مهمترین اهداف قیام امام حسین (علیه‌السلام) چه بوده است؟

فهرست مطالب این مقاله را ببینید

قیام امام حسین (ع) زمانی اتفاق افتاد که جامعه اسلامی با حکمرانی یزید، فرزند معاویه از خاندان بنی امیه رو به نابودی می‌رفت و احکام الهی و فضیلت‌ها در بین مردم در حال فراموش شدن بود. امام حسین (ع) با اهدافی متعالی نهضت عاشورا را رقم زد و با شهادت خود دین اسلام را زنده نگه داشت.

با توجه به اهمیت اهداف یک نهضت و قیام در شکل‌گیری آن و نتایج و پیامدهای آن، در این مقاله برآنیم تا هدف امام حسین (ع) را از قیام مسلحانه مورد بررسی قرار دهیم.

چرا امام حسین (ع) پس از رسیدن به امامت در دوران معاویه قیام نکرد؟

در پاسخ به این سوال در ابتدا می‌بایست اوضاع سیاسی آن دوران را بررسی، سپس به موانع قیام امام حسین (ع) پرداخت.‌

الف – اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امام حسین (ع)

خاندان بنی امیه از همان ابتدای بعثت رسول خدا (ص) و تشکیل حکومت اسلامی به دنبال تصاحب حکومت بود. به طوری که بعد از به خلافت رسیدن عثمان در جلسه‌ای که فقط خاندان امیه در آن بودند، ابوسفیان گفت: «اکنون که قدرت و حکومت به دست شما افتاده است آن را همچون گوی به یکدیگر پاس دهید و کوشش کنید که از دودمان بنی امیه بیرون نرود، من سوگند یاد می‌کنم به آنچه عقیده دارم که نه عذابی در کار است نه حسابی، نه بهشتی هست نه جهنمی و نه قیامتی![1]»

پس از این که معاویه به عنوان خلیفه مسلمین سرنوشت کشور اسلامی را در دست گرفت، حزب ضد اسلامی اموی را بر امت اسلام مسلط کرد، همچنین به کمک کارگزاران ستمگر خود حکومت سلطنتی و استبدادی را تشکیل داد و چهره اسلام را وارونه ساخت.

معاویه در دوران حکومت خود مسلمانان را تحت فشار سیاسی و اقتصادی قرار داد. او با کشتار و قتل و شکنجه و تحمیل گرسنگی و فقر از هرگونه مخالفت جلوگیری می‌کرد.

علاوه بر آن بین قبایل رقابت و تبعیض نژادی را دوباره احیا کرد و آنان را به جان همدیگر انداخت. از سوی دیگر توسط عوامل خودفروخته به جعل حدیث و تفسیر آیات قرآن به نفع خود پرداخت و به حکومت خودش مشروعیت بخشید.

افزون بر آن، معاویه از فرقه‌های باطل مانند جبریه و مرجئه که با سیاست‌های معاویه از نظر اعتقادی هم‌سو بود، حمایت کرد. مسلمانان نیز به دلیل ضعف و ترس و ناآگاهی مجبور بودند از حاکم ستمگر اطاعت کنند.

در صورتی که طبق تعالیم قرآن و پیامبر اکرم (ص) مسلمانان باید افرادی شجاع و مقاوم باشند و با ستمگران سازش نکنند.

در این بین اگر اعتراضی هم مانند مخالفت «حُجر بن عَدی» و «عَمرو بن حَمِق» صورت می‌گرفت، حکومت وقت، سران جنبش را می‌کشت و انقلاب را در نطفه خفه می‌کرد و هیچ تغییری در جامعه ایجاد نمی‌شد.

ب – موانع قیام امام حسین (ع) در عصر معاویه

پس از شهادت امام حسن (ع) و به امامت رسیدن امام حسین (ع)، همچنان اوضاع اسفناک بر مسلمانان با حاکمیت معاویه ادامه داشت. اما بنابر ملاحظات و عواملی قیام مسلحانه مفید نبود و امکان نداشت. دو عامل زیر از مهم‌ترین موانع قیام امام حسین (ع) در آن دوران بود:

1. پیمان صلح امام حسن (ع) با معاویه

زمانی که امام حسن (ع) با معاویه به دلایل معلوم صلح کرد، امام حسین (ع) نیز آن را تأیید نمود و اگر امام حسین (ع) بعد از شهادت برادر، در زمان معاویه قیام می‌کرد، معاویه می‌توانست از این فرصت به نفع خود بهره‌برداری کند و امام را شخصی فرصت طلب و پیمان شکن معرفی نماید. همچنین مردم آن روز چون حال قیام و انقلاب نداشتند، قیام مسلحانه امام حسین (ع) به عنوان یک شورش غیرموجه و بر خلاف مواد پیمان صلح تلقی می‌شد و جامعه معاویه را تأیید می‌نمود.

به همین منظور امام حسین (ع) دست به قیام نزد، هرچند به دلیل عدم پایبندی معاویه به پیمان صلح، امام نیز می‌توانست به آن متعهد نباشد؛ زیراکه از روی اختیار و آزادی این صلح صورت نگرفته بود، اما با توجه به شناختی که حضرت از معاویه داشت، می‌دانست به اهداف خود دست نخواهد یافت.

۲. چهره به ظاهر دینی معاویه

معاویه فردی فریبکار و بازیگری متبحر بود. او اگرچه اسلام را تحریف کرده، حکومت اشرافی اموی را جایگزین خلافت ساده اسلامی نموده بود و جامعه اسلامی را به غیراسلامی تبدیل کرده بود، اما می‌دانست چون به نام اسلام حکومت می‌کند باید به اعمال خود رنگ دینی بدهد تا بتواند بر مردم حکومت کند.

معاویه دردوران 4۲ سالهٔ حکومت پلیدش، تمام سعی خود را کرد تا با تبلیغات کینه توزانه، خاندان پاک پیامبر خدا (ص) را در نظر مردم شام منفور جلوه دهد و در مقابل بنی امیه را خویشان رسول خدا (ص) معرفی کند.

در تاریخ آمده است پس از پیروزی قیام عباسیان در دوران حاکمیت سفّاح ده تن از امرای شام نزد او رفتند و همه سوگند خوردند که ما تا موقع قتل مروان – آخرین خلیفه اموی – نمی‌دانستیم رسول خدا جز بنی امیه خویشاوندی داشته باشد که از او ارث ببرد، تا آن که شما امیر شدید[2]».

بنابراین اگر امام حسین (ع) در زمان معاویه قیام می‌کرد، او به راحتی می‌توانست آن را در افکار عمومی، اختلافی بر سر قدرت معرفی کند نه قیام حق علیه باطل! از این رو امام صلاح ندید تا معاویه زنده است قیام کند و اگر قیام در آن دوران صورت می‌گرفت، قیام او چنین شور و حماسه‌ای نمی‌گرفت.

مبارزات امام حسین (ع) با معاویه در دوران امامت خود

امام حسین (ع) پس از شهادت برادر، برای پایبندی به صلح برادر و شناختی که نسبت به معاویه داشت، دست به قیام نزد، اما در برابر ظلم و ستم و بدعت‌هایی که معاویه ایجاد می‌کرد، نیز سکوت نکرد و تا جایی که در توان داشت از طریق سخنرانی‌ها و نامه‌های اعتراض آمیز به معاویه مخالفت خود را اعلام می‌داشت.

نمونه بارز آن مخالفت با ولیعهدی یزید در دوران معاویه و سخنرانی حضرت در کنگره عظیم حج می‌باشد که امام جنایت‌های معاویه را تشریح کرده و حرکت عظیم تبلیغی بر ضد حکومت پلید معاویه پدید آمد و زمینه قیام را فراهم ساخت.

یزید حاکمی فاسد

حال در دوران امام حسین (ع) حکومت به دست فردی افتاده بود که توسط معاویه پرورش یافته بود. او می‌خواست با آیین اسلام که به آن کمترین عقیده‌ای نداشت بر مردم به عنوان حاکم اسلامی، حکومت کند. او جوانی خودسر، ناپخته، شهوت‌ران، بی‌خرد، خوشگذران و کوته‌فکر بود.

یزید پس از رسیدن به حکومت نتوانست مانند پدرش حداقل ظاهر دینی خود را حفظ کند و به طور علنی و آشکارا به مقدسات اسلامی توهین می‌کرد. او جوانی شرابخوار و فاسد بود که با صراحت رسالت و نزول وحی بر رسول خدا (ص) را انکار می‌نمود.

مسعودی یکی از مورخان نامدار اسلامی، می‌نویسد: «یزید در رفتار با مردم روش فرعون را در پیش گرفته بود و بلکه رفتار فرعون از او بهتر بود[3]».

خواندن فاتحه اسلام با حکمرانی یزید

امام حسین (ع) همان روزهایی که در مدینه تحت فشار برای گرفتن بیعت توسط حاکم شهر بود، در پاسخ او فرمود: «اینک که مسلمانان به فرمانروایی مانند یزید گرفتار شده‌اند باید فاتحه اسلام را خواند[4] ».

امام سوم شیعیان در پاسخ به نامه‌های دعوت کوفیان، خصوصیات پیشوای مسلمان را این گونه بیان می‌دارد: «… امام و پیشوای مسلمانان کسی است که به کتاب خدا عمل نموده، و راه قسط و عدل را در پیش گیرد و از حق پیروی کرده و با تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد[5]»

یزید فردی نبود که ویژگی‌های رهبری حکومت اسلامی را داشته باشد و با ادامه حاکمیت او بر مسلمانان، دیگر چیزی به نام اسلام باقی نمی‌ماند. از این رو با مرگ معاویه موانع قیام امام حسین (ع) برطرف شده بود و زمان آن رسیده بود که برای احیای دین جد خود به پا خیزد و مخالفت خود را با حکومت نامشروع یزید اعلام نماید. 

عوامل قیام عاشورا

شکل گیری یک نهضت به علل و عواملی بستگی دارد که رهبر آن نهضت بر اساس آن دست به قیام می‌زند و به اهداف از پیش تعیین شده می‌رسد. در این بین افرادی که از علل و عوامل و هدف آن نهضت آگاه می‌شوند به آن نهضت می‌پیوندند.

در قیام امام حسین (ع) نیز سه عامل مهم اثر داشت:

1. درخواست بیعت از امام حسین (ع) برای یزید با وارد کردن فشار توسط حاکم مدینه به آن حضرت؛

۲. دعوت مردم کوفه از امام حسین (ع) به عراق؛

3. عامل امر به معروف و نهی از منکر.

آیا اگر فشار یزید برای بیعت گرفتن از امام حسین (ع) و دعوت مردم کوفه نبود، باز حضرت با حکومت مخالفت می‌کرد؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت امام حسین (ع) از زمان حیات معاویه با ولیعهدی یزید به شدت مخالف بود و پس از مرگ معاویه نیز درخواست حاکم مدینه برای بیعت با خلافت یزید را نپذیرفت؛ زیرا بیعت با یزید، علاوه بر تأیید خلافت شخصی ننگین، پایه‌گذاری حکومت سلطنتی و موروثی معاویه تأیید می‌شد.

همچنین امام بارها اعلام کرد که به هیچ قیمتی و تحت هر فشاری با یزید بیعت نمی‌کند، اما اگر این فشار هم از سوی یزید برای بیعت گرفتن نبود امام حسین (ع) همچنان با حکومت نامشروع یزید مخالفت می‌کرد؛ زیرا یزید لیاقت خلافت و رهبری جامعهٔ مسلمین را نداشت.

امام حسین (ع) با شعار امر به معروف و نهی از مدینه حرکت کرد؛ زیراکه جهان اسلام را منکرات و فساد فرا گرفته و حکومت وقت خود، سرچشمهٔ فساد شده بود، امام به حکم وظیفهٔ الهی و مسئولیت شرعی باید قیام می‌کرد تا امت جدش را گمراهی نجات بخشد.

قیام امام حسین (ع)

انگیزهٔ قیام امام حسین (ع) از زبان امام

امام حسین (ع) بنابر مناسبت‌های مختلف در خطبه‌های شورانگیز، نامه‌ها، سخنان کوبنده و وصیت نامهٔ خود درباره اهداف و انگیزه‌های قیام عاشورا صحبت می‌کرد. حضرت سکوت در برابر جنایات حاکمان اموی و سازش با آنها را گناهی نابخشودنی می‌دانست.

از جمله اهداف قیام امام حسین (ع) که می توان به اختصار به آن اشاره کرد:‌

1. احیای امر به معروف و نهی از منکر

امام حسین (ع) از فریضهٔ امر به معروف و نهی از منکر، این فضیلت فراموش شده، به عنوان راهکار و ابزار عملی کردن دیگر اهداف قیام استفاده نمود که بسیار کارساز شد. حضرت در این خصوص می‌فرماید: «اَللّهُمَ اِنّی اُحِبُّ المَعرُوف وَ انکِرُ المُنکَرَ[6]»، خدایا! من معروف را دوست دارم و از بدی و منکر بیزارم.

۲. اصلاح امت پیامبر خدا (ص)

یکی از عوامل مهم قیام امام حسین (ع) امر به معروف و نهی از منکر شمرده شد. به دلیل این که حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود منحرف شده و به دنبال آن سنت پیامبر خدا (ص) از بین رفته و فساد و آلودگی در جامعه آن روز مسلمانان گسترش یافته بود، و نیاز شدید به اصلاح داشت و باید در این راه جانفشانی می‌شد تا مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند.

در آن دوران حکومت اسلامی و مقدرات مردم به دست خاندان فاسد بین امیه افتاده بود. آنهایی که در فتح مکه به ظاهر اسلام آوردند، اما کفر و نفاق خود را پنهان کرده و بعد از رحلت پیامبر خدا (ص) در پس پرده به فعالیت پرداختند و آرام آرام در دستگاه اسلامی نفوذ کرده و کارهای مهم را در دست گرفتند و پس از شهادت امیرمومنین (ع) حکومت به دست معاویه افتاد.

با روی کار آمدن یزید به عنوان خلیفه و حاکم جامعه اسلامی و عدم بیعت امام حسین (ع) با او حضرت قبل از حرکت به سوی مکه، در وصیت‌نامه‌ای به محمد حنفیه، علت قیام خود را این چنین نوشتند:

«… من، نه از روی خودخواهی و سرکشی و هوسرانی از مدینه خارج می‌گردم، نه برای ایجاد فساد و ستمگری، بلکه هدف من از این حرکت اصلاح مفاسد امت جدم و منظورم امر به معروف و نهی از منکر است و می‌خواهم سیره جدم و پدرم علی بن ابی‌طالب را در پیش گیرم. هر کس در این راه به پاس احترام حق از من پیروی کند، راه خود را در پیش خواهم گرفت، تا خداوند میان من و این قوم داوری کند که او بهترین داوران است…[7]».

3. مبارزه با بدعت‌ها و احیای سنت پیامبر اکرم (ص)

امام حسین (ع) با رسیدن به مکه به سران قبایل بصره در نامه‌ای چنین نوشتند: «اینک پیک خود را با این نامه به سوی شما می‌فرستم. شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت می‌کنم؛ زیرا در شرایطی قرار گرفته‌ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بدعت‌ها زنده شده است. اگر سخن مرا بشنوید، شما را به راه راست هدایت خواهم کرد. درود و رحمت و برکات خدا بر شما باد[8]».

4.  مبارزه با فساد آشکار

امام حسین (ع) هدف خود را از قیام در مقابل حکومت یزید، مبارزه با حاکمی ستمگر که آشکارا فساد می‌کند اعلام می‌دارد.

حضرت در خطبه ای که در راه عراق خطاب به سپاه حرّ، فرمود: «مردم! آگاه باشید اینان (بنی‌ امیه) اطاعت خدا را ترک و پیروی از شیطان را بر خود واجب نموده‌اند، فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل کرده‌، فیء را (که مختص به خاندان پیامبر است) به خود اختصاص داده‌اند و من به هدایت و رهبری جامعه مسلمانان و قیام بر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده‌اند، از دیگران شایسته‌ترم…[9] »

۵. مبارزه با باطل و عمل به حق

امام حسین (ع) در راه عراق در منزلی به نام «ذی حُسُم» در بین یاران خود خطبه‌ای بدین شرح ایراد فرمود: «پیشامد ما همین است که می‌بینید. جداً اوضاع زمان دگرگون شده، زشتی‌ها آشکار و نیکی‌ها و فضیلت‌ها از محیط ما رخت بسته است،…..

آیا نمی بینید که دیگر به حق عمل نمی‌شود، و از باطل خودداری نمی‌شود؟ در چنین وضعی جا دارد که شخص باایمان (از جان خود گذشته) مشتاق دیدار پروردگار باشد، در چنین محیط ذلت‌بار و آلوده‌ای، مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنج و آزردگی و ملال نمی‌دانم.

این مردم بردگان دنیا هستند، و دین لقلقهٔ زبانشان می‌باشد، حمایت و پشتیبانی‌شان از دین تا آنجاست که زندگی‌شان همراه با رفاه و آسایش باشد، و آن‌گاه که در بوتهٔ امتحان قرار گرفتند، دینداران کم خواهند بود[10]».

۶. نپذیرفتن زندگی ذلت بار و ننگین دنیا

امام حسین (ع) درباره انتخاب زندگی سعادتمندانه در آخرت و نپذیرفتن ذلت در دنیا، به منزلهٔ هدفی دیگر از قیام، در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را مخیر کرد بین کشته شدن یا بیعت با یزید فرمود: «هَيهاتَ مِنّا الذِلَّةُ، يَأبى اللّهُ ذلك لَنا وَ رَسولُهُ وَ المُؤمِنونَ…[11]» هيهات كه ما تن به ذلّت و خوارى دهيم. خدا و رسول او و مؤمنان، اين را بر ما نمى پذيرند.

در جایی دیگر سرور عزت‌مندان و آزادگان جهان نیز فرمود: «هَیهاتَ مِنّا أخذَ الدَنیّة اَبَی اللهُ ذلکَ و رَسولُه…[12]»، ما (عترت) هیچ گاه ذلت را نخواهیم پذیرفت، خدا و رسول خدا ذلت را بر ما روا ندیده است، پدران پاک و مادران پاکدامن ذلت را برای ما نمی‌پسندند.

از دیگر اهداف قیام امام حسین (ع)

  • احیای حق و عمل به احکام و واجبات الهی؛
  • بهبود وضع مردم سرزمین‌های اسلامی؛
  • تأمین امنیت مردم ستم‌دیده؛
  • مبارزه با ستمگران و پیمان شکنان؛
  • احیای حق و ترویج آن؛
  • نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن؛
  • مبارزه با کسانی که حرام خدا را حلال شمرده‌، بیت المال را به خود اختصاص داده، حدود الهی را تعطیل کرده، از شیطان فرمان‌بری و اطاعت خدا را ترک کرده‌اند؛
  • عمل به سیره رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع)؛
  • حاکم کردن عدالت در جامعه؛
  • رهایی بندگان خدا از گمراهی، با آگاه کردن آنان به اهمیت پیروی از رهبران دینی؛
  • نجات مسلمانان از بی‌خبری نسبت به احکام دین و وظایفشان در برابر پروردگار.

قیام آگاهانه

با توجه به سخنرانی‌ها و نامه‌های امام حسین (ع) به خوبی روشن است که قیام حضرت آگاهانه و بر اساس تکلیف و با توجه به تمام خطرات بوده است.

امام حسین (ع)، نه تنها خود آگاهانه از شهادت استقبال کرد، بلکه می‌خواست یارانش نیز شهادت را آگاهانه انتخاب کنند، به همین جهت شب عاشورا آنان را آزاد گذاشت که اگر خواستند، بروند و اعلام کرد که هر کس تا فردا با او بماند، کشته خواهد شد. آنان نیز با توجه به همه این‌ها ماندن و شهادت را پذیرفتند[13].

باوجودی که امام حسین (ع) و یارانش به شهادت رسیدند، آیا قیام امام به اهداف خود رسید؟

در پاسخ به این سؤال باید گفت، از آنجایی که رسیدن به اهداف در پایان یک نهضت مهم است، قیام امام حسین (ع) نیز به نتایج و پیامدهای بزرگی در طول دوران تاریخ رسید. پس از پایان یافتن روز عاشورا و آن قیام خونین با سپاهی نابرابر، با روشنگری‌های امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س) دربارهٔ علت قیام امام حسین (ع) و چگونگی شهادت حضرت زمینه اصلاح مردم فراهم گردید.

از جمله آثار قیام امام حسین (ع) در جامعه اسلامی در درازمدت، به موارد زیر می‌توان اشاره کرد:

۱. رسوا کردن حاکمان بنی‌ امیه

حکومت بنی امیه که با زر و زور و تزویر[14]روی کار آمده و به سلطنت خود رنگ دینی بخشیده و از راه جعل حدیث، جذب شعرا و ترویج فرقه‌ها و … جایگاه خود را محکم کرده بود، قیام امام حسین (ع) ضربهٔ سختی را بر آن وارد کرد و موجب رسوایی آنها شد.

در جریان فاجعهٔ عاشورا، حرکات ناجوانمردانه سپاه یزید مانند بستن آب به روی یاران امام حسین (ع)، کشتن یاران حضرت، اسیر کردن زنان و کودکان خاندان پیامبر (ص) و … این نفرت را درباره یزید در بین مردم بیشتر کرد.

یزید پس از واقعه عاشورا چهار سال بیشتر زنده نبود، اما این ننگ و رسوایی را تا ابد برای خاندان بنی امیه به ارث گذاشت و پس از او هیچکدام از خلفای اموی حاضر نشدند کارهای یزید را تکرار کنند.

۲. احیای سنت شهادت

به گواه تاریخ یکی از عوامل پیروزی‌های بزرگ مسلمانان در نبردهای حق علیه باطل، سنت شهادت بود که با بعثت پیامبر خدا (ص) پایه‌ریزی شد. اما پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر اثر انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود، روحیه سلحشوری و سنت شهادت کم کم از دست رفت و مردم به رفاه و آسایش و دنیاطلبی مأنوس شدند.

اما قیام امام حسین (ع) دوباره سنت شهادت را در جامعه اسلامی زنده کرد و وجدان مسلمانان را بیدار نمود. روح مبارزه با ظلم و ستم را را جانی تازه بخشید و در دل‌های مرده، حیاتی تازه دمید و مسلمانانی که بیست سال بود هیچ حرکتی در مقابل بنی امیه (به جز اعتراض‌های موضعی حُجر بن عدی) انجام نداده بودند، به تکاپو وا داشت.

۳. قیام و شورش در امت اسلامی

قیام امام حسین (ع) که سراسر حماسه و شجاعت و ایثار بود و هدفی جز اصلاح و بیداری امت اسلامی نداشت و با شعار امر به معروف و نهی از منکر آغاز شد، سرچشمه قیام‌های زیادی در جامعه اسلامی گردید که از جمله این موارد عبارتند از:

  • قیام توابین به رهبری سلیمان به صرد خزاعی با انگیزه احساس ندامت از گناه و شوق به جبران؛
  • قیام مختار به رهبری مختار بن ابی عبید ثقفی با انگیزه انتقام خون امام حسین (ع) از قاتلان آن حضرت از؛
  • قیام بنی عباس، بزرگترین انقلاب آن دوران.

۴. انقراض بنی امیه

یکی از بزرگترین قیام‌های صورت گرفته پس از نهضت عاشورا، قیام عباسیان بود. نيرومندترين عامل پيروزى عباسيان در اين انقلاب، شرح ستمگری‌هاى بنى اميه نسبت به بنى هاشم و مظلوميت اين خاندان بود. همچنین یادآوری شهادت امام حسین (ع) خشم مردم بر ضد بنى اميه را تحریک کرده و بيشترين تأثير را در برچیده شدن حکومت بنی امیه داشت.

مورخان مى‌نويسند: هنگامى كه سر بريده مروان آخرين خليفه اموى را نزد ابو العباس نخستين خليفه عباسى آوردند، ابوالعباس سجده‌اى طولانى كرد و پس از آنكه سر از سجده برداشت، خطاب به سر بريده مروان چنين گفت: «ستايش خدا را كه انتقام مرا از تو و قبيله‌ات گرفت، ستايش خدا را كه مرا بر تو پيروز و مظفر گردانيد». سپس افزود: «اكنون، برايم مهم نيست كه مرگم كى فرا رسيد، زيرا به انتقام خون حسین (ع) دو هزار نفر از بنى اميه را كشتم[15]».

سخن آخر

در پایان باید گفت هدف اصلی قیام امام حسین (ع) احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی (ص) و از بین بردن تحریف و بدعت از دین جدش بود. امام تنها راه درمان و نجات امت اسلامی را در قیام بر علیه حاکمان و ستمکاران می‌دانست که توانست الگویی برای آزادمردان تاریخ باشد.

امام حسین (ع) با برپایی حماسه حسینی، از طریق امر به معروف و نهی از منکر، بیداری اسلامی را رقم زد و نشانه‌های دین خدا را آشکار و احکام الهی فراموش شده را احیا نمود، به گونه‌ای که آثار و پیامدهای روشنگری‌های نهضت عاشورا تا ابد باقی ماند.

 اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ،

خدایا حیاتم را حیات [آمیخته به عشق] محمّد و خاندان محمّد و مرگم را مرگ [در حال شیفتگی به] محمّد و خاندان محمّد قرار ده.


[1] . شرح نهج البلاغه، ج۲، ص 44-45.

[2] . همان، ج ۷، ص ۱۵۹.

[3] .مروج الذهب، ج3، ص ۶8.

[4] . اللهوف، ص 11.

[5] . الأرشاد، ص ۲۰۴.

[6] . مقتل خوارزمی، ج 1، ص 186.

[7] . بحارالانوار، ج 44، ص ۳۲۹.

[8]. تاریخ طبری، ج 6، ص ۲۰۰.

[9] . مقتل الحسین، ص 85. «

[10] . تحف العقول، ص ۲۴۵.

[11] . اللهوف، ص 97.

[12] . مقتل خوارزمی، ج ۲، ص ۷.

[13] . سیره پیشوایان، ص 187.

[14] . فریبکاری و دروغ‌پردازی.

[15] . شرح نهج البلاغه، ج7، ص  13۰.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.