ارکان ایمان و کفر
فهرست مطالب این مقاله را ببینید
در این مقاله ارکان ایمان و ارکان کفر از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار میگیرد. در آموزههای دینی آنچه باعث رستگاری انسان میشود ایمان و عمل صالح است. و این دو در کنار هم انسان را به کمال میرساند. عمل صالحی نزد خداوند پذیرفته است که ناشی از ایمان پاک و حقیقی باشد. به عنوان مثال کسی که کار خوبی را انجام میدهد ولی نیت او خودنمایی است کار خوب او در نگاه دیگران ارزشی ندارد. به همین دلیل در برخی روایات آمده است: کسی که ولایت امامان معصوم (ع) را قبول نداشته باشد هیچ عملی از او پذیرفته نیست. قرآن کریم برای رسیدن به یک ایمان واقعی و کامل چهار مرحله معرفی میکند لذا ایمان و کفر از دیدگاه قرآن چهار رکن دارند. این مقاله دو مبحث عمده را با توجه به آیات قرآن کریم بیان میکند:
• ارکان ایمان و ارکان کفر.
• کفر به امامت کفر به ولایت الله است.
ابتدا چکیده مطالب را مشاهده میفرمایید:
چکیده
ارکان ایمان
ارکان ایمان از نظر قرآن کریم چهار مورد است:
اما توضیح مطلب:
اول: ایمان به وحدانیت خدا، ایمان بالله که اولین مرحله ایمان است.
همهٔ مؤمنین به خدا ایمان دارند.
دوم: ایمان به آیات الله.
و چون كسانى كه به آیات ما ایمان مىآورند نزد تو آیند…
ایمان به آیات الله یعنی نبوت که باید در جای خود توضیح داده شود.
سوم: ایمان به لقاء الله یعنی معاد.
پس هر كه امید دیدار پروردگار خود دارد باید عملى شایسته انجام دهد.
قرآن ایمان به آخرت را در حد یقین مطالبه میکند، چند جا میفرماید: «وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ یوقِنُونَ» 4، و کسانی که به آخرت یقین دارند.
چهارم: ایمان به ولایت الله یعنی امامت که در قرآن کریم مطرح شده است.
این است و جز این نیست كه سرپرست و ولىّ امر شما خدا و فرستاده اوست و كسانى كه ایمان آوردهاند، آنها كه نماز را برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند.
اصول دین و ارکان ایمان این چهار مورد هستند که عدل زیر مجموعه توحید است. توحید یعنی ایمان بالله، نبوت یعنی ایمان به آیات الله، معاد یعنی ایمان به لقاء الله، امامت یعنی ایمان به ولایة الله.
ارکان کفر
طبیعی است در برابر ایمان کفر است. درنتیجه در مقابل ارکان ایمان همین چهار مرحلهٔ کفر در اسلام و قرآن وجود دارد. اگر کسی به خدا کافر بشود کافر است «كَفَرُوا بِاللَّهِ» 6. اگر کسی وجود خدا را قبول کرد و دین خدا و شریعت خدا را و یا قیامت و ملاقات با خدا را قبول نکرد، این نیز کافر است:
کسانی که به آیات خدا (نبوت رسولان) و لقای او (معاد) کفر میورزند.
به قطع و یقین آنهایی که لقاء خدا را تکذیب میکنند زیان میکنند و زیانمند هستند.
چهارم کفر به ولایت و امامت است که کفر به امامت به معنی کفر به ولایة الله است. قرآن کریم در موارد متعددی کفر به امامت را مطرح میکند که یک مورد آن آیه مبنایی امامت است که در ادامه به آن اشاره میشود.
کفر به ولایت الله
مقدمه:
آیه ۲۵۷ سوره بقره محور بحث امامت در قرآن کریم است که برای آشنایی با ارکان ایمان و کفر لازم است با آن آشنا شویم. در مباحث مطرح شده در این آیه شریفه بیان میشود که ولایت فقط از آنِ خدا است و ولایت دیگران فقط با اذن خداوند است. لذا مخالفت با ولایت امامان معصوم (ع) مخالفت با ولایت الله است. این مبحث در مقاله «تفسیر آیه الکرسی و مسأله امامت» بررسی شده است و برای شما قابل دسترسی است.
از طرفی آیه الکرسی در برخی روایات با عظمت ترین آیه قرآن شمرده شده است لذا این آیه را که سومین آیه از آیات الکرسی است محور بحث قرار میدهیم:
خدا ولی مؤمنین است [با ولایت خود] آنها را از ظلمتها بیرون میبرد و به نورانیت میرساند. کسانی که به ولایت الله کافر شوند، اولیای آنها طاغوت خواهد بود، اولیای طاغوتی آنها را از نور به سوی ظلمتها میبرند. کسانی که دانسته به مسئلهٔ ولایت الله و امامت کفر بورزند اهل آتش خواهند بود و جاودانه در آنجا خواهند ماند.
آیه مبنایی ولایت
بخش سوم آیهٔ 257 سورهٔ بقره (آیه مبنایی ولایت) این عبارت است «وَ الَّذینَ كَفَرُوا». نکتهٔ مهمی که باید بررسی شود این است که منظور از «کفر» در این بخش از آیه چه کفری است. در بسیاری از موارد قرآن کریم هنگامی که مسئلهای را مطرح میکند و میخواهد دربارهٔ آن، نکتهای را مطرح کند، برای بیان آن نکته یک عنوان عامی میآورد. برای مثال میفرماید:
مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.
بعد میفرماید:
کسانی که نسبت به عبادت من کبر بورزند به خواری وارد جهنم خواهند شد.
بحث آیه درباره دعا است، چرا عبادت را مطرح کرد؟ عبادت اعم از دعا است، هم شامل دعا میشود و هم شامل عبادات دیگر. به جای عبادت باید میگفتند دعا، یعنی «إِنَّ الَّذینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ دُعائی». عبادت عام است دعا خاص است. اولاً، نشان میدهد که دعا عبادت است؛ یعنی با این تغییر واژه نشان میدهد که دعا عبادت است. ثانیاً، حکم را کلی میآورد اما ناظر به موضوع است. میگوید عبادت ولی در این آیه منظور دعا است؛ البته شامل بقیه عبادات هم میشود.
در اینجا نیز همینطور است، ابتدا میفرماید: «اللَّهُ وَلِی الَّذینَ آمَنُوا…» خداوند ولی مؤمنین است… بعد میفرماید: «وَ الَّذینَ كَفَرُوا» کسانی که کفر بورزند. این کفر به چه مسألهای است؟ آیه درباره وجود خدا سخن نمیگوید که کفر در این آیه، کفر به وجود خدا باشد، درباره ولایت خدا سخن میگوید. میفرماید خدا ولی مردم است، با ولایت خود آنها را از ظلمتها بیرون میبرد به نورانیت میرساند. بعد میفرماید: «وَ الَّذینَ كَفَرُوا» یعنی «کَفَرُوا» به همین موضوعی که بیان شد، یعنی هرکسی که به ولایت خداوند کفر ورزد. از ادامه آیه نیز این مسأله به خوبی روشن میشود، در ادامه میفرماید: «وَ الَّذِینَ كَفَرُواْ أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوت» کسانی که به ولایت الهی کفر ورزند «ولیِّ» آنها طاغوت خواهند بود. یعنی در ادامه بیان کفر، بحث «ولی» است. طبیعی است که هر کسی که ولایت الهی را نپذیرد به ناچار باید ولایت دیگری را بپذیرد و هیچ کسی حق ولایت بر دیگری ندارد مگر به اذن خداوند و اگر بر این کار اقدام کند از حدود خود تجاوز کرده و طغیانگر است.
البته عنوان «کَفَرُوا» عام است. اگر کسی کافر به خدا هم بشود همین است، کافر به رسول الله (ص) هم بشود همین است، ولی در این آیه کفر نظارت به ولایت دارد. خدا ولی مؤمنین است، این فرمان خدا است. «وَ الَّذینَ كَفَرُوا» اگر افرادی این حرف را زیر پا بگذارند، تحت ولایت هرکسی که بروند طاغوت است. نظیر این مطلب درباره حج در قرآن کریم آمده است:
برای خدا بر عهدهٔ مردم است که هر کس استطاعت داشته باشد حج به جا بیاورد.
بعد میفرماید:
و اگر کسی کفر بورزد خدا از مردم بینیاز است.
معنای کفر ورزیدن در این آیه چیست؟ آیا یعنی خدا را منکر بشود؟ موضوع بحث آیه این نیست. مفسرین فرمودهاند: «أی وَ مَن لَم یحِج» مستطیع بشود به حج نرود. یعنی به این مطلب که حج بر مسلمان واجب است کفر بورزد و آن را قبول نکند. کفر به این موضوع نه کفر به خدا. به همین دلیل اگر مسلمانی مستطیع بشود و عمداً به حج نرود موقع مرگ میگویند تو نمیتوانی مسلمان بمیری. تو یکی از دعائم و ستونهای اسلام را زیر پا گذاشتی، یا یهودی بمیر یا نصرانی.
در بحث ولایت چون بحث ایمانی و اعتقادی است اگر کسی امامت و ولایت الله را منکر بشود، زیر پا بگذارد، «الَّذینَ كَفَرُوا» میشود. البته کسی که جاهل باشد و نداند بحث دیگری دارد، لکن اگر کسی عالم به این مسأله باشد و حجت بر او تمام شود مثل کسانی که در غدیر خم بودند و ماجرای غدیر و مسائل پیرامون آن را دیدند، ابلاغ رسول الله (ص) و نصب الهی را متوجه شدند ولی بعداً عملاً زیر پا گذاشتند مشمول این آیه «وَ الَّذینَ كَفَرُوا» میشوند.
در ادامه بحث ارکان ایمان وکفر باید بگوییم که با توجه به آیات قرآن کریم موارد دیگر در مبحث کفر به ولایت در سورهٔ تحریم و سورهٔ نور است، مثلاً در سورهٔ نور بعد از معرفی اولیاء خدا و ائمهٔ هدی در مثال چراغ، میفرماید: «وَ الَّذینَ كَفَرُوا أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ» 12 ما امامان اهل بیت را معرفی کردیم، کسانی که به این دوازده امام و نور الهی کفر بورزند اعمال آنها در قیامت فایدهای نخواهد داشت، مثل سراب میماند. افرادی که امامت را فهمیدند و انکار کردند. دیگر هر عملی هم کرده باشند فاقد ارزش است. بنابراین «وَ الَّذینَ كَفَرُوا» در آیه « اللَّهُ وَلىُّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ یخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ وَ الَّذِینَ كَفَرُوا» یعنی «كَفَرُوا بِوِلایَةِ اللهِ».
حال سؤال این است که مصداق ولایة الله کیست؟ خداوند ولایت خود را به چه افرادی داده است؟ کدام یک از ایشان مورد انکار و کفر مردم واقع شدند؟ خداوند ولایت خود را به پیامبراکرم (ص) و بعد از ایشان به دوازده امام عصمت و طهارت (ع) عطا کرد. پیامبراکرم (ص) مورد کفر مسلمین واقع نشدند، ولی ائمه بعدی مورد کفر مسلمین واقع شدند، در نتیجه آیه به خصوص در مورد ائمه بعدی یعنی امیرالمؤمنین (ع) و اولاد مطهر ایشان (ع) تذکّر میدهد. ای مسلمانها مواظب باشید ولیّ خدا را منکر نشوید که در این صورت ولیّ شما طاغوت هایی خواهند بود که شما را از نور هدایت به سوی ظلمتها خواهند برد.
افرادی که (به ولیّ خدا) کفر بورزند اولیاء و سرپرست آنها طاغوت خواهند بود.
کسانی که به ولایت خدا کفر بورزند، ولایت ولیّ خدا را قبول نکنند به ناچار تحت ولایت دیگری خواهند بود، آن «ولیّ» طاغوت است، چرا که ولایت یا الهی است یا طاغوتی و غیر از این امکان ندارد. در تفسیر برهان دارد که امام باقر (ع) فرمودند: «وَ الَّذینَ كَفَرُوا» یعنی «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا بِوَلَایةِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع)».13
این بیان امام باقر (ع) تأویل آیه نیست بلکه ارشاد و توجه دادن به ظاهر آیه است 14. ولایة الله در رسول الله (ص) متجلی میشود، بعد در امیرالمؤمنین (ص) متجلی میشود. اگر کسی به ولایت امیرالمؤمنین (ع) کفر بورزد به ولایت خدا کفر ورزیده است. به ولایت ولیی که خدا تعیین کرده است کافر شده است پس جزء دستهٔ «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا» خواهد بود. ابن شهر آشوب نیز از امام باقر (ع) دربارهٔ این عبارت قرآن «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ» نقل میکند که امام باقر (ع) فرمودند:
و کسانی که به ولایت علی بن ابی طالب کفر وزیدند ولی و سرپرست ایشان طاغوت است، این آیه درباره دشمنان علی (ع) و تابعین آنها نازل شد که مردم را از نور خارج کردند و نور، ولایت علی (ع) است که آن را به ظلمت ولایت دشمنان او تبدیل کردند.
نکته: نوع بیان ارکان ایمان و کفر
مباحث معرفتی در قرآن کریم دو گونه مطرح شده است. بعضی از این مباحث باصراحت بیان شده است و واضح است، یعنی انسان هنگامی که میخواند، میفهمد. مثل بعضی از مراحل توحیدی: «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیومُ» 16. مسائل مربوط به نبوت (توحید ربوبی) هم نوعاً همینگونه است. مسائل مربوط به معاد نیز همینطور است. لکن مسائل مربوط به امامت کمی متفاوت آمده است. قرآن کمی در لفافه عبارات به کار برده است که برای فهمیدن آن باید دقت کرد. این موضوع دلایل خود را دارد که در جای خود باید مطرح شود.
برای مثال در آیه 55 سوره مائده امیرالمؤمنین (ع) را معرفی میکند اما اسم نمیبرد، کفر به خدا خیلی روشن مطرح میشود، کفر به نبوت همینطور، کفر به امامت، با عنوان کفر بولایة الله مطرح میشود. بیانات قرآن درباره ولایت و امامت در بسیاری از موارد کمی در لفافهای گفته شده است که باید دقت کرد و متوجه شد. بنابراین کفر به امامت بارها در قرآن آمده است، که با کمی دقت مشخص میشود.
عدم التزام به ارکان ایمان
امامت یکی از اصول اعتقادی است. اگر کسی عمداً به آن کافر بشود گرفتار عذاب الهی خواهد شد. ولی یک تفاوتی در بین کفر امامت و کفر در سه مرحله قبل یعنی توحید، نبوت، معاد است. اگر کسی به یکی از این سه مورد کافر شود از دین خارج میشود، در دنیا حقوق اسلامی از او برداشته میشود و در آخرت گرفتار عذاب خواهد شد.
اما در کفر به امامت از ظاهر اسلام خارج نخواهد شد. مثل منافقین که در ظاهر مسلمان هستد و احکام ظاهری اسلام در مورد ایشان جاری است مثل این که پاک هستند، ازدواج و تجارت و سهم از بیت المال و دفن شدن در قبرستان مسلمین و به طور کلی تمام حقوق مسلمانها در مورد منافقین جاری است. در مورد کافرین به امامت نیز این چنین است لکن در آخرت، اعمال ایشان ارزش نخواهد داشت و اسلام آنها پذیرفته نخواهد شد، مانند منافقین. البته احتمال داده شده کسانی از آنها که نمیدانند، در آخرت امید شفاعت برای آنها هست مثل نوع برادران اهل سنت که نمیدانند. لکن آنهایی که دانسته از مسیر ولایت الهی خارج شدند، با توجه به همین آیات بیتردید گرفتار عذاب الهی هستند.
پی نوشت ها
- سوره بقره، آیه 285.
- سوره انعام، آیه ۵۴.
- سوره کهف، آیه 110.
- سوره بقره، آیه ۴ و سوره نمل، آیه ۳ و سوره لقمان، آیه ۴ و…
- سوره مائده، آیه ۵۵.
- سوره توبه، آیه 54 و 80.
- سوره کهف، آیه 105.
- سوره انعام، آیه ۳۱.
- سوره غافر، آیه 60.
- همان.
- سوره آل عمران، آیه 97.
- سوره نور، آیه ۳۱.
- ابوالقاسم خویی؛البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 525.
- یکی از معانی که برای تأویل آیات گفته شده این است: بیان کردن مطلبی که ظاهر عبارت آیه گویای آن نیست، یعنی خبر دادن از باطن آیه که این فقط از عالمان به کتاب خدا یعنی اهل بیت عصمت (ع) پذیرفته میشود.
- ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابی الطالب، ج۳، ص ۸۱.
- سوره بقره، آیه 255.