اعتقاد به وجود یک خالق برای این عالم هستند. البته گاهی در تشخیص مصداق اشتباه میکنند، بتپرستان میگویند: خالق عالم این بت است، در هندوستان گاوپرستان؛ گاو را خالق عالم و موحدان؛ خدای متعال را خالق عالم میدانند، اما در اینکه عالم نیازمند خالق است، اختلافی وجود ندارد. بنابراین، در حوزۀ کلیات به اطلاعات موجود در عقل انسان اکتفا میشود و همانطور که بیان شد اگرچه عقل انسان ابزار کشف حقیقت است اما چون حقیقت در حوزۀ کلیات اعتقادی در نفس و ذهن ما وجود دارد به عقل خود اکتفا کنیم.
اما در مورد تفاسیر و ریزهکاریهای مسائل اعتقادی اکتفا به عقل انسان صحیح نیست، با تکیه بر عقل خود نمی توان تعداد دربهای دوزخ یا تعداد دربهای بهشت یا تعداد ملائکهی الهی و مقامات آن ها یا تفاوت مرتبهی آن ها درک کنیم، همچنین نمی توان با تکیه بر عقل خود به ویژگیها و ظرایف و دقایق توحیدی نایل شد، بنابراین، در خصوص تفاسیر و ریزه کاریهای مسائل اعتقادی که نیازمند اطلاع از عوالم غیب است، باید گفت ابزار عقل کارایی لازم را ندارد و در واقع دوربین عقل انسان نمیتواند این بعد را برای ما شفاف کند و به ما نشان دهد، اطلاعاتی از آن عالم نداریم طبیعتاً نمیتوانیم در این باره حکمی داشته باشیم.
رفتارها
برنامه های رفتاری انسان را می توان در سه دسته بررسی کرد:
الف) برنامههایی که مربوط به زندگی دنیوی انسان است.
ب) برنامههایی که مربوط به زندگی آخرت انسان است.
ج) برنامههایی که مربوط به تقرب و نزدیک شدن انسان به خداوند متعال است.
سؤال: چه برنامهای میتواند زندگی دنیوی ما را بهبود ببخشد؟ سؤال دوم: چه برنامهای میتواند زندگی اخروی ما را بهبود ببخشد؟ سؤال سوم: چه برنامهای میتواند ما را به خداوند متعال نزدیکتر کند و فاصلۀ ما را با خدا کم کند. در این سه حوزه ابهامات فراوانی وجود دارد.
لازمه رفتارهای سالم برای سعادت دنیا
چه برنامهای میتواند زندگی دنیوی ما را کامل کند؟ برای اینکه برنامۀ ما برنامۀ کاملی باشد:
اول: از عوامل طبیعی باید به صورت کامل اطلاع داشته باشیم.
دوم: نسبت به ویژگیهای روحی و روانی انسانها باید اطلاعات کافی و صحیح داشته باشیم.
سوم: به تمام ابعاد فیزیکی وجود انسان باید احاطه و آگاهی داشته باشیم.
مثلاً آیا میشود در جوامع به جای اینکه یک زن و مرد با هم زندگی کنند چیزی تحت عنوان ازدواج مرد با مرد را مجاز دانست و همجنسگرایی را قانونی کرد؟ این یک رفتار است که امروزه در برخی از کشورهای غربی، رفتاری مجاز دانسته میشود. مجاز دانستن این رفتار مبتنی بر این است که ما اولاً از تمام ویژگیهای فیزیکی انسان آگاه باشیم، و عقل انسان بتواند به آن دست یابد؛ آیا انسان در سایۀ زندگی با یک زن به آرامش میرسد یا در سایۀ زندگی با یک مرد دیگر؟ قرآن کریم میفرماید:
﴿وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها﴾ [2]
و از نشانههاى [ربوبيت] او اين است كه براى شما از جنس خودتان همسرانى آفريد تا در كنارشان آرامش يابيد.
مرد در کنار زن به آرامش میرسد، اما در کنار مرد این آرامش برای او وجود ندارد. علاوه بر این با مرد در کنار مرد مسألۀ تکثیر نسل و تولید فرزند چه میشود؟ بالاخره خداوند متعال اراده کرده که این نسل انسانی امتداد داشته باشد و لطمات و صدمات دیگری که در سایۀ این اتفاق ممکن است به جامعه وارد شود. مسائل دیگری از این دست فراوان است، در حوزۀ خوراکیها، آیا ما مجاز هستیم از گوشت خوک استفاده کنیم؟
این متوقف بر این است که ما از عوامل طبیعی اطلاع کافی داشته باشیم، ما باید بدانیم در درون گوشت خوک چه نکات و ویژگیهایی وجود دارد که ممکن است گاهی برای سعادت انسان، حتی سعادت دنیوی او مضر باشد، ما اطلاع کامل از همۀ ویژگیهای عالم خلقت نداریم. همین امروز بشریت با همۀ رشد علمی خود معترف است که تازه در آغاز راه است و ندانستههای او هزاران برابر دانستههای او است. بنابراین؛ چون اطلاع ما از عوامل طبیعی و ویژگیهای فیزیکی، روحی و روانی انسان کم است در این حوزه هم بدون وحی دچار اشتباه خواهیم شد.
لازمه رفتارهای سالم برای سعادت آخرت
سؤال دوم، آیا انسان میتواند برای آخرت خود برنامهریزی کند؟ برای اینکه از آخرت خود مطمئن شویم باید از این مسیر اطلاع داشته باشیم، باید بدانیم چه مسیری را در پیش رو داریم و برای این مسیر از چه زاد و توشهای میتوان استفاده کرد. اینجا هم باز ما نیازمند به وحی و تعالیم انبیاء هستیم، ما بدون تعالیم انبیاء نمیتوانیم این راه دور و دراز، گردنههایی که دارد، خطراتی که در این مسیر ما را تهدید میکند شناسایی کنیم و برای آنها برنامهریزی داشته باشیم.
لازمه رفتارهای سالم برای رشد معنوی
سؤال سوم، آیا انسان میتواند برای رسیدن به رضای خداوند متعال خودش برنامهریزی داشته باشد؟ آیا عقل انسان میتواند برنامۀ جامعی برای نزدیک شدن به خداوند متعال ارائه کند؟ پاسخ منفی است، چراکه برای دست یابی به چنین برنامهای باید بدانیم دقیقاً خداوند از چه اموری خشنود و از چه اموری خشمگین میشود. انسان نمیتواند نسبت به آنچه خدا را خشنود و یا خشمگین میکند اطلاعات کامل و کافی داشته باشد، در این خصوص ما نیازمند وحی هستیم. بنابراین؛ خلاصۀ نکتۀ دوم این میشود که ما در حوزۀ باورها و رفتارهای خود نوعاً نیازمند اطلاعاتی هستیم، که این اطلاعات در اختیار ما نیست، این اطلاعات باید به وسیلۀ وحی در اختیار ما قرار داده شود.
نتیجۀ نکتۀ اول و دوم: نکتۀ اول این بود که عقل ما ابزاری برای دریافت اطلاعات است و نه معدن اطلاعات ، نکتۀ دوم اینکه ما برای باورها و رفتارهای صحیح نیازمند اطلاعات جامعی هستیم و این اطلاعات را در اختیار نداریم، نتیجۀ این دو نکته نیازمندی انسان به وحی خواهد بود و اینکه انسان نمیتواند با عقل، خود را از وحی بینیاز بداند. آنچه دربارۀ کارامدی و حکم عقل در موضوعات مورد نیاز انسان مطرح شد، به طور خلاصه در جدول زیر آمده است:
ج ـ نقاط ضعف انسان
نکته سوم، وجود نقاط ضعفی در انسان است که مانع خرد ورزی میشود؛ یعنی علاوه بر این که عقل انسان منبع علم نیست و ابزاری است که به دانش نیاز دارد و انسان در اکثر شئون زندگی اطلاعات کافی ندارد، و نقاط ضعفی دارد که گاهی مانع از خردورزی او میشود.
انسانها موجوداتی خودخواه و خودمحور هستند، خداوند متعال در کتاب خود میفرماید:
﴿إِنَّ النَّفْسَ لَامّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي﴾ [3]
نفس (انسانى) پيوسته فرماندهنده به زشتى است مگر آنكه پروردگارم رحم كند.
نفس، انسان را امر به بدی میکند، با اینکه انسان میداند این کار بد است ولی نفس انسان را به سمت آن کار سوق میدهد. بنابراین، نیاز به تعالیم انبیاء روشنتر میشود، ممکن است ما با عقل خود چیزهایی را بفهمیم ولی موانعی سر راه وجود دارد که این موانع اجازه نمیدهد عقل انسان حکم صحیحی در خصوص آن مورد داشته باشد. گاهی انسان تحت تأثیر جو و تحت تأثیر تبلیغات قرار میگیرد، امروز در دنیای غرب خیلی افراد میدانند که مشروب چیز بد و پستی است، اما به خاطر نظام و جو حاکم نمیتوانند اظهارنظری برخلاف این تفکر عمومی داشته باشند.
گاهی انسانها دچار احساسات میشوند و به خاطر احساسات از حوزۀ عقل و عقلانیت خارج میشوند و فاصله میگیرند، به طور کلی نفسانیات انسان موجب میشود که انسان از عدالت فاصله بگیرد. در نتیجه حتی اگر به اطلاعات صحیح دست پیدا کنیم به علت نفسانیات خود، نیازمند وحی هستیم، چون این نفسانیات خیلی اوقات مانع عمل کردن به آنچه که عقل ما به آن دست پیدا کرده، خواهد شد.
نتیجه: عقل انسان کامل نیست
عقل انسان کارایی و کارآمدی لازم را برای تأمین باورها و رفتارهایی که انسان را به سعادتمیرساند؛ ندارد.
در پایان به آیه ای اشاره میکنیم که بیانگر همین مطلب میباشد:
﴿كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزيزِ الْحَميدِ﴾ [4]
اين كتابى است كه به تو نازل كرديم تا مردم را به اذن پروردگارشان از ظلمتها خارج و به سوى نور كه راه خداى عزيز و ستوده است ببرى.
[1]. سوره بقره، آیۀ 213.
[2]. سورۀ روم، آیۀ 21.
[3]. سورۀ یوسف، آیۀ 53.
[4]. سورۀ ابراهیم، آیۀ ۱.