فهرست مطالب این مقاله را ببینید
حکمت وجود ابتلائات و گرفتاریها در زندگی انسان چیست؟ این سؤالی است که در مواقع مختلف برای بسیاری از ما پیش میآید. از گرفتاریهای شخصی که هر کسی در زندگی با آن سر و کار دارد تا ابتلائات اجتماعی که برای عموم مردم پیش میآید مانند سیل و زلزله و جنگ و غیره. در این موضوع سوالهای فراوانی وجود دارد که ما به دو مورد آن اشاره میکنیم:
- وجود ابتلائات چه حکمتهایی دارد و از مهمترین آن کدام است؟
- آیا وجود ابتلائات و گرفتاریها با عدالت خداوند در تعارض نیست؟ خصوصاً مواردی که انسان در آن نقشی ندارد؟
ما هر یک از این دو سؤال را در مقالهای جداگانه بررسی میکنیم. بنا بر این شما میتوانید برای پرسش اول همین مقاله را مطالعه کنید و برای پاسخ به پرسش دوم به مقاله «خیر و شر» که در همین سامانه در دسترس است مراجعه بفرمایید.
اهمیت توجه به حکمت ابتلائات
این که ابتلائات الهی چه حکمتهایی دارند بحث مفصل و مهمی است. نوع نگاه ما به این موضوع میتواند تأثیرات متفاوتی در زندگی ما داشته باشد؛ نگاه الهی و درست به مسأله ابتلائات سبب میشود که انسان در مشکلات و گرفتاریهای زندگی دچار اضطراب و تشویش خاطر نشود و در نتیجه بتواند با آرامش بهترین تصمیم را بگیرد. در مقابل اگر نگاه انسان، نگاهی غیر الهی داشته باشد، سبب میشود انسان حتی از اتفاقات طبیعی زندگی رنجهای فراوانی را تحمل کند تا چه رسد به ابتلائات.
برای مثال پیر شدن یک اتفاق طبیعی است که خدای متعال آن را قرار داده است که دارای حکمتهای فراوانی است؛ اما انسان دنیامحور از همین اتفاق طبیعی دچار ناامیدی و رنجش خاطر میشود تا جایی که به او توصیه میکنند اصلاً لازم نیست تو در این باره فکر کنی. چرا باید به پیر شدن خود بیندیشی تا از آن رنج ببری!!! یعنی او را از حقیقتی مهم غافل میکنند. اما در نقطهٔ مقابل انسان خدامحور نگاهی الهی به این موضوع دارد و احساس میکند خداوند قوای جوانی را از او میگیرد تا تعلق خاطرش را به دنیا کم کند و از این برنامه تربیتی خدا خوشنود است. او به مسافری میماند که بعد از سفری طولانی در انتظار بازگشت به دیار و منزل خویش به سر میبرد.
بنابراین حکمتهای فراوانی در مورد ابتلائات الهی وجود دارد که توجه به آنها برای آرامش و سعادت انسان راهگشا خواهد بود. ما در اینجا به یکی از آن حکمتها اشاره میکنیم.
ابتلائات و رشد معرفت
یکی از عواملی که باعث افزایش معرفت و رشد معرفت ما خصوصاً معرفت قلبی ما میشود ابتلائات و مصیبتها است. در واقع یکی از عواملی که ما متذکر خدا میشویم این است که خود خدا از طریق یک سلسله بلایا و مصیبتها ما را به آن معرفت متذکر میکند. هر کسی که به خود مراجعه کند این را کاملاً مییابد؛ در آیات متعددی از قرآن به این مطلب اشاره شده که در بعضی از شرایط خاص و اضطراری وقتی انسان مرگ را در پیش روی خود میبیند، از همهٔ اسباب و عللی که انسان را به خود مشغول کرده، قطع امید میکند. وقتی آنها کنار میروند. آن چیزی که در قلب انسان است خود را نشان میدهد. وقتی انسان در عمل میبیند که هیچ چیزی دست او را نمیگیرد و از همه آنها جدا میشود، در دل خود خدا را که تنها یاور اوست مییابد؛ یعنی با شکسته شدن بتهایی که به آن تکیه کرده بود خدا در قلبش آشکار میشود.
برای همین است که وقتی در هواپیمای در حال سقوط و یا کشتی در حال غرق شدن هستیم، با تمام وجود از خداوند کمک میخواهیم و او را در آن لحظه مییابیم. در اینگونه موارد که از هر مأمنی غیر از خدا ناامید میشویم و فقط به خدا توجه میکنیم، حتی اگر انسان ملحدی باشد، به خدا توجه میکند، چون اینجا است که معرفت قلبی خود را نشان میدهد. آیات مختلفی در این باره در قرآن کریم وجود دارد از جمله:
هنگامی که بلایی در دریا دامنگیرتان شود هر چه غیر از او که میخوانید (و به آن تکیه کرده اید) ناپدید میگردد آنگاه چون شما را نجات دهد و به خشکی برساند به خدا پشت میکنید و انسان بسیار ناسپاس است.
در اینجا کشتی مثال زده شده است، کشتی خصوصیتی ندارد، هواپیما یا مسائل دیگر. میفرماید که وقتی بلا و مصیبتی در صحنهای دامنتان را میگیرد، بیخاصیت و پوچ بودن هر چیزی غیر از خدا را مییابید و در آن هنگام فقط به خدا توجه میکنید، خدا کمک میکند و نجات پیدا میکنید اما وقتی نجات پیدا کردید «فَلَمَّا نَجَّاكُمْ إِلَى الْبَرِّ» فراموش میکنید، «أَعْرَضْتُمْ» دوباره از خدا روی برمیگردانید، و انسان کفور و ناسپاس است.
بنابراین، یکی از عواملی که باعث توجه به معرفت فطری و قلبی میشود، «بَأْسَاءِ» و «الضَّرَّاء»2 است که اینجا خداوند میخواهد با جبر و خارج از اختیار انسان حجت را تمام کند؛ یعنی این مورد، اختیاری نیست، بر خلاف عوامل دیگری که در رشد معرفت انسان مطرح است و خود انسان میتواند در آن نقشی داشته باشد یا حداقل زمینههای آن را فراهم کند. خوب است همین جا این نکته را تذکر دهیم: راههای مختلفی وجود دارد که انسان معرفت قلبی خود را به خداوند افزایش دهد، شما میتوانید این موضوع را در مقالهٔ «راههای افزایش معرفت»مطالعه کنید.
بیان روایات
روایات زیادی در این مورد وجود دارد مثلاً مردی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت که من را به سوی خدا راهنمایی کن، آنقدر که این مجادلهکنندگان، یا به تعبیر خود ما فلاسفه و متکلمین و علما با هم بحث کردند من سر در گم شدم، شما بگو که خدا چه کسی است؟ حضرت فرمود که آیا هیچ گاه شده است در کشتی باشی و کشتی در معرض طوفان قرار بگیرد و احساس کنی که لحظات آخر عمرت فرا رسیده؟ ظاهراً این اتفاق برای او افتاده بود که امام به این اشاره میکند، او میگوید: اتفاقاً برای من یک بار همین اتفاق افتاد، امام فرمود در آن لحظه چه اتفاقی افتاد آیا به خدا توجه کردی؟ به کسی که میتوانست به تو کمک کند توجه کردی؟ با او راز و نیاز کردی؟ گفت بله، این اتفاق برای من افتاد. حضرت فرمود او خدای تو است و همان شناخت، شناخت قلبی و درست است. او همان خدایی است که تو به او توجه پیدا کردی. هر یک از ما اگر در آن موقعیت بودیم با تمام وجود خدا را مییافتیم و میدانستیم که خدا ما را میبیند و به حال ما علم دارد، میدانستیم که میتواند ما را نجات دهد و یک معرفت شهودی نسبت به خدا داشتیم.
نتیجهگیری
بنابراین باید سعی ما بر این باشد تا از این نکته مهم غفلت نکنیم؛ ما دائماً در معرض ابتلائات هستیم و تنها قدرت حقیقی که ما را از آن نجات میدهد خدای متعال است، لازم نیست در دریا گرفتار شویم تا این حس خداشناسی قلبی فعال شود، بلکه میتوانیم در تمام شئون خودمان دقت کنیم و از خویش بپرسیم چه کسی زمین زیر پای من را استوار و محکم قرار داد؟ آیا او نمیتواند زمین را برایم نا امن کند همان گونه که گاهی دریا را نا امن میکند؟ چه کسی سلامتی من را تضمین کرده است؟ چه کسی زمانی که مریض میشوم من را شفا میدهد؟ آیا او نمیتواند ذهن و فکر پزشک را در تشخیص بیماریم مسدود کند؟ چه کسی من را از بیماریهای روحی و روانی حفظ کرده است؟ چه کسی حال بد و ناخوش روحی و جسمی من را به حال خوش تبدیل میکند؟ و …
توجه به ابتلائات الهی و توجه به این که خداوند ما را از آن نجات میدهد میتواند اولاً باعث رشد معرفت قلبی ما شود و ثانیاً برکات فروان دیگری مانند آرامش، توکل به خدا، امید و … را داشته باشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر به درس ” توحید در قرآن” از سلسله دروس دوره “عقاید قرآنی” مراجعه کنید.
پی نوشت ها
- سورهٔ اسرا، آیهٔ 67.
- اشاره به آیهٔ 94 سورهٔ اعراف که میفرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَا فىِ قَرْيَةٍ مِّن نَّبىِ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُون» یعنی «هيچ پيامبرى را در شهرى نفرستاديم مگر آنكه اهلش را [پس از تكذيب آن پيامبر] به سختى و بيمارى دچار كرديم، باشد كه [به پيشگاه ما] فروتنى و زارى كنند.»
با سلام و خداقوت
ممنون از این همه تلاش بی دریغتان
اگر ممکنه مقالاتی در مورد انفاق و کفران نعمت هم بگذارید که در این زمان خیلی نیاز داریم. با تشکر
با سلام و احترام
ممنون از توجه جنابعالی
در بخش مقالات سامانه ایما در موضوع اخلاق مباحث مختلفی مطرح شده که میتوانید به آن مراجعه نمایید. به آدرس زیر:
https://imanoor.com/blog/
همچنین طی چند روز آینده در همین بخش مقاله ای با عنوان «انفاق و برکات آن» منتشر خواهد شد.
با سلام
خیلی مقاله قابل استفاده ای بود
دوست دارم نام نویسنده رو بدونم
از ایشان تشکر می کنم بابت این مقاله بسیار مفید
نمودار ها خیلی جذاب بود
سلام
واقعا یکی از سوالهای امروز جامعه است
جالب بود ممنون
با سلام و احترام، تشکر از پیام شما
پیشنهاد می کنیم که سایر مقالات ما رو هم حتما مطالعه بفرمایید
مطلب خیلی مفیدی بود.مخصوصا در این دورانی که گرانی یکی از امتحانات سخت الهی هست.
انشاالله مطالب بیشتری در این زمینه قرار بدید
با سلام و احترام – تشکر از پیام شما، منتظر مقالات جدید ما باشید …