فهرست مطالب این مقاله را ببینید
یکی از چیزهایی که دغدغه آن همواره برای ما وجود دارد این است که چه کار کنیم که معرفت و شناخت ما نسبت به خداوند زیاد شود. چه راههایی برای افزایش معرفت وجود دارد؟ ما خدا را هم با عقلمان میشناسیم و هم با قلبمان و هر چه شناخت قلبی بیشتر شود رابطهٔ عاطفی و معنوی انسان با خدای رحمان بیشتر میشود. این مطلب در مقاله «شناخت خدا» تبیین شده است.
حال برای افزایش معرفت قلبی چه کاری میتوان انجام داد؟ آیا باید در این زمینه فعالیت علمی خاصی انجام دهیم یا راههای دیگری وجود دارد. این مقاله در صدد است پاسخی گویا در این باره ارائه کند. ابتدا چکیدهای ازمقاله حاضر خدمتتان تقدیم میشود:
چکیده
عواملی که رشد و تجلی معرفت توحیدی را باعث میشوند عبارتند از:الف- مهمترین عامل افزایش معرفت
در قرآن و روایات راهها و عوامل مختلفی برای متجلی شدن و افزایش معرفت خصوصاً معرفت فطری بیان شده است. اولین عاملی که میتوان بیان کرد، انبیاء، اولیاء و ائمه (ع) هستند. یکی از وظایف پیامبران، معصومان و اولیای الهی این است که این معرفت را به انسانها متذکر شوند، چون خود انبیاء و اولیاء در شدیدترین درجه، متذکر این معرفت هستند، لذا آنها ما را متذکر این معرفت میکنند. حتی در بعضی از آیات قرآن تعبیر خیلی تندی دارد، قرآن کریم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
پس تذكر ده، كه تو فقط تذكر دهنده اى.
قرآن کریم پس از بیان بعضی از آیات الهی، میفرماید وظیفهٔ تو فقط تذکر دادن است. فقط تذکر بده، آنها متذکر میشوند یا قبول میکنند یا قبول نمیکنند. امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در خطبهٔ اول نهجالبلاغه در مورد اینکه خداوند چرا پیامبران را فرستاد میفرمایند:
پس خداوند فرستادگان خویش را در میان انسانها برانگیخت و انبیاء را پی در پی به سوی آنان گسیل داشت. تا وفای به پیمان فطرتش را از آن ها بازخواهند و آنها را به نعمت فراموش شدهٔ او یادآوری کنند و با این تبلیغ حجت را بر آنان تمام کنند.
پیامبران برای چه آمدند؟ برای اینکه «لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ» برای میثاق فطرت آمدند. نکته قابل توجه این است که تعبیر «میثاق فطرته» از دو آیهٔ قرآن گرفته شده است، یکی آیهٔ میثاق بود که امروز بحث کردیم. «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى» 3 و آیهٔ فطرت که در مقاله «شناخت خدا» تبیین شده است، «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ الناس علیها» 4حضرت این دو تعبیر را با هم آورده است «مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ» یعنی پیمان فطرت و همین که خدا خود را معرفی کرد، ما اقرار کردیم که خدا را شناختیم و خدا پرودگار ما است.
﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ﴾ 5
این است خدایی که ربِّ شما است پس او را عبادت کنید.
و تعبیر بعدی «وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَ نِعْمَتِهِ» 6 و پیامبران انسانها را تذکر بدهند، به چه چیزی تذکر دهند؟ به منسی نعمت. یعنی نعمت فراموش شده، نعمت فراموش شده چه چیزی است؟ در روایتی که شرح آن در مقاله «شناخت خدا» ذیل معرفت فطری آمده میفرماید «فَأَنْسَاهُمُ الْمُعَايَنَة» 7 یعنی نعمت فراموش شده آن شهود و معرفت قلبی است که ما الان فراموش کردیم و از آن غفلت کردیم و حجابهای غفلت روی آن را گرفته است، پیامبران میآیند که این حجابها را کنار میزنند، انسان به خدا توجه پیدا کند و بعد از خدا تبعیت کند و به سعادت برسد و «وَ يَحْتَجُّوا عَلَيْهِمْ بِالتَّبْلِيغِ» و با این تبلیغ حجت را بر ایشان تمام کند.
پس این نشان میدهد که پیامبران اولین تذکردهندگان به فطرت هستند و مهمترین نقش را درباره افزایش معرفت دارند و بیشتر از آن که استدلال کنند و برهان بیاورند، انسان و قلب او را به آن فطرت الهی تذکر میدهند. برای همین قرآن کریم میفرماید:
آیا دربارهٔ خداوند که پدید آورنده آسمانها و زمین است شکی هست؟
به دو دلیل شکی نیست؛ چون اولاً این معرفت قلبی در انسانها وجود دارد و ثانیاً عقل هم به راحتی میتواند بفهمد که این جهان خالقی دارد. پس وظیفهٔ پیامبران تذکر دادن به این معرفت قلبی و عقلی است.
ب ـ ابتلائات و افزایش معرفت
دومین عامل، مصیبتها و بلاها است در واقع یکی از عواملی که ما متذکر خدا میشویم این است که خودِ خدا از طریق یک سلسله بلایا و مصیبتها ما را به آن معرفت متذکر میکند. هر کسی که به خود مراجعه کند این را کاملاً مییابد؛ گرچه در آیات متعددی از قرآن به این مطلب اشاره شده که در بعضی از شرایط خاص و اضطراری وقتی انسان مرگ را در پیش روی خود میبیند، از همهٔ اسباب و عللی که انسان را به خود مشغول کرده، قطع امید میکند.
وقتی آنها کنار میروند. آن چیزی که در قلب انسان است خود را نشان میدهد. وقتی انسان در عمل میبیند که هیچ چیزی دست او را نمیگیرد و از همه آنها جدا میشود، در دل خود خدا را که تنها یاور اوست مییابد؛ یعنی با شکسته شدن بتهایی که به آن تکیه کرده بود خدا در قلبش آشکار میشود. این بحث نیاز به توضیح بیشتری دارد که میتوانید در مقاله «ابتلائات الهی» مطالعه کنید.
ج ـ توجه قلبی به آیات الهی
عامل سوم که میتواند موجب افزایش معرفت در قلب ما شود و قلب انسان را متوجه به خدا کند، توجه به آیات و نشانهها است. در بحث معرفت عقلی گفتیم عقل انسان از مخلوق به خالق پی میبرد، اما این مخلوقات کارکرد دیگری نیز دارند، یک کارکرد آنها این است که عقل میتواند بر اساس آنها بر اثبات وجود خدا استدلال کند و کارکرد دیگر این است که ما را به معرفت قلبی متذکر میکنند.
انسان گاهی به آفرینش مخلوقات و به نظم حاکم بر آنان مخلوقات که در بین این مخلوقات توجه میکند، خود را در محضر خدا مییابد، به عظمت خدا توجه پیدا میکند. این نظم، این شگفتی که در جهان، انسانها، اتم و کهکشانها وجود دارد، هم عقل را فعال میکند و هم گاهی قلب انسان را فعال میکند؛ در واقع خداوند از طریق این مخلوقات انسان را متذکر آن معرفت قلبی میکند و این موجب تقویت و افزایش معرفت قلبی و عقلی انسان میشود.
این عواملی که مطرح میشود، مقدماتی است؛ یعنی خداوند از طریق آیات و نشانهها خود و آن معرفت قلبی را متجلی میکند، خداوند از طریق پیامبران و «بَأْسَاءِ» و «الضَّرَّاء» و گرفتاریها این کارها را انجام میدهد؛ چرا که در درس قبل بیان شد که معرفت قلبی فعل خدا است و کسب انسان نیست. البته انسان میتواند به مخلوقات توجهی کند اما خدا است که خود را توسط مخلوقات نشان میدهد و عقل و قلب ما را متوجه خود میکند.
دـ عبادتِ خدا
مورد بعدی عبادت و فرمانبرداری است، موردی است که شاید بتوانیم بگوییم مهمترین موارد در افزایش معرفت است. خداوند بعد از اینکه خود را به قلب و عقل ما شناساند و خدا برای ما اثبات شد، از ما میخواهد که او را عبادت کنیم و عبادت را غایت خلقت انسان میداند:
جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه من را عبادت کنند.
این پرستش چه خاصیتی دارد؟ درست است که اگر پرستش کنیم در آخرت بهشت نصیب ما میشود، در آخرت وارد بهشت میشویم، از جهنم نجات پیدا میکنیم، همهٔ اینها درست اما اثر اصلی عبادت اینها نیست، اینها چیزهایی است که خداوند به ما میدهد اثر اصلی عبادت معرفت خدا است، اثر اصلی عبادت این است که عبادت باعث میشود ما به خدا توجه پیدا کنیم و آن معرفت قلبی است؛ یعنی قلب ما به خدا توجه پیدا کند و ما به درجات بالاتری از معرفت برسیم و لذا بعضیها در باره این آیه گفتند که «إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» یعنی «لِیَعرِفُون»، عبادت را در اینجا شناختن معنا کردند، البته این معنا درست نیست لکن با عبادت، شناخت و معرفت به خداوند نیز حاصل میشود و عبادت موجب افزایش معرفت میشود؛ یعنی اگر عبادت کنید معرفت هم میآید. در زمینهٔ عبادت و نماز پیامبراکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
نماز از شرایع و واجبات دین است و در آن خشنودی خدای عزوجل است و نماز سلوک انبیاء است و برای کسی که نماز میخواند محبت ملائکه و هدایت و ایمان و نورِ معرفت است.
کلمهٔ آخر «نُورُ الْمَعْرِفَةِ» مورد بحث ما است. نماز، ایمان و نور معرفت میآورد، منظور معرفت عقلی نیست، ما که در نماز برای اثبات وجود خدا استدلال نمیکنیم، نماز معرفت قلبی را تشدید میکند و ما را به خدا نزدیک میکند، نزدیک شدن ما به خدا نزدیکی مکانی نیست، نزدیکی قلبی است. وقتی ما به خدا قلباً نزدیک میشویم که آن معرفت متجلی میشود.
نماز مایهٔ تقرب هر متقی و پرهیزکار است.
چون خداوند با نماز بر قلب انسان متجلی میشود، معرفت قلبی تشدید میشود و در نتیجه به خدا نزدیک میشویم. «صَلَاةُ اللَّيْلِ … وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ»12 نماز شب نور معرفت است. بنابراین اثری که خداوند در این عبادات قرار داده است این است که آن معرفت را متجلی کند و در بین عبادات از همه مهمتر دعا است:
دعا مغز عبادت است.
در بین همهٔ عبادات دعا بیشترین اثر را دارد. همان افزایش معرفت و متذکر شدن به معرفت قلبی است. برای همین به دعا تأکید شده است. حتی آیهٔ شریفه سورهٔ حمد «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ»14 خدایا ما را به راه راست هدایت کن، دعایی است در هر نمازی حداقل دو بار در رکعت اول و دوم بخوانیم. امام رضا (علیه السلام) در تفسیر این آیه میفرماید:
این آیه یعنی طلبِ زیاد شدن معرفت به خداوند و به عظمت و بزرگی او.
به همین دلیل است که در دعاها از خدا میخواهیم که «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ»16 خداوندا خودت را بر من بشناسان.
ه ـ محبت اهل بیت (ع) موجب افزایش معرفت
مطلب دیگری که در روایات درباره افزایش معرفت آمده، محبت داشتن به اولیاء خداوند است؛ کسانی که خداوند ایشان را چراغهای هدایت قرار داده است مثل انبیاء و اوصیاء ایشان و به خصوص پیامبر گرامی اسلام (ص) و اهل بیت ایشان. در بعضی از روایات آمده است که محبت و دوستی و ولایت اهل بیت موجب افزایش معرفت میشود و آن معرفت قلبی را متجلی میکند و انسان به شهود مستقیم میرسد، جهت آن هم مشخص است چون اهل بیت، پیامبران و امامان معصوم خلیفههای خدا بر زمین هستند.
بنابراین کسی که جانشین و خلیفهٔ خدا را دوست داشته باشد و از آن پیروی کند مثل این است که از خدا پیروی کرده است، در واقع این هم در ذیل عبادت قرار میگیرد. بنابراین کسی که دشمن اهل بیت است نباید انتظار داشته باشد که خداوند به او لطف و کرم کند و درجات عالی معرفت را در قلب او متجلی کند. امام رضا (علیه السلام) در همین باره میفرمایند:
هر کس دوست دارد بیپرده جمال خدا را تماشا کند و خدا هم بیپرده و بدون واسطه به او نگاه کند، [ یک نگاه دو طرفهٔ که منظور در رؤیت قلبی است.] باید آل محمد علیهم السلام را دوست بدارد و از دشمنان آنها بیزاری بجوید.
اگر کسی میخواهد خدا را بدون هیچ حجابی و با قلب خود مشاهده کند باید از طریق محبت اهل بیت علیم السلام وارد شود. از همین جهت است که در دعای معروف جامعهٔ کبیره میخوانیم:
هرکس خدا را اراده کند از شما شروع میکند.
منظور اثبات خدا نیست، اثبات خدا قبلاً بوده منظور درجات عالیتر معرفت است، تجلی معرفت قلبی و افزایش معرفت است که مراجعه به اهل بیت (سلام الله علیهم) و پیروی از ایشان باعث تشدید و تجلی این معرفت بر قلب انسان، میشود.
برای کسب اطلاعات بیشتر به درس ” توحید در قرآن” از سلسله دروس دوره “عقاید قرآنی” مراجعه کنید.
پی نوشت ها
- سورهٔ غاشیه، آیهٔ 21.
- نهج البلاغة، ص 43.
- سورهٔ أعراف، آیهٔ 172.
- سورهٔ روم، آیهٔ 30.
- سورهٔ روم، آیهٔ 30.
- سوره یونس، آیهٔ 3.
- نهج البلاغة، ص 43.
- محمدباقر، مجلسی؛ بحار الأنوار، ج 5، ص 223.
- سورهٔ ابراهیم، آیهٔ 10.
- سورهٔ ذاریات، آیهٔ 56.
- حسین بن محمدتقی، نوری؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج3، ص77.
- كافي (ط .دار الحديث)، ج6، ص 10.
- حسین بن محمدتقی، نوری؛ مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج6، ص 335.
- وسائل الشيعة، ج7، ص 27.
- سورهٔ حمد، آیهٔ 6.
- محمّدباقر، مجلسی، بحار الأنوار، ج6، ص 68.
- الكافي (ط.الإسلامية)، ج1، ص 337.
- بحار الأنوار، ج27، ص 90.
عظمت علم و قدرت خداوند را تا حدی براساس وسعت دید علمی و معرفتی و تفکر در عالم خلقت و تزکیه نفس میتوان درک کرد. قریب باتفاق افراد بعلت معرفت و علم ناچیز یا ناقص، خدواند را در حد یک انسان نامرئی تصور میکنند و بهمین دلیل افراد متدین، بسرعت جایگاه الهی می یابند. درواقع بسیاری از مسلمانها مشرکند.
با سلام و احترام
البته شرک درجاتی دارد. مانباید در این زمینه افراط داشته باشیم.
شرک جلی و شرک خفی داریم. مسلمانانی که خطاکارند شرک جلی ندارند. پس مشرک نیستند.
اما شرک خفی به معنای معصیت و گناه، بله بسیاری از ما به آن مبتلا هستیم
سلام وعرض ادب چطور میتونیم از مطالب مطرح شده در پایان نامه استفاده کنیم منظورم آدرس دهی است
با سلام و احترام
برای آدرس دهی می توانید آدرس سایت و صفحه مورد نظر رو در بخش رفرنس ها درج کنید.
ممنونم امیدوارم که بادانستن این مطالب بتونم به معرفتم بیفزایم
با سلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم.
با عرض سلام و خداقوت بسیار از مطالب مفیدتون سپاس گزارم انشالله اجرتون با آقا صاحب زمان عج الله فرجه
با سلام و احترام
از توجه و لطف شما سپاسگزاریم.
با سلام و عرض ادب, اجرتان با خدا جانم, انشاالله
با سلام و احترام
از توجه و لطف شما سپاسگزاریم.
سلام و ادب
خدا قوت
خیلی مقاله خوبی بود
ان شا الله که از این دست مقالات باز هم در سایت بزارید
بسیار گویا و مفید است
از دستندرکاران این مجموعه تشکر میکنم
با سلام و احترام – تشکر از پیام شما – امیدواریم در ادامه نیز ما را دنبال بفرمایید.
سلام، لطفا چند راهکاری عملی بگید
با سلام و احترام
برخی از مباحث در مقالات دیگر پیگیری شده.
در زمینه مباحث اخلاقی و عقایدی و … مقالات متعددی در سامانه ایمانور بخش مقالات وجود دارد. برای مطالعه بیشتر میتوانید به آدرس زیر مراجعه نمایید:
https://imanoor.com/blog/
با سلام از این که بر مبنای آیات و روایات بحث شده خیلی قابل استفاده است
متاسفانه الان عرفانهای کاذب زیاد شده
ممنون از شما
با سلام و احترام – تشکر از پیام شما امیدواریم که سایر مقالات ما رو هم دنبال بفرمایید
باسلام
اگر امکان داره راهکارهای عملی درباره افزایش معرفت بفرمایید که بتوانیم در زندگی اجرا کنیم
با سلام و احترام – به زودی مقالات بیشتری در این زمینه منتشر خواهد شد.