فهرست مطالب این مقاله را ببینید
برای اثبات معاد دلایل فراوانی از قرآن، احادیث و عقل وجود دارد. جالب است بدانید که در برخی از آیات قرآن کریم برای اثبات معاد از دلیل عقلی استفاده شده است. یعنی به نوعی قرآن کریم اثبات میکند که عقلاً نمیشود زندگیِ این جهان پایان کار باشد بلکه باید جهان دیگری هم باشد.
در این مقاله قصد داریم دلایل عقلی که قرآن برای اثبات معاد آورده است را ذکر کنیم و با آیات دیگر آن را شرح دهیم. برای آشنایی با مطالب ابتدا چکیده مقاله را مشاهده فرمایید:
چکیده
دلایل عقلی از قرآن کریم برای اثبات معاد
قرآن کریم در سوره «ص» اینگونه میفرماید:
﴿ وَمَا خَلَقْنَا السَّماءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُما باطِلاً ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ * أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾ [1]
ما آسمان و زمین و آنچه را که بین آنها است، بر باطل نیافریدیم. این گمان کسانی است که کافرند؛ پس وای بر کافران از آتش. آیا ما کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام میدهند، مانند مفسدان در زمین قرار میدهیم، یا اینکه پرهیزکاران را چون خودکامگان قرار خواهیم داد.
از آیات قرآن کریم چند دلیل بر اثبات معاد استفاده میشود:
۱ـ عدالت الهی (برهان عدالت)
نکتهای که آیۀ 28 سورۀ «ص» بدان پرداخته، این است که هرگز خداوند مؤمنان نیکوکردار را با فسادگران در زمین برابر نمیکند و به سرنوشتی یکسان دچار نمیسازد و نیز اهل تقوی را با خودکامگان مساوی قرار نمیدهد. دوباره به عبارت آیه توجه کنید:
﴿ أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِی الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾
آیا ممکن است که ما [خدای عدالتگستر حکیم] مؤمنان نیکوکردار را مانند مفسدان در زمین قرار دهیم؟ آیا ممکن است با انسانهای متقی مثل خودکامگان رفتار کنیم؟
پاسخ روشن است. جا دارد خدای رحمان از ما سؤال کند که آیا اگر شما بودید، چنین میکردید؟ و اگر کار دست شما بود، حاضر بودید که بین خوب و بد تفاوت نگذارید؟ پس چرا عدهای دربارۀ خداوند چنین میاندیشند.
خلاصۀ این برهان بر اثبات معاد را به صورت زیر میتوان بیان کرد:
الف ـ خدای رحمان انسانها را آفریده و استعدادهای فراوانی به آنها عطا داده و مواهب طبیعت را در اختیار آنها قرار داده است.
ب ـ خداوند به انسانها ارادهای مستقل بخشیده است که میتوانند به انتخاب خود راه حق را بپویند و یا گمراهی و هواپرستی را انتخاب کنند:
﴿ … مِنْكُم مَّنْ يُرِيدُ الدُّنْيا وَمِنْكُم مَّنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ …﴾ [2]
برخی از شما دنیا را اراده میکنید و برخی آخرت را.
ج ـ خدای رحمان پیامبران الهی را گسیل داشته است تا راه حق و حقیقت را به انسان بنمایانند و در این زمینه نیز به انسانها در پذیرش حق و یا نپذیرفتن آن قدرت انتخاب داده است:
﴿ وَقُلِ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ …﴾ [3]
بگو حق از ناحیۀ پروردگارت ارائه شده است. پس هرکه میخواهد، ایمان بیاورد و هرکه میخواهد، راه کفر در پیش گیرد.
البته در ادامۀ آیه برای انتخاب راه کفر آتش جهنم وعده داده شده است.
د ـ افراد بشر در این دوران دنیا یکسان عمل نمیکنند؛ عدهای حق را میپذیرند و به اعمال شایسته میپردازند و هواهای نفسانی را برای خدا کنترل میکنند و برای خدمت به بندگان خدا تلاش میکنند و دستهای دیگر تنها راه لذتهای نفسانی را برمیگزینند و هرچه را دلشان بخواهد، دنبال میکنند و در این راه حتی از تجاوز به حقوق دیگران نیز هیچ ابایی ندارند.
هـ ـ بر خدای رحمان است که این دو دسته را از هم جدا سازد و حق مظلوم را از ظالم بازستاند و عدالت را به اجرا درآورد. بر او است که به مؤمنان نیکوکردار پاداش دهد و ستمگران را به کیفر برساند.
و ـ در زندگی دنیا امکان احقاق حق، آن هم به طور کامل، وجود ندارد؛ زیرا برای مثال اگر کسی در این دنیا یک انسان بیگناه را بکشد، قصاص میشود و جان او در برابر جان آن یک نفر بیگناه گرفته میشود. اما اگر جنایتکاری میلیونها انسان بیگناه را به خاک و خون بکشد، این دنیا ظرفیت مجازات او را ندارد و نمیتوان تنها با کشتن او عدالت را اجرا کرد.
از طرفی تاریخ بشر از جنایتکارانی که در گذشته و حال هزاران بیگناه را به خاک و خون کشیدهاند، نمونههای فراوانی به یاد دارد. مثلا صدام، دیکتاتور عراق، نمونۀ بارز آنها است. اینجا است که قرآن کریم میفرماید:
﴿ وَلا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّما يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ﴾ [4]
خدا را چنین مپندارید که از رفتار ظالمان غافل است. جز این نیست که [مهلتی دارند و] آنها را برای روزی که چشمها در آن خیره میشوند، به تأخیر انداخته است.
آن سوی قضیه نیز این چنین است؛ بزرگمردانی که در تاریخ بشریت زحمتهایی طاقتفرسا تحمل کرده و خدماتی بسیار عظیم به جامعۀ بشری ارائه دادهاند، در تاریخ کم نیستند و این دنیا نیز ظرفیت دادن پاداشی شایسته برای آنها را ندارند.
مثلاً در برابر خدمات رسول اکرم (ص) که نور و رحمت الهی را به جامعۀ بشریت ارزانی داشتند، چه نعمتی از نعمتهای دنیا میتوان به ایشان هدیه کرد؟ آیا پیامبران الهی بهرۀ مناسبی از این دنیا بردهاند؟ آیا آنها به این زندگی گذرا دل سپردهاند تا برای آنها ارزشمند باشد؟ و آیا …؟
از آنچه گفته شد میتوان دریافت، کسی که نظام خلقت الهی را عادلانه میبیند و خداوند رحمان را به دور از ظلم میشناسد، جز این باور ندارد که حتماً به دنبال این دنیا برنامۀ دیگری است و خدای رحمان برای انسان صحنهٔ حساب و کتابی فراهم میسازد تا قضاوتی عادلانه صورت پذیرد و حق هر کس به او داده شود و این دلیلی است محکم بر اثبات معاد.
۲ـ حکیمانه بودن آفرینش (برهان حکمت)
دلیل دیگر بر اثبات معاد این است که آفرینش الهی بر باطل نیست، بلکه حق است. قرآن کریم این نکته را بارها یادآور شده است که ما آفرینش را بیهدف و باطل نیافریدیم، بلکه از آن هدفی حکیمانه و حسابشده داشتهایم. از این رو قرآن، بازیچه بودن آفرینش را نفی میکند و میفرماید:
﴿ وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لاعِبِينَ﴾ [5]
ما آسمانها و زمین و آنچه را بین آنها است، برای بازیگری نیافریدیم.
پس آفرینش الهی برای سرگرمی و مانند کار کودکان نیست که از سرِ بازی خانهای میسازند و دقایقی بعد آن را ویران میکنند. همچنین آفرینش الهی مانند بازیگری انسانها در زندگی دنیا نیست که تلاش میکنند و اموالی گرد میآورند و به گونهای بیهدف بناهایی برپا میکنند، سپس آنها را در این دنیا میگذارند و از دنیا میروند. آفرینش الهی هرگز چنین نیست، بلکه هر پدیدهای حسابی دارد و هر کاری هدفمند است.
قرآن کریم هدف دنیا را جهان آخرت میداند؛ به این معنا که چون آفرینش هدفدار است، ناگزیر جهان دیگری در پی این دنیا خواهد بود که بر اساس آن، زندگی دنیا معنا پیدا میکند و هدفمند میشود؛ چنانکه میفرماید:
﴿ وَمَا خَلَقْنَا السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ﴾ [6]
ما آسمانها و زمین و موجوداتی را که بین آنها است، جز بر هدفی حق نیافریدیم و البته قیامت خواهد آمد. اینک با اغماض و گذشت نیکو درگذر.
روشن است که قرآن کریم حق بودن آفرینش را در گرو آمدن قیامت و پایداری انسان پس از مرگ و حضور او در پیشگاه خدای رحمان در جهان آخرت میداند. قرآن کریم این مسأله را دربارۀ انسان به روشنی بیان میکند:
﴿ أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لا تُرْجَعُونَ﴾ [7]
آیا میپندارید که شما را بیهوده آفریدیم و به سوی ما بازگردانده نمیشوید؟
پیام آیه این است که اگر قیامتی نباشد و شما انسانها به سوی خدای رحمان بازگردانده نشوید، آفرینش دنیای شما بیهوده خواهد بود. اگر اندکی بیندیشیم، درمییابیم که حقیقتاً چنین است، زیرا:
اولاً: گذراندن زندگی دنیا، به تنهایی، فاقد هر گونه هدفی است و دنیا نمیتواند دلیل وجود خویش باشد. دنیا همانند مدرسه و یا دانشگاهی است که میتواند دورانی رشدآفرین و ثمربخش برای انسان باشد تا ثمرۀ تلاش خود را در آینده به دست آورد وگرنه زندگی گذرایی که هرچه در آن به آدمی داده میشود، از او باز پس میگیرند و هر موهبتی از آن پایانی دارد، به خودی خود آرامش بخش نخواهد بود. قرآن کریم میفرماید:
﴿ وَمَن نُّعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِی الْخَلْقِ أَفَلا يَعْقِلُونَ﴾ [8]
هرکه را عمر طولانی میدهیم، در خلقت دگرگونش میسازیم؛ آیا [مردم] به تعقل نمیپردازند.
گویا پیام قرآن این است که اگر انسانها اندیشه کنند، از خود میپرسند که چرا خدای رحمان، که کاری بیهوده انجام نمیدهد و در ساحت قدس او بخل راه ندارد، نعمتهای دادهشده را باز پسمیگیرد؟ اگر دنیا تنها برای این بود که مردم در آن از نعمتهای الهی بهرهمند گردند، پس چرا خدا نعمتها را از انسانها بازپس میستاند؟ بنابراین هدف دنیا چیز دیگری است و این بازستانی نعمتها، بدون وجود آخرت، که دنیا مقدمهای برای آن است، هیچ توجیه دیگری ندارد.
قرآن کریم به روشنی از زندگی پس از مرگ و جاودانگی انسان سخن میگوید؛ از این رو در بینش اهل ایمان، مرگ پایان راه نیست، بلکه آغازی دیگر است.
راستی که اندیشۀ بقا چه زیبا است و وعدۀ الهی بر ثمربخش بودن تلاش زندگی دنیوی اهل ایمان چه دلپذیر است و در برابر آن، چه نادرست و دهشتانگیز است که کسی چنین بیندیشد که پس از طی شدن پیچ و خمهای کوتاه و بلند زندگی، انسان به پایان مرز هستی خود برسد و لحظهای بعد در تاریکیهای نیستی نابود شود. به راستی که حکمت الهی چنین بیحاصلی را برنمیتابد و رحمت بیپایان او فرجامی چنین ناخوشایند را نمیپسندد.
کوتاه سخن اینکه از دیدگاه کسانی که به وجود خدای حکیم ایمان دارند، زندگی دنیا به خودی خود حکیمانه و هدفمند نیست، مگر اینکه آن را مدرسهای بدانیم و دورانی برای رشد و تعالی بشناسیم که حقیقتاً چنین است.
ثانیاً: برای گذراندن زندگی دنیا و بهرهمندی از مواهب طبیعت، نیازی به این استعدادهای عظیم انسانی نیست. مثلاً اگر در اتاقی که با یک یا دو لامپ معمولی کاملاً روشن میشود، از پانصد پروژکتور قوی استفاده شود، همگان این کار را بیهوده میدانند. حال سؤال این است که آیا حیوانات که از استعدادهای شگفتانگیز انسانی بیبهرهاند، زندگی دنیا را به راحتی نمیگذرانند!؟ آنها هم از مواهب طبیعت استفاده میکنند و چه بسا خیلی آسودهتر از انسان زندگی خود را سپری میکنند.
چه کسی میتواند مطمئن باشد که زندگی خود را مثلاً از زنبور عسل شیرینتر و بهتر سپری میکند. این حشرۀ کوچک از فضای آزاد طبیعت استفاده میکند، از شهد گلها میچشد، از همهٔ کارهای خود احساس رضایت میکند و از نگرانیهایی که انسان در زندگی خود دارد، ایمن است؛ در حالی که انسانها گاه برای ایمن شدن از این نگرانیها به مواد مخدر پناه میبرند.
آیا این عقل پویشگر انسانی که گاه زمینهساز خاطرههای ناگوار و نگرانیهای بسیار است برای استفاده از مواهب طبیعت و زندگی دنیا ضرورتی دارد؟ اگر زندگی انسان تنها به همین دنیا محدود است، پس چرا خداوند بشر را اینچنین پیچیده و شگفتانگیز آفریده است؟ چرا او را انتخابگر و دارای ارادۀ آزاد قرار داده است تا خوب و بد را انتخاب کند و چرا …؟
رحمت الهی و اثبات معاد
قرآن کریم در اثبات معاد بر این مسأله تأکید دارد که رحمت خداوند نه تنها از تشکیل صحنهٔ حساب و کتاب و ارائهٔ پاداش و کیفر جلوگیری نخواهد کرد، بلکه زمینهساز آن خواهد بود؛ زیرا لطف و رحمت الهی بر مظلومان سبب میشود که حق از دسترفتهٔ آنها را بازستاند و به ظلم ستمگران بیاعتنا نباشد. رحمت و لطف خدای رحمان امری قطعی است، ولی معاد هم امری مسلم است. قرآن کریم میفرماید:
﴿ قُل لِّمَن مَّا فِی السَّماواتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَی يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ﴾ [9]
ای پیامبر، [از مشرکان] بپرس: «آنچه در آسمانها و زمین است، از آن کیست؟» بگو: «از آن خدا است، او بر خویشتن رحمت را فرض و واجب کرده است، [با این حال] همهٔ شما را در روز قیامت، که تردیدی در برپایی آن نیست، گرد میآورد؛ کسانی به قیامت ایمان نمیآورند که خود را در زیانمندی تباه ساختهاند.
رحمت الهی با عدالت او همراه است و مقتضای این امر آن است که انسانها پس از مرگ به یک زندگی ابدی وارد شوند و نتایج اعمال خود را مشاهده کنند. اهل تقوی به آن زندگی دل دادند که در نعمتهای الهی به سر میبرند و در جوار قرب ربوبی روزگار میگذرانند:
﴿ إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ * فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ﴾ [10]
همانا پرهیزکاران در بهشتان و چشمهسارهایند در جایگاهی پسندیده، نزد فرمانروایی قدرتمند.
قرآن کریم به ما میآموزد که زندگی دنیا را با هدفی مقدس سپری کنیم و در راستای آرمانی بزرگ تلاش کنیم؛ در این صورت فرجام زیبایی در انتظار ما خواهد بود. مؤمنان به قرآن، با درسهایی که از کتاب آسمانی خود میآموزند، با نگاهی دیگر به دنیا مینگرند؛ نگاهی مبتنی بر عدل و حکمت الهی.
مؤمنان با این نگاه، دیگر آینده را تاریک نمیبینند و مسیر را نامشخص نمیپندارند و زحمات خود را بر بادرفته نمیانگارند؛ بلکه در چهرۀ زمان مدینۀ فاضلۀ حقیقی را شهود میکنند و با این نگاه شور و شوقی وصفناشدنی به آینده در خود احساس میکنند و در پی اطلاعاتی روشنگر در این زمینه میروند و برای دستیابی بدان منبعی بهتر از وحی نمییابند و راهی مطمئنتر از مراجعه به قرآن و عترت نمیشناسند.
مؤمنان به قرآن حتی مرگ را با نگاهی منفی نمینگرند و میدانند که مرگ میتواند پدیدهای زیبا باشد، نه امری وحشتناک؛ زیرا مرگ لحظۀ انتقال است؛ انتقال از دنیا به عالم برزخ و از آنجا به زندگی دوباره در عالم آخرت، و هر کدام از این دو انتقال میتواند مایۀ سرور و رحمت باشد.
دیدگاه قرآن در مورد موت و حیات و تبیین معاد را در مقاله «معاد در قرآن» مطالعه فرمایید.
[1]. سورهٔ ص/ 27 و 28.
[2]. سورهٔ آل عمران/ 152.
[3]. سورهٔ کهف/ 29.
[4]. سورهٔ ابراهیم/ 42.
[5]. سورهٔ انبیاء/ 16.
[6]. سورهٔ حجر/ 85.
[7]. سورهٔ مؤمنون/ 115.
[8]. سورهٔ یس/ 68.
[9]. سورهٔ انعام/ 12.
[10]. سورهٔ قمر/ 54 و 55.
تشکر
سلامت باشید
خیلی ممنونم بسیار خوب و مفید بود. تشکر
از لطف شما سپاسگزاریم
ممنونم عالیست
از لطف شما سپاسگزاریم
بسیار عالی و مفید برای کسانی که میخواهند به صورت خلاصه و مفید و همچنین جامع دلایل عقلی معاد را بفهمند بسیار مفید است . تشکر ویژه از استاد و مدیر این سایت انشاالله خداوند لطف و رحمت به شما عنایت فرماید
با سلام و احترام
از لطف و محبت شما سپاسگزاریم