فهرست مطالب این مقاله را ببینید
یک نگاه ساده به اخبار روز نشان میدهد که هر لحظه شاهد یک پیشرفت علمی و یا یک اختراع و اکتشاف جدید در جهان هستیم. با مشاهده این پیشرفت های گسترده ممکن است این سوال پیش بیاید که آیا انسان برای رسیدن به رشد و کمال، خودکفاست؛ یا نیاز به هدایت و راهنمایی بیرونی دارد؟ آیا نیاز است که پیامبرانی باشند؛ و مردم را راهنمایی کنند؛ یا اینکه بشر میتواند سعادت خود را تضمین کند؟ هدایت انسان به سوی کمال نیاز به راهنمایی خداوند دارد؟
برای روشن شدن این موضوع باید ابتدا
با نیازهای انسان بیشتر آشنا شویم؛ چرا که انسان یک موجود چند بُعدی است؛ غیر از نیازهای
جسمی، نیازهای روحی هم دارد؛ غیر از زندگی فردی، روابط اجتماعی هم برایش اهمیت
دارد. از طرفی سعادت بشر محدود به زندگی دنیایی نمیشود؛ بلکه جهان دیگری هم هست.
پس هدایت انسان به سعادت نیازمند یک برنامه کامل و جامع است.
چکیده
- مقتضای توحید ذاتی، افعالی و صفاتی این است که خداوند انسان را عبث نیافریده و تربیت و رشد معنوی انسان یکی از مهمترین افعال خدای متعال است؛ یعنی خدا خود هدایت انسان را بر عهده گرفته. بنابراین، ارتباط میان توحید و نبوت، ارتباطی تنگاتنگ است و اعتقاد صحیح به توحید، ما را به نبوت خواهد رساند.
- خداوند متعال انسان را در نظام تکوین و تشریع، هدایت و تربیت میکند. ربوبیت تشریعی خداوند مبتنی بر اختیار است و ایمان زمانی ارزشمند است که با اختیار و انتخاب انسان باشد.
- خداوند انسان را مختار آفریده و اراده خداوند بر جبر تعلق نگرفته است. در نظام تکوین این اجازه به انسان داده شده که در اوج عزت در قرب خدا یا در حضیض ذلت و دوری از خداوند قرار گیرد.
- انسان نیازمند هدایت است و بدون هدایت خداوند نمیتواند راه را از چاه تشخیص دهد؛ لذا هدایت انسان بدون کمک خدا ممکن نیست. انسان مانند حیوان نیست که در فعالیت های خود فقط آنچه را که غریزه دستور میدهد، پاسخ دهد؛ بلکه آنها را با تفکر و مصلحتسنجی انجام میدهد.
- انسان دارای رشد جسمی و معنوی است و این دو نوع رشد در آیات متعددی مورد توجه قرار گرفته است.
- رشد و هدایت انسان نیازمند برنامهای جامع است که همه زوایای زندگی انسان را در برگیرد.
- تضمین عدالت اجتماعی، تضمین سعادت ابدی و تضمین رشد معنوی از جمله ویژگیهای برنامه جامع برای رشد و هدایت انسان است و چنین برنامهایی تنها نزد انبیای الهی وجود دارد.
ربوبیّت الهی در هدایت انسان
ربوبیت الهی در مورد انسان دو گونه است، یکی ربوبیت تکوینی و دیگری ربوبیت تشریعی است. خداوند انسان را در نظام تکوین تحت تربیت خود قرار داده، و انسان را از مرحلهای به مرحله دیگر رشد میدهد و تمام این مراحل را خود او تحت نظر دارد، به عنوان مثال از آن زمانی که انسان در قالب یک نطفه در رحم مادر قرار میگیرد تا زمانی که تبدیل به یک انسان کامل میشود، تمام این مراحل تحت نظر خداوند متعال است. در سوره مبارکه مؤمنون، خداوند متعال به این نکته اشاره فرموده است:
﴿ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظامّا فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ﴾ [1]
نطفه را تبدیل به علقه کردیم، علقه را شبیه گوشت جویده شدهای کردیم، این گوشت را تبدیل به استخوان کردیم، سپس بر پیرامون این استخوانها گوشت را رویانیدیم، سپس این انسان را در یک خلقت دیگری ایجاد کردیم (اشاره به خلقت روحانی انسان)، این خدا است که سرشار از خیر و برکت است، بهترین آفریدگاران است.
ربوبیت تشریعی نیز در سوره مبارکه لیل، قابل مشاهده است، خداوند متعال در این آیه نورانی میفرماید:
﴿إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى﴾ [2]
همانا هدایت بر عهده ما است.
چرا خداوند متعال خود هدایت انسان را بر عهده گرفته است؟ اوست که انسان را آفریده، و از همه نیازهای انسان آگاه است. مقتضای توحید ذات، صفات، افعال و این که انسان را عبث و بیهوده نیافریده؛ این است که در جهت رشد و پرورش معنوی و ملکوتی او برنامهای مناسب را ارائه کند. در آیه دیگری خداوند متعال به همین نکته اشاره کرده و میفرماید:
﴿وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَواهُ بِغَيْرِ هُدىً مِنَ اللَّهِ﴾ [3]
چه کسی گمراهتر است از کسی که بدون هدایت الهی از هوی و هوس خود پیروی میکند.
هر آنچه را که خواسته نفس او باشد برای نظام زندگی خود ملاک و معیار قرار میدهد. باید ملاک و معیار انسان برای رسیدن به کمال آن چیزی باشد که خداوند به عنوان مالک، مدبر و رب هستی در اختیار او قرارداده و خدای متعال این را از طریق رسولان خود به مردم نشان داده است.
پس خداوند متعال هدایت انسان را هم در نظام تکوین و هم در نظام تشریع مورد توجه قرار میدهد و در واقع رشد و تربیت میکند، هم آن چیزهایی که انسان در حیات مادی به آن نیاز دارد و هم نکات و راهنماییهایی که در نظام معنوی و ملکوتی خود به آنها نیاز دارد را در اختیار انسان قرار می دهد.
در این زمینه مقاله «ربوبیت الهی» که در مورد ربوبیت تکوینی خداوند است؛ و مقاله «ربوبیت الهی عامل فضیلت انسان» که ربوبیت الهی در مورد انسان را بیان میکند؛ پیشنهاد میشود.
اختیار و انتخاب انسان
برای روشنتر شدن مسأله اختیار وانتخاب انسان، به سه مطلب اشاره میکنیم؛ مطلب اول این است که ربوبیت تشریعی خداوند مبتنی بر اختیار انسانها است. خداوند متعال انسان را مختار آفریده و نخواسته است که او مجبور باشد. در سوره کهف به این واقعیت اشاره شده و میفرماید:
﴿وَ قُلِ الْحقّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر﴾ [4]
و بگو که حق از جانب پروردگار شماست پس هر کسی که میخواهد به آن ایمان آورد و هر کسی میخواهد به حق کفر ورزد.
حق از طرف پروردگار شما است. این را بدانید غیر از درِ خانه خدا جای دیگری حق را پیدا نخواهید کرد، اما در عین حال انسان مختار است، میتواند این حق را بپذیرد، میتواند، نپذیرد، خدا او را مختار آفریده است. در نظام تشریعی[5] این اجازه به او داده شده که در اوج عزت و در قرب باری تعالی قرار بگیرد یا اینکه خود را در حضیض ذلت و در فاصله دوری از خداوند قرار بدهد. «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر».
ارزشمندی ایمان و هدایت انسان با انتخاب
نکته دوم این است که ارزش ایمان، به اختیار است. ایمانی که با اختیار نباشد، ارزش ندارد. این نکته از آیه ای که مطرح شد، معلوم میشود:
﴿فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر﴾
هر کسی میخواهد ایمان بیاورد، هر کسی نمیخواهد ایمان نیاورد.
اگر قرار باشد که ارزش ایمان به جبر باشد، پس
خداوند همه را مجبور میکرد که ایمان بیاورند
در این باره خداوند میفرماید:
﴿وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَميعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنينَ﴾ [6]
و اگر پروردگار تو مىخواست، تمام كسانى كه روى زمين هستند، همگى به (اجبار) ايمان مىآوردند آيا تو مىخواهى مردم را مجبور سازى كه ايمان بياورند؟! (ايمان اجبارى چه سودى دارد؟!)
درنتیجه معلوم میشود که ارزش ایمان به این است که با اختیار باشد. ایمانی ارزشمند است؛ که شخص خود آن را انتخاب و مسیر بندگی خدا را اختیار کند. خلاصهاین که ربوبیت تشریعی خداوند مبتنی بر اختیار انسان است و ایمان زمانی ارزشمند است که انسان با اختیار و با انتخاب خود مسیر ایمان را انتخاب کند؛ یعنی خداوند در این نظام اختیار و انتخاب، برنامه خود را به مردم معرفی میکند و معنای ربوبیت تشریعی همین است.
نیازمندی به شریعت برای هدایت انسان
نکته دیگر این است که انسان نیازمند هدایت است. باید بدانیم، هدایت انسان با هدایت خداوند متعال ممکن است. انسان بدون هدایت خداوند نمیتواند راه هدایت و کمال را تشخیص بدهد.
الف ـ ابعاد وجودی انسان
برای روشن شدن آنچه برای هدایت انسان لازم است باید با ابعاد وجودی انسان آشنا شویم. در اینجا به سه نکته اشاره میشود؛ نکته اول این است که انسان یک موجود غریزی نیست. خداوند متعال در عالم موجودات متفاوتی را آفریده است. حیوانات موجوداتی هستند که بر پایه غریزی خود حرکت میکنند.[7] حیوان وقتی گرسنه میشود، به سمت غذایی که برای او مناسب است حرکت میکند. ممکن است غذایی که به دنبال آن می رود صید، یا دامی بوده که صیادی برای او پهن کرده باشد. یک ماهی وقتی در درون آب کرمی را میبیند به سمت آن حرکت میکند، دهان خود را باز میکند، توجه ندارد که با خوردن این کرم دهان او اسیر قلاب ماهیگیر میشود؛ ماهیگیر کمین کردهای که در آستانه شکار او است.
اما انسان موجودی است که علاوه بر غریزهای که خداوند به او داده است، به او فکر و اندیشه هم داده است. فعالیتهای انسان، فعالیتهایی مبتنی بر فکر و اندیشه است. انسان سبک و سنگین میکند، مصلحتسنجی میکند. خیلی وقتها انسان چیزی را به حسب غریزه خود دوست دارد و به آن تمایل دارد اما فکرش به او اجازه نمیدهد که به سمت آن حرکت کند. مثلاً شخصی بیمار است، به یک ماده غذایی علاقه دارد ولی پزشک به او گفته شما نباید مثلاً در شرایط سرماخوردگی چیزهای ترش را تناول بکنید.
این شخص به خاطر مصلحت بزرگتر از لذت خود میگذرد. چنین چیزی در عالم حیوانات معنا ندارد اما انسان به خاطر اینکه فکر و اندیشه دارد، خیلی وقتها فکر و اندیشه خود را بر غریزه خود غالب میکند. پس نکته اول در بیان نیازمندی انسان به هدایت این است که انسان موجودی غریزی نیست، انسان علاوه بر غریزه، فکر و اندیشه دارد. در قرآن کریم به این نکته اشاره شده است. خداوند میفرماید:
﴿إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ امّا شاكِراً وَ امّا كَفُوراً﴾ [8]
ما او را به راه حق هدايت كردهايم شاكر باشد يا ناسپاس.
ما انسان را به راه راست هدایت کردیم اما انسان میتواند در این مسیر قرار بگیرد، یا میتواند در این مسیر قرار نگیرد. انتخاب میکندو با فکر و اندیشه خود حرکت میکند.بر اساس غریزه ی خود حرکت نمی کند.
ب ـ رشد انسان
رشد مادی
برای هدایت انسان لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که انسانها دو گونه رشد دارند؛ یک رشد فیزیکی و به تعبیر دیگر مادی و جسمی و دیگری، رشد معنوی، عقلی و اجتماعی است. قرآن کریم به هر دو گونه رشد اشاره کرده است. رشد فیزیکی انسان در آیات متعددی مورد توجه قرار گرفته است. از جمله آیه ی 5 سوره مبارکه حج، است. خداوند متعال در این آیه میفرماید:
﴿يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً﴾
اى مردم! اگر درباره برانگيخته شدن [پس از مرگ] در ترديد هستيد، پس [به اين واقعيت توجه كنيد كه] ما شما را از خاك آفريديم، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس از پاره گوشتى با آفرينشى كامل يا غير كامل آفريديم و آنچه را مىخواهيم تا مدتى معين در رحمها مستقر مىكنيم؛ آن گاه شما را به صورت كودك [از رحم مادر] بيرون مىآوريم تا آنكه به قدرت فكرى و نيرومندى جسمى خود برسيد. و برخى از شما [پيش از فرتوتى] قبض روح مىشود، و برخى از شما را به پايين دوره عمر بر مىگردانند تا در نتيجه از دانشى كه داشتند چيزى ندانند.
رشد جسمی را همه انسانها دارند. هر انسانی که در روی کره زمین متولد میشود تا زمانی که قرار است در این زمین بماند، رشد جسمی خود را دارد.
رشد معنوی و عقلی
اما رشد دومی هم در قرآن برای انسان ذکر شده که این رشد، رشد فیزیکی نیست، رشد عقلی و اجتماعی است؛ و توجه به آن برای هدایت انسان بسیار مهم است. خدای متعال در سوره بقره بعد از بیان بعضی از احکام شریعت و بشارتها و انذارها میفرماید: ای پیامبر اگر بندگانم از من سؤال کردند بگو من به آنها نزدیکم و دعای ایشان را زمانی که دعا میکنند استجابت میکنم، بعد میفرماید:
﴿فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ﴾ [9]
پس باید مرا اجابت کنند (به احکام و وصیتهای من عمل کنند) و به من ایمان بیاورند که در این صورت امید است که رشد کنند.
روشن است که این رشد، رشد فیزیکی نیست بلکه رشد معنوی و الهی است. اگر میخواهند رشد کنند و به کمال برسند، باید خواسته من پروردگار را مستجاب، و از من اطاعت کنند. رشد جسمی متوقف بر ایمان به خدا نیست. اگر کسی کافر هم باشد، بدن او رشد میکند. حتی گاهی کفار با برنامهای تربیتی که برای بدن خود دارند، بدنهای بسیار قوی هم برای خود میسازنند. اما آن رشدی که متوقف بر ایمان به خداوند متعال است، رشد معنوی و ملکوتی است.
معلوم میشود انسان غیر از رشد جسمی و فیزیکی، یک رشد دیگری هم دارد. بنابراین، انسان در مسیر تکامل خود باید برای رشد معنوی و اجتماعی خود نیز برنامهریزی داشته باشد. در سوره مبارکه کهف، نیز به یکی دیگر از نمونههای رشد معنوی اشاره شده است، اصحاب کهف هنگامی که از قوم خود فاصله گرفتند، با خدای متعال نجوا کردند و این جمله را گفتند:
﴿رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً﴾ [10]
خدایا رحمت خود را شامل حال ما بکن و برای ما از این امر ما [که مسأله توحید را علنی مطرح کردیم] تعالی و رشدی فراهم ساز.
معلوم است که این تعالی معنوی و ملکوتی است.
ج ـ لازمه های رشد و هدایت انسان
نکته آخری که در اینجا مطرح میشود؛ این است که رشد انسان در گروی داشتن یک برنامه کامل است که این برنامه هم به جهات فردی و هم به جهات اجتماعی انسان نظر داشته باشد. هم برای زندگی دنیای او و هم برای آخرت او، راه را نشان دهد. مسیر تعالی و رشد معنوی او را که برای زندگی دنیا و آخرت لازم است، به او نشان دهد. اگر بخواهد به لحاظ روحی و معنوی رشد کند و جامعه انسانی هم بخواهد رشد کند، باید یک برنامهای وجود داشته باشد که این برنامه به تمام نیازمندیهای انسان برای رشد فردی و اجتماعی او پاسخ دهد. خلاصهاین که انسان نیازمند هدایت است.
د ـ ویژگیهای برنامه جامع برای هدایت انسان
نکته دیگری که باید برای هدایت انسان بررسی شود، ویژگیهای یک برنامه جامع است. برنامه جامعی که بتواند سعادت انسان را تأمین کند و در جهت رشد معنوی و ملکوتی به او کمک کند، باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
برای کاملتر شدن بحث باید به چند نکته اشاره شود:
نکته اول این است که باید بدانیم ما برای این دنیا آفریده نشدیم، و برای آخرت آفریده شدیم. ما، انسانها مسیر بلندی را در پیش داریم. سعادت ابدی و کمال نهایی ما در عالم آخرت رقم میخورد. انسان در حال گذراندن دورهای از زندگی خود است، زندگی ای که قبل از این دنیا آغاز شده و بعد از این دنیا نیز ادامه دارد و انسان برای رسیدن به جایگاهی نورانی و بلند وارد زندگی دنیا شده است.
نکته دوم در مسأله هدایت انسان این است که انسان در دنیایی زندگی میکند که با دیگران در تعامل است. در جامعهای زندگی میکند که خوب و بد در کنار هم هستند. انسان در این جامعه با دیگران تعاملاتی دارد، با اطرافیان، پدر و مادر، فرزند، همسایهها، همکاران، مؤمنین، کفار و منافقین، زیر دستان و کسانی که بالاتر از ما قرار دارند و فرمانروای ما هستند ارتباطاتی داریم. طبیعتاً برنامهای که به ما داده میشود باید به همه زوایای زندگی ما توجه داشته باشد.
تضمین عدالت اجتماعی
بنابراین، میتوان گفت برنامه جامع برای هدایت انسان باید سه ویژگی داشته باشد؛ ویژگی اول این است که در جامعه عدالتی را حکم فرما کند که انسان بتواند در سایه این عدالتی که در جامعه ایجاد شده، به کمال خود برسد.
قرآن کریم میفرماید:
﴿لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ [11]
ما پیامبران خود را با دلایل آشکاری فرستادیم، به همراه آنها کتاب فرستادیم، به همراه آنها میزان[12] (قانون) فرستادیم، تا مردم به عدالت به پاخیزند و عدالت را در جامعه برپا بکنند.
معلوم میشود که یکی از اهداف ارسال پیامبران این بوده که عدالت در جامعه حکم فرما شود. پس طبیعتاً برنامه جامع هدایت انسان برنامهای است که دربردارنده عدالت اجتماعی باشد. حق و تکلیف هر کسی را در جامعه نسبت به همنوعان، اطرافیان، زیردستان و فرمانروایان خود مشخص کند. وظیفه انسان را در قبال طبیعت مشخص کند. ما چه مقدار میتوانیم در طبیعت تصرف کنیم؟ آیا تصرف در طبیعت با کمال انسانی سازگار است یا ناسازگار؟
تضمین سعادت ابدی
ویژگی دومی که یک برنامه جامع هدایت انسان باید داشته باشد این است که باید سعادت ابدی انسان را تضمین کند؛ زیرا انسان برای بهشت آفریده شده است.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند:
﴿أَلَا … لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا﴾ [13]
بدانید قیمت جان شما بهشت است، خود را ارزان نفروشید.
شما برای بهشت آفریده شده اید. بنابراین، برنامه مناسب برای هدایت انسان برنامهای نیست که صرفاً زندگی دنیوی او را تحت پوشش قرار دهد. و فقط بتواند در نظام دنیا امور انسان را اداره کند. بلکه برنامه هدایت انسان باید برای سعادت ابدی او راه داشته باشد. قرآن کریم درباره این موضوع بسیار تاکید کرده و خداوند متعال به یکی دیگر از اهداف ارسال رسولان و فرستادن پیامبران اشاره میکند:
﴿يُلْقِي الرُّوحَ مِنْ أَمْرِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ لِيُنْذِرَ يَوْمَ التَّلاقِ﴾ [14]
روح را [كه فرشته وحى است] به فرمانش به هر كس از بندگانش كه بخواهد القا مىكند تا مردم را از روز ملاقات [كه روز رستاخيز است] بيم دهد.
خداوند روح را بر هر یک از بندگان خود که بخواهد، میافکند. که اشاره به همان نبوت و پیامبری بندگان خدا است. هدف از این کار چیست؟ تا مردم را نسبت به روز تلاقی انذار کند؛ یعنی روزی که اشخاص یکدیگر را ملاقات میکنند. آن روزی که انسانها در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. اگر حقی را از کسی تضییع کردند در آن روز آن شخص اگرچه در دنیا با او فاصله زیادی داشتند و چه بسا از او گریختند اما در قیامت مقابل چشم آنها ظاهر میشود و حق خود را طلب میکند.
بنابراین، زندگی ما فقط زندگی دنیوی نیست. ممکن است در برخی از نظامها، زندگی دنیوی به گونهای تضمین شده باشد که کسی بتواند حق کسی را تضییع بکند. اما برنامه جامع، برای آخرت انسان هم پیشبینیهای لازم را کرده است . اگر فردی در دنیا حق کسی را ضایع کرد، فردای قیامت چه جوابی خواهد داد؟ بنابراین، برنامه جامع، علاوه بر عدالت اجتماعی، سعادت ابدی انسان را هم تضمین می کند.
تضمین رشد معنوی (تقرب به خداوند)
نکته سوم این است که برنامه جامع باید روح انسان را نیز رشد دهد. باید در برنامه هدایت انسان رشد معنوی و ملکوتی وجود داشته. خداونددر قرآن به این نکته اشاره میکند:
﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنا في كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ [15]
به تحقیق در هر امتی رسولی را برانگیختیم (برای این فرمان که) خدا را عبادت کنید و از طاغوت اجتناب کنید.
پیام تمام پیامبران الهی این بود: خدا را بپرستید و از طاغوت اجتناب ورزید. پرستش خدا و عبودیت خداوند متعال برای انسان؛ یعنی رسیدن به اوج کمال روحی. اوج کمال جسمی انسان در این است، که بدن او بدن سالمیباشد. اوج کمال روحی انسان به این است، که بتواند از لذائذ معنوی بهرهمند و برخوردار باشد و در واقع روح او سالم باشد و در سلامت به سر ببرد.
سلامت روح در گروی عبودیت در محضر پروردگار متعال است. که ما بنده خالص خداوند متعال شویم. بنابراین، برنامه جامع؛ برنامهای است که هم به نیازهای معنوی و روحی انسان و هم به نیازهای اجتماعی جامعه انسانی توجه داشته باشد و تضمینکننده سعادت ابدی و آخرت انسان باشد. چنین برنامهای جز نزد انبیای الهی جای دیگری یافت نخواهد شد.
خلاصه مطلب به این صورت خواهد بود:
اول: خداوند خالق همه انسانها است.
﴿ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ﴾ [16]
«این خداوند، پروردگار شماست که آفریننده ی همه چیز است.»
دوم: خداوند عالم را حکمیانه آفریده است.
﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبينَ﴾
ما آسمان و زمین و آنچه بین این دو است را به باطل و بیهوده نیافریدیم. [17]
سوم: آفرینش انسان نیز به عنوان یکی از مجموعههایی که در این عالم آفریده شده است حکیمانه و هدفمند است.
﴿أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ﴾ [18]
آیا گمان کردهاید که شما را بیهوده خلق کردیم و شما به سوی ما برنمیگردید.
چهارم: تجلی اصلی هدف از آفرینش در حیات اخروی انسانها نهفته است. در آیه قبل به این نکته اشاره شده است:
﴿وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ﴾
آیا تصور میکنید شما به سوی ما باز نمیگردید؟
بازگشت همه شما به سوی ما است و سعادت اصلی در عالم آخرت رقم میخورد.
پنجم: انسان برای اینکه به این کمال دنیا و آخرت خود برسد، نیازمند یک برنامه است.
ششم: انسان برای اینکه بتواند با دیگران رابطه خوبی برقرار کند به یک قانون نیاز دارد.
در این شش نکته پیوند بین توحید و نبوت به خوبی فهمیده میشود؛ که در مقاله «رابطه توحید و نبوت» نیز به آن پرداخته شده است. خدا آفریدگار انسان است، و برای رشد و تعالی و تکامل و هدایت انسان برنامه دارد. انسان برای سعادت اخروی خود و برای روابط اجتماعی در همین دنیا نیازمند برنامه است. بنابراین، روشن میشود که اعتقاد به توحید، ملازم با اعتقاد به نبوت است.
[1]. سوره مومنون، آیۀ ۱۳ و ۱۴.
[2]. سوره لیل، آیۀ ۱۲.
[3]. سورۀ قصص، آیۀ 50.
[4]-سوره کهف، آیۀ ۲۹.
[5]-منظور زندگی انسان و موجودات مختار و دارای حقّ انتخاب است، خداوند به بعضی از موجودات در عالم حقّ انتخاب داده است تا به این وسیله ایشان را آزمایش کند و به کمال و جایگاه ویژهای برساند. برای این نظام شریعت و قوانین خود را توسط انبیاء میفرستد. از این جهت به آن نظام تشریعی میگویند.
[6]. سوره یونس، آیۀ ۹۹.
[7]. غریزه، آن کشش و جاذبهی درونی است که بدون تفکّر و مصلحتسنجی، انسان تن به آن غریزه میدهد.
[8]. سورۀ انسان، آیۀ 3.
[9]. سوره بقره، آیۀ ۱۸۶.
[10]. سوره کهف، آیۀ ۱۰.
[11]. سوره حدید، آیۀ ۲۵.
[12]. کلمهی میزان به معنی ترازو است؛ یعنی چیزی که بشود به وسیلهی آن حقّ را از ناحقّ تشخیص داد که اشاره به همان کتاب آسمانی و قوانین آن است.
[13]. نهج البلاغه، ص 556.
[14]. سوره غافر، آیۀ ۱۵.
[15]. سوره نحل، آیۀ ۳۶.
[16]. سورۀ غافر، آیۀ 62.
[17]. سورۀ انبیاء، آیۀ 16.
[18]. سوره مؤمنون، آیۀ 115.