امامت و ولایت الله

در مقاله امامت و ولایت الله با نگاهی متفاوت با مسأله امامت مواجه خواهیم شد. فرض می‌‌‌کنیم به احادیث مهمی مانند حدیث شریف غدیر و حدیث ثقلین که از رسول خدا (ص) صادر شده، دسترسی نداریم و فقط نظر قرآن را می‌‌خواهیم بدانیم. با این فرض:
1ـ نظر قرآن درباره امامت جامعه مسلمین چیست؟
2ـ چه رابطه‌ای بین خدای متعال و امر ولایت وجود دارد؟
3ـ نقش پیامبر و امام در جامعه چیست و ایشان باید چه هدفی را دنبال کنند؟
4ـ آیا امکان نداشت که پیامبر را مردم انتخاب کنند؟ این مسأله دربارهٔ امامت به چه نحوی است؟
5ـ آیا قرآن این سخن را قبول دارد که رهبری معنوی جامعه با پیامبر باشد و رهبری سیاسی جامعه با اهل سیاست؟
مقاله امامت و ولایت الله در صدد است پاسخی قرآنی و روشن به این پرسش‌‌ها بدهد. شما می‌‌توانید برای آشنایی اجمالی با این مقاله ابتدا چکیدهٔ آن را مطالعه فرمایید:

چکیده

مهمترین مسأله‌ای که در امامت مطرح می‌‌‌شود جایگاه امامت در قرآن کریم است: امامت مانند نبوت شاخه‌ای از توحید است.

بنابر آیه ۹۱ سوره انعام کسانی که منکر نبوت هستند، خدا را خوب نشناخته‌اند و معرفت توحیدی آنها نقص دارد.

نبوت تجلی ربوبیت خدا در مقام تشریع است؛ و امامت تجلی ولایت الله در مقام رهبری، فرمانروایی و مدیریت جامعهٔ ایمانی است.

ربوبیت الهی برای هدایت است و ولایت الهی برای سرپرستی مردم است.

خداوند امامت و ولایت الله را در دست کسی قرار می‌‌‌دهد که هادی و رهبر مردم باشد.

سیرهٔ الهی همیشه بر همین بوده است که پرچم ولایت و چراغ هدایت را یک جا قرار داده است.

بعد از پیامبر (ص) هم اوصیای آن‌ها باید کسانی باشند که بتوانند مردم را به نورانیت هدایت کنند.

وصی رسول الله (ص) هم باید کسی باشد که باب علم رسول الله است.

امامت شاخه‌ای از توحید است چرا که ولایت و سرپرستی تنها برای خدا است یعنی امامت تجلی ولایت الله است در کسی که خداوند او را در این مقام قرار داده است.

امامت عهدی الهی است که به انبیاء و اوصیاء می‌‌‌رسد که برای رهبری مردم به سوی نور است.

این عهد به ظالمان نمی‌‌‌رسد. هر نوع معصیتی ظلم است و شرک به خداوند از بزرگترین ظلم‌ها است. بنابراین گناه کاران و کسانی که سابقه شرک داشته‌اند به طور قطع نمی‌‌‌توانند از جانب خدا ولی باشند.


الف- امامت شاخه ای از توحید

اولین مسئله‌ای که در امامت مطرح می‌‌‌شود و باید به آن توجه کنیم. جایگاه امامت در قرآن کریم است. بر اساس اعتقاد ما امامت شاخه ای از توحید است. چرا که امامت تجلی ولایت الله است. خداوند ولی و سرپرست مردم است و این ولایت را به هر کس عطا کند، او ولیّ از طرف خدا بر مردم می‌‌‌شود. بنابراین امامی‌‌‌ که شیعیان به او اعتقاد دارند و به طور کلی مسأله امامت تجلی ولایت الله است. لازم است برای روشن شدن مطلب به طور مختصر بحثی از نبوت را مطرح کنیم. بر اساس دلایل عقلی و قرآنی خداوند مسئول هدایت همه موجودات است. به این سه آیه دقت بفرمایید:

﴿إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى﴾ 1

همانا هدایت بر عهده ما می‌‌‌باشد.

﴿رَبُّنَا الَّذِى أَعْطَى‏ كلُ‏ شى‏ءٍ خَلْقَهُ ثمُ‏ هَدَى﴾ 2

رب ما کسی است که به هر چیزی خلق خاص او را داده و سپس هدایت می‌‌‌کند.

﴿إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِلىٰ‏ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيم﴾ 3

به طور قطع خداوند کسانی را که ایمان آورده اند به صراط مستقیم هدایت می‌‌‌کند.

حال سؤال این است چگونه خدای متعال و حکیم در نظام تشریعی مردم را هدایت می‌‌‌کند؟ آیا خود او با فرد فرد انسان ها صحبت می‌‌‌کند و قانون های الهی را بیان می‌‌‌کند؟ مسلماً اینگونه نیست، بلکه همان طور که همه مسلمان ها و اهل توحید می‌‌‌دانند، خدای دانا و حکیم از طریق فرستادن انبیاء، قانون‌ها و شریعت الهی را به مردم ابلاغ می‌‌‌کند و آن ‌ها را هدایت می‌‌‌کند. یعنی انبیاء مظهر ربوبیت و هدایت الهی هستند و به طور مستقل و جدای از خدا هیچ شأنی ندارند، خدای رحمان در این باره می‌فرماید:

﴿مَا كاَنَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لىّ‏ مِن دُونِ الله﴾ 4

برای هیچ انسانی شایسته و شدنی نیست، که خداوند به او کتاب و حکم و نبوت بدهد سپس به مردم بگوید من را بندگی کنید به جای این که بگوید خدا را عبادت کنید.

بنابراین هیچ پیامبری در طول تاریخ چنین ادعا نداشته که در کنار خدای متعال مستقلاً دارای شأنی باشد و یا مثلاً بگوید این قانون‌های خدا است و این هم قانون‌های من هستند، بلکه خود را وسیله و طریق خدا معرفی می‌کردند. بنابراین، نبوت راه توحید و مجرای تحقق ربوبیت خدا است.
این مطلب در آیه ۹۱ سوره انعام به بیانی دیگر مطرح شده است:

﴿وَ مَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلىَ‏ بَشَر مِّن شَىء﴾

قدر خدا را نمی‌شناسند آن گونه حق قدر شناسی اوست زمانی که می‌گویند خداوند چیزی بر بشری نازل نکرده است.

یعنی علت آن که بعضی نمی‌توانند نبوت را قبول کنند، ضعف در معرفت و شناخت خداوند است. آن ‌ها نمی‌دانند که خداوند رب و هدایت کننده مردم است، یا نمی‌دانند طریق ربوبیت خداوند چیست در حالی که اگر بدانند خداوند مسئول هدایت و ارشاد انسان است و اقتضای ربوبیت او فرستادن انبیاء است، دیگر از آمدن رسولان الهی تعجب نمی‌کنند بلکه منتظر انبیاء می‌شوند.
در مورد امامت نیز به همین صورت است. خدای متعال ولی و سرپرست مردم است، تنها او مالک جهان است و تنها او حق تصرف در عالم و موجودات را دارد. بنابراین باید ببینیم او چگونه اِعمال ولایت می‌کند. انبیاء الهی از جانب خداوند هم نبی هستند که باید هدایت و قوانین الهی را به مردم ابلاغ کنند، و هم از جانب خداوند ولایت دارند تا سرپرست مردم باشند. یعنی انبیاء الهی مظهر ربوبیت و ولایت خداوند هستند. بنابراین از نگاه توحیدی باید همین خط ولایت و ربوبیت الهی ادامه داشته باشد. پس اگر کسی امامت امامان منصوب از طرف خدا را نپذیرد، شاخه‌ای از توحید الهی را نپذیرفته است. ولایت خدا را خدشه‌دار کرده و این نقص در توحید است. در نتیجه نبوت تجلی ربوبیت خدا در مقام تشریع است. امامت تجلی ولایت الله در مقام رهبری، فرمانروایی و مدیریت جامعهٔ ایمانی است.

نمودار ولایت الله

ب- ربوبیّت و ولایت الله

مسأله دوم نتیجهٔ ربوبیت و ولایت الله است. به این بیان که ربوبیت خدا در پیامبران متجلی می‌شود، چرا که آن‌ها مردم را به راهی که خدا می‌خواهد هدایت می‌کنند و خداوند در اصل هادی مردم است که می‌فرماید:

﴿وَ إِنَّ اللَّهَ لَهادِ الَّذينَ آمَنُوا إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ‏﴾ 5

به طور قطع خداوند مردم را به صراط مستقیم هدایت می‌کند.

انبیاء طریق هدایت خداوند هستند. در قرآن کریم به پیامبراکرم (ص) خطاب می‌شود:

﴿وَ إِنَّكَ لَتَهْدي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏﴾ 6

و قطعاً تو به صراط مستقیم هدایت می‌کنی.

پیامبراکرم (ص) در مقام نبوت دین خدا و هدایت خدا را ابلاغ می‌کنند و در مقام امامت و ولایت، جامعه را رهبری می‌کنند تا به نورانیت برسند.

﴿اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ‏﴾ 7

خدا ولیّ مؤمنین است و آنها را از ظلمت‌ها خارج می‌کند و به نورانیت می‌برد.

امام همین کار را انجام می‌دهد، پیامبراکرم (ص) در مقام امامت مردم و مؤمنان را از ظلمت‌ها به نورانیت می‌برد؛ در قرآن کریم سه جا این مسئله را مطرح می‌کند:

﴿كِتَابٌ أَنزَلْنٰهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلىَ‏ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الحَمِيد﴾ 8

(این قرآن) كتابى است كه آن را به سوى تو فرو فرستادیم تا مردم (جهان) را به خواست و توفیق پروردگارشان از تاریكى‏‌ها (انحرافات عقائد و اخلاق و اعمال) به سوى نور (هدایت الهى) بیرون آورى و به راه آن (خداى) صاحب اقتدار و ستوده خصال راه نمایى.

﴿هُوَ الَّذِى يُنزِّلُ عَلىَ‏ عَبْدِهِ ءَايَاتٍ بَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَكمُ مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّور﴾ 9

اوست كه بر بنده خود (حضرت محمد (ص)) همواره آیات و دلایل روشنى فرو مى‌‏فرستد تا شما را از تاریكى‏‌ها (ى شرك و كفر و فسق) به سوى نور (هدایت) بیرون آورد.

﴿رَسُولًا يَتْلُواْ عَلَيْكمُ‏ ءَايَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِّيُخْرِجَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلىَ النُّور﴾ 10

رسولى كه آیات روشن و روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‏‌كند تا كسانى را كه ایمان آورده و عمل‏‌‌هاى شایسته كرده‌اند از تاریكى‏‌ها (ى شرك و كفر و فسق و فساد جامعه) به سوى نور (هدایت و توحید) بیرون آورد.

بنابراین نتیجهٔ ربوبیت و ولایت الله از یک طرف هدایت مردم است و از یک طرف مدیریت و رهبری مردم است.

ج- تمرکز هدایت و ولایت الله

مطلب سوم این است که خداوند هدایت و ولایت خود را در یک جا متمرکز می‌کند. چرا که ولایت برای هدایت است. پس کسی که خداوند چراغ هدایت را در دست او قرار می‌دهد، پرچم ولایت را هم در دست او قرار می‌دهد. آن‌ها یک جا با هم متمرکز هستند. چون ولایت برای هدایت و نورانیت است.
پیامبر اکرم (ص) هم چراغ و سراج منیر بودند و هم ولیّ مردم بودند. «إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ» 11 باید هم همینطور باشد. نمی‌شود خدا یک نفر را پیامبر قرار بدهد، بگوید تو مردم را هدایت کن، یک نفر دیگر ولایت داشته باشد که خود پیامبر هم لازم باشد از او اطاعت کند. باید همان پیامبری که هدایت مردم در دست او است، خود او رهبری و مدیریت جامعه و ولایت را هم در دست بگیرد و خداوند این کار را انجام داده است. سیرهٔ الهی همیشه همین بوده است که پرچم ولایت الله و چراغ هدایت را یک جا قرار داده است. خداوند به طور کلی رسولان خود را فرمانروای مردم معرفی کرده است:

﴿وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ 12

ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به اذن خدا باید از او اطاعت شود.

یعنی پیامبران ولایت، حق امر و نهی و حق تصرف دارند پس بر مردم واجب است از آن‌ها اطاعت کنند. دربارهٔ حضرت ابراهیم (ع) به طور خاص می‌فرماید:

﴿إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾ 13

یقیناً من تو را برای مردم به عنوان امام قرار دادم.

دربارهٔ حضرت اسحاق و یعقوب (ع) هم می‌فرماید:

﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾ 14

ما آن‌ها را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کنند.

بنابراین امامت، ولایت و سرپرستی مردم باید در دست کسی باشد که مقام هدایت را دارا باشد، باید ولیّ مردم بعد از رسول الله (ص) صاحب علم او باشد، کسی باشد که بتواند مردم را از ظلمت‌ها بیرون ببرد و به نورانیت برساند پس وجود او باید نور باشد و قلب او آکنده از نور قرآن باشد.

د- نکاتی درباره امامت الهی درقرآن

در ابتدا چند نکته درباره ولایت الله مطرح می‌‌شود که چکیده‌ای از مباحث گذشته و نکاتی که مطرح نشده است، می‌باشد. دربارهٔ امامت در قرآن چند مسئله مطرح است:
اول: امامت تجلی ولایت الله و شاخه ای از توحید است، همچنان که نبوت، شاخهٔ ربوبیت است، امامت شاخهٔ ولایت است.
دوم: امامت جعل الهی است، این موضوع از این خطاب خداوند به ابراهیم خلیل (ع) روشن می‌‌‌شود که می‌‌‌فرماید:

﴿إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً﴾ 15

قطعا ًمن تو را امام برای مردم قرار دادم.

سوم: امامت عهد الهی است، در همین آیه خداوند در جواب سؤال ابراهیم خلیل (ع) که از ذریهٔ خود و منصب امامت سؤال می‌‌‌کند، می‌‌‌فرماید:

﴿قَالَ وَ مِن ذُرِّيَّتىِ قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِين﴾

ابراهیم گفت: و از دودمانم [نیز پیشوایانى برگزین‏]. [پروردگار] فرمود: پیمان من [كه امامت و پیشوایى است‏] به ستمكاران نمى‌‏رسد.

یعنی در بین ذریهٔ تو اگر کسی اهل ظلمت و شرک باشد امامت به او نمی‌‌‌رسد.
چهارم: ولایت الله و امامت الهی به ظالمان نمی‌‌‌رسد چون در همین آیه در جواب ابراهیم خلیل (ع) می‌‌‌فرماید:

﴿لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ﴾ 16

پیمان من [كه امامت و پیشوایى است‏] به ستمكاران نمى‏‌رسد.

پنجم: امامت و ولایت الله برای هدایت مردم به امر خدا است.

﴿وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا﴾ 17

و ایشان را امامانی قرار دادیم كه مردم را به امر ما هدایت مى‏‌كردند.

ششم: بنابر معارف قرآنی هر گناهی ظلم بر نفس است. قرآن از «گناه» تعبیر «ظلم به نفس» می‌‌‌کند چراکه انسان با گناه، خود را ظلمانی می‌‌‌کند، به تعبیر امام صادق (ع) هر گناهی یک نقطه‌ سیاهی روی قلب مؤمن قرار می‌‌‌دهد، اگر توبه کند پاک می‌‌‌شود وگرنه گناه دوم سیاهی را افزوده می‌‌‌کند. مهمتر اینکه شرک، گناه و ظلمتی بسیار بزرگ و ظلمی‌ بسیار بزرگ است. قرآن کریم از زبان لقمان حکیم نقل می‌‌‌کند:

﴿وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَابُنىَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيم‏﴾ 18

و [یاد كن‏] هنگامى كه لقمان به پسرش در حالى كه او را موعظه مى‏‌كرد، گفت: پسرم! به خدا شرك نورز، بى‌‏تردید شرك ظلمی بزرگ است.

در نتیجه کسانی که سابقه شرک و بت‌پرستی داشته باشند از ظالمین هستند و نمی‌‌‌توانند عهده‌دار منصب امامت و ولایت الله باشند.
هفتم: امامت جمع ولایت الله و هدایت است، امام هم ولایت دارد و هم مردم را هدایت می‌‌‌کند و در حقیقت امام دارای دو شأن الهی است، شأن ولایت و شأن هدایت.
بنابراین جایگاه امامت در قرآن، جایگاه رفیع و باعظمتی است. ابراهیم خلیل (ع) بعد از نبوت به مقام امامت می‌‌‌رسد.
تا اینجا کلیاتی از بحث امامت مطرح شد برای مطالعه و تحقیق بیشتر در بحث امامت می‌توانید به مقاله «تفسیر آیه الکرسی و مسأله امامت» مراجعه کرده و طبق سیری که در آن مطرح می‌شود مباحث را ادامه دهید.

Cinque Terre

درس منادیان توحید

این مقاله بخشی از “درس‌ امامت” با عنوان “منادیان توحید” است که توسط استاد ارجمند دکتر سید محسن میرباقری تدریس شده است. علاقمندان به مباحث این درس می توانند آن را به صورت ویدیویی، صوتی یا متنی از لینک زیر دریافت کنند.


پی نوشت ها

  1. سوره لیل، آیه ۱۲.
  2. سوره طه، آیه ۵۰.
  3. سوره حج، آیه ۵۴.
  4. سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  5. سوره حج، آیه ۵۴.
  6. سوره شوری، آیه 52.
  7. سوره بقره، آیه 257.
  8. سوره ابراهیم، آیه ۱.
  9. سوره حدید، آیه ۹.
  10. سوره طلاق، آیه ۱۱.
  11. سوره مائده، آیه 55.
  12. سوره نساء، آیه ۶۴.
  13. سوره بقره، آیه 124.
  14. سوره انبیاء، آیه 73.
  15. سوره بقره، آيه 124.
  16. سوره بقره، آيه 124.
  17. سوره انبياء، آيه 73.
  18. سوره لقمان، آيه 13.
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

انس با قرآن