فهرست مطالب این مقاله را ببینید
در قرآن کریم از خلقت هفت آسمان و هفت زمین سخن به میان آمده است. آنچه در این مقاله میخواهیم به آن بپردازیم بررسی معنای هفت آسمان است؟ در اینجا سوالاتی به ذهن میآید از جمله:
- معنای سماء در قرآن چیست؟
- آیا هفت آسمان در قرآن با افلاک نهگانه در هیأت بطلمیوسی تطبیق دارد؟
- آیا زمین محور و مرکز خلقت آفرینش است؟
- آیا منظور از آسمان در قرآن همهٔ کائنات است؟
- آسمانها قبل از زمین خلق شده یا بعد از آن؟
در این مقاله ضمن بیان دیدگاههای مختلف درباره معنای هفت آسمان به سوالات بالا پاسخ داده میشود و بر پایه آیات قرآن کریم معنای صحیح و کامل هفت آسمان بررسی شده و کیفیت خلقت آسمانها بیان میگردد. ابتدا چکیده مطالب را مشاهده فرمایید:
چکیده
معنای سماء
سماء در لغت عرب به معنای بالا است و قرآن کریم هم آن را در همین معنا به کار برده است؛ چنانکه دربارۀ شجرۀ طیبه (خرما) میفرماید:
﴿ … أَصْلُهَا ثابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّماءِ﴾ [1]
ریشۀ آن پابرجا و شاخههای آن در آسمان است.
و نیز میفرماید:
﴿ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَّكُمْ﴾ [2]
آبی را از آسمان نازل کرد و بدان آب باران، میوهها و دانهها برآورد تا روزی شما باشد.
هیأت بطلمیوس و بررسی نظرات در مورد هفت آسمان
منظور از هفت آسمان، هفت چیزی است که در بالای سر ما قرار دارد. دربارهٔ هفت آسمان نظرات متعددی مطرح شده است. در آغاز، برخی از اندیشمندان اسلامی بر آن شدند که هفت آسمان قرآن را با افلاک نهگانه هیأت بطلمیوسی منطبق گردانند. برخی آرا در این انطباق عبارتند از:
1ـ خواجه طوسی (597 ـ 672 ق): وی که متکلم مشهوری بود، تلاش کرد عدد افلاک را از 9 به 7 تقلیل دهد، اما آرای وی مورد حمایت دانشمندان قرار نگرفت.[3]
2ـ علامه مجلسی (م. 1111 ق): این محدث مشهور شیعه دربارهٔ آیۀ 29 سوره بقره که میفرماید: ﴿ ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ﴾ مینویسد: هفتگانه بودن آسمانها منافاتی با نهگانه بودن آنها که در علم نجوم ثابت شده است، ندارد؛ زیرا در زبان دینی از آسمان هشتم و نهم به کرسی و عرش تعبیر شده است.[4]
3ـ مرحوم حاج ملا هادی سبزواری: ایشان ملک هشتم را کرسی و ملک اطلس (فلک نهم) را همان عرش میداند و علت آن را جمع بین عقل و شرع بیان میدارد.[5]
در آرای فوق، دلیل قانعکنندهای به چشم نمیخورد.
4ـ فخر رازی: به نظر وی آسمانهای هفتگانه افلاک قمر، عطارد، زهره، خورشید، مریخ، مشتری و زحل است که با هیأت بطلمیوس تطبیق میدهد.[6]
5ـ بیآزار شیرازی: وی عرش را کائنات لایتناهی قلمداد میکند و آسمانهای هفتگانه را کراتی بر میشمارد که به دور زمین و خورشید در حرکتاند.[7]
6ـ برخی مقصود از آسمانهای هفتگانه را مدارهای سیاراتی میدانند که برگرد خورشید میگردند.[8]
7ـ بعضی دیگر مراد از هفت آسمان را طبقات مختلفی میدانند که بر زمین احاطه دارد.[9]
8ـ به نظر بعضی دیگر: منظور از «سبع سماوات» هفت لایه مجزا از اتمسفر است که زمین را در برگرفته و تا هزاران کیلومتر اطراف آن ادامه مییابد.[10]
9ـ نظری دیگر بر آن است که آسمانهای هفتگانه از منظومه شمسی شروع میشود و تا اعماق کائنات به پیش میروند که از امواج رادیویی آسمان هفتم بیخبریم.
10ـ به نظر برخی عدد هفت، واقعی نیست و میتواند تعداد زیادتری آسمان وجود داشته باشد.[11]
11ـ نظری که امروز، مشهور است این است که همه این سیارات، ستارگان و حتی کهکشانها فقط آسمان اول قرآن هستند و شش آسمان دیگر خارج از دیدگاه بشری هستند. همین نظر به صورت احتمال مورد قبول تفسیر نمونه قرار گرفته است.[12]
نظر قرآن درباره هفت آسمان
هنگامی که این نظرات را به آیات قرآن کریم بازگردانیم، هیچ کدام نمیتواند با همهٔ آیات منطبق باشد؛ جز یک نظر که امکان هماهنگی آن با آیات قرآن وجود دارد. لازم است برای بیان این نظر چند مقدمه بیان شود.
میدانیم که در فضا بالا و پایین وجود ندارد؛ مگر اینکه ما نسبتی را در نظر بگیریم و یا مرکزیتی را قرارداد کنیم. پیش از بیان مسأله، به نکاتی دربارۀ هفت آسمان از متن قرآن اشاره میکنیم.
قرآن کریم میفرماید:
﴿ قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَاداً ذلِكَ رَبُّ الْعالَمِينَ * وَجَعَلَ فِيهَا رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَبارَكَ فِيها وَقَدَّرَ فِيها أَقْواتَها فِی أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَواءً لِّلسَّائِلِينَ * ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ * فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَماوَاتٍ فِی يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِی كُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَزَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ وَحِفْظاً ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ﴾ [13]
بگو: آیا به آن خدایی کافر میشوید که کرۀ خاک را ظرف دو روز آفرید؟ آیا برای او همتا میتراشید، همان که پروردگار عالمیان است؟ و در این ـ کرۀ خاکی ـ کوههای پا برجا از بالای آن قرار داد و در این ــ کره ــ برکت و آبادانی نهاد و خوراکیهای آن را در همان مقدر فرمود، ظرف چهار روز تمام؛ پاسخی یکسان برای همگان. سپس به سوی آسمان استوا یافت و آسمان تودهای بود از دود و گاز. خداوند به آن دود و به زمین گفت: «با من بیایید خواه یا ناخواه». گفتند: «میآییم خواهان». پس خداوند آن دودها را به هفت آسمان بیاراست، در دو روز، و وظیفۀ هر آسمانی را به آن وحی کرد و پیام داد؛ و آسمان نزدیکتر را با چراغهای شبتاب زینت بخشیدیم و در حفاظت قرار دادیم. این است تقدیر خدای عزتمند دانا.
در این آیات نکات زیر درخور توجه است:
طولانیتر بودن آمادهسازی زمین
خدای رحمان، زمین را در دو روز یا دو برهه آفرید[14] و در دو روز هم پرداخت نمود[15] و آن را آبادان کرد تا برای زندگی بشر فراهم شود. بنابراین، پرداختن به زمین در مجموع چهار روز طول کشید که با دو روزی که آسمان در آن آفریده شد، شش روز میشود که در آیات 38 سورۀ ق و 7 سورۀ هود بر این شش روز تصریح شده است.
بنابراین، خلقت زمین و ساختار آن در مجموع بیش از هفت آسمان زمان برده است. پس زمین و آسمان باید اموری مشابه و با یکدیگر قابل مقایسه باشند.
مقدم بودن زمین در آفرینش
در آیات بالا به روشنی بیان شده است که خداوند پس از آفرینش زمین و آمادهسازی آن، به آسمان پرداخته است. با این حساب زمین پیش از هفت آسمان بنا شده است و آسمانهای هفتگانه عمری کمتر از زمین دارند.
از این مطلب میتوان دریافت که منظور قرآن کریم از هفت آسمان، همهٔ کائنات نیست و ستارههای درخشانی که ما در شب میبینیم، نمیتواند از مجموعۀ هفت آسمان باشد؛ زیرا اینها هر کدام خورشیدی کهن هستند که عمر بسیاری از آنها از زمین و منظومۀ ما بسیار بیشتر است. زمین و تودۀ گاز با هم به حرکت درآمدهاند، پس حرکت آن تودۀ گاز، باید در مداری مانند مدار زمین شکل گرفته باشد.
تبدیل آسمان به هفت آسمان
آن تودۀ گاز در زمان حرکت به هفت پیکره تبدیل شده و این تبدیل دو روز طول کشیده است.
حال با توجه به آنچه گذشت، فرضیۀ زیر را یادآور میشويم. شایان ذكر است كه تنها اين فرضيه میتواند با آیات قرآن منطبق باشد.
اگر خورشید را مرکز منظومه بدانیم، کراتی در مدارهای بزرگ و کوچک بر گرد آن در گردشند و هر مداری در فلکی فرضی قرار دارد. بدین ترتیب هرچه از خورشید دورتر شویم مدارها بزرگتر میشود و همچنین فلکها بهگونهای شبیه حلقههای پیاز بالای یکدیگر قرار میگیرند.
زمین سومین کره و مدار آن، سومین مدار است و فلک آن بر فراز فلک عطارد و زهره قرار دارد. اما مریخ بالاتر از زمین است و فلک و مدار آن بر فلک و مدار زمین احاطه دارد؛ از این رو مریخ نخستین آسمان زمین است. آسمان دوم زمین در هم ریخته و به صورت خردهسیارات موجود است و سومین آسمان زمین مشتری است و آسمانهای بعدی آن عبارتاند از: زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون.[16]
جالب است که در قرآن کریم سه تعبیر زیر ملاحظه میشود که یک تعبیر به خود کُرات مربوط میشود و تعبیر دیگر به مدارها و تعبیر سوم به فلک آنها:
1ـ ﴿ وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِدَاداً﴾؛[17] بر فراز شما هفت شیء محکم و سخت آفریدیم.
2ـ ﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِينَ﴾؛[18] ما بر فراز شما هفت راه و مدار را آفریدیم و از خلق بیخبر نیستیم.
3ـ ﴿ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاواتٍ طِباقاً …﴾؛[19] آن خدایی که هفت آسمان را طبقهطبقه آفرید.
روشن است که تعبیر «شِدَاداً» میتواند به خود کرات بازگردد و «طَرَائِقَ» به مدارهای آنها و «طِباقاً» به فلکهای آنها.
با دقت در نظرات گوناگون میتوان دریافت که تنها این نظر میتواند با مجموعۀ آیات مربوط منطبق باشد. آیۀ زیر نیز قرینهای دیگر در تأیید این نظر است:
﴿ أَوَ لَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقاً فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَیٍّ أَفَلا يُؤْمِنُونَ﴾ [20]
آیا کافران نمیدانند که آسمانها و زمین چسبیده بودند و ما آنها را شکافتیم و جدا کردیم و همهٔ موجودات زنده را از آب قرار دادیم، آیا باز هم ایمان نمیآورند.
نقد نظر مشهور درباره هفت آسمان
البته دربارۀ هفت آسمان یک نظریه مشهور شده است که شایسته است در اینجا ارزیابی شود. قرآن کریم میفرماید:
﴿ … وَزَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِمَصابِيحَ …﴾ [21]
ما آسمان دنیا را به چراغها آذین بستیم.
این آیه و آیاتی نظیر آن که دربارۀ زینت آسمان دنیا سخن میگوید، باعث پیدایش این نظریه شده است که آنچه ما در شب در آسمان میبینیم، ستارگان شبتاب آسمان اول هستند و آسمان دوم برای ما مشهود و معلوم نیست.
پیشتر دیدیم که این نظر با آیاتی دیگر دربارۀ آسمانها سازگاری ندارد؛ زیرا هفت آسمان پس از زمین به وجود آمدهاند، در حالی که ستارگان شبتاب هر کدام یک خورشید هستند. به ویژه که قرآن کریم همین چراغهای زینتی را سبب رجم شیاطین میداند.
چراغهای آسمان
واقعیّت این است که این چراغها كه در قرآن بيان شده است، ستارگان مشهود ما نیستند، بلکه سنگپارههای آسمانی از جرقههای کرۀ منهدم شدۀ میان مریخ و مشتری هستند.
قرآن کریم میفرماید:
﴿ إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ * وَحِفْظاً مِّنْ كُلِّ شَيْطانٍ مَّارِدٍ * لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ﴾ [22]
ما آسمان نزدیکتر را با زیور کوکبها آذین بستیم و آن کوکبها ـــ و سیارکها ـــ را دژی ساختیم برای جلوگیری از هر شیطان سرکش تا گوش فرا ندهند به ملأ اعلی ـــ و کارگزاران عالم بالا ـــ و سنگباران شوند از هر سوی.
مصابیح که در آیه قبلی آمده است جمع مصباح و به معنای چراغها است. کواکب نیز جمع کوکب است و کوکب در لغت به معنای جرقۀ آتش است؛ چنانکه گفته میشود: «کوکب الحدید». عرب ستارگان را از این جهت کوکب میخواند که مانند جرقۀ آتش کوچک و درخشان هستند. این کوکبها چراغ آسمان اول و سبب زینت آن هستند و بر اساس نظریهای که بیان شد اینها زینت و چراغ مریخاند که آسمان اول و نزدیکتر است و از افق مریخ کاملاً مشهود هستند. افزون بر این، همین «کواکب» و «چراغها» سبب رجم شیاطین هستند تا نتوانند از محدودهای بالاتر روند.
قرآن کریم میفرماید:
﴿ وَلَقَدْ زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُوماً لِّلشَّياطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذابَ السَّعِيرِ﴾ [23]
و در حقيقت، آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم و آن را مايۀ طرد شياطين [ قواى مزاحم] گردانيديم و براى آنها عذاب آتش فروزان آماده كردهايم.
ضمیر «ها» در «جَعَلْنَاهَا» به مصابیح برمیگردد و معنای آیه چنین میشود:
ما آسمان دنیا را به چراغهایی زینت بستیم که این چراغها را «رجوم» برای شیاطین قرار دادیم.
معنای رجم شیاطین
«رجوم» جمع «رَجم» به معنای سنگ انداختن است. میدانیم که غیر از دو کرهای که در منظومۀ ما قرار دارند و ما گاهی آنها را میبینیم،[24] بقیۀ آنچه که به عنوان ستاره و چراغ در شب میبینیم، مرکز منظومهها هستند.
حال سؤال این است که آیا خداوند اینها را برای شیاطین «رجم» قرار داده است؟ اینها در آسمان نسبت به ما ثابت هستند در حالی که «رجم»، چیزی است که پرتاب میشود. پس منظور از این چراغها، نمیتواند کرات آسمانی یا ستارگان ثابتی باشد که در شب دیده میشود. قرآن کریم نیز هیچگاه نفرموده است که ما نجوم را رجم شیاطین قرار دادیم. اما دربارۀ اینکه رجم شیاطین چگونه و به چه دلیل است، در آیات قرآن کریم اشاراتی وجود دارد.
به این ترتیب که شیاطین به فضا صعود میکردند و در جایگاههایی، بر روی سنگپارهها، مینشستند و بر آنچه توسط فرشتگان الهی نازل میشد، گوش میدادند، اما پس از نزول قرآن، راه آسمان بر شیاطین بسته شد. از آن پس اگر شیاطین بخواهند از محدودهای مشخص فراتر روند، سنگباران میشوند و به منطقۀ فرشتگان راه نمییابند:
﴿ لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى …﴾ [25]
شیاطین دیگر نمیتوانند به حرفهای ملأ اعلی گوش بدهند و استراق سمع کنند.
«ملأ» در اصطلاح قرآن، به معنای «سرانِ قوم و مجریان امور» است؛ مانند: «ملأ فرعون»،[26] «ملأ حضرت سلیمان»[27] و «ملأ بلقیس».[28] دربارۀ سران قوم نوح آمده است: ﴿ قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ …﴾ [29]
قرآن کریم در دو آیه از «ملأ اعلی» سخن گفته است که منظور از آن کارگزاران الهی در عالم بالا هستند؛ به بیانی دیگر جمعیت سران و کارگزاران عالم بالا، که به فرمان خداوند در خدمت روح القدس هستند و فرمان ربوبی را از طریق روح القدس میگیرند و اجرا میکنند و سپس به جایگاه خود برمیگردند، ملأ اعلی هستند.
گویا قرآن کریم درصدد بیان این نکته است که محافظتی در آسمان صورت گرفته است و شیاطین نمیتوانند به آنجا راه یابند و به صحبتهای ملأ اعلی و فرشتگان گوش بدهند. پس بر اساس این آیات شریف، آذین بستن آسمان با حفظ همراه است، یعنی همان چیزی که وسیلۀ زینت است، وسیلۀ محافظت هم هست و همان چراغها وسیلۀ رجم هم هستند و دیگر شیاطین نمیتوانند استراق سمع کنند و اگر بخواهند از منطقهای عبور کنند، از هر طرف سنگباران میشوند.
﴿ لَّا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَيُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ * دُحُوراً وَلَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ * إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ﴾ [30]
[به طورى كه] نمیتوانند به انبوه [فرشتگانِ] عالَم بالا گوش فرا دهند، و از هر سوى پرتاب میشوند. با شدت به دور رانده میشوند و برايشان عذابى دايم است. مگر كسى كه [از سخن بالائيان] يکباره استراق سمع كند، كه شهابى شكافنده از پى او میتازد.
در جای دیگری میفرماید:
﴿ وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ * وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ رَّجِيمٍ * إِلَّا مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ مُّبِينٌ﴾ [31]
و به يقين، ما در آسمان بُرجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم و آن را از هر شيطان راندهشدهاى حفظ كرديم. مگر آن كس كه دزديده گوش فرا دهد كه شهابى روشن او را دنبال میكند.
کوتاه سخن اینکه آنچه سبب زینت آسمان دنیا، یعنی نزدیکترین آسمان میشود، شهابسنگهای سرگردانی هستند که از کرۀ مریخ به راحتی دیده میشوند و شب زیبایی را برای آن به وجود میآورند و البته از زمین هم با رصد کردن میتوان آنها را دید.
طرح این نکته، دربارۀ هفت آسمان از یک جهت دیگر هم اهمیت پیدا میکند. هنگامیکه به آیات مربوط به آسمانها در حادثۀ قیامت برمیخوریم، تمام کائنات را تصور نکنیم، بلکه مجموعهای هماهنگ با زمین را در نظر بگیریم و در حقیقت تنها به فضای منظومۀ شمسی بیاندیشیم. در این صورت برخی از آیات مربوط به آسمان در قیامت، دربارۀ هفت کره خواهد بود و برخی مربوط به یکی از این کرات و برخی آیات مربوط به بازسازی این کرات پس از درهم ریختن آنها؛ مانند این آیه که میفرماید:
﴿ يَوْمَ نَطْوِی السَّمَاءَ كَطَیِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ﴾ [32]
روزى كه آسمان را همچون در هم پيچيدن صفحۀ نامهها درمیپيچيم.[33] همانگونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم، دوباره آن را بازمیگردانيم. وعدهاى است بر عهدۀ ما، كه ما انجامدهندۀ آن هستیم.
چرا خورشید مرکز است؟
در این زمینه سؤالهایی مطرح شده که شایسته است به آنها جواب داده شود.
اشکال: اگر در فضا بالا و پایین نداریم چه دلیلی وجود دارد که بگوییم خداوند خورشید را مرکز گرفته است؟ این قرارداد ماست.
پاسخ: از آنچه درباره آسمان، در آیات نهم تا دوازدهم سوره فصلت استفاده شد به این نتیجه میرسیم که بهترین نظر درباره هفت آسمان این است که هفت کرهای هستند که بعد از زمین قرار دارند و اینها به یک معنا، بالای سر ما هستند چون مدار آنها بالاتر از مدار زمین است و فلک فرضی آنها فلک زمین را در برگرفته و مانند حلقههای پیاز روی یکدیگر قرار دارند. همهٔ این کرات زمین و کرات بعدی بر گرد خورشید میگردند؛ پس خورشید مرکز است.
آسمانها زودتر خلق شده یا زمین؟
اشکال: درباره مقدم بودن آمادهسازی زمین نسبت به آسمانها در تفسیر المیزان آمده است که: «ثمّ» صرفاً بعدیّت در خبر را میرساند نه بعدیّت به حسب وجود و تحقق را. مؤید این قول این آیات از سورۀ مبارک نازعات است: ﴿ … أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا (27) … وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا (30) أَخْرَجَ مِنها مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا (31) وَالجِبَالَ أَرْسَاهَا (32)﴾ است.
عبارت نمونه: در تعبیر به «ثمّ» ـ«سپس»ـ معمولاً برای تأخیر در زمان میآید ولی گاه به معنی تأخیر در بیان نیز است …
معنای دوم با آیات دیگر قرآن موافقت دارد، چرا که در سوره نازعات چنین میفرماید: ﴿ أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا (27) رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا (28) وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا (29) وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا (30) أَخْرَجَ مِنهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا (31) وَالجِبَالَ أَرْسَاهَا (32) مَتَاعًا لَّكمُ وَلِأَنْعَامِكُمْ (33)﴾
این آیات به خوبی روشن میسازد که گسترش زمین و جوشیدن چشمهها و پیدایش درختان و مواد غذایی همه بعد از آفرینش آسمانها صورت گرفته است. در حالی که اگر ثمّ را به تأخیر زمانی تفسیر کنیم باید بگوییم همهٔ اینها قبل از آفرینش آسمان صورت گرفته است.
پاسخ: با در نظر گرفتن قداست و عظمت مفسران بزرگوار باید عرض کنیم که: متأسفانه در تفاسیر مذکور، یک نکته مورد غفلت قرار گرفته که چارهای جز این ندیدهاند که «ثمّ» را از معنای واقعی خود که تأخیر زمانی است، خارج سازند.
مطلب اینگونه است که در آیات سورههای فصلت و نازعات که به ظاهر با هم ناسازگارند، دو مطلب مورد بحث است نه یک مطلب و این ناسازگاری به خاطر آن است که دو مطلب را یک مسأله دیدهاند؛ توضیح اینکه یک بار سخن از بنای آسمان است و بار دیگر سخن از تبدیل آن یک آسمان به 7 آسمان. به این صورت که:
بنای آسمان بر اساس آیات سورۀ نازعات قبل از پردازش زمین بوده است، زیرا آسمان به صورت تودهای گاز آفریده شده؛ چنانکه در سوره فصلت میفرماید: پس از پردازش، زمین بر آسمان مستوی گردید درحالی که آسمان تودهای گاز بود. سپس به آن توده گاز و به زمین فرمان حرکت داد و آن را در دو روز به صورت هفت پیکرۀ آسمانی آراست. پس وجود این تودۀ گاز (آسمان) قبل از پردازش زمین بوده و تبدیل آن به هفت آسمان پس از پردازش زمین.
در سورۀ نازعات اول بنای این یک آسمان که تودهای گاز بود را ذکر میکند و میفرماید زمین را پس از بنای این یک آسمان گسترش داد ﴿ وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا﴾؛ و در سورۀ فصلت ادامه بحث را میفرماید که پس از دحو الارض و قرار دادن کوهها و ایجاد برکت و امکانات رزق و روزی در زمین به آن تودۀ گاز ـ که پیشتر آفریده شده بود ـ پرداخت. و آن را با زمین به حرکت آورد و به هفت آسمان تبدیل کرد.
مراحل خلقت هفت آسمان و زمین
به طور خلاصه میتوانیم مراحل خلقت و آماده سازی زمین و آسمان و هفت آسمان را بدینگونه از آیات استفاده کنیم:
1ـ خلقت زمین و آسمان با یکدیگر در زمان دو روز (ولی آسمان یک آسمان بود و به صورت تودهای از گاز).
2ـ ایجاد کوهها و امکانات حیات و رزق و روزی در زمین در دو روز که با دو روز خلقت اولیه مجموعاً چهار روز میشود (بعد از بنای آسمان و قبل از پیدایش هفت آسمان).
3ـ رفتن به سراغ آسمان که تودهای گاز بود و حرکت آن به همراه زمین و سپس تبدیل آن به هفت آسمان (و طبق نظر مذکور به هفت کره منظومه) در دو روز (بعد از پردازش زمین) که مجموعۀ خلقت و ساخت و ساز زمین و هفت آسمان، در شش روز به پایان میرسد.
با این حساب بین دو آیه مذکور اصلاً تعارضی وجود ندارد تا مجبور شویم کلمه «ثمّ» را از معنی اصلیش خارج سازیم.
در این زمینه آیۀ بیست و نهم سورۀ بقره نیز همین مطلب را بیان میدارد که آسمان وجود داشته و پس از آمادهسازی زمین خداوند آن را به هفت آسمان تبدیل کرده است.
﴿ هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَكُم مَّا فِی الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلىَ السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَىْءٍ عَلِيمٌ﴾
اوست که آنچه را در زمین است برای زندگی شما (انسانها) آفرید، سپس به آسمان پرداخت و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیزی داناست.
آیا از آنچه گذشت این نکته روشن نمیشود که آسمانهای هفتگانه چیزهایی در حدود زمین و قابل مقایسه با آن هستند و نمیتوانند همهٔ کائنات باشند؟ زیرا کائنات همزمان با زمین آفریده نشده و پس از پردازش زمین پدیدار نگشتهاند.
آیا از آنچه گذشت و به خوبی معلوم نمیشود که این همه ستارگان که شبها میبینیم هر کدامشان خورشیدی هستند و نوعاً عمری بسیار بیشتر از زمین دارند و نمیتوانند آسمان اول باشند؟
آیا به خوبی نمیتوان فهمید که آنچه رجم شیاطین است این خورشیدها نیستند که ستارگان قابل رؤیت ما هستند.
در سورۀ مبارک جن، قرآن از سر جنیان و شیاطین به سوی آسمانها پرده برمیدارد و آنها را ـ اگر از حدود خود تخطی کنند ـ در معرض شهاب سنگهای آسمانی معرفی میکند؛ گویا جنیان (و شیاطین جن) به سوی آسمان میروند ولی از منطقهای نمیتوانند بالاتر روند و این همان منطقۀ ممنوعه است که راه را بر جنیان بستهاند و شیاطین نمیتوانند از آن عبور کنند.
به آیات زیر توجه کنیم:
بگو به من وحی شده است که جمعی از جنیان قرآن را شنیدند و سپس گفتند ما قرآن شگفتی را شنیدیم، به راه رشد هدایت میکند. پس ما بدان ایمان آوردیم و دیگر هرگز به خدای خود مشرک نخواهیم شد ….[34]
جنیان ادامه دادند: ما به سوی آسمان رفتیم، پس یافتیم که فضای آسمان از نگهبانان بسیار جدی و از شهابها پر شده است. ما (پیش از نزول قرآن) مرتباً در جایگاههایی برای شنیدن (اسرار آسمانی) مینشستیم، اما اینک هر که گوش فرا کشد مییابد که تیرشهابی در کمین اوست.
اگر دقت شود این مباحث درباره جنیان و شیاطین و این تیرهای شهاب همه به اطراف زمین مربوط میشود و آسمان دنیا و شش آسمان دیگر هم در همین حوزه، قابل تأمل خواهد بود.
با بیان این نکات، حال به مسأله هفت آسمان مجدداً توجه کنید. اگر به عنوان یک نظر مطرح شده که آسمانهای هفتگانه میتوانند هفت کره بعد از زمین در منظومه شمسی باشند، آیا سخنی غیر قابل باور است؟
البته باید هفت کره پس از زمین باشد که عنوان بالاتر بودن صدق کند زیرا در فضا بالایی و پایینی وجود ندارد، مگر نسبیتی در نظر گرفته شود. مثلاً منظومه شمسی با مرکزیت خورشید تشکیل شده است. هر کرهای مداری و فلکی فرضی دارد. روشن است که زهره با این نگاه بالای عطارد است و زمین بالاتر از زهره. (مدار زهره، داخل مدار زمین است) پس هفت کره بالای یکدیگر قرار گرفتهاند. اولین فلک و مدار بالاتر از زمین مربوط به مریخ است؛ و سپس دیگر کرات تا آخرین سیاره.[35]
[1]. سورهٔ ابراهیم/ 24.
[2]. سورهٔ بقره/ 22؛ سورهٔ ابراهیم/ 32.
[3]. محمّد باقر، بهبودی، هفت آسمان، ص 8.
[4]. محمّد باقر، مجلسی، بحار الانوار، 54/5.
[5]. سبزواری، شرح منظومه، قسمت فلسفه، 269.
[6]. رازی، التفسیر الکبیر، ج 1، ص 156.
[7]. بیآزار شیرازی، اعجاز قرآن از نظر علوم امروزی، ص 154 ـ 167.
[8]. تعلیق الجزاء، المنتخب فی التفسیر، ج 1، ص 16، به نقل از التفسیر العلمی فی المیزان، ص 384.
[9]. همان.
[10]. مرادی، رازهای آسمان هفتگانه، ص 84 به بعد.
[11]. طنطاوی، تفسیر الجواهر، ج 1، ص 46.
[12].ناصر، مکارم شیرازی و همکاران؛ تفسیر نمونه، ذیل طلاق/12.
[13]. سورهٔ فصّلت/ 12 ـ 9.
[14]. یوم به معنای برههای از زمان است و روز زمینی ما (24 ساعت) مصداقی از آن است؛ همچنانکه ساعات به معنای برههای کوتاه از زمان است و نه شصت دقیقۀ ما.
[15]. آیات 9 تا 12 سورۀ فصّلت.
[16]. تفصیل این تئوری را در کتاب هفت آسمان نوشتۀ استاد محمّدباقر بهبودی ملاحظه فرمایید.
[17]. سورهٔ نبأ/ 12.
[18]. سورهٔ مؤمنون/ 17.
[19]. سورهٔ ملک/ 3.
[20]. سورهٔ انبیاء/ 30.
[21]. سورهٔ فصّلت/ 12.
[22]. سورهٔ صافات/ 8 ـ 6.
[23]. سورهٔ ملک/ 5.
[24]. یکی کرۀ زهره، که اوّل شب پیدا میشود و دیگر کرۀ مشتری که گاه با چشم غیرمسلّح نیز دیده میشود.
[25]. سورهٔ صافات/ 8؛ شرح آن گذشت.
[26]. سورهٔ اعراف/ 103.
[27]. سورهٔ نمل/ 38.
[28]. سورهٔ نمل/ 29 و 32.
[29]. سورهٔ اعراف/ 66.
[30]. سورهٔ صافات/ 10 ـ 8.
[31]. سورهٔ حجر/ 18 ـ 16.
[32]. سورهٔ انبیاء/ 104.
[33]. در قدیم نامهها را میان جلدی قرار میدادند و آن را به صورت لولهپیچ میبستند و به مقصد ارسال میکردند. کرات سحابی منظومه، که از گردش گازها بر گرد یکدیگر آرام آرام سرد و جامد شدهاند، به همین صورت شکل گرفتهاند و تصویری که از سحابیها در کتب مربوط آمده است، همینگونه است:
[34]. جنّ/ 1و 2.
[35]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: محمّدباقر بهبودی، هفت آسمان.
خیر کاملا اشتباه است.
آسمان اول منظومه شمسی است
آسمان دوم کهکشان راه شیری است
آسمان سوم گروه کهکشانی است
آسمان چهارم خوشه کهکشانی است
….
….
با سلام و احترام
و تشکر از پیام شما
همانطور که در نظرات بیان شد در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد
درود خدابر روان پاک علامه محمدباقر بهبودی که این مطالب نتایج زحمات ایشان است.
از لطف شما سپاسگزاریم
سلام
بسیار خوب و قابل درک
هفت آسمان با کرات و ایجاد منظومه شمسی درست بیان شده!
و مطابق قرآن فقط در مورد قیامت توضیح مختصر بود ، فکر میکنم روز قیامت حادثه بزرگتری باشه در سطح کل هستی نه فقط منظومه شمسی
چون اول بسیار ترسناک و ثانیا خدا در قرآن اشاره داره که تمام مخلوقات خدا حسابرسی می شوند!
یعنی حتی میان فرشته ها حسابرسی خواهد شد ، چه برسه شایز مهلوقات خدا که در سراسر هستی هستند و انسان چون مقام و مرتبه و درجه اش بالاتره احتمالا زودتر حسابرسی بشه شاید همه مخلوقات باهم حسابرسی بشن، چون زمان آخرت با زمان دنیا خیلی خیلی متفاوت هست
بطوریکه خدا به کافران در قرآن میفرماید: فکر میکنید چند روز در دنیا بودید، کافران گویند: یک روز یا دو روز یا در جایی دیگر اشاره به یک ساعتی یا در جایی دیگر به یک پلک به هم زدن و درجایی هم اشاره به دو روز می کند.
در اینجا کاملا مشخصه که زمان های آخرت چندهزار ساله می باشد و بسیار متفاوت از زماهنهای ماست ، بطوریکه این دنیا بعد از حسابرسی به آسانی از خاطر ما محو خواهد شد!
همانطور که می بینید کسی که از این دنیا می رود (مرگ عادی غیر از شهادت یا هلاکت) فقط تا ۴۰ یا ۵۰ روز درک خواهد شد و پس از آن گویی اصلا وجود نداشته و گویی طوری از خاطره ها محو می شود که به هویت متصور می شود و دلیلش همین زمان های پسا دنیوی آخرت است، چون وقتی وارد آخرت می شود ، اینقدر زمان طولانی می گذرد که دنیا از خاطرش حذف می شود ، مگر کسی که به عذاب آتش داخل شود!
البته در بهشت کسانی هستند که طبق آیات قرآن از دوستان دنیوی خود جویا می شوند و آمار اورا می جویند، ولی در کل بهشت و جهنم جاودانه است و هیچ پایانی ندارد مگر طبق آیات قرآن غیر آن را خدا بخواهد و آنها که در جهنم هستند مگر آنکه خداوند صلاح بداند که آنها را از آنجا خارج کند!
در اینجا یک سخن از امام رضا(ع) در مورد هفت آسمان:
امام رضا عليه السلام ـ وقتى دست چپ خود را باز كرد و دست راستش را روى آن گذاشت ـ فرمود : اين زمين دنياست و آسمان فرودين (اوّل) همان گنبد روى آن است و زمين دوم روى آسمان پايين است و آسمان دوم گنبد روى آن است و همين گونه يكى يكى برشمرد و در پايان فرمود : آسمان هفتم گنبد روى آن (زمين هفتم) است و عرش خداوند متعال بر فراز آسمان هفتم جاى دارد . اين است معناى سخن خداوند كه فرمود: «خدايى كه هفت آسمان را بيافريد ···» .
در این سخن کاملا نشان دهنده این است که نظریه شما شباهت بسیاری به سخن امام رضا دارد، فقط در مورد قیامت که حادثه بزرگی است و نظریه خاصی در بیانات شما ندیدم مگر در مقاله ای که معرفی کردین موجود باشد.
به هر صورت نظریه زیبایی بود.
چون خداوند در قرآن فرموده با هنگام آفرینش آسمان ها و زمین از شیطان و شیاطین کمک نگرفتیم و آنهارا ناظر بر عملکرد قرار ندادیم!
اینها همه نشان از این دارد که قبل از پیدایش دنیای ما هستی وجود داشته و شیاطین در پهنای هستی زندگی می کردند و هم اکنون هستند و نشانه هایی هست که از صورت فلکی عقرب ، به قول خودمون قمر در عقرب ، که گفته اند ازدواج ، بستن نطفه و سفر در آن مکروه است، و دیده شده که اتفاقات عجیبی در این ایام قمر در عقرب می افتد نشان از وجود بیگانگان در ستاره یا سیاره عقرب می باشد که در آن زمانها به زمین سفر می کنند و اگر این زمان بگذرد ، مرگ آنها فرا می رسد.
نتیجه کلی:
بدانید که قیامت حادثه بزرگی است ، هر چند نزدیک است ولی زمان حتمی آنرا فقط الله می داند اما بدانید که آنروز روزیست که ستارگان بی فروغ می شوند و خورشید و ماه در یک نقطه جمع می شوند و همه چیز به غباری تبدیل خواهد شد، و پس از آن غیر از زمین که باقی میماند همه چیز در یک نقطه جمع خواهند شد و سپس توسط الله جهان دیگر متولد خواهد شد و بهشت و جهنم که قبل ایجاد شده و مثل زمین از قبل وجود داشته به امر خداوند بهم نزدیک خواهند شد و همه صحرانی دوزخ افکنده خواهند شد و بعد از حسابرسی مومنان توسط یک درب یا درب های خصخاص به بهشت وارد خواهند شد و کافران و گنه کاران به اعماق جهنم برده خواهند شد.
و در پایان پس از آنکه میان فرشتگان حسابرسی شد، این حقیقت آشکار خواهد شد: که حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان است!
با سلام و احترام
از پیام شما سپاسگزاریم
هفت آسمان منظور پرداختن فضای بالای کره زمین برای ایجاد زندکی است منظور از آسمان به تنهایی منظور کل فضاست پس در یک جا می گه اول آسمان یعنی همان فضا را درست کردیم و بعد زمین را و در جای دیگر می گه زمین را آماده کردیم بعد هفت آسمان که منظور همان جو و لایه ازن و اینهاست را آفریدیم یعنی برای زندگی فراهم کردیم یا علی
از پیام شما سپاسگزاریم
با سلام مشکل اینجاست که ما عادت داریم به اولین منطق درستی که در مقالات و کشفیات به ذهنمان خطور میکند بسنده کرده و در واقع سطحی نگر هستیم در مورد این کرات منظومه شمسی که شما میفرمایید با قرآن همخوانی دارد شما اگر خورشید را درمنظومه شمسی که در کهکشان راه شیری قرار دارد را یک ستون که در مرکزیت یک دیوار مرگ درنظر بگیرید که موتور سوار اولین دیوار مرگ یعنی همان سیاره عطارد یا تیر حول محوریت این ستون درحال چرخش هست و کل سیستم از هفت دیوار مرگ به صورت پوست پیازی تشکیل شده باشد که دیوارهای بعدی به ترتیب دور اولین دیوار با افزایش قطریاشعاع دیوارها تا هفت لایه باشند وتمام این دیوارهای مرگ وموتور سواران وستون مرکزی درزیر سقف یک سوله بزرگ با قاعده دایره مانند باشند که تماشاگران از بالا آنها را نظاره میکنند اگر تماشاگران را ستاره ها وکهکشانها و نقاط نورانی در آسمان که در این مثال فرضی سقف سوله بزرگ که تمام موتور سواران هفت دیوار مرگ با شعاعهای مختلف از ستون مرکزی یا خورشید منظومه شمسی خودمان وحتی ارتفاعات متفاوت ذیل این سقف درحال چرخش باشند آیا موتور سوار دیوار مرگ سوم قادر به دیدن سقف سوله که موتور سوار دیوار هفتم میبیند نخواهد بود ؟آیا این دیوارها آسمانهای یا سقفهای مجزا از هم دارند هرگز اینگونه نیست با توجه به اینکه دذ واقعیت حتی مانعی مانند دیوار هم وجود ندارد پس خیلی پذیرفتن تطابق هفت. آسمان با مدارهای سیارات منظومه شمسی خنده دار به نظر میرسد
با سلام و احترام
پاسخ این مطلب در کامنتهای قبلی داده شده لطفا پاسخها را مطالعه بفرمایید
ممنون از پیام شما
با دقت بخونید: زمین از عناصری مثل هیدروژن اکسیژن نیتروژن آهن(عدد اتمی ۲۶)، مس، طلا اورانیوم(عناصر سنگینتر از آهن)، خداوند متعال میگوید اول زمین رو محیا کرد و به آن پرداخت، برای تشکیل این عناصر سنگین و متنوع باید ابر ستاره هایی تشکیل و منفجر شوند تا توانایی ایجاد ای عناصر رو داشته باشند، تا عنصر آهن ستازه هایی بسیر بزرگ میتوانن درست کنن اما از آهن سنگینتر رو بسیار معدود ابرستارها با تشکیل ابرنواختر میتوانن درست کنن، مثلا خورشید فقط تا هلیوم و … رو میتونه درست کنه حتی کربن و اکسیژنم نمیتونه درست کنه، آسمان اول تا هفتم به ترتیب، منظومه شمسی، خوشه ستاره ای اطراف خورشید، کهکشان راه شیری، خوشه کهکشانهای اطراف هم، …. تا کیهان است
با سلام و احترام
اگر مبانی علمی فرمایشتان را بفرمایید بهتر میتوان از آن استفاده کرد.
به عنوان مثال منبع علمی برای این مطلب بیان کنید.
ایا بجز اسمان زمین اسمان های دیگر هم ستاره دارند؟
با سلام و احترام
بستگی دارد که کدام نظریه درباره هفت آسمان پذیرفته شود. براساس نظریه منظومه شمسی نه
خیلی ممنون از اطلاعاتتون خوندم واقعا خوب و آموزنده بود
از لطف شما سپاسگزاریم
سلام و عرض ادب
من همه دیدگاهها را نخواندم اما این موضوع امروز 7/12/1400 برام اتفاق افتاد
📍تا حالا به لایه های هوای روی زمین دقت کردید؟!!
امروز داشتم سوره نباء رو میخوندم، به آیه
“وَبَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعًا شِدَادًا (12)
و بر فراز شما هفت (آسمان) محكم بنا كرديم! (12)”
رسیدم، یدفعه یه فکری افتاد توی سرم گفتم یه سرچ کنم ببینم لایه های جوّ روی زمین چنتاست؟
گوگل اینا رو داد:
1-تروپوسفر
تروپوسفر پایینترین لایه اتمسفر زمین است. این لایه تا ارتفاع ۱۰ کیلومتری از سطح زمین ادامه پیدا میکند
2-استراتوسفر
لایه بعدی استراتوسفر است. این لایه از تروپوسفر شروع میشود و تا ۵۰ کیلومتری از سطح زمین ادامه پیدا میکند.
3-مزوسفر
بالای استراتوسفر، مزوسفر قرار دارد و تا ۸۵ کیلومتری از زمین ادامه پیدا میکند. بیشتر شهابسنگهایی که وارد جو زمین میشوند، در این لایه میسوزند.
4-ترموسفر
لایه هوای بسیار رقیق بالای مزوسفر را با نام ترموسفر میشناسند. اشعههای ایکس با انرژی بالا و همچنین نور ماورا بنفش در ترموسفر جذب میشوند.ارتفاع این لایه از سطح زمین از 500 تا 1000 کیلومتر متغیر است. همچنین دمای این لایه نیز از 500 درجه سانتیگراد تا 2000 و بیشتر متغیر خواهد بود.
5-اگزوسفر
درحالیکه برخی دانشمندان، ترموسفر را به عنوان بالاترین لایه از سطح زمین میشناسند، برخی دیگر اگزوسفر را به عنوان مرز نهایی گازهای زمین در نظر میگیرند.
لازم به ذکر است که هیچ مرز مشخصی بین فضا و اگزوسفر وجود ندارد. در تعاریف مختلف، این لایه را بین 100 هزار تا 190 هزار کیلومتر بالاتر از سطح زمین بیان میکنند. این ارتفاع 190 هزار کیلومتری در حقیقت نیمی از فاصله زمین تا ماه است.
6-یونوسفر
لایه «یونوسفر»، لایهای همانند دیگر لایههای مورد اشاره در بالا نیست. در حقیقت، این لایه شامل مجموعهای از قسمتهای مختلف در مزوسفر و ترموسفر است که انرژی شدید تابشی خورشید، موجب شده است تا اتمها و مولکولها، الکترون از دست بدهند. در نتیجه این فعل و انفعالات، یون تشکیل میشود. وجود این یونها خواص ویژهای را برای لایههای اتمسفر شامل خواهد شد.
7-خلاء بی وزنی و به محیطی گفته میشود که چگالی ذرههای (اتمها و مولکولهای) موجود در آن خیلی کمتر از محیط جوّ است. خلأ را با توجه به تعداد ذراتی که در واحد حجم دارد، به خلأ عادی، خلأ متوسط، خلأ بالا، خلأ خیلی بالا و خلأ بینهایت تقسیمبندی کردهاند. برای تشخیص نوع خلأ، تعداد مولکولها اندازهگیری نمیشوند، بلکه با اندازهگیری فشار گاز میتوان تعداد مولکولها در واحد حجم را تعیین کرد. خلأ به محیطی گفته میشود که فشار آن از فشار اتمسفر کمتر باشد و براساس فشاری که دارد به خلأ عادی، متوسط و غیره تقسیمبندی میشود.
ودر ادامه آیه میفرماید:
“وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا (13)
و چراغي روشن و حرارت بخش آفريديم! (13)
”
همان خورشید که هفت آسمان وظیفه دارند مضرات نور و حرارت خورشید را بگیرند تا بخش مفید برسه دست موجودات زمین.
با خودم گفتم حالا معنی بعضی هشدارها را میتوان فهمید که:
“افلا یتفکرون”
آیا نباید تفکر کرد؟
با سلام و احترام
سپاسگزاریم
سلام.
محدود کردن هفت آسمان به کرات پیرامون خورشید در واقع نادیده گرفتن سایر کائنات و علت وجودی آنهاست.
ننظومه شمسی در دل یک کهکشان و در همچنین خوشه کهکشانی قرار داد و میلیاردها کهکشان و خوشه وجود دارند،پس آنها چی هستند؟
پس عرش و کرسی کجاست؟
خداوند فرموده ستارگان و زمین را مثل طومار مجددا جمع میکنم. و دانشمندان دریافتند که متظومه شمسی در مراحل آخر باز شدن طومار پدیدار شدن.
امام باقر فرموده که هفت و آسمان و زمین در مقابل عرش به اندلزه یک سکه در بیابان بزذگ است.
مهمتر اینکه کهکشانها از جنس مواد هستند و موجودات مادی در حادثه قیامت از بین میروند.
شما عظمت خداوند را بسبار پایین آوردید که کل هستی و هفت آسمان را به متظومه شمسی محدود کردید.
خداوند فرموده بهشت از تمام ستارگان و زمین وسیعتر است.وقتی میگه تمام ستارگان،یعنی کلیه کهکشانها را در نظر گرفته و نه فقط سامانه خورشیدی را.
خداوند فرموده مگر کنترل و نگهداری بشر از نگهداری ستلرگان و آسمانها سختتر است؟ میدونم که میلیاردها کهکشان با هزاران میلیارد ستاره وجود دارد و محدود به هفت صورت فلکی نیست.
انساناای قرون گذشته هیچ ذهنیتی نسبت به تعداد کهکشان و ستارگان نداشتند ولی عظمت خدا را درک کردند.
اما خداوند بوسیله تکنوژی و برابر مشیت خود بخشی بزرگی از کهکشانها را به بشر نشان داد. ولی بشر امروزی علیرغم دیدن حقایق،باورمند نیستن.
اینا اوج کبر و غرور بشریت و برداشتهای سطجی و تفسیر به رای است.
بجای پرداختن به این مسائل و تفسیرهای سطحی،تدبر و تحقیق را باید به مردم یاد داد.
فعلا بازار کاسبی از دین و متون دینی و برداشت از دین داغ شده و خود دین و عطمت خداوند و پرستش و عبادت خدا به فراموشی سپرده شده.
با سلام و احترام
آنچه شما بیان کردید یکی از نظرهای مشهور و رایج در عصر ما است و قطعا ارزشمند است.
اما در طرح این نظریه ظرافتهایی وجود دارد که در این مجمل نمیتوان همه را بیان کرد. اما به طور خلاصه:
این نظریه که در مقاله بیان شده مربوط به امروز نیست بلکه در زمانی طرح شده که قرآن را متهم میکردند به عدم تطبیق با علم نجوم. همانطور که در کامنتهای قبل هم بیان کردم «برای دلیل طرح این نظر باید بگویم: قبل از اسلام نظر رایج در کیهان شناسی تئوریهای بطلمیوس بود. اختلافی که در ظاهر قرآن با این نظریات وجود داشت برای برخی قابل هضم نبود. کاری که مرحوم استاد بهبودی با طرح این نظریه کردند برای اثبات این بود که نظر قرآن مخالف با نجوم و کیهان شناسی نیست. بلکه بر پایه تطبیق آیات قرآن بر نجوم است.»
تئوریهای بطلمیوس بر پایه محوریت منظومه شمسی است. البته اشکالی که شما میگویید به درستی بر این نظریه وارد است.
البته برخی از اشکالاتی که بیان کردید صحیح نیست. مثلا اینکه این نظریه خلقت کل کهکشانها را زیر سوال نمیبرد. بلکه میگوید خلقت آنها جدای از خلقت بقیه کهکشانها است. این با روایت امام باقر ع که ذکر کردید منافات ندارد.
یا اینکه مواد در قیامت از بین میروند محل اختلاف است. و …
واقعا درست می گی نظر من هم همینه عالی….
سلام خدمت استاد محترم و ارجمند و خوانندگان محترم این سایت ارزشمند،
بر طبق نظریه و باور این حقیر، پدیده ختم نبوت و نگاشتن آخرین آیه قرآن در دین اسلام به معنای پایان علم و دانش نمی باشند بلکه خاتمه دادن به معرفت وحیانی و آغاز شناخت علمی. اندیشمندان غربی از دوران رنسانس یا تولد مجدد به بعد، معنای ختم نبوت را به درستی درک نموده و به آن عمل کرده اند. اندیشمندان و متفکرین مسلمانان پس از رحلت پیامبر اسلام معنای حقیقی نهفته در پشت ختم نبوت را اشتباها پایان دانش تفسیر نموده و محتوای قرآن را حقیقت مطلق پنداشته اند و به همین دلیل هم تاکنون نتوانسته اند، یکی از قوانین حاکم بر طبیعت را کشف کنند و یک چیزی را اختراع کنند که انسان مسلمان بتواند بکمک آن سطح دنیوی خودرا ارتقاء دهد. مگر جمله معروف : تا لب گور دانش بجوی از پیامبر اسلام نبوده است ؟ این جمله خطاب به انسان پیرو دین اسلام امر نکرده است که تا لب گور در جستجوی معرفت وحیانی عمر خودرا تلف کند، بلکه عمر خودرا صرف کسب علم و بهره برداری از شناخت علمی بنماید. بطور مثال نیروی باد را به انرژی برق تبدیل کند و نه اینکه با شمردن دانه های تسبیح اسماء و صفات را ذکر نماید و بجای سر دادن بانگ لا اله الا الله و الله اکبر ، راه آهن سراسری ایجاد کند و از آن طریق ها برای جوانان مسلمان صدها هزار شغل مفید و سرگرم کننده ایجاد کند که از بیکاری بدام اعتیاد های مرگبار نیافتند.
در پایان یک تفسیر جدید از هفت آسمان و یک زمین بر اساس سیر و سلوک انسان بسوی کمال با درجات مختلف آگاهی و بیداری و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل در طی اعصار مختلف تا کنون و آینده :
1 – آدم و حوا از لحاظ معنویت در روی کره زمین زیر سقف آسمان یکم می زیسته اند.
2 – نوح با تلفط اصلی و ریشه ای نوآه به معنای آه یا دَم نو ( در مقایسه با دَم قدیمی آدم ) در زیر سقف آسمان دوم می زیسته است.
3 – ابراهیم با تلفظ اصلی و ریشه ای آبراهام که از سه کلمه فارسی آب راه ام ، ساخته شده و از دیدگاه والدین فارسی زبان وی در عهد سومریان به معنای آب راه یا روشنایی راه من بوده است، زیر سقف آسمان سوم می زیسته است.
4 – موسا که نام وی از دو کلمه فارسی مو و سا ساخته شده و به معنای ” شبیه مو ” می باشد در زیر سقف آسمان چهارم می زیسته است.
5 – ایسا که به زبان فارسی به معنای ” شبیه یا مثل این ” می باشد، زیر سقف آسمان پنجم می زیسته است.
6 – محمد خاتم انبیاء و پایان بخش پدیده نبوت و خاتمه دهنده معرفت وحیانی در زیر سقف آسمان ششم می زیسته است.
7 – پس از رحلت پیامبر دین اسلام، انسان تاکنون و در آینده زیر سقف آسمان هفتم زندگی کرده و می کند و بتدریج به کمک شناخت و دانش علمی خود و طبیعت و کیهان و خداوند را باز خواهد شناخت. منظور از باز شناسی این است که انسان قبل از آغاز سفر نزولی – صعودی و وارد شدن به حیات های دنیوی در مبداء بطور کامل با خداوند آشنا بوده است و بر اثر نزول، آن شناخت را بطور کامل از دست داده است، اما در طول سفر به تدریج و بطور نسبی و در پایان سفر دوباره به طور کامل به آن دانش و شناخت اولیه دست خواهد یافت. لذا آیه قرآنی انا الله و انا علیه راجعون به این معنا نیست که انسان از خداوند بر اثر هبوط یا طرد آدم و حوا از بهشت، از خدا جدا و بریده شده باشد و در پایان راه سیر و سلوک بسوی کمال دوباره به او رجعت نماید یا بازگردد، بلکه به این معناست که انسان توسط خداوند و از هستی و وجود خداوند در سطح کمال دانایی و توانایی و خوبی و زیبایی آفریده شده و با آغاز سفر کلیه آن شناخت و توانایی و زیبایی و خوبی را از دست داده است، اما در طول سفر به تدریج و بطور نسبی آن صفات را دوباره کسب خواهد کرد و در پایان سفر بطور کامل.
با سلام و احترام
۱. علم و دانش محدود به علوم تجربی و ریاضی نیست بلکه دایره وسیعتری دارد. مخصوصا امروزه که با پیشرفت علم شاخههای تخصصی زیاد شده و دایره علم وسیعتر هم شده.
۲. معنویت و اخلاق عنصر گمشدهای است که مردم جهان به شدت به آن نیاز دارند. مخصوصا در غرب، احساس نیاز به معنویت به شدت ابراز میشود و مردم انگار به دنبال گمشدهای میگردند. شما از راه آهن و برق و باد صحبت کردید. اما آیا انسان نیاز به محبت ندارد، نیاز به مهربانی به همنوع ندارد، نیاز به اخلاق و معنویت ندارد. اینها هم نیاز است.
۳. از طرفی انبیای الهی در مسائل دنیایی هم رهنمودهای فراوانی داشتهاند که هرکدام علم بشر را در زمان خود به شدت ارتقا بخشیده مثل صنعت آهنگری در زمان حضرت داوود (ع) و …
۴. شما که حرف از علم میزنید این موارد را از کجا آوردهاید که مثلا حضرت آدم در آسمان اول بوده و نوح در آسمان دوم و … دلیلتان چیست؟!!! نظریه مطرح شده در این مقاله بر اساس تطبیق با نجوم و منظومه شمسی مطرح شد اما شما بدون هیچ دلیلی از طرف خودتان چیزی را مطرح کردید.
با سلام،
این حقیر بر این باورم که در درون مکان مجرد یا فضای سه بعدی هندسی جهان که نقش نگهدارنده محتوا را به عهده دارد، کلیه کهکشان های قابل رویئت توسط تلسکوپ ها ، وجود واقعی ندارند بلکه تصاویر خاطره ای بجای مانده در خاطره و حافظه کیهان از دوران های مختلف تکاملی خویش در طی زمان های دور دست گذشته، می باشند. در کهکشان راه شیری خودمان تنها منظومه شمسی وجود واقعی دارد و بقیه ستارگان تصاویر زینت بخش و غیر قابل دسترسی اند برای برانگیختن حس تعجب و شگفت انسان در مقابل عظمت آفرینش. نوری که از کهکشانها به چشم تلسکوپ ها می رسند و نوری که از ستارگان به چشم انسان می رسند ، مثل خود کهکشان ها و ستارگان مجازی اند و نه حقیقی. لذا در محتوای کل کیهان فقط منظومه شمسی بصورت واقعیت عینی وجود دارد.
با سلام
با توجه به پیشرفت علم در روزگار ما بسیاری از این موارد قابل محاسبه است. برخی از ستارگان دوردست به دلیل فاصله طولانی با ما نورشان الان به چشم ما میرسد ولی خودشان از بین رفتهاند و عمرشان به پایان رسیده. اما دیگر ستارگان و اجرام آسمانی اینگونه نیستند و حقیقت دارند و همین الان وجود دارند و این چیزی نیست که قابل انکار باشد. چون هم فاصله آنها با ما قابل محاسبه است و هم اندازه و جرم آنها و حرکت آنها و دیگر موارد …
این گفته شما علمی نیست.
یعنی میگی خداوند جز منظومه شمسی بقیه کهکشان ها رو بصورت توهم درنظر انسان نشون میده تا عظمت خدا رو بهتر درک کنیم واقعا شگفت زده میشه انسان از بعضی حرفا اگه قبل حرف زدن فکر بکردی چنین حرف تخیلی نمیزدی یعنی تمام ماهواره ها تمام فیزیک دانان دچار توهمن سفینه ویجر 1ویجر2که از منظومه شمسی خارج شده توهمه فقط جناب عالی راست میگی امیداورم از توهم تخیل دربیای و بپذیری هزاران کهکشان خدا خلق کرد و علم اثبات کرد تا تو من دیگران به عظمت خدا پی ببریم
از پیام شما سپاسگزاریم
با عرض سلام و تقدیم احترام.
شما می فرمائید که در مورد آیات قرآنی مربوط به هفت ( آسمان و زمین ) نظریات مختلف و گوناگونی تاکنون ارائه گردیده اند و این حقیر در این اظهار نظر با شما کاملا هم رای و موافقم. مهم نیست که در این باره هزار و یک نظریه مختلف ارائه گردیده اند، بلکه مهم این است که کدام یک از این تفسیرات می تواند حقیقت داشته باشد و کدامیک اوهامی. طبق باور و عقیده این حقیر، حقایق بر دو نوع اند ؛ یکی اوهامی و دیگری واقعی . به عنوان مثال وجود ملائکه یا فرشتگان و شیاطین و اجنه و ارواح و عقول و انوار مجرده از نوع حقایق اوهامی اند و فقط در حیطه فعالیت خرد یا عقل ناپخته و نا بیدار و خفته انسان بخصوص انسان باستان موجود بوده و خارج از عقل انسانی وجود ندارند. اما در عوض وجود اتم ها و ذرات و امواج و رنگ های گوناگون نور مرئی و نامرئی از نوع حقایق واقعی اند و مستقل از فعالیت قوای ادراکی فهم و عقل انسان و در بیرون از آنها موجود اند و علم تجربی وجود آنها را به اثبات رسانده و کاربرد های زیادی را از این شناخت در اختیار انسان قرار داده است. به عنوان مثال اگر قوانین الکترو مغناطیس کشف و به زبان ریاضی بیان نمی گشت و از طریق این اکتشاف بزرک علمی برق اختراع نمی گردید، من و شما نمی توانستیم از طریق کامپیوتر با همدیگر اطلاعات رد و بدل نمائیم. ماکس پلانک فیزیک دادن آلمانی و بنیانگذار اولین تئوری کوانتمی با استفاده از سه ثابت طبیعی ؛ یکی ثابت جاذبه نیوتن G و دیگری ثابت سرعت نور C و سومی ثابت کشف شده توسط خود وی h توانست واحدهای بسیار ریز بعضی از کمیت های فیزیکی از قبیل زمان و مکان و جرم و انرژی را محاسبه نماید و در قالب عددی با پسوند واحد های فیزیکی آنها را بیان و به پیشگاه انسان معرفی نماید. بر اساس محاسبات وی کوتاه ترین واحد زمان برابر است با 10 بتوان منهای 43 ثانیه و کوتاه ترین طول ( یعنی یکی از ابعاد سه گانه مکان ) برابر با 10 بتوان منهای 35 متر. شما از من دلیل علمی خواسته بودید و این حقیر سعی میکنم که تقاضای شما را در حد توان بر آورده نمایم. در زبان روز مره فارسی گاهی اوقات در برخورد با بعضی پدیده ها ؛ رویدادها ؛ اتفاقات و رفتار ها از عبارت ” مشت نمونه خراور است ” استفاده می کنیم . حال معنای این ضربالمثل را روی واحد های بسیار ریز زمان و مکان به کار می بریم و از آن طریق با معجزه محاسباتی در مقایسه با معجزات آیات کتب دینی آشنا می گردیم. با معکوس نمودن زمان پلانک یعنی طول لحظه حال ( یا زمان مطلق ) به 10 بتوان 43 ثانیه دست می یابیم. این مقدار را بار اول بر 60 و بار دوم بر 24 و بار سوم بر 365 تقسیم می کنیم و حاصل این تقسیم برابر خواهد بود با 1 ممیز 9 ضربدر 10 بتوان 37 سال. یعنی عدد 19 و 38 عدد 0 در سمت راست آن. این زمان کل موجود در هستی یا در محتوای کل جهان می باشد که بیان کننده طول سفر نزولی – صعودی هستی یا محتوای جهان بین نظام احسن مبداء و معاد. تصور طول زمان کل برای خیلی از ما انسان ها بسیار مشکل و باور نکردنی می باشد. اما جالب تر و حیرت انگیز تر اینکه این زمان کل در طی سفر بینهایت فقط یک بار طی نمی شود بلکه بطور بیشمار و پایان ناپذیر. در این رابطه باید به دو نکته بسیار مهم توجه داشته باشیم که زمان کل به شکل یک خط مستقیم و پیوسته که آغاز آن به مبداء و انتهای آن به معاد وصل شده باشد، وجود ندارد بلکه توسط لحظه حال یا زمان مطلق ( یعنی 10 بتوان منهای 43 ثانیه ) لحظه به لحظه و بطور خستگی ناپذیر طی می گردد و این گذر تدریجی بسیار طولانی فقط برای موجودی میتواند تحمل پذیر باشد که دارای صبر مطلق و بیکران بوده و در طول سفر کاسه صبر اش لبریز نگردد، یعنی خداوند متعال. و نکته مهم دیگر اینکه زمان کل بطور خطی و پیوسته طی نمی شود بلکه بطور منقطع ؛ چرخه ای یا حلقه ای و یا دایره وار و طول زمانی هرکدام از این مقاطع یا چرخ ها یا حلقه ها و یا دایره ها همیشه برابر اند با طول عمر کلی محتوای کیهان .حال اگر طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین وقوع دو مه بانگ متوالی معلوم باشد، آنگاه میتوان زمان کل را بر آن تقسیم نمود و از آن طریق تعداد مه بانگ ها و تعداد حیات های دنیوی انسان و تعداد ظهورات نظم های کوانتمی کلی و یا تعداد دنیاهای موازی موجود در خمیر مایه ساختاری محتوای جهان را بین مبداء و معاد بطور دقیق محاسبه و تعیین نمود. پیشبینی و محاسبه و تعیین طول عمر کلی کیهان ( یا دهر کیهانی ) در حال حاضر توسط منجمین و کیهان شناسان غیر ممکن می باشد. به عنوان مثال و پیش فرض طول عمر کلی کیهان اگر برابر با 90 میلیار سال باشد، آنگاه حاصل تقسیم زمان کل بر آن مساوی خواهد بود با 2 ضربدر 10 بتوان 26. که یک عدد خالص است و دارای واحد فیزیکی نیست. لذا در طول سفر بینهایت تعداد استراحت گاه ها و حیات های بهشتی بیشمار می باشند، اما نسبت تعداد آنها به تعداد حیات های دنیوی بسیار اندک و همیشه برابر با 1 تقسیم بر 10 بتوان 26. همان طور که تکرار سال تحویل به تعداد روزها در طی اعصار همیشه برابر با 1 تقسیم بر 365 می باشد ( به استثنای سال های کبیسه 1 بر 366 ).
حال پس از محاسبه و تعیین زمان کل و تعداد مه بانگ ها و تعداد حیات های دنیوی و تعداد ظهورات دنیاهای متوالی بین مبداء و معاد و تعین نسبت تعداد حیات بهشتی به تعداد حیات های دنیوی در طول سفر بینهایت ( نه سفر به بینهایت ) به محاسبه حجم کیهان یا جهان می پردازیم بر اساس همان نمونه بسیار ریزی که محاسبات پلانک به انسان متفکر و اندیشمند و بیدار ارائه نموده اند. اگر طول پلانک را معکوس نماییم به مقدار 10 بتوان 35 متر می رسیم. این مقدار را میتوان برابر با قطر مکان یا فضای هندسی سه بعدی در نظر گرفت که به امر خداوند نفش ظرف نگاه دارنده محتوا را عهده دار است. حال انجام محاسبات را به عهده دوست داران حقیقت که دل و اندیشه آنان تحت تابش نور ایمان قرار گرفته است می سپارم. در این محاسبات باید شکل های مختلف هندسی از قبیل کره ؛ مکعب مربع ؛ منشور شش ضلعی و هشت سطحی ( شبیه خانه های روی شان های مومی در کندوی زنبور عسل ) و مخروط و هرم در نظر گرفته شوند. اگر خواننده گرامی پرسید چرا ؟ زیرا ما فعلا نمیتوانیم بدانیم که این جهان و جهان های بیشمار در اطراف آن از کدام شکل هندسی برخوردارند. چه دانشمند باشیم و چه علامه دهر و چه یک شخص عادی و معمولی و زیر متوسط.
در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم و اشاره ای کوتاه : بیشتر متفکرین و اندیشمندان دیندار در میدان های مختلف اندیشیدن دینی از قبیل کلام ؛ حدیث و روایت ؛ الهیات ؛ حکمت و عرفان ؛ منطق و فلسفه، طبق باور این حقیر هیچگاه به فکر دست یابی و دریافت و هضم و جذب و درک و فهم حقیقت و شناخت انسان و طبیعت و کیهان یا جهان و خداوند نبوده اند بلکه همیشه در صدد دفاع از دین و نگهداری آن و حفظ یوغ شریعت دینی که پیرو آن بوده و زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر بنیانگذار دین و مخترع یوغ شریعت در ذهن و خط و زبان انسان چه موافق و پیرو و چه مخالف و غیر پیرو.
با سلام و احترام
۱. همانطور که قبلا هم خدمتتان عرض شد این مطالب علمی نیست. شما یک عقیده خاص دارید و بر آن پافشاری میکنید. در بحث علمی شما باید در مورد دلایلی که ما مطرح میکنیم نظر بدهید و آن را نقد کنید. نه تکرار ادعا بدون دلیل علمی. این اعدادی که ذکر کردید ربطی به مبدأ آفریش و معاد (جهان دیگر) ندارد.
۲. ملائک و فرشتگان هیچ؛ شما روح و حتی عقول را به قول خودتان زیر سوال میبرید و میگویید اینها اوهامی هستند. یعنی شما عقل را هم قبول ندارید؟!!! پس چگونه میاندیشید؟! چگونه استدلال میکنید؟! این مباحث و اعداد ریاضی و محاسبه چگونه انجام شده؟!
۳. پس چطور شما اتم، امواج، رنگ و نور را حقیقت میدانید شاید اینها هم اوهامی باشند. امواج که دیده نمیشوند!!! اتم را چگونه لمس کردهاید؟!!! شاید دانشمندان دروغ میگویند. آیا خودتان با چشم خودتان دیدهاید؟ پس ببینید اینگونه نمیشود استدلال کرد. باید به علم احترام گذاشت. باید به دانشمندان همه علوم احترام گذاشت.
۴. همین الکترومغناطیس که شما نام میبرید بعدا توسط علم ثابت شد. روح و امور ماورایی هم همینطور است. بسیاری از آنها ثابت شده و بقیه هم کم کم توسط علم بشر ثابت میشود. مثلا امروزه تاثیر دعا و محبت و خشم بر روی مولکولهای آب ثابت شده در حالیکه قبلا در علوم تجربی آن را قبول نداشتند و موارد متعدد دیگر …
۵. اینکه شما در پایان صحبتتان بسیاری از علوم را زیر سوال میبرید و به آنها توهین میکنید نشان از عدم مطالعه شما در مورد آنها است. علم چیزی نیست که قابل انکار باشد.
۶. ما شما را دعوت میکنیم به مطالعه بیشتر در علوم مختلف. علم فقط ریاضی نیست. آیا شما با ریاضی میتوانید ماشین خود را تعمیر کنید؟ یا میتوانید بیماری خود را درمان کنید؟ پس نیاز به علوم دیگر دارید. علومی هم هستند که موضوع آنها مبدأ و معاد است و درباره آن تحقیق کردهاند. پس باید در این موضوعات به آنها هم مراجعه کرد.
۷. شما اندیشمندان دیندار را بدون دلیل زیر سوال میبرید و به آنها توهین میکنید. چون شما از ریاضی نام بردید من یک نمونه برایتان مثال میزنم. علامه حسن زاده آملی یکی از معروفترین اندیشمندان دینی مسلمانان بودند. به غیر از علوم دینی ایشان در زمینه ریاضیات هم یکی از متبحرترین ریاضیدانهای عصر حاضر بودند. منجم هم بودند. فیلسوف هم بودند. بله ایشان به جای انکار علم به دنبال علوم مختلف رفته و از همه آنها بهره بردند.
با سلام،
نظریه یا تئوری خود شما در مورد هفت ( آسمان و زمین ) چیست. آیا تقلید طوطی وار آیه های قرآن و تفاسیر مختلف و ضد و نقیض آنها در این زمینه مفید و مثمر ثمر می باشد یا تکرار مکررات خسته کننده و اتلاف وقت و انرژی فکری خود و دیگران ؟
نظریه و یا تئوری و یا باور فردی من در مورد هفت ( آسمان و زمین ) بطور اختصار به شرح زیر می باشد:
خداوند متعال در روند آفرینش نظام احسن در مبداء هفت حالت یا نظم کلی را بطور همزمان و در کنار هم و هرکدام را در سطح کمال ایده آل ملکوتی یا بهشتی آفریده است و هر فرد انسانی را از یک خانواده ده عضوی مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی و کلیه افراد انسانی را بطور همزمان و هم سن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام را در سطح کمال ایده آل زیبایی و خوبی و هنر و دانایی و توانایی بسان خویش آفریده و به هرکدام از آنان حیات جاودانه بهشتی اهداء نموده است و آنهم بدون تولید مثل و تسلسل نسل ها. اعضای ده نفره خانواده های خودی افراد انسانی در آن هفت حالت و نظم دارای هفت حیات بهشتی بطور همزمان و در کنار هم برخوردار بوده اند. آن نظام هفتگانه احسن مبدئی با آغاز سفر نزولی – صعودی هستی و جاری شدن سلسله طویل حیات های دنیوی به پایان رسیده است و دیگر وجود ندارد. اما در معاد دوباره بطور صددرصد دوباره برقرار خواهد گردید. لذا هفت ( آسمان و زمین ) در طول سفر بطور همزمان و طبقه بر طبقه به ظهور نمی رسند بلکه پشت سر هم از طریق وقوع مه بانگ های متوالی و هفتگانه و بیشمار با درجات تکاملی مختلف، بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان یا امکان اخس و دیگری نهایت کمال یا امکان اشرف. جهان های موازی بسوی بیکرانی همیشه لایه به لایه در اطراف مجموعه وسیع جهان های قدیمی آفریده می شوند. لذا سلسله طویل حیات های دنیوی انسان در آن لایه ها هم فاز نیستند بلکه اختلاف زمانی با همدیگر دارند. به عنوان مثال در لحظه حال ممکن است در یکی از لایه های جهانی آسمان و زمین یکم به ظهور رسیده باشد و بطور همزمان و موازی در لحظه حال در یکی دیگر از لایه های جهانی آسمان و زمین هفتم جاری گشته باشند و آنهم نه با یک درجه تکاملی مشابه بلکه مختلف. همانطور که باور دینی نه قابل اثبات و نه قابل رد می باشد، باور من هم نه قابل اثبات و نه قابل رد است. با این تفاوت که حقیقت ریاضی کثرت پایان ناپذیر ماورایی یعنی تقسیم هستی و مکان بیکران به هستی ها و مکان های محدود و متناهی و مساوی و بیشمار و حقیقت فیزیکی نوسانات انبساط و انقباص محتوای جهان ها و حقیقت زیست شناسی وجود سرنوشت های جنسی پنجگانه و نفوس دهگانه افراد انسانی، همگی تائید کننده باور علمی من می باشند و رد کننده باورهای دینی.
با سلام و احترام
در مباحث علمی وقتی نظری مطرح میشود این نظر یا باید مستند به منابع علمی باشد و یا مستند به مبانی عقلی و علمی قابل قبول.
آنچه در مقاله مطرح شده بر پایه آیات قرآن کریم است. به عنوان یک کتاب آسمانی قطعی که همه دانشمندان حتی غیر مسلمانان هم به آسمانی بودن آن اذعان دارند و تحریفی در آن صورت نگرفته. از طرفی بسیاری از مطالب مطرح شده درباره خلقت آسمانها و زمین امروزه توسط مجامع علمی روز هم به اثبات رسیده است. نظریه مطرح شده درباره هفت آسمان هم از یکی از مفسرین بهنام است که آدرس آن در نظرات قبلی ذکر شد.
اما آنچه جنابعالی مطرح کردید یک سری مدعا است که هیچ دلیلی برای آن ذکر نکردید. مثلا آنچه میگویید که ریاضی و فیزیک و … حرف شما را ثابت میکند به چه دلیل؟ اصلا دلیلی نیاوردید که اینها حرف شما را ثابت کنند.
اما باورهای دینی همگی بر پایه ادله علمی بسیار محکم و غیر قابل خدشه است. بله مباحث قبل از این جهان و بعد از این جهان برای هیچکس روشن نیست به همین خاطر به قرآن که از طرف خالق جهان هستی آمده مراجعه میکنیم.
با سلام،
توضیح جهان و آیه های شریفه قرآنی مربوط به هفت ( آسمان و زمین ) بدون در نظر گرفتن حقایق ژرف و ماورایی زیر بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت محال و غیر ممکن می باشند:
الف – کثرت ماورایی پایان ناپذیر. یعنی تقسیم هستی یا وجود و مکان بیکران به هستی ها یا وجودها و مکان های محدود و متناهی. این عمل تقسیم به علت و دلیل ساده بیکران بودن هستی و مکان در بینهایت دور دست ها و آینده ها هرگز به پایان نخواهد رسید. در این رابطه یک جمله پرارزش از دموکریت فیلسوف یونان باستان ماقبل افلاطون و ارسطو: دنیا از لحاظ اندازه متناهی و از لحاظ تعداد نامتناهی و یا بیشمار است.
ب – افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت یا سکه جنسی یک رویه به شکل یا مرد و یا زن نیستند بلکه پنج سرنوشت یا پنج سکه جنسی دو رویه.
پ – هرفرد انسانی تنها دارای یک من یا خود و یا یک نفس مجرد نیست بلکه ده تا من یا نفس مجرد. به این معنا که هر فرد انسانی در مبداء یعنی در برترین حالت کمال ایده آل بهشتی هستی یا وجود از یک خانواده ده عضویی مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی در سطح کمال خوبی و زیبایی و دانایی و توانایی بسان خداوند آفریده شده است و بطور همزمان و موازی و در کنار هم از هفت حیات بهشتی با دو کالبد مادی محض و پنج کالبد روحی – روانی محض برخوردار بوده است. آن هفت حیات در طول سفر نزولی و صعودی هستی یا وجود پشت سر هم به ظهور می رسند و تجربه میگردند و محو می شوند و آنهم با درجات مختلف تکاملی بیشمار بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال ایده آل و محصور و محدود بین حالات مبدئی و معادی.
این حیات های هفتگانه هرکدام بهمراه یک نظم یا سامان و یک آسمان و یک زمین خاص و ویژه خویش از طریق وقوع مه بانگ های متوالی هفتگانه و بیشمار بر اثر نوسانات متواتر یا پی در پی انقباض و انبساط محتوای جهان به ظهور می رسند. در طول سلسله یا ظهورات پیاپی ، همیشه فقط یکی از این حالات و نظم ها در قالب واقعیت عینی پدیدار می گردد و شش حالت و حیات و نظم باقیمانده را بصورت ثوابت پایدار و تغییر ناپذیر و امکانات استعلایی یا بالقوه و قوای محض در بطن و پیکره خویش حفظ می نماید و آنها را باخود بسوی آینده و به فعلیت در آمدن حمل میکند.
لذا کلیه تفسیر هایی که تاکنون توسط متفکرین و اندیشمندان دینی از هفت ( آسمان و زمین ) قرآن پیشنهاد و ارائه گردیده اند، به علت عدم آگاهی و آشنایی آنان با نوسانات انقباض و انبساط کیهانی و عدم آگاهی آنان به سه حقیقت اشاره شده در بالا، جملگی بدون استثاء اشتباه می باشند و تهی از حقیقت. هندوان باستان هم موفق به بزرگترین کشف انسانی یعنی زنجیره تولد و مرگ شدند، اما به علت عدم داشتن علم و آگاهی و آشنایی با نوسانات انبساط و انقباض کیهانی آن کشف بزرگ را ازطریق حلول روان شرح و توضیح دادند و درخشندگی طلایی آنرا زیر خاکستر عظیم مراسم آیینی دفن نمودند. تسلسل تولد و مرگ انسان تنها بهمراهی و همگامی با تسلسل تولد و مرگ کیهان به زبان و روش علمی و بطور حقیقی و منطبق بر واقعیت قابل توضیح و شرح می باشد و کلیه راه های دیگر گمراهه محسوب می شوند.
در پایان یک اشاره کوتاه و جنبی و غیر مهم: ریشه ایده هفت آسمان را باید در آیین میترا در ایران باستان جستجو کرد و هفت خط بودن جام باستانی جم و مراسم هفت سین امروز ایران ریشه در همان آیین میترا دارند و در داستان پادشاهان پیشدادی مندرج در شاهنامه فردوسی. حرف س حرف اول واژه پارسی سامان می باشد که به معنای نظم است و هفت سین به معنای هفت نظم و سامان کلی کیهان و هفت حیات بهشتی انسان.
با سلام و احترام
در موضوع هفت آسمان در مکاتب و ادیان مختلف نظریات متعددی وجود دارد.
آنچه در مقاله مطرح شده بر پایه آیات قرآن کریم است. نظریه مطرح شده درباره هفت آسمان از یکی از مفسرین بهنام است که آدرس آن در نظرات قبلی ذکر شد.
اما آنچه جنابعالی مطرح کردید یک سری مدعا است دلیل علمی برای آن ذکر نکردید.
البته مباحث قبل از این جهان و بعد از این جهان برای هیچکس روشن نیست به همین خاطر به قرآن که از طرف خالق جهان هستی آمده مراجعه میکنیم. قرآن کتابی است که حتی دانشمندان غیر مسلمان هم بر عدم تحریف آن اذعان دارند.
آسمان نزدیک دقیقا کدوم آسمان در نظر گرفته میشه؟! آسمان زمین یا مریخ؟ اگه مریخ باشه ینی خدواند کواکب رو محافظ مریخ که آسمان نزدیکه قرارا داده؟! ://///
نشد که
در ضمن گفته شده آسمان نزدیک تر زینت داده شده اگه این نظریه رو در نظر بگیریم که آسمان نزدیک تر مریخه ینی زمین از این زینت محرومه که نیست
اگر هم زمین رو آسمان نزدیک در نظر بگیریم اونوقت ۸ آسمان داریم پس….
در ضمن شاید اینکه زمین و آسمان در ابتدای خلقت فشرده بودند اشاره به نظریه فشردگیه جهان داشته باشه که جهان در نقطه ای غیر قابل تصور بسیار متراکم و فشرده بود و بعد با بیگ بنگ از هم جدا شده که لزوما اشاره به منظومه خرد و ناچیز ما نداره
شاید نظریه درست تر ۷ بعد باشه که بعدی که ما در اون زندگی میکنیم شامل زمینو کهکشان ها و تمام ان چیزیست ک قابل درک برای ماست و با کواکب زینت داده شده در سرتا سرش و آسمانهای بالاتر از نظر مقام قرب رتبه بندی شده باشند
آسمان اول مریخ و مدار آن است. این منافاتی نداره که محافظ زمین باشند.
آنچه در قرآن آمده: إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْیَا بِزِینَهٍ الْکَوَاکِبِ. یعنی آسمان دنیا را زینت دادیم. نه آسمان نزدیک.
در مورد خلقت جهان و هفت آسمان نظریات متعددی وجود دارد. نظریاتی مثل بیگ بنگ هم مطرح شده بود که امروزه از لحاظ علمی رد میشود.
با سلام ادب شما واطلاعات حضرت عالی قابل تحسین است.اصولا به تجربه دیده شده همیشه باطلان غالبا زبانشان بدون توهین نمی شود خداوندخیرتون بده ان شاالله.
با سلام و احترام
از لطف شما سپاسگزاریم
با سلام ، در رابطه با هفت آسمان و مرتبه و کیفیت عوالم شما را دعوت می کنم به کتابی که اخیرا منتشر شده و جواب بسیاری از مجهولات عالم رو داده و همچنین هفت آسمان رو به طور کامل و مشروح بیان کرده ؛ کتاب ” معارف پنهان ” حقایقی از پشت پرده جهان و کائنات ؛ از انتشارات ارشدان ، که سال 99 منتشر شده است .
طبق گفته این کذاب ها سیاره پلوتو آسمان هفتم و مکانی است که نعوذ بالله به مکان نزول وحی اطلاق میشود.این استاد ملعون در مقالات دیگرشون روایات را نادیده گرفته است.به نام خدا همانا تکذیب کنندگان آیات همان ستم کارانند و خدا ستم کاران را دوست ندارد.
مباحث علمی جای توهین و بیادبی نیست باید با دلیل و منطق صحبت کرد.
اولا اینکه آسمان هفتم مکان نزول وحی باشد معلوم نیست و جای بحث دارد. ثانیا اینجا بحث قرآنی شده و برای کار روایی باید همه روایات را در کنار هم در نظر گرفت و با آیات قرآن تطبیق داد.
قطعا خداوند توهین کنندگان را هم دوست ندارد.
از تمام خوانندگان محترم خواهشمندم که نظر بنده را مطالعه کنید تا متوجه کذب این استاد ملعون بشوید که آیات الهی را به وضوح تکذیب کرده است و مفسران بزرگ را به اشتباه کردن محکوم کرده است . با عرض سلام خدمت استاد تکذیب کننده ی ایات که در مقاله دیگری هم که به روز قیامت اشاره داشتن صور اسرافیل روکه عین متن قرآن هست رو کذب کردن و اون رو به یک شهاب سنگ اطلاق کردند. این کذب ها به کنار بحث درباره ی کذب های شما در این مقاله هست:. کذب شماره ۱:شما در این مقاله گفتید که هر کره و مدار آن یک آسمان است در حالی که تمام کرات و مدارات انها در یک آسمان هستند و از روی تمام کرات یک آسمان مشابه مشاهده میشه حالا اگر بخاطر شرایط جوی آنها رنگ آسمان های آنها با هم متفاوت باشد بازهم نمیشود برای هر کدام از آنها یک آسمان متفاوت در نظر گرفت اصلا شما روی چه حسابی چنین تفسیری تا معقولی از این آیه مبارک کردی و نعوذ بالله با این تفسیر بیان کردید که خدا هفت آسمان رو محدود به این کرات کرده در حالی که تمام کرات و نه تنها آنها بلکه تمام سیارات و اجرام آسمانی در آسمان اول قرار دارند. کذب شماره ۲:شما در این مقاله کذب گونه تون گفتید که کمر بند سیارکی مریخ مانعی برای شیاطین که به فرشتگان وحی در زمان وحی گوش ندهند پس یعنی طبق کذب شما فرشتگان بدون ورود به زمین واز آسمان به پیامبر ندای وحی میفرستادند و اجنه و شیاطین چون روی سنگ های آسمان نشسته اند استراق سمع میکنند در حالی که در زمان وحی فرشتگان وحی بر پیغمبر نازل میشدند و در محضر ایشان کلام الهی را به ایشان ابلاغ میکردند نه اینکه در آسمان فریاد بزنند و اجنه و شیاطین هم چون روی سنگ ها در آسمان نشسته اند و ندای وحی را استراق سمع کنند. کذب شماره ۳:شما در مقاله تون گفتید که چون عمر بسیاری از ستاره ها از زمین بیشتر هست پس این نظر که میگه اول زمین و بعد آسمان ها رو آفریدیم که دقیقا متن قرآن هست رو کذب میکنید و افکار رو به سمت این نظریه منحوس که کرات هفت آسمان هستند سوق میدید.با تامل در این آیه مبارک این چنین اطلاق میشود که مراد از زمین اولین آسمان است یعنی آسمانی که زمین در آن قرار دارد. خواهشمندم که تا آخر با من همراه باشید. کذب شماره ۴:مطلب کذب گونه ی دیگر شما مربوط به نظریه نا معقول خودتان است که فرمودید:«چون بسیاری از سیاره ها و ستاره ها عمری بیشتر از زمین دارند پس نمیتوان نتیجه گرفت که اول زمین خلق شده باشد.»باید به خدمتتان برسانم که سیاره مشتری پیرترین سیاره منظومه شمسی است که تقریبا با خورشید هم سن است و بعد از مشتری سیارات گازی مانند زحل وغیره پیرترین اند بعد از سیاره های گازی سیاره های سنگی و فلزی مانند پلوتو، زمین،مریخ،زهره و عطارد.که حتی طبق این نظریه ی نامعقول شما هم اگر بخواهیم کرات را هفت آسمان در نظر بگیریم بازهم نمیشود چون سیاره مشتری یا به گفته شما آسمان سوم از زمین پیرتر است و قبل از زمین بوده پس نمی تواند بعد از زمین بوده باشد.پس طبق نظریه شما چگونه این کرات که آنرا به کذب به هفت آسمان اطلاق میکنید در صورتی قبل از زمین بوده اند و از آن پیرترند.
با ابراز تاسف فراوان؛
مباحث علمی باید با منطق و آرامش مطرح شود نه توهین و بیادبی. در تمام مباحث علمی نظریات مختلف مطرح میشود و اصلا رشد علم با طرح نظریات مختلف و نقد آنها است.
در مورد هفت آسمان نظریات زیادی وجود دارد که هرکدام به نوعی قابل بحث و بررسی است.
اما برای دلیل طرح این نظر باید بگویم: قبل از اسلام نظر رایج در کیهان شناسی تئوریهای بطلمیوس بود. اختلافی که در ظاهر قرآن با این نظریات وجود داشت برای برخی قابل هضم نبود. کاری که مرحوم استاد بهبودی با طرح این نظریه کردند برای اثبات این بود که نظر قرآن مخالف با نجوم و کیهان شناسی نیست.
با سلام
محوریت استدلال شما دچار اشکال است . تکه سنگهای بین مریخ و مشتری به خودی خود ملاک کوکب و مصباح نیستند که بگوییم جایی را زینت داده باشند زیرا نورانی نیستند . اینها بعد از بر خورد با جو زمین افروخته میشوند و نام شهاب میگیرند پس مسلما مصابیح نمیتواند مصداقش مقداری پاره سنگ تاریک باشند …
مسلما در بین اهل تفسیر اختلاف بسیار درباره مسأله هفت آسمان وجود دارد که هر یک دچار مشکلاتی است . حال سوال بنده این است چرا راه را دشوار میکنیم و نمیگوییم این هفت آسمان همان هفت آسمان معروف بابلی ( و نه بطلمیوسی!)در عهد ظهور اسلام است ؟!!
هفت آسمان(شیما) ، هفت زمین ، هفت فلک (پلاکو) هفت طریق آسمانی وجود ستارگان در آسمان پایین(بر خلاف یونانیان ؛ بابلیها و ایرانیان و مانویان مکان ستارگان را در آسمان پایین میدانستند ) , برخورد اختران با دیوان شرور ,پهن شدن زمین روی آب (دحو الارض) ،خلقت از۴ عنصرمعروف (آدم از خاک ,دیوان از اتش،حیوانات از آب, آسمان از دود ناشی از آب و آتش و کف دریای محیط که به وسیله باد به بلندای آسمان تبدیل شده) ….اینها همه مسایل معروفی بودند در آن دوران که عیناً در قرآن هم منعکس شده …
اینهمه پیچاندن مطلب و تحمیل به معنا ی واقعی صرفا فرار از پذیرش واقعیات است …
با سلام و احترام
در موضوع هفت آسمان نظریات مختلفی وجود دارد و از اموری است که زوایای آن برای ما روشن نیست. آنچه استاد در این مقاله بیان میکنند ناظر به یکی از نظریات در این زمینه است.
در مورد تکه سنگها آنچه مطرح میشود مراد اجسام بزرگ آسمانی و خرده سیارات آستروئید است که در اطراف مریخ و بین مریخ و مشتری وجود دارد نه تکه سنگها. بله تکه سنگها یا همان شهاب سنگها چیز دیگری است.
اما آنچه شما بیان کردید نیز اشکالاتی دارد که در جای خود باید بحث شود.
با سلام و عرض ادب ،
با کمال احترام باید به عرض برسانم بنده با نظر شما مخالف هستم.
آن مثال پوسته پیاز را که زده اید برای آسمان کره زمین درست است (چون آسمان (یا همان جو اطراف زمین که ما آنرا آسمان مینامیم) هم همانند یک پوسته کروی ، کل کره زمین را در بر گرفته) ، ولی برای کرات منظومه شمسی این مثال مصداق ندارد ، اگر شما یک لایه از پیاز برش بزنید که به صورت دوایری هم مرکز باشد ، آنگاه به کرات منظومه شمسی بیشتر شبیه است . چنانچه در ابتدا خودتان عرض کردید ، سماء به معنی بالا است ، ولی با توجه به اینکه در فضا جهت خاصی نداریم ، منظور از بالا می تواند احاطه داشتن باشد . اگر در فضا یک پوسته کروی ناظری را احاطه کند در آن صورت آن ناظر بدون نیاز داشتن به جهت خاص و متمایزی میتواند بگوید آن پوسته کروی بالای سر من است چون رو به طرفی که بچرخد ، آن پوسته را بالای خود می بیند ، چنانچه روی کره زمین آسمان بر زمین احاطه دارد (آسمان مانند یک پوسته کروی است و زمین در بر گرفته است ). ولی کرات منظومه شمسی بر یکدیگر احاطه ندارند .اگر ناظری در یک قسمتی از منظومه شمسی باشد ، نمیتواند در همه حال بگوید فلان کره بالای سر من است . شاید بگوید روبروی من یا پشت سر من است ، یا سمت چپ یا راست یا …
با سلام و احترام و تشکر از دقت نظر جنابعالی
در موضوع هفت آسمان نظریات مختلفی وجود دارد و از اموری است که زوایای آن برای ما روشن نیست. آنچه استاد در این مقاله بیان میکنند ناظر به یکی از نظریات در این زمینه است.
تفصیل این تئوری را میتوانید در کتاب هفت آسمان و کتاب معارف قرآنی نوشتۀ استاد محمّدباقر بهبودی ملاحظه فرمایید.
عالی بود همشو خوندم
از توجه شما سپاسگزاریم
سلام
پلوتون که مدار ثابتی نداره! تفسیر معراج چطوری میشه؟!!!
با سلام و احترام
تفصیل این تئوری را میتوانید در کتاب هفت آسمان نوشتۀ استاد محمّدباقر بهبودی ملاحظه فرمایید.
عالی بود ممنون از شما استاد گرامی واجرتون با خدا
با سلام و احترام
از لطف و توجه شما سپاسگزاریم.
بسیار مفید
از توجه شما سپاسگزاریم
این حقیر بر این باور است که تمامی تفسیر هایی که تاکنون توسط مفسرین و متکلمین و محدثین برجسته از آیه های مربوط به هفت آسمان و هفت زمین در قرآن مجید، بر اساس جهان بینی فلسفی ارسطو و بطلمیوس صورت گرفته اند اشتباه بوده و حقیقت ندارند. طبق جهان بینی نوین که بر اساس برهان نوین نظم استوار است، خداوند متعال تنها یک جهان را نیافریده بلکه تعداد بیشماری جهان ها را و آنهم نه از عدم و نیستی بلکه از طریق تقسیم و نزول و تبدیل وجود نامتناهی خویش به وجود های محدود و متناهی در قالب جهان های معنوی و مادی. جهان های معنوی در طی قوس نزولی هیچ سرنوشت دیگری ندارند غیر از نزول و تبدیل به جهان های مادی و اینها در طی قوس صعودی هیچ سرنوشت دیگری ندارند غیر از تبدیل مجدد به جهان های معنوی و اینها در سیر و سلوک صعودی هیچ سرنوشت دیگری ندارند غیر از صعود و ارتقاء و تبدیل شدن به حالت ملکوتی اولیه که قبل از فرمان و امر تقسیم و آفرینش بر پهنه بینهایت و لایه تناهی و بیکرانی حکم فرما بوده است. آن حالت ملکوتی اولیه چیزی دیگری نبوده غیر از دانش، آگاهی، قدرت، اراده، خواست، رحمت، عشق، زیبایی و خوبی مطلق که همگی از صفات بارز حق تعالی می باشند. جهت سهولت و آرامش در عمل تخیل مفید تر خواهد بود که همه جهان ها را از لحاظ فرم، شکل و محتوا مطلقا یکسان و برابر به پنداریم. در این زمینه خداوند متعال قبل آغاز اجرای طرح مطلق خلقت، برای تعیین فرم و محتوای جهان ها، امکانات بیشماری را در اختیار داشته است که طبق باور این حقیر از بین آنهمه امکانات، ساده ترین آنها را انتخاب نموده است که همان اصل یکسانی جهان ها باشد. عمل تقسیم وجود نامتناهی به وجود های متناهی به علت بیکرانی بودن هرگز به پایان نخواهد رسید. پس از ارائه این تصویر کلی ببینیم منظور از هفت آسمان و زمین چیست ؟
اگر دوستدار حقیقت باشیم و بخواهیم تفسیر صحیحی ارائه دهیم، مفیدتر خواهد بود که به نظریات علمی عصر جدید توجه داشته باشیم. از علم کیهان شناسی با پدیده نوسان انبساط و انقباض آشنا شده ایم که متعاقب آن کیهان می تواند بارها از نو متولد شود و بارها بمیرد. از طرفی دیگر با زنجیره تولد و مرگ انسان هم آشنایی داریم که توسط هندوان باستان کشف گردیده بود. اما چون در عصر باستان تسلسل تولد و مرگ کیهان هنوز کشف نشده بود، زنجیره تولد و مرگ، مستقل از کیهان بطور روشن قابل تبیین نبوده و پدیده حلول روح و روان قاطی شده است که حقیقت ندارد. انسان به همراه کیهان متولد میشود و می میرد و نه مثل تافته جدا بافته جدا و مستقل از کیهان. البته انقباض مجدد کیهان از لحاظ محسبات ریاضی یک سوم حقیقت دارد، اما اگر به اصل علمی تکامل و اصل دینی سیر و سلوک انسان به سوی رسیدن به سرحد کمال باور داشته باشیم ، میتوانیم این نظریه علمی را که هنوز مراحل نوزادی را طی میکند، از طریق خیال آنرا تر و خشک کنیم و به رشد و نمّوی آن کمک کنیم.
هر فرد انسانی نه تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی میباشد بلکه پنج نوع. گرچه این سرنوشت ها پنج نوع می باشند، با این وجود به هفت نظم طبیعی و کیهانی خاص و ویژه جهت جاری شدن و تجربه گردیدن، نیازمند اند. علاوه بر این انسان دارای هفت مرتبه وجودی و هفت زندگانی میباشد که هرکدام از این مراتب هفتگانه وجودی در یک نظم و سامان طبیعی و کیهانی بر اثر نوسانات قبض و بسط کیهانی پشت سر هم با یک ترتیب و نظم خارق العاده ای در چهارچوب طرح مطلق از پیش ریخته شده خلقت و آفرینش، پدیدار میگردند و یا به ظهور می رسند و یا تجلی می یابند. هر کدام از این نظم های هفتگانه دارای یک آسمان و یک زمین خاص خود می باشند. لذا هفت آسمان بطور همزمان و به شکل محیط و محاط وجود ندارند بلکه پشت سر هم خلق خواهند شد. شش نظم و سامان بعدی جدا از واقعیت وجود ندارند، بلکه در قالب قوا یا استعداد های محظ و یا امکانات بالقوه در بطن و باطن طبیعت و کیهان نهفته میباشند و در مقابل دیدگان سر پنهان اند. این هفت نظم و سامان در کلیه جهان مادی در سر صعود و در کلیه جهان معنوی در سیر نزولی طبق یک روند مطلقا مساوی ایجاد می شوند. برای کشف وجود این هفت عالم کافی است که انسان به تمایلات جنسی پنهانی در وجود خویش نظر بیفکند. هر مرد و هر زن دارای حق طبیعی و خدادادی اند که زندگی خودرا هم در قالب مرد و هم در قالب زن تجربه کنند و نه تنها فقط مرد یا زن. در صورت علاقه خواننده گرامی میتواند به بحث هفت عالم مراجعه نماید. در پایان با احترام کامل به پیامبران بزرگوار و محتوای کتاب و دین و شریعت آنان و با احترام کامل به همه پیروان خالص و مخلص و صدیق کلیه ادیان و آیین ها ، این حقیر بر این باور است که تصاویری که ادیان از خلقت موجودات زنده و غیر زنده و بخصوص انسان و هدف از خلقت وی و طبیعت و آفرینش جهان توسط خداوند متعال ارائه داده اند، اشتباه بوده و حقیقت ندارند و در طول تاریخ اندیشه انسان در این زمینه ها به گمراهی و ظلمت کشانده اند و نه روشنائی. اگر خداوند متعال واقعا پیامبرانی برای هدایت بشر فرستاده باشد، همان دانشمندان علوم تجربی اند که قوانین طبیعت را کشف نموده اند و مخترعین بزرگ که کاربرد این قوانین را در جهت رسیدن انسان به سعادت دنیوی امکان پذیر بوده اند. اعمال دنیوی انسان چه خوب و چه بد در سرنوشت های کلی انسان و در سعادت اخروی وی هیچ گونه اثر مثبت یا منفی نخواهند داشت. عظمت خداوند بسیار وسیع تر از آن عظمتی است که ادیان تاکنون به خورد انسان داده اند.
با سلام و احترام
آنچه جنابعالی مطرح کردید یک سری مدعا است که دلیل علمی برای آن ذکر نکردید. فقط توضیح و تفصیل دادید ولی دلیل علمی ندارد.
اتفاقات قبل از این جهان یعنی بدو خلقت و بعد از این جهان یعنی پس از مرگ برای هیچکس روشن نیست چون دسترسی به آن نداریم. به همین خاطر به قرآن و کتب آسمانی که از طرف خالق جهان هستی آمده مراجعه میکنیم.
بسیار عجیب است که شما علوم تجربی را مثال میزنید. علوم تجربی همانطور که از نامش پیداست با تجربه بشر و در طول تاریخ هر از گاهی نقض میشود و مبانی آن کاملا عوض شده و تغییر میکند. به خلاف علوم آسمانی و وحیانی که همیشه ثابت است و با پیشرفت دانش بشر ابعاد بیشتری از اعجاز آن روشن میشود. چه برسد به قرآن که کتابی است که حتی دانشمندان غیر مسلمان هم بر اعجاز آن و عدم تحریف آن اذعان دارند.
از طرفی در این مقاله سعی شده تا نظر مطرح شده با علم نجوم تطبیق داده شود.
با عرض سلام و تقدیم احترام،
آیا امر و فرمان امر به معروف و نهی از منکر در قالب بیان گرامی شما با فرمولبندی : به قرآن و کتب آسمانی که از طرف خالق هستی آمده مراجعه کنیم ، بیشتر از یک ادعا نمی باشد ؟ شما انسان شریف و بزرگوار از کجا مطمئن هستید و یقین دارید که محتوای کتب دینی ، آسمانی بوده و از طرف خالق هستی آمده اند ؟ آیا خود شما شاهد آن پدیده فرود آمدن کلام خداوند بوده اید، یا اینکه آنرا از دیگران شنیده و آموخته اید؟ اصل شهادت دادن بر اساس مشاهده عینی و مستقیم استوار است. لذا من اگر بر اساس نقل و قول دیگران شهادت دهم که ابوالقاسم محمد ابن عبدالله رسول خدا و موسا نبی هو و ایسا پسر پدر آسمانی می باشند ، آنگاه در پیشگاه خداوند متعال چگونه می توانم شهادت نقل و قولی خودرا که بدون واسطه با چشم خودم ندیده و با گوش خودم نشنیده ام، پاسخگو باشم و توجیه نمائیم؟
با سلام و احترام
پاسخ شما بسیار ساده است:
۱. اگر اینطور باشد باید کلا درب علم و دانش را بست. چون شما میگویید من فقط هر چیزی را با چشم خودم ببینم باید قبول کنم. شما اصل علم را زیر سوال میبرید.
۲. این طور که شما میگویید علوم تجربی و ریاضی را هم نباید قبول کنیم چون همهاش را خودمان تجربه نکردهایم و محاسبه نکردهایم. بلکه به گفته دانشمندان تجربی و ریاضی اعتماد میکنیم.
۳. از طرفی علم فقط علوم تجربی و ریاضی نیست. تاریخ هم علم است. اینطور که شما میگویید کلا تاریخ بشر زیر سوال میرود.
۴. قرآن تنها کتابی است که تقریبا همه دانشمندان جهان مسلمان و غیر مسلمان بر این نظرند که بدون تحریف در طول تاریخ حفظ شده و به دست ما رسیده. این را نمیشود انکار کرد. ضمن اینکه دلایل اعجازی وجود دارد مثل اینکه در طول تاریخ کسی نتوانسته حتی یک سوره مثل آن را بیاورد. این نشان میدهد که این کتاب کلام بشر نیست. تازه این یکی از صدها اعجاز قرآن است مثل اعجاز عددی یا اعجاز ادبی یا پیشگوییهای قرآن یا اعجاز علمی و … که اینجا جای تفصیل آن نیست و با یک جستجوی ساده میتوانید در مورد آن مطالعه کنید.