فهرست مطالب این مقاله را ببینید
موضوع جبر و اختیار یکی از قدیمیترین مباحث مورد نزاع در فلسفه و کلام است. تا جایی که برخی میگویند در قرن چهارم قبل از میلاد و در فلسفه یونان باستان، گروهی به نام رواییان معتقد به جبر بودند. این مسئله تا حال ادامه دارد و شاید در زمان ما بیشتر هم پرسیده میشود که آیا ما به این تقدیر و زندگی مجبوریم؟ مشکلات و گرفتاریهای زندگی امروز منشا بسیاری از سوالاتی است که در مورد جبر و اختیار پرسیده میشود. لذا بررسی دقیق این مسأله بسیاری از ابهامات را برطرف میکند. در این زمینه سوالات فراوانی پرسیده میشود. بهعنوان مثال:
• آیا انسان مجبور آفریده شده یا مختار؟
• اگر انسان مختار و آزاد است، پس قضا و قدر الهی چه میشود؟
• در مقابل اگر انسان اختیار ندارد، علت آمدن پیامبران و کتب آسمانی چیست؟
اعتقاد به جبر منشا بسیاری از زشتیها و نافرمانیهاست، چرا که فرد هر کاری میکند و آنرا به گردن خدا میاندازد و میگوید من مجبورم، فاعل خداست، ما اختیاری نداریم، این کار را خدا کرده نه من. از این رو بررسی دیدگاه جبری ها اهمیت زیادی دارد. در این مقاله قصد داریم شما را با نظریه جبر و ادله آن آشنا کنیم و اشکالات وارد بر این دیدگاه را بیان نماییم. در ابتدا چکیده مطلب ارائه میشود.
چکیده
دیدگاه قائلین به جبر
شهرستانی در ملل و نحل میگوید: جهم بن صفوان و جهمیه، میگویند: انسان بر هیچ چیز قادر نیست، انسان مطلقاً قدرت ندارد و در افعال خود مجبور است. او قدرت، اراده و اختیار ندارد و همانطور که خداوند چیزهایی در جمادات خلق میکند افعالی را نیز در انسان خلق میکند و نسبت دادن افعال به انسان مانند نسبت دادن افعال به جمادات مجازی است چنانکه میگوییم درخت ثمر داد، آب جاری شد، سنگ حرکت کرد و خورشید طلوع و غروب کرد.
این کارها را خدا انجام میدهد و این موجودات ارادهای از خود ندارند. بنابراین، انسان نمیتواند هیچ کاری انجام دهد و همۀ کارهایی که ما فکر میکنیم ما انجام دهندۀ آن هستیم، خدا آنها را انجام میدهد و در ما خلق میکند.
احمد بن حنبل که یکی از ارکان اهل الحدیث است، اعتقادنامهای دارد که در آن میگوید: قضا و قدر در همه جا وجود دارد از جمله افعال انسان و اگر خداوند تقدیر کند که شخصی شرب خمر کند یا سرقت یا هر کار دیگری انجام دهد او باید این کار را انجام دهد و نمیتواند این کار را انجام دهد. اگر انسان قدرت داشته باشد که کاری را اختیار کند یا نکند، یعنی خدا تقدیر کرده است، قضا و قدر کرده است که مثلاً او شرب خمر انجام دهد اما او با اختیار و آزادی خود انجام نمیدهد، بنابراین خدا مغلوب شده است در حالی که این امری محال است؛ درنتیجه خدا هرچه قضا و قدر کند انسان نیز آن را به اجبار انجام خواهد داد و چارهای غیر از این نیست.
اشاعره نیز چیزی شبیه این قول را دارند؛ این جملۀ خود اشعری است که «لَا فَاعِلَ لَهُ حَقیقَتِهِ إلا الله» فاعلی در حقیقت وجود ندارد مگر خدا. میگوید: خداوند فاعل تمام افعال از جمله تمام افعال اختیاری انسان است، خدا اینها را در انسان خلق میکند. لکن قول او با جهمیهایها تفاوتی دارد به این بیان که انسان کاسب است؛ کسب یعنی این که خداوند همزمان در انسان یک فعل مثل دروغ گفتن را ایجاد میکند و در همان لحظه قدرتی در انسان ایجاد میکند و این قدرتی که حادث شده است، هیچ دخل و تأثیری در فعل ندارد فقط آن کسی که این قدرت را دارد احساس آزادی میکند که احساس کاذبی است. فکر میکند خود او این کار را انجام میدهد در حالی که در واقع خدا این کار را انجام میدهد. پس کسب یعنی مقارن بودن احساس قدرت و فعلی که به اجبار انجام میدهد، یعنی این دو را همزمان در انسان ایجاد میکند.
بعد اشکال میشود که در این صورت انسان کاسب نیست بلکه خدا این کار را انجام میدهد؛ خدا هم فعل من را ایجاد میکند و هم قدرت و تقارن این دو هم به خدا بر میگردد پس انسان چه نقشی دارد؟ میگوید: بالاخره این فعل در بدن من انجام میشود. خدا این فعل دروغ گفتن را در من ایجاد میکند پس من این را کسب کردم. خدا این فعل را خلق کرده و من آن را کسب کردهام و از خدا گرفتهام.
روشن است که این هم چیزی جز همان جبر نیست. قدرت حادثی درست کردید که جهم بن صفوان قائل به آن نبود، اما این قدرت حادث چیزی نیست که انسان آزادانه با آن قدرت فعلی را انجام دهد و یا کاری را ترک کند؛ فقط انسان احساس آزادی دارد که احساسی کاذب است.
الف ـ بررسی ادلۀ جبریها
اینها برای ادعای خود دلایل مختلفی را بیان میکنند از جمله گاهی به برخی از آیات و روایات استناد میکنند. برای مثال استناد به این آیه شریفه میکنند که خدا به پیامبر اکرم (ص) میفرماید:
در جنگ بدر تو نبودی که پرتاب کردی زمانی که پرتاب کردی، لکن خداوند بود که پرتاب کرد.
بنابراین خدا همۀ کارها را در ما ایجاد میکند. یا در آیۀ دیگری آمده است:
خدا شما را خلق کرده و آن چیزی که انجام میدهید.
بنابراین خدا خلق کرده و ما نمیتوانیم کاری انجام دهیم مگر فعلی که خدا ایجاد میکند که در واقع جبر است.
دلیل دیگر این است که میگویند: قضا و قدر خداوند مطلق است و همه چیز را شامل میشود. وقتی قضا و قدر خدا همه جا وجود دارد از جمله افعال اختیاری انسان، پس جایی برای اختیار انسان نیست.
از این دست دلایل برای اثبات نظریۀ جبر میآورند و این که فاعل فقط خدا است و بحث توحید افعالی؛ نظریۀ توحید افعالی را اشاعره مطرح کردند و بعدها متکلمین معنای درستی را برای توحید افعالی بیان کردند که آن معنای درست را قبلاً در بحث توحید و مراتب توحید مطرح کردیم. حال یک به یک این موارد را بررسی میکنیم.
پاسخ به دلایل جبر
اول: این آیه «وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى» برای مورد خاصی است و عمومیت ندارد. اولاً به طور قاعدۀ کلی بیان نکرد که افعالی که از تو صادر میشود را خداوند ایجاد میکند و ثانیاً در هیچ مورد دیگری این را نفرموده است. مثلاً نفرمود: «وَ مَا صَلَّیتُ إذ صَلَّیت» تو نماز نخواندی آنگاه که نماز میخواندی یا وقتی غذا میخوری خدا این را ایجاد میکند یا وقتی راه رفتی خدا این را ایجاد میکند. در یک مسألۀ خاص این موضوع را طرح فرموده و لازم است بدانیم که آن یک مورد خاص چیست؟
در جنگ بدر تعداد مسلمانها 313 نفر و تعداد مشرکان بیش از هزار نفر بود و آنها بر خلاف مسلمانها از تجهیزات و امکاناتِ جنگی خوبی بهرهمند بودند؛ جنگ کاملاً نابرابر بود و البته مسلمانها با امداد غیبی و الهی در این جنگ پیروز شدند. این آیه دربارۀ این امداد الهی و چگونگی آن نازل شده است که البته در روایات ما دو تفسیر از آن وجود دارد. یکی این که هنگامی که مسلمانها تیراندازی میکردند خداوند ملائکه را مأمور کرده بود که این تیرها را به هدف که قلب دشمنان خدا بود برسانند. بنابراین خدا به پیامبر میگوید تو فکر نکن این تیرهایی که به قلب آنها خورد و آنها افتادند کار تو بود. تو تیر را انداختی و تا وسط راه رفت اما این من بودم آن تیرها را به واسطۀ ملائکه گرفتم و به قلب مشرکان زدم.
نقل دیگر این است که خداوند در ابتدای جنگ به پیامبراکرم (ص) فرمود: یک مشت شن بردار و به سمت مشرکان پرتاب کن. حداقل فاصلهای که بین اینها بود صد یا دویست متر بود. اگر پیامبر این شن را پرتاب میکرد نهایتاً یک یا دو متر جلوتر به زمین میریخت اما خداوند این شنهایی که پیامبر پرتاب میکند را داخل در چشم مشرکان میبرد. مشرکان مشغول تمیز کردن چشمهای خود شدند و مسلمانها حمله کردند. این کمکی بود که خدا داد و یک مسألۀ خاص بود. آن کار را هم خدا انجام داد. پیامبر پرتاب شن به سمت چشم دشمنان را به اندازۀ یک متر انجام داد اما آن پرتابی که اثر کرد؛ یعنی این شنها وارد چشم دشمنان شد کار خدا بود لذا خدا به پیامبر میفرماید: فکر نکن تو این کار را انجام دادی، من به ملائکه گفتم این کار را انجام بدهند. بنابراین معلوم شد که این یک مورد خاص بوده است و به این معنا نیست که شما نماز هم میخوانید من میخوانم، شما دروغ میگویید من دروغ گفتن را ایجاد کردم.
دوم: آن آیهای که میفرماید: «وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ» 3 با توجه به آیه قبل مطلب روشن است. در آیه قبل خداوند میفرماید:
گفت: آيا چيزهايى را كه خود میتراشيد میپرستيد؟ خداى يكتاست كه شما و هر چه میسازيد، آفريده است.
خدا به مشرکان میگوید: شما و بتهای شما را من آفریدهام. «وَ اللَّهُ خَلَقَكُمْ» خدا شما را آفرید.
«وَ ما تَعْمَلُونَ» و آن چیزهایی که درست میکنید، یعنی همان بتها و سنگ و چوب و خرما و… همۀ اینها را خدا آفرید، اینها مخلوق خدا هستند، اینها خدا نیستند، خدا به بتها میگوید: ای مشرکان خودتان و بتهای شما را من آفریدهام پس من را عبادت کنید، من خدای واحد عالم قادر مقتدر هستم نه آن سنگ و چوبی که من آنها را آفریدم. بنابراین این آیه نیز ربطی به بحث جبر و اختیار ندارد و هیچ دلالتی بر جبر ندارد.
سوم: ما دو آموزۀ دینی و الهی داریم: یکی اختیار انسان و یکی قضا و قدر الهی. اگر معنای جبر و اختیار و همچنین جایگاه اختیار انسان به درستی توضیح داده شود معلوم میشود که این دو هیچ تعارضی با هم ندارند و جایگاه هر کدام معلوم خواهد شد. پس به اجمال معلوم است که دلیل سوم ایشان بر جبر نادرست است و به خاطر اشتباه فهمیدن مسأله قضا و قدر است.
ب)ادلۀ مخالف با جبر
دلایل عقلی و فطری
اما در مقابل ما دلایل زیادی بر رد نظریۀ جبر داریم. از قرآن و روایات گرفته تا عقل و فطرت. دلیل عقلی و وجدانی این که هر انسانی اگر به خود مراجعه کند میبیند بدیهیترین چیز در انسان آزادی و اختیار برای اوست. هر کسی این را به علم حضوری خود مییابد. هر انسانی مییابد که اگر بخواهد میتواند فعلی را مثل حرکت دست انجام دهد یا انجام ندهد.
این که گویی این کنم یا آن کنم این دلیل اختیار است ای صنم
این یک مسألۀ بدیهی است و بدیهیتر از این نداریم. انسان ممکن است تردید کند که آیا این درختی که میبیند درست است یا این که مثلاً در خواب است اما اختیار اینطور نیست، اختیار و آزادی بدیهیترین ادراک ما است. کسی که این را انکار کند در واقع میتواند در همه چیز شک کند. این بدیهیترین علم ما است و آن آزادی است که هر انسانی این را به علم حضوری و وجدانی درک میکند.
اگر ما مجبور باشیم اصلاً دین برای چیست؟ پیامبران به چه منظوری مبعوث شدهاند؟ پیامبر مبعوث شده که ما را به راه راست هدایت کند و ما هم به راه راست برویم. اگر ما مجبور هستیم که از راه راست برویم پیامبر برای چیست؟ و اگر مجبور هستیم که به راه راست نرویم، هر قدر پیامبر بیاید فایدهای نخواهد داشت. آمدن پیامبر، ارسال رسل، اینها چه معنایی دارد؟ معاد چه معنایی دارد؟ اگر ما مجبور هستیم اینها چه معنایی دارند؟ معاد برای این است که اگر انسانها آزادانه کار خوبی انجام دادند پاداش خوب ببینند و اگر کار بدی انجام دادند کیفر ببینند وقتی همه مجبور هستند بهشت و جهنم چه معنایی دارد، نبوت چه معنایی دارد، عدل چه معنایی دارد؟ آیا این که خدا ما را به گناهان مجبور کند و بعد هم کیفر آن را به ما بدهد چیزی غیر از ظلم است؟ آیا از این ظلم بدتر هست که ما را مجبور به گناه میکند و بعد هم در روز قیامت میگوید برو تا ابد در آتش جهنم بسوز؟
بنابراین عدالت خدا، نبوت، امامت، معاد، اصل دین، شریعت، اخلاق، مسئولیت، حسن و قبح، اینها چه میشوند؟ کیفر، پاداش، حقوق جزا، علم حقوق، اینها کجا میرود؟ اینها همه بی معنا است چون جبر است وقتی جبر است چرا من را مجازات میکنید؟ من که مجبور بودم. اگر جبر است اخلاق چه معنایی دارد؟ خوب و بد چه معنایی دارد؟ آیا شما میتوانید به سنگ بگویید که این کار خوب است یا این کار بد است؟ خیر، سنگ مجبور است، کاری نمیتواند انجام دهد. این درحالی است که شما جبریون قائل به نبوت، معاد، عقاب و پاداش هستید. بنابراین شما دچار تناقض در افکار و عقائد هستید.
دلایل قرآنی و روایی
جالب است که در آیات متعددی از قرآن بیان شده است که به این دلیل که خداوند عادل است ما را مجبور نمیکند و انسانها آزاد هستند چون اگر خدا ما را مجبور کند ظلم پیش میآید؛ چنان که میفرماید:
هر كس كار نيكى به جا آورد او را ده برابر آن پاداش است، و هر كس كار زشتى انجام دهد جز مانند آن را كيفر داده نمیشود و بر آنان ستم نمیشود.
یعنی اگر آنها گناه نکنند و خدا آنها را مجبور به گناه کند و بعد آنها را مجازات کند این ظلم است و خدا میگوید ظلم نیست خودشان انجام دادند «مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ» کسی که گناه را بیاورد یعنی خودش گناه انجام دهد و با پروندۀ گناهآلود به قیامت بیاید خدا به او جزا میدهد اما نگویید که این جزا ظلم است، چون خود او این کار را انجام داده است. اگر من او را مجبور کرده بودم، ظلم بود و میتوانست بگوید چرا من را مجازات میکنی؟
در جای دیگر میفرماید:
آن روز هر كس را همانند عملش جزا مىدهند و به هیچكس ستمى نمىرود.
یعنی اگر خود او این فعل را کسب نکرده بود ظلم بود. حالا اشاعره همین کسب را گرفتهاند و یک معنای وارونهای از آن ارائه دادهاند. معنای آیه این است که خود او انجام داده است، نه این که خدا انجام داده و او هم مجبور است که کسب کند، این را کسب نمیگویند.
وقتی میگویند فلان شخص در بازار کسب و کار انجام میدهد یعنی خود او کسب و کار انجام میدهد نه این که دست و پای او را بستند و کسی با دست او چیزی میدهد و چیزی را میگیرد و بعد بگوییم او کسب انجام میدهد. در این صورت که او کسب انجام نمیدهد، مجبور به انجام این کار است. بنابراین این معنایی که اشاعره گفنتند معنای وارونهای از کسب است.
در روایات نیز نمونههای فراوانی بیان شده است؛ امام علی (ع) میفرماید:
نگویید خدا انسانها را بر گناهان مجبور کرده است.
این ظلم است که خداوند افعال بد را در ما ایجاد کند و بعد هم در روز قیامت ما را به جهنّم ببرد و مجازات کند؟ این ظلم است، اگر این را بگویید خدا را ظالم دانستهاید. امام صادق (ع) میفرماید:
خدا عادلتر از این است که کسی را مجبور به گناهی کند و بعد او را به سبب آن عذاب کند.
خدا از این حرفی که اشاعره و اهل الحدیث و جهمیّه میزنند به دور است. انسانها خودشان کارهای بد را انجام دادهاند لذا باید عذاب ببینند و خدا این کار را انجام نداده است.
بنابراین،آیات و روایات، عقل و وجدان میگویند که ما آزاد هستیم و آزادانه افعال خود را انجام میدهیم. پس نظریۀ جبر درست نیست غیر از این که بیان شد اگر نظریۀ جبر درست باشد تمام اصول و اساس، کل دین و شریعت، اخلاق و مسئولیت زیر سؤال میرود. در کنار این دیدگاه یک نظر دیگری هم وجود دارد که صحیح نیست و آنهم تفویض است که ما در مقاله «تفویض امور به انسان» به آن پرداختهایم. البته قول صحیح اختیار است که در مقاله «دیدگاه شیعه در مسأله جبر و اختیار» میتوانید با آن آشنا شوید.
برای کسب اطلاعات بیشتر به درس ” توحید در قرآن” از سلسله دروس دوره “عقاید قرآنی” مراجعه کنید.
پی نوشت ها
- سورۀ انفال، آیۀ 17.
- سورۀ صافّات، آیۀ 96.
- سورۀ صافّات، آیۀ 96.
- سورۀ انعام، آیۀ 160.
- سورۀ غافر، آیۀ 17.
- الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج 1، ص 209.
- التوحید (للصدوق)، ص 361.