معاد جسمانی

معاد جسمانی یکی از مباحث مهمی است که در بحث معاد و زنده شدن مردگان مطرح می‌شود. در این مورد سوالاتی مطرح است ازجمله:

  • آیا معاد جسمانی است یعنی انسانها در روز قیامت با بدن فیزیکی محشور خواهند شد ؟
  • چگونه ممکن است که جسم مردگان که در زیر خاک پوسیده دوباره حاضر شود؟
  • آیا همین جسم دنیایی در جهان دیگر بازسازی می‌شود یا جسم دیگری برای انسانها ساخته می‌شود؟
  • اگر معاد جسمانی است و همین جسم در آنجا حاضر است شبهه آکل و مأکول چگونه پاسخ داده می‌شود؟
  • قرآن کریم درباره معاد جسمانی چه می‌گوید؟

در این مقاله بر پایه آیات قرآن کریم مسأله آماده سازی زمین قبل از قیامت بیان شده و بازسازی بدن انسانها در آن جهان یعنی معاد جسمانی مورد بررسی قرار می‌گیرد. ابتدا چکیده مطالب را مشاهده می‌فرمایید:

چکیده

• بعد از پایان این جهان، ابتدا باید زمین و کرات منظومه و بدنهای انسانها بازسازی شوند تا زمینۀ بیرون آمدن انسانها از قبرها و حضور آنها در پیشگاه خداوند فراهم گردد.

• کوهها در حادثۀ قیامت پراکنده می‌شوند و مانند پشم زده‌شده به زمین بازمی‌گردند و زمین صاف و مسطح می‌گردد و به صورت دشتی هموار درمی‌آید و برای بازسازی بدنهای افراد بشر برای بیرون آمدن از قبر کاملاً آماده می‌شود.

• در روز قیامت، انسانها با بدن فیزیکی محشور خواهند شد.

• بدن انسانها در روز قیامت، در فاصلۀ میان مرحلۀ اوّل و دوّم، در دل خاک به صورت جنین رشد خواهد کرد.

• قرآن کریم برای رفع شبهه درباره چگونگی بازسازی بدنها و زنده شدن در آخرت، دو ماجرا را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد: ماجرای رشد گیاهان و ماجرای رشد جنین انسان.


معاد جسمانی در قیامت

پس از مرحلۀ نخست قیامت (پایان مدرسه و کلاس درس زمین) و پیش از مرحله دوم آن (زنده شدن همگانی) باید زمین و کرات منظومه و بدنهای ‌‌انسانها بازسازی ‌‌شوند تا زمینۀ خروج انسانها از قبرها و حضور آنها در پیشگاه خداوند فراهم گردد. مرحلۀ بازسازی ‌‌شامل دو بخش خواهد بود:

نمودار معاد جسمانی

1ـ آماده‌سازی ‌‌زمین

در حادثۀ قیامت، زمین و کرات منظومه دستخوش دگرگونیهایی می‌گردند؛ در جایی ‌‌انشقاق رخ می‌دهد[1] و کره‌ای ‌‌متلاشی ‌‌می‌شود و پاره‌های ‌‌آن پراکنده می‌گردد.[2] زمین نیز دستخوش حوادثی ‌‌می‌شود؛ سطح فوقانی ‌‌زمین از جای‌‌ کنده می‌شود و کوه‌ها به صورت قطعاًت ریز و درشت در اطراف زمین پراکنده می‌‌شوند و در مجموع برنامۀ زندگی ‌‌زمینی ‌‌و مدرسه و کلاس درس تعطیل می‌شود.

اکنون باید پیامد حادثه را از قرآن کریم جویا شویم. البته باید توجه داشت که در این بخش، بحث عمدۀ ما دربارۀ زمین است.[3] اکنون سؤال این است که پس از متلاشی ‌‌شدن سطح زمین چه اتفاقی ‌‌خواهد افتاد؟ پاسخ این پرسش را از آیۀ زیر می‌‌توان به دست آورد:

﴿ وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّی نَسْفاً * فَيَذَرُهَا قَاعاً صَفْصَفاً * لَّا تَرَى فِيهَا عِوَجاً وَلا أَمْتاً﴾ [4]

دربارۀ کوهها از تو پرسش میکنند، در پاسخ بگو: «پروردگارم کوهها را درهم می‌‌کوبد و از هم می‌‌پاشد و پراکنده می‌‌سازد، سپس آنها را رها میکند تا در بازگشت به صورت صاف و مسطح بر روی ‌‌زمین قرار گیرند و دشتی ‌‌هموار گردند. به گونهای‌‌که دیگر در زمین نه گودی ‌‌دیده شود و نه بلندی».

این آیۀ در میان آیات مربوط به قیامت است. آیات پیشین این آیه چنین است:

﴿ مَّنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وِزْراً * خَالِدِينَ فِيهِ وَسَاءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِمْلاً * يَوْمَ يُنْفَخُ فِی الصُّورِ وَنَحْشُرُ الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقاً * يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا عَشْراً * نَّحْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ إِذْ يَقُولُ أَمْثَلُهُمْ طَرِيقَةً إِن لَّبِثْتُمْ إِلَّا يَوْماً﴾ [5]

هر کس که از قرآن روی گردان شود، در روز قیامت بار سنگینی ‌‌را بر دوش خواهد کشید. همواره در زیر بار عذاب خواهد ماند و روز قیامت بار بدی‌ ‌را بر دوش خواهد داشت. روزی‌ ‌که در صور دمیده می‌شود و گناهکاران را در آن روز با چشمانی ‌‌کبود و نارس محشور می‌‌کنیم. آهسته‌آهسته با هم می‌‌گویند: «چند روز در خواب مرگ به سر می‌‌بردیم؟» جمعی‌‌ می‌‌گویند: «بیش از ده روز توقف نکرده‌اید.» ما به نجوای ‌‌آنها آگاه‌تریم، آن‌گاه که بهترین کارشناسان می‌‌گویند: «حداکثر یک روز توقف کرده‌اید و جز یک روز توقفی ‌‌نداشته‌اید».[6]

قرآن کریم پس از نقل این گفتگو این پرسش را مطرح می‌فرماید:

﴿ وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ …﴾

و از تو دربارۀ كوهها می‌‌پرسند.

آیات پسین ‌‌هم دربارۀ قیامت است. به این ترتیب آیۀ بالا در میان بحثهای ‌‌قیامت آمده و به آن مربوط است.

بنابراین، کوه‌ها در حادثۀ قیامت پراکنده می‌‌شوند و مانند پشم زده‌شده به زمین بازمی‌‌گردند و زمین صاف و مسطح می‌‌گردد و به صورت دشتی‌‌ هموار درمی‌آید و برای‌‌ بازسازی ‌‌بدنهای ‌‌افراد بشر برای بیرون آمدن از قبر در مرحلۀ دوم قیامت یعنی معاد جسمانی کاملاً آماده می‌شود.

۲ـ معاد جسمانی و بازسازی ‌‌بدنهای آدمیان

از نکات مهم در بحث معاد، و بلکه مهم‌ترین مسأله در جسمانی‌‌ بودن معاد، بازسازی‌‌ بدنها است.

می‌‌دانیم که همهٔ انسانها می‌‌میرند و بدن آنها، جز در موارد استثنایی، در دل خاک تجزیه می‌شود و بدنهای نسل آخر هم با حادثه‌ای ‌که در پایان جهان پیش می‌آید، متلاشی ‌‌می‌شود. از طرفی ‌‌می‌‌دانیم که در مرحلۀ دوم قیامت، پس از نفخ در صور، همگان زنده و در صحنهٔ قیامت حاضر می‌‌شوند. بر اساس دیدگاه جسمانی‌‌ بودن معاد، که از ضروریات دین است، همهٔ انسانها باید با بدنهایی ‌‌مانند بدن دنیايی‌‌‌شان، که ساختاری کاملاً ‌‌فیزیکی ‌‌دارد، محشور می‌شوند.

ضرورت معاد جسمانی

پشتوانۀ نظریۀ جسمانی بودن معاد، اتفاق و اجماع مسلمانان است؛ يعنی، همگان اين مطلب را پذيرفته‌اند كه افراد بشر در قيامت با پيكرۀ جسمانی و بدن عنصری مادی از زمين خارج و در صحنهٔ دادگاه عدل الهی حاضر می‌شوند و این امری ضروری است. علامه حلی در اين زمينه می‌فرمايد:

اتّفق المسلمون كافّة علی وجوب المعاد البدني ولأنّه لولاه لَقُبِحَ التكليفُ ولأنّه ممكن والصادق قد أخبر بثبوته فيكون حقّاً والآيات الدالّة عليه والإنكار علی جاحده.[7]

تمام مسلمانان اتفاق نظر دارند بر معاد جسمانی؛ از اين جهت كه اگر معاد نباشد، تكليف قبيح خواهد بود. همچنین از اين رو كه معاد جسمانی امری ممكن است و ـــ از طرفی ـــ خبردهنده‌ای صادق و راستگو، يعنی خدای رحمان، آن را خبر داده است. بنابراین وقوع قيامت امری حق است و آيات بسياری نيز بر وقوع معاد جسمانی و مذمت کسانی که آن را انکار می‌کنند، دلالت دارد.

مرحوم خواجه نصيرالدين طوسی در كتاب شرح تجريد الاعتقاد می‌نويسد: «والضرورة قاضية بثبوت الجسماني من دين النبي (صلی الله علیه و آله) مع إمكانه …»؛ معاد جسمانی از ضروریات است از دين پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و امری ممكن است؛ پس بايد آن را باور کرد.[8]

بنابراین، باید پیش از برپایی‌‌ مرحلۀ دوم قیامت، همهٔ بدنهای انسانها بازسازی شود.

معاد جسمانی در قرآن

قرآن کریم از برانگیخته شدن انسانها از قبرها سخن می‌گوید و می‌فرماید:

﴿ وَ إِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ﴾ [9]

هنگامی که قبرها زیر و رو میشود و مردم بیرون می‌‌آیند.

و نیز از فراخواندن افراد بشر از زمین یاد می‌کند و می‌فرماید:

﴿ وَمِنْ آياتِهِ أَنْ تَقُومَ السَّماءُ وَالْأَرْضُ بِأَمْرِهِ ثُمَّ إِذا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْضِ إِذا أَنْتُمْ تَخْرُجُونَ﴾ [10]

از آیات الهی ‌‌این است که آسمان و زمین به فرمان او برپا هستند و سپس هنگامی که شما را از زمین فرا بخواند، در آن هنگام خارج می‌‌شوید.

و در جای‌‌ دیگر ‌می‌فرماید:

﴿ يَوْمَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْدَاثِ سِرَاعاً كَأَنَّهُمْ إِلَى نُصُبٍ يُوفِضُونَ﴾ [11]

روزی‌‌که مردم شتابان از قبرها بیرون می‌‌آیند؛ گویی که آنان به سوی ‌‌پرچمهای ‌‌افراشته می‌‌دوند.

افراد بشر، پس از خروج از قبر، نخست سراسیمه هستند و به این طرف و آن طرف می‌‌دوند.

بنا بر آیات بالا و قرائنی که پیش‌تر گفته شد، در روز قیامت انسانها با بدن فیزیکی ‌‌در قیامت محشور می‌شوند. ظهور این آیات دلالت بر معاد جسمانی دارد یعنی همین جسم برانگیخته می‌شود.

شبهات معاد جسمانی

مخالفان معاد، بازسازی ‌‌بدنها را امری ‌‌ناشدنی ‌‌و دور از حقیقت می‌‌پندارند. قرآن کریم سخن آنها را این‌گونه نقل می‌کند:

﴿ وَ كانُوا يَقُولُونَ أَإِذا مِتْنَا وَكُنَّا تُراباً وَعِظاماً أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ * أَوَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ﴾ [12]

اگر ما مردیم و به خاک و استخوانی ‌‌تبدیل شدیم، آیا دوباره زنده می‌‌گردیم؟ آیا پدران گذشتۀ ما زنده می‌‌شوند؟

البته این سخن تنها یک استبعاد و دور انگاشتن مطلب است. استبعاد هم رتبۀ برهان و دلیل نیست؛ از این‌رو قرآن کریم، در برابر آن تنها به قاطعیت بیان می‌‌پردازد و می‌فرماید:

﴿ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلِينَ وَالْآخِرِينَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلَى مِيقَاتِ يَوْمٍ مَّعْلُومٍ﴾ [13]

بگو: «گذشتگان و آیندگان، همه و همه در موعد روزی‌‌ معین گرد خواهند آمد».

و در سورۀ صافات در برابر همین استبعاد می‌فرماید:

﴿ قُلْ نَعَمْ وَأَنْتُمْ داخِرُونَ﴾ [14]

بلی شما زنده می‌‌شوید و در آن هنگام شما در ذلت خواهید بود.

شبهۀ آکل و مأکول

در اینجا باید به اشکال یا شبهه‌‌ای که از دیرباز ‌‌دربارۀ معاد جسمانی ‌مطرح بوده است، اشاره کنیم این شبهه با نام شبهۀ آکل و مأکول معروف است.

بیان شبهه: کسی‌‌که می‌‌میرد، عناصر بدنش در خاک تجزیه می‌‌گردد و گیاهان آن را جذب می‌کنند. با خوردن گیاهان بخشی‌‌ از عناصر بدن اموات، وارد بدن انسانهای ‌‌زنده می‌شود و عناصری میان دو بدن مشترک می‌شود. این امر گاهگاه به صورت‌های مختلف انجام می‌شود. در قبایل آدمخوار و اتفاقاتی‌‌که گاه در تاریخ صورت گرفته است، دیگر انسانها، عناصر بدن انسانی‌‌ دیگر را خورده‌‌اند.

 اکنون پرسش این است که در روز قیامت عناصر مشترک را چه می‌کنند؟ چرا که این عناصر مشترک را در بدن هر کدام که قرار دهند، بدن دومی ‌‌ناقص می‌شود و اگر تقسیم کنند، بدن هر دو ناقص می‌گردد. اگر این امر در طول زمان تکرار شود و بخشی از عناصر افراد در بدن تعدادی ‌‌از افراد تکرار شود، وضعیت بازسازی‌‌ چگونه خواهد بود؟

شبهه آکل و مأکول همواره شبهه‌ای ‌‌جدی ‌‌بوده است. در این زمینه پاسخهای گوناگونی ارائه شده است. اما آنچه در این نوشتار مورد نظر است، توجه به خاستگاه این شبهه است. در پاسخ به این شبهه نخست باید به کیفیت بازسازی ‌‌بدنها دقت کنیم.

 منشأ شبهه؛ تصوری عام

آنچه اغلب دربارۀ بازسازی ‌‌بدنها تصور می‌شود به این صورت است که عناصری ‌‌که هنگام مرگ در بدن انسانها بوده است، هر چند پراکنده شده باشد، در روز قیامت به ارادۀ خدای‌‌ رحمان جمع‌آوری می‌شود و صورت قبلی ‌‌بدن که هنگام مرگ وجود داشته است، با استفاده از آنها بازسازی‌‌ می‌شود؛ به بیانی دیگر مجسمه‌ای ‌‌از بدن انسان ساخته و سپس روح بدان دمیده می‌شود.

این تصور باعث به وجود آمدن شبهاتی ‌‌شده است که از جملۀ آنها شبهه آکل و مأکول است. پرسش اساسی در این شبهه این است که بدن انسان در طول عمر بارها عوض می‌شود؛ به گونه‌ای‌‌که با گذشت هفت سال، تمام عناصر بدن آدمی به عناصر جدید ‌‌تبدیل می‌شود و بدن یک انسان در طول عمر بارها و بارها تغییر می‌کند. اکنون پرسش اساسی این است که چرا تنها عناصر هنگام مرگ در ‌‌بدن جدید فراهم می‌شود؟ اگر عناصر بدن معتبرند، باید همهٔ آنها در بدن جدید به کار گرفته شوند. اکنون باید دید که آیا واقعاً بازسازی‌‌ بدن به صورت مجسمه‌سازی ‌‌است یا خیر؟

 کیفیت معاد جسمانی از دیدگاه قرآن و حدیث

برخی ‌‌از پژوهشگران دربارۀ کیفیت معاد جسمانی و بازسازی ‌‌بدن از آیات قرآن کریم و روایات اسلامی ‌‌تصوری ‌‌دیگر دارند. بر اساس این تصور، بازسازی بدن انسانها در روز قیامت، میان مرحلۀ اول و دوم، در دل خاک به صورت رشد جنینی خواهد بود.[15] بیان این نظر را با ذکر حدیث زیر آغاز می‌‌کنیم:

عَنْ عَمّارِ بنِ مُوسیٰ عَن أبي ‌‌عَبدِ‌ اللهِ (ع) قَالَ: ﴿ سُئِلَ عَنِ المَیِّتِ یَبْلیٰ جَسَدُهُ؟﴾ قَالَ: ﴿ نَعَم؛ حَتّیٰ لا یَبْقَیٰ لَهُ لَحْمٌ وَلا عَظْمٌ، إلّا طِینَتَهُ الَّتی ‌‌خُلِقَ مِنها، فإنَّها لا تَبْلَیٰ، تَبْقَیٰ فِي ‌‌القَبْرِ مُسْتَدِیْرَةً حَتّیٰ یُخْلَقَ مِنْها کَما خُلِقَ أَوَّلَ مَرَّةٍ﴾ .[16]

عمار بن موسی ‌‌میگوید: «از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد که آیا بدن میت به کلی ‌‌می‌‌پوسد؟» فرمود: «بلی، تا جایی که از او نه گوشتی ‌‌باقی ‌‌می‌‌ماند و نه استخوانی؛ ولی طینتش باقی‌‌ می‌‌ماند؛ همان طینتی که از آن آفریده شده است. پس از آن نمی‌‌پوسد، بلکه در قبر به حالت استداره باقی‌‌ می‌‌ماند تا دوباره مانند بار نخست از همان طینت آفریده شود».

طینت انسان چیست؟

در روایات اهل بیت (ع) از طینت به صراحت سخن رفته است. قرآن کریم نیز برنامۀ الهی ‌‌را دربارۀ انسان بر همین مبنا بیان کرده است. قرآن می‌فرماید:

﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلالَةٍ مِّنْ طِينٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرارٍ مَّكِينٍ﴾ [17]

به یقین ما انسان را از عصارهای ‌‌از گل آفریدیم، سپس او را به صورت نطفهای ‌‌در جایگاهی ‌‌مطمئن قرار دادیم.

بر اساس آیۀ بالا و آیاتی ‌‌دیگر در این زمینه، ذرۀ اصلی ‌‌وجود انسان و طینت او برای نخستین بار از گل آفریده شده است و روح هم هرچه باشد، در آن تجلی می‌یابد. این ذره پس از ورود به بدن پدر و تبدیل به سلول نطفه و ترکیب با سلول دیگری ‌‌در بدن مادر، به نطفۀ کامل تبدیل می‌شود و در جایگاهی مطمئن ‌‌در رحم مادر قرار می‌گیرد و رشد می‌کند تا بدن مشهود کنونی ‌‌پدیدار می‌شود. پس از مرگ، فرشتگان الهی همان طینت را ‌‌دریافت می‌کنند تا در روز قیامت دوباره در دل خاک در جای‌‌ مناسب کاشته شود و بدن انسان دوباره از آن بازسازی ‌‌شود.

قرآن کریم می‌فرماید:

﴿ فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ * خُلِقَ مِن مَّاءٍ دَافِقٍ * يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرائِبِ * إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ * يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ﴾ [18]

آدمی ‌‌باید بنگرد که از چه آفریده شده است؟ از آبی ‌‌جهنده خلق شده است. وی ‌‌از میان صلب و استخوانهای ‌‌سینه بیرون میآید. به درستی که خداوند بر بازگرداندن او توانا است. روزی‌‌که اسرار برملا گردد.

دقت در آیۀ بالا نشان‌دهندۀ این است که: بازگشت به حیات در قیامت همانند ورود به حیات در زندگی ‌‌دنیا است؛ زیرا مرجع ضمیر در فعل «يَخْرُجُ»، واژۀ «الْإِنْسَانُ» است، نه «مَاء»؛ زیرا «مَاءٍ دَافِق» از میان صلب و ترائب خارج نمی‌شود بلکه همان طينت و ذرۀ نامرئی ‌‌انسانی ‌‌است که پس از ورود به بدن پدر و جای گرفتن در صلب از میان صلب، که همان ستون فقرات است و ترائب که همان استخوانهای‌‌ سینه است، خارج می‌شود و به صورت یک سلول (اسپرم) در ماء دافق که از پدر است، غوطه‌ور و در بدن مادر با تخمک ترکیب می‌شود و راه تبدیل شدن به بدن را در پیش می‌گیرد.

در حقیقت در بحث معاد جسمانی پیدایش بدن کنونی ‌‌انسانها از همان طینت و ذره وجودی ‌‌آنها است. این امر در قیامت تکرار می‌شود؛ با این تفاوت که محیط رشد بدنها در قیامت دل خاک است، نه بدن پدر و مادر. مرحوم نراقی[19] این حدیث را بررسی و احتمالاتی ‌‌را دربارۀ آن بیان کرده است؛ از آن جمله اینکه[20] مراد از طینت هر انسان، ذره‌ای است از ذرات که در عالم پیشین مورد سؤال الهی ‌‌قرار گرفته و در قرآن شریف به آن اشاره شده است: ﴿ … أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى …﴾ [21]

 چگونگی معاد جسمانی به صورت بازسازی جنینی

در این زمینه نکات زیر باید بررسی‌‌ شود:

آیا بازسازی به صورت جنینی ممکن است؟
آیا بدن بازسازی‌‌شده به صورت جنین، همان بدن پیشین دنیایی است؟
آیا آیات و روایات مؤید بازسازی بدن به صورت جنین است؟

1ـ آیا بازسازی ‌‌به صورت جنینی ممکن است؟‌‌

مکانیزم عمومی ‌‌پرورش موجودات زنده، خواه گیاهان یا حیوانات تخم‌گذار و پستانداران، روندی کلی ‌‌دارد و آن پرورش سلول نطفه در شرایط مناسب است. دانه‌های‌‌ گیاهی‌‌ در دل خاک در محیطی‌‌ مرطوب و مناسب برای ‌‌رشد سلول موجود در دانۀ گیاه رشد می‌کنند. در تخمگذاران، سلول نطفه با فراهم شدن شرایط مناسب، در درون تخم رشد می‌کند. در پستانداران نیز با فراهم شدن زمینه‌های ‌‌لازم در بدن مادر، سلول نطفه راه رشد و بالندگی‌‌ را در پیش می‌گیرد و آرام‌آرام حیوانی‌‌ کامل می‌شود. مکانیزم پرورش انسان نیز چنین است و همان‌گونه که پرورش او در بدن مادر امکان‌پذیر است، در دل خاک نیز با ارادۀ الهی ‌‌امکان‌پذیر خواهد بود. پس معاد جسمانی به صورت بازسازی جنینی، امری ممکن است.

2ـ آیا بدن بازسازی شده به صورت جنین همان بدن پیشین دنیایی است؟

در این زمینه نکات زیر درخور توجه است:

الف ـ عناصر بدن انسان در زندگی ‌‌دنیا همواره در حال دگرگونی و عوض شدن است؛ به گونه‌ای ‌که در بدن هیچ انسانی‌‌ ذره‌ای ‌‌از عناصر ده سال پیش وجود ندارد. با این همه هر انسانی همان انسانی است که ده سال پیش بوده است و بدن تازه هم بدن او است و اگر پاداش و کیفری ‌‌متوجه او گردد، با همین ابزار بدن و عناصر جدید لذت می‌‌برد و یا رنج کیفر را تحمل می‌کند.

ب ـ می‌دانیم که تغییر عناصر بدن به هیچ وجه موجب تغییر حقیقت انسان و شخصیت وی نمی‌شود. برای ‌‌بدن نیز تفاوتی ندارد که کدام کلسیم یا فسفر و … تشکیل‌دهندۀ آن باشد.

ج ـ دربارۀ معاد جسمانی و بدن آخرتی‌‌ نیز همین نکته جاری ‌‌است؛ بدنی که به صورت جنین رشد می‌کند، عناصر لازم را از زمين می‌گیرد و پرورش می‌‌یابد، اما این پرورش بر اساس همان شاکلۀ موجود در طینت است. جدول زیر در این زمینه می‌تواند گویای ‌‌مطلب باشد:


3ـ آیا آیات و روایات مؤید بازسازی بدن به صورت جنین است؟

هر چند این نظر در آیات قرآن کریم و روایات اسلامی ‌‌به صراحت بیان نشده است، ولی‌‌ شیوۀ بیان مطلب در بحث معاد جسمانی دربارۀ بازسازی ‌‌بدنها و زنده کردن مردگان به گونه‌ای ‌‌است که به خوبی می‌توان این مطلب را از آن دریافت. در زیر پاره‌ای ‌‌از آیات قرآن و روایاتی را که با این مسأله در ارتباط است، بیان می‌کنیم:

﴿ وَهُوَ الَّذِی يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَیْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحَاباً ثِقَالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ [22]

او خداوندی ‌‌است که امواج باد را مأمور بشارت باران رحمت میکند تا اینکه ابرهای‌‌ باردار را به سوی ‌‌سرزمینی‌‌ مرده می‌‌فرستد. ما از آن ابرها باران نازل می‌‌کنیم و به وسیلۀ باران، انواع ثمرات گیاهی‌‌ را بیرون می‌‌کشیم. در قیامت نیز مردگان را به همینگونه بیرون می‌‌آوریم، باشد که شما متوجه شوید.

در این آیه بیرون آمدن مردگان از قبر مانند خروج گیاهان قلمداد شده است که باید آب بر زمین نازل شود و رشد جنین در دل خاک صورت گیرد و سپس مرده، زنده و مبعوث گردد.

نکتۀ جالب اینکه در آخر آیه می‌فرماید: ﴿ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ گویا این بخش از آیه به این نکته اشاره می‌کند که ما این مطلب را در قالب تشبیه برای‌‌ شما بیان کردیم تا این مطلب را دریافت کنید. در روایات نیز، همچنان‌که خواهد آمد، به نزول باران و پرورش بدنها تصریح شده است.

آیات گوناگونی از قرآن به این سیر ساختار بدنها ‌‌اشاره کرده است؛ چنان‌که می‌فرماید:

﴿ وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّياحَ فَتُثِيرُ سَحاباً فَسُقْنَاهُ إِلَى بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ
 بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ﴾ [23]

خداوند بادها را می‌‌فرستد تا ابرها را تهییج کنند. پس به طرف زمینهای مرده حرکتشان می‌‌دهیم. ما زمین را بدین وسیله پس از مرگ زنده می‌‌کنیم. رستاخیز قیامت نیز چنین خواهد بود.

و نیز می‌فرماید:

﴿ وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ﴾ [24]

همان پروردگاری که از آسمان، آب را به اندازهٔ لازم فرو می‌‌فرستد و ما به وسیلۀ آن، زمین مرده را به تحرک و حیات میرسانیم. شما نیز در قیامت همینگونه از دل خاک بیرون می‌‌شوید.

و می‌فرماید:

﴿ يُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَيُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا و کذالک تخرجون. ﴾ [25]

خداوند، زنده را از مرده خارج میکند و مرده را هم از زنده خارج می‌‌گرداند و زمین را پس از مرده بودنش، زنده می‌‌سازد و شما همین گونه از دل خاک بیرون می‌‌شوید.

همین بحث را در آیاتی دیگر، از جمله آیۀ 39 سورۀ فصلت، می‌‌توان ملاحظه کرد.

بازسازی جنینی در روایات

در مورد این نکته از بحث معاد جسمانی به سراغ روایات می‌رویم. این مطلب در روایات نیز به روشنی ‌‌بیان شده است:

عَنْ قتادةَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): ﴿ بَیْنَ النَّفْخَتَیْنِ أَرْبَعُونَ.﴾ قَالَ أَصْحابُهُ: ﴿ فَمَا سَأَلْناهُ عَنْ ذلِكَ﴾ وَمَا زَادَ غَیْرَ أَنَّهُم کَانُوا یَرَوْنَ مِنْ رَأَیِهِم أَنَّها أَرْبَعُونَ سَنَةً قَالَ: ﴿ وَذَکَرَ لَنَا أَنَّهُ یُبْعَثُ فِی ‌‌تِلْكَ الْأرْبَعینَ مَطَرٌ وَیُقالُ لَهُ مَطَرُ الْحَیاةِ، حَتَّی تَطِیبَ الْأَرْضُ وَتَهْتَزَّ وَتَنْبُتَ أجْْسادُ النَّاسِ نَبَاتَ البَقْلِ ثُمَّ یُنْفَخُ النَّفْخَةُ الثَّانِیَةُ فَإِذا هُم قِیامٌ یَنْظُرُونَ﴾ .[26]

قتاده از پیامبر اکرم (ص) حدیث نموده که فرموده است: «مدت میان دو نفخه (نفخ صور) چهل است.» اصحاب حضرت گفتند: «ما از این چهل پرسش نکردیم و توضیح نخواستیم» حضرت نیز بیش از کلمۀ چهل چیزی ‌‌نفرمود، ولی‌‌ برداشتی که اصحاب از آن نمودند، چهل سال بود. پیامبر (ص) فرمودند: «در این چهل خداوند بارانی ‌‌می‌‌فرستد که نامش باران حیات است و بر اثر ریزش آن زمین پاک می‌شود، به جنبش می‌آید و اجساد مردم همانند گیاه در آن می‌‌روید. سپس نفخۀ دوم صور دمیده می‌شود و ناگهان مردم برمی‌‌خیزند و اوضاع قیامت را می‌‌نگرند».

و نیز در حدیثی ‌‌از امام صادق (علیه السلام) آمده است:

عَنْ أبی‌‌عَبْدِ اللِه (ع) قَالَ: ﴿ إذَا أرَادَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ أَنْ یَبْعَثَ الْخَلْقَ، أَمْطَرَ السَّمَاءُ عَلَی ‌‌الْأرْضِ أَرْبَعِینَ صَبَاحَاً فَاجْتَمَعَتِ الْأوْصالُ وَنَبَتَتِ اللُّحُوْمُ﴾ .[27]

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هنگامی که خداوند اراده کند تا مردم را برانگیزد، چهل روز آسمان به زمین می‌‌بارد و بر اثر آن استخوانها گرد می‌‌آیند و گوشتها می‌‌رویند».

ملاحظه می‌شود که در این روایات نیز از ریزش باران سخن رفته و نزول آب را، که مایۀ اصلی ‌‌حیات است، یادآور شده و بازسازی‌‌ بدن مردگان را همانند زنده شدن گیاهان و پرورش آنها در دل خاک قلمداد کرده است. نکتۀ درخور توجه در این زمینه داستان عُزَیر (یا ارمیای) پیامبر است. در این داستان تعبیری ‌‌به کار رفته است که این تعبیر دربارۀ جنین در بدن مادر نیز آمده است. قرآن کریم می‌فرماید:

یا مانند آن کس که روزی ‌‌بر روستایی ‌‌گذشت و آوار خانهها را دید که یکسر بر روی‌‌ تیرها فروریخته (و ساکنانش یکجا مردهاند) با خود گفت: «کی‌‌ و چگونه خدا اینها را پس از مرگشان زنده خواهد ساخت؟» پس خداوند او را برای ‌‌مدت صد سال میراند. آنگاه او را برانگیخت و گفت: «چندگاه در این مکان درنگ کردهای؟»‌‌ گفت: «یک روز یا پارهای ‌‌از روز را سپری ‌‌کردهام.» (سروش غیبی) گفت: «نه، بلکه صد سال است که در اینجا ماندهای. به خوراک و نوشیدنی‌‌ات بنگر که تغییری ‌‌نکرده است و به درازگوش خود بنگر که چگونه متلاشی ‌‌شده است. (این ماجرا را برای ‌‌آن ترتیب دادیم تا به پرسش درونی‌‌ تو پاسخ داده باشیم) و هم تو را نشانهای برای مردم در زمینۀ معاد قرار دهیم. اینک به استخوانهای ‌‌پوسیدۀ درازگوش خود بنگر که چگونه آنها را بر هم سوار می‌‌کنیم و به هم پیوند می‌‌دهیم، سپس جامۀ گوشتین بر استخوانها می‌‌پوشانیم.» پس چون (سر حیات پس از مرگ و چگونگی ‌‌زنده ساختن مردگان) برای ‌‌او روشن شد، گفت: «دانستم که خداوند جهان بر انجام هر خواستهای ‌‌قادر و توانا است».[28]

نکتۀ جالب در این آیه تعبیری است که برای‌‌ پرورش بدن مردگان در آن به کار رفته است: ﴿ ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً﴾؛ سپس بر استخوانها لباس گوشت می‌‌پوشانیم. جالب آن است که قرآن کریم همین تعبیر را دربارۀ رشد جنین در بدن مادر نیز بیان فرموده است ملاحظه بفرمایید:

﴿ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِیْنٍ * ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَّكِينٍ * ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ [29]

و به یقین ما انسان را از عصارهای ‌‌از گل آفریدیم. سپس او را به صورت نطفهای ‌‌در جایگاهی ‌‌استوار قرار دادیم. آنگاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. سپس آن علقه را به صورت مضغه گردانیدیم. و آنگاه مضغه را استخوانهایی ساختیم. سپس بر استخوانها لباس گوشت را پوشاندیم. آنگاه جنین را در آفرینش دیگری ‌‌پدید آوردیم. مبارک باد خداوند رحمان، بهترین آفرينندگان.

دو جمله‌ای که در دو ماجرا بیان شده است، دقیقاً عین هم است: ﴿ فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً﴾ دربارۀ جنین؛ و ﴿ ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْماً﴾ دربارۀ بازسازی بدن مردگان. آیا باز هم دربارۀ نظر قرآن در چگونگی بازسازی ‌‌بدنها تردیدی باقی ‌‌می‌‌ماند؟

قرآن کریم برای بر طرف کردن شبهه دربارۀ چگونگی بازسازی ‌‌بدنها و زنده شدن در آخرت دو ماجرا را در کنار یکدیگر قرار می‌‌دهد: ماجرای ‌‌رشد گیاهان و ماجرای‌‌ رشد جنین انسان. قرآن کریم می‌فرماید:

﴿ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِی رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُم مَّنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُم مَّنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ * ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْیِ الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِيرٌ * وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا ريْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ﴾ [30]

ای ‌‌مردم، اگر در رستاخیز تردید و شبههای ‌‌به دل دارید، پس (به این دو مطلب توجه کنید تا چگونگی زنده کردن مردگان در قیامت برای شما روشن گردد.) ما شما را از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه، آنگاه از مضغه، دارای‌‌ خلقت کامل و گاه دارای ‌‌خلقت ناقص. (این نکته را در خلال بحث آوردیم) تا مطلبی ‌‌را برای ‌‌شما روشن کنیم. آن کسانی ‌‌را که بخواهیم در رحمها تا مدتی ‌‌معین قرار می‌‌دهیم. آنگاه شما را به صورت طفلی ‌‌خارج می‌‌سازیم. سپس حیات شما را ادامه می‌‌دهیم تا به سن رشدتان برسید. برخی ‌‌از شما زودتر می‌‌میرید و برخی از شما به غایت پیری ‌‌می‌‌رسد تا بدان حد که پس از تحصیل دانش هیچ نداند. و نیز زمین را خشکیده و بی‌‌روح می‌‌بینی، ‌‌ولی ‌‌چون آب بر آن فرود آوردیم، به جنبش میآید و نمو میکند و از هر نوع گیاهی‌‌ جفتهای ‌‌شادمان می‌‌رویاند. این تجدید حیات بدان سبب رخ می‌‌دهد که خداوند حق است و هم او مردگان را زنده می‌‌سازد و او بر هر چیزی ‌‌توانا است و هم آنکه رستاخیز، آمدنی ‌‌است. در آن شکی‌‌ نیست و خدای رحمان هم آنها را که در گورها هستند برمی‌‌انگیزد.

دوباره در این آیات دقت فرمایید. اگر دربارۀ برانگیخته شدن در قیامت تردیدی ‌‌به دل دارید، به دو امر توجه کنید:

الف ـ سیر جنینی ‌‌خودتان.
ب ـ سیر جنینی ‌‌گیاهان.

جمع این دو، معاد شما خواهد بود (رشد جنین در دل خاک). به این دو امر توجه کنید تا چگونگی برانگیخته شدن و معاد برای ‌‌شما روشن شود و شبهات از دل شما برطرف گردد و بدانید که در قیامت چگونه زنده خواهید شد. اینها و موارد بسیار دیگری ‌‌در قرآن کریم و روایات، چگونگی بازسازی‌‌ بدنها را برای ‌‌ما روشن می‌کند.

پرسش و پاسخ

دربارهٔ مطالبی که در این مقاله بیان شد سؤال‌هایی مطرح شده است:

سوال اول: آیا جسمانی بودن معاد به معنای مادی بودن آن است؟ چه مانعی دارد که اصلاً بدن و جسم در قیامت با همین خاک و بدن عنصری نباشد بلکه با بدنی متناسب با همان عالم باشد؟ زیرا بدن مادی با بهشت رضوان از جهاتی تناسب ندارد.

پاسخ: گویا سخن این پرسشگر مبتنی بر بحثی است که در فلسفه صدرایی در باب معاد مطرح کرده‌اند. در این باره ذکر نکات زیر را لازم است:

الف ـ وقتی گفته می‌شود معاد جسمانی است همهٔ امت اسلامی در ابتدا همان جسم مادی و فیزیکی به ذهنشان متبادر می‌شود نه بدنی مثالی و بدون ماده (کسی از بدنِ مثال، تلقی به جسم نمی‌کند) و ما می‌دانیم که قرآن کریم به زبان عرف نازل شده، طبق اصطلاحات فلسفی یا کلامی و یا هیچ علم دیگری نازل نشده است؛ زیرا اهل هر دانشی برای خود اصطلاحاتی را قرارداد می‌کنند که بر اساس آن‌ها با یکدیگر سخن می‌گویند.

ما اگر بخواهیم اصطلاح یک علم را در علم دیگر وارد کنیم آشفتگی در بحث‌ها پیش خواهد آمد. (مانند کلمۀ «قیاس» در علم اصول و علم منطق که کاملاً بار اصطلاحی متضادی در این دو علم دارند و یا اصطلاح بی‌نهایت در فیزیک و ریاضی و علم هیئت) پس آنچه عقلای امت با ذهن صافی خود از قرآن می‌فهمند ملاک است. حال در تاریخ اسلام، عموم مردم از عالِم و عامی از آیات معاد کدام جسم را فهمیده‌اند؟ جسم مادی و عنصری یا جسم مثالی؟ آیا جسم مثالی را واقعاً می‌توان جسم نامید یا تنها تعبیری برای آن به کار رفته است؟ آیا تصویر در آینه جسم است؟

ب ـ قرآن کریم در هیچ کجا از جسم غیر مادی که متناسب با عالم آخرت باشد نام نبرده، حتی اشاره‌ای بدان نفرموده است. اصلاً آخرت در قرآن چیزی غیر مادی تعریف نشده تا ببینیم بدن متناسب با آن چیست؟ برعکس آیات بسیاری از قرآن کریم به صراحت از خروج از قبرها در قیامت سخن می‌گوید و از عذاب‌های جسمانی و مادی جهنم نام می‌برد، مانند آتش، درخت زقّوم، حمیم، آب داغ و …. (البته در جهنم عذاب‌های روحی و روانی هم وجود دارد) و همچنین آیات فراوانی به صراحت نعیم مادی بهشت را مطرح می‌کنند، مانند: میوه فراوان، نهرهای جاری از آب گوارا، نهرهایی از شیر و عسل و نیز حورالعین و ازدواج مطهر و … (البته نعیم معنوی و جوار قرب ربوبی از بالاترین نعمت‌های بهشتی است.) اگر بخواهیم جهنم و بهشت را مادی ندانیم باید ده‌ها و بلکه صدها آیه از قرآن را توجیه و تأویل کنیم و از دلالت روشن اولیه خارج سازیم.

ج ـ بسیاری از دانشمندان اسلامی و علمای برجستۀ عالم تشیع و حتی برخی فلاسفه این تعبیر در باره جسم را تحمل ننموده‌اند و آن را خلاف ظواهر قرآن و سنت دانسته‌اند. از جمله می‌توانید به نوارهای درسی اسفار آیت الله مصباح یزدی در این زمینه مراجعه کنید. ایشان پس از نقدی فلسفی بر مرحوم صدرالمتألهین آن را خلاف ظواهر کتاب و سنت دانسته‌اند و نیز مرحوم آیت الله محمدتقی آملی (ره) در شرح منظومه خود پس از بیان نظر معاد جسمانی با جسم غیر مادی آن را مردود می‌داند و خلاف کتاب و سنت تلقی می‌کند. عبارات ایشان چنین است:

(أقول) هذا غایة ما یمکن أن یقال في هذه الطریقة ولکن الإنصاف أنّه عین انحصار المعاد بالروحاني لکن بعبارة أخفی …؛

و اما نظر من این است: آنچه گفته شد آخرین سخنی است که بدین طریق می‌توان (دربارهٔ معاد غیرمادی) بیان کرد، اما انصاف مطلب این است که این عین اعتقاد به روحانی (بدون جسم) بودن معاد است. هرچند عبارتی مخفی‌تر … اینکه بگوییم مادۀ دنیوی به خاطر عدم مدخلیتش در قوام چیزی ــ از بدن انسان ــ محشور نمی‌گردد و اینکه بگوییم آنچه نهایتاً محشور می‌شود صرفاً نفس انسانی است یا به این صورت که نفس ــ خود ــ یک بدن مثالی را برای خود پدیدار می‌کند که به آن قائم می‌گردد و این قیام، قیام صدوری است و از ماده و لوازم ماده مجرد است و تنها مقدار و اندازه برای آن مطرح است؛ همچنان‌که برای نفوس متوسط از اصحاب شمال و اصحاب یمین این بدن مثالی مطرح خواهد بود و یا اینکه حتی بدون این بدن مثالی نفس محشور می‌گردد؛ همچنان‌که درباره مقربان چنین است.

پس از این توضیح، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدتقی آملی (ره) چنین اظهار نظر می‌کند که ترجمه آن این است:

«به جانم سوگند این مطلب آن چیزی که شرع مقدس ــ که بر گوینده آن سلام و تحیت باد ــ دربارۀ آن سخن گفته است منطبق نیست.

و من خدا و ملائکۀ او، انبیا و رسولانش را به شهادت می‌گیرم که در این ساعت ـ که ساعت سه روز یکشنبه چهاردهم ماه شعبان المعظم سال 1368 می‌باشد، در امر معاد جسمانی به چیزی اعتقاد دارم که قرآن کریم آن را بیان فرموده و پیامبر اکرم، حضرت محمد(ص) و ائمۀ معصوم بدان معتقد بوده‌اند و امت اسلامی طبق آن می‌اندیشند و از قدرت خدا چیزی را انکار نمی‌کنم.» [31]

سؤال دوم: در بهشت دفع کثافات وجود ندارد در حالی که لازمۀ مادی بودن بدن، دفع کثافات است و یا اینکه لازمۀ بدن مادی، فناپذیری و عارض شدن امراض و پیری است در حالی که بهشت رضوان از این امور به دور است.

پاسخ: در بحث معاد جسمانی کافی است که به این نکته توجه کنیم که هیچ کدام از این عوارض برای بدن مادی لازم و ضروری نیست؛ اگر در زندگی دنیا چنین است از این رو است که: ارادۀ الهی بر آن تعلق گرفته که زندگی دنیا به خاطر آزمون بشر همراه با ناملایمات و پیری باشد و وقتی اراده کند این عوارض را از بدن می‌گیرد و قدرت بازسازی آن را به قدری زیاد می‌کند که از هر آسیبی در امان باشد. مگر ما دربارهٔ امام زمان (عج) اعتقاد نداریم که همواره جوان باقی می‌ماند؟! (کمتر از 40 سال)

برای مثال بدن یک نوجوان و بدن پیرمردی را در نظر بگیرید، هر دو مادی و فیزیکی هستند ولی در بدن نوجوان شکستگی استخوان به سرعت ترمیم می‌شود در حالی که در بدن انسان پیر چنین امری به درازا می‌کشد و گاه قدرت ترمیم بدن نمی‌تواند از عهده برآید. دربارهٔ دفع کثافات هم چنین است، حتی در دنیا برخی غذاها ـــ از قبیل سرم‌های غذایی ـــ انسان را نیازمند دفع کثافات نمی‌کند. غذاهای بهشتی در عین مادی بودن ترکیبات لطیفی دارند که درباره آنها گفته‌اند که تنها زائدۀ آن عرقی است که از بدن بهشتی خارج می‌گردد، آنهم عرقی که عفونی نیست.

سؤال سوم: اگر ما بازگشت به همین عالم ماده کنیم، پیشرفتی نکرده‌ایم؛ درواقع ما به دنیا رجعت می‌کنیم و تفاوتی بین آن دو نیست.

پاسخ: واقعاً بیان چنین مطلبی انسان را به تعجب وا می‌دارد، مگر قرار است ما تعیین کنیم که قیامت چگونه باشد یا خدای رحمان باید آن را تعیین کند؟! اگر خدای رحمان به صراحت می‌فرماید که: ﴿ أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِی الْقُبُورِ﴾ [32] و یا می‌فرماید: ﴿ وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ﴾ [33] ما باید بگوییم این که قیامت نمی‌شود؟ مگر مادی بودن ضد ارزش است؟ مگر پیامبر اکرم(ص) در زندگی دنیا با همین بدن جسمانی در درجۀ کمال عالیه نبودند؟ مگر امیرالمؤمنین (ع) که مولی الموحدین بودند در همین بدن جسمانی در کمال انسانیت نبودند؟

و برعکس مگر روح پلید یزید وقتی از این بدن خارج شده در دوران برزخ به سر می‌برد چون جسمانی نیست کمالی را واجد است؟ یا اینکه در نهایت خباثت و ظلمت است؟ پیشرفت انسان به خلوص در بندگی است چه در قالب جسمانی و یا غیر آن؛ بلکه ابزار، بدن ماست که وسیلۀ جهاد و تلاش برای رسیدن به مقام قرب ربوبی است. جالب است که همین شبهه را قرآن کریم از زبان منکران معاد به این صورت مطرح می‌کند:

﴿ يَقُولُونَ أَإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الحَافِرَةِ * أَإِذَا كُنَّا عِظَامًا نَّخِرَةً * قَالُواْ تِلْكَ إِذًا كَرَّةٌ خَاسِرَةٌ * فَإِنَّمَا هِىَ زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ * فَإِذَا هُم بِالسَّاهِرَةِ﴾ [34]

میگویند آیا ما به زندگی مجدد باز میگردیم؟ آیا هنگامی که استخوانهای پوسیدهای شدیم. میگویند در این صورت که این بازگشتی است زیانبار. ولی بدانید که جز این نیست، که این بازگشت تنها با یک صیحۀ عظیم خواهد بود. که ناگهان همگی بر عرصهٔ زمین ظاهر میگردند.

در بحث معاد جسمانی ملاحظه می‌شود که قرآن کریم چگونه نظر کسانی که فکر می‌کنند بازگشت انسان به بدن مادی و جسمانی، بازگشت به قهقرا و رجعتی زیان‌بار است را مورد بی‌اعتنایی قرار می‌دهد؛ چنان‌که می‌گوید: «هر چه می‌خواهید بگویید ولی همین بازگشت با یک صیحه اتفاق می‌افتد و با این صیحه همهٔ مردم در سرزمین گرم قیامت حضور پیدا می‌کنند.»

Cinque Terre

آخرین سفر

این مقاله بخشی از درس‌های معاد است که توسط استاد ارجمند دکتر سید محسن میرباقری در موسسه نورالمجتبی علیه السلام تدریس شده است. معاد یکی از چهار درس عقاید است که با نام «آخرین سفر» در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. شما می‌توانید برای آشنایی بیشتر با این درس به اینجا مراجعه کنید.


[1]. سورهٔ انشقاق/ 1.

[2]. سورهٔ انفطار/ 2 ـ 1.

[3]. قرآن کریم بازسازی آسمانها را مانند آفرینش نخست آنها می‌داند:
﴿ …كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ…﴾
همان‌گونه که نخستین بار ما آسمان را خلق کردیم، دیگر بار آن را بازسازی ‌‌می‌‌کنیم.

[4]. سورهٔ طه/ 107 ـ 105.

[5]. سورهٔ طه/ 105 ـ 100.

[6]. وقتی افراد بشر در روز قیامت سر از خاک برمی‌آوردند، احساس آنها از زمان مرگ، این است که شبی را به صبح رسانده یا صبحی را شب کرده‌اند و این سخن در آیۀ آخر سورۀ نازعات به روشنی آمده است. در داستان «عُزیر» که بر قریه‌ای گذشت، آمده است که او صد سال را به اندازهٔ یک روز یا بخشی از روز احساس نموده است. همین امر در داستان اصحاب کهف نیز تکرار شده است.

[7]. علامه حلی، باب حادی عشر با شرح النافع يوم الحشر قاضی مقداد، ترجمۀ ميرزا احمد علی حسينی شهرستانی، ص 274.

[8]. كشف المراد، شرح تجريد الاعتقاد، ترجمۀ آيت الله شعرانی، ص 564.

[9]. سورهٔ انفطار/ 4.

[10]. سورهٔ روم/ 25.

[11]. سورهٔ معارج/ 43.

[12]. سورهٔ واقعه/ 47 و 48.

[13]. سورهٔ واقعه/ 49 و 50.

[14]. سورهٔ صافات/ 18.

[15]. در این زمینه می‌توانید به منابع زیر مراجعه کنید:

1ـ مقالۀ «رجعت» تألیف استاد محمّدباقر بهبودی؛ این مقاله در کتاب معارف قرآنی، تألیف همان مؤلف، توسط نشر سرابه چاپ رسیده است. (ص 414 ـ 387)
2ـ محمّدتقی فلسفی، معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص53 ـ 47؛ در این کتاب تقریباً همین دیدگاه مطرح شده است.

[16]. ابو جعفر محمّد بن یعقوب،الکلینی؛ پیشین، ج 3، ص 251؛ محمّد باقر،مجلسی؛ پیشین، ج 7، ص 43.

[17]. سورهٔ مؤمنون/ 12 و 13.

[18]. سورهٔ طارق/ 9 ـ 5.

[19]. مشکات العلوم، ص 77.

[20]. محمّد‌تقى، فلسفی؛ معاد از نظر روح و جسم، ج 2، ص 48.

[21]. سورهٔ اعراف/ 172.

[22]. سورهٔ اعراف/ 57.

[23]. سورهٔ فاطر/ 9.

[24]. سورهٔ الزخرف/ 11.

[25]. سورهٔ الروم/ 19.

[26]. جلال‌الدين، السيوطی، الدر المنثور، دار المعرفه، جده، 1365 هـ، ج 5، ص 339.

[27]. علی بن بابویه قمی، الصدوق؛ الأمالی، تحقیق: قسم الدراسات الإسلامیه، مؤسسة البعثه، قم، 1417هـ، ص 243.

[28]. سورهٔ بقره/ 259.

[29]. سورهٔ مؤمنون/ 14 ـ 12.

[30]. سورهٔ حج/ 7 ـ 5.

[31]. آملی، محمدتقی، درر الفوائد، ج 2، ص 460، طهران، مرکز نشر الکتاب.

[32]. عادیات/ 9.

[33]. انفطار/ 4.

[34]. نازعات/ 10 ـ 14.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

6 نظرات
  1. رضا اصغرزاده می گوید

    نقدی بر مقاله معاد جسمانی

    هر چند زیر بنای این نظریه همچنان همون نگاه سنتی و کهنه را دارد اما بخشا و البته شجاعانه تحول نوینی است که در کل در مسیر درستی قرار گرفته که در صورت ادامه و تکامل آن می تواند انقلابی را ایجاد نماید. با اینحال نقدی بر این نظریه وارد است:
    .
    نخست اینکه اصلا عنوان معاد جسمانی حداقل در قرون متاخر معنای اولیه خود را از دست داده است . زیرا می تواند شامل جسم مثالی هم باشد . آنچه قرآن بر آن تاکید و اصرار می ورزد معاد زمینی است و نه معاد جسمانی بطور کلی که ماهیت جسم مبهم و مجهول است . و مراد از زمین هم همین زمین مادی و فیزیکی در عالم بیداری ماست. زیرا ما همین زمین را در عالم خواب هم مادی و فیزیکی تجربه می کنیم .
    .
    دوم در مقاله به پایان جهان تصریح شده است که سخنی بی معنی است . زیرا خود پایان فعلی و پدیده ای از عالم خلقت است. و اساسا در قرآن سخنی از پایان جهان نیآمده! بعد در ادامه می آید که پس از پایان جهان ؛ همین دنیای خاکی و فیزیکی یازسازی می گردد تا مردگان از قبرهایشان بیرون بیآیند! خوب چرا؟ چرا اول جهان پایان می یابد تا دوباره همین دنیای خاکی و فیزیکی بازسازی گردد؟! نکته ظریف اینکه وقتی می گوییم دنیای خاکی و فیزیکی مراد تنها جنس مادی و خاکی آن نیست بلکه خصوصیات و ویژگیهای دنیای فیزیکی زمینی است. یعنی نمی توانیم بگوییم که دنیای فیزیکی و زمینی باشد ولی خصوصیات و ویژگیهای دنیای فیزیکی و زمینی را نداشته باشد! بعد می آید که دنیا همین دنیای خاکی و فیزیکی خواهد بود اما دیگر زندگی نیوی نخواهد بود!! خوب اگر چنین است برای چی اصلا دنیای خاکی و فیزیکی باقی باشد؟! زیرا دنیای خاکی و فیزیکی برای زندگی دنیوی است! به عبارت دیگر رابطه دنیای خاکی و زندگی دنیوی انسان ؛ مانند رابطه روح و بدن است . و نمی شود این دو را از هم تفکیک کرد . حال اگر ارواح انسانها از حیات برزخی به حیات عالم دنیا برگردند ؛ طبیعتا نتیجه زندگی دنیوی می شود!
    .
    سوم اینکه در مقاله بخشی تحت عنوان ضرورت معاد جسمانی آمده اما پاسخ بی ربطی به آن داده شده ! سوال این است که وقتی ارواح مردگان در عالم ارواح هستند و در آنجا درد و یا لذت را هزار برابر شدیدتر تجربه می کنند و اساسا قوانین و خصوصیات و ویژگیهای عالم ارواح کیفیتا و ماهیتا با دنیای خاکی و فیزیکی فرق دارد؛ چه ضرورتی ایجاب میکند که ارواح از جسم مثالی به جسم مادی زمینی برای حضوردر پیشگاه خدا منتقل شوند؟! مگر ارواح در عالم روح نمی توانستند در پیشگاه خدا حضور داشته باشند؟! چه چیزی آنجا کم بود که ضرورت به بازگشت ارواح به عالم دنیای خاکی و فیزیکی دارد؟! چه مانع یا موانعی در عالم اروح وجود دارد که ضرورتا برای حضور در پیشگاه خدا و حسابرسی و جزای اعمال حتما باید به عالم فیزیکی زمینی منتقل گردند؟!
    .
    چهارم نکته مثبت و مفید و درست نظریه این است که معاد از طریق جنین رخ میدهد . اما از آنجا که زیربنای نظریه همون نگاه سنتی و کهنه است ؛ حالا جنین را برده در دل خاک!! نظریه پس از بیان وقوع دگرگونی های در کیهان ؛ برای تبیین خود به ۳ دسته آیات استناد نموده :
    .
    ۱- آیاتی که اشاره دارد انسانها از قبرهایشان بیرون می آیند.
    ۲ – آیاتی که تصریح دارد که انسانها همانند گیاهان از دل زمین بیرون می آیند.
    ۳- آیاتی که بدن معادی همچون رشد و نمو جنین در رحم مادر بازسازی می شود .
    .
    نظریه این ۳ دسته آیات را با هم جمع نموده تا نتیجه بگیرد که بدن معادی ؛ از طریق رشد و نمو جنین در دل خاک (قبر) بازسازی می شود و مانند گیاه از دل خاک (قبر) بیرون می آید. اشتباه و اشکال رویکرد نظریه این است که به آیات متشابه قبر استناد نموده که این آیات را باید در ذیل و ظل آیات محکمات کالبد شکافی و رمزگشایی کرد . معنای قبر چیست؟ معنای بعثت قبرها چیست؟ و اصلا تعریف خود بعثت چیست؟
    .
    اما در دسته آیاتی که معاد را تشبیه به رویش گیاهان از دل زمین نموده . مانند
    .
    إِذا أَقَلَّتْ سَحَاباً ثِقَالاً سُقْناهُ لِبَلَدٍ مَّیِّتٍ فَأَنْزَلْنَا بِهِ الْمَاءَ فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ کَذَلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى
    .
    سپس مقاله چنین توضیح می دهد:
    .
    در این آیه بیرون آمدن مردگان از قبر مانند خروج گیاهان قلمداد شده است که باید آب بر زمین نازل شود و رشد جنین در دل خاک صورت گیرد و سپس مرده، زنده و مبعوث گردد. نکتۀ جالب اینکه در آخر آیه می‌فرماید: ﴿ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ﴾ گویا این بخش از آیه به این نکته اشاره می‌کند که ما این مطلب را در قالب تشبیه برای‌‌ شما بیان کردیم تا این مطلب را دریافت کنید.
    اما چنین چیزی از آیه استنباط نمی شود! توضیح اینکه آیه می فرماید (کَذَلِکَ نُخْرِجُ الْمَوْتَى) یعنی خروج گیاهان از دل زمین یک نمونه ایی از اصل و قاعده خروج مرده بطور کلی است . عبارت (کذلک) به معنی تشبیه نیست بلکه به معنی نمونه واقعی و عینی معاد (خروج) است! این دسته آیات درصدد تشبیه سازی نیستند بلکه نمونه یا نمونه هایی عینی معاد و قیامت به عنوان قانون حاکم و جاری و ساری بر طبیعت هستند. به دیگر سخن این دسته آیات ؛ تشبیه معاد و قیامت نیستند بلکه خود معاد و قیامت هستند!! و معاد و قیامت قانون طبیعی است که در برگیرنده همه موجودات و مخلوقات زنده و مرده کل جهان می باشند و هیچ شیی (مرده و زنده) نیست که معاد و قیامت خاص خود به اقضای طبیعتش را نداشته باشد . و معاد و قیامت قانون عام و جهانشمول طبیعی است که بدون این قانون اساسا جهان و عالم خلقت وجود نمی داشت . معاد و قیامت امری عادی و طبیعی است و نه امری خارق العاده و معجزه آسا ! بنا بر این عبارت (کذلک) در این دسته آیات ؛ به قانون عام و عادی حاکم بر طبیعت برمی گردد ؛ و نه به عین رویش گیاهان!! ضربان قلب و نبض ما ؛ گردش خون ما ؛ طلوع و غروب خورشید ؛ گردش شب و روز ؛ تغییر فصول سال ؛ و پیدایش ستارگان و ناپدید شدن آنها ؛ ووو همه و همه ؛ بر اساس قانون معاد و قیامت جریان دارند! در نتیجه اصل و قانون معاد و قیامت در سراسر جهان و مکان و زمان همواره جریان داشته و دارد و خواهد داشت . نه اینکه زمانی معین و خاص در آینده ایی دور ؛ ناگهان حادثه ایی جدیدی در طبیعت و جهان رخ دهد که سابقه نداشته باشد. در حوزه معارف هر آنچه که در قرآن آمده قبلا و هم اکنون رخ داده و کفر به آنها دقیقا به این معناست . کفر کافر آن است که واقعیت عینی را انکار می کند و حقیقتی آشکار را می پوشاند. وگرنه معنی ندارد که کسی به روز قیامتی که معلوم نیست در چه زمانی در آینده دور بطور خارق العاده و معجزه آسا رخ میدهد کافر باشد! کافر یعنی کسی که همین الان واقعیتی را که خود عینا آن را تجربه کرده انکار کرده و پوشیده نماید .
    .
    نکته دیگر آنکه قرآن خلقت نخست انسان ها را هم به خروج از زمین توصیف کرده مانند خروج گیاهان:
    .
    انشاکم من الارض ( نجم – ۳۲ )
    انشا جنات (انعام – ۱۴۱)
    .
    و منها نخرجکم تاره اخری (طه – ۵۵) . عبارت (تاره اخری) به معنی (دوباره یا باری دیگر) نشان می دهد که ما هم اکنون هم از زمین خارج شدیم! و در معاد دوباره (تاره اخری) از زمین خارج می شویم! قرآن همچنین در آیات ذیل هم معاد را رویش (انبت) گیاهان توصیف و تبیین (و نه تشبیه !!) نموده:
    .
    وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكًا فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ ‎وَ النَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ رِّزْقًا لِّلْعِبَادِ وَ أَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَٰلِكَ الْخُرُوجُ (ق – ۹ تا ۱۱)
    .
    اما در جای دیگری قرآن خلقت نخست انسانها یا خلقت کنونی ما را هم ؛ رویش (انبت) گیاهان تشریح نموده!!
    أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ‎ (نوح – ۱۷)
    وَأَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجًا لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتًا (النباء – ۱۴؛ ۱۵)
    .
    اما با کمال شگفتی قرآن ؛ هم (انشاء) ما انسانها و هم (انبت) ما انسانها از زمین را ؛ از طریق نطفه و جنین در رحم مادر می داند!!
    .
    إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ (نجم – ۳۲)
    إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي بَطْنِي مُحَرَّرًا … فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتًا (آل عمران – ۳۵ تا ۳۷)
    .
    بنا بر این بدن معادی که از دل زمین (قبر) همانند گیاهان خارج میشود و می روید ؛ هم اکنون در مورد آفرینش ما رخ داده!! به عبات دیگر ؛ به استناد به آیات فوق ؛ ما هم اکنون با بدن معادی ؛ از دل زمین (قبر) همانند گیاهان ؛ معاد کرده اییم!!
    .
    اما نکته مثبت این نظریه استناد به دو آیه ۲۵۹ سوره بقره و ۱۲ تا ۱۴ سوره مومنون می باشد که در آن صاحب گرامی نظریه بطور تحسین برانگیزی روش صحیح پژوهش قرآنی را ارایه دادند . استاد گرامی با قرینه سازی دو عبارت ﴿ فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً﴾ و ﴿ ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً﴾ از دو آیه مذکور ؛ نتیجه می گیرد که معاد آن شخص رهگذر (که هویت آن در قرآن مجهول است) در آیه ۲۵۹ سوره بقره ؛ از طریق رشد و نمو جنین بوده . ولی این نقد بر ایشان وارد است که چرا ایشان همین روش نیکو و دقیق را در همه آیات مربوطه دنبال نکردند؟! و اگر چنین می کردند احتمالا کشفهای دیگری را هم می کردند. کار تحسین برانگیز دوم صاحب گرامی نظریه استناد به آیه ۵ سوره حج است که در بیان رفع شک و شبهه در چگونگی معاد و قیامت است تا نتیجه بگیردند که معاد از طریق جنین خواهد بود . اما متاسفانه رسوبات همون نگاه سنتی و کهنه ایشان برخلاف آیات قرآن ؛ رشد و نمو جنین را اینبار در دل خاک می دانند!!! چرا؟ چون در آیه ۵ سوره حج ؛ هم تشکیل جنین در رحم مادر آمده و هم انبت و رویش گیاهان از دل زمین (قبر) و سرانجام هم بعثت مردگان از قبرها آمده تا ایشان با جمع همه آنها به این نتیجه برسند که رشد و نمو یا تشکیل جنین اینبار در دل خاک (قبر) خواهد بود!! اما اشکال این است که اگر این آیه در بیان چگونگی معاد است چرا بخش مهمی از آیه در بیان مراحل تکوین جنین در رحم مادر را حذف کردند تا آن را با نمونه رویش گیاهان از دل خاک (قبر) پیوندی نابجا زنند؟ چرا متقابلا چیزی را از رویش گیاهان حذف نکردند؟ ظاهرا آخرین آیه مبنی بر اینکه مردگان از قبرهایشان مبعوث می شوند این تصور را ایجاد کرده که جنین مردگان در قبرهایشان تکوین می یابد! حال اگر قبرهایی اصلا نابود شده باشند ؛ مثلا تونل مترو ساخته شده باشد ؛ چه می شود؟
    .
    این نظریه همانند نظریه های پیشین بر مبنای اصالت همین بدن مادی است ولو بدن معادی از طینتی از همین بدن مادی بشکل جنینی در دل خاک بازسازی می شود . اهمیت اصالت همین بدن مادی چیست؟! این اصالت در کجای قرآن آمده؟! البته معنای طینت در مقاله چندان روشن نیست . آیا منظور ذره ایی مادی و فیزیکی است؟ مقاله در باره طینت چنین می گوید:
    .
    ذرۀ اصلی ‌‌وجود انسان و طینت او برای نخستین بار از گل آفریده شده است و روح هم هرچه باشد، در آن تجلی می‌یابد. این ذره پس از ورود به بدن پدر و تبدیل به سلول نطفه و ترکیب با سلول دیگری ‌‌در بدن مادر، به نطفۀ کامل تبدیل می‌شود و در جایگاهی مطمئن ‌‌در رحم مادر قرار می‌گیرد و رشد می‌کند تا بدن مشهود کنونی ‌‌پدیدار می‌شود. پس از مرگ، فرشتگان الهی همان طینت را ‌‌دریافت می‌کنند تا در روز قیامت دوباره در دل خاک در جای‌‌ مناسب کاشته شود و بدن انسان دوباره از آن بازسازی ‌‌شود.
    .
    پس طینت ذره ایی است که از گل یعنی عنصر مادی و فیزیکی آفریده شده . و همین طینت وارد بدن پدر می شود تا تبدیل به سلول نطفه گردد! همینجا باید سوال کرد که آیا چنین مکانیسمی در مورد آدم و حوا هم بوده و یا خلقت آنها هم غیر طبیعی و هم غیر عادی و هم استثنایی بوده؟! و در اینصورت معاد آدم و حوا چگونه خواهد بود؟! ولی معلوم نیست این ادعای مقاله بر پایه چه دلایل دینی و علمی روز است؟! جز این است که این برداشتی از روایات است؟! و روایات هرگز حجت نیستند . زیرا اساسا نقل قول میان انسانهای عادی یا معمولی نمی تواند حجت باشد. حجت کتاب الله و عقل است که روایات ولو که سند رجالی صحیح هم داشته باشند را باید با حجت کتاب الله و عقل سنجید . در ضمن طینتی که از گل آفریده شده باشد نمی تواند هویت فردی داشته باشد بدینگونه که طینت هر فردی منحصر بفرد باشد . زیرا گل اساسا بسیط است و فاقد هویت انسانی فردی می باشد.
    .
    تاکید مکرر ایشان به بازسازی گویای همون نگاه کهنه و ماتریالیستی کافران مبنی بر اصالت بدن و اصالت هویت انسانی با بدن است! لفظ بازسازی این معنا را در ذهن تداعی می کند که همون بدن اول دوباره آفریده می شود. اما خلق جدید به معنای بازسازی نیست! خلق جدید همانقدر جدید و بدیع است که خلق اول جدید و بدیع بوده . نه اینکه همون خلق اول (بدن اول) بازسازی یا دوباره سازی شده باشد! موید این سخن آیه کما بدانا اول خلق نعیده (انبیاء – ۱۰۴) است . به عبارت دیگر انسان دوباره از بدا (آغاز) خلقت جدیدی می یابد .
    .
    ضمن پوزش بابت اطاله کلام ؛ از استاد بزرگوار و صاحب محترم نظریه جناب دکتر سید محسن میرباقری و نیز سایت محترم ایمانور بسیار سپاسگزارم .

    1. ایمانور می گوید

      با سلام و احترام
      بنده پیام شما رو کامل خواندم.
      از اینکه وقت گذاشتید و مقاله رو نقد کردید سپاسگزارم
      اما در بحث علمی نیازی به استفاده از الفاظ نامناسب نیست. مثلا: «نگاه کهنه و ماتریالیستی، رسوبات ذهنی کهنه و سنتی و …» بهتر است همین استدلال‌ها و نکات علمی مطرح شود.

      بنده هم بخشی از استدلال‌های شما رو قبول ندارم و منطبق با مبانی اسلامی نمی‌دانم. مثلا اینکه «روایات حجت نیستند ولو سند روایی صحیح داشته باشند و حجت کتاب الله و عقل است» این مطلب صحیح نیست.
      البته اینجا بحث طولانی می‌شود و برای پاسخ به تمام مطالب شما جای مناسبی نیست و فقط به نمونه‌ای بسنده شد.

      از پیام شما و وقتی که گذاشتید سپاسگزاریم

  2. رضا اصغرزاده می گوید

    با عرض سلام و ادب و احترام . نظریه جناب دکتر میباقری هر چند حاوی نکات درست و مثبتی است ولی بر همون مبانی نظریه های پیشین می باشد که نه تنها معضل معاد را حل نمی کند بلکه بر حجم تناقضات و مشکلات آن می افزاید . وقتی بقول استاد شهید مطهری با گذشت بیش از ۱۴۰۰ سال معاد همچنان معضل لاینحلی باقی مانده ؛ خود دلیل بر آن است که اساس نگاه و رویکرد ما به موضوع معاد غلط است . وقتی چنین نگاه و رویگردی با عمر ۱۴۰۰ نتوانسته جواب دهد ؛ خود پیام آور این حقیقت است که باید انقلابی در مبانی و اساس نگاه و رویکردمان بوجود آید . نظریه جناب دکتر میرباقری ؛ نظریه دیگریست که نه تنها اختلاف آرا را حل نمی کند بلکه بر حجم آن می افزاید . آنگاه سوال اینجاست که علیرغم اینکه قرآن کتاب مبین و میزان و فرقان و اقوم هدایت است چرا در طول ۱۴۰۰ سال اینقدر در مورد رکن دوم معارف دینی یعنی قیامت و معاد این همه اختلاف وجود دارد و معاد معضل لاینحلی باقی مانده؟! آخر چطور می شود که چنان کتاب الهی که حجت قطعی و تبیین کننده کل شیء است نتوانسته از آغاز تولدش تا به امروز که بیش از ۱۴۰۰ سال گذشته معاد را روشن و ساده بیان نماید؛ بلکه برعکس صاحبان همه آرا برای دفاع از نظریه های خود به چنان کتابی استناد و استدلال میکنند تا عمق اختلافات را بیشتر نماید؟! در این صورت کتابی که مدعی حجت قطعی و میزان یا ملاک سنجش و فرقان حق و باطل و اقوم هدایت است ؛ به چه درد میخورد؟!

    مشکل اساسی کجاست؟ مشکل اساسی نخست در ذهنیت غلط ماست و دوم عدم درک و فهم چیستی کتاب قرآن و مشخصا زبان و ادبیات هنری و منحصر بفرد آن . و تا موقعی که ما زبان و ادبیات هنری منحصر بفرد قرآن را کشف و درک نکنیم و با ذهنیت خود ؛ هدایت الهی را مهندسی میکنیم بر وخامت معضل معاد افزوده خواهد شد . متاسفانه این دو عامل اساسی در نظریه جناب دکتر باقری هم بوضوح به چشم می خورد . و بلطف و توفیق الهی بزودی در کامنتهای بعدی به نقد نظریه ایشان خواهم پرداخت .

    1. ایمانور می گوید

      با سلام و احترام خدمت جنابعالی و تشکر از پیامتون
      مسئله اصلی در مورد معاد که باعث ناشناخته بودن آن می‌شود، عدم دسترسی بشر به آن است. ما دنیا را می‌بینیم ولی جهان پس از مرگ را نه.
      در کتب آسمانی و اقوال معصومین (ع) هم زیاد به جزئیات معاد پرداخته نشده بلکه بیشتر بر روی اثبات اصل معاد تکیه شده است.
      آنچه مسلم است این است که اختلاف موجود بین اندیشمندان به هیچ وجه در مورد اصل معاد نیست. معاد، قیامت، جهان پس از مرگ، حسابرسی و … قطعی است. ولی ابعاد آن و جزئیات آن برای عموم مردم آشکار نیست.
      آنچه در این مقاله به آن پرداخته شده بر پایه معارف قرآن کریم است و سعی شده به قرآن تکیه شود. البته درست می‌فرمایید که زبان شناسی قرآن و آشنایی با بیان آن و فهم صحیح آیات بسیار اهمیت دارد.

      1. رضا اصغرزاده می گوید

        با عرض سلام و احترام . معتقدم در قرآن و تعالیم دین اصل معاد و حسابرسی دربرگیرنده چگونگی نوع یا شکل آن هم هست . و بدین خاطر آیات قرآن اصرار و تاکید فراوان بر چگونگی کلی آن دارد. هر چند بدرستی فرمودید که همه جزییات آن برای ما آشکار نیست . در اسرع وقت نقد خودم را بر این مقاله ارایه خواهم داد . سپاس از پاسخ شما .

      2. ایمانور می گوید

        با سلام و احترام
        در این موضوع مقالات دیگری هم در مجموعه ایمانور تهیه شده. پیشنهاد میکنم به بخش مقالات سامانه ایمانور هم مراجعه‌ای داشته باشید.
        از توجه شما سپاسگزاریم

انس با قرآن