فهرست مطالب این مقاله را ببینید
غزوه تبوک یکی از مهمترین غزوهها در تاریخ اسلام است که در سال نهم هجری در منطقهی تبوک واقع در شمال غربی امروزی عربستان اتفاق افتاد. این غزوه که آخرین غزوه پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله) است به دلیل وجود تهدیدات نظامی از جانب رومیان، یکی از امپراطوریهای بزرگ آن دوران، توسط پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) سازماندهی شد.
از آنجایی که غزوه تبوک به عنوان یک اقدام پیشگیرانه برای تقویت موقعیت مسلمانان و جلوگیری از حملات احتمالی شناخته میشود. در این مقاله به جوانب مختلف غزوه تبوک از جمله سیاست و استراتژی پیامبر خدا ص، عوامل موفقیت این حرکت عظیم و نتایج آثار آن میپردازیم تا فهم ما را نسبت تاریخ ارتقاء بخشد.
وضعیت جغرافیایی و سیاسی عربستان در آن دوران
در سال نهم هجری، عربستان به عنوان یک سرزمین متشکل از نواحی بیابانی و مناطق کویری شناخته میشد که قبایل مختلفی در آن زندگی میکردند. این نواحی به دلیل جغرافیای طبیعی خود، از نظر تجارت و معیشت بسیار حائز اهمیت بودند.
در این زمان، یثرب (مدینه) به عنوان مرکز حکومت اسلامی و دیگر نقاطی مانند مکه، طائف و کنارههای دریای سرخ به عنوان مناطق کلیدی تحت کنترل مسلمانان بودند. از سمت دیگر، امپراتوری روم شرقی (بیزانس) در شمال عربستان به سرعت در حال تقویت و گسترش نفوذ خود بود و برخی قبایل عربی در منطقه نیز به آنها وفادار بودند.
تعریف غزوه و اهمیت آن در تاریخ اسلام
غزوه به جنگهایی اطلاق میشود که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به طور مستقیم در آنها شرکت داشتند. این نوع از جنگها به ویژه از جنبههای تاریخی، اجتماعی و سیاسی اهمیت زیادی دارند؛ چرا که نشان دهنده رهبری شایسته و حکیمانه پیامبر در شرایط سخت و دشوار جنگها، امدادهای الهی و مواجهه مسلمانان با مشکلات بود. این عوامل تأثیرات عمیقی بر شکلگیری جامعه اسلامی و تعیین سرنوشت آینده آن را داشت. همچنین غزوهها بیانگر اصول و ارزشهای دین اسلام، از جمله ایثار، شهادت، تعاون و اتحاد مسلمانان در برابر دشمنان اسلام بودند که در میدان نبرد به مرحله عمل میرسید.
موقعیت جغرافیایی تبوک
تبوک، به دژ بلند و استواری گفته میشد که در کنار چشمه آبی ساخته شده و در نوار مرزی کشور «سوریه»، در میان راه «حجر» و «شام» قرار داشت. این ناحیه از غرب به دریای سرخ و از شمال به کشور اردن و از شرق به دو منطقه جوف و حائل و از جنوب به منطقه مدینه محدود میشود.
دلیل وقوع غزوه تبوک
سوریه، آن روز از مستعمرات روم شرقی که مرکز آن قسطنطنیه بود، به شمار میرفت. مرزنشینان شام همگی پیرو آئین حضرت مسیح (علیهالسلام) و رؤسای بخشها همگی دست نشانده فرمانروای شام بودند، که خود او مستقیماً از امپراتور روم الهام میگرفت.
نفوذ و انتشار سریع اسلام، در شبه جزیره عربستان و فتوحات درخشان مسلمانان در حجاز، با وسایل تبلیغاتی آن روز در خارج حجاز منعکس میشد، و پشت دشمنان را به لرزه درآورده، آنان را به فکر چاره میانداخت.
سقوط حکومت مشرکان مکه، و پیروی سران بزرگ حجاز از تعالیم اسلام، و دلاوریها و جانبازیهای سربازان آئین توحید، امپراتور روم را بر آن داشت که با ارتش مجهز و منظم بر سر مسلمانان بتازد، و آنها را غافلگیر سازد؛ زیرا با گسترش و نفوذ فوقالعاده اسلام، پایههای حکومت خود را متزلزل دیده، از فزونی قدرت نظامی و سیاسی مسلمانان بیش از حد بیمناک بود.[1]
- خبر استقرار سربازان روم در نوار مرزی شام
هنگامی که بازرگانان و تجار مسیر حجاز و شام، گزارش استقرار گروهی از سربازان روم در نوار مرزی شام و آمادگی حمله هرقل، امپراطوری روم برای حمله به مدینه را به گوش پیامبر رساندند، حضرت تصمیم گرفت برای پاسخ به تجاوزکاران سپاهی عظیم را تدارک ببیند و مسلمانان را از گزند ضربات غافلگیرانه دشمن حفظ کند.
گزارشها نشان میداد که امپراطور روم تعدادی از قبایل عرب مانند لَخْم، جُذام، عامله و غسّان را در این حرکت با خود متحد ساخته و خود در حمص اقامت گزیده است[2].
- تأمین هزینههای غزوه تبوک
این خبر مهم زمانی رسید که خرماها و محصولات مردم مدینه در حال رسیدن بودند و از لحاظ معیشتی وضعیت سخت و سنگینی بر مدینه حاکم بود. اما آنچه برای مسلمانان و مردان خدا بر همه چیز مقدم بود، حفظ آیین اسلام و اهداف معنوی و جهاد در راه خدا بود. پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) از افراد متمکن خواست تا با پرداخت زکات هزینههای جنگ را تأمین نمایند. در این راستا، مسلمانان با فراهم کردن تدارکات و تجهیزاتی نظیر سلاح و آذوقه، به سپاه پیوستند.
- چگونگی اعزام سپاه
از آنجایی که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) از ورزیدگی و آمادگی رزمی دشمن آگاه بود، میدانست که برای پیروزی در غزوه تبوک علاوه بر داشتن ایمان به خدا و جهاد برای رضای خدا، به نیروی عظیم انسانی نیز نیاز دارد، لذا برای اعزام سپاه، پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) به تجمع و سازماندهی نیروها پرداختند و از همه قبایل مسلمان دعوت کردند تا در این غزوه شرکت کنند. همچنین ایشان به وسعت این مأموریت تأکید کرده و تصریح کردند که باید به سمت تبوک حرکت کنند.
سرانجام برای غزوه تبوک، سی هزار تن آمادگی خود را اعلام و مهیای همراهی رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) گردیده و در لشکرگاه مدینه «ثنیة الوداع» جمع شدند. از میان آنها ده هزار نفر سواره نظام و بیست هزار نفر پیاده نظام بودند. سپس پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) دستور داد هر قبیلهای برای خود پرچمی انتخاب نماید[3].
جانشینی حضرت علی (ع) در مدینه
شاید این سوال پیش آید که چرا حضرت علی (علیهالسلام) در غزوه تبوک حضور نداشت؟ به دو دلیل مهم امیرالمومنین علی (علیهالسلام) در این غزوه پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) را همراهی نکرد که از این قرارند:
1. ارتش اسلام عازم محل بسیار دوری بود و وضعیت حساس مدینه نیاز به نظارت و مراقبت داشت؛ چراکه منافقان با وجودی که به اسلام تظاهر کرده بودند، اما از همراهی پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) سرپیچی کردند و در مدینه ماندند. عبدالله بن اُبیّ – سردسته منافقین – نیز افراد زیادی را دور خود جمع کرده و به دنبال فرصتی برای ضربه زدن به مسلمانان بود.
۲. دشمنان شکست خورده اسلام در مکه و اطراف مدینه نیز دلیل دوم آن بود. بدین جهت نیاز بود تا فردی مورد اعتماد و نیرومند مدیریت حکومت نوبنیاد اسلام را به عهده گرفته و از هر گونه توطئه جلوگیری کند. لذا رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) حضرت علی (علیهالسلام) را به عنوان جانشین خود در مدینه انتخاب کرد و فرمود: «برای اداره مدینه باید یا من بمانم یا تو[4]».
غزوه تبوک و حدیث منزلت
حضور امیر مومنان (علیهالسلام) در مدینه، منافقان و توطئهگران را سخت ناراحت کرد؛ زیرا میدانستند با حضور حضرت علی و مراقبتهای ایشان نمیتوانند نقشههای خود را اجرا کنند. به همین دلیل در صدد یافتن راهی برای بیرون فرستادن حضرت از مدینه شدند و شایع کردند که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) چون به علی عنایت نداشته او را در مدینه گذاشته است.
حضرت علی (علیهالسلام) از این شایعه ناراحت شد و سلاح خود را برداشت و در جُرف به حضور پیامبر رسید و ماجرا را بازگفت و از این وضع شِکوه کرد.
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) فرمود: «دروغ گفتهاند، من تو را جانشین خود قرار دادهام، برادرم به مدینه بازگرد! و جانشین من در میان نزدیکان من و نزدیکان خود باش. آیا راضی نمیشوی که نسبت به من، همچون هارون باشی نسبت به موسی، جز این که پس از من پیامبری نیست[5]». این سخن تاریخی پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) به حدیث منزلت مشهور شد که دلیل روشن و واضح امامت و جانشینی علی (علیهالسلام) است.
سختی و دشواری راه
سپاه اسلام پس از تجهیز و تدارک، از مدینه حرکت کرد، اما مسلمانان با سختیهای زیادی در این مسیر روبه رو شدند. کمبود تعداد مرکبها (برای هر سه نفر یک اسب بود)، گرمی هوا، کمآبی و تشنگی از جمله این موارد بود. به همین دلیل در تاریخ اسلام این غزوه را «غزوة العسره» و این سپاه را «جیش العُسرة» مینامند. ولیکن رزمندگان سپاه اسلام تمام این سختیها را با ایمان به خدا و صبر و شکیبایی تحمل کرده و با آغوش باز از مصائب استقبال میکردند.
اتفاقاتی که در طول مسیر غزوه تبوک رخ داد
در مسیر طولانی مدینه به تبوک اتفاقات زیادی رخ داد که پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) به عنوان پند و اندرز برای سپاهیان خود از آن یاد کردند. این اتفاقات بدین قرار است:
1. رسیدن به سرزمین ثمودیان: زمانی که سپاه اسلام به سرزمین ثمودیان رسید. پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به یاران خود فرمود: «درباره سرانجام زندگی قوم ثمود که بر اثر سرکشی و نافرمانی گرفتار قهر الهی گردیدند، بیندیشید و بدانید هیچ فرد باایمانی نباید مطمئن شود که سرانجام زندگی او مانند قوم ثمود نخواهد بود. سکوت مرکبار این سرزمین و خانههای ویرانی که در خاموشی عمیقی فرو رفتهاند، برای اقوام دیگر درس عبرت و پند و اندرز است».
سپس حضرت دستور داد که سربازان اسلام از آب این سرزمین ننوشند، و از آن غذا و نانی درست نکنند، حتی وضو هم نگیرند و اگر احیاناً از آب آنجا غذایی پختهاند و یا آرد خمیر کردهاند همه را به چهارپایان بدهند.
سپاه اسلام به رهبری رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به راه خود ادامه داد و پاسی از شب به چاهی که ناقه صالح از آن آب نوشید رسید و به دستور پیامبر همگی فرود آمده و استراحت کردند.
۲. امداد غیبی: یکی از فرماندهان حفاظت ارتش اسلام به پیامبر خدا گزارش داد که سربازان در مضیقه بیآبی هستند و ذخائر رو به اتمام است. از این جهت گروهی با کشتن شتران گرانقیمت از آبهای داخل شکم آنها استفاده کرده و برخی دیگر به شرایط سخت سفر تن دادند و به انتظار فرج الهی ماندند.
خداوند که نوید پیروزی را به پیامبر خود داده بود بار دیگر به یاران باوفای او کمک کرد. در آن وقت باران سیل آسایی از آسمان نازل گردید و همه سیراب شدند و مأموران ذخائر آب، هرچه میخواستند آب برداشتند[6].
3. دستور احتیاطی: حضرت به دلیل بادهای مسموم و طوفانهای شدید و تند آن منطقه، یاران خود را به بستن زانوان شتران و عدم خروج از استراحتگاه به تنهایی در نیمه شب، امر کردند. تجربه نشان داد که این دستور حضرت بسیار مفید بود؛ زیرا دو نفری که رعایت نکردند یکی از شدت طوفان خفه شد و دیگری به سینه کوه پرتاب گردید[7].
3. خبر از غیب: در نیمه راه شتر پیامبر گم شد و گروهی از یاران حضرت به جستجوی آن پرداختند. یکی از منافقان گفت: میگوید: من پیامبر خدا هستم و از عالم بالا خبر میدهم، ولی تعجب است که جای شتر خود را نمیداند.
این خبر به پیامبر رسید. حضرت با بیانی شیوا، پرده از روی حقیقت برداشت و فرمود: «من فقط آنچه را خدا به من تعلیم نماید، میدانم. هم اکنون خدا مرا به جای شتر آگاه نمود. شتر من در این بیابان و در فلان دره است، و افسار آن به درختی پیچیده و آن را از راه رفتن بازداشته است. بروید آن را بیاورید. فوراً چند نفر به مکانی که پیامبر فرموده بود، رفتند و شتر را به همان حالت که پیامبر توصیف کرده بود، یافتند[8]».
4. پیشگویی پیامبر درباره ابوذر: در مسیر راه غزوه تبوک، شتر ابوذر از راه رفتن باز ماند و او از ارتش اسلام عقب افتاد. ابوذر، مقداری معطل شد تا شاید شتر برخیزد و راه برود، ولی انتظار سودی نداشت. او هم شتر را رها کرد و اثاث سفر را بر پشت خود نهاد و به راه افتاد تا به مسلمانان برسد.
ارتش اسلام در نقطهای به دستور پیامبر منزل کرده و به استراحت پرداخته بودند. ناگهان سیمای شخصی که زیر بار گران، طی مسافت میکرد، از دور نمایان شد. یک نفر از یاران رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله)، او را از جریان آگاه ساخت. پیامبر فرمود: «وی ابوذر است. خدا ابوذر را بیامرزد. تنها راه میرود، و تنها میمیرد، و تنها زنده میشود[9]».
این خبر رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) در غزوه تبوک بعد از بیست و سه سال تحقق یافت. آینده نشان داد که خبر پیامبر عین واقعیت بود؛ زیرا این رادمرد الهی به جرم حق گویی و دعوت به عدل و داد، به ربذه تبعید شد و در بیابانهای آن منطقه، دور از اجتماع، در کنار دختر خویش با وضع رقتباری جان سپرد[10].

ورود سپاه اسلام به سرزمین تبوک
عاقبت لشکر اسلام پس از طی مسافت طولانی و زحمات بسیار، در ابتدای ماه رجب و به نقلی ماه شعبان سال نهم هجرت به سرزمین تبوک رسید، اما اثری از نیروهای نظامی روم نبود. گویا سران روم، پس از اطلاع از لشکر عظیم اسلام، سپاه خویش را بازگردانده بودند. آنها در عمل خبر اجتماع بزرگ بر ضد مسلمانان را تکذیب کردند و وانمود کردند که این گزارش شایعهای بیش نبوده است[11].
در صورتی که این شایعه به منظور ایجاد رعب و وحشت در جبهه اسلام توسط دشمن طراحی شده بود که به خواست خدا اثرات و نتایج خوبی به دنبال داشت.
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) نیز بیست روز در تبوک توقف کرد و برای پیشروی در خاک دشمن یا بازگشت به مدینه با فرماندهان نظامی خود مشورت کرد و با محترم شمردن نظر شورا، به مدینه بازگشت[12].
نقشه ترور پیامبر اکرم (ص)
در راه بازگشت سپاه اسلام به مدینه، عدهای قصد جان رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) را کردند. خداوند متعال رسولش را از این توطئه آگاه کرد. پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) حذیفه و عمّار را همراه خویش کرد. منافقان که صورتهای خود را پوشانده بودند، قصد داشتند شتر پیامبر را رم دهند؛ اما حذیفه با آنان درگیر شد و منافقان فرار کردند.
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) نام منافقان را برای حذیفه و عمّار فاش کرد. حذیفه از پیامبر (صلّیاللهعلیهوآله) خواست که کسی را بفرستد تا منافقین را بکشند. اما ایشان قبول نکردند و فرمودند: «دوست ندارم مردم بگویند وقتی با کمک اصحابش به پیروزی رسید (و قدرت پیدا کرد) یارانش را به قتل رساند[13]». شایان ذکر است این گروه در تاریخ به اصحاب عقبه معروف شدند.

ماجرای مسجد ضرار
ابوعامر، رهبر منافقان در دوران پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) ، از شام شبکه جاسوسی حزب منافقان را رهبری مینمود. حضرت خاتم الانبیا (صلّیاللهعلیهوآله) به دلیل اقداماتی که او بر علیه حکومت اسلامی و مسلمانان انجام میداد، وی را فاسق خواند. عبدالله میدانست که پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) به هیچ عنوان به حزب منافقین اجازه نمیدهد تا برای خود پایگاهی داشته باشند. وی به خیال خود تصمیم گرفت تا به آن مرکز رنگ مذهبی بدهد، تا بتواند از این راه به هدف خود برسد.
- نامه ابوعامر به یارانش
از این رو ابوعامر در نامهای به دوستانش نوشت: در دهکده قبا مسجدی در برابر مسجد مسلمانان بسازید و در مواقع نماز در آنجا دور هم جمع شوید. به بهانه ادای فریضه نماز، پیرامون موضوعات مربوط به اسلام و مسلمانان و نحوه اجرای نقشههای حزبی با هم بحث و گفتگو کنید.
زمانی که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) عازم غزوه تبوک بود، نمایندگان حزب منافق خدمت ایشان رسیده و به این بهانه که بیماران و پیران در شبهای تاریک و بارانی نمیتوانند در مسجد قبا حاضر شوند، درخواست کردند که حضرت اجازه دهند در محله خود مسجدی بنا کنند. پیامبر در پاسخ آنها چیزی نگفت و تصمیم نهائی را به بعد از بازگشت از سفر موکول نمود.
- ساخت مسجد
منافقین در نبود پیامبر، مکانی را در نظر گرفته و با شتاب و سرعت ساختمان مسجد را ساختند. پس از بازگشت پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) از ایشان خواستند تا مسجد را با خواندن چند رکعت نماز افتتاح کند.
- آگاه کردن پیامبر از جریان نفاق
پس از درخواست منافقین برای اقامه نماز از پیامبر، در همان لحظه آیات ۱۰۷ الی ۱۱۰ سوره توبه توسط فرشته وحی بر رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) نازل گردید و ایشان را از جریان و تصمیم حزب نفاق آگاه کرد. خداوند فرمود: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ …[14]»؛ و [از منافقان] کسانی هستند که بر پایه دورویی و نفاق، مسجدی ساختند برای آسیب رساندن و ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان… . این آیات آن مکان را مسجد ضرار نامید که برای کارهای سیاسی و ایجاد تفرقه در میان مسلمانان ساخته شده است.
پیامبر دستور داد که ساختمان مسجد را با خاک یکسان کنند و تیرهای آن را بسوزانند و برای مدتی مرکز زباله باشد[15].
- ضربه مهلک بر حزب نفاق
اقدام به موقع پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) با عنایت پروردگار دانا، ضربه شکنندهای به حزب نفاق وارد کرد. آنها که موفقیت خود را صد درصد میدیدند، به هیچ وجه فکر نمیکردند که رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) دستور تخریب مسجد را بدهد.
از آن پس، جمع منافقین از هم پاشید و یگانه حامی و رهبر آنها، عبدالله بن ابی، که از بزرگان قبیله خزرج در دوره جاهلیت در مدینه و یکی از چهرههای سرشناس منافقان صدر اسلام بود، دو ماه پس از جنگ تبوک از دنیا رفت.
آثار و برکات غزوه تبوک
اگرچه در این سفر پر از رنج و سختی برای لشکر اسلام، نبردی صورت نگرفت، اما نتایج مهمی به همراه داشت که برخی از آنها عبارتند از:
- تأمین ایمنی منطقه: پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) در این سفر، با بستن پیمانهای صلح با قبایل و امرای منطقه مرزی حجاز و شام، ایمنی این منطقه را تأمین نمود و مطمئن شد که آنها با قیصر روم همکاری نخواهند کرد.
- آشنایی فرماندهان با منطقه: با این حرکت نظامی پیامبر اکرم (صلّیاللهعلیهوآله)، فرماندهان سپاه اسلام با موقعیت مکانی و مشکلات این منطقه آشنا شده، شیوه لشکرکشی در برابر ابرقدرتهای بزرگ را آموختند. شاید به همین دلیل نخستین نقطهای که مسلمانان پس از درگذشت پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) فتح کردند، سرزمین شام بود.
- غربالگری مومنان و منافقان: در این بسیج عمومی و مهم، مؤمنان و منافقان از یکدیگر شناخته شدند و نوعی جداسازی و تصفیه در صفوف مسلمانان به عمل آمد[16].
- مانور نظامی مسلمانان: غزوه تبوک موجب بالا رفتن اعتبار نظامی آنها در منطقه شد. همگان فهمیدند که قدرت نظامی لشکر اسلام به جایی رسیده که میتواند در مناطق دور دست نیز با بزرگترین امپراطوری جهان مقابله کند.
- پایان یافتن دوره شرک و بت پرستی: قبایل مختلف عرب به اسلام: تأثیر سیاسی و نظامی این حرکت عظیم سبب شد که پس از بازگشت رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به مدینه نمایندگان قبایل که هنوز مسلمان نشده بودند، دوران شرک و بت پرستی خاتمه یافته، دانستند.
- گرایش و دیدار نمایندگان قبایل با پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآله): پس از نمایش قدرت عظیم حکومت اسلامی در منطقه، نمایندگان قبایل به منظور اعلام اطاعت از حضرت به محضر ایشان رسیدند. در آن سال ورود هیأتهای نمایندگی قبایل به مدینه برای دیدار رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) به قدری زیاد بود که سال نهم را «سنة الوفود[17]» نامیدند[18].
سخن آخر
آنچه گفتنی است این که غزوه تبوک به عنوان یکی از مهمترین وقایع تاریخی از آن جهت قابل اهمیت است که پیامبر خدا (صلّیاللهعلیهوآله) خود به طور مستقیم رهبری سپاه اسلام را به عهده داشته و با درایت و سیاستی که بکار بستند، با عنایت به این که نبردی صورت نگرفت، آثار و نتایج بیشماری از آن بدست آمد.
علاوه بر آن آگاهی از این رویداد مهم تاریخی، میتواند شناخت مسلمانان در هر برهه از زمان را نسبت به الگوهای موثر رهبری، استراتژیهای دفاعی، درک شرایط و وضعیت موجود و اهمیت همبستگی در برابر مسائل اجتماعی و سیاسی غنیتر نماید.
افزون بر این، غزوه تبوک نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار میرود. این مانور عظیم، که باعث تقویت هویت اسلامی و اعتماد به نفس مسلمانان در مواجهه با تهدیدات خارجی و قدرتهای بزرگ شد، میتواند به عنوان یک درس از تاریخ برای نسلهای آینده مطرح گردد.
[1] . فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 475.
[2] . طبقات الکبری، ج 3، ص 14۲.
[3] . همان، ص 165.
[4] . الارشاد، ص ۸۲.
[5] . سیره النبویه، ج 4، ص 163.
[6] . فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 479.
[7] . سیره ابن هشام، ج 3، ص 15۲.
[8] . همان، ج ۲، ص ۵۲۳.
[9] . همان، ص ۵۲5.
[10] . مغازی واقدی، ج ۳، ص ۱۰۰۰.
[11] . همان، ص ۱۰۱۵ – ۱۰۴۱.
[12] . فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، ص 484.
[13] . طبرسی، مجمعالبیان، ج ۵، ص۷۱.
[14] . سوره توبه، آیه ۱۰۷.
[15] . بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲۵۳.
[16] . فروغ ابدیت، ج ۲، ص ۴۰۴-۴۰۳.
[17] . سالی که گروههای زیادی برای تبعیت از اسلام نزد پیامبر آمدند.
[18] . تاریخ پیامبر اسلام، ص ۶۲۴-۶۰۹.